بیهوده تمنا می کنید…«او مُرده»
شمی صلواتی
بیهود تمنا می کنید…
«او مُرده»
در ایام نوجوانی
من دفن خدا را
در خواب و بیداری دیدم
زمانی که!
خمینی را بر مدار آسمان – رقصانیدن
و سایهی، نگاهها را بسوی ماه چرخانید
«عکس امام در ماه ست»
در آن شب،
آسمان سیاه و شهر تاریک بود
و من!
«فقط جسد متعفن خدا را می دیدم
که در دور دستها دفن می کنند …»
Comments
بیهوده تمنا می کنید…«او مُرده» <br> شمی صلواتی — بدون دیدگاه
HTML tags allowed in your comment: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>