با تو حرف می زنم
سروده ی فرح نوتاش
با تو حرف می زنم
از اعماق درد ها فریاد می زنم
از قلب رنج های گذشته و حا ل
از پایگاه کار و بیداد شدید استثما ر
ازفرسنگ ها زیر خط فقر
با تو حرف می زنم
آغاز نفرتم از تو…
بیست و هشت مرداد 1332 …. نبود
گرچه… جای خنجر توست
هنوز خون چکا ن
زخم اش تازۀ تازه
و…ضربان درد اش
در دل و جانم باقی…
لیک نفرتم از تو
با کودتای ننگین تو آغاز نشد
گر چه … سینه عاشق و پاک پسرانم … و دخترانم
مشبک از… سرب گلوله های داغ نوکران تو گشت…
گرچه آهن دست بندهای قپانی
از رگ و پوست زندانیان گذشت
و سوز جگر خراش استخوان ها شد
و…زخم ها …و دردها…
بار اندوه فضای تاریخ است
گرچه …تکه تکه های گوشت بدن هاشا ن
بر خارهای شلاق شکنجه گران تو ماند
وبر تصویرهای زندۀ آن … در ذهنم
هنوز های های می گریم
ولی آغازنفرتم از تو
کودتای سال 32 نبود
سا ل ها… از 25 گذشت
در حسرت یک نفس هوای تمیز
شبق کاکل افسران جوان
در آینه … رنگ سپید گرفت
آن ها …در پس دیوارهای نشسته به خون
بی نور… تنگ و نمور
در هوای مانده … از صد سا ل
استوار… برعهد ومیثاق باور
دفاع از کار و کارگر… حقوق برزگر
چو کوه دماوند پایدار ماندند
و افسران شدند ستاره ها … ستاره های درخشان
بر اوج پر شکوه … مبارزات کارگران جهان
و قهرمانان شکست ناپذیر مقاومت…افتخار مردم ایران
لیک… ای ژن ناقص تمام مجرمین زمین… آمریکا
کودتای ننگین تو …
تنها مقطعی خونین…
و بر کناری دولتی ساده … نبود
یورشی گستاخ…
به تمامیت حقوق یک ملت
رأی و انتخاب یک ملت
به شان و مقام یک ملت
شکستن حریم حرمت … و عزت یک ملت
در وطن… و کاشانۀ آن ملت بود
مسئله… زندان و اعدام وشکنجه نبود
مسئله… بس عظیم تر بود
تحقیر یک ملت بود… تحقیر
حق کاپیتولاسیون برای تو
ایجاد سلطه ات بر تمام هستی او
و نهایتا … سد تکامل او
نادیده گرفتن رأی ملتی با تمدنی کهن به هیچ
کج و واکج نمودن راه زندگی اش
اهانت به آرمان یک ملت…به جان یک ملت
سلب حق اراده از او
و… تحمیل یک سرسپرده … یک نوکر
تحت قیومیت… و وابسته به تو
توی بی ریشه…بی هویت…غاصب وغارتگر
خیر..
با این همه
نفرت من از تو
آغازش روز خون بار 28 مرداد 1332 … نبود
آن که در هموار کردن ره … بر توست
ویا… در انتظار باز کردن کلون در… پشت در است
نا آگاه و کم حافظه
یا از خریدهای چهار صد میلیون دلاری توست
فراموشی ننگ…؟!
پذیرش …تحقیر دوباره…؟!
درد من تاریخی ست
و نیک میدانم … میدانم
گر ملتی ز رأی خود دفاع نکند
و برای حفظ شأن اش… و منزلتش… نه ایستاد و مقاومت نکند
پایمال… و خاک پای دگران خواهد شد
دروازه ها را بر جانیان جهان … بگشودن
تحمیق شدن …
انترهای فتنه گر دشمن را … به صرف هم گویشی
خودی دانستن
دشمن دیرینه را باور کردن و …برای رفع مشکل خویش
با اعتماد به یک جنایتکار…به او لم دادن
و…به کوچه های فریب او ره بردن
بی همتی ست
ابراز زبونی ست
قبول ضعف است
به جای یافتن ره به جلو
به عقب برگشتن
فراموشی خفت ؟!… فراموشی ننگ ؟!
تابناک ترین گوهر ملی
شخصیت است
وایستادن برای حق رای خود… کمال وجود
و بالاترین نشان حضور
آیا در تجاوزی بر کودک
چشم بر گناه عاملش می بندیم..
و بی تفاوت بر تکرار تجاوز… بی کنش می مانیم؟
تجاوز به حق رای …صدها بار …خفت بار تر است
و مرگ …بسی شیرین تر
ما همه می میریم…آنچه می ماند
پای مردی ها… پای زنی ها … در حفظ شأن و شرف انسانی ست
ا گر آموزگار دوم دبستانی… ره تدریس نمی داند
و شاگردان همگی ز دست او … زارو جان بر لب و بیمار
آیا راه چاره… بازگشتن به کلاس اول است ؟
گر برخواستن…برای تغییر و تحول
صد سال به طول انجامد
راه دگری… نیست
یک ملت… خود باید به پای خویش شود
ایستادن… با چوب دستی و عصا…!؟
دشمن را به خانه آوردن…!؟
او باید… از منطقه رانده شود
و برای ابد… تارانده شود
و از رویاهای سلطه … بر کل زمین
منفک و… پرانده شود
نه… نه
نفرتم از تو… از سا ل 1332
و شروع … دادن کولی… به دوا ل پائی چون تو… آغاز نشد
دخالت گاو چرانی جانی… بی هویت
در امر بزرگان
ملتی… با هزاران سال تاریخ تمدن
در مصاف با …غاصبان زادگاه سرخپوستان
با تاریخ سراسرغصب و دزدی و… کشتارو تجاوز…
از ترکیب اول تو …” مشتی از جانیان جهان… به نام یک ملت”
آنگاه…
فشار دست آهنین نوکران سر سپرده تو
واعمال …اختنا ق از هر نو ع
با فورانی از قرن ها و قرن ها… پیش
حال امروز…با تحقیر
واپس گرایمان می خوانی
و توی بی فرهنگ…می خواهی
برای نجات هستی امان
دمکراسی…و لابد فرهنگ ! هدیه کنی!
اشگ تمساح مریز…
و پستان… نچسبان به تنور
مرگ در ظلما ت
بر لطف و چراغ تو… بسی ارجح تر
درد بی درمان … کم کن و برو
با این همه
آغاز نفرتم از تو28 …مرداد …سا ل 1332 نبود
این داغ جگر سوز… بس کهنه تر است
آنگاه که برای ورود نحس ات … بر قاره ای در آن روی زمین
که بعد ها امریکا یش خواندی
فقط پانصد سال پیش
مجرمین و محکومین جنایی … از اروپا را
برای غصب و حمله…سروسامان دادی
و…وحشیانه برفرزندان… سرخ پوستم آوار شدی
ساکنان…وصاحبان اصلی قاره را می گویم
با 6000 سال تاریخ تمدن
به نام وحشی…به رگبار گلوله … می بستی
قتل عام شان می کردی
آنگاه… اولین شعله های نفرتم از تو… زبانه کشید
بیداد…تحقیر…تبعیض
آن ها …
بعد از 5 قرن …هنوز
در سراسر قاره… در فقر سیاه… می سوزند
وجواب تو… به عصیان پر شکوه چه گوارا
درمحو این همه تبعیض… و ستم
در بولیوی
رگبار گلوله ها
بر سینه پر عشق اش بود
نه نه …
هرگز نفرتم از تو … آغازش کودتای 28 مرداد سال 1332
زیر سایۀ لشگر لومپن ها … وفواحش … نبود… نبود
در شیلی…نقشه های مزورانۀ سی آی ای
اعتصا ب کامیون داران اجیر
هیاهوی کاسه کوبان زنان بورژوای… وابسته به تو
وسپس میدان داری یه
پینوشۀ تو …قاتل توده ها
تعلیم دیده در آکادمی دیکتاتوری و تحمیل جنایت هایت
چه ها که نکرد …چه ها که نکرد…
گورهای پسران گمشده ام… جمعی بود
برای خاموشی داغ دل مادران دردمند… در شیلی
آب یک اقیانوس کم است
فریاد از قتل ها در سا نتیاگو
آلنده نیز … چو مصدق… بودمنتخب مردم خویش
ایستاد …تا آخرین فشنگ
ایستاد… تا آخرین نفس
خبر … خبر
رسید…رسید…اوج خطر
جلاد …جلاد
تبر… تبر
فرود… تبر…
غرق شدند غرق… دستان هنرمند ویکتور خارا…
در سرخی های ابد
اینک اوست… اینک اوست
ناله نه …فریاد نه … ضجه وزاری نه
آوازی پر شکوه… که دارد… آرام آرام خاموش می گردد
و دوباره کم کم… جان می گیرد…
جان می گیرد
زبانه می زند…
شعله می کشد
از جان هزاران هزار زندانی … به پا
و اوج و طنین این فریاد … این آواز آتشین …
درحصار مسدود سرنیزه ها… یک ورزشگاه
قتلگاه کودتا… سانتیاگو شیلی …1973
او بود که همواره… برای زحمتکشان میهنش می خواند
حال این مردمان در بند…در زندان بزرگ سا نتیاگو
با همه جان …چون یک جا ن
سرود های پر شکوه اش را…برای او می خوانند…
این عاشقانه ترین وداع… در تاریخ هنرمندان است
و ضبط… زنده
در فضای انبوه رنج های ما
نه…نه…
ای زالوی خون آشام ملت ها
نفرتم ز تو… هرگزدر حصار دردهای سا ل 32 نماند
دیوارهای تاریخ شکست و
در رد پای جنایت هایت …به هر کجا که رفته بودی … رفت
آنگاه که…
فرزندان سیاهم … را به زور تفنگ
درآفریقا اسیرمی کردی…وسپس به بردگی می بردی
قلاده به گردن …لخت…پای در زنجیر
بر کف کشتی های بار بری
همچو حیوانات..
نه… بد تر
در جعبه ها …خوابیده
انباشته … به روی هم…
و در عرضه … در بازارهای برده فروشان…
به رقص و کرنش… وا می داشتی
تا گران تر بفروشی … هر کدامشان
دخترانم…همه در بیگاری برده عیش… دوراز خانه وعشق
پسرانم ….پسرانم همواره … زخم تحقیر و خشونت بر دل و پیکرشا ن
بیگاری …بردگی …مرگ در زنجیر
آوای سیاهان…درامتداد این معبر درد… ناقوس بیداد ظلم تو بود
در عصیان فرزندان سیاهم به نام برده
جواز دفن… در لابلای دفتر قانونت… قبلأ صادر شده بود
تبعیض نژادی
بار کثیف ذهن تو و … وجود کریه تو بود
خرید انسان …فروش انسان…لینچ
کشتن انسا ن
آه …قرن ها ست در غم شان می سوزم
هنوز تبعیض ها… نژادی …جنسی…ملی و مالی
ریشه می سوزانند
نه نه …
هرگز نفرتم از تو… از 1332 آغاز نشد
به هر کجا که رفتی… خوردی و بردی و ریشه سوزاندی
جنگ جهانی دو…
وای ازآن… فتنه جهانی تو
هیروشیما…ناکازاکی… انفجار بمب های اتم
فریاد جهان… از جنایت تو
مرگ صدها هزار در یک آن
آنگاه …مدال قهرمانی تو
بر گردن نسل ها کش … خلبا ن
چرا…چرا… در جواب حامیان صلح جهان
به خلع تمام سلاح های هسته ای
در سازمان ملل ات
همواره تلاش کرده ای ومی کنی …به رد آن
حال طمع نفت و نقش ریاکارانۀ کلانتر و… پیر
جهان… ز طرح های نو استعماری ات شده سیر
قتل میلیون ها انسان … در کره… و غصب…جنوب آن
نه ز یاد می رود… نه می شود پنهان
سال ها تجاوز و جنگ در ویتنام و… قتل میلیون ها
نهایتن … با آن همه سلاح و تجهیزات
شکست از مبارزان جنگل…
قهرمان نان… ویت کونگ ها
نه نه …
آغاز نفرتم از تو هرگز
کودتای ننگ بارت نیست خشونت … ریا وابتذال تو را…انتها و پایان نیست
آه از فلسطین آه…
حمایت از غاصبان … از اسرائیل
60 سال تأیید… کمک بر عاملین کشتار و… رنج فزاینده
سلطه و جای پائی… برای آینده
در کنار سر زمین های مملو از طلای سیاه
تخلیه … از ملک و خانه اش انسان
مرگ… گرسنگی…زندان
نسل اندر نسل …
زندگی… بی سرو سامان
آه…از رنج فرزندان سامی من
که ز رگبار گلوله… بمب … بولدزر
نه راه فراردارند… و نه جای امن
آه …از قتل عام صبرا یم
آه از غزه… آه از شتیلایم
به که گویم…
چه گونه … خلاصه شوم … در فریاد
مردمان غزه…فرزندان بازمانده
از انبوه کشتارها… در مناطق دگرند
که سال ها قبل
به نوار باریک غزه …منتقل شده اند
این چه دنیای بی رحمی است
چشم بستن و سکوت… کمتر ازخوراندن سم نیست
نه نه
نفرتم از تو… تنها حاصل کودتای جنایت بار تو… به سا ل32 نبود
گر خلاصه کنم تمام زندگی ام
همه سوز زخم بود و… نمک و خراش مدام… بر زخم ام
یاد دارم … که با من…
از رنج ها شان… پدر می گفت
از رانده شدن از خانه…
از قتل عام شان
کشتار کودکانی … چون من
در سرما … بیماری ….بی سقف و غذا … بی یاری
با اینکه بسیار خرد سا ل بودم
حرف های پدر را… خوب می فهمیدم
او هرگز نگفت که آن ها عرب اند
و یا که … ما عجم ایم… واین که… مربوط نیست به ما
مهر او… هرگز مرز نداشت
قلبش… مملو از احترام بود … به گاندی
وتحسین گر تنها پوشش متقالی او
دست باف کارگاه های دستی هند
استقلال هند… از یوغ انگلیس
مایۀ وجد عمیق و شعف اش
او انسانی شریف و آگاه…
از فرزندان زحمتکش خلق
غارت شد … ثمرۀ یک عمر زحمت او…
در کودتای 28 مرداد سال سی ودو
توسط شعبان بی مخ… و دستۀ چاقو کشان او
“هند مستقل … بعدها… مولد زیباترین پارچه ها شد به جهان”
در پرواز… به سوی خورشید
دیوار ها…همگی کوتاه و کوتاه تر
سپس محو…می گردند
ومرزها
خط هایی کج و معوج
مثل نقش های کودکانه … بر سطح زمین
و کودکان هرگز … کودکان آن سوی خط ها را…
کمتر دوست نمی دارند
و رنگ و نژاد و جنس…
نیست هرگز برایشان مطرح
مانده ام که چرا ما… در سنین بالاتر
زیبائی ها را خرد و کودکانه می دانیم…
و زشتی ها را عین بلوغ !
نه نه …
در سال 1332 … نفرتم از تو آغاز نشد
فتنه ها یت… همه ثبت اند … در تاریخ
70سال…تلاش پر تزویرات
در فرو پا شاندن نظام شوراها…
نظامی… که به هنگام تولدش …در اکتبر 1917
هدف اش دفاع ز کار و انسان… و تضاد اش با سلطۀ سرمایه
پرچمش سرخ… از عشق و خون
اگرافتاده بر زمین…صباحی چند
باکی نیست…
باز…افراشته خواهد شد
این جبر است … جبر تکامل …عشق انسان به رشد و کما ل
تغییر ابدی ست… و ایست محا ل
نه نه …
نفرتم از تو… از 1332 … آغاز نشد
خون 32 میلیون فرزند بلشویک ام … پایما ل فتنه های تو شد
شرح انبوه تزویرها و… جنایت هایت
در دفتر شعر من… نمی گنجید
ولی … خوب می دانم…
قبول سلطه… پذیرش ارباب ؟! هرگز… ابدا… نخیر
تلخی زهر… گوارا تر…از طعم شیرین عسل ات
تخم جنگ است ریشۀ تو…
غارت و حمله … پیشۀ تو
سلطه با نک جهانی… و صندوق پول ملل
بهره بر بهره و بهره روی هم
اهرم زور است … و زنجیر بردگی ملل
رشد ابتذال است خسروانی تو
آشتی…؟! مرگ است …ارزانی تو
نه
ریشه های نفرتم از تو… تنها در کودتای ننگین 1332 نبود
درد فقر…
فاصله ها…
آمریکای لاتین..
آفریقا … و آسیا
به دست نوکران تو شدند…
صمد هایم غرق ارس
چگونه بربندم… گوش جانم …
به ناله های کاروانیان و جرس
شیارهی خون دویده … ز سیاهکل به جا ن ودلم
نفرت ازتو و نوکران تو… سرشت آب وگل ام
بر ورودت دوباره بر ایران
چشم بندم بر خون وشکنجۀ شیران؟
خام تو شدن …ره به سوی تو برد ن
در فرهنگ لغات باور من..
بلاهت است و …
و عین فروش جان وتن
نه…
ریشۀ نفرتم ازتو … فقط در کودتای 1332 نبود
دست خونین … حرص …حضورمدام و بی حریم ات بود
صدام عددی نبود… تو بادش کردی
با نقشه ها و… وعده های پوچ
تو هیولا… و توهارش کردی
هر چه با پسوند بزرگ می آید طرح… تو است
او را با طرح خوزستان بزرگ…
8 سا ل
با آتش توپ …بمب های شیمیائی… خمسه خمسه و موشک
تو هوارملت ایران کردی
داغ میلیون ها کشته … معلول… مفقود و اسیر
هنوز بر دل هامان
نه نه نفرتم از تو …در حصار سال 32 13 نماند
این طرح ها …آذربایجان بزرگ…کردستان بزرگ…
خاورمیانۀبزرگ …این بزرگ… آن بزرگ…
گردش کارخانه های بزرگ تسلیحاتی تو
گوشت دم توپ می خواهد
حال نوبت …کرد وآذری است و… عرب
به به نفت … چه لقمه چرب
دست تو همواره …ازآستین صدام بیرون بود
گواه… فرزندان عراقی ام
در عصیان… به فتنه های تو
همه از… گوش بریدگان صدام اند
حمله عراق… به ایران … نقشۀ بد خواه تو بود
طرح ارزان تو … برای سلطۀ امروز تو بود
آن چه بود… که برای خواباندن یک باره مردم… در گور .
به دستش دادی؟
حلبچه را می گویم
تو استاد میلیون کش مردم به جهانی اتمی
این همه زخم مکرر …این همه کشتار در تکرار… و تکرار و…تکرار
نه دور… آن روزی… که جهان در وحد ت
علیه تو… بر خیزد
و از خشم کوبنده اش…زمین بلرزد
زنان ایران… هرگز
راه را برتو نخواهند گشود
مشکل ار هست بما مربوط است
خودمان می دانیم…
در خلیج فارس… پرسه نزن
بهانه نگزین
گورت رو گم کن و… برو
نه نه …
آغاز نفرتم از تو …سال 1332 نبود
گرچه بی حرمتی … به حقوق انسانی زن…
از قرن ها گذشته …هزاران ساله شده
در حیرتم از رشد قارچ وار برج ها و کاخ ها
در حیرتم از درد فزایندۀ ساکنان کوخ ها
در حیرتم از رشد سرسام آور فا صله ها
به هوش …به هوش
که دراین رشد ابسار گسیخته شیفتگی های زرق طلا
پوچ و مطلا نشویم
نه نه
نفرتم از تو…
از درد بی درمان تمامی سال های 1332 به بعد نیز نبود
حال تو… و طرح بزرگ تو و خاور میانه
هنوز خالی ست در آن
جای نقشه ایران
افغانستان…و عراق… رفتند زیر پنجه تو
انتظار… ورود برایران
شده چند سالی… عامل شکنجه تو…
می بینم این بار… دو همراه آوردهای از ترس
انگلیس وفرانسه…
تو را که هرگز نبود باک از کس ؟ !
حق با توست
می پرورد داغ لاله زارهای ایرانی
مادرانی … پسرانی …همچو شیرانی
لابد اکنون
با 400 میلیون بودجه نا قابل… بذل سنا
مطمئنی… چون 28 مرداد 1332
بی مخان شعبانی
تاج بخشان…اوباشان و چاقو کشان درباری
بنشا نند برسرشان … سرسپرده نوکری تازه …
تاج خنده آور … و مضحک شهنشاهی
و در این معامله… او تاج بر سر…
و نفت ایران به تو… ارزانی
آنگاه …هردو دست در دست …
اربا ب وسایه… بر سر ملت
می بینم انتر های ماهواره ای ات…
سخت در تلاش و کوشا یند
تا آستان قدوم نحست را
با فریب مردم … گاف باران کرده
آزین اش بسته با پشگل …
عود و عنبراش تاپاله
نه نه
نفرتم از تو… از این جا و آن جا نیست
از همه جاست…
از ذات پلید تو… و سلطۀ امپراطور امپراطوران جهان سرمایه
من هرگز دل به
سناتور اوباما ی تو…نمی بندم
یا آن دگری او بی ما
که هر دو هستند… از احزاب خدمتگزار سرمایه
او نیز چون کندی …دمکرات است
کندی… قهرمان قتل عام… در ویتنام است
سی سا ل پیکار… با قهر و سلطۀ پاریس
آنگاه آغازه حمله کندی
تندیس زیبای مقاومت است … فرزند سلطه ستیز… ویت کنگ ام
فاتح سربلند قله های ایستادگی ست ویتنامی
نه نه
هرگز نفرتم از تو ازسال 1332آغاز نشد
خشم من …
خشمی ست سرخ
با مهر ستم های دیده … در مسیر هزاره ها
از مذابترین آتش ها …
جوشیده از قلب خروشان زمین
و فورانش…
از بهم پیوستن … و پیوستن بلندترین آتش فشان های جوشان روی زمین
که به سوزاند… وبه سوزاند… و به سوزاند
تمام هستی تو…
که بسوختی وبسوختی… تمام هستی من
به زمین
ارنستو چه گوارا… پزشک انقلابی آرژانتینی، که برای انقلاب در کوبا ، همراه انقلابیون کوبا رزمید. و بعد از پیروزی انقلاب در کوبا، راهی انقلاب برای بولیوی و پرو شد . که بدست نوکران آمریکا کشته شد. او یک انترناسیونالیست است.
ویکتور خارا: هنرمند مردمی…کارگردان…آهنگساز…شاعر…خواننده…گیتاریست
اهل شیلی …و عضو حزب کمونیست شیلی. که به دست عوامل پینوشه و نوکران
آمریکا در کودتای شیلی کشته شد.
فرح نوتاش
وین … اکتبر 2008
کتاب شعر 5
www.farah-notash.com/womens-power
www.farah-notash.com
Women’s Power
Comments
با تو حرف می زنم <br> سروده ی فرح نوتاش — بدون دیدگاه
HTML tags allowed in your comment: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>