بلای ما خداست، نه ملا
بهنام چنگائی
بلای ما خداست، نه ملا
جای گفتمان آگاهی رسانی، نقد دین و روشنگری پیرامون دکانداران آن، و همچنین چرائی و چگونگی پیدایش ادیان در این نوشته ی کوتاه میسرنیست. اگرچه برای دوستداران دگرگونی، پیشروان انسانمدار و شناخت بهتر آنها از ادیان، هزاران هزار کتاب ها، نقدها و روشنگری های تاریخی و تحقیقی وجوددارد که می توان پیرامون پیدائی این فاجعه خردکش بشری به آنها سرزد و از بررسی و برداشت و نگرش آنها بسود آگاهی و خودباوری خویش و بیدارسازی نوع انسانی نیرو، انگیزه و یاری جست و دستآویزهای محکم تری برای خودآگاهی تاریخی گرفت و به بینش و دانش همدردان خویش بازتاب کنجکاوانه داد.
آری باید و می شود برای سرنخ یافتن پایه ای از چند و چون این روند ویرانگر دینی، و پیشگیری از گمراهی در آن و امید نبستن به خداباوری پوچ و فرانسانی، و تکیه ندادن شکننده ی انسانی به ادیان هرچه زودتر و بیشتر راهی انسانمدارانه جست و یافت و از راهبردهای هموندانمان خود و جهانی در درازای تاریخ خونین و تاریک ادیان واپسگرا بهره های مفید و سازنده برد و از این منابع و رشته هائی که تاکنون آنهای انقلابی و جهانی نوشته و بدست خردورزی داده اند، مسیر کوتاه و درست آینده را دید و پیمود و همیاری فراملی را یافت و تشویق کرد و گسترش داد و مهمتر از آن به جویندگان فردا و فریبخوردگان تاکنونی، راه رهائی انسانی را مسئولانه نشان داد و شناساند.
و اینک برگردیم به گرفتاری و چگونگی بردگی مان در بلای بی درمان خدا، که تنها باور به ترفند وجود خیالی و مهربان او بوده که توانسته ما را اسیر دام دکان ملای کلاش کند، و دکان ملای انگل و خردکش را در ایران چنین سرشار از خریدار کرده و آنانرا شایسته ی انباشت ثروت و صاحب قدرت بی پایان کند و ساختار تبهکاراش را چنین شگفت انگیز بر سرهستی و زندگی بربادرفته ما به سروری بی چون و چرای کنونی یا بهتر است گفته شود ” خدائی” برنشاند که نشانده است. پرسش: مگرنه این است که “ملای تاریخی” دین را کالائی کرد و بازاری ساخت و او کاسبی زیرک و با تجربه ای 1400 ساله است که همچون دیگر دکانداران هدفی جز در پی سود نداشته، ندارند و نمی باشد؟! و بنابرین کالای ملا جز تبلیغ باور و دین فروشی نیست که او هم با خبرگی و با فروش وعده های خدا بر زندگی ما حکم الهی رانده و همچنان می راند. در اینجا ملا تنها یک فروشنده سیاسی ـ آرمانی دین است و کالاهای او جز وعده های پوچ و ذهنی خدا نبوده و نیست. چاره ی ما چیست؟ راهکار درست ما جز این نیست که باید کالای سیاسی خدا را از دکان ملا درآورده و در دکانش را با خرد اجتماعی ـ طبقاتی ـ سیاسی گل بگیریم. وگرنه این بلای ویرانگر و ضدبشری پایانی ندارد.
و بهتر از آن، پایان دادن به باور خداست، خدای سیاسی ـ فرقه ایکه برای هر دینی یک چهره دارد و هرگز نیز یاری رسان توده ها نبوده و هیچ نشانه ای از نوعدوستی او در طول تاریخ و در بین انسان ها دیده نشده و بی طرفی بین جنگ های انسان ها نداشته و بدتر از همه به وعده هایش به برابری حقوق نوعی همه ی انسانهای کارمزد و فریبخورده و بهره ده متعهد نبوده و نمانده است. تن دادن انسان به خدا، به برتریجوئی باورهای دینی و بی ثمربخشی ادیان رنگین که جنگ ها را آفریده و ادامه می دهند یاری خواهدرساند. و در ایران سرسپردگی به خدا و دین نیز، بدین معنی ست که واماندن و بردگی و بندگی درین لجنسرای فاشیستی، و در اینچنین پرتگاه مرگبار ولائی امری الهی و واجب است. زیراکه ولایت سمبل و نماد خدا دارد، در حالیکه ولایت جز بی هودگی نبوده و بقایش جز بی سرانجامی هستی ما و کشور نیست.
بنابرین ملا نه، که خدا بلای ماست. وگرنه می بایست او ببیند که درین 45 سال روزانه از گوشه بگوشه بیدادگری، انگل منشی و آدمخواری ولائی جز ننگ و جنگ و نیرنگ نباریده و نمی بارد. آیا باور و امید به خدا و به این سیستم ضدبشری بی کم و کاست جز زائیده ی دست نداری، جز آسیب پذیری و سمت و سو نگرفتگی عقلی، جز توهمگرائی پوچ نسل در نسل، جز دوری از خود و خردگریزی ها، جز خودفریبی و خودناباوری ها و سرانجام جز ناتوانشدگی هرچه بیشتر انسان و جنبش های اجتماعی و کارمزدی معنائی داشته است؟ هرگز! باور بخدا جز بار کمرشکن رنجبران و جز دستان خالی تر تهیدستان نیست. و پاسخ خدامداری در نظام ولائی جز سرکوب و بی حقوقی زنان نبوده و نیست!؟ و از همینرو پذیرش بیدادگری فاشیستی، دینی و شیعی و خدائی جز، خودفریبی بیش نبوده و همچنان نیست. چراکه خدائی وجودندارد که ناجی بیدادرسان باشد و به داد گرسنگان و دردمندان غارتشده برسد و بیدادگران را به دادورزی الهی بکشاند.
کلاه و کلک خدا را کسانی ساختند که آنها و پیشینیان شان در تناقض و تضاد سازش ناپذیر جوامع چنددست و نابرابر و روبه شورش و آشوب رودررو بودند. آنها با خبرگی چشمگیر و پیوسته راه قدر قدرتی فراانسانی را کشف و بنام خدا و برای خویش آنرا آموختند و آموزاندند و تا بامروز هرچه توانستند برای زندگی مرفه خویش ساختند وپاداش شان نیز تا همینک به سیاست خدائی ـ سرمایه سالاری انجامیده، و همین شادی و آرامش و خوشبختی پیگیر آنان ایرانی و جهانی نتیجه ی وجود چنین خدائی هست و می باشد که نسل در نسل آنانرا یاری داده و قدرت و ثروت را در بین خود و خویشان دست بدست کرده اند.
و آنان ایرانی و جهانی خدامدار برای فرمانبری و پیروی مطلق بندگان از خود که همان خدا بی همتا و بزرگ آنها باشد، چه نیرنگ های بینائی و چه توانائی های شگرف خدائی نساختند؟! و همزمان آنان با چیرگی بهشت و جهنم خدا را برای پاکباختگان آفریدند؟! و بیاری این اهرم دروغین الهی، چه امیدهای واهی و پوچی را در جان ساده دلان فرودست بفردای دنیای دیگر وصل نکردند و زندگی آنانرا بی بناتر و بی پناه ترنساختند؟! در پی تکمیل آن، جزا و پاداش آخرت را کشف کردند و ترساندن مبارزانی که نمی خواستند بسادگی تن به بردگی دین و دینداران بدهند و یا آنانی که هیچ نداشتن و خدا آنرا می دید و در آخرت برای بردباری آنان پاداش بهشت را می داد.
و چنین بود و هست که دکانداران خدا با دین توده ها را خفه و سرکوب کردند، و ابزار توانمندسازی جایگاه خویش را با ربودن دار و ندار عقلی و مالی و کاری مردمان ساده دل چنان استوارساختند که باورمندان خدا را در هر دورانی و بسادگی و بنام خدا بتوانند بچاپند و امکان شکلگیری دانش مفید و خودباوری انسانگرایانه و اجتماعی وجودی شان را بنام خدا بسوزانند و سوزاندند و آینده ی بهتر توده ها را در هر دوره ای ربودند و در برابر هر زیر بار خدا نرفتگانی با قوانین الهی ـ خدائی خویش ایستادند و همچون آب خوردن مخالفان بدارکشیده و کشتند و از وجود آن خدای یگانه خود بود، که برای فردای خویش و فرزندانشان چه سرمایه های کلان که نانباشتند؟! و با زیرکی، چپاولزدگان ندار را برای بردباری و سربزیری در برابر خواست سروری خویش، که خدایان واقعی روی زمین بوده و باشند و هستند، چه ها برسر نوع انسان کارمزد در سراسر جهان نیآوردند؟! و تک تک آنها را بنام خدا چه آسان به فرمانبرداری و اطاعت از خویش وانداشتند؟!.
دینمداران انگل و مفتخوران سرمایه در جهان ما هردو باهم هموند تاریخی و پشتیبان یکدیگرند و چهره های بسیار رنگینی دارند. آنهای رنگین با جهانمداری خدائی و با تجربه های حرفه ای و خرافه پردازانه خویش تاکنون توانستند جهان نابرابر و آشوبزده ی ما را بمیل خود بچرخانند و چنین که می بینیم روزانه ویران کنند و ثمره ی وجودی آنها کهکشانی از تباهی، سرخوردگی ها و آرزوهای بربادرفته ی انسان را به نمایش درآورده است. و همین خدامداران توانسته اند با دروغ ها و ریاها و فریب های آسمانی به مردم ساده دل چنان بقبولانند که از دیروز تا به امروز این تنها خدای آنهاست که بر هستی انسان و نوع زندگی و جایگاه مردمان حکم می راند. بنابرین او ” خدا” دانا و بیناست و بی هرگونه بند و دستآویزی دست در دست انسان اسیر و ندار دارد! و هیچ انسانی تصادفی خلق نشده است و باید پذیرفت که انسانمداری نیز یاریرسان نبوده و نیست؛ چراکه برای خدا انسان ندار در برابر انسان دارا بی ارزش نیست؛ زیراکه خدا برای او همه چیز و باور بخدا او را روزی از سختی ها و… می رهاند!
آنهای ملا و دارا در گستره ی جهان خدائی ساختند که بتوانند با وعده ها و امیدهای پوچ او، آنچه نوع انسان کار و تلاش نیاز داشت و ندارد را خیالی بیابد و یا نه، بردبارانه برتابد تا مگر بهره کشانش بتوانند گریبان غارتگری خویش را از چنگ و جنگ هجومی و بحق گرسنگان برهانند و براستی که تا بامروز دین رل چشمگیری بنام خدا در رهانیدن غارتگران داشته و سرکوب دادخواهی انسان های کار بعهده داشته است. بیاری خدا و باهمین ایده و وعده ی سر خرمن ادیان، دینمداران و سرمایه سالاران پیوسته توانسته اند ناتوانان بیکار و گرسنه را به امید توانائی بدور خدای مهربان و بینای خویش هزاره ها بی بها و هزینه و تنها با تولید و فروش خرافه های چندین هزارساله مفت مجانی بچرخنداند و چرخانده اند و هنوز که هنوز است می بینیم که ول می گردانند.
این قلدرهای دمبه کلفت و بی آبروی دین و سرمایه تاکنون توانسته اند بنام جانشینان خدا بر روی زمین قرن ها همه ی ما و تک تک بیدادرسان پاکباخته را در صف بهشت و جهنم بکار بیگاری بگردانند و با آیه ها و وعده های رومانتیک در سراب توهم وانتظار بی پایان بگریانند؛ ما چشم به راه یاری و پشتیبانی خدای بزرگی هستیم که هنوز کوچکترین نشانه ای از وجود او ندیده، و از آنهمه رحمت و حکمت و وعده هائی او که داده است را نه خود و نه نسل در نسل ندیده و بدست نیاورده ایم. پس این خدای ملا به چه درد ما و همنوعانمان می خورد؟!
ما نیاز به خالقی بنام خدا نداریم. ما نیازمند به خالقان اندیشه و دانش و دانائی انسانمدارداریم. اگر هرکدام از ما اندکی به سرخوردگی خود و خانواده اش از زندگی، به چرائی زمینگیرشدن از نبوده دستکم های حق زندگی، و به چونی دچاری در نتگدستی خود از نداشتن فرصت های نبوده فکرمی کردیم بی گمان می توانستیم خدا را از سیاست ملا و سرمایه درآورده و جداکنیم و بیاری اجتماعی ـ طبقاتی همدردانمان فردا را بسازیم، اگر چنین کنیم آنگاه بخوبی خواهیم دید که مشکل ما نه ملای کودن که دردسر و بلای تاریخی ما تنها خداست که ملای نیرنگباز آنرا ابزار بهره وری و سروری خود بر توده ها برگزیده است؛ آزادی عقیده و وجدان حق هر کسی ست، ولی خدا و سیاست ادیان او را باید از حکومت بیرون کشید.
بهنام چنگائی 3. 11. 24
جناب چنگایی،
به احتمال زیاد بازگشت جناب فولادی بعد از ترک روشنگری همراه با نوشتن مقاله علیه روشنگری این است:
او در این توهم بسر می برد که ما آنارشیستهای کاکنت نویس مامور روشنگری هستیم. بعد که ما علیه بورژوا لیبرالیسم روشنکری کامنت نوشتیم، توهمش ریخت و روشنگری را نزدیک تر از حکمتیون دید چون مقالات او در ان سایتها درج میشد و آن سایتها امکان نوشتن کامنت را نمی دهند -دیکتاتوری بلشویکی.
حالا ایشون به جایگاه اصلی اش برگشته در حالیکه کار ما در روشنگری بعلت آبرو ریزی کامل دموکراسی غربی دیگر ضرورتی ندارد. فاکتهای ارتجاعی بودن سوسیال دموکراسی و دموکراسی خواهی اش کم نبود اما به-روز هم نبود. حالا آلترناتیو دموکراسی خواهی دیگر موثر نیست و ذهن زنان و کارگران ایران و جهان را نمیتواند گمراه کند. امروزه تکلیف با ارتجاع روشن تر از دو سال پیش است و خیال ما از بلشویسم و سوسیال دموکراسی راحت شده و مبارزه انقلابی دیگر در خدمت ارتجاع چپ اپوزیسیون نیست. ارتجاع راست هم نگران گننده نیست چون رژیم آنها را خنثی میکند. پس، کار درست اتقلابی خارج کشوری تبلیغ و ترویج اتقلاب در این ابعاد بهم پیوسته اش است:
ضدیت با مردسالاری نه تقلید مردسالاری غربی.
ضدیت با بردگی مزدی نه دفاع از سرمایه داری دولتی.
ضدیت با امپریالیسم نه دفاع از ناسیونالیسم.
ضدیت با هیراشی نه درست کردن تک حزبی مثلا دیکتاتوری پرولتاریا.
ضدیت با انواع تبعیض نه برای نوشتن قوانینی که در عمل زیر پا گذاشته می شوند – حقوق بشر مضحک امپریالیستهای غربی.
پس،
زنده باد انقلاب
خانمها و آقایان آنارشیست کمونیست
ظاهرا “ازادی بی قید و شرط” دموکراسی غربی جناب فولادی بصورت پول و تهدید درآمده و ریشه “مجله هقته” و “اخبار-روز” را کنده. مجله هفته چپ محور مقاومتی رفت، اما گرچه اخبار روز سانسورچی بود اما مقالات همه را درج میکرد حتی مقالات حکمتیستنها که در سایت روشنگری سانسور می شوند.
خانمها و آقایان آنارشیست-کمونیست
یادمان نرفته که جناب شالگونی برای مرگ اربابی مثل منتظری گریست و به ما همه بردگان مزدی تف انداخت چون برایش دموکراسی و اشتراک در قدرت سیاسی مهم بود تا انقلاب عمیق فرهنگی علیه ارتجاع. اشتراک در قدرت سیاسی ی (پیروزی در دموکراسی مارکس) که این مارکسیستها دنبال آن هستند، تاریخی از خیانت به جنبش کمونیستی زنان و کارگران است که ابعاد متنوع و وسیعی دارد.
خانمها و آقایان آنارشیست
اگر خدا را از دولت بگیریم ولی دولت را نگه داریم، دولت جای خدا را میگیرد. مثالها:
تقدس ملیت در کشورهای دموکراتیک-استثماری-استعماری غربی و امثالهم
میهن سوسیالیستی استالینی
میهن سوسیالیستی چینی
دولت هندوستان
دولتهای سلطنتی
دولتهای فاشیستی
کلا، ارتجاع وطن پرستی غیر دینی
سلطه جویان باید تقدس بوجود بیاورند که ایدئولوژی سازی ست. ایدئولوژی سازی اعتقاد به یکسری احکامی ست که تودها لازم نمی بینند در مورد آنها فکر کنند و خود را موظف می بینند که برایش کار کنند و حتی شهید شوند.
خانمها و آقایون آنارشیست
هرچه نقد و مبارزه با ارتجاع عمیق تر شود، سرنگونی کند تر و بار انقلاب غنی تر خواهد شد.
این خشم اپوزیسیون ارتجاعی را که دنبال سرنگونی فوری قبل از آگاهی طبقاتی هست را بر می انگیزد.
خانمها و آقایون آنارشیست-کمونیست
البته جناب، خدا را هم از دولت در بیاوری گند سلطه که خدا را بوجود آورده هنوز همانجاست.
خانمها و آقایون آنارشیست
جناب چنگایی،
حالا درست شد جناب،
واقعا هم نقد باید علیه خرافه خدا پرستی باشد تا ملا (کشیش، ربای و بقیه شیادان) تا سیستم فکری توده ها علمی شود و انقلاب پایه های درست و حسابی پیدا کند نه این وضعی که الان داره. جهل توده ها ربطی به ملا ها ندارد، از قبول خرافه است. عمیقتر برویم، حتی آته ایستهایی که اعتقادات غلط دارند در حقیقت تابع احکامی هستند که واقعیت ندارد. همش از جا نیافتادن متد علمی درک طبیعت و زندگی در انسانهاست و در حقیقت جلوگیری کردن از آن.
حتی بحث مارکس در ارتباط با مذهب زیادی سازشکارانه و کمتر علمی است چون نمیخواست با جهل توده ها روبرو شود و دنبال دولت بود تا تغییر فرهنگ قبل از انقلاب. این شرح و تفصیلات زیادی دارد که به بیرون انداختن آنارشیستها از انترناسیونال اول و بعد بستن در ان توسط مارکس و انگلس مربوط است.
حالا چرا مقالات مرتجعی مثل خدامراد فولادی که هوادار اسرائیل و امپریالیستهای غربی هست در ستون اصلی روشنگری جولان میدهد اما این مقاله درست و لازم شما را پرت کردند به “دیگر مطالب”؟
آیا روشنگری فکر میکند که به مذهبیون در دموکراسی کذایی اربابان بردگی مزدی نیازمند است؟ احتمالا همین است. شاید هم مکملی دارد به اینصورت که عکس العمل طبیعی ست در بی آبرو شدن دموکراسی خواهی در جهانو اپوزیسیون چپ و راست نوکر غرب.
خیلی ها ما آنارشیستها را دست کم گرفتند. ظاهر ساده ما در این جامعه تا مغز استخوان فاسد این شبهه را بوجود میاورد که ابله هستیم. خواهیم دید.
خانمها و آقایان آنارشیست کمونیست