Comments

بینش و دانش انسانی،یا دید و باور دینی،<br>بهنام چنگائی — 45 دیدگاه

  1. پاسخ به دو سئوال رایج.
    .
    آیا بورژواهای ایران میتوانند دولت غیر دینی درست کنند؟
    بنظر من پیدایش دولت سکولار در ایران کاملا ممکن است. اما این دولت دردی از زنان و کارگران ایران دوا نمیکند. این دولت مثل جمهوری اسلامی میشود بخش ارگانیک سیستم حاکمیت اقتدارگرایان. تحت چنین سیستمی، کودکان آینده که جمهوری اسلامی را تجربه نکرده اند، حتی ممکن است مجددا به اسلام روی آورند و یا مثل توده های کشورهای دموکراتیک فقیر تر، مثل هندوستان و بنگلادش، آلت دست مرتجعین باقی بمانند.
    .
    آیا اگر دولت سکولار داشتیم، انقلاب آنارشیستی-کمونیستی ساده تر بود؟
    نه الزاما. وقتی ابزار حیله گری ارتجاع کار میکند، در هر شکلی کار میکند، سکولار و یا مذهبی. به دولتهای چند حزبی سکولار کشورهای غربی، آفریقائی، آسیائی، آمریکای لاتین و توجه کنید، وقتی ارتجاع مسلط است، مسلط است و فرم دولت تاثیر ذاتی در رشد کمونیسم آنارشیستی ندارد. پیروزی کمونیسم آنارشیستی فقط و فقط به خرد و شناخت و ابتکار آنها بستگی دارد و عامل خارج از طبقه خود ندارد. طبقه ضد کمونیست و ضد آنارشیست به انقلاب کمک نمیکد، به ضد انقلاب کمک میکند.
    .
    پس: سکولاریسم و تئوکراسی هر دو ضد انقلاب هستند، آنها راه حلهای متفاوت مدیریت قربانیان (زنان و کارگران و ملیتهای مغلوب شده) هستند.
    .
    آنارشیست

  2. خلاصه تر، ما شعار سرنگونی نمی دهیم چون رژیم جنایتکار است، همه رژیمها جنایتکار هستند، ما وقتی شعار سرنگونی میدهیم که مطمئن هستیم قیام مسلحانه ما ، توده های زن و کارگر آنارشیست-کمونیست، موفق خواهد بود.
    آنارشیست

  3. در ارتباط با شعارهای سرنگونی در فعالیتها و اکسیونهای خارج کشور،
    شعار سرنگونی در مقابل جمهوری اسلامی یعنی شعار قیام مسلحانه. وقتی آنارشیست میشوی، اولین حقیقتی را که می پذیری ضرورت سرنگونی دولت است، اما آخرین شعاری که باید بدهی هم شعار سرنگون دولت است. دلیل این قضیه این است که بخش فعال توده ها باید ارتجاع و انقلاب را خوب درک کرده باشند تا با سرنگونی رژیم دولت دیگری بوجود نیاید.آکسیونهای خارج کشور باید فقط دانش توده های زن و کارگر را نسبت به ماهیت ارتجاع ارتقا بدهند نه اینکه به رژیم اعلام جنگ کنند. سرنگونی یعنی اعلام جنگ مسلحانه. فقط اپوزیسیون ارتجاعی هست که بدون بیداری زنان و کارگران میخواهد رژیم سرنگون شود. در ایران نیز، همین حکم صادق است. بدون بوجود آمدن ذهنیت آنارشیستی-کمونیستی در توده های زن و کارگر ایرانی و پیدایش تاثیرات آن بصورت تشکلات انقلابی در محل های شغلی و زندگی، شعار سرنگونی در خدمت ارتجاعیون است.
    آنارشیست

  4. مجددا در باره وطن، ایران ماقبل اسلام و خزعبلات دیگر،
    وقتی اپوزیسیون میگوید “ایران ما”، “وطن” و امثالهم، منظورشان است حاکمیت اقتدارگرایان سکولار، چون ایران اسلامیون هم همان ایران و وطن است. اما ایران هر دو در واقع ایران استثمارگران است چون اگر استثمار مردسالاری و بردگی مزدی و امپریالیسم وجود نداشته باشد، وطنی وجود نخواهد داشت. حال چرا وطنی وجود نخواهد داشت؟ به این دلیل که از بین بردن تمام اشکال استثمار نیازمند دیدگاه علمی کمونیسم – آنارشیستی به زندگی است و شکل گیری این دیدگاه به یک حمایت جهانی احتیاج دارد و نمیتواند در سطح محدود ملی بماند و بقا پیدا کند. در چهارچوب روابط کمونیستی -انارشیستی، ملیتی قابل تصور نیست. البته، زیر- فرهنگها متفاوت خواهد بود، اما زیر- فرهنگ ملیت نیست.
    آنارشیست

  5. حال توضیح بیشتر کامنت قبل:
    .
    از آنجا که نظام اقتدارگرائی از طریق سرمایه داری، جهانی شده است – مردسالاری و امپریالیسم و استبداد سلسله مراتب هزاران سال است که جهانی شده – تمام تضادهای اجتماعی را باید بصورت تضادهای جهانی هم دید. برای همین باید دید که موضع اپوزیسیون رژیم در ارتباط با این تضادها ها چیست تا باز هم بیشتر به ماهیت وجود ارتجاع در اپوزیسیون پی برد. این برای اتخاذ خط و مشی انقلابی لازم است.
    .
    با یک ارزیابی ساده، میتوان دید که 99 درصد اپوزیسیون رژیم خودشان را در کمپ امپریالیستهای غربی قرار داده اند. این در عین حال هماهنگی دارد با شدت گیری تضادهای درونی ارتجاع در جهان، مثل جنگ اوکراین و جنگ در سوریه و قبل از آن در لیبی و قبل از آن در بهار عربی. کلا، امپریالیستهای غربی ،فعلا، با چهار ابزار جنگ شان را ادامه میدهند: حمله به کشورهای ضعیف، تحریم، جنگ نیابتی و انقلاب مخملی.
    .
    جناح شرقی امپریالیسم، بعلت رشد اقتصادی اش در حال تقویت شدن است و حالا با جدیت در پی خلاص کردن خود از تجارت جهانی پایه دلار (تجارت پایه دلار یعنی تضمین ثبات نسبی اقتصاد امپریالیستهای غربی مخصوصا آمریکا از طریق مکانیسم تعیین نرخ سود –> نرخ ارز) می باشد. اما باید بر تحریمها، تعرفه ها، جنگهای نیابتی و انقلابات مخملی غلبه کند. برای اینکار، جناح شرق امپریالیسم مجبور است دیکتاتوری کند، مزدها را کاهش دهد و خودش نیز بیشتر نظامی شود. یکی از هم درد های آنها جمهوری اسلامی است که چاره ای ندیده جز پیوستن به “کافرها”.
    .
    حال چگونه جایگاه ارتجاعیون را در کمپ ایرانی تضاد ها تشخیص بدهیم؟
    .
    شناسائی رژیم ساده است و اصلا بحث ندارد. رژیم ضد زن، ضد کارگر (پاسدار اربابان بردگی مزدی) و عظمت طلب است. در ارتجاع آن شکی وجود ندارد. با سرکوب اصلاح طلبان، اصل رژیم خود را کاملا در کمپ جناح شرق امپریالیست قرار داد چون دید که غرب کوتاه نمی اید و گول نمی خورد.در بعد جهانی، رژیم با روسیه در سوریه علیه انقلاب مخملی آنجا جنگید و با هم در آنجا فعلا هم منافع هستند. فاکتهای خیلی بیشتر وجود دارد، مثل خرید نفت از ایران توسط چین (شرکتهای چینی!!!!! و نزدیکی ها و قرار دادها با کشورهای این کمپ.
    .
    با حفظ شعار دموکراسی خواهی و سرنگونی طلبی بی محتوا و ژست سوسیالیسم و حتی آنارشیسم و غیره، 99 درصد اپوزیسیون خود را در کمپ امپریالیستهای غربی دموکراسی خواه در ایران قرار داده است. یکی از دلایل این قضیه این است که جناح مارکسیستی و آنارشیستی آن در چهارچوب یکی از تفسیرهای ارتجاعی از ماتریالیسم تاریخی (ضعف گنگی در ماتریالیسم تاریخی مارکس و انگلس – فرضیه هم از توبره میخورد و هم از آخور) هستند که در واقع تفسیر و توجیه بورژوازی دموکرات سکولار برای سروری خودشان است. دلیل دیگر این است که آنها در غرب زندگی میکنند و بنوعی دارند دین خود را ادا میکنند. باید گفت که یکی از محصولات سرمایه گذاری های انسانی غرب با پذیرش مهاجر و تبعیدی و پناهندگی چنین است.
    .
    حال با این مقدمه به سئوال بر میگردیم، چطور جایگاه ارتجاعیون را در تضادهای جهانی تشخیص بدهیم؟ برای تشخیص باید دید که موضع اپوزیسیون در ارتباط با چهار بعد حداقل ارتجاع در ایران چیست:
    مردسالاری،
    بردگی مزدی،
    امپریالیسم،
    و استبداد سلسله مراتبی.
    در وضعیت کنونی، نه در ایران و نه در خارج، حرکتی علیه این ارتجاع که یک مجموعه هست، دیده نمی شود. این معیار تشخیص است. وجود شورش در ایران بعلت وخامت وضع اقتصادی و شدت فاشیسم مذهبی است نه آگاهی لازم از ارتجاع. اعمال ارتجاع (اقتدارگرائی)، چه دموکراتیک، چه دیکتاتور و چه فاشیست همیشه قربانی ها را در موضع اقتدارستیزی قرار میدهد، اما فقدان وجود آگاهی کامل و تشکل اقتدارستیز (مثلا بردگی مزدی ستیز) در محل کار و زندگی، این مقاومتها را به ابزار جنگ ارتجاعیون تبدیل میکند. ما الان در چنین وضعیتی هستیم. قبل از سرنگونی شاه تا انقلاب مشروطه هم در چنین وضعیتی بودیم؟ شورشهای بابیون علیه روحانیون و سلطنت چطور؟ این بحثی جداست، اما بنظر من، همانطور که انقلاب فرانسه انقلاب مخملی بود، آن انقلاب هم مخملی بود، اما اطلاعات زیادی در دسترس نیست. هر چه بود، مثل همه انقلابهای مخملی، بعلت بالا بردن حساسیت به وجود و ابعاد ارتجاع، آموزنده بود.
    .
    کلا می بینینم که جامعه ایران نیز، چه رژیم و چه اپوزیسیون (توضیح بیشتر خواهم داد) ، دارد فعالانه در این جنگ جهانی غرب و شرق شرکت میکند . کار ما شرکت در این جنگ نیست، بلکه صبورانه تبدیل این جنگ به جنگ انقلابی است.
    .
    آنارشیست

  6. انقلاب مخملی دقیقا شبیه جنگهای مابین ارتجاعیون است، مثل جنگ ایران و عراق، جنگ اوکراین، جنگ آمریکا و افغانستان، جنگ طالبان با شوروی سابق. ایدئولوگهای این شورشها دور نشسته اند و با انگشت گذاشتن بروی نقطه ضعفهای رقیب، توده های عاصی دو طرف را به میدان جنگ می فرستند. مثل همه جنگهای ارتجاعی، رهبران پشت میز نشین انقلاب مخملی کمتر آسیب دیده اما توده ها جان و سلامتی و زندگی خود را برای مقاصد آن رهبران ازدست میدهند. گرچه انقلاب مخملی مضر است، اما فایده هم دارد. فایده اش در این است که با موضعگیری های جریانات سیاسی دو طرف جنگ، دقت ما در شناخت ماهیت ارتجاعی دو طرف بیشتر می شود.
    آنارشیست

  7. پیشنهادم به روشنگری سر جایش باقی است:
    ناشناس on شهریور 20, 1402 at 1:59 ب.ظ said:
    توضیح دادم که چرا دیگر پای مقالات کامنت نخواهم گذاشت
    پیشنهاد دادم که روشنگری باید باز باشد نه بسته تا انقلابی بشود.
    و البته بیشتر است.
    آنارشیست

  8. دلیل اینکه اشخاص و گروهها و احزاب مارکسیستی و آنارشیستی موجود موفق نشده اند و نخواهند شد، درک آنها از انقلاب است. درک آنها از انقلاب، انقلاب توسط انسانهای خاص سیاسی است که بتدریج مقدس می شوند. آنها،‌ با این درک، رفتارهایی پیدا میکنند که تودهای زن و کارگر را از انقلاب می ترساند. براستی این انقلابیون ترسناک هم هستند. آنها قادر نیستند درک کنند که روند انقلاب روند نقد و نفی اقتدارگرایی و شکل دادن به روابط اقتدارگریزانه در زندگی روزمره است. در زندگی روزمره است که زنان و کارکران در می یابند که انقلابیون در واقع خودشان ارتجاعی اند چون حاضر نیستند در روابط عادی اقتدارگرا نباشند.
    آنارشیست

  9. کامنتهایم در این صفحه در خدمت مطالب زیر بوده است، گرچه به تمام آنها نپرداختم:
    ۱ – ارتجاع (گرایش به سلطه) اساسا در انتها غیر منطقی و غیر علمی است، در انتها یعنی وقتیکه در طول زمان و در طول گفت و شنود در نظر گرفته شود.
    ۲ – سرنگونی طلبهای فعلی ، با فرار از دیالوگ سالم، برای حاکمیت کردن بعد از سرنگونی، چماقدار جمع میکنند، چه غیر کمونیست، چه مارکسیست و چه حتی آنارشیست.
    ۳ – سرنگونی طلبهای فعلی برای کسب قدرت سیاسی وارد بلوکهای امپریالیستهای جهانی میشوند و سیاستهای خود را با آنها هم سو میکنند، در وضعیت کنونی، تقریبا تمام آنها با امپریالیستهای غربی همسویی میکنند.
    ۴ – سرنگونی طلبی امروزی ارتجاع را صرفا دولت مذهبی نشان میدهند تا دولت سکولار درست کند.
    ۵ – با هواداری از دولت سکولار، طبیعت غیر مذهبی و غیر سکولار ارتجاع را پنهان میکنند.
    .
    طبیعت غیر سکولار و غیر مذهبی ارتجاع در ایران و جهان حداقل اینهاست:
    مردسالاری
    بردگی مزدی
    امپریالیسم
    استبداد سلسله مراتبی
    .
    چه گروههای سیاسی دارند زن و کارگر فریبی میکنند؟
    ۱ – همه غیر مارکسیستها و غیر آنارشیستها چه ناآگاهانه و چه آگاهانه.
    ۲ – همه مارکسیستهای دولتگرا و دولت ساز، چه دولت شورایی ساز، دولت دموکرات پارلمانی ساز و چه دولت بلشویکی ساز و غیره.
    ۳ – همه آنارشیستهایی که یک یا چند ارتجاع را اپورتونیستی مورد هدف قرار نمیدهند که در وضعیت فعلی آنارشیستهای ایرانی عمدتا با همسویی با امپریالیستهای غربی و هواداری از انقلاب مخملی قابل تشخیص هستند، مثلا دفاع از دولت اوکراین در جنگ ارتجاعی بین روسیه و اوکراین و یا عدم نقد ذهنیتهای دموکراسی طلبانه در شورشها و یا اتخاذ سیاستهای سوسیال دموکراتیک و دفاع از آنها. در مورد مثلا چامسکی، که تمایل به امپریالیستهای شرقی دارد، بین شرق و غرب نوسان میکند که نشانه کم عمقی دیدگاهش است.
    .
    نکته:
    تمامیت ارتجاع را نقد نکردن، گرایش اپورتونیستی است. اپورتونیسم ارتجاع (گرایش به اقتدار) در لباس انقلابیگری ست، یعنی تظاهر به انقلابی بودن کردن برای گرفتن قدرت سیاسی و در انتها از بین بردن گرایش اقتدار ستیزی و یا جلوگیری از شکوفایی کامل اقتدار ستیزی در جامعه .
    .
    آنارشیست

  10. به خوانندگان فعلی و آتی،
    در ارتباط با کامنت طولانی آقای چنگائی که مثلا قرار است در آن بگوید که چرا من دگم هستم، چون سئوال کرده بودم چرا دگم هستم، از من هیچ نقل قولی نیاورده و فقط تصورات خودش از نظرات من را نقد کرده. بعضی ها دوست دارند طرف چیزی بگوید که خودش را “لو” بدهد، بعد که می بینند نمیتوانند چیزی پیدا کنند، از خودشان در مورد افکار طرف داستان سرائی میکنند و بعد آن داستان را نقد میکنند. تا بخواهی از این “رقا” زیاد بوده اند .نقل قول بیاورید تا ادامه بدهیم چون بحث شما اعتبار بدون نقل قول اعتبار ندارد.
    آنارشیست

  11. به آنارکو-ایرانیستیک،
    .
    روشنگری میداند که من برایش چه نوشته ام و فکر نمی کنم موضع فالانژی مثل تو را داشته باشه. روشنگری فرق بین ضد امپریالیسم و ایران پرستی فاشیستی را خوب میداند. بحث من با روشنگری این است که متد آنارشیستی برای جلوگیری از عفونت، باز بودن روابط تشکیلاتی و بیان روشن و شرکت خوانندگان و نویسندگان در تشکل (کار گروهی انتشاراتی در اینجا) و تعاریف رویکردهای انقلاب است. من حتی حدس میزنم که روشنگری فرق بین انقلاب واقعی و انقلاب مخملی را هم میداند، مسئله فقط تعهد انقلابی است. فکر نمیکنم لنین و استالین و ترتسکی جنایتکار نمیدانست نظریه ارزش اضافی یعنی چه، اما خود را در روابط تشکیلاتی ی گیر دادند (حزب سوسیال دموکراتیک و یعد کمونیست) که باعث شد همگی بشوند ارباب بردگی مزدی. چنین شد و علتش این بود که مارکسیسم اتوریته چی است و نه تنها نقدی از اتوریته ندارد بلکه توسط انگلس فرموله هم شده که کاملا قابل نقد است. اما میدانم که تو از این چیزها سر در نمی آوری چون تظاهر به مارکسیست بودن میکنی و از مکتب ناسیونالیسم اشرافی و بورژوا شده آمده ای. اینها مربوط به ما کمونیستهاست، بیخود خودت را جلو نیانداز و بیشتر از این آبروی خودت را نبر.
    .
    آنارشیست

  12. به آقای چنگایی،
    تکرار می کنم، چرا از این گفته آنارکو-ایرانیستیک دفاع میکنید و فکر میکنید ارتجاعی، فاشیستی، ضد زن و متناقض نیست؟ در همین صفحه در کامنتی نوشته:
    ######
    “مسئول کمنت ها چون مانند آنارشیست اقلیمی، یک زن است ،اینجا لابی گری جنسیستی میکند و کمنت های وزین تئوریک ضد خرافات آنارشیست نما را سانسور میکند. از 70 کمنت ارسال شده طی چند ماه کذشته ،فقط 15 عدد و رقم کمنت ها منتشر شده، و بقیه را این خانم مسئول کمنت ،در دفاع از کمنت های خانم آنارشیست نما، سانسور کرده.
    به نظر من اگر زنان بقدرت برسند مفتضهی یا افتضایی در کشورها بپا خواهند کرد ،که بشریت آرزوی :توفان نوح، و روز قیامت ، و صحرای محشر بنماید !
    بیدلیل نیست که خمینی گفت” حوا را از دنده چپ آدم ساختند.”
    ######
    آنارشیست

  13. گویا بر خانم آنارشیست اقلیمی، امر مشتبه شده که مسئول کمنت ها ،هم طرفدار آنارشیسم است ،چون نظرات ضد آنارشیستی کاربران را سانسور میکند !

    به این دلیل او از مسئول کمنت ها می خواهد که مواضع اش را آشکار کند و اعلان نماید تا اتهام: تریبون انقلاب مخملی به او نخورد !،

    در صورتیکه خودش هدف آنارشیسم ویکیپدیایی اش را: کسب قدرت نمیداند، بلکه: کوششی اصلاحگرایانه، رفاهی مانند: کتاب لرد آویبوری، و تفکرات مذهبی فرقه های ازوتریک آسیای شرقی بودیستی، برای کسب: رضایت و سعادت و قناعت و آرامش و آساسش روانی.

  14. جناب آنارشیست؛

    من نگرش ها و بازتاب ها و برخوردهای سیاسی و تاکنونی شما نسبت به رژیم فاشیست شیعی ـ ولائی را بشدت خنثی و ناهمخوان با سیاست روز دیده و انها را از ریز تا درشت متضاد با اوضاع مسلط کنونی که مرگبار است و خودکامگی دین دولتی ـ ولائی آنرا با سرکوب و کشتار و خفقان و…، و به هر قیمت که شده می خواهد ادامه دهد؛ من مواضع تان را بی فایده و اهداف تان را بیگانه با مبارزه طبقاتی و از انهم ناگوارتر مضر به حال و شرایط حاکم بر زندگی کارگران، زنان و توده های مردمی ارزیابی می کنم.

    دستکم بجای این همه پرسش های بی هوده، شما بهتر است بمن و ما بگوئید که چه سودی برای مبارزه کنونی علیه رژیم مرگکاران الهی ت ولائی داشته و یا دارید که ما آنرا ندیده ایم؟!

    آیا شما فجایای نازل اسلامی ـ ولائی بر مردم گرستنه و بیدادرس کشورمان را نمی بینید و اگر می بینید در برابر اینهمه جنایت های ضدبشری، کدام کارهائی را بسود کارگران و توده ها کرده اید که رژیم را وادار لااقل به عقب نشینی و یا چیزهائی ازین دست کند؟

    و آیا نگرش های شما و مجموعه آنها را می توان حتی در درون مبارزه اجتماعی و آنارشیستی تان دید؟ مبارزه ایکه گام بگام می بایست با روشنگری هاف افشاگری ها و آگاهیرسانی های طبقاتی و حقوق بشری آمیخته و همراه شود. شما درین راه تاکنون چه کرده اید؟ برای نمونه توان من در حد همین چند مقاله است و همین! توان و تلاش شما چطور و در کدامین راستای سرزنده و جاری کنونی ست؟

    آیا این نگرش ها با دانش شناختی شما که من به آنها ارج می نهم و با پایگاه چپ ویژه ی تان که آنارکوسندیکالیستی ست همخوانی دارد؟ اگر دارد، پس شما با ما و زمانه ی ما و اهداف نبرد طبقاتی مان براستی بیگانه و شاید هم در ستیزید.

    وگرنه می بایست راه رسیدن به اهداف شما با تاکتیک های روزانه تان همخوان باشد و کنش و واکنش شما از دل شرایط موجود گام های متحول بعدین را متناسب با اوضاع روزانه کند که با شیوه ی شما هرگز چنین نیست و نخواهدبود.

    زیرا برای شما یا ساختار شورائی ضداقتدار با درصد بالای کمونیست های مورد نظرتان، و یا در غیر آنصورت نباید با رژیم در افتاد زیراکه کشته می شویم و سودش را رژیم بعدی می برد.

    این نوعی از استدلال های متنوع شماست که من آنها را کوتاه کرده و البته همگی را بشدت ذهنی و فرازمینی می بینم. چنین به نظرمی آید که اگر بنا بر تصور شما ما با رژیم کنونی درگیر نشویم، درهمین رژیم فرصت و امکان سازمانیلبی اهداف ما که نه، بل شما میسرخواهدبود! درز حالیکه خودتان بهترمی دانید که هرگز چنین نبوده و نیست. و پرسیدنی ست چرا باید تن به مبارزه مستقل طبقاتی اجتماعی نداد؟ باید مبارزه اجتماعی ـ طبقاتی را آموخت و صف خود را مستقل ساخت و با تاکتیک های متناسب با اوضاغ رژیم را سرنگون کرد و در برابر راست ها، ملی مذهبی ها، لیبرال ملی مذهبی ها، شازده ای ها وووو ایستاد وگام بگام مبارزه را بدست خود توده های کارگر سپرد نه چند روشنفکر مدعی و سکتاریست.

    آنهم در کشور و حاکمیتی که آواز خواندن جرمش همان باشد که توماج ها، سامان ها و یاسر اسکندری ها تاوانش را داده و می دهند.

    از دید شما یا ناگهانی حکومت شورائی ویژه تان مهیا می شود و یا تحت هیچ شرایطی نمی توان فهمید که چگونه می شود در ایران ولائی فاشیست آگاهی کمونیستی آنهم از نوع دید شما را می توان فراهم . مهیا ساخت!؟

    آهداف شما بنابر تعریف آنگونه که خود گفته اید و من برداشت می کنم جز چهشی و ناگهانی و غائی نیست. و چنین نگرشی باطل و ذهنی و فرازمینی ست. وگرنه چگونه می توان بدون راهکار آموزشی و آنهم در شرایط و ساختاری مناسب با سازمانیابی مستقل طبقاتی اصولا متصئو ر ممکن نیست.
    مبارزه طبقاتی از اوج و فرودهای بسیاری می گذرد و گاه عقب می نشیند و با تعمق به فرصت های تازه نگاه کرده و آنرا مورد بررسی و نقد جمعی قرارداده و راهکارهای آنرا هموارمی کند و….

    مبارزه طبقاتی در جهان کنونی تک قطبی بسیار دشواراست و باید پیشبرد آشکال آنرا از پیشروی یک تومان حقوق بیشتر و چندساعت کارکمتر آغازکرد تا برسد به حق تشکل، سازمانیابی، آزادی عقیده و وجدان و … مبارزه طبقاتی را می باید بسان کشت دانه به دانه آنها را در شرایط مناسب کاشت و آبیاری کرد و پیگیر مراقب بود و آنرا خردمندانه و بتدریج به برداشت آتی رساند.

    پوزش می خواهم که توان و فرصت تصیحیح نوشته ام و همچنین به تکرار گفتمان بعدی نیز تمایلی ندارم.

    باسپاس

  15. اصلاح جمله به جناب آنارشیست؛

    این جمله غلط را بدین شکل تصحیح می کنم:

    نه اینگونه: سراسر آنها را “جزو” دیدگاه هائی با وزن ذهنی و مطلقگرائی و سکتاریستی صرف ندیده و نمی شناسم؛

    بل چنین درست است: سراسر آنها را “جز” دیدگاه هائی با وزن ذهنی و مطلقگرائی و سکتاریستی صرف ندیده و نمی شناسم؛

  16. جناب چنگائی،
    1 – توضیح نداده اید که چرا من دگم هستم. باید توضیح بدهید، کمونیسم که علی اللهی نیست.
    2 – ذکر کرده اید که با نظرات آنارکو-ایرانیستیک موافقید، یعنی موافقید که زنان صغیرند؟ همین پائین نوشته. بدتر، برای انقلاب کمونیستی مفید است!!!
    3 – او به انقلاب همه با هم اعتقاد دارد، انقلاب مخملی امپریالیستهای غربی، شما هم همینطور؟
    4 – آیا رفتارهای فاشیستی او را مثل دزدیدن اسمهای من را دنبال کرده اید، یا اینکه تحت رهنمودهای خود شما بوده؟
    5 – نوشته نظرات من آنارشیستی نیست، او که نتوانست توضیح بدهد و فرار کرد، شما که نظرات او را مناسب و درست میدانید، خودتان چطور در مورد این موضوع استدلال میکنید؟
    6 – باز هم هست، فعلا با اینها شروع کنیم.
    افتضاح، بهتر است واقعا توضیح بدهید. قبل از توضیح کامنتها را خوب مطالعه کنید.
    آنارشیست

  17. با درود جناب آنارشیست؛

    نوشته اید:
    با آنارکو-ایرانیستیک که دیگر بحثی نیست. حالا متوجه شدید که انقلاب شما و آقای فولادی چه هوادارانی پیدا میکند و چرا نظرات من خیلی هم عینی است و سرنوشت افکار شما ها جه آدمهایی را می سازد؟

    و من پیوسته تلاش کرده و می کنم که افراد و نگرش های آنان را آنگونه که هستند برتابم و اگر نقدی هم بر برداشت و بازتاب های فرهنگی، سیاسی و …آنها دارم بتوانم، با یاریبخش ترین شیوه های تجربی خود آن سوژه و تفاوت نگرشی را اهرم سرکوب مخالفم نسازم، بل بیشتر و بهتر بیآموزم و یا اگر توانستم بیآموزانم.

    من می خواهم اراده و خودمحوری برداشت خویش از درک مبارزه کلان را چنان رها و معطوف به پیشبرد خواست اجتماعی ـ طبقاتی کنم که دشمنان من آنرا چنین دید و منشأ بیداری و آگاهی را پشتوانه ویرانی خود و سرکردگی خویش می دانند، همانگونه که امپریالیست آمریکا و دیگرهای مشابه او با رسانه ویرانگرشان کرده و می کنند و در ایران فاشیسم ولائی اشلامی هم تلاش پیگیر برای نادانپروری پایانی ندارد و درین گذرگاه تاریخی ما می باید تمرین شنوائی و بردباری را هرچه بیشتر برتابیم تا به گمراهی توده ها پایان دهیم و دانش فرابر استوارسازیم.

    درین راه و گفتمان های جناب آنارکو-ایرانیستیک من تناقضی نمی بینم که بایسته سرزنش بویژه شما باشد.

    بهررو من گفتمان های موافق و رنگین، و همچنین نقدهای دشمن و مخالفانم را هم در چنین فرصت هائی می بینم و آنها را شایسته ی شناخت منطقی تر خود و همفکران برمی شمارم و با نوشته ها و پانویس های ناچیزم نیز تلاش دارم قدری توان انسانمداری سرکوبشده ی (( دین و سرمایه )) و توان و جسارت نقد خدامداری و نگرش های تند سیاسی را درین ورطه هولناک ولائی اندکی تشویق و اگر بتوانم پویاکنم. البته بی آنکه حق آزادی عقیده و بیان را در هرشرایطی زیر ضرب نگرش ماتریالیسم دیالتیک خود بنام یک کمونیست ببرم.

    در برابر نیرنگبازان و دکانداران ادیان و بوِژه اسلام فقاهتی و تندروان درنده ی فاشیسم شیعی جز این راه و روش درست کاری را نمی توان کرد که مفید بحال ساده دلان آسیب پذیرباشد. چراکه ملای همه سر حریف و نیرنگباز خدا را پیش روی تو می گذارد و تا دل اش بخواهد ترا با چوب نادانان سرکوب و یا خواهندکشت؛ همانیکه درین 44 سال عادی بوده و هنوز جاری می باشد

    اما در مورد خود شما بگویم که من تناقض ها و تضادهای فراوانی را در کنش ها و واکنش های سیاسی ایدئولوژیک تان که در پانویس هایتان خود را نمایان ساخته و می سازد مب بینم، سراسر آنها را جزو دیدگاه هائی با وزن ذهنی و مطلقگرائی و سکتاریستی صرف ندیده و نمی شناسم؛ و مجموعه آنرا از روز آشنائی با آنها، هرگز بازتاب سرزنده و حقیقی در راستای اوضاع جاری، و متناسب با شرایط مبارزه گذشته و کنونی موجود و امروزین در کشور ندیده و هرگز توان گسترش و راهی بسوی مبارزه اجتماعی و طبقاتی ندارد.

    شما درست بسان فناتیست های ادیان و ای بسا همچون خود بنیادگران اسلامی ـ ولائی که به امامت از سوی خدا باوردارند، دارای یک ایده ی ازلی و ابدی هستید و جز آنرا برنمی تابید و جهان پیچیده ی پیرامون را از درون آن غاز آرمانی می بینید و افکار و ایده های خویش را بنده سان و مریدوار می پرستید. بی آنکه بخواهید و یا بتوانید تصور هر ساختنی را از پایه و زیربنا بررسی کرده و آغازکنید.

    من اینگونه تناقض هائی را در نگرش ها و پانویس های جناب آنارکو-ایرانیستیک تمی بینمبل، آنها را متناسب با اوضاع جاری کشور هماهنگ و بسود مبارزه اجتماعی ـ طبقاتی هم می بینم.

    باسپاس

  18. به سایت روشنگری،
    ۱ – پیشنهاد میکنم که صفحه ای تحت عنوان ‘درباره ما’ اضافه کنید و خط و مشی خود را بیان کنید و به بحث بگذارید. اگر وابستگی تشکیلاتی دارید، حتما ذکر کنید.
    ۲ – پیشنهاد میکنم که در تمام قسمتهای این سایت از درج مقالاتی که به سایتهای دیگر می رود، مخصوصا سایتهای آشکار ارتجاعی مثل ایران گلوبال و اخبار روز، خودداری کنید.
    ۳ – فکر کنم سیاست حذف کامنتها با کلمات رکیک دارید که درست است. پیشنهاد میکنم که کامنتهایی که در آن تهدید نویسندگان و یا خوانندگان وجود دارد را نیز حذف کنید و آنرا برای گزارش به پلیس محل بایگانی کنید. لطفا ذکر کنید که سیاست قبول کامنت از جانب این سایت جیست و آنرا خیلی روشن بیان کنید.
    ۴ – با وضعیت فعلی سایت روشنگری، دیگر گذاشتن کامنت در سایت روشنگری را کار درستی نمیدانم و ارزیابی من این است که گذاشتن کامنتهای من حمایت از یک روندارتجاعی است، همانطور که گذاشتن مقاله در سایتهای ارتجاعی، کمک به ارتجاعی است. تا بحال، همه کامنتهایم همراه با امید به تغییر در چهارچوب نظری این سایت بوده. در تکنولوژی این شعار خوب وجود دارد که چرخ را دوباره اختراع نمیکنند.
    ۵ – پیشنهاد اول کلیدی است. اگر وابستگی تشکیلاتی دارید، که حرفی نیست و به من اصلا مربوط نیست، نه رد میکنم و نه قبول. اگر ندارید، دیگر چاره ای ندارید که ‘درباره ما’ اضافه کنید و آنرا به بحث بگذارید.در غیر اینصورت ، همانطور که ذکر کردم، من دیگر نه مقالات سایت روشنگری را میخوانم و نه پای مقالات کامنتی خواهد بود.
    ۶ – لطفا این کامنت را حذف نکنید، من یک کپی از این صفحه را برای خودم بایگانی میکنم.
    ۷ – آزادی بیان در جوامع فعلی امکان پذیر نیست چون خط کشی میان ارتجاع و انقلاب لازم است. از آنجا که این خط کشی کار ساده ای نیست، چاره ای جز چهارچوب وجود ندارد. اما این چهارچوب باید قابل تغییر و ترمیم باشد و چنین کاری فقط بصورت شورایی امکان پذیر است،‌ فعلا شورای گردانندگان، نویسندگان و خوانندگان.
    ۸ – تمام روند پیشنهادی میتواند بدون تماس پشت صحنه و کاملا باز انجام شود، بهتر است اینطور باشد.
    ۹ – تا دیدن تغییرات و تکاملها.
    آنارشیست

  19. آقای چنگایی،
    با آنارکو-ایرانیستیک که دیگر بحثی نیست. حالا متوجه شدید که انقلاب شما و آقای فولادی چه هوادارانی پیدا میکند و چرا نظرات من خیلی هم عینی است و سرنوشت افکار شما ها جه آدمهایی را می سازد؟ حال ببینیم که نویسندگان و خوانندگان دیگر روشنگری چقدر تعهد انقلابی دارند.
    آنارشیست

  20. به آنارشیست اقلیمی ویکیپدیایی تجزیه طلب ضد وطن !
    –چون کمنت سانسور میشود و تمام سئوالات قبلا در کمنت های حذف شد پاسخ داده شده اند. حال به شکل مختصر اشاره میشود.
    — مسئول کمنت اگر ریگی به کفش ندارد باید کمنت های سانسورشده را منتشر کند .
    — مرد ستیزی مدعی آنارشیسم قلابی و حمایت خانم مسئول کمنت از وی در سانسور کمنت های تئوریک انقلابی و تبلیغ میهن ستیزی 3 دلیل برای احتمال 98 درصدی که این فرد آنارشیسم نما یک زن باشد. پایخ ندادن به این پرسش دلبل دیگر سفسطه بازی وی برای افشای جنسیت اش هست. افتخار فمنیسم چی شد؟
    — مردها در طول تاریخ 2800 ساله ایرانزمین با یونان و روم و عرب و مغول و امریکا و انکلیس و روس و ترک و توران برای میهن شان جنگیدند. زنهایی امثال این آنارشیست نما ولی ،احساسی به وطن ندارند و از دمکراسی لیبرالی غرب برای اقامت و وطن سوء استفاده میکنند. و به میهن پرستان خودی و پارسی توهین و تمسخر می فرستد.
    –آنارشیست نما اکنون رویزیونیست شد و هدف اش را اصلاحات میداند و نه کسب قدرت سیاسی. مارکس 150 سال پیش گفت اینها ضد تشکیلات هستند و دچار تناقش و توهم و تضاد میباشند. پس آنارشیسم را تبدبل کردی به یک ایده امام زمانی . مواضع ات در مقابل آخوندها نشان میدهد که هوادار محمود احمدی نژاد هستی تا اینجا اپوزیسیون سکولار را تخریب نمایی.
    — چون کمنت ها سانسور میشوند ادامه افشاگری ضد آنارشیسم اقلیمی ویکیپدیایی در فرصتی دیگر!

  21. در پاسخ به این کامنت آنارکو-ایرانیستیک،
    “مسئول کمنت ها چون مانند آنارشیست اقلیمی، یک زن است ،اینجا لابی گری جنسیستی میکند و کمنت های وزین تئوریک ضد خرافات آنارشیست نما را سانسور میکند. از 70 کمنت ارسال شده طی چند ماه کذشته ،فقط 15 عدد و رقم کمنت ها منتشر شده، …”
    .
    – آن قسمت از کامنت که مربوط به زن بودن و لابی جنسیتی است قابل پاسخ دادن نیست چون احتیاج به سند و مدرک عینی دارد و کار ما در خواندن مقاله و نوشتن کامنت، این چیزها نیست.
    – من به کامنتهای وزین هم پاسخ خواهم داد ولی ممکن است طول بکشد.
    – منظور تو از “آنارشیست نما”، من نویسنده کامنتهای این صفحه با اسم آنارشیست است. برای اینکه بتوانی اثبات کنی که من آنارشیست نیستم و جعلی هستم، باید آنارشیسم را توضیح بدهی بعد توضیح بدهی که کامنتهای من چطور ضد آنارشیستی است. اگر دیدم که ایده داری که بهتر است ایده آنارشیستی من باشد، حتما آنرا اقتباس میکنم.
    – من به عنوان آنارشیست دنبال این نیستم که کسی قدرت بگیرد، چه زن و چه مرد. من، مثل همه آنارشیستها، دنبال این هستیم که زنان و مردان و کارگران سیستم مردسالاری، بردگی مزدی (سرمایه داری)، عظمت طلبی ملی و ساختار سلسله مراتبی کار گروهی را از بین ببریم.
    – هیچ مطالعه علمی و هیچ فاکتی نشان نمیدهد که ارتجاع زنان از ارتجاع مردان، شرور تر است. ارتجاع یعنی گرایش به سلطه و بوجود آوردن نهادهای اجتماعی نگهدارنده و گسترش دهنده سلطه انسان بر انسان.
    – هر آنارشیستی که دنبال رهبری کردن باشد، از تمایل ضد سلطه گری خارج می شود. من یک توده عادی هستم و دلم نمیخواهد کیش شخصیت و یا مرجع بشوم. دلم میخواهد همه با من باشند، نه زیر دست من و یا بالا دست من.
    – دیدگاه من به وجود، خرافی نیست چون به ماوالطبیعه اعتقاد ندارم.
    – این عبارت تماما خرافی که “حوا را از دنده چپ آدم ساختند”، در تناقض است با گفته تو که ضد خرافات هستی. در اندیشه باید انسجام منطقی-استدلالی وجود داشته باشد، این احتمال موفقیت در علم را در رسیدن به هدفش در تجربه و آزمایش، بالا می برد.
    آنارشیست

  22. مسئول کمنت ها چون مانند آنارشیست اقلیمی، یک زن است ،اینجا لابی گری جنسیستی میکند و کمنت های وزین تئوریک ضد خرافات آنارشیست نما را سانسور میکند. از 70 کمنت ارسال شده طی چند ماه کذشته ،فقط 15 عدد و رقم کمنت ها منتشر شده، و بقیه را این خانم مسئول کمنت ،در دفاع از کمنت های خانم آنارشیست نما، سانسور کرده.
    به نظر من اگر زنان بقدرت برسند مفتضهی یا افتضایی در کشورها بپا خواهند کرد ،که بشریت آرزوی :توفان نوح، و روز قیامت ، و صحرای محشر بنماید !
    بیدلیل نیست که خمینی گفت” حوا را از دنده چپ آدم ساختند.

  23. همانطور که مشاهده می شود، من استدلال میکنم و بحث میکنم، اما مخالفانم پاسخی ندارند بدهند و برمیگردند بر سر همان کار همیشگی شان که هست منتظر شورش شدن و دفاع عبارت پردازانه از آن.
    آنارشیست

  24. جناب آنارشیست؛

    با سپاس از پانویس تان ولی، این گفته ها همچون واکنش های پیشین شما، همچنان ذهنی، ایدئولوِک، و در راستای همیشگی و البته تکراری آن می باشد.

  25. به روشنگری،
    لطفا اجازه بدهید که کامنت آنارکو-ایرانیستیک که نوشته:
    “مشکل این آنارشیست نمای اقلیمی ویکیپدیایی را ، من امروز در یک کمنت پاسخ دادم ولی سانسور شد چون مسئول کمنت مانند رسانه های جنجالی بلوارد از این طریق تنور را برای ابتدال گرم نگه میدارد. این مدعی آنارشیسم مبارزه با آخوند را مهم نمیداند بلکهع مبارزه با اپوزیسیون و مخصوصا با چپ.”
    درج شود.
    لطفا هیچ کامنتی را در نقد نظرات من سانسور نکنید، من نه نارحت می شوم و نه عصبانی.
    جناب آنارکو-ایرانیستیک، کامنت ت را دوباره بنویس، امیدوارم سایت روشنگری آنرا درج کند.
    یک کامنت دیگر در ارتباط با آغاز بحثمان در باره ماتریالیسم تاریخی هم بنویس.
    متشکر.

  26. جناب چنگایی،
    ۱ – من همیشه به ایده ها و اعمال رژیم جمهوری اسلامی در کامنتهایم انتقاد کرده ام. چون نقد من شبیه نقد شما نیست، شما فکر میکنید که نقدی نبوده.
    ۲ – نقد من به نظرات شما این است که شما علیه دینی بودن رژیم می نویسید، من این را کافی نمیدانم، رژیم از جامعه جدا نیست. زیر فشار انتقادها، کمی به جنبه های دیگر حاکمیت انتقاد میکند ولی وزنش هست ۱ به ۹۹.
    ۳ – برای اینکه مبارزه با ارتجاع در ایران کافی باشد باید سیستم مردسالاری، بردگی مزدی، امپریالیستی و استبداد سلسله مراتبی آن باز و نقد شود، نه تاکتیکی، استراتژیک.
    ۴ – من به دینی بودن دولت جمهوری اسلامی نقدی ندارم، اگر دموکراتیک سکولار هم بود ، نقدی نداشتم، چون به خود دولت نقد دارم. دولت بخشی ارگانیک از ساختار سازی اجتماعی اقتدارگرایی در اشکال و ابعاد گوناگونش هست. برای همین است که با حاکمیت مارکسیستهای بلشویک و یا مائوئیست و یا ترتسکسیت، اقتدارگرایی باقی می ماند و سیستمهای استثماری مثل بردگی مزدی دولتی باقی می ماند.
    ۵ – نقد من به دین نقد به خرافات در آن است، سیاسی شدن آن را مثل سکولارها، مهم نمی بینم چون میتوانم نشان بدهم که دولتهای سکولارها هم بهتر نیستند، مثل دولت هیتلر، انگلیس، آمریکا، فرانسه، چین، روسیه و غیره. برای درک پلید بودن دملتهای سکولار، باید با قربانیانش صحبت کنید که راه دور نباید بروید، خود ما در کشورهای غربی و یا قربانیان استعمار و نواستعمار.
    ۶ – بنظر من ، آنارشیسم اصلا ایدئولوژی نیست، یک گرایش است، گرایش به زندگی کردن بدون وجود سلطه گر. آنارشیست میتواند مذهبی و یا آتئیست باشد، مسئله این است که چه دانشهایی اقتباس کند یا کسب کند که زندگی و مبارزه اش برای رهایی از سلطه موفق شود. بنظر من اتخاذ روش علمی بهترین انتخاب است.
    .
    نقد من در کامنتهای گذشته ام را به ایده ها و اعمال جمهوری اسلامی لیست میکنم:
    ۱ – خرافات تبلیغ میکند نه دانش علمی به انسان.
    ۲ – ضد زن است، و مردسالاری را به نهایت خود رسانده.
    ۳ – عمیقا سرمایه داری (بردگی مزدی) را پاسداری میکند.
    ۵ – امیال و نیتهای عظمت طلبی ( امپریالیستی) دارد هرچند فعلا توان آنرا ندارد. این خاصیت، خاصیت هر فرد و یا جریان و یا طبقه اقتدارگراست.
    ۶ – تمام سیستم حکومتی اش و تمام سیستم اقتصادی اجتماعی اش مثل همه دولتهای غیر مذهبی، سلسله مراتبی و بر اساس استبداد یک لایه بر لایه پائین تر است.
    .
    تقصیر من نیست که شما نمیخواهید بشنوید و بخوانید،
    .
    در تمام کامنتهایم نوشته ام که آلترناتیو پیشنهادی من به زنان و کارگران ایران و جهان، اینهاست:
    ۱ – محیط کار را اشغال کنند و آنرا کلکتیو و یا شورایی اداره کنند.
    ۲ – محل زندگی را شورایی اداره کنند..
    ۳ – هر نوع دولت و مرکزیت را، از جمله دولت سکولار را، همراه با قانونهایش چون مالکیت خصوص بر وسایل تولید ، سرنگون کنند.
    خیلی ساده و مختصر، درست؟
    .
    مطمئنن انجام کارهای فوق نمیتواند بدون ذهنیت ضد اقتدارگرایی در توده های وسیع زن و کارگر جوامع تحقق پیدا کند. برای همین برای بوجود آوردن چنین ذهنیتی باید کار کرد. اینکار نمیتواند بصورت سیاست بازی و شامورتی بازی حاکم کردن یک ارتجاع بجای یک ارتجاع دیگر باشد (انقلاب مخملی) چون اینکار تنها میتواند اشکال اقتدارگرایی را در ذهنیت و اعمال تغییر بدهد. پس، روند باید بدین صورت باشد:
    ۱ – تشکل یابی ضد اقتدارگرایی (ضد ارتجاع) برای از بین بردن مردسالاری، از بین بردن گرایش به بردگی مزدی، از بین بردن گرایش به عظمت طلبی، از بین بردن گرایش به بوجود آوردن ساختار سلسله مراتبی در کار گروهی در طبقه تحت سلطه و در در مبارزاتمان. متاسفانه فعلا چنین ذهنیتی نادر است.
    ۲ – در وضعیت الان ایران و جهان، مبارزه با ارتجاع در چهارچوب ذهنی خود اقتدارگرایی انجام می شود. نظر آنارشیستی من این است که این مبارزه فرجامی ندارد جز هزینه های بی ثمر دادن. در یک دوره فکر میکنیم اینهمه شهید دادن و زندان رفتن و شکنجه شدن و آسیب دیدن چقدر ما را بالحق میکند، اما با کسب قدرت سیاسی و درست کردن دولت و حاکم شدن اقتدارگرایان جدید، دوباره بر میگریم به وضع قبلی و می بینیم که تمام شهدا، مثل شهدای میدان ژاله، گویی برای درست کردن یک هیولای دیگر شهید شده اند. آیا الان در روسیه مراسم یادبودی برای شهدای انقلاب ۱۹۰۵ دارند و یا اینکه آنها را نفرین میکنند؟ آیا مراسم یادبود شهدای قیام کرونشتاد علیه دولت حزب بلشویک در دوران حاکمیت بلشویکها وجود داشت؟ صدها مثال دیگر هم هست. ببینید، ما هر سال در مراسم یادبود شهدای سالهای شصد شرکت میکنیم، اما مراسمی برای یادبود شهدای میدان ژاله نداریم؟ نه. چرا؟ توضیح دادم چرا، ذهنیت اقتدارگرایی داریم، درک ما از انقلاب، اقتدار داشتن است. ارزش شهدای امروز هم مثل شهدای میدان ژاله به ابزار حاکم بودن تبدیل میشود و شهدای امروز نفرین می شوند. ارتجاع مطلق نیست، رنگ عوض میکند، یک روز زیباست روز دیگر زیبا، کار انقلابی نشان دادن چهره کثیف آن و نشانه گرفتن اصل آن، در تمام چهرهایش است.
    .
    آنارشیست

  27. مشکل این آنارشیست نمای اقلیمی ویکیپدیایی را ، من امروز در یک کمنت پاسخ دادم ولی سانسور شد چون مسئول کمنت مانند رسانه های جنجالی بلوارد از این طریق تنور را برای ابتدال گرم نگه میدارد. این مدعی آنارشیسم مبارزه با آخوند را مهم نمیداند بلکهع مبارزه با اپوزیسیون و مخصوصا با چپ.

  28. جناب آنارشیست درود؛

    آزردگی من از گفتمان با شما بدین خاطر است که گفته ها و نقدهای شما علیه من و ماها بیش از همه ایدئولوژیک صرف و فرازمانی ست و بی کم و کاست بیگانه با مبارزه جاری کارگران، زنان و توده ها بوده و هست؛ و چنانچه بدینگونه ادامه دهید و یابدريا، همچنان درجاخواهدماند و بکار پویای مبارزه علیه رژیم آدمخوار و ساختارهای موجود و ضدبشری آن بکار نرفته و نمی آید.

    از روزیکه من و ما شما را درین سایت می شناسیم بازتاب های نگرشی، سیاسی، عقیدتی و مواضع تاکنونی تان هرگز موضع ای انتقادی و سرراست برابر تبهکاری های رژیم نداشته و راه چاره ای تاکتیکی و حتی کوچک نیز برای گذر از این همه فسادها و تباهی ها و غارت ها و ترورها و اعدام ها و…بر علیه نظام ولائی نداشته اید و در امر حیاتی و ضروری کار آگاهیرسانی برای روشنگری ها و افشاگری ها شما کمترین واکنش ها و تلاش ها را هم نداشته اید؛ تنها بدین دلیل که (( سرنگونی رژیم فایده ای ندارد زیرا تنها دگرگونی در بالای هرم قدرت صورت می گیرد و آن هم بسود کارگران نیست.)) و هرگونه تلاشی درین راستا را شما سوسیال دمکراتی و مخملی و راست و… برمی شمارید!

    در حالیکه می دانید و می بینید که رژیم روزانه می زند و می دزدد و می خورد و می کشد و … و باندهای جهانی و منطقه ای اسلامی فاشیست اش را تأمین و تجهیز مالی و نظامی می کند.

    و شما یا از جنایت ها و تبهکاری موجود و بی شمار رژیم بی خبرید که باورندارم و یا نه آنگونه که همیشه نوشته اید: معتقذید هر حکومت دیگر آتی و ذهنی خود را که وجود خارجی ندارد، ازین رژیم سفاک هم بدتر می دانید! و ازینرو ترجیح می دهید که کارگران و توده ها برای زدودن و سرنگونی این ویرانگران و خائین به انسان و وجدان پاک مبارزه نکنند و با همین رژیم که همه جا بنام خدا کثافتکاری ها و هرزگی هایش به پیش برده می بر کناربیایندد تا لقمه چپ مخملی ها و … نشوند

    و ازینروست که گفتمان با شما سودی جز خستگی بی هوده و آزدگی جان و روان برایم و ما نداشته و من همیشه دیده و می بینم که شما هیچگونه بازتاب تاکتیکی، ایده کاربر و هموندی جاره جویانه نه با خود و نه با من و دیگران دارد و از همه بدتر (( چه نام ها )) که شما برچسب من و ما نکرده اید.

    در شرایطی که من و ما به روشنی جایگاه و پایگاه لجنی دین دولتی در ساختار سرمایه سالاری ایرانی و جهانی اش را می شناسیم و پیوسته بر علیه این پاسداران حماقت ولائی و کاسه لیسان سرمایه سالاری نئولیبرال که کلیت رژیم ولائی و مافیاها و باندهایش باشد، همین کارهای کوچک که بیش ازین را هم نمی توانیم انجام داده و می دهیم و نیازی نیز به سرزنش و تشویق این و ان نداشته و پی تعریف و تمجید هم نمی گردیم.

    به همین خاطر هم هست که من از هرکس به همان اندازه که بازتاب هایش را دیده ام، دوری و یا نزدیکی بی آزار می کنم و همزمان هیچکسی را بخاطر نگرش هایش سیاسی اش سرزنش نمی کنم، اما مخالفتم را آشکار ولی بی آزار و بی برچسب و بی هرگونه کنایه ای بازگومی کنم تا راه گفتمان سالم و سازنده را با روش امکانساز دگرگونی و اصلاح پیشفرض ها و بینش ها بازگذارم و از دید من جز همین شیوه و روش نمی شود، وگرنه همانی خواهدبود و می شود که تاکنون در میان ما بوده است.

    برای من و مواضع سیاسی ام هر گام کوچکی در راه زدودن این بساط بی شرم و حیا باارزش هست ولی، این به معنای سازش، راستروی و مخملبافی و غیره نیست با سن و سالم و تجربه هایم هم جوردرنمی آید.

    اما شما می توانید دیدگاه های مرا آنچنانی بنویسید و دریابید که دیده و در آینده خواهیددید.
    سپاس

    باسپاس

  29. در ارتباط با انقلاب مخملی بطور کلی،
    1 – انقلاب مخملی ی که من از آن میگویم یعنی سرنگونی یک رژیم برای درست کردن ساختار دموکراتیک دولت بورژازی شبیه به دولتهای امپریالیستی غربی.
    2 – این دولت ها در دراز مدت تنها از طریق حمایت سرمایه ای و سیاسی و نظامی امپریالیستهای غربی (نه شرقی) دوام پیدا میکنند چون بورژواهای ایران قدرت رقابت با آنها را ندارند و در مجموع به سرمایه داری های غربی تمایل دارند. در مجموع، امپریالیستهای غربی از انقلابهای مخملی هم حمایت کرده و یا ممکن است در آن بطور موثری شرکت کنند.
    3 – به رغم دموکراسی امپریالیستی بودن، من الزاما سرنگونی رژیم بدین صورت را امر بدی نمیدانم، خوب هم نمیدانم، این تغییر را فقط رفتن یک ارتجاع و آمدن ارتجاع دیگر میدانم.
    4 – انقلاب مخملی قابل قبول نیست چون هزینه انسانی برای هیچ و پوچ دارد.
    5 – بحثها حول نقد انقلاب مخملی، دقت علمی انقلاب را بالا می برد.
    6 – انقلاب مخملی بودن شورشهای سال 88، 96، 98 و 1401 در این است که شعارهای آنها نه ضد مردسالاری است، نه ضد بردگی مزدی، نه ضد امپریالیسم و نه ضد استبداد سلسله مراتب. نتیجه سرنگونی با چنین ذهنیتی، در خدمت امپریالیستهای غرب یاست نه شرقی.
    7 – انقلاب مخملی میتواند در خدمت امپریالیستهای شرقی هم باشد. مثل سرنگونی توسط لنینیستها و استالینیستها و یا ترتسکیستها و مائوئیستها که همگی واژه سرمایه داری دولتی را سوسیالیسم وانمود میکنند. حتی دولت شورائی هم بعلت عدم نقد حزب گرائی و نخبهگرائی، مثل حکمتیسم و یا آواکیانیسم و غیره، انقلاب مخملی است.
    آنارشیست

  30. آقای خدامراد فولادی در همین سایت روشنگری این ادعا ها را داشت:
    1 – من به عنوان کارگر و کلا در نتیجه همه کارگران باید مدیون بورژوازی باشند.
    2 – در کشورهای دموکراتیک امپریالیستی غرب ازادی بی قید و شرط بیان وجود دارد.
    3 – نقد او به ارتجاع فقط محدود بود به دشمنان امپریالیستهای غربی، یعنی دولت ایران، کره شمالی، روسیه، چین و کوبا. سیستم دولتهای اروپائی دموکراسی بودند و برای ایران انقلابی محسوب می شوند.
    4 – آقای فولادی هیچ نقدی از امپریالیسم نداشت.
    5 – در نقد سوسیال دموکراسی و افتضاح دموکراسی غرب، میگفت من حرفهای روزنامه کیهان را می زنم، در حالیکه من هرگز از جمهوری اسلامی دفاع نکردم ولی او علنا از دموکراسی غربی و جامعه غربی دفاع کرده و سرمایه داری و امپریالیسم انها را نقد نمی کرد.
    6 – او دائم به من میگفت بچه آخوند، طلبه و چرندیات دیگر.
    باز هم هست، اگر بیشتر لازم شود آرشیوی دارم که کامنتها و مقالات او در آنجاست.
    آنارشیست

  31. به آنارکو-ایرانیستیک،
    در باره این کامنت ت که با این جملات شروع میشود:
    “اگر حرفهایت درست بود ،تعدادتان بیش از خودت بود ! و تنها نبودی . یا اونیک نمی ماندی. …”
    زیر بنا و روبنا را مارکس کجا تعریف کرده؟ مارکس که معمار نبود. ایا میشود جامعه را بصورت معماری توضیح داد؟ اگر واژه ای فلسفی است، در کدام کتاب فلسفی مارکس است؟ اصلا مارکس کتابی در مورد فلسفه کلی دارد؟ خیلی روشن است که “همه با هم” هست که اتوپی است چون آسایش همه با هم اقتدارگرا و قربانی اقتدار فقط تخیلات است. کمونیسم آنارشیستی اتوپیا نیست، علم رهائی از اقتدارگرائی است. سئوالات دیگری در ارتباط با ضعف ماتریالیسم تاریخی وجود دارد که وقتی بیشتر فهمیدی، کمک میکند که ذهنت باز تر شود و این فرضیه را یا اصلاح کنی و یا دور بیاندازی. فعلا برو برای آنهائی که ذکر کردم دنبال جواب بگرد تا “مراحل” بعدی.
    آنارشیست

  32. انقلاب مخملی و سایت روشنگری،
    .
    بنظر من، سایت روشنگری، خواسته و یا نخواسته، سایت انقلاب مخملی است، از سیر خبرها گرفته تا انتخاب مقالات، کاملا قابل مشاهده است. دقت زیادی وجود دارد که دموکراسی خواهی زیر نقد طبقاتی قرار نگیرد، اقتدارگرائی باز نشود، حتی فمنیسم آن نیز، شبیه ضد امپریالیست بودنش، بنظر من کم عمق و نارساست. اینطور وانمود می شود که جنبش مشروطه و یا دفاع از مصدق در خدمت کارگران و ضد امپریالیستهای غربی است. در حالیکه مصدق معلوم بود که امپریالیستهای امریکائی را بیشتر از استالینیستها دوست داشت و جنبش مشروطه و مجلس شد پر از مالکین و مرتجعین گوناگون، بعبارت دیگر، دموکراسی مشروطه شد، دموکراسی ضد انقلاب. انقلاب دموکراسی خواهی مورد نظر علیه جمهوری اسلامی هم همین منطق را دارد، تکرار مشروطه و مصدق با ابعاد جنایتکارانه بیشتر.
    .
    خب، سالگرد شورش 1401 نزدیک است و انقلاب مخملیون کلی دارند بکمک بی بی سی و رادیو فردا و بقیه در جبهه ضد امپریالیستی شرقی سرمایه گذاری میکنند. انقلاب مخملی فقط علیه دیکتاتوری های مارکسیستی-سرمایه داری دولتی کاربرد داشت و از آن موقع تا بحال ناکام مانده و اخیرا سخت سرکوب میشود.
    من و دیگران در سایتهای دیگر گفتیم تا هزینه های کارگران عاصی کم تر شده، سوئ استفاده مرتجعین اپوزیسیون خنثی شود و نارضایتی ها به آگاهی بیشتری منجر شود. امکان پیروزی ما کم است، اما امکان پیروزی انقلاب مخملی هم چندان نیست، مگر اینکه اربابان بزرگشان از در حمله نظامی وارد شوند که بعلل کوناگون فعلا ممکن نیست.
    .
    آنارشیست

  33. متاسفانه مقالات آقای خدامراد فولادی در سایت روشنگری از بین رفت و کامنتهای من علیه دیدگاه سوسیال دموکراتیک پروامپریالیستهای غربی او از بین رفت. او عملا بخش اطلاح طلب رژیم بود و خودش ذکر کرد که به خاتمی رای داده یعنی بخشی از رژیم بود. او حتی تبلیغ کرد که به روحانی رای بدهیم.
    .
    من نظرات جناب فولادی را بر اساس احکام زیر نقد کردم:
    1 – ماتریالیسم دیالکتیک از مارکس نیست.
    2 – ماتریالیسم تاریخی مارکس محدود است، علمی نیست و براحتی از آن سوء استفاده می شود.
    3 – در ارتباط با لنین و ماتریالیسم تاریخی، برخلاف نظر او، بلشویکها نیروهای مولده را در روسیه رشد دادند و کاملا بر اساسا ماتریالیسم تاریخی مارکس حرکت کردند.
    4 – نظریه حزب لنین را میتوان تکامل مارکسیست دانست و مارکس نگفت که نظرش اصول دین است. نظر فولادی در واقع ضد تکاملی است تحت لوای تکاملگرائی.
    4 – دموکراسی با سرمایه داری یکی نیست، میتوان دموکراسی داشت، اصلا سرمایه داری نداشت،
    5 – خبر نداشت لنین کاملا ضد آخوند بود، اما میگفت لنینیستها هوادار آخوندها هستند.ت.
    .
    سیاست خدامراد فولادی در راستای بخشی از، تزی از، امپریالیستهای غربی است که با استفاده از ورشکستگی دولتهای مارکسیستی-لنینیستی، کارگران کمونیست را در ایران فریب داده ، هودار اصلاح طلبی و از طریق اصلاح طلبی هوادار انقلاب مخملی غربی ها کند. برای امپریالیستها، این بازی برد برد است. از یک طرف رژیم را در مقابل انقلاب ضد اقتدارگرائی حفظ میکنند، و از طرف دیگر بروی دموکراسی خواهی سرمایه گذار میکنند. کسانیکه با علم مالیه اشنائی دارند، میدانند که به این میگویند Diversification.
    .
    سلاح اصلی فولادی تفسیر بچه گانه از ماتریالیسم تاریخی مارکس است. بحث او این است که امپریالیستهای غربی مترقی هستند و حاکمیت آنها برای جامعه ایران و برای ایرانی ها مفید و در خدمت کمونیسم است. این نظر که دموکراسی امپریالیستی برای کارگران ایران مفید است و آن به جامعه کمونیستی نزدیک میکند، بعایت غیر منطقی و غیر علمی ست و با شواهد تاریخی و موجود اصلا جور در نمی آید. امپریالیستهای غربی عامدانه در رشد نیروهای مولده یک کشور تصمیم گیری و انتخاب میکنند و کاملا آگاهی طبقاتی دارند و خوب و بد منافشان را تشخیص میدهند. رشد نیروهای مولده کاملا تحت نظارت و اراده امپریالیستهای جهانی است.
    .
    این هم یک نقد از او در سایت آزادی بیان از آقای صالحی نیا که شباهت به نقد من از او در زمانی که اینجا بود دارد:
    “آیا نقد و افشای جریانات “انقلاب مخملی” یعنی وابستگی به رژیم اسلامی؟”
    https://www.azadi-b.com/?p=37197
    .
    آقای چنگائی که از من گله میکنید،
    در آن دوران نقد خدامراد فولادی چه کمکی میکردید؟ حتی لنینیست بودید و بحثهای او را تائید میکردید. اینهم نتیجه پلورالیسم است.
    نه فراموش می کنیم و نه می بخشیم، فقط از علم و دانش دفاع میکنیم.
    .
    آنارشیست

  34. جناب چنگایی،
    .
    ممنون، هیچ وقت قصد آزار نداشته ام.
    .
    فرصت خوبی دادید که به یک مسئله مهم اشاره کنم. .
    .
    من به روش و دیدگاه پلورالیستی تحت حاکمیت فعلی جامعه، یعنی حاکمیت اقتدارگرایان، اعتقاد ندارم و آنرا تله انداختن توسط کسانی میدانم که حقایق علمی جامعه را میخواهند بدون گفت و شنود نفی کنند. پلورالیستها اینطور میگویند “بابا نظریه استثمار مارکس هم یک نظریه است، یا معلوم نیست حالا قراره زمین برود زیر آب، یا تئوری تکامل داروین هم چندین نقد دارد، یا دزدی الزاما بد نیست، ترور کردن هم قابل فهم است، زنها هم به مردها ظلم میکنند، اسلام هم علمی دارد، دموکراسی یعنی تحمل عقاید و غیره”. بنظر من، اعتقاد به پلورالیسم، اعتقاد به فرهنگ بازاری بورژواها در مسائل اجتماعی است. برای یک کالا، بسته بندی های زیادی در بازار وجود دارد، اما همگی یکی هستند. برخورد علمی انقلابی احترام گذاشتن به عقاید نیست، نقد آن است. اگهی های تجارتی نیست که یکی بعد از دیگری برای شستشوی مغزی به نوبت بیایند و امید اسمیتی پیروزی دست نامرعی خوب وجود داشته باشد. دست نامرعی و ضرورت تاریخی وجود ندارد.
    .
    ممکن است دلیل اینکه از نحوه بیان من آزرده می شوید این است که من اهل تعارفات نیستم. من برای فاصله گرفتن از تعارفات دلیل مناسبی دارم و کسی هنوز منرا قانع نکرده که چنین کاری نکنم. در بحثهای اینترنتی من به شخصیت افراد کاری ندارم ، چون از لحاظ علمی تائید آن ممکن نیست. وقتی مقالات شما و یا هر کس دیگر را میخوانم و حتی بعضی از کامنتها را، فرض نمیگیرم که شما و یا شخصی دیگر انقلابی هست و یا ارتجاعی، به ارتجاعی بودن جملات کار دارم نه نویسنده. نویسنده ممکن است مامور رژیم و یا مامور یک حزب کمونیستی و یا تشکل آنارشیستی باشد. من به اصل بحث کار دارم. برای پرداختن به اصل بحث، معمولا شخصیت آن شخص را کنار میگذارم و بر اساس آن نمیخوانم و یا گوش نمیدهم.، چه بد شناخته شده باشد و چه خوب. وارد بخش شخصی می شوم وقتی بحث شخصی شود چون شخصی کردن روش مرتجعین است. این مثل مبارزه مسلحانه است، دیگر منطق و علم معیار نیست، موضوع شده تعرض. البته در تعرض هم باید هوشیار بود و ارتقای آگاهی را در نظر گرفت و قدم به قدم درست پیش رفت. بعضی وقتها، تعرض ارتجاع صرفا سرکوب نیست، بیرون کشیدن انقلابیون از خانه ها برای پاکسازی است.
    .
    در استفاده از کلمات، تا حد ممکن از کلمات نامربوط به اصل بحث خودداری میکنم. ادبیات را با علم قاطی نمیکنم، این روش غلط قرن نوزدهم بود و بتدریج منسوخ شد. چون مارکسیستها مجذوب بنیانگذار عقیدتی شان هستند، روش نگارش منسوخ او را دارند. عبارت پردازی در نوشته های اجتماعی قرن بیستم مد بود. امروز میدانیم که برای ارتقای شناخت انقلابی، مضر است.
    .
    ارتجاع، گرایش به سلطه، روشهای گوناگون دارد و از درهای گوناگون وارد می شود تا موفق شود. با روش غیر شخصی، اتکا به استدلال در گفت و شنود و دوری از تعارفات و ظاهر سازی، ارتجاع شکست میخورد. هر چه تعارفات بیشتر باشد و ظاهر سازی و عبارت پردازی بیشتر، ارتجاع موفق تر خواهد بود.
    .
    مجددا، ممنون، من حد دانستن و ندانستن خودم را خوب میدانم.
    .
    آنارشیست

  35. جناب ناشناس با درود؛

    شما نوشته اید:

    جناب چگائی ! شما چه توصیه ای برای ایشان جهت هدایت به صراط المستقیم دارید ؟

    البته نام من چنگائی هست! و در مورد جناب انارشیست باید سرراست بگویم، که من پیشنهادی ندارم زیراکه به تنوع دیدگاه ها و پلورالیسم نظری ارج می نهم و بویژه به دانش گسترده و نگرش های ژرف اایشان اخترام هم می گذارم. دریغا و شگفتا که این ایشان هستند که همیشه نگرش همگان و همچنین مرا برنتابیده است و ازینرو گفتمان با وی مرا آزده می کند.
    با سپاس

  36. اگر حرفهایت درست بود ،تعدادتان بیش از خودت بود ! و تنها نبودی . یا اونیک نمی ماندی.
    در باره تئوری زیر بنا و روبنا،وجود نظانهای تاریخی: کمون اولیه با انسانهای گله وار/ نظام برده داری/ نظام فئودالی/ نظام سرمایه داری/و کمونیسم/
    نه تنها مارکیسیت ها،بلکه لیبرالهای آکادمیک جامعه شناس، و تمام دانشمندان و مورخین تاریخ و علوم اجتماعی، توافق دارند که تاریج اجتماعی بشر این مسیر و مراحل را طی نموده.

    در مورد تنها آنارشیست تنهای اقلیمی ویکیپدیایی ساکن بلاد خارجی؛ اگر ایشان در دوره برده داری یا دوره فئودالی زندگی میکرد، آیا افکارش و اخلاقش و رفتارش و لباسش و زبانش و مرامش و جثه اش و محل تولدش و املاء و انشایش، و آنتی فایش، و مواضعش و ….. همین ها بود که الان هست!؟
    این یعنی درک غلط و کودکانه از ماتریالیسم تاریخی یا از رابطه روینا-زیربنا !
    کسیکه ماتریالیست و دیالکتیکی نباشد چگون میتواند ماتریالیسم تاذیخی را درک کند؟ یا رابطه زیزبنا/ و روبنا را ؟

    جناب چگائی ! شما چه توصیه ای برای ایشان جهت هدایت به صراط المستقیم دارید ؟ تا تنها نباشد در میان مدعیان اوتوپیا.مدینه فاضله. ناکجا آباد ! سرزمین موعود. بهشت رویایی. جامعه بی طبقه. جنت ال عدن.

  37. برخلاف نظر مارکسیستها، ایده ها از شرایط اقتصادی نمی آیند، شرایط اقتصادی محصول ایده هاست. اقتصاد و مناسبات اجتماعی همگی ابداع انسانهاست، اگر اینطور نبود، انسانها مثل بقیه پرایمیتها تکامل پیدا میکردند. کارگر ارتجاعی داریم، کارگر انقلابی هم داریم، سرمایه دار انقلابی داریم، سرمایه دار ارتجاعی هم داریم. آدمها بر اساس موقعیت اقتصادی شان تفکر اجتماعی پیدا نمیکنند، تفکر اجتماعی و انتخاب بر اساس شناخت شناختشان از زنئگی انسان انجام می گیرد. یک کسی که از طبقه کارگر است و میداند که آگاهی طبقاتی چیست، ممکن است کاملا راه ضد انقلابی در پیش بگیرد.
    .
    بهرحال این آخرین نصیحت من به آنارکو-ایرانیستیک است که بهتر است دست از ایرانگرائی بردارد و آنارشیست بشود. برای آنارشیست شدن، تمام دیدگاههای مارکس را نباید انداخت دور، اما ماتریالیسم تاریخی او را باید عمل جراحیم مغز کرد تا بتواند تعادلش را حفظ کند. بحث اقتصادی مارکس هم اساسا درست است.
    .
    جناب آنارکو-ایرانیستیک، این کامنتها را کپی کن و نگه بدار، در آینده شاید روزی کمک ات بود.
    .
    به جناب چنگائی هم بگویم که او هم بهتر است آنارشیسم را بپذیرد، دست از ایرانگرائی بردارد و گول انقلاب مخملی امپریالیستهای غربی را نخورد.
    امیدوارم سایت روشنگری و سازمان کارگران کارگران انقلابی هم دست از سوسیال دموکراسی ارتجاعی بردارند. انقلاب مخملی امپریالیستهای غربی نه دموکراسی می آورد و نه میتوان بدون آنها دموکراسی درست کرد.
    .
    دیگر نمیتوانید نگوئید که کسی نبود که به ما بگوید. والسلام نامه تمام.
    .
    آنارشیست

  38. درود دوباره جناب آنارکو-ایرانیستیک؛

    نوشته اید:
    سوال اینیست که پدر بزرک و مادر بزرگ در زمان دیکتاتوری سلطنتی، کتابهای مارکسیستی را از کحا آورده بودند و چرا ساواک اینگونه توذه ای هارا نتوانست شناسایی کند! ؟ (خود این عمل و ادعا نشان میدهد که اجداد ما پرولتاریا نبودند بلکه حداقل از طبقه متوسط بودند) .

    پدر من بسختی می توانست بخواند و یا بنویسد و مادرم هردو را نمی توانست؛ و من محصول چنین خانواده ای هستم که پیش از آشنائی با آموزش و شناخت فلسفی و بعدها گرایش به دانش مارکسیستی تنها و تنها، بدلیل تنگدستی و نداری خود و خانواده ام، و ضدیت با ساختار سرمایه سالاری بسادگی برابریخواه بودم.

    زیراکه چنددستی جامعه کمرشکن بود و محرومیت ها رنجم می داد و در جستجوی راه حلی برایش می گشتم. درد و فشار نداری ایکه بیشترین مردمان دور و نزدیک محله و شهرم را لهیده کرده بود و بخش خیلی خیلی زیاد پائینی و میانی ها را شامل می شد.

    و من و دوستان آنزوزگارم درست با پی بردن به این نابرابرها و ستم های طبقاتی بود که ناگزیر پی راه چاره ها و یافتن ابزارهای پیشبرد آن افتادیم که در دوران دانشجوئیم پایگاه و جایگاه نگرشی، سیاسی و اقتصادیم مرا بسمت مبارزه برای سوسیالیسم کشاند و کموندیست شدم.

    من گمان می برم بسیارانی که به جنبش و خیزش چپ گرایش داشته و یا با احزاب رنگین کمونیستی گذشته و کنونی همراه گشته اند، می بایست آنها ریشه ها و دلیل هموندی و پیوستگی خود با مارکسیسم را بیش از همه ناشی از جایگاه طبقاتی خویش یافته باشند و ای بسا بیشرین شان نیز بدانگونه به مبارزه طبقاتی کشانده شده باشند که انواع نوعی من می بوده باشند. و البته با اندکی پائین و بالا، و تفاوت هائی بسوی کمونیست گشتن سمتگیری کرده و یا پایبندی آرمانی یافته و دلبستگی آگاهانه و با شناخت تاریخی ازین روند داشته اند.

    اگرچه پدر انگلس یک کارخانه دار بوده و همچنین بروشنی می دانیم بسیارانی که امکان آموزش و پرورش دبیرستانی و دانشگاهی داشته اند بی تردید آنها می باید جزو بخش های میانی و نسبتا مرفه هم بوده باشند که البته استثنا هم دارد.

    و درین نبرد بلند ضدسرمایه سالاری، و تلاش برای آموزش علمی و کشاندن مبارزه آگاه آن میان جامعه ی چنددست، و پیشبرد شناخت درستتر مبانی فلسفی و تاریخی آنها، و بویژه برای فهم و آشنائی توده های کار، و درست در همین میانه های کنش و واکنش سیاسی و فرهنگی بلند، و آگاهیرسانی های اجتناب ناپذیر آنها، برای پرورش خرد چپ و تربیت نیروهای مارکسیستی حزب توده یکی از اهرم های برجسته و شگرف این مبارزه بوده است که همزمان و دریغا بارها دچار اشتباه، گمراهی و در 57 خیانت آشکار به انقلاب مردمی کرد و بی آبروشد.
    با سپاس

  39. به آنارکو-ایرانیستیک،
    حالا که انقدر دوست داری با من دیالوگ داشته باشی.،
    در دنیایی که استثمارگران سرمایه داری و ماقبل سرمایه داری حاکم هستند، توده ها بخودی خود چندان فرصت درست فکر کردن ندارند و در واقع مسئول کارها و نیتهای پشت پرده نیستند. من هیچ وقت هوادار حزب توده نبودم، اما برای کادرها و توده های آنها احترام قائلم چون دلایل هواداری آنها از حزب توده رهایی از ارتجاع مذهب و ارتجاع ماقبل سرمایه داری و رهایی از بردگی مزدی بودند. بهرحال، اگر توده ای هم بودم، به آن اندازه منطق درست داشتم که ایدئولوژی های جفنگ وطن پرستی و خرافه مذهبی را نقد کنم و براحتی بدون هیچ مشکلی به آشغال دونی بیاندازیم. و، چه خوب که چنین کردند و مارکسیسم ایرانی راه تکامل پیدا کرد. تکامل مارکسیسم ایرانی به آنارشیسم هم از قسمتهای خوب مارکسیسم است، گرچه مارکسیسم خودش از طریق تاثیر پذیری از آنارشیسم آمده.
    مارکس دو ایده مرکزی آنارشیسم را پذیرفت:
    انقلاب از پائین است.
    دولت باید محو گردد.
    این دو ایده حتی قبل از تولد مارکس وجود داشت.
    آنارشیست

  40. به آنارکو-ایرانیستیک،
    .
    برتری آنارشیسم نسبیت به سایر دیدگاهها در اینهاست:
    – قبل از اینکه دنیا با خبر بشود، ماهیت دولتهای مارکسیستی را حتی زمان حیات خود مارکس توضیح داد و نتایج آن را بیان کرد.
    – پادشاهان ابله و غاصب و آدم کش ماقبل اسلام را نقد میکند.
    – ریاکار بودن و سفاک بودن هر نوع دولت را بخوبی و بروشنی بیان میکند، از جمهوری دموکراتیک ابله-گول -زن گرفته تا اسلام فاشیستی و فاشیسم وطن پرست.
    – ارتجاع مردسالاری و بردگی مزدی و امپریالیسم پشت صحنه دین را افشا میکند، نه اینکه دین نقد کند و انواع ارتجاع را دست نزند.
    – علیه نفاق میان زنان و کارگران و هوادار وحدت جهانی آنها علیه ارتجاع وطن دوستی حامی استثمارگری است.
    – البته خیلی بیشتر
    .
    پس:
    ۱ – می بینیم که جیزی جز خوبی ندارد.
    ۲ – بجای نوشتن خزعبلات، آنارشیست بشو تا آرامش ذهن و اعصاب راحت داشته باشی.
    .
    بهرحال،
    همانطور که می بینی، کلمات آنارشیستی پیروز هستند، کلمات تو نه، برای همین است که مجبور شدی ترکشان کنی. یادت هست میکفتی اشغالگر عرب، منافق چین و غیره. حتی اگر از مارکسیستها هم کلمه بدزدی، بجایی نمی رسی چون آنها هم جز درستهایش نقد شده اند و تو به درستهایش اعتقاد نداری. راه حل همان است که گفتم. آنارشیسم اجازه عبور از خوبی نمیدهد. باید واردش شوی تا انقدر با خودت در تناقض نباشی و زجر نکشی.
    .
    نه خدا نه ارباب
    آنارشیست

  41. سلام و درود. بقول آیات عظام: در مثال مناقشه نیست. کمنت نویسی در این سایت گویا نوعی خود درمانی شده. ثانیا چون گاهی کمنت ها سانسور میشوند روال طرح موضوع قطع میشود.
    سیومن: بقول ساختارگرایان فرانسوی: انسانها در چهارچوبهای گوناگونی فکر میکنند و ممکن است نظراتشان برای همدیگر عجیب بنظر آید.

    ما در زمان آن پدر و پسر که مدزسه میرفتیم ، اجداد ما کتابهای مارکسیستی به ما میدانند تا سوسیالیست شویم ،ولی در زمان خمینی، آنارشیستی غیرمارتریالیستی و غیر دیالکتیکی شدیم ،و مجبور شدیم به ولایات غربیه مهاجرت کنیم.

    سوال اینیست که پدر بزرک و مادر بزرگ در زمان دیکتاتوری سلطنتی، کتابهای مارکسیستی را از کحا آورده بودند و چرا ساواک اینگونه توذه ای هارا نتوانست شناسایی کند! ؟ (خود این عمل و ادعا نشان میدهد که اجداد ما پرولتاریا نبودند بلکه حداقل از طبقه متوسط بودند) .

    ثانیا چگونه ممکن است یک توده ای دیالکتیکی محتاط اصلاحگرا ، به یک آنارشیست شعاری بدون کلاج و ترمز تبدیل شود؟!
    خلاصه منظور پدر بزرگ شما نبود. شما کارتان درست است.
    ویوا سوسیالیسم!
    زنده باد زاپاتا !

  42. با درود جناب آنارکو-ایرانیستیک؛
    شما یاد پدر بزرگی را پاس داشته اید که برای من ناآشناست و من از خودم می پرسم کدام پدربزرگ؟ که تازه او از کاست حکومتی برایتان می گفت که ریشه در نگرش پیشین و امروزینم نسبت به دین دولتی دارم. آیا می توانید برای من و دیگران بگوئید که منظور شما از پدربزرک کیست؟

    با سپاس پیشاپیش

  43. به آنارکو-ایرانیستیک،
    ارتجاع، بیشتر و کم تر ندارد، گرایش به سلطه است، مثل گرایش خود تو.
    آنارشیست

  44. سلام ودرود و با یاد پدربزرگ،
    که برای ما از کاست حکومتی و راه رشد غیرسرمایه داری خرده بورژوازی در اوایل انقلاب میگفت.
    عجیب است که آخوندها طی 40 سال هیچ تغییری نکرده اند و حتی ارتجاعی تر هم شده اند. باور کردنی نیست که این فسیل ها جنایت پاکسازی انقلاب فرهنگی کذایی را هنوز با خشونت بیشتر ادامه میدهند.
    کجاست آن خرده بورژوازی که قرار بود بتدریج تغییر کند و راه رشد غیر سرمایه داری احزاب برادر را ادامه دهند ! ؟
    و یا قدرت را یاواش یاواش به طبقه کارگر و نیروهای ملی و یا به کمونیست ها واگذار کند !؟ آیا این تجربه شکست قبلا در کشورهای عربی دیده نشده بود ؟
    شاید طبق تئوری کاست حکومتی آخوندی، این تجربه در جهان منحصر به فرد است که در یک کشوری آخوندها یا بقول مسیحیان فافن ها بقدرت برسند و مسجد و دولت و روضه و خیمه گاههای صحرای کربلا و حوزه و دانشگاه را یکی کنند و در مسائل خصوصی رختخواب خلق دخالت کنند و خودشان راه قوم لوط و لواط را طی نمایند!
    آنارکو-ایرانیستیک

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

HTML tags allowed in your comment: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>