Comments

تقی روزبه : یک ارزیابی فشرده از بحران انتخاباتی در آمریکا، و بحران سرمایه داری و تعرض نئوفاشیسم و نقش نیروهای پیشرو — 6 دیدگاه

  1. “موضوع ماتریالیسم تاریخی، بحث زیربنا و روبنا است. یعنی روابط تولید فرهنگ را میسازد. یا مادیات حاکم در جامعه، خالق ذهنیات در فرهنگ است.”
    به مفاهیم بپردازیم،
    تعریف زیر بنا و روبنا چیست؟ مثل مثلا زیر بنا و روبنای یک ساختمان؟
    روابط تولیدی میان انسانها وجهی از فرهنگ است، وقتی یک چیز وجهی از یک چیز دیگر باشد، سازنده آن نمیتواند باشد. میتوان گفت اجزای تشکیل دهنده ان است. مثلا، یک ضلع مثلت بخشی از مثلث است و نمیتواند سازنده مثلث باشد مگر اینکه دو ضلع دیگر وجود داشته باشد.
    معنی مادیات معلوم نیست چیست. ماده حاکم بر جامعه؟ اگر جامعه مثلا نوعی از وجود مادی است، دیگر حاکم و غیر حاکم ندارد. اگر ذهن بخشی از طبیعت است، طبیعت خالق آن نیست، بلکه خودش نوعی از وجود طبیعت است. میتوان گفت ذهن نوعی از وجود طبیعت زنده است. در اینجا هم خالق و مخلوق نداریم. وقتی چیزی خلق میشود که برای ان طرح و نظر یعنی ذهن وجود داشته باشد.
    پس، اگر ماتریالیسم تاریخی شما آن دو جمله است، معلوم شد که از لحاظ نظری بسیار بی معنا و بدرد نخور است و با عقل اصلا جور در نمی آید.
    برای اینکه ماتریالیسم تاریخی مارکس و انگلس را مطالعه کنید باید فرض نکنید ایده ای درست است، اول از تعاریف مفاهیم در آن شروع کنید بعد ببینید که این مفاهیم با هم انسجام منطقی دارند یا نه و بعد که مهمتر از همه هست اینکه ببینید با واقعیات عینی قابل انطباق است یا خیر و در طول تاریخ مسئله ای را جواب داده است یا نه. الکی که نیست.
    اختلاف درونی مارکسیستها را میتوان به درک گوناگون انها از ماتریالیسم تاریخی ردگیری کرد. برای همین است که گفته شد بحران مارکسیسم و ارتجاعی شدن آن از گنگی موجود در این فرضیه است.

  2. موضوع ماتریالیسم تاریخی، بحث زیربنا و روبنا است. یعنی روابط تولید فرهنگ را میسازد. یا مادیات حاکم در جامعه، خالق ذهنیات در فرهنگ است.

    این خانم آنارشیست تاکنون دهها بار این آیه و حکم و ادعا را در این سایت تکرار کرده، بدون اینکه بداند چیست، یا بدون اینکه حتی یکبار آنرا توضیح دهد،
    مدام مانند چرخ دعا در صومعه بودیستها، از آن نام میبرد، و آنرا به همه چیز ربط میدهد. مثل آخوندها که سابقن مدام میگفتند: همه تقصیرها به گردن ماده گرایی، و هوای نفس، و شهوت است. در حالیکه خودشان دارای همسر و 4 صیغه بودند!
    یا بقول غربیها: خودشان شراب مینوشند و از مزایای آب زمزم برای زیرممبری ها سخن میگویند.
    این آنارشیست خانوم هنوز ننوشته منظورش از ماتریالیسم تاریخی چیست؟ مانند بلندگوهای شاه و شیخ و سیا که میگفتند: هدف وسیله را توجیه میکند/ یا مارکس مارکسیست نیست/ یا کمونیست یعنی خدا نیست !

  3. در حقیقت فاشیسم عریان (نه پشت دموکراسی خواهی پنهان) برای سر عقل آوردن زنان و کارگران اروپایی بد هم نیست ، بشرطی که امپریالیسم کشورشان حسابی شکست بخورد. چرا همش ما زنان و کارگران شرقی باید از فاشیسم عریان ارتجاع زجر بکشیم. البته یک بدی ی که دارد این است که باز سوسیال دموکراتها شامورتی بازی دموکراسی خواهی راه میاندازند. از هر زاویه ای به بازی های سیاسی مرتجعین نگاه کنیم، راه حل یکی است: انقلاب آنارشیستی کمونیستی برای جمع کردن بساط الیگاروشها و نوکران سیاستمدارشان.

  4. انتخابات ضد ماتریالیسم تاریخی مارکسی.
    انتخابات آمریکا بار دیگر نشان داد که رشد نیروهای مولده و دموکراسی اش، بجای انقلابی زن و کارگر، زن و کارگر ارتجاعی بوجود آورده. رشد نیروهای مولده، این پیشرفته ترین کشور صنعتی کره زمین را، یک میلیمتر به کمونیسم نزدیک نکرده که هیچ، برعکس کاملا از کمونیسم ،به آسودگی ، دور نگه داشته. دلیل این قضیه این است که رشد نیروهای مولده فاشیسم بوجود می آورد (دولت فدرال و دولتهای ایالتی کاملا پلیسی و مجهز، رسانه های کاملا از طریق پول و امنیتی ها تحت کنترل و تقریبا هزار پایگاه نظامی درجهان با پیشرفته ترین سلاح ها و حامی تقریبا موثر فاشیستهای “جهان سومی” کوچکتر – یک سیستم مافیایی کامل). نکته مهمتر اینکه، در مقابل این امپراتوری، سرمایه داری دولتی “عقب افتاده” بلشویکی همیشه ایستاد ولی مارکسیسم پارلمان نشین با رفتن به پارلمانهایش بهش کمک کرد.
    این نکته مهم است:
    دولتهای غربی کاری نمیکنند که زنان و‌ کارگران به انقلاب کمونیستی علیه اربابان آلیگاروش شان نزدیک شوند. زنان و کارگران آمریکا و کشورهای اروپایی اینطور مغزشان مهندسی می شود که به اربابانشان رای بدهند تا اربابانشان از طریق امپریالیسم شان رفاه بیاوردند. از آنجا که زنان و کارگران ایرانی آنارشیست و کمونیست نیستند، آنها به دولت جمهوری اسلامی رای نمیدهند چون رژیم نمیتواند نظمی درست کند که رفاه بیاورد. دنبال شکم و تفریح بودن با دنبال انقلاب بودن فرق دارد. ‌انقلاب بعد اخلاقی مهمی دارد. اخلاق زنان و کارگران غرب انقلابی نیست، اخلاق شکم سیر کنی ست. اخلاق زنان و کارکران ایران هم فعلا بهمین منوال. فعالین انقلابی باید این را بدانند و الکی هر شورشی را نشانه انقلاب نبینند. دوران شاه هم همینطور بود. شورش دلیل بر انقلاب نیست.

  5. جام مقدس آلیگاروشهای غربی دو تائی است:
    – بردگی مزدی مقدس.
    – امپریالیسم مقدس = ناسیونالیسم مقدس.
    هر کاندیدی این دو را زیر سئوال نبرد، قابل قبول است، از چپ مارکسیستی گرفته تا راست نازیستی.
    امپریالیستهای شرقی چطور؟
    مثل امپریالیستهای غربی.

  6. وضع چپ دموکراسی خواه ایران خیلی نگران کننده است. آنها تمام وقایع دو دهه اول قرن بیستم را فراموش کرده اند و میخواهند مثل مارکسیستهای اواخر قرن نوزدهم فکر کنند. بهانه آنها در ارتباط با ایران این است که دولت ایران سکولار و دموکرات نیست، پس زنان و کارگران باید دنبال ترقی خواهان دموکرات راه بیافتند. حالا وقتی ایران (آمریکا) صنعتی، سکولار و دموکراتیک هم هست، باز هم زنان و مردان باید دنبال ترقی خواهان دموکرات را بیافتند – پیشنهاد این مقاله.
    ریشه بدبختی از کجاست؟
    ماتریالیسم تاریخی قابل تفسیر و تغبیر مارکس مقدس!
    در ارتباط با بحران سرمایه داری در مقاله،
    تا تضادهای درونی بورژوا ها حاد میشود، مارکسیستها میگویند بحران سرمایه داری حاد شده است و فلان و بهمان. اصلا اینطور نیست. سرمایه داری در جهان امروز در دست آلیگاروشهاست و همه چیز تحت کنترلشان است و اگر هم اینجا و آنجا مسئله ای پیش بیاید، از طریق مکانیسمهای بانکی و سیاستهای دولتی و ترور و جنگ کنترلش میکنند.
    مشکل فعلی سرمایه داران غرب در سرمایه داری بطور کلی نیست، مشکل آنها سرمایه داری رشد یافته در شرق است. سرمایه داران غربی در حال از دست دادن منافعشان در شرق هستند. دست راستی های سرمایه داری غرب واقع بین هستند، سیاستهای رفاهی ضعف سرمایه داری آنها و پیشرفت آلیگاروشی های شرق است.در آمریکا، از زمان ریگان شروع کردند و همه سیاستمداران را در اجرای نولیبرالیسم راضی کردند. الیگاروشی های غرب، ترامپ را هم تحت کنترل دارند و فاشیسم غرب در ترامپ نیست از کل سیستم دموکراتیک آنهاست. تا وقتیکه ترامپ از حد خودش فراتر نرود، قلاده اش دست آلیگاروشهایبزرگ است، آنها سگ میخواهند اما شورشی نه.
    در ارتباط با فرمول بندی سرمایه داری توسط مارکس، فرمولبندی او درست است. این فرمولبندی با پیش فرض نظری بازار کاملا آزاد انجام شده. بازار آلیگاروشی مالی و صنعتی تابع آن، تغییراتی در شکل تحقق ارزش اضافی (نسبت به بازار کاملا آزاد) است و این استثمار را از بین نمی برد، اما بحرانهای اقتصادی را قابل کنترل میکند. بحران واقعی و اصلی سرمایه داری زمانی شروع میشود که زنان و کارگران جهان آگاهی و اراده از بین بردن ارتجاع در جامعه را پیدا کنند. منتظر بحران امام زمانی ضرورت تاریخی نباشید، یک توهم است.
    انقلاب یعنی از بین بردن مردسالاری، بردگی مزدی، امپریالیسم، هیراشی و انواع تعصب. این است اصل بحران ارتجاع.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

HTML tags allowed in your comment: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>