Comments

تاریخ از شمایان می‌پرسد:آیا ما نیز در این خانه سهمی داریم؟ <br>امیرجواهری لنگرودی — 2 دیدگاه

  1. هر چه انقلاب ابعاد سیاسی بیشتری نسبت به ابعاد دیگرش پیدا میکند، به ارتجاع نزدیک تر می شود و خاصیت خودش را از دست میدهد.
    آنارشیستهای اواخر قرن نوزدهم بدرستی به این حقیقت دست یافته بودند. متاسفانه حزبگرایی مارکسیستی و استقبال بورژواهای امپریالیست حاکم در اروپا کارگران را به گمراه کشاند و دیگر کاری از دست آنارشیستها بر نمی آمد تا نتایج حزب بازی مارکسیستی خودش را نشان دهد.
    ارتجاع فقط سیاسی نیست و تمام جنبه های فرهنگ را داراست. فاصله بین ارتجاع با انقلاب اصلا در زندگی توده ها، زیاد نیست. ارتجاع در تاروپود زندگی قربانیانش وجود دارد، بصورت رقابت، کلاهبرداری، برتری طلبی، دروغگوئی، تحقیر کردن،حسادت، بی تفاوتی، تجاوز و جنایت. انقلاب بر عکس ارتجاع است. تبلیغ سیاسی و سرنگونی طلبی بخودی خود انقلابی نیست. انقلاب باید تمام جنبه های فرهنگ را، مخصوصا اخلاق را در بر بگیرد. انقلاب علیه رقابت است، علیه کلاهبرداری،علیه برتری طلبی ، علیه دروغگوئی ، علیه تحقیر کردن ، علیه حسادت و علیه بی تفاوتی و تجاوز و جنایت است.
    فعالیت انقلابی نباید آنقدر رادیکال باشد که انقلابیون را برجسته و از توده بودن جدا کند و نه آنقدر محافظه کارانه که اطاعت و فرمانبرداری را عادی کند. فعالیت اصلی و مرکزی انقلابی تغییر دادن فرهنگ است نه سیاست بازی. سیاست بازی بخشی از فرهنگ ارتجاع است. دموکراسی بازی سیاست بازی است،در دیکتاتوری ها، سیاست بازی کمتر است اما خشونت بیشتر. دموکراسی به فریبکاری تکیه دارد، دیکتاتوری به سرکوب مستقیم. نتایج هر دو یکی است و اینکه کدام اعمال میشود بستگی به تاریخ خاص مبارزه طبقاتی یک جامعه دارد.

  2. ۱ – وحدت سرمایه داران، چه دموکرات و چه دیکتاتور، علیه کارگران، بیشتر از تضادهایشان است.
    ۲ – تضاد درونی مارکسیسم موجب شده که بسیاری از مارکسیستها نفهمند که دولت دموکراتیک دوست کارگران نیست بلکه ارباب آنهاست. این نوع مارکسیستها سوسیال دموکراتهای دوستار قشر لیبرال اربابان سرمایه دار هستند.
    ۳ – کوشش در فشار آوردن به دولت دموکراتیک سرمایه داری فایده ندارد مگر اینکه این دولت در خطر انقلاب یا سرنگونی قرار بگیرد، فعلا هم چنین وضعی در طبقه کارگر سوئد ، بعلت امپریالیست بودن دولت سوئد، وجود ندارد. کارگران سوئدی دارند از مزایای امپریالیسم دولتشان استفاده میکنند و فعلا فریب خورده و بیشتر ضد انقلاب هستند تا انقلابی.
    ۴ – دنبال وحدت با بورژوا لیبرالها نباشید، تف سربالاست.
    ۵. – برای مبارزه با جاسوسان رژیم، بجای خوشبینی به بورژواها باید در میان توده ها بود و خود را تافته جدا بافته نکرد و تشکیلات جدا از توده ها نساخت. با جاسوسان نمیتوان مبارزه کرد اما میتوان در محیط کار و زندگی ایزوله شان کرد و هزینه جاسوسی دولت را بالا برد.
    ۶ – وقتی یک رژیمی مثل رژیم ایران زیر ضرب دو دشمن بزرگ است، ‌یکی شورشهای توده ای و دیکری امپریالیستهای غربی، فعالیت علنی نامعقول است و کار جاسوسان و هزینه دولتها را کم میکند.
    ۷ – دشمنی امپریالیستهای غربی با دولت جمهوری اسلامی بعلت انقلابی بودن هیچکدام نیست، بلکه ناشی از رقابتهای درونی ارتجاع است.
    ۸ – ارتجاع یعنی مردسالاری، بردگی مزدی، امپریالیسم، هیراشی و انواع تعصب.
    ۹ – طبقه سرمایه دار هرگز انقلابی نبوده چون همیشه استثمارگر بوده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

HTML tags allowed in your comment: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>