Comments

جنبش سوسیالیستی و انقلاب <br>. فرامرز دادور — 3 دیدگاه

  1. (۳)
    آخر اینکه، مردسالاری و سرمایه داری بر تمام جامعه بشر حاکم گردیده اما همراه با امپریالیسم است. این امپریالیسم هرگونه انقلاب محلی و کشوری را نابود میکند. بهتر نیست که جملات شبیه این آخری را در کتاب ایدئولوژی آلمانی جدی تر بگیرید؟ برای همین ، انقلاب که هست از بین بردن فرهنگ اقتدارگرایی و استثمارگری در جامعه انسان، نمیتواند بین المللی نباشد. مثال مهم امروزی:وضعیت غزه. انقلاب ، علیه بورژوازی خودی، دید مارکس از انقلاب بود و محدودیت دوران او بود و با انقلاب اقلیت او خوانایی داشت. تکامل ارتجاع بصورت بین المللی درآمده ، انحصارات چندین ملیتی و امپریالیسم ش، دیکته میکند که انقلاب نمیتواند جهانی نباشد.
    نکته: مارکس را بخاطر اعتقاد به انقلاب اقلیت و آغاز از بورژوازی خودی را نباید خیلی سرزنش کرد. لااقل در او این استقامت و تعهد منطقی-علمی وجود داشت که اکثریت احمق شده را تایید نکند و انقلابی جلوه ندهد و دنبال حکومت آنها نباشد. مارکس هوادار دموکراسی پارلمانی نبود، او معتقد بود که از این دموکراسی باید استفاده کرد (توهم او) . اینها دو چیز متفاوتند.
    تمام

  2. (۲)
    بلشویکها تقریبا همین کار را کردند ولی واقعیت این بود که بورژواها و لیبرالها و امپریالیستها دنبال درست کردن دولت خودشان به هر قیمتی بودند و همیشه هستند و برای همین جنگ را در خدمت آن درآورند. پس مارکسیستها، نوع بلشویکشان، مجبور شدند که کودتا کنند و بشوند دیکتاتور و ارتجاعی، همانطور که دولت دموکراتیک غیر مارکسیستی اما سوسیالیستی ( سرمایه داری دولتی خدمتگذار!) ونزوئلا مجبور شد بشود دیکتاتور. اینها بعلت پدیده امپریالیسم و وجود دولتها و پیمانهای امپریالیستی است. دولتگراییرو امپریالیسم انقلابیون را فاسد میکند. امپریالیسم یک پدیده مستقل از سرمایه داری است که در سرمایه داری شکل معینی گرفت و به پیدایش آن کمک کرد. مثل تولید ارزش اضافی و مردسالاری که با پیدایش روابط سرمایه، با همان محتوای استثمارگری، شکل امروزی پیدا کرده اند. اقتدار و استثمار تاریخ طولانی دارد و در نوع وجودی فرهنگ انسان قرار دارند و تکامل انسان به جامعه ای که در آن این فرهنگ وجود نداشته باشد، در حقیقت، تکامل انقلابی و یا انقلاب برای تکامل است.
    در ارتباط با ایران، مقاله بدرستی ذکر میکند که ذهنیت سوسیالیستی (به اعتقاد نویسنده این کامنت: ذهنیت کمونیستی آنارشیستی) در زنان و کارگران ایران نادر است. باید اضافه کرد که حتی کمونیستهایش هم ناآگاه هستند. هر وقت شورش و اعتراض و اعتصابات هست، عمدتا محدودیت ذهنی دارد و در خدمت ارتجاعیون در می آید و یا حتی توسط ارتجاعیون بوجود می آید نه در خدمت منافع توده های زن و کارگر. دلیل این قضیه فدا کردن تمام آموزش دادنهای واقعا انقلابی توسط فعالین و روی آوردن به سرنگونی بنجل بلشویکی و سوسیال دموکراتیک است که کنه آنها واقعا با سرنگونی طلبی مرتجعین تفاوتی ندارد.
    اتمام (۲)

  3. جای خوشحالی است که بلاخره انتقادات آنارشیستی باعث شده است که یک نویسنده از خر شیطون دموکراسی موهوم و قابل تفسیر و بی مفهوم به دموکراسی مستقیم روی آورد.
    (۱)
    کمون پاریس ضد سرمایه داری نبود. کمون پاریس بیشتر شبیه دموکراسی لیبرال چپ بود و مالکیت خصوصی بر وسایل تولید و کار مزدی را لغو نکرد. دولت روژاوا بدون امپریالیست آمریکا نابود شده بود و دوامش هم وابسته به حضور و کمک نظامی آمریکاست اگر همینطور ادامه دهد، میشود مثل مثلا کویت، اما بدون نفت. بنظر می آید که چاههای نفت شرق سوریه مثل چاههای نفت کویت نیست وگرنه ارتش آمریکا صد برابر حضور فعلی اش در آنجا بود.
    برای بوجود آوردن هماهنگی مابین مراکز شغلی احتیاجی به دولت وجود ندارد، فقط به نهادهای اقتصادی ی احتیاج است که کارشان ایجاد هماهنگی است و اتوریته خاصی بر محل کار ندارند. حال اگر فرض کنیم چنین نهادهایی بوجود آمد و محلهای زندگی همه برای زندگی بود نه تولید سود، دیگر چه احتیاجی به دولت وجود دارد؟ برای نمایش یا برای اینکه سیاسیون شغل داشته باشند؟!! مارکسیستها باید بفهمند که وقتی محل کار و زندگی در دست زنان و کارگران است، امکان مالکیت بر وسایل تولید امکان و در نتیجه امکان تولید سود از بین رفته و سیاست عملکرد ندارد تا مثلا جمهوری باشد.
    حال چرا در ذهن مارکس و انگلس سیاست “انقلابی” ، در واقع ارتجاعی، وجود داشت؟ دلیلش نوع انقلابی بود که آنها میخواستند. آنها به انقلاب اقلیت اعتقاد داشتند. جمعیت کارگری اروپا بسیار کم و جامعه زیر طبقه بورژوا عمدتا دهقانی و خرده مالکی بود. انحصارات هم هنوز بر تمام جامعه سلطه نداشت. آنها معتقد بودند که اقلیت، یعنی پرولتاریا، باید شورش کند و حکومت درست کند و حکومتش باید دیکتاتوری بر بورژواهایی باشد که آنها فکر میکردند باید نگه داشته شوند تا پرولتاریا اکثریت پیدا کند. حکومت، دموکراسی کارگران و دیکتاتوری علیه سرمایه داران بود. کارگران سرمایه داران را با اعتماد به دولت “خودشان” تحمل میکنند.
    پایان (۱)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

This site uses Akismet to reduce spam. Learn how your comment data is processed.

HTML tags allowed in your comment: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>