بودجه دولت آقای پزشکیان؛ همان آش و همان کاسه همیشگی! / سیامک کیانی
پیشگفتار
دولت رفسنجانی با پیاده کردن اقتصاد نئولیبرالیستی، آغازگر «سياست تعديل اقتصادی» و«سیاستهای شوک درمانی» بود.
کار آرام آرام بدانجا رسید که کارمندان بلندپایه نهادهای امپریالیستی صندوق بینالملی پول و بانک جهانی از مهمانان برجسته وزیران اقتصاد دولت های احمدی نژاد بودند و صندوق بینالمللی پول به رهبری به دومینیک گیوم (Dominique Guillaume) خرداد سال ۱۳۹۰ درباره اقتصاد ایران با دولت احمدی نژاد دیدار و گفت و گو داشت.
نئولیبرالیسم با خصوصیسازی سازمانها، کارخانهها، کارگاهها، بنگاهها و نهادهای دولتی، دست مزد پایین کارگران در هم سنجی با نرخ تورم، افزایش زمان کار، نبود یا کمبود بیمههای اجتماعی، نظام آموزش و بهداشت پولی، و نبود پوشش اجتماعی زمان بیکاری و بیماری، شکاف طبقاتی را در درازای این سالها بزرگتر کردهاست.
اقتصاد نئولیبرالیستی دولتهای جمهوری اسلامی با نامهای گوناگونی مانند «جراحی اقتصادی»، «مولد سازی» و «چابک سازی» به رهبری خامنهای پیاده شد. خامنهای حتا نقش دولت در دوران نخست پس از انقلاب را یک “اشتباه بزرگ” خواند.
در پی سالهای درازی که این سیاست اقتصادی ناگوار پیاده شدهاست، هم اکنونمردم ما با دشواریهای فراوانی روبرو هستند که ریشه در تورم کُشنده دارد. بهای کالاهای خوراکی، خدماتی و خانه روزانه گرانتر میشود، ولی حتا دستمزد آنهایی که به آن اندازه خوشبخت هستند که کاری داشته باشند، همسان تورم افزایش نمییابد.
در این نوشته ما با بررسی بودجه دولت که از مجلس گذشت نگاهی خواهیم داشت به این که این بودجه تا چه اندازه میتواند چالشهای مردم ما را چارهجویی کند.
بودجه
بودجه یک برنامه پولی است که درآمدها و هزینههای یک دولت را در سال آینده پیشبینی و برنامهریزی میکند.
هزینهها دربرگیرنده زیرساختارها، نیروهای نظامی، مراقبتهای بهداشتی، آموزش و پرورش و رفاهی میشود – و داراییها دربرگیرنده مالیاتها بر درآمد، گمرک، فروش کالاهایی که در دست دولت است مانند نفت، و سود از دیگر فعالیتهای اقتصادی دولت مانند کارخانهها و یا فروش داراییهای دولت میباشد.
اگر درآمد دولت از هزینهها بیشتر باشد، آن دولت مازاد بودجه دارد و اگر درآمد دولت از هزینهها کمتر باشد آن دولت کسری بودجه خواهد داشت.
درآمد
درآمد دولت در سال آینده ۶۴۰۷ همت (هزار میلیارد تومان) پیشبینی شدهاست. با ارز بازار بودجه سال آینده برابر با صد میلیارد دلار میشود. با نرخ ارز نیما ۱۳۰ میلیارد دلار است.
سرچشمههای درآمد غیر دارایی دولت در برگیرنده درآمدهای مالیاتی با ۳۹ درصد افزایش، خالص حقوق ورودی گمرکی با ۸۵ در صد افزایش، سود سهام شرکتهای دولتی، مالکیت دولت در بخش ارتباطات با ۳۰ در صد افزایش، بهره مالکانه و حقوق دولتی معادن، درآمد حاصل از فروش کالا و خدمات با ۳۱ در صد افزایش و سایر درآمدها با ۱۱۱ در صد افزایش است که با هم ۲۲,۷۵۶,۰۰۰میلیارد ریال (۲۲۷۵،۶ هزار میلیارد تومان- همت) است.
درآمدی که واگذاری داراییهای سرمایهای خوانده می شود در برگیرنده منابع حاصل از نفت، گاز و فرآوردههای نفتی با افزایش ۳۲ در صدی، منابع حاصل از فروش و واگذاری اموال منقول، غیرمنقول، تسویه بدهی از طریق واگذاری اموال است که با هم ۲۳,۳۲۰,۰۰۰ میلیارد ریال (۲۳۳۲ هزار میلیارد تومان- همت) می شود.
درآمدی که واگذاری داراییهای مالی خوانده می شود در برگیرنده فروش، تحویل و واگذاری انواع اوراق مالی اسلامی با افزایش ۱۷۵ درصدی، واگذاری شرکتهای دولتی با افزایش ۱۲۵ درصدی، سایر واگذاری داراییهای مالی و استقراض از منابع صندوق توسعه ملی است که با هم ۱۳,۸۰۰,۰۰۰میلیارد ریال (۱۳۸۰ هزار میلیارد تومان- همت) می شود. در پایان درآمد اختصاصی۴,۲۰۰,۰۰۰میلیون ریال (۴۲۰ هزار میلیارد تومان- همت) است.
دولت پیشبینی کردهاست که در سال آینده ۴۰۸۱ همت هزینه دارد؛ ولی اگر از درآمدها و هزینههای واگذاری داراییهای سرمایهای و مالی بگذاریم، بدانگاه درآمدهای دولت تنها ۲۲۷۵ همت پیشبینی شده که تنها نزدیک به نیمی از آن هزینهها را پوشش میدهد. برای همین دولت ۱۸۰۰ همت کسری بودجه دارد.
ولی درآمدهای واگذاری داراییهای سرمایهای که فروش نفت و گاز هم بخشی از آن است، از کسری بودجه دولت می کاهد.
ایرنا مینویسد که در بودجه ۱۴۰۴ تولید نفت سه میلیون و ۷۵۰ هزار بشکه در روز، صادرات گاز طبیعی ۱۶ میلیارد متر مکعب در سال و تولید میعانات گازی ۶۹۰ هزار بشکه پیشبینی شدهاست. بهای هر بشکه نفت صادراتی در بودجه ۱۴۰۴ با نرخ ۵۷.۵ یورو یا ۶۳ دلار و بهای هر متر مکعب گاز صادراتی سهدهم یورو پیشنهاد شدهاست.
فروش نفت، گاز و فرآوردههای نفتی، ۲.۱۰۷ میلیون میلیارد تومان است.
همهی در آمد نفت به دست دولت نمیرسد، بلکه ۱۴.۵ درصد درآمد نفتی به شرکت ملی نفت، ۳۷.۵ درصد به خزانه دولت و ۴۸ درصد به صندوق توسعه ملی واریز میشود.
با این همه، ۱۱۹۶ هزار میلیون تومانی (همت) که به دولت می رسد باید دوباره پخش شود؛ ۵۰۹ هزار میلیارد تومان به دولت؛ ۵۶۱ هزار میلیارد تومان به نیروهای مسلح و ۱۲۶ هزار میلیارد تومان به “سهم سایر مصوبات طرحهای خاص” میرسد.
با این همه، کسری بودجه سال ۱۴۰۴، مانند امسال بالا خواهد بود. برخی از کارشناسان کسری بودجه را تا ۱۰۰۰ هزار میلیارد تومان میدانند. دولت برای حل این کسری بودجه به فروش ۷۰۰ هزار میلیارد تومان اوراق بدهی، برداشت ۵۴۰ هزار میلیارد تومان از صندوق توسعه ملی و وام از بانک مرکزی میپردازد. البته ۴۷۰ همت از این پول پرداخت اصل و سود اوراق بدهی سالهای پیش است، یعنی خود وام برای سال آینده ۲۳۰ همت است.
با نرخ برابری یورو ۵۰ هزار تومان دولت ۱۰ میلیارد و ۸۲۰ میلیون یورو از صندوق توسعه ملی وام می گیرد. قانون بودجه خود جمهوری اسلامی می گوید که، دولت باید سالیانه ۴۸ درصد از درآمدهای ناشی از صادرات نفت را به صندوق توسعه ملی واریز کند. برای سال ۱۴۰۴ اما دولت تنها ۲۰ درصد از درآمد را به حساب صندوق توسعه ملی واریز میکند.
این وام باید هر سال بازپرداخت شود. این بازپرداخت هنگفت تنها میتواند که با کاستن از هزینه دولت در بخش آموزش و بهداشت و رفاه عمومی تهیه شود. همهی این راه چاره ها تورم را افزایش خواهد داد.
افزون براین، ۱۳۵هزار میلیون تومان (همت) از هزینههای دولت از فروش سهام و شرکتهای دولتی به دست خواهد آمد.
نکتههای تردیدی و ناروشن
پیشبینی دولت افزایش ۴۱ درصدی درآمدهای نفتی است. کارشناسان افزایش درآمد نفت را به دلیل شرایط کنونی خاورمیانه و خطر رییس جمهور شدن ترامپ دشوار می دانند.
با این همه، باور باید بر این باشد که این افزایش درآمد نفت باید کسری بودجه دولت را کمتر کند. ولی از آنجاییکه بهای یورو در بودجه امسال ۳۱ هزار تومان بود، ولی نرخ برابری یورو برای سال ۱۴۰۴ ۵۰ هزار تومان پیشبینی شدهاست. دولت پیش بینی می کند که نرخ ارزهایی مانند یورو ۶۱ درصد افزایش خواهد یافت؛ یعنی یک شکاف ۲۰ درصدی میان افزایش درآمد نفتی و رشد نرخ ارز هست که درآمدهای نفتی واقعی را در بودجه سال آینده کاهش میدهد.
پرسشهای بیپاسخی نیز در بارهی بهای بنزین و افزایش درآمد دولت نیز هنوز در گردش است. آیا این که با افزایش بهای بنزین به درآمد دولت افزوده خواهد شد، در این بودجه همچنان ناروشن است. پزشکیان گفت که مصرف بنزین امسال ۴۰ درصد بالاتر از سال ۹۸ است. او گفت که هر لیتر بنزین تا ۴۰ هزار تومان هزینه دارد، ولی بنزین یارانهای هر لیتر به ۱۵۰۰ تومان به فروش میرسد.
پزشکیان در انتخابات از افزایش بهای بنزین و کاهش یارانه سوخت سخن گفت. او در شهریور ماه ۱۴۰۳ گفته بود: «من (به عنوان دولت) پول گندم، پول دارو و پول نهاده و حقوق بازنشستهها را ندارم، اما بنزین دلار ۵۰ تومان را میفروشم ۱۰تومان. کدام منطقی این را از ما قبول میکند که ما داریم این کار را میکنیم؟»
ایشان بدون این که نشان دهد که مردم چگونه میتوانند این بهای افزوده را بردوش کشند و یا مصرف بنزین را کم کنند، با زیرکی بهای بنزین را با دارو، گندم و دستمزد بازنشستگان گره میزند.
البته، افزایش ۴۰ در صدی مصرف بنزین در ۵ سال برای محیط زیست ویران کنندهاست. البته نباید مردم را با این کار سرزنش کرد. نبود یک زیرساختار فراگیر رفتوآمد مردم و کالاها، مانند جادههای خوب، اتوبوسهای شهری و برونشهری فراوان، شایسته و تندرو، قطار آراسته و سازمند از دلیلهای بنیانی این افزایش کاربرد بنزین است.
برای همین، کم کردن مصرف بنزین با گران کردن بهای آن راه درستی برای چارهجویی این چالش نیست، بلکه نیاز به برنامهریزی درازمدت و سرمایه گذاری هنگفت در زیرساختارها و آموزش فرهنگی در بارهی خوی دادن مردم به کاربری از اتوبوس و قطارها دارد.
نکتههای مثبت
مالیات بر درآمدستانی بودجه ۱۴۰۴ پلکانی است؛ میان ۱۰ تا ۳۰ درصد است. این سیاست مالیاتی روی کاغذ کار درست و پیشرو است. آنهایی که درآمد بیشتری دارند باید درصد بیشتری از درآمد خود مالیات دهند. این سیاست اگر به خوبی پیاده شود درآمد مالیاتی دولت را در همسنجی با امسال ۴۰ درصد افزایش میدهد.
یکی دیگر از سرچشمه درآمدی دولت افزایش عوارض گمرکی است. حقوق ورودی گمرکی هم از ۱۴۳ هزار میلیارد تومان به ۲۶۴ هزار میلیارد تومان؛ یعنی ۸۵ درصد افزایش خواهد یافت.
درآمدهای مالیاتی دولت ۴۰ درصد افزایش خواهد داشت و از ۱۲۰۰ هزار میلیارد تومان به ۱۷۰۰ هزار میلیارد تومان افزایش مییابد. به زبان دیگر، ۲۰ درصد از بودجه باید با مالیاتستانی فراهم شود.
چالشی که دولت در این باره با آن روبرو است، ایناستکه میهن ما چه در زمان محمدرضا و چه در جمهوری اسلامی هرگز دارای یک دستگاه پیشرفته و کارای مالیاتستانی نبودهاست و بخش بزرگی از درآمدها از فروش نفت و فراوردههای آن تهیه میشود. تجربه سال گذشته نشان میدهد که گرفتن مالیات از لایههای پایینی و میانی آسانتر از لایههای بالایی است. دولت هیچ آمار روشنی از درآمد و سود بازرگانان گوناگون خودرو، نفت، فرش وو ندارد، تا بتواند که مالیات بر درآمد آنها را به شیوه ای کارا از آنها بگیرد.
مالیات بر خودروهای فرنما (لوکس) نیز افزایش می یابد و حقوق گمرکی برای گوشیهای تلفن با ارزش بالای ۶۰۰ دلار به ۱۵% افزایش می یابد.
یکی از نکتههای دیگر مثبت این است که در سال ۱۴۰۴، حقوق گمرکی دارو، ابزار پزشکی، شیرخشک نوزادان و کالاهای بنیانی را به یک درصد کاهش دهد و حقوق گمرکی ماشینآلات و ابزار صنعتی نیز به دو درصد کاهش مییابد. البته این خودبهخود به معنای ارزان شدن داروها نیست، زیر مافیای داروفروشان دارو، مانند همیشه به بهایی که آزمندی او را برآورده کند، خواهد فروخت.
نکتههای منفی
دولت در سال ۱۴۰۴ دستمزد همه کارمندانش و بازنشستگان را ۲۰ درصد افزایش میدهد. کمینه (حداقل) دستمزد ماهانه کارمندان ۱۲ میلیون تومان، و دریافتی بازنشستگان دولت ۱۰ میلیون و ۸۰۰ هزار تومان است. کنشگران صنفی بهدرستی میگویند که افزایش دستمزد دستکم می بایست همسان نرخ تورم شود.
کارشناسان همچنین در بارهی نمو ۱۷۵ درصدی فروش اوراق بدهی هشدار دادند. دولت برای فروش آنها به ناگزیر نرخ سود این اوراق را بالا خواهد برد. این کار خرید اوراق را پرسودتر از سرمایهگذاری در بخش اقتصاد میکند که برایند آن رویش بیشتر اقتصاد انگلی و گریز سرمایه از کارهای تولیدی است.
آن پولی که از نفت به دولت میرسد آنچنان کم است که دولت به ناگزیر با اجازه ولی فقیه از ۴۸ درصد صندوق توسعه ملی از صادرات نفت، ۲۸ درصد را خودش برمیدارد. آقای خامنهای پذیرفت که دولت پزشکیان درآمد کمتری از نفت و گاز کشور را به صندوق توسعه ملی واریز کند. ۵۴۰ هزار میلیارد تومان “وام ” از صندوق توسعه ملی به دولت داده میشود.
علی خامنهای در سالهای گذشته بارها برای فراهم کردن هزینههای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، سازمان بورس، صدا و سیما و خزانه دولت، و دیگر نهادهای پنهانی از صندوق توسعه ملی پول برداشت کردهاست.
صندوق توسعه ملی برای جلوگیری از “بیماری هلندی” در اقتصاد پایهگزاری شد. بیماری هلندی، ریشه در یک اقتصاد تک کالایی و درآمد از سرچشمههای زیرزمینی دارد. از پیامدهای منفی اقتصادی آن میتوان از کاهش رقابت صنعتی و کاهش تولید و فروش کالاهای غیرنفتی کشور به برون از مرزها نام برد. این بیماری بیش از همه به کارگران صنعتی غیرنفتی و بورژوازی تولیدی ضربه میزند.
رهبر جمهوری اسلامی می تواند هر گاه که دلش خواست پولی از صندوق توسعه ملی که برای روز مبادا و برای نسلهای آینده پایهگزاری شده است، را برداشت کند.
مهدی غضنفری، رئیس هیات عامل صندوق توسعه ملی در اردیبهشت ۱۴۰۲ گفته بود از ۱۵۰ میلیارد دلار این صندوق، تنها ۱۰ میلیارد دلار ماندهاست. دولت سیزدهم ۲۴.۲ میلیارد دلار، دولت دوازدهم ۳۳.۹ میلیارد دلار، دولت یازدهم ۳۲.۳ میلیارد دلار و دولت دهم ۱۳.۵ میلیارد دلار از صندوق توسعه ملی وام دریافت کردهاند.
هنگامی که چاپ اوراق بدهی دولتی، وام از بانک مرکزی، برداشت از صندوق توسعه ملی و نرخ ارز افزایش می یابد، توان دولت برای کنترل و کاهش تورم در سال ۱۴۰۴ با دشواری روبرو میشود.
برای سال ۱۴۰۴، بودجه واردات خودرو به دو میلیارد یورو افزایش یافته که دو برابر سال گذشتهاست. همچنین، دولت خواهان عرضه خودروهای وارداتی در بورس کالا است و به درخواست کنندگان اجازه میدهد تا این خودروها را در درون کشور بفروشند.
از سوی دیگر، مالیات فروش خانههای لوکس و گران بها کاهش مییابد، زیرا دولت سقف ۳۵ میلیارد تومانی کنونی مالیات بر فروش خانه را به ۵۰ میلیارد تومان برای سال ۱۴۰۴ افزایش داده است. یعنی شمار خانهفروشانی که باید برای فروش خانه مالیات بدهند کمتر میشود.
افزون بر این، ۱۳۵ هزار میلیارد تومان (همت) از هزینههای دولت از فروش سهام و شرکتهای دولتی به دست خواهد آمد. این همان خصوصیسازی بخشهای گوناگون صنعت و معدنها است که با بهای ارزان به دوستان و آشنایان سپرده میشود.
پایانسخن
همانگونه که دیدهایم اگر از مالیات پلکانی که به دلیل نبود یک دستگاه کارکن مالیاتی نمیتواند چندان کارا باشد که بگذریم، بودجه این دولت هم مانند بودجه دولتهای دیگر چارهساز چالشهای میهن و دشواریهایی که مردم ما با آن روبرو هستند، نیست.
برخی از درآمدها با خصوصیسازی شرکتهای دولتی و فروش داراییهای دولت فراهم میشود که این کار همان دنبال کردن سفارشهای نئولیبرالیستی است که آقای همتی وزیر دارایی و بودجه از هواداران سینه چاک آن است.
دولت برای به دست آوردن پول برای پرداخت هزینههای خود به ناچار هم اوراق بدهی چاپ میکند و هم از ۲۸ درصد از پول نفتی که باید به صندوق توسعه ملی سپرده شود، وام میگیرد.
این شیوههای پیدا کردن پول، مایه تورم میشود. افزون بر این، افزایش نرخ ارز هم تورمزا است.
با این که پیشبینی نمیشود که تورم پایینتر از ۳۰ درصد بیاید، افزایش دستمزد کارمندان و دریافتی بازنشستگان با نرخ تورم همخوانی ندارد. افزون بر این، برخی از کالاهای روزانه مردم به دلیل کاهش ارز ارزان برای خرید آنها از برون از مرزها، گرانتر میشود.
حسین صمصامی، عضو کمیسیون اقتصادی مجلس شورای اسلامی درباره بودجه سال آینده میگوید: «ارز ۲۸ هزار و ۵۰۰ تومانی کالاهای اساسی، ۳ میلیارد دلار کاهش یافته است و این کار منجر به گرانی کالاهای اساسی خواهد شد و تورم را به دنبال خواهد داشت.»
به زبانی دیگر، با افزایش تورم و افزایش دستمزدی که با آن همخوانی ندارد، مردم کارکن و رنجبر سال دشواری را در پیش خواهند داشت.
سرچشمههای کمکی
متن کامل لایحه بودجه ۱۴۰۴ (www.irna.ir)
با درود. پاسخی عجولانه به کامنت ۱۱آبان جناب ناشناس.اولن، من به چند دلیل از سایت ارجمند روشنگری تقاضاکردم که مقالات ام را مسدودنماید تا هر کسی که نقد و نظر و مخالفتی با دیدگاه های ام دارد لطف کند و آن را درمقاله ای بنویسد و انتشار عمومی دهد تا من هم سر فرصت آن را بخوانم واگرلازم باشدبه ان پاسخ دهم. ثانین روش نقد علمی حکم میکند نقدکننده دیدگاه هایی راکه می خواهدنقد کندسر فرصت و باحوصله بخواند و هردیدگاه مشخصی را با نقل قول کامل- تاکید می کنم بر نقل قول کامل- با دلیل آوری متقابل از آنچه نقد و رد می شود نقد و رد نماید.و البته نه به روش ” بزن و در رو”! ثالثن در این صورت و با رعایت حق من نویسنده در داشتن فرصت پاسخگوییاست که امکان یک بحث سازنده و آموزنده فراهم خواهدشد. چراکه تاکتیک بزن و در روی عجولانه و غیر مسئولانه ره به جایی نخواهدبرد و جز تخریب شخصیت نویسنده نتیجه ای نخواهد داشت، با این وصف، باز هم ازسایت ارجمندروشنگری به دلیل مسدودنمودن کامنت نویسی برمقالات ام تشکر میکنم و از هرکسی که نقد ونظری بر دیدگاه های ام داردتقاضا می کنم در یک مقاله ی عمومی همه خوان بنویسد و انتشار دهدتا خواننده گان بیشتری نسبت به کامنت، نظرات من و مخالف ام راارزیابی و قضاوت نمایند. با پوزش از جناب ناشناس، من به همان دلایل بالا به کامنت های جنابعالی پاسخ نخواهم داد، مگر آنکه در یک مقاله ی کامل در ستون مقالات روشنگری یا هر سایت دیگر درج گردد. در ضمن همین توصیح چند سطری بسیار وقت مرا گرفته است! با احترام به سایت ارجمند روشنگری و خواننده گان و جناب ناشناس.
بنظر می آید که امپریالیستهای غربی تازه از نوکر شدن رژیم بسیار ناامید شده اند و اعدام ضد بشری شارمهد را بهانه کرده اند. به احتمال قوی، رژیم هم احساس کرده که دیگر نمیتواند امپریالیستهای غربی را راضی کند برای همین گفته به درک بگذار بروند کار از کار گذشته. واقعا هم بنظر می اید که کار از کار گذشته چون امپریالیستهای غربی از طریق تحریم و نظامیگری اسرائیل شان ضربه سختی به رژیم و ستونهایش زده اند و همگی در این متحد بوده اند. آن دوقطبی رویائی امپریالیستهای شرقی در حال تحقق است. جنگ بین دموکراسی و دیکتاتوری نیست، جنگ میان اربابان زالو ست.
درباره این مقاله:
آذرماجدی و «بحث های تئوریک»اش
خدامراد فولادی
معلوم نیست که این جناب در مقاله چه گفته، چون مقاله کامنت بسته (نویسندگان آتوریته چی) در سایت روشنگری را بهتر است نخواهند. احتمالا از اینکه خانم ماجدی دولت اسرائیل را فاشیستی میداند که آقای فولادی طرفدارش است و میگوید دولت اسرائیل دموکراتیک است، خیلی عصبانی است و میخواهد با عبارت پردازی های همیشگی اش در موضوعات دیگر تلافی در بیاورد.
درک آقای فولادی از انقلاب در واقع ضد انقلاب است چون میگوید در ایران سرمایه داری وجود ندارد و سرمایه دارها باید حکومت کنند تا به کارگران خدمت کرده آنها را برای انقلاب کمونیستی آماده کنند. او هم از سرمایه دار دفاع میکند و هم از کارگر و تضاد اینها برایش بنفع طبقه سرمایه دار باید فراموش شود. برای همین است که نمیگوید کارگر و یا سرمایه دار، میگوید “شهروند” که بتواند طبقاتی بودن جامعه را مهم جلوه نداده کار بورژواهای پرو غربی نوکر امپریالیستهای غربی را راحت کند. او خودش میداند که روسیه و چین سرمایه داری هستند اما معتقد است که سرمایه درای باید مثل کشورهای امپریالیستی غربی باشد نه شرقی. این یعنی فروش ایران به غرب بخاطر کمونیسم.
وضعیت فکری مارکسیستها واقعا تماشائی شده است!!!
در حال حاضر 40 درصد مقالات اصلی سایت روشنگری قابل کامنت گذاشتن نیست. خوانندگان باید این نویسندگان دیکتاتور را بایکوت کنند. این نویسندگان از سایت روشنگری میخواهند که مثل روزنامه کیهان رفتار کند.
دیدگاه آرام بختیاری ترتسکیستی پرو غربی است. ترتسکی یک آنارشیست کش دولتگرا درجه یک بود و تا آخر عمر ، حتی وقتی که تروریستهای استالین، ترورش کردند، سرمایه داری دولتی را سوسیالیسم قلمداد میکرد. خفه کردن کامنت هم برای پنهان کردن آنارشیست کشی های ترتسکی و لنینیستهاست است.
در پرونده مارکسیستها مسائل درونی جامعه اسپانیا و جنگ داخلی آن و نقش مخرب آنها هم هست. در آن دوره یک عده استالینیست و عده ای دیگر ترتسکیست و عده ای هم سوسیال دموکرات بودند – فلسفه سیاسی ها!!! اما مارکسیستها همیشه در سرکوب آنارشیستها مصمم بودند. برای همین، آنارشیستهای معاصر باید از تاریخ درس بگیرند، واقع بین باشند و خیال پرداز نباشند و توده های مارکسیستها را بعنوان نا آگاه در نظر بگیرند و محتاط باشند.
به آنارشیستها،
فکر نکنید که رفیق رفیق گوئی مارکسیستها در آینده به رفاقت می انجامد. بمحظ اینکه قدرت حزبی، دولتی و اسلحله گرفتند، بخاظر سیادت “طبقه کارگر”، یعنی حکومت خودشان، آنارشیستها را شکار خواهند کرد. مارکسیستها را وارد روابط شورائی محل کار و زندگی کنید و اجازه درست کردن سلسله مراتب را از آنها بگیرید تا کاملا خنثی شوند. تا وقتی که تشکل ارباب ندارد، گنده گوئی های آنها مهم نیست و مطیع خواهند بود. در اکثر موارد، دیکتاتوری پرولتاریای مارکسیستها یعنی ریاست اربابان مارکسیست. ستاد یعنی مرکز فرماندهی و درست کردن سیاه لشکر از زنان و کارگران برای عملی کردن فلسفه بافی های یکی از چندین نوع مارکسیسم برای درست کردن دولت برای خود. اینها بیان رک و راست تئوریهای آنهاست. به عبارت دیگر، اگر لفاظی های تئوریک آنها را تجرید کنید، به اینها می رسید.
درباره تیتر این مقاله که کامنت گذاشتن برای آن ممنوع شده است:
#
لوکاچ فیلسوف مجار مورخ و تئوریسین ادبیات – آرام بختیاری
#
– لوکاچ از یک خانواده ثروتمند بود و یک روز هم کارگری نکرد.
– او برای احزاب سرمایه داری دولتی مارکسیستی بلوک شرق فلسفه بافی میکرد.
– او تا آخر عمر هوادار لنین بود لنینی که با کمک ترتسکی و استالین تنها با جنایت توانست رژیم بلشویکی را نجات دهد. همه رهبران حزبی زنان و کارگران را موش آزمایشگاهی میکنند.
– زنان و کارگران باید فلسفه بافی های مارکسیستها را نقد کنند. برای هر نظر فلسفی مارکسیستی حداقل یک نظر مارکسیستی دیگر و یک نظرغیر مارکسیستی وجود دارد که باعث نفاق می شود چون نظرات فلسفی از طریق تجربه قابل اثبات نیست.
– خود فلسفه بافی اصلا بدرد انقلاب نمی خورد. برای درک موضوعاتی که فلاسفه بمیان میکشند، دنبال معادل علمی آن باید رفت.
– فلسفه نمیتواند به هیچ مسئله ای پاسخ مشخص و متحد بدهد. فقط روش علمی و منطق قادر به چنین کاری است.
– یکی از دلایلی که فلسفه امروز دیگر چندان جذاب نیست این است که موضوعاتش توسط علم دنبال می شود و فلسفه بافی کنار گذاشته می شود.
– یکی از بدبختی های بزرگ جنبش زنان و کارگران ایران و جهان این است که تحصیل کرده ها ی مارکسیست برای خودشان فلسفه اختراع میکنند و بعنوان باسواد خود را بعنوان آتوریته میخواهند جا بزنند که کاری آخوندی بورژوایی ست. آخر کار این فیلسوفان هم رهبران احزاب شدن و راه انداختن سرمایه داری دولتی است.
– فقط آن ایده هایی که امکان مشاهده کردن، آزمایش کردن و تجربه شدن هستند را باید پذیرفت. فلسفه بافی پشت میز انجام میشود و فیلسوف دست به کار و آزمایش نمی زند. حتی اگر فیلسوف رئیس حزب بشود و نظرش را بخواهد عملی کند، باز هم مرتجع باقی می ماند چون میخواهد زنان و کارگران را موش آزمایشگاهی خود کند. در حقیقت باید اول سلطه داشته باشد تا عملی انجام دهد.
– مارکسیستهای تحصیل کرده و بوروکرات دشمن آنارشیسم هستند چون عاشق سلطه داشتن هستند.
درباره این مقاله:
مسئله فلسطین 75 ساله است:
https://www.azadi-b.com/?p=49437
نظر نویسنده درست است ولی واقعا لازم است که وقتی اسرائیل و آمریکا و کلا امپریالیستهای غربی را افشا میکنیم، تمام جبهه مقاومت و تمام امپریالیستهای شرقی را هم افشا کنیم تا فکر طرف یکی از ارتجاعیون را گرفتن از سر خوانندگان و فعالین بیرون بیاید.
متد دیگر این است که در کار آموزشی برای انقلاب کلا ارتجاع نقد شود و در انتها همیشه توضیح داده شود که ارتجاع یعنی چه.
مثلا، نسل کشی فلسطینی ها در غزه از ارتجاع امپریالیستهای غربی است و ارتجاع هست:
مردسالای، بردگی مزدی، امپریالیسم، هیراشی و انواع تعصب.
اغلب بجای ذکر کردن معنی ارتجاع، می نوینسده سرنگون باد رژیم جمهوری اسلامی.
از این غلط تر نمیتوان گفت چون معلوم نیست که ارتجاع در این شعار کجاست؟
درباره عنوان این مقاله
دین ستیزی چیست و چگونه باید باشد – فرزین خوشچین
معمولا نویسنده کامنت برای مقاله اش را مسدود میکند، برای همین باختصار به عنوان مقاله می پردازیم.
هر ایده ای که علمی نیست، مثل مثلا ماتریالیسم تاریخی و یا ماتریالیسم دیالکتیک را باید نقد کرد تا بتوان درک بهتری از انسان، جامعه و ضرورت انقلاب داشت. ایده های اساسی مذاهب را باید از زاویه علمی بودن یا نبودن ارزیابی و نقد کرد. وقتی غیر علمی بودن آنها اثبات شد، سایر ایدههای مذهبیون در ارتباط با مسائل اجتماعی مثل اقتصاد، اخلاق، حقوق، دولت و سیاست را میتوان در ارتباط به زندگی اجتماعی ارزیابی و نقد کرد. معمولا، مثل مارکسیسم، در مذاهب، اعتبار ایده ها از مفید و سازنده بودن آنها نیست، از اعتبار آتوریته است ( در مارکسیسم اعتبار مارکس و در مذاهب مثلا اعتبار خمینی یا یک آیت الله) که از لحاظ منطقی و علمی مردود است.
آیا ما باید اول مثل غربی ها بشویم تا بعد برای جامعه آنارشیستی کمونیستی مبارزه کنیم؟
نه.
اول اینکه امپریالیستها بر جهان حاکم هستند و گشورهای آنها اجازه نمیدهند کشورهای ضعیف تر رقیب آنها بشوند.
دوم اینکه مثل غربی ها شدن آنارشیستی و کمونیستی شدن جامعه را تشویق نمی کند، برعکس مثل جامعه فعلی ایران، سخت علیه آن می جنگد و مثل همین رژیم، از هیچ حیله و جنایتی دست بر نمیدارد.
راه درست، نه غربی است نه شرقی و نه اسلامی . حرکت در جهت انقلاب آنارشیستی کمونیستی راه درست است. انقلاب آنارشیستی کمونیستی در ایران ویژکی فرهنگی خودش را دارد اما در پایه مثل بقیه جاهاست.
اگر کامنتی و مسئله ای مهم پیش نیاید، اینهم پایان کامنتهای آنارشیستی.
درباره این مقاله:
پس از شنبه: محتملترین سیر وقایع و جایگاه ما
https://www.azadi-b.com/?p=49404
این مقاله کلا درست است اما توضیح نمیدهد که هژمونی کارگری یعنی چه.
مقاله شکایت میکند که ما بردگان مزدی جبهه همه با همی نداریم.
درست، نداریم، اما آیا دلیلش همان “هژمونی کارگری” طلبی نیست؟
اگر به ادبیات مارکسیتها دقت کنیم، از مارکس انترناسیونال اول تا مارکسیتهای حزبی و غیر حزبی امروز، همه آنها هژمونی طبقه کارگر را هژمونی شخصیت ها و احزاب و سازمانهای خودشان میدانند. از آنجا که تفسیر از اقتصاد سیاسی جامعه برای هر مارکسیستی با مارکسیست دیگر فرق فرق دارد، هژمونی طلبی کارگر میشود هزمونی طلبی شخصیت ها، سازمانها و احزاب گوناگون و طبیعتا رقابت آنها برای هژمونی نهائی، یعنی دولت داشتن (سرنگونی طلبی).
پس روشن است که ماهیت شر در واقع نه ارتجاع بیرون بلکه خود مارکسیسم است که نقش ارتجاع را در جنبش کارگری بازی میکند.
راه حل، نه تفسیرهای گوناگون اقتصاد سیاسی جامعه، بلکه تشخیص مبانی ارتجاع و وحدت حول از بین بردن آن است. برای همین، رویکرد آنارشیستی کمونیستی ذکر شده در کامنتهای قبلی، بهترین رویکرد برای وحدت طبقات تحت سلطه (زن، کارگر، جامعه تحت سلطه امپریالیست، افراد برده در هیراشی و قربانیان تعصب) است.
درباره انقلاب.
– مبارزه با مردسالاری از مبارزه با حجاب اجباری شروع می شود تا ازدواج اجباری، ازدواج کودکان، ممنوعیت طلاق، ممنوعیت جلوگیری از بارداری و سقط جنین، تحمیل بچه داری و شوهر داری و خانه داری، تبعیضات شغلی و تحصیلی، نبودن امکانات پرورشی در دفاع از خود در تعرضات جسمی و روحی جنسی و غیر جنسی. پیروزی انقلاب در این جنبه، از بین بردن تمام محدودیتهای ذکر شده است.
می بینیم که انقلاب زنان علیه مردسالاری ربطی به سرمایه داری ندارد و در تمام دوران تاریخ شناخته شده وجود داشته است
– مبارزه با سرمایه داری یعنی الغای کارمزدی، مالکیت خصوصی و دولتی بر ابزار تولید که هست اجتماعی کردن تمام مالکیتها بر وسایل تولید.
– مبارزه با امپریالیسم یعنی جلوگیری از سلطه یک جامعه بر جامعه دیگر، حال این جامعه یک قبیله باشد و یا یک کشور. امپریالیسم به سرمایه داری ربط ندارد و همیشه در تاریخ شناخته شده وجود داشته است.
– مبارزه با هیراشی یعنی از بین بردن سلطه یک عده بر عده دیگر در کار گروهی و یادگیری پروسه کار بگونه ای که همه در تصمیم گیری هایی که بر آنها تاثیر دارد شرکت داشته باشند.
– مبارزه با انواع تعصب و جهل، از تبلیغ و ترویج خرافات و ایده های بی پایه گرفته تا بوجود آوردن انواع نفرت مثل نفرت نژادی، ملی، جنسی و غیره..
* تمام جنبه های ارتجاع بر هم دیگر تاثیر دارند و تکامل پیدا میکنند.
همانطور که ابعاد انقلاب نشان میدهد، انقلاب در حقیقت تحولی فرهنگی ست.
آیا فرهنگ غرب انقلابی است؟
فرهنگ غرب انقلابی نیست چون تمام جنبه های ارتجاع، بصورتی که ذکر شد، در آن وجود دارد.
فرهنگ انقلابی قدم به قدم ساخته می شود. مثل تسخیر یک قلعه و یا شهر و یا ساختن یک کشتی، هواپیما و ساختمان قدم به قدم و تدریجی است.
مبارزه با جنبه های ارتجاع، معیارهای وحدت انقلابی نیز هست.
مقالات و بحثهای بیشماری در ارتباط با اقتصاد سیاسی (اقتصاد ملی) وجود دارد. تقریبا ۹۹ درصد این بحثها، مثل این مقاله، برای انقلاب زنان و کارگران بدرد نخور هستند. مقاله دارد میگوید که دولت و اقتصاد ایران سروسامانی درستی ندارد، دولت بدهکاری دارد و این تورم بوجود می آورد و تورم فقر بوجود آورده. معلوم نیست نولیبرالیسم در این مقاله چکار میکند. در اقتصاد نولیبرالی، تورم میتواند بسیار کم باشد و کارگران در مجموع فقیر نباشند و در اقتصاد دولتی، تورم میتواند زیاد باشد و کارگران فقیر باشند. فرمول بندی درست مارکس از اقتصاد سرمایه داری، که هم در سطح خرد است و هم کلان، به نوع سیاستهای سرمایه داران ربطی ندارد و در مورد تمام انواع آن صدق میکند.
منشاء فقر در اقتصاد سرمایه داری میتواند سه چیز باشد:
۱ – کمبود منابع طبیعی، که شامل ایران نمی شود و اکثر جوامع در چنین وضعی قرار ندارند.
۲ – پائین بودن بارآوری در کل جامعه، که اینهم شامل جامعه ایران نمی شود، چون تا بخواهی نیروی کار و تخصص و تحصیل کرده و انسانهای باهوش و بطور نسبی نابغه وجود دارد.
۳ – پائین بودن سطح دستمزدهای کارگران.
این آخری دلیل اصلی فقر در ایران است. سطح دستمزدها میتواند از طریق مبارزه طبقاتی بالا برود، مخصوصا وقتی که این مبارزات مثل مبارزات کارگران قرن نوزدهم و بیستم اروپا حاکمین را تهدید کند..
اما،
بالا بودن سطح دستمزد و نبودن و کم بودن فقر در جامعه سرمایه داری تضمین شده نیست. اگر حاکمین بتوانند با شامورتی بازی های همیشگی شان طبقه کارگر را گمراه کنند، فقر باز میگردد و ثروت حاکمین افزایش پیدا میکند. از بین بردن فقر نقش کلیدی در انقلاب دارد اما اصل انقلاب نیست. اصل انقلاب از بین بردن بردگی است. حال چه برده رفاه داشته باشد چه نداشته باشد.
تنها راه رهائی از بین بردن روابط ارتجاعی است. ارتجاع هست اقتدارگرایی (سلطه جوی) و عینیاتش مثل مردسالاری، بردگی مزدی، امپریالیسم، هیراشی و انواع تعصب. از بین بردن ارتجاع انقلاب آنارشیستی کمونیستی ست.