برای صلح، “چپ” باید در جنگ روایتها پیروز شود!
سیامک کیانی
پیشگفتار
گزینش نیهون هیدانکیو ژاپنی، بنیانگذاران این سازمان از بازماندگان یورش هستهای امپریالیسم امریکا به هیروشیما و ناکازاکی هستند، برای دریافت جایزه صلح نوبل ۲۰۲۴ دو سویه دارد. گزینش نیهون هیدانکیو از میان ۲۸۶ نامزد که درگیر برخی از بحرانها و جنگها در جهان هستند، تنها نویدی امیدبخش برای یک جهان آزاد از جنگافزارهای اتمی نیست، بلکه برای دوستی با بورژوازی صهیونیسم هم هست.
برای بسیاری، تصمیم کمیته نوبل بدون تردید ناامید کنندهبود. کمیته صلح جایزه نوبل بدون تردید برای بیرون آوردن اسراییل و پشتیبانان امپریالیستی غربی آن از زیر ضربه، دست به این گزینش “غیرسیاسی” زد. بسیاری از نامزدهای دیگر درگیر با جنگ ارتش صهیونیستی در غزه بودهاند: نامزدهای دیگر مانند آژانس امداد و کار سازمان ملل متحد برای پناهندگان فلسطینی در خاور نزدیک (UNRWA)، دادگاه کیفری بینالمللی (ICC) و دیوان بینالمللی دادگستری (ICJ)، یا کسانی مانند دبیرکل سازمان ملل متحد آنتونیو گوترش و کمیسر عالی پناهندگان سازمان ملل متحد فیلیپو گراندی به شیوههای گوناگون با بورژوازی صهیونیستی درگیر شدند. اگر این جایزه به یکی از سازمانهایی که خستگیناپذیر برای جان فلسطینیهای آواره کار می کنند، داده میشد، فشار سیاسی بر اسراییل برای صلح بیشتر میشد.
با این همه، نباید جنگافروزی امپریالیسم را دست کم گرفت و باید از هر تلاشی در راه جهانی بدون جنگ پشتیبانی کرد. باید با بسیج مردم صلحخواه که در برگیرنده بیشتر مردم جهان است، با جنگافروزی نبرد کرد.
بگذارید نخست به جنگخواهی و جنگافروزی امپریالیسم و بورژوازی صهیونیسم بپردازیم؛ پس از آن از خطر جنگ هستهای بگوییم؛ در دنباله نوشته به صلحدوستی نیروهای پیشرو بپردازیم؛ و در پایان، داوی دموکراسیخواهی غرب و جنگنرم و داستانسازی آن در بازگویی رویدادهای جنگی را بشکافیم.
جنگافروزی امپریالیسم و همکاری با بورژوازی صهیونیسم
پیمان جنگی ناتو امسال ۷۵ ساله شد. ناتو خود را یک پیمان بازدارنده میداند، ولی هدف ناتو از همان آغاز پرخاشگری بود و نه بازدارندگی .
سخن ناتو در بارهی این که روسیه دشمن اصلی کنونی ناتو است، به همان اندازهای که گفته میشد شوروی دشمن ناتو بود، نادرست است. هیچ کدام از آنها برای ناتو خطر نظامی نداشته و ندارند، بلکه خطری که ناتو از آن سخن نمیگوید، خطر سیاسی بود و هست که منافع اقتصادی آن را زیر ضربه میگرفت و میگیرد. همین که ناتو پس از بسته شدن پیمان ورشو بسته نشد، نشانگر این است که این یک پیمان بازدارندگی نبود، بلکه برای سرکردگی جهانی ایالات متحده ساخته شد. این پیمان از زمان پیدایش آن پس از جنگ جهانی دوم، برای نبرد علیه اتحاد جماهیر شوروی ساخته شد. ناتو آغازگر جنگ در یوگسلاوی و مهندس تکه تکه کردن آن بود.
حتا شمال اروپا هم از سیاست امنیتی بیطرفی و تنشزدایی پیشین گسست کرد و سرسپرده استراتژی نظامی ایالات متحده و ناتو شده است. افزایش گسترده پایگاههای آمریکایی در اروپا و شرق آسیا، ۸۰۰ پایگاه بزرگ در ۸۸ کشور به امنیت کشورها آسیب میرسانند. پایگاهها در برون از سرزمین اصلی ایالات متحده، نزدیک به روسیه و چین در یک شبکه لجستیکی بزرگ ساخته شد.
سویم داگدالن (Sevim Dagdalen ) ، نماینده پارلمان آلمان، داگدالن از سه افسانه در باره ناتو سخن گفت:
افسانه نخست: – که ناتو یک پیمان بازدارندگی (دفاعی) است که با قانونهای بینالمللی همخوانی دارد. داگدالن گفت که در ۲۵ سال گذشته، ناتو جنگهای غیرقانونی و بیدلیل را علیه یوگسلاوی و لیبی به راه انداختهاست و رهبری یورش به عراق را در دست داشتهاست.
افسانه دوم: – ناتو طرفدار دموکراسی و قانون است. راستش این است که ناتو هرگز با رژیمهای فاشیستی چالشی نداشتهاست. پرتغال، یکی از بنیانگذاران ناتو، هزاران آفریقایی را در جنگهای استعماری خود کُشت و صدها نفر را در اردوگاههای کار شکنجه کرد. ناتو با پشتیبانی ترکیه اردوغان از گروههای تروریستی اسلامی در سوریه، نیز چالشی نداشتهاست.
افسانه سوم: – ناتو از ارزشهای انسانی و حقوق بشر پشتیبانی میکند. راستش این است که بررسی دانشمندان دانشگاه براون نشانگر این است که جنگهایی که ناتو و دوستانش در ۲۵ سال گذشته به راه انداختهاند، چهار و نیم میلیون کُشته بر جا گذاشتهاست.
ناتو با بزرگترین رژیم فاشیستی کنونی جهان نیز، نه تنها چالشی ندارد، بلکه در همهی زمینههای اقتصادی، جنگی، فرهنگی و سیاسی پشت کُشتار ارتش فاشیستی بورژوازی صهیونیسم و ترورهای موساد در خاورمیانه ایستادهاست.
ناتو در ۳۰ ساله گذشته دوستی نزدیک و پنهانی با اسراییل داشتهاست. در سال ۲۰۱۶ یک دفتر اسراییلی در ساختمان ناتو در بروکسل باز شد. بایگانی ناتو نشان میدهد که ناتو و اسراییل نزدیک به ۳۰ سال است که در زمینههای علم و فنآوری، نبرد با “تروریسم”، آمادگی غیرنظامی با یکدیگر همکاری میکنند. اسراییل عضو ناتو نیست، ولی بخشی از سازمان “گفتگوی خاورمیانه” است که به رهبری ناتو با همکاری هفت کشور در خاورمیانه ساخته شدهاست، است.
برایند پیوند تنگاتنگ و دیرینه ناتو با اسراییل فروش جنگافزارها کشورهای ناتو به اسراییل و خرید از صنعت بزرگ جنگافزارسازی اسراییل است.۳۲ کشور عضو ناتو به فروش جنگافزارها به اسراییل، حتا هم اکنون هنگام نسلکُشی فلسطینیها در غزه، از سوی ارتش صهیونیستی فاشیستی، مانند گذشته میپردازند. تنها کانادا، هلند، اسپانیا و بلژیک از این فروش خودداری کردهاند.
از ۷ اکتبر ۲۰۲۳، ایالات متحده ۱۲۵ میلیارد دلار کمک نظامی به اسراییل را پذیرفت که دربرگیرنده ۳.۸ میلیارد دلار در مارس ۲۰۲۴ و ۸.۷ میلیارد دلار در آوریل ۲۰۲۴ است.
همهی هواپیماهای سرنشیندار اسراییلی در نیروی هوایی اسراییل که شب و روز مردم را در غزه بمباران میکنند، در ایالات متحده و با کمک صنعت جنگافزارسازی اسکاندیناوی ساخته شدهاند. اسراییل نخستین کاربر F-35 آمریکایی است که پیشرفتهترین هواپیمای جنگنده است و تا پایان سال ۲۰۲۳ ۳۶ فروند از ۷۵ فروند F-35 را دریافت کردهاست که با کمک ایالات متحده هزینه آنها پرداخت شدهاست.
آلمان دومین فروشنده بزرگ جنگافزار به اسراییل است . فروش جنگافزارهای آلمانی به اسراییل در سال ۲۰۲۳ ده برابر سال ۲۰۲۲ بوده است.
تنها دولتهای غربی نیستند که در کُشتار فلسطینیها و دیگر مردم خاورمیانه با بورژوازی صهیونیستی همکاری میکنند، بلکه راست تندرو این کشورها هم خود را در کنار اسراییل میبینند.
راست نژادپرست اروپا پشتیبان اسراییل است و ددمنشترین کُشتارهای اسراییل را پاکشویی میکند. امپریالیسم و صهیونیسم توانستند که با گول زدن مردم ، یهودستیزی را تنها سرشت فاشیسم بخوانند. ولی فاشیسم چیزی فرای پاسبانی از منافع سرمایه با تکیه بر ناسیونالیسم، “پاکی نژادی” و “ارزش های غربی” نیست.
اردوگاه راست تندرو با بورژوازی صهیونیسم همسانی ایدئولوژیک دارد. راست نژادپرست و رژیم فاشیستی اسراییل برای پاسبانی از سرمایهداری و سرکردگی جهانی امپریالیسم ، برای تودهها دشمن پنداری (مسلمانان) میسازند، تا تودهها، مسلمانان هم طبقه خود را دشمن بدانند و نه سرمایه را. ضد کمونیسم هم یکی دیگر از ویژگی مشترک راست نژادپرست و رژیم فاشیستی اسراییل است.
اسرائیل با راست تندرو و نژادپرست اروپا دوستی بسیار نزدیکی دارد. بسیاری از حزبهای راست تندرو گرایشهای فاشیستی دارند. بنیانگذار حزب آزادی آنتون راینتالر که در انتخابات اتریش پیروز شد، بریگاد پیشوا بود. راست تندرو ایتالیا (برادران ایتالیا) از سوی حزب فاشیست و افسر بریگادهای سیاه، جورجیو آلمیرانته پایهگذاری شد. وکس (Vox) اسپانیایی ستایش برای ژنرال فرانکو را پنهان نمیکند. آویگدور لیبرمن، نماینده مجلس و عضو پیشین دولت اسراییل ، چپ فرانسه را یهودستیز نامید و گفت که پیروزی لوپن به سود اسراییل است.
رهبر حزب نژادپرست Vox اسپانیا ، سانتیاگو آباسکال، در سال گذشته دو بار از اسراییل بازدید کردهاست. در آنجا، او به همراه کابینه اسراییل، به دولت سوسیالیست پدرو سانچز را که فلسطین را به رسمیت شناخته است، دشنام داد. نتانیاهو او را دوست بزرگ اسراییل خواند. حزب راست تندرو چگا پرتغال، کُشتار تل آویو را «دفاع از خود» خواند و خواستار برکناری آنتونیو گوترش، دبیرکل سازمان ملل متحد به دلیل « ضد اسراییلی» بودن او شد. این حزب به تظاهرات سازماندهی شده حزب کمونیست و سازمانهای چپ در پشتیبانی از فلسطین یورش کرد. جورجیا ملونی، رئیس دولت ایتالیا مسلمانان را دلیل جنگ غزه خواند. راست تندرو آلمان (AfD) نیز در کنار اسراییل ایستادهاست. این حزب خواستار پایان دادن به بودجه آژانس سازمان ملل برای کمک به پناهندگان فلسطینی است. این حزب میگوید که حماس نه تنها ضد دولت اسراییل بلکه ضد غرب هم است، زیرا اسراییل بخشی از غرب است. کانال هفت اسراییل پیروزی این حزب را «به سود یهودیان و اسراییل» خواند.
دولت ضدمسلمان هند نارندرا مودی دوستی نزدیکی با اسراییل دارد. دولت نتانیاهو پیوند دوستانهای با نیروهای واپسگرای امریکای لاتین دارد. نخستین سفر خاویر مایلی، رئیس جمهور آرژانتین، به اسراییل بود. در آنجا، او از “همبستگی” صد در صد با دولت اسراییل سخن گفت.
بورژوازی صهیونیسم به رهبری دولت دست راستی بنیامین نتانیاهو همچنان از پشتیبانی بیدریغ بسیاری از مردم آمریکا و اروپا برای کُشتار خود در غزه و لبنان برخوردار است. بورژوازی توانست که به لایههای بالا و میانی کشورهای پیشرفته سرمایهداری بپذیراند که منافع طبقاتی آنها هم سو با منافع طبقاتی بورژوازی است. بسیاری از لایههای بالا و میانی پذیرفتند که باید در کنار بورژوازی جهانی به سرکردگی امپریالیسم امریکا از جهان یک قطبی کنونی پاسبانی کنند. برای همین، لایههای بالا و میانی این کشورها کم و بیش کُشتار بورژوازی صهیونیسم در فلسطین و لبنان را برای نگهبانی از “نظام جهانی” کنونی ناگزیر میبینند.
خطر جنگافزارهای هستهای
هنگامی که سخن از سیاسی بودن کمیته جایزه صلح نوبل برای دادن جایزه به یک سازمان “غیرسیاسی” که برای جهانی بدون جنگافزار هستهای کوشش میکند، می گوییم، این به معنای خطرناک نبودن جنگ هستهای نیست.
کمیته جایزه میگوید که تنشهای جهانی نه تنها خطر جنگ هستهای را افزایش دادهاست، بلکه هنجارهای اخلاقی و ننگی که بهرهوری از جنگ هستهای در گذشته داشتهاست را از میان بردهاست.
بنابراین، جهان به آرمانهایی که نیهون هیدانکیو برای آن تلاش میکند، نیاز دارد. بازماندگان کُشتهشدگان ژاپنی نیرو و تکانه خستگیناپذیری در جنبش جهانی بودهاند که پس از بمباران های سال ۱۹۴۵ پای به دنیا گذاشت. در آینده خیلی نزدیک بازمانده ای از بمباران هیروشیما و ناکازاکی در جهان نیست که از آن یورش ددمنشانه بگوید. بنابراین وظیفه به یاد داشتن کشتار ددمنشانه امپریالیسم امریکا در پایان جنگ و هشدار در بارهی بازی با جنگ افزارهای هستهای نیاز به تلاش بیشتری دارد.
اندیشکده پژوهشی صلح بینالمللی استکهلم سیپری (SIPRI) میگوید که روند جلوگیری از گسترش جنگافزارهای هستهای جهانی، به سوی نادرستی میرود.
نُه کشور دارای جنگافزارهای هستهای – ایالات متحده، روسیه، بریتانیا، فرانسه، چین، هند، پاکستان، کره شمالی و اسراییل – در روند نوسازی جنگ افزارهای هستهای خود هستند. همزمان، چندین کشور دیگر در آرزوی ساختن آن هستند و یا در این روند گام گذاشتهاند.
از آنجایی که چین و روسیه امروز همکاری استراتژیک نزدیک با هم دارند، امپریالیسم غرب جهان را به سوی یک همآوردی خطرناک هستهای می کشاند. به گفته سیپری، جنگافزارهای هستهای چین در یک سال از ۴۱۰ کلاهک به ۵۰۰ کلاهک افزایش یافتهاست.
روند کنونی پیمان جلوگیری از گسترش جنگافزارهای هستهای سازمان ملل متحد را به چالش میکشد. همزمان، خود را از پیمان بازدید از جنگ افزارهای هستهای روسیه کنار کشید.
در سال ۲۰۱۸، ترامپ امپریالیسم امریکا ایالات متحده را از پیمان ۱۹۸۷ INF که ایالات متحده و روسیه را از داشتن موشکهای هستهای میان برد زمینی باز میداشت بیرون کشید. و اندکی پس از درگیری اوکراین در سال ۲۰۲۲، روسیه خود را از پیمان آغازنو (New START)که مرز شمار موشکهای هستهای قارهپیما آماده شلیک ایالات متحده و روسیه را به ۱۵۵۰ گذاشته بود بیرون کشید.
جهان در روند دگرگونی تندی است. جنگ هستهای دیگر یک پندار نیست، بلکه پس از بحران کوبا در سال ۱۹۶۲ ، هیچگاه مانند امروز خطر آن تا به این اندازه بزرگ نبودهاست.
صلحخواهی سازمانهای پیشرو و ”چپ”
از زمان زایش جنبش کمونیستی، کمونیستها علیه جنگ جنگیدهاند. ما در همه زمینهها درگیر نبرد طبقاتی هستیم، ولی نبرد بزرگ ما هم اکنون، نبرد با جنگها است. نبرد علیه جنگ یک نبرد طبقاتی است. جنگها برای منافع طبقه فرمانروای بورژوازی به راه میافتند– لایههای پایینی، کارگران تنها گوشت دم توپ هستند. برای بورژوازی، هم جنگافزارسازی، هم جنگ و هم بازسازی پس از آن سودآور است، ولی برای طبقه کارگر و رنجبران برابر با از دست دادن زندگی و کاهش رفاه است.
جنگ هم تهیدستان و تنگدستان و هم محیط زیست را نابود و ویران میکند. کشورها نیاز به نیروی کار در بخشهای تولیدی، رفاهی و بهداشت دارند، ولی در زمان جنگ، به جای آن جوانان برای کُشته و زخمی شدن به جنگ فرستاده میشوند.
اگر میخواهیم در بارهی دگرگونیهای آب و هوایی، در نبرد برای عدالت اجتماعی و یا در زمینههای دیگر اجتماعی و انسانی پیروز شویم، باید جلوی جنگها را بگیریم. تا زمانی که جنگ است، همهی سرمایه کشورها را میمکد.
هنگامی که از جتهای جنگنده بمب انداخته و موشک شلیک میشود، تنها هدفهای جنگی نابود نمیشوند، بلکه بسیاری از کودکان، زنان و مردانی که ارتشی نیستند نیز کُشته یا زخمی میشوند. یورش ناتو به رهبری امپریالیسم امریکا به عراق، تنها در سه هفته ۶۰۰۰ مردم بیگناه را کُشت. در جنگهایی که ناتو از سال ۲۰۰۱ آغاز کرد، بیش از ۱۰۰.۰۰۰ غیرنظامی کُشته شدند.
جنگها جهان را غیرانسانی میکنند. برای اینکه سربازان جان خود را به خطر بیندازند و با وجدان آسوده بکُشند و نابود کنند، باید یاد بگیرند که دشمن را ددمنش و غیرانسانی بدانند. برای همین، در همه جنگها تجاوز جنسی گسترده انجام میشود.
جهان نیاز آنی به سرمایهگزاری به روی برنامههای آب و هوایی و بهبود زندگی مردم و سیستم بهداشتی، آموزشی و سالمندان دارد، ولی پول دولتها هزینه جنگهای نابود کننده آب و هوا میشود. هنگامی که یک شهر یا ده بمباران، سوزانده و ویران میشود، آنگاه خانهها، زیرساختها و صنعت تولیدی و کشاورزی نیز نابود میشوند.
اگر مردم تنگدست جایی برای زندگی دوباره و کار مزدی داشته باشند، آنگاه همهی آن چیز هایی را که در جنگ از دست دادهاند، دوباره باید تولید شوند. افزون بر این که بمباران دود و گرد و غبار را به جو میفرستد، بازسازی ساختمانها، جادهها، کارخانهها، ووو به اندازه چندین سال کربن دی اکسید (CO2)انباشته شده را دوباره به جو میفرستد.
مردم برای جلوگیری از مرگ، پریشانی و بدبختی بیشتر در زمان جنگ از شهرهای مرزی و شهرهایی که بمباران و یا با موشک به آن شلیک میشود میگریزند. به همین دلیل پناهندگان اوکراینی، افغانستانی، سوریهای، عراقی ووو در دور از میهن خود زندگی میکنند.
ولی سیاستمداران غربی در این جا هم نژادپرستی خود را فراموش نمیکنند؛ در غرب تنها با پناهندگان اوکراینی به درستی رفتار میشود ولی همین غرب از دیگر پناهندگان که بیشتر از کشورهای مسلمانی هستند که از سوی ناتو پاره پاره شدهاند، برای اسلامهراسی و بیگانهستیزی بهرهبرداری میکند.
در بارهی پیامدهای دیگر جنگ هم، فرمانروایان و رسانههای غربی بر پایه منافع سیاسی و اقتصادی خود از آن سخنان میگویند. سخنی از پیامدهای جنگهایی که ناتو آغازگر آن بود نمیگویند و یا اگر بگویند آنرا بهایی برای دموکراسی میخوانند که باید پرداخت. ولی پیامدهای جنگ در اوکراین را به گونهای در رسانهها مهندسی میکنند که تا مردم را از روسها بترسانند و بدینگونه بودجه هزینههای جنگی را افزایش دهند. رسانههای غربی کم و بیش نسخه اسراییلی و آمریکایی از آنچه که در فلسطین و لبنان میگذرد را بازتاب میدهند.
جنگ داستانها برای هژمونی
گرامشی سخن از سرکردگی فرهنگی جامعه میگوید. بورژوازی جهانی با همهی ابزارهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی خود سود میجوید که داستان خود در بارهی هر رویدادی و هر پدیدهای را به مردم بپذیراند. دموکراسی بورژوازی تا بدانجا ارجمند است که با داستان کلان امپریالیسم در بارهی رویدادها ناسازگار نشود.
اتحادیه اروپا خود را گهواره دموکراسی میداند و میگوید که پیوستن به اتحادیه اروپا گزینش مردم کشورهای درخواست دهندهاست، ولی راستش این است که از مردم ۶ کشور اصلی اتحادیه اروپا هرگز در این باره پرسشی نشدهاست.
هر گاه رای مردم با منافع کلان بورژوازی همخوان نباشد، بدانگاه با هزار دوز و کلک سرشت آن تهی میشود. هنگامی که نروژیها عضو شدن در اتحادیه اروپا را نپذیرفتند، بروکسل این کشور را با کمک پیمان “همکاری” EEA به اتحادیه اروپا پیوند داد. به همینگونه، با این که مردم دانمارک چندین بار یورو را نپذیرفتند، دانمارک با یک سیاست نرخ ارز ثابت به آن گره خورده است. از مردم سوئد و فنلاند هم برای پیوستن به ناتو همهپرسی نشد.
میتوان نمونههای فراوانی از تنگ شدن پهنه دموکراسی هنگامی که بورژوازی آن را نیازمند میبیند، آورد. مینوچه شفیق (Minouche Shafik)، رئیس دانشگاه کلمبیا، تنها به دلیل انتقاد از اسراییل، و زیر فشار امپریالیسم امریکا و هواداران اسراییل به ناگزیر از کار خود کنارهگیری کرد. شکنجه و بازداشت در گوانتانامو، زندانی کردن جولیان آسانژ، روزنامهنگار، به دلیل روشنگری نمونههای دیگری است.
آلمان از سفر یانیس واروفاکیس (Yanis Varoufakis)، وزیر دارایی پیشین یونان و یکی از بنیانگذاران DiEM25 به این کشور به دلیل پشتیبانی از خلق فلسطین جلوگیری کرد. آلمان حتا از سخنرانی آنلاینی او در این کشور جلوگیری کرد. سرویس اطلاعاتی آلمان در گزارش سالانه خود یونگه ولت را برای قانون اساسی آلمان خطرناک می داند، و پرونده این روزنامه را به دادگاه اداری برلین برد. به گفته دادگاه اداری برلین، روزنامه آلمانی یونگه ولت «چپ تندرو» است.
مگر یونگه ولت چه کرده است؟ خیلی ساده می توان گفت که از آنجایی که گزارشهای این روزنامه با داستانگویی رسانههای بورژوازی و سردمداران غرب در بارهی رویدادها ی برجسته جهانی مانند جنگ در اوکراین، جنگ در غزه و در بارهی چین همخوانی ندارد، بورژوازی خواستار بستن آن است. این روزنامه کارمندانی دارد که با حزب کمونیست آلمان، یک حزب سیاسی قانونی – پیوند و دوستی دارند. این روزنامه از تنها جنگافزاری که به کار می برد، واژهها است، ولی همین واژهها هم برای خاری بر چشمه بورژوازی شدهاست.
در بیشتر کشورهای غربی پشتیبانی از نیروهای آزادیخواهی که در جهان علیه امپریالیسم و بورژوازی صهیونیسم نبرد مسلحانه میکنند، غیرقانونی شدهاست.
خواست آتش بس و صلح، منافع اقتصادی و سیاسی انحصارهای بزرگ جنگافزارسازی و دولتهای امپریالیستی را به خطر میاندازد. برای همین، ما یک نبرد ایدئولوژیک بر سر بازگفتها، داستانها، گفتارها میبینیم.
داستان غرب در باره ی اوکراین این است که با یورش بیدلیل روسها این جنگ آغاز شد. آنها میگویند که روسها میتوانند برگردند به خانه و جنگ را پایان دهند. داستان غرب در باره غزه این است که با یورش حماس به غیرنظامیان در ۷ اکتبر جنگ آغاز شد؛ اسراییل حق دارد از خود دفاع کند؛ حماس یک سازمان تروریستی است؛ حماس باید از ریشه کنده شود، سپس جنگ پایان یابد.
در همهی این داستانها غرب، به رهبری ایالات متحده، انسانهای خوب هستند، که برای دموکراسی باید با آدمهای بد بجنگند؛ و بزرگترین وظیفه سیاستمداران خوب و درست کار غربی سرنگونی دیکتاتوری چین و روسیه است که میخواهند نظم جهانی را بر هم بزنند.
برای اینکه مردم جنگ را بپذیرند، نیاز است کسانی که فرماندهی کشورهای غربی را در دست خود دارند، دشمنان خود را شیطان جلوه دهند. غرب با داستانسازیهای گوناگون چنان هیولایی از پوتین ساخت که گویا نمیتوان با او در بارهی چیزی گفتوگو کرد. غرب به مردم خود این گونه میگوید که ناسازگاریها را نمیتوان با گفتوگو با کسانی که با او ناسازگار هستند حل کرد.
کسی بدون آتش بس نمیتواند به جنگ پایان دهد، ولی غرب با بازگویی داستانهای اسراییل به مردم خود میگوید که آتش بس به سود حماس است و تا نابودی حماس از صلح سخن نگویید. همه میدانند که بدون یک پیمانی که هر دو سوی یک درگیری بتوانند با آن زندگی کنند، صلح پایدار پدید نخواهد آمد. با این همه، غرب نه تنها برای پیاده کردن راه حل دو دولتی به اسراییل فشار نمیآورد، بلکه به بازگویی داستانهای اسراییل فلسطینیها را خردمند و سزاوار دموکراسی و حق داشتن یک کشور مستقل نمیداند.
همه میدانند که برای چارهجویی یک درگیری، هر کشوری گفتوگو کننده خود را بر میگزیند. ولی غرب با گفتن این که با پوتین یا حماس نمیشود گفتوگو کرد، خواهان پذیرش هیچ پیشنهاد برای گفتگو و صلح نیست.
پایان سخن
ناتو به سرپرستی امپریالیسم امریکا اوکراین، ژاپن، استرالیا، نیوزیلند و کره جنوبی را دوستان خود میداند و انها را علیه روسیه و چین بسیج میکند. امپریالیسم سخن از امنیت جهانی میگوید، ولی آیا امنیت جهانی نباید دربرگیرنده امنیت همه ی کشورهای جهان باشد؟ امپریالیسم برای امنیت خود (پاسبانی از منافع خود) امنیت همهی جهان را به خطر انداختهاست. ایالات متحده، هم با کمک ناتو و هم با پایگاههای جنگی، به دنبال منافع خود است تا برتری جهانی خود را نگه داشته باشد. منافع امپریالیسم امریکا حتا بر منافع اروپاییان هم برتری دارد. کشورهای عضو ناتو هرگز برابر نبودهاند، چارچوب نهادی، سیاسی و نظامی ناتو برای سرسپردگی سرمایهداری اروپا از ایالات متحده برنامهریزی و پیاده شده است.
همانگونه که دیدیم بیگمان جایزه نوبل صلح برای دوری از انتقاد از اسراییل به هواداران جهان آزاد از جنگافزارهای اتمی دادهشدهاست. با این همه، تردیدی نیست که هر گونه جنگی، تنها به سود امپریالیستها و انحصارهای جنگافزارسازی است و برای پاسبانی از سرکردگی جهانی امپریالیسم، آتش آن در گوشه و کنار جهان برافروخته میشود.
نیروهای پیشرو و ”چپ” همیشه هوادار صلح بودهاند و نبرد برای جلوگیری از هر گونه جنگی، چه هستهای و چه غیرهستهای، را جدا از نبرد طبقاتی نمیدانند. تردیدی نیست که فرودستان بهای جنگ را میپردازند و فرزندانشان خوراک توپ میشوند، و فرادستان از جنگ سود میبرند.
برای جنگافروزی، امپریالیسم نیاز به همراهی مردم و پذیرش داستان خود از سوی آنها دارد و در این راه از هیچ کوششی برای بستن دهان حقیقت گویان سر باز نمیزند.
نیروهای پیشرو و ”چپ” باید دلیری گفتن حقیقتی را که با داستانهای ساختگی بورژوازی سازگار نیست را داشتهباشند. آنها باید بگویند که جنگ در اوکراین ریشه در گسترش سالانه ناتو به سوی مرزهای روسیه دارد؛ ریشه در تصمیم دولت ویکتور یانوکوویچ (Viktor Yanukovych) به دوری از اتحادیه اروپا و دوستی با روسیه دارد. کمونیستهای اوکراین رفراندوم را پیشنهاد کردهبودند، ولی از آن جلوگیری شد. سربازان فاشیست رئیس جمهور برگزیده را بیرون راندند و یک دولت کودتا را برپا کردند که حزب کمونیست را ممنوع کرد.
نیروهای پیشرو و ”چپ” باید بگویند که اسلواکی و مجارستان عضو اتحادیه اروپا و همسایهشان صربستان خواهان دوستی با روسیه و پایان دادن به جنگ اوکراین هستند.
نیروهای پیشرو و ”چپ” باید بگویند که ریشه همهی چالشهای خاورمیانه را باید در سرکوب بیش از هفتاد سال خلق فلسطین از سوی بورژوازی صهیونیسم یافت. کُشتار سال های ۱۹۴۸-۴۹ فلسطینیها و نکبت فلسطین؛ جنگ کانال سوئز سال ۱۹۵۶؛ جنگ شش روزه سال ۱۹۶۷؛ جنگ یوم کیپور سال ۱۹۷۳؛ جنگ لبنان سال ۱۹۸۲؛ همهی این جنگها را اسراییل علیه خلق عرب، پیش از ۷ام اکتبر ۲۰۲۳ انجام داده است.
نیروهای پیشرو و ”چپ” نباید زیر فشار هوچیگری و باجگیری امپریالیسم که از برگ برنده “ضدیهودی” ، “هوادار تروریست” و “هوادار پوتین” بودن برای بیرون راندن هر گزارشی که با داستان کلان آنها همخوانی ندارد، سود میجویند، از گفتن حقیقت سر باز زنند.
دیدن جوانانی که در غرب در راهپیمایی علیه کُشتار فاشیستی اسراییل در غزه شرکت میکنند، دانه امید را در دلها میکارد. شاید جنگ غزه دیگر جوانان غرب را مانند دوران جنگ ویتنام بیدار کند و آنها با جنبشی بزرگ علیه نظم جهانی امپریالیستی بر پایه غارت و سرکوب بپا خیزند. این جنبش نوپا، ما را به آینده امیدوار میکند.
نکات درستی ذکر کرده اید. اما ظاهرا منظور شما از امپریالیستها فقط امپریالیستهای غربی است نه شرقی. بعلاوه، درست میگوئید که دولتهای امپریالیستی غربی نقاب فاشیسم خود را کنار میگذارند، اما امپریالیستهای شرقی و جمهوری اسلامی اصلا نقابی جلوی چهره شان نیست.
چپ مورد نظر شما باید متحد شود، اما اتحاد باید همزمان علیه مردسالاری، بردگی مزدی، امپریالیسم، هیراشی و انواع تعصب باشد وگرنه فرصت طلبانه، موذیانه و ارتجاعی است.