بیداد دیانت و پایان دادن به ولایت
بهنام چنگائی
47 سال از بیدادگری ها و ویرانگری های دیانت و تبهکاری های بی شمار خود ولایت، دولت فاسد دینی او و مزدورانش می گذرد. 47 سال بردباری ما برابر نیرنگ ملاها و با باور بخدا روزگارمان را اینچنین بی فردا و بدین سان شکننده و ناگوار بسوی سیاهی ها و تباهی های هولناک کشانده است. 47 سال از زورگوئی ها، خفقان ها، تهدیدها، سرکوب ها، ترورها، اعدام ها، باندبازی های پیاپی منطقه ای و جهانی فاشیسم شیعی می گذرد، و هیچگاه ترفند کشت و کشتارها و تغییر مشی مافیاهای غارتگر و سبک درنده خوئی آدمخواران خمینی و خامنه ای پایانی نداشته و ندارد. دیگر بودن، ماندن و زندگی کردن درین سرزمین خونین و خشکیده اسلامی برایمان آسان نبوده و پاداشی جز تنگدستی و بی خانمانی و مرگ ندارد؛ آنهم برای مای میلیون ها کارمزد و کارگر و تنگدست و بی سرپناه غارتزده، زندگی درین صحرای بی کسی ها، بیشتر و بارها سخت تر از زمان شمر و یزد افسانه ای ست. این قوم عاشورائی زندگی را برایمان بسی هراسناکتر و مرگبارتر و بی بر و بارتر از عصر کربلای حسین کرده است. 47 سال از وعده های پوچ و ریاکارانه ی ولی فقیه گذشته، و ما نه از رحمت و حکمت موعود خدائی نشانه ای دیدم و نه تجربه ای جز جنگ، دشمنی، سرکوب، زندان و اعدام ها از نماینده اش بر روی زمین داشته؛ و نه مای فریبخورده پس از اینهمه روزگار تلخ و خونین آرامش و آسایش اندکی را تجربه کرده ایم. گناه ما درین فاشیسم و خلافتگاه ضدبشری برای تحمل اینهمه رنج و عذاب و بی سرانجامی چیست؟
پرسش! آیا تک تک ما قربانیان حکومت کلاشان نیستیم که ساده دلی مان ما را بدین سان در دام این دژخیمان هزارچهره گرفتارساخت؟! آری این دم و دستگاه پلید ملاها و مکلاها بود که توانست با یاری کلاه گشاد خدا ما را دچار خودشکنی کند و درهم له و لورده سازد. و امروز همگی ما آگاهانه و یا ناآگانه درین دام و قمار یکسر پوچ دین دولتی گرفتاریم. بی گمان ما جزو پاک باختگان تاریخ آسیب پذیران عقیدتی می باشیم که چه همکاری ها و چه فکرهای امیدبخش نمی کردیم که همه بر آب شد، و این قوم انگل درین 47 سال چه ها که بر سرمان نیاورد؟! ما فریب خوردیم و بی گمان که چنین است و شگفتا که بسیارانی از ما هنوز با دست تهی و پای شکسته خویش، همچنان تن و جان بدین کنام مرگ آدمکشان ولائی ـ الهی می سپارند که روزگاری ما نیز سپرده بودیم. و اگر چنین نیست، باورگرایان سمج دینی پاسخ دهند که چرا ما با وجود چنین ساختار خدائی اینگونه زمینگیرشده و بیدادرس مانده ایم؟ و تازه هر اعتراض کوچکی از ما و همدردان ما با سرکوب و زندان و اعدام این دینداران بی وجدان پاسخ داده شده و می شود؟! و جالب اینکه، امروزه همگی بروشنی می بینیم که دشمنان ما ما را بنام خدا فریب داده و درین کشتارگاه های بلند تاریخی 1400 ساله الهی اسیر و گرفتار خرافه های خود ساخته تا بی چون و چرا ما را بنده ی گوش بفرمان فاشیسم ولی فقیه مطلق بسازد و شگفتا که ماهرانه ساخته است.
در حالیکه هر انسان جویا، آگاه و خردورزی می داند که دین ویرانگر عقل است و بویژه درین دوران بلند خودکامگی و فاشیسم ولائی هر دردمند کارمزدی نیز پی برده است که دین برای او سودی ندارد! و جز دکانی پرسود و چهاربر برای دینمداران مفتخور و انگل نبوده و نیست، که کالای همیشگی شان جز فریب و خرافه فروشی نیست! همچنین هرگز و هیچ انسان آگاه و خردجو نیاز به دین و باورهای فراانسانی و گمراه کننده ندارد. وزهمینروست که می باید دیر یا زود پذیرفت که انسان هوشمند و خودباور، جز دستآورد تجربی و تاریخی بودن ها و شدن های پیگیر و انسانمدارانه ی انواع خویش نیست و نمی تواند هم باشد. و تنها در پی تلاش های تاریخی نوع انسانی ملت هاست که دانش های شگرف، گسترده و یاریرسان بوجودآمده است که این امکان بهزیستی، تکوین و شکلگیری برتر را در هر دورانی میسر و ممکن ساخته، و برای گستره ی هر نسلی از انسان ها ابزارها و اهرم های تازه تر و پویاتری را مهیا کرده است. و در همینجا لازم می دانم تکرارکنم که اسارت و واماندگی ملت های بویژه مسلمان در دام کشورهای بلازده دینی، فاجعه کنونی جوامع عقب مانده جهانی ست که در درون آن کشورها دین حکومت مطلق می کند و این درجازدن های دینی ـ مصلحتی برای آنان دینفروش، موهبتی الهی بوده و هست تا بهتر بتوانند برده پروری کنند و اراده و خردکشی انسان کار را آسانتر به زنجیر عقیده بکشند و برجا ماندگارسازند و درداکه ساخته اند.
بدون استثنا و البته با اندکی تفاوت در کشورهای اسلامی و …، همه جا چنین اهداف ضد حقوق بشری راه دیرینه داشته و با برنامه ریزی راهش هموارترشده و می شود و جهان سرمایه پشتبان پنهان و آشکار آنها می باشد. چراکه یافتن و داشتن اراده ی اجتماعی و پی بردن بع این خرد و خودباوری انسانمدارانه، هرگز بسود دین و سرمایه داران نبوده و نیست و جای شگفتی ندارد که بریدن بند بردگی دین و فروپاشی ساختار سرمایه در جهان دشمنانی گردن کلفت و هولناکی داشته و دارد که بزرگترین آنها دم و دستگاه سران ادیان ابراهیمی و از همه سرسام آورتر ساختار تبهکار سرمایه سالاری امپریالیسم آمریکا و یاوران ناتوئی اویند که در همه حال و همگی، پشتیبان ادیان و یاور یکدست دینفرشان ریاکارمی باشند تا بهره کشی انسان از انسان را بی دردسرتر پیگیرند و به راه بهره کشی و انباشت هرچه بیشتر سرمایه خویش آسوده خاطرتر ادامه دهند.
بنابرین از دیرباز تا بامروز دین و سرمایه هموند ماندگاری و پیمانکاری هم بوده و امروزه روز پرآشوب به یاری و همراهی همدیگر بیش از هرزمانی نیازمند هستند و جنگ 12 روزه ترامپ و نتانیاهو و خامنه ای پیرامون برنامه و اهداف هسته ای او در تناقض با هموندی این پدیده های ضدبشری و تبهکاری های آنان نیست. راه و سمتگیری هریک از این جریان های امپریالیستی و صهیونیستی و فاشیسم ولائی یکی ست و همه آنها می خواهند قدرت و ثروت خود را روزافزونتر کنند و راه دستیابی به آنرا هم بخوبی آموخته اند با این تفاوت که هریک از اینها تنها در فضای موردعلاقه خودشان می توانند با دیگری همراه و همسازشوند و اگر چنین نباشد، آنها تلاش در مسیری خواهندکرد که موتلفان و همکاران مناسب تری برای پشتیبانی بیابند و این بدین معنی نیست که آنها همدیگر را به میدان جنگ کشیده و کشتارکنند.
با اینوجود آینده کشور ما زیر هجوم و دسیسه ی سه سرکرده ی جنائی جهانی قراردارد. امپرپالیسم آمریکاست که در 249 سال از پیدائی خود، تنها 17 سال از آن را بدون جنگ و کشتار گذرانده است! جانیان و جنایت های بی شمار صهیونیسم اسرائیل است که آنها پس از جنگ 6 روزه اعراب و اسرائیل، ترفندهای تدریجی یافتند برای اشغال سرزمین های ملت فلسطین که پس از 1967 آنان جنایت هائی را مرتکب هستند که باید شناخت و آموزش درست آنرا بدست تاریخسازان و نوعدوستان آینده سپرد تا که انگیزه جنایت 7 اکتبر حماس از مردم بی گناه اسرائیل را منطقی تر شناسائی و آشکارکنند. با اینوجود نسل کشی و ویرانگری های نتانیاهو، این نماینده صهیونیسم جهانی در غزه با بهانه ی 7 اکتبر هرگز قابل چشم پوشی نیست و باید بدادگاه جهانی سپرده شود و هرگز برای جهانیان نوعدوست فراموش شدنی نیست. این نسل کشی نتانیاهو پیامی جز این نداشته و ندارد که صهیونیسم قلدر در پس و پشت پرده ی این جنایت ضدبشری ست و همو می خواهد غزه را مال خودش کند و امپریالیسم آمریکا کند؛ جهانخواری که همچون همیشه یاور و پشتیبان بی شرم کشتارهای اسرائیل می باشد.
و سومین جانی زشت ذات و تروریست جهانی، همین ترفندهای ولائی ست که در میانه ی درندگان، او سینه زنی ریاکارانه می کند برای سازماندهی حماس در جبهه خود و البته بنام دفاع از مردم بیدادرس فلسطین! که این نیرنگ شکست خورده و بی آبرو هیچ برگ برنده ای از ارزش های انسانی برای رژیم خودکامه خامنه ای نداشته و ندارد. زیراکه آنچه او برای سرکردگی بساط شیعی خویش در لبنان، سوریه، یمن، عراق و… دیگر نقاط جهان راه انداخت و برایش دار و ندار مردم گرسنه را بباد فنای ولائی سپرد، یا آنچه خمینی در جنگ 8 ساله ی پوچ و ضدبشری خود که می گفت: ” راه قدس از کربلا می گذرد” و آنهمه هزینه ها، ناپدیدشدن سربازها، تباهی زیرساخت ها و کشتارها را به ما و مردم عراق تحمیل کرد! چه نامی می تواند از قربانیان بگیرد؟ جز جنایت ضدبشری و نسل کشی نیست و معنائی دیگر ندارد. زیرا او بانی و سازمانگر آن خونخواری های دوسویه بود و می باید در دادگاه عقلانی برای مسلمین گذارده و کشانده شود تا مسلمانان و دیگران همدرد جهانی بدانند که با چه جنایتکاری ما مردم ایران روبرو بوده ایم. و این کشت و کشتارها و ویرانگری ها از جان و مال ملت های عراق و ایران جز نسل کشی نام دیگری ندارد و تبهکاری های خمینی و خامنه ای دستکمی از دو سرکرده ی دیگر جنایتکاران جهانی نداشته و از دید من همانگونه ضدبشری ست که دیروز و امروز نتانیاهو بر سر بینوایان و بیدادرسان فلسطین می آورد و خسارت های هنگفت جانی و مالی که جنگ های آمریکا به ملت های جهان در 237 سال گذشته با جنگ ها و جهانخواری هایش تحمیل کرده است.
نکته پایانی اینکه جهان لیبرال و دولت های سرمایه سالاری ضدبشری آن با این جانیان رنگین و در پهنه ی زمین، پیوندهای نهادی و بنیادی ژرف و تاریخی دارد و خود اینان پنهان و سازمانگر، با داشتن توان تحکم در راهبری جهان، در پس و پشت همه ی دولت ها و نهادهای برجسته جهانی و خصوصی هستند، و سازمانده چگونگی روابط خود و دولت های شان با دشمنان و همگنان می باشند! و جنگ ها و رودرروئی های عقیدتی و دینی نیز برایشان، ضرورت گریزناپذیر هیزم حفظ این آتش فشان جنگ های تاریخی و تاکنونی هستند تا همچنان خود و حکومت هایشان فربه ترشود و سازندگان و فروشندگان جنگ افزارهای نسل کشی ها روزبروز دمبه ی شان پهت ترشود. و بر اساس چنین نگرشی می توان جایگاه رژیم فاشیست ولائی برای سود زرادخانه های آمریکائی و اروپائی را بسادگی دید و بی کم و کاست آنها نمی خواهند این رژیم بهره ده نابودشود! و می باید برای آنها جاری و همیشگی فعال باشند تا کارتل های گردن کلفت آن همگام با هم جهان را ویرانتر از امروز کنند که کرده اند و البته آنها با هم اختلاف های تاکتیکی نیز داشته و دارند که تعطیل دولت ترامپ یکی از آن دلایل است.
پس رژیم ولائی و فسادها و غارتگری ها و زندانی کردن ها و اعدام بیش از 1000 نفر قربانی ساختار دولت دینی، تنها در 9 ماه گذشته و همچنین بیدادگری های بی مرز و حد در برابر معترضان، و از همه گستاخانه تر محروم کردن زنان و دختران از حقوق برابر انسانی که درین 47 سال پیوسته جنایت آفریده است، هیچگاه کک ترامپ، نتانیاهو و دیگر سران سرمایه سالاری جهانی را نگزیده و نمی گزد، و بلکه بیشتر نشانگر چهره واقعی دیانت از خودکامگی ولائی ست که جهان سرمایه چهره ای بمراتب پلیدتر و خونین تری را به جهانان نشان داده است ولی برای ما داغداران پاکباخته ی جهان، چهره و جوره هرسه ی اینان با تفاوت هائی یکی ست و ما با همگی سر سازش نداشته و نداریم و بویژه باید گفت که ما کارمزدان، زنان و جوانان و توده های تنگدست در برابر بیدادگران دیانت، تنها یک راه سازنده و درست داریم و آن هموندی مشترک، اجتماعی و طبقاتی در برابر آدمخواران ولائی ـ جهانی ست تا بیاری آن شیوه هرچه زودتر به بیداد دیانت و ولایت، و یا هرگونه ساختار چندش برانگیز شاهی و فردگرایانه پایان دهیم.
بهنام چنگائی 11 مهر 1404
تغییر رژیم چیزی را عوض نمیکند جز ریخت و قیافه مرتجعین را. این روابط اجتماعی بر اساس ارتجاع هست که باید از بین برود. ارتجاع هست: هیراشی، مردسالاری، بردگی مزدی، امپریالیسم، تعصبات، تبهکاری، خرافات و افکار غیر علمی و ضد علمی.