جهان بر سر دوراهی نابودی یا سوسیالیسم!
هادی میتروی
بیاد داریم که روزی که رییس جمهور سابق آمریکا برنده جایزه نوبل شد، اظهار تعجب کرد که دلیلی برای دریافت جایزه صلح نوبل نمی بیند. شاید ایشان بخاطر رنگ پوست برنده این جایزه صلح نوبل شده است!
از آن تاریخ تا امروز چرخ کبود در جهت معکوس و به عقب چرخیده است و در اثر چرخش معکوس و سیاستهای «صلح»جویانه کاخ سپید نشینان، نه تنها شاهد جنگ های خونین ناعادلانه خونبار در آسیا و آفریقا و اروپا هستیم بلکه نخست وزیر جنگ افروز اسراییل، رییس جمهور محبوب و حامی اصلی خود در جنگ را کاندیدای جایزه «صلح» نوبل می کند!
امروز شاهد جنگ هایی هستیم که امپریالیسم جهانی برای حفظ اقتدار خود؛ و پیشگیری از بازگشت به دوران جنگ سرد و چند قطبی شدن مجدد جهان؛ براه انداخته است!
جنگهایی که همواره قربانیان آن کوخ نشینان غیرنظامی و برندگان آن کاخ نشینان صاحب سرمایه هستند.
جنگهای دوران جنگ گرم که هیچ تمرکز قدرتی خارج از اقتدار نظام مالی سرمایهداری جهانی را تحمل نمی کند و در صورت مقاومت مرکز و یا مراکزی در مواجهه با اقتدار خود، از هوا و زمین و دریا آنرا مورد حمله قرار می دهد!
در این کشت و کشتار و تحمیل بی چون و چرای اقتدار سرمایههای امپریالیستی، دولت های مستقر در اوکراین و اسراییل در اروپا و غرب آسیا نقش کلیدی در ادامه جنگ دارند. نقشی که با انواع تهدیدها و محضورات، ساکنان خود و کشورهای همسایه را قربانی تداوم اقتدار سرمایههای جهانی می کنند.
هم از این روست که این دو دولت بغایت ارتجاعی و فاسد دست نشانده کلان سرمایههای جهانی، مورد حمایت تام و تمام لجستیکی امپریالیسم جهانی قرار گرفته اند.
سفر اخیر نخست وزیر اسرائیل به آمریکا و ملاقاتهای آشکار و پنهان با مقامات ارشد سیاسی و صاحبان کلان سرمایههای نظامی و اعلام قریب الوقوع آتش بس و «صلح» در غزه خبر از ادامه سیاستهای امپریالیستی و تشدید این سیاستها برای بازگشت به اقتدار از دست رفته امپریالیسم آمریکا در فردای جنگ جهانی دوم است!
آنچه این گمان را تقویت می کند سخنان نخست وزیر اسراییل در ایجاد کمپهای کار اجباری در غزه است. گویی نخست وزیر اسراییل در این خیال است که برای بازسازی غزه و گسترش سرمایههای گردشگری در غزه اشغالی، دو میلیون فلسطینی ساکن باریکه غزه را همچون دوران فراعنه مصر به بردگی کشد!
اینچنین بود که بدنبال تسلط نظام بورژوایی، رفقای کارگران جهان از دو قرن پیش با مشاهده تمرکز قدرت در دولتهای مقتدر بورژوایی و اشاعه فرهنگ خودپرستی و گسترش ضدارزش «رقابت» انفرادی و فرقه ای بجای «تعاون» خانوادگی و قومی، نگرانی خود از این روند ارتقای دانش و فناوری و توسعه تولید انبوه و مصرف بی رویه را اعلام کردند!
این رفقا بر نقش محوری پرولتاریا برای کنترل این سیر نادرست و نجات بشریت از بیگانگی با خود و طبیعت و نجات کل حیات بر روی زمین، هشدار دادند!
این رفقا بدرستی هشدار دادند که با ادامه وضع موجود و تشدید انفراد و بیرحمی روزافزون یا شاهد نابودی حیات در کل کاینات خواهیم بود و یا موفق به برقراری سوسیالیسم خواهیم گردید!
بعبارتی یا قانون جنگل و بقای برتر و قوم و گروه و ملت گرایی ماقبل بورژوایی و بورژوایی ادامه خواهد یافت، یا به ایجاد جامعهای آزاد و انسانی با تعاون همگانی، برای زندگی آزاد و مرفه در خانواده بزرگ انسانی قادر خواهیم شد!
یا جنگل کار بیهوده، تولید بیشتر بی رویه و فرهنگ مبتذل لوکس و مصرف، یا فرهنگ انسانی و کار مناسب برای هر فرد و مصرف مفید برای کل خانواده جهانی!
یا دنیا را در یک مقیاس کوچک و مرزهای ملی دیدن، یا دهکده کوچک جهانی را جزیی پویا و زنده از کاینات بی روح دیدن!
رفقای کارگر، کمونیستها؛
بیایید هشدار آموزگاران بزرگ کمونیسم را جدی تلقی کرده و برای برون رفت از این بن بست به سهم خود جهت تحقق آلترناتیو کارگری اقدام کنیم.
در این جهان وارونه که ارزشهای متعالی انسانی جای خود را به غرایض ماقبل انسانی دادهاند، زمان آن فرا رسیده است که پرولتاریای ملل گوناگون جهان آستینها را بالا زند و با ایجاد آلترناتیو کارگری در هر کشور با انواع آلترناتیوهای بورژوایی به مصاف برخیزد!
حاکمیت تمام و کمال اقتصادی و سیاسی را بدست گیرد تا با ارایه فرهنگ فطری انسان و در اتحاد با پرولتاریای دیگر ملل، اقتدار سرمایههای امپریالیستی را در یک به یک کشورهای جهان کاهش دهند و نهایتا در یک روند آرام و مداوم و طولانی، اقتدار و مرزهای بورژوایی را در سراسر جهان درهم شکنند و سوسیالیسم را برای جهانیان به ارمغان آوردند!
رفقای کارگر، کمونیستها؛
آنچه گفته شد اگرچه راهی دشوار و طولانی ست، اما تنها راه بقای انسان بر روی زمین و حیات در کل کاینات است!
زنده باد انقلاب!
برقرار باد حاکمیت مستقیم اکثریت عظیم تولیدکنندگان!
زنده باد کمونیسم!
هادی میتروی (م.ع.ب)
دانش آموخته فیزیک در تبعید
تیرماه ۱۴۰۴
hadi.mitravi@yahoo.com
ایرانگرا:
“و امروز مغز متفکر وسرمایه ساختن رباط وهوش مصنوعی در دست همان انسانهای دسته یکم اما ساخت و پرداختش بدست همین مزد بگیران تا روزی که فرا رسیدنش بسیار نزدیک ومزد بگیران بدست آنچه ساخته اند از گردونه حیات اخراج شوند.”
—
لطفا با دقت بیشتری نظریه استثمارگرانه بودن سرمایه داری را مطالعه کنید و یا به آن فکر کنید. کتاب “سرمایه” مارکس (جلد اول) بسیار مفید است. حتی قسمتی دارد ضد امپریالیستی مربوط به نظریه انباشت اولیه. واقعیت این است که وجود سرمایه از ارزش اضافی است. برای همین سرمایه داران هرگز نمیتواند ارزش اضافی را بدون از بین بردن سرمایه خودشان ممکن سازند. هوش مصنوعی تعداد کارگران را کم میکند، صد در صد، اما این چیز جدیدی نیست. در حال حاضر میلیاردها انسان در عمل بیکار کرده اند، اما میلیاردهای دیگر شغل دارند. سرمایه دارها نمیتوانند هوش مصنوعی را بدون کارگران (بردگان مزدی) صنعت کامپیوتر ممکن سازند. دنیائی که در آن ماشینها وجود دارند و کارگران وجود ندارند دنیای کمونیستی است نه سرمایه داری. آیا سرمایه داران با از بین بردن نیاز به کارگر، کمونیست می شوند؟ نه، مگر اینکه خودشان نوکر و کلفت و معشوقه و راننده روباتیک خود را تعمیر کنند و خودشان یاد بگیرند که مهندسی و علم تمام صنابع مربوط به این رباتها چیست (معادن، تولید فلزات ممکنه، الکترونیک و صد ها دیگر)، که اگر قرار بود یاد بگیرند و زالو نباشند، تا حالا یاد گرفته بودند. خیر، سرمایه دارها نمیتوانند خود را از کارگران آزاد کنند، کارگران هستند که میتوانند خود را از سرمایه دارها آزادی کنند.
آنارشیست
کارگران جهان دست بدست هم دهند و…بیانگرحسرت نویسنده وهم ردیفانش ازآروزئی صوری که بر مبنای انسان ساخته ذهنیت مارکس و در تضاد با انسان دنیای عینی ساخته شد وبهمین علت هر گزبوقوع نپیوست ودرتاریخ دفن شد.
مزد بگیران و سرمایه داران محصول یک چرخه اقتصادی بوده که یک دیگر را باز تولید و بکمک یک دیگر چرخ بیداد تاریخ را تا این نقطه آورده اند.
داستان انسان بر روی زمین بر خلاف کشکیات مارکس از آنجا آغاز میشود که یکی بود یکی نبود،نه مزد بگیری بود ونه مزده بده،نه استثماری بود ونه استعماری ونه ثروتی…
آنچه بود انسانهای ضعیف وانسانهای قوی.
چه در جسم وچه در روحیات.
اینجا سر آغازتقسیم انسان بدو دسته بالائی وپائینی در تاریخ شد که حیات یکی در گروی حیات دیگری پیوند خورد ویک دیگررا تا همین امروزباز سازی کردند.
و امروز مغز متفکر وسرمایه ساختن رباط وهوش مصنوعی در دست همان انسانهای دسته یکم اما ساخت و پرداختش بدست همین مزد بگیران تا روزی که فرا رسیدنش بسیار نزدیک ومزد بگیران بدست آنچه ساخته اند از گردونه حیات اخراج شوند.
آلترناتیو کارگری عالی،
ولی باید ببینیم یعنی چه.
یعنی درست کردن رژیم دیکتاتوری تک حزبی مارکسیستها؟ مثل حکومت حزب بلشویک؟ آن که حکومت کارگری نبود، سرمایه داری دولتی بود، تازه اگر نگوییم تکنوبرده داری.
بعلاوه،
نویسنده برای ما کارگران توضیح بدهد که:
چرا دولت احزاب مارکسیستی بلوک شرق سابق سقوط کردند؟
آیا میتوان سقوط آن احزاب را از طریق ماتریالیسم تاریخی “آموزگاران بزرگ کمونیسم” توضیح داد؟
یا اینکه مثل انسان شناسی بعضی از انسان شناسان غرب، انسان شناسی همه است جز خود؟
این چه آموزگاران بزرگی هستند که احزاب شان یا دیکتاتور سرمایه داری دولتی شدند و یا احزابی سوسیال دموکرات لاس زن با بورژواهای امپریالیست؟
چرا اینهمه سازمان و حزب مارکسیستی وجود دارد و چرا همه به همدیگر میگویند رویزیونیست که یعنی عدول کننده از “اصول” مارکس و انگلس؟
کدام یک از این سازمانها و احزاب رویزیونیست نیستند؟
چرا لنین و تروتسکی و مخصوصا استالین جلاد از درون این مارکسیستها بوجود آمد که حتی به رفیقهای حزبی خودش هم رحم نکرد؟
چرا حزب کمونیست شوروی انترناسیونال هوادار خودش را هم منحل کرد؟
چه قرار پشت پرده ای با امپریالیستهای غیر خود داشت؟
چرا حزب کمونیست چین حزب کشوری شد که کارگران چین را به بردگان مزدی سرمایه داران جهان تبدیل کرد و چندین میلیاردر دارد؟
—
این مسخره بازی ها را چرا کارگری و کمونیستی وانمود میکنید؟
اگر نمی کنید، آلترناتیو شما چیست؟
بهتر نیست که قبل از ارائه دادن آلترناتیو کارگری، یک آلترناتیوی در مقابل سیستم فکری واقعا ورشکسته مارکسیسم ارائه بدهید؟
یا اینکه، نه، کار انقلاب “مستقل از اراده “ انسانها صورت خواهد پذیرفت و هیچ احتیاجی به ارزیابی از عملکردهای گذشته نیست و “مبارزه طبقاتی” خودش همه چیز را درست میکند؟
در علم فیزیک هم وقتی یک آزمایش به نتیجه نرسید ، فرضیه را کورکورانه هی آزمایش میکنند؟
آنارشیست