تهاجم جدید متفکران سرمایهداری کوششی برای خلع سلاح طبقه کارگر / هادی میتروی
تاریخ معاصر شاهد ادعای ابدی بودن نظام سرمایهداری و حملات مسلسل بر ضد و ادعای نادرستی دکترین رهاییبخش کمونیسم است!
نظام سرمایهداری در هر بحران اقتصادی اجتماعی خود؛ از آغاز قرن گذشته تا ۱۹۳۰ تا جنگ جهانی دوم تا بحران انرژی دهه ۸۰ تا بحران مالی ۲۰۰۸ و ۲۰۱۲ تا جنگ های اوکراین و فلسطین و سودان و یمن تا همین آشفتگی جهانی امروز؛ بدنبال هر بحران دچار احساس خطر شدید از سوی توده های میلیاردی ناراضی می شود، با عجله دست بکار می شود تا برای کاهش خطر آگاهی و سازماندهی این توده های بی آینده و ناراضی، سنگی بزرگ را محکم بر سر کمونیسم و کمونیست ها بزند.
در مقطع کنونی وضع از این هم بدتر شده است چه با جهانی شدن نظام سرمایهداری بحران نیز جهانی شده و حملات به کمونیسم نیز جهانی شده است و در هر گوشه وکناری از جهان «ابر مردی» ظهور کرده است تا کمونیسم را به چالش کشد و ابدی بودن نظام سرمایهداری را به اثبات رساند!
در چنین شرایطی ست که کمونیستها بایستی بیش از پیش در حوزههای نظری و سیاسی و تشکیلاتی به کمیت و کیفیت مبارزات خود بیفزایند.
۳- «اصلا گیریم متشکل و مسلح شدید و از پس مزدوران ما برآیید و قدرت را تمام و کمال در دست گیرید، آیا آینده ای بجز تجربه انقلاب اکتبر و جنگ داخلی و تقسیم فقر و نهایتاً زمین گیر شدن اقتصادی در پیش خواهید داشت»؟
«پس از تجربه گذشتگان خود عبرت بگیرید و بفهمید که آزادی و برابری و رفاه و عدالت در این جهان خواب و خیالی بیش نیست و همچنانکه خدای تبارک و تعالی، در تمامی ادیان مبارک خود فرموده است:
«اگر بندگان خوب و سر بفرمان سر بزیری و زیاده خواه نباشید و به روزی خود و رضای خدای تبارک و تعالی راضی باشید، قول مردونه می دهیم که به همه این آرزوهای قشنگ قشنگ برای خود و فرزندان خود در جهان دیگر خواهید رسید»!
در چنین شرایطی که دانشمندان بورژوایی با طرح تیوری های من درآوردی «نیولیبرالیسم» و «نیو فیودلیسم» و «تکنوفیودالیسم» و «سرمایه داری سیاسی» و «فرا سرمایهداری» و دیگر تیوری های من درآوردی ادعای پایان دوران سرمایهداری انحصاری از یک سو از سوی دیگر نادرستی نظریه تولید ارزش اضافی بوسیله پرولتاریا و سرقت بخش بزرگ این ثروت تولید شده بوسیله اقلیت ناچیز سرمایهداران و بتبع آن پایان مبارزه طبقاتی و آغاز دوران «آشتی دولت ها و ملت ها» را سر می دهند، بایسته است که که کارگران پیشرو و کمونیست ها نیز در حوزه های گوناگون نادرستی این تیوری های من درآوردی را نشان دهند.
در این حوزه اقتصادی سهراب شباهنگ از رفقای آذرخش در مقاله ای مستند بخشی از این مجموعه تیوری های مدافع نظام سرمایهداری را در مقاله «موهبت وهابی» (۱) به نقد کشیده است و با آمار و ارقام و بطور مستدل مستند نشان می دهد که ادعاهای این نیوتیوریسین های مدافع اقتصاد سرمایهداری تا چه حد غیر مستند و نادرست است.
در حوزه سیاسی نیز بایستی هرچه بیشتر نشان دهیم که در چه جهان ظالمانه ای می زی ایم. ابعاد خانمانسوز جنگ های جاری امپریالیستی را نشان داده، محکوم کرده و با تمام قوا با هر نوع خشونت و جنگ و سرکوب مخالفت و در حد توان خود مقابله کنیم.
در حوزه تشکیلاتی هم چاره ای بجز سازماندهی آرام و کم سر و صدای پرولتاریا در هسته ها و گروههای سوسیالیستی جهت تدارک نظری و فیزیکی برای رویارویی با موقعیت انقلابی در هر کشور ادامه دهیم.
به باور نویسنده این فرا دانشمندان مدافع بورژوازی؛ که اکثراً پا در موسسات آموزشی و تحقیقاتی امپریالیستی دارند؛ حتی اگر به گفته های بی سر و ته خود باور نداشته باشند، برای کسب نان و چرب تر کردن آش، ناچارند تحت فرمان و باب میل بورژوازی پیر و فرسوده فاسد، تزهای عوامفریبانه خود را بر دو پایه استوار کنند:
۱- بحران کنونی نظام سرمایهداری و جنگ و خون و بی خانمانی و فقر و فساد و فلاکت و بی آبی و بی برقی در چهار گوشه جهان، دورانی موقت جهت ایجاد ابزار لازم «گلوبال» جهت گذار به «بلوغ» و عاقل شدن نظام سرمایهداری جهانی ست!
این دسته از دانشمندان با توسل به پیشرفت های علمی و فناوری؛ بطور مثال بیولوژیک و آفرینش مجدد گرگ سپید آمریکایی در آزمایشگاه و تماس تلفنی دایمی از این سر عالم تا آن سر عالم و انواع و اقسام پیشرفت های دارویی و پزشکی و فیزیکی و شیمیایی و فضایی و زمینی و دریایی و قس علیهذا؛ می فرمایند:
«از رویای شیرین سوسیالیسم بیدار شوید، باز کنید گوش ها و چشم هایتان را و ببینید که سرمایهداری چه کرده است و چه می کند و چه خواهد کرد»!
در چنین شرایطی و با پیشرفت فناوری ابزار «خود کار» (اتوماتیزاسیون) در خطوط تولید انبوه و هوش مصنوعی «خودنویس» در برنامهریزی داهیانه، هنوز برخی عقب مانده های کم استعداد تنبل که ستاره ای در این آسمان پرستاره بورس و رانت سرمایهداری ندارند، همچنان رویای آزادی و برابری و عدالت در سر می پرورانند و از سوسیالیسم و لزوم و امکان پایان دادن به این دوران «طلایی و شکوفایی» استعداد و فناوری سخن می گویند!
سلطان سرمایهداری ولایتی در ایران که در آخرین سخنان خود برای کارگران سفیه پیرو ولی فقیه فرمود:
«مراقب نفوذ این کمونیستها در میان خود باشید، این کمونیستها خیلی خطرناک هستند. هشیار باشید تا گول این کمونیستها را نخورید»!
۲- محور دوم بحث این متفکران نانخور بورژوازی جهانی، ایجاد ناامیدی در کارگران پیشرو خواستار آزادی و برابری و عدالت است که:
«گیریم دور از چشم و گوش مزدوران ما خود را سازماندهی کنید و متشکل شوید، آیا می خواهید با دست خالی با مزدوران تا بن دندان مسلح ما رو در رو و پیروز شوید»؟
۳- «اصلا گیریم متشکل و مسلح شدید و از پس مزدوران ما برآیید و قدرت را تمام و کمال در دست گیرید، آیا آینده ای بجز تجربه انقلاب اکتبر و جنگ داخلی و تقسیم فقر و نهایتاً زمین گیر شدن اقتصادی در پیش خواهید داشت»؟
«پس از تجربه گذشتگان خود عبرت بگیرید و بفهمید که آزادی و برابری و رفاه و عدالت در این جهان خواب و خیالی بیش نیست و همچنانکه خدای تبارک و تعالی، در تمامی ادیان مبارک خود فرموده است:
«اگر بندگان خوب و سر بفرمان سر بزیری و زیاده خواه نباشید و به روزی خود و رضای خدای تبارک و تعالی راضی باشید، قول مردونه می دهیم که به همه این آرزوهای قشنگ قشنگ برای خود و فرزندان خود در جهان دیگر خواهید رسید»!
خب اما ما چه می گوییم؟
ما می گوییم مگر این پیام آوران خدای تبارک و تعالای شما از آغاز کار خود بدون استثناء از پایان ظلم و نابرابری و برقراری عدل در همین جهان سخن نگفته اند؟
مگر همین پیام آوران رنگارنگ شما با همین آرزوهای پاک انسانی مردم را بدور خود جمع نکرده اند؟
مگر در ذات انسان خواست پیشرفت علم و فناوری برای طولانی تر کردن حیات نزدیک کردن چنین روزی نمی باشد؟
مگر خواست آزادی از جبر طبیعت و قضا و قدر الهی برای رفتن بسوی اختیار انسانی نمی باشد؟
مگر تکامل ابزار مشاهده دنیای بسیار کوچک و جهان بسیار بزرگ برای درک درست تر از خود و از جهان خارج از ذهن خود و زندگی آزادتر نبوده است؟
مگر خواست اکثریت جامعه جهانی در تن ندادن به جبر قانون جنگل و تنازع برتر برای اختیار در ایجاد خانوادههای کوچک و بزرگ آزاد و عادل را نمی باشد؟
ما می گوییم تجربه اکتبر نخستین تجربه ما بود!
ما می گوییم شما با هوش شیطانی و غریزه طبیعی طبقاتی خود از آسمان و زمین و دریا و داخل و خارج از مرزها و در شش وجهش و با تمام قوا به این نخستین تجربه آزادیخواهانه و برابری طلبانه هجوم آوردید!
ما می گوییم این تجربه جوان؛ برغم ناچیز بودن کمیت پرولتاریای روس به نسبت کل جامعه؛ در مقابل تهاجمات بی رحمانه شما چه در دوران جنگ جهانی اول و چه در دوران جنگ جهانی دوم مقاومت کرد و با فداکاری در جبهه مقدم مبارزه نظری و نظامی با فاشیسم، با جانبازی و فداکاری بیش از ۲۰ میلیون قلب تپنده برای آزادی و سری سرخ برای «رهایی»، پرچم سرخ سوسیالیسم را سرافرازتر از گذشته برافراشتند!
ما می گوییم اگر در دوران جنگ سرد و رقابت صلح آمیز میان دو نظام ظلم شما در یک سو و عدل ما از سوی دیگر، خدعههای عمرعاصی «کیسینجر-نیکسون»ی شما خنثی شده بود و اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی به نادرست «سوسیال امپریالیسم» و «خطر اصلی» نامیده نمی شد و در نخستین تجربه جوان ما، طبقه کارگر جهانی بین دو کمپ هموند هم سرنوشت تجزیه نشده بود، جوان تجربه پرولتاریای جهانی، در «همزیستی مسالمت آمیز» و «رقابت صلح آمیز» با نظام ظلم شما، در محاصره اقتصادی و هزینه های نجومی جنگ ستاره ها، دچار ورشکستگی اقتصادی و بتبع آن فروپاشی سیاسی نمی شد!
ما می گوییم اگر کمپ پرولتاریای جهانی با خدعه های عمرعاص های امروز شما تجزیه نشده بود، امروز هشت میلیارد ساکنان دهکده کوچک جهانی در توحش و خطر جنگ هسته ای جهانی و ناامیدی و بی آیندگی نمی زیستند!
ما می گوییم برغم توسعه فناوری خودکار که «اتوماتیزاسیون» می نامیدش و فناوری هوش مصنوعی که آنرا «خودنویس بی مغز» می نامم و رشد بی سابقه صنایع خدمات، کماکان این لشگر میلیاردی کارگران جهان هستند که چرخ تولید و توزیع و خدمات دهکده کوچک جهانی را می گردانند!
ما می گوییم برغم همه پیشرفت هایی که به همت و بدست فرزندان کارگران در زمینه های علمی و فناوری انجام گرفته است، وضع زندگی این اکثریت عظیم تولیدکنندگان و خدمتگزاران در جوامع گوناگون، رو به وخامت است اما همچنان سرمایههای کلان اقلیت ناچیز سرمایهداران رو به فزونی نجومی دارد!
ما می گوییم دانشمندان نانخور عمرعاصی شما بخوبی فهمیده اند که با رشد آگاهی بکمک انقلاب ارتباطات از یک سو و سازماندهی آرام و کم سروصدای پرولتاریا از سوی دیگر، عمر حاکمیت ظالمانه نابرابرانه ناعادلانه شما چندان طولانی نخواهد بود!
ما می گوییم با پیشرفت علم و فناوری در راه ایجاد جهانی آزاد و آباد و مرفه و عادل، مصمم تر از گذشته براه خود ادامه خواهیم داد!
ما می گوییم شک نداریم که وعده الهی جهان پس از مرگ، چیزی بجز دروغی بزرگ برای تحمیق تاریخی استثمار روزافزون توده ها نیست!
ما می گوییم اگر حقیقتی در گفتار پیام آوران شما از آدم تا امروز بوده باشد، همانا اراده امروز کمونیستها برای برقراری آزادی و برابری و رفاه و عدالت همینجا و همین امروز بر روی زمین و رفع از خودبیگانگی انسان در خانواده بزرگ ساکن در این دهکده کوچک جهانی ست!
پیروز باد انقلاب!
برقرار باد حاکمیت مستقیم اکثریت عظیم تولیدکنندگان!
زنده باد کمونیسم!
(۱)
آذرخشآذرخش ارگان کارگران انقلابی متحد ایران |
azarakhshi@gmail.com
هادی میتروی (م. ع. ب)
دانش آموخته فیزیک در تبعید
چهاردهم خردادماه ۱۴۰۴
hadi.mitravi@yahoo.com
یک روز یک شیادی گفت که این بحثها، بحثهای دوران “جوانی” است. واقعیت این است که دوران جوانی زود سپری میشود، از خانه پدر و مادر بیرون می آئیم و وارد محل کار و محل دیگر زندگی می شویم و خود را کاملا برده می بینیم. این بحثها برای این است که ببینیم کارگران اتحاد جماهیر شوروی هم مثل ما برده بودند یا نه. اگر جواب مثبت باشد، پس خود آقای میتروی، “رفقایش” در مقاله و آن تشکلات مورد علاقه اش، در حقیقت میخواهند با درست کردن اتحاد جماهیر دیگری، ما را برده کنند، این اصل قضیه است. کمی بیشتر بدانیم:
در فرهنگ جامعه سرمایه داری یک اصطلاح وجود دارد بنام کارآفرین (آنتروپرونیور).اینها کسانی هستند که به سرمایه دار جدید تبدیل میشوند. آدمهایی هستند که از لحاظ بوجود آوردن یک نهاد سرمایه داری (کاسبی) خلاق هستند. حال، در سیاست هم داریم، تشکل زنی و حزب سازی، کارآفرینی است، اما سیاسی. هدف این کار آفرینها تسخیر قدرت سیاسی است. وقتی قدرت سیاسی را با توجیهات تئوریک من درآوردی و بی پایه و با پنهان کردن حقایق و درست کردن سلسله مراتب و ریاست بدست گرفتند، با ارتش و پلیس شان تو سر ما کارگران میزنند و میگویند بورژوا هستی ، باید دیکتاتوری پرولتاریا توسرت بزند که یا آدم شوی و یا تبلیغ” بورژوائی” آزادی کارگری نکنی! فرقی نمیکند، کار آفرین اقتصاد سرمایه داری باشی یا کار آفرین اقتصاد سرمایه داری دولتی یا تکنو برده داری، در دومی، سیاسی است، مستقیم می زنی به هدف،یعنی، یکدفعه، ثروت جامعه، مثل نفت در ایران، می آید تحت اختیار خودت و “رفقایت”. معمولا، این به رقابت درونی و جناح سازی و حتی قتل از خودی هم کشیده می شود.
آنارشیست
در کامنت آقای میتروی میخوانیم:
“نخستین تجربه سرنگونی یک حاکمیت بورژوازی”
حاکمیت بورژوازی در خیلی جاها سرنگون شد، از جمله در پاریس ۱۸۷۱. بقول انگلس خود شما، کمون پاریس دیکتاتوری پرولتاریا بود، پس اگر گفته انگلس را بپذیریم، اولین” دیکتاتوری پرولتاریا”، کمون پاریس بود، نه اتحاد جماهیر شوروی. این خیلی مهم است چون به ما میگوید وقتی میگوییم جامعه سوسیالیستی، منظور ما چیست، گند حزب و ارتش اسلحه بدست تک حزبی است و یا حاکمیت کارگران از طریق حاکمیت آنها در محل کار و زندگی.
حال،
بحث این است که حاکمیتی که جای آن سرنگونی آمد غیر بورژوائی بود یا نه. وقتی لنین خودتان میگوید که: در پائیز ۱۹۱۷ ، از طریق سیاستهای حاکمیت بلشویکی، فئودالیسم کاملا از بین رفت، پس انقلاب اکتبر در حقیقت، لااقل در این زمینه، بورژوایی بود. چه نظامی اقتصادی ی بعد از پاییز آن سال در کشاورزی برقرار شد؟ سوسیالیستی؟ البته که نه. چون بقول لنین خود شما، اقتصاد روسیه سرمایه داری دولتی شد و سوسیالیسم فقط در اراده وجود داشت. پس بر طبق ماتریالیسم تاریخی خود لنین شما، اقتصاد روسبه در پائیز ۱۹۱۷ تازه از فئودالیسم بیرون آمد و بعدا بعلت طرح نپ وارد فاز سرمایه داری دولتی شد که فقط در اراده (بخوان در اسم) نه در “مادیت” ( ماتریالیسم دیالکتیک) شما، سوسیالیستی بود. “مادیت” هم مهم است نه اراده؟!!!
پس،
عبارت: “تجربه سرنگونی یک حاکمیت بورژوازی”، فقط به معنی سرنگونی فئودالیسم و بورژوازی و تدارک سرمایه داری دولتی بود. یعنی این سرنگون معنی خاصی برای طبقه کارگر ندارد، جز اینکه یک سری ارباب رفته و یک سری دیگر آمده. بهتر نیست کارگران این را بدانند؟ بهتر نیست کارگران بدانند که حزب بلشویک و کادرهایش ارباب بودند؟ اگر بودند، کی کارگران شدند ارباب خود؟
آقای میتروی باید بتواند نشان دهد که بعد از سرمایه داری دولتی، فرمی از دخالت مستقیم کارگران در اقتصاد روسیه بوجود آمد و اقتصاد روسیه طوری بود که برخورداری از برداشت از کل ارزش اقتصادی (محصول نیروی کار) تولید شده جامعه، در حال از بین رفتن بود نه در حال تقویت شدن. این فاکتها هم نباید از دولت و حزبی باشد که متهم شده به قتل و جنایت و دیکتاتوری و دروغگوئی و همدستی با هیتلر. بعبارت دیگر، از استالین برای ما نقل قول نیاورید.
تا اینجا صرفا به تناقض گویی ها اشاره شد، در ادامه بحث میتوان بتدریج وارد فاکتها شد.
آنارشیست
درباره این کامنت:
“سیاه سازی و سپید سازی از دولت ها یک روش علمی نیست. این سیاه سازی از دولت اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی …”
—
مطمئنن بدنام کردن یک نظر، حزب و دولت کار درست و علمی ی نیست. اما فاشیستی بودن حزب بلشویک و دولتش منطبق به فاکت است. می توان این بحث را وسعت داد و وارد تمام جزئیات شد. حال از اینها شروع کنیم، ولی خیلی بیشتر است:
۱- در بسیاری از مقالات، خود لنین نوشته که اقتصاد کشورش سرمایه داری دولتی است. کی این اقتصاد به سوسیالیستی تبدیل شد؟
۲ – آیا در سوسیالیسم، کارگران نقش مستقیم در اقتصاد دارند یا نه، اگر دارند کی در محل کار و زندگی و در طراحی اقتصاد و سیاست کلان نقش مستقیم و تصمیم گیرنده پیدا کردند؟
۳ – قرار بود اتحاد جماهیر شوروی کشور شوراهای کارگران و دهقانان باشد، چه شد که شد کشور تک حزبی حزب بلشویک؟
۴ – چرا تعداد بسیار زیادی از اعضای حزب بلشویک اعدام و تبعید و مثل ترتسکی در تبعید ترور شدند؟ چه کسی دستور ترور و اعدام آنها را صادر کرد؟
۵ – چرا یک شخص ، در حکومت “شوراهای کارگران ودهقانان لنین”، دهه ها میتواند حکومت کند؟
۶ – چرا وقتی استالین بدرک واصل شد، و مثلا “روزیزیونیستها” حاکم شدند، کارگران انقلاب شوراهای هوادار “رفیق کبیر” استالین جلوی اینکار را نگرفتند؟
۷ – چرا وقتی گورباچف شروع کرد به معامله با امپریالیستهای غربی و باز کردن بازار داخلی و خارجی و بعد فروش روسیه به غرب، بجای کارگران و “رفقای” هوادار استالین پوتین مامور امنیتی دولت شوروی خدمتگذار کلیسای ارتودوکس آمد تا کشورش را نجات دهد؟
۸ – در زمان استالین چه روزنامه های کمونیستی غیر حزبی وجود داشت؟
—
ببینید، هیچ سئوالی در مورد قتل آنارشیستها وجود ندارد، اینها سئوالات یک شخص عاقل دور از تعصب تازه وارد علاقمند به مارکسیسم لنین و استالین است.
شما این سئوالات را یکی بعد از دیگری بدون شامورتی بازی جواب بدهید، بعد عمیقتر می رویم سر اقتصاد و سیاست در روسیه. البته، مهمترین سئوال، نقش کارگران در حاکمیت بر خود و جامعه است، ولی همه باید جواب داده شود.
—
آنارشیست
سیاه سازی و سپید سازی از دولت ها یک روش علمی نیست.
این سیاه سازی از دولت اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی در تمامی هفتاد سال عمر آن همانقدر نادرست است که سپید سازی از این دولت در طول این هفتاد سال نخستین تجربه سرنگونی یک حاکمیت بورژوازی!
این نمونه مشخص و برخورد «کیلویی» به پدیده حاکمیت هفتاد ساله اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی نشان می دهد اینکه
«چپ و راست افراطی در مورد هر پدیده موضعی مشترک اتخاذ می کنند»
یک قانونمندی جهان شمول و همواره صادق است!
دفاع از دولت فاشیستی استالینی بقیه خزعبلات مقاله را توضیح میدهد. ممکن است دولت استالین را دولت تکنوبرده داری دانست؟ نقد این مقاله وقت تلف کردن است.
آنارشیست