همه ما تلفن همراه داريم و باليوود…
رياکاری
https://roshangari.info/
روشنگری. گويا ناگهان تمام جهان از خواب بيدار شده است، حالا همه به فکر نجات محيط زيست هستند.در اين دوره تاريکی هاکه همه ارواح خبيثه از گورهای تاريخ سر بر آورده اند، عجيب به نظر ميرسد. ديگر فقط NGO های مستقل نيستند که از فاجعه زيست محيطی صحبت ميکنند. اگر چنين بود که اخبار آن به صفحات اول رسانه های بزرگ انحصاری راه نمی يافت.
حالا حتی موسسه نو محافظه کار و جنگ افروز مارکداری مثل آمريکن اينترپرايز، در برنامه خود فصلی را به محيط زيست اختصاص داده است. کتاب ال گور، نامزد قبلی رياست جمهوری حزب دموکرات آمريکا، و مستندهای مبتنی بر آن، حتی در اتاق نشيمن خانواده ها در آمريکا و سراسر جهان به طبقه متوسط در مورد خطرات گرم شدن زمين و اوضاع حساسی که در آن به سر می بريم، ,اطلاعات , ميدهد. حتی نوليبرال ها که معتقدند رهايی نوع بشر فقط از طريق سجده کردن در آستان پول امکان پذير است و مطلقا هيچگونه ملاحظه ای نبايد در راه بازار پول و کالا و سود اندوزی اختلال ايجاد کند، در باره محيط زيست رساله و مقاله و تحقيقات منتشر ميکنند. محافظه کاران انگليس که حزب کارگر نوشده ی تونی بلر و وارث او گوردون براون، ديگر شعاری برای آن نگذاشته اند، حفظ محيط زيست را به جزيی از برنامه های خود تبديل کرده اند.
آيا بشر سر انجام بيدار شده است؟ طوفان ها، سيل ها، گرم شدن بی سابقه زمين، افزايش سرطان، هشدار دانشمندان، گزارش تکان دهنده هيات برگزيده سازمان ملل …آيا همه اينها دست به دست هم داده و انسان ها از هرنوع و مرام، بالا مثل پائين، عاقبت در يافته اند که بالاخره همه ما «سوار يک قايق هستيم»؟
برای يافتن پاسخ به جايی برويم که ميگويند آينده آنجاست، يا حداقل يکی از نقاط فروزان قرن بيست ويکم. جايی که سرمايه ها برای به دست آوردن بازار آن با چنگ و دندان با هم رقابت ميکنند و آثار«توسعه اقتصادی» آن، مثل خورشيد در آسيای جنگ زده ميدرخشد- هندوستان. . هند بيش از يک ميليارد جمعيت را در خود جای داده است. همه چيز هند را به جايی مناسب برای «تحقيق ميدانی»در اين زمينه تبديل ميکند.
بايد روی آينده متمرکز شويم، نه فلاکت های گذشته. سياستمداران هندی «وعده ميدهند,»فلاکت های گذشته به کمک رشد اقتصادی در چارچوب بازار آزاد از دامن هند زدوده ,خواهد شد,، انشاء الله!!
در «توسعه اقتصادی» هند ترديد نبايد کرد. آمارها رقم خيره کننده 9-8درصد را نشان ميدهند. شرکت های انحصاری بين المللي، شعبه های خود را در هند باز کرده اند. در برخی از مناطق همه نوع علايم درخشان سازندگی با تلولو خيره کننده ای می درخشند. از IBM گرفته تا شرکت خرده فروشی والمارت اميد خود را در هند جستجو ميکنند و با جنب و جوش فراوان مشغول فعاليت هستند. هندوستان صنعت تلفن موبايل را شکوفا کرده است[ يا برعکس؟!]. رويترز بزرگ ترين دفتر خود را در بنگلور ساخته است. ثروتمندان هندی که در ليست مجله فوربس به مرتبه ده تن اول ارتفاء پيدا کرده اند، مشغول ساختن قصرهايی هستند که به قصرهای امپراتوران کهن طعنه ميزند. رستوران های مجلل کلوب های گلف، باليوود… خلاصه همه نشانه های شکوفايی اقتصادی در اين کشور به سرمايه های جهان لبخند ميزنند.
به پشت اين تابلو نگاه نمی کنيم. قرار است به فلاکت اشاره نکنيم. اما با توجه به موضوع اين مقاله، و با توجه به اينکه همه ی ما«در يک کشتی نشسته ايم»، اين سوال بجاست: آيا شيوه ای از توسعه که برای رشد هند برگزيده شده، با حفظ محيط زيست تناسب دارد؟
نشريه اينديپندنت در گزارش مفصلی به مناسبت سالگرد استقلال هند که ضمنا هشداری است به سياستمداران انگليسی که چگونه از آمريکا عقب مانده و اجازه داده اند سهم شير از اين خوان نعمت را آمريکا ببرد، ضمن توضيح زوايای مختلف توسعه اقتصادی هند، اشاره ای هم به محيط زيست دارد:
« در بسياری از شهرها» جاده ها که هم اکنون به طور ياس آوری بيش از ظرفيت دچار ازدحام است، به شيوه مضحکی انباشته است از ماشين ها ی سبک ارزان. فقط در دهلي، تعداد خودروهايی که ثبت ميشوند 16 % در سال رشد ميکند. اگر 1.4 ميليارد جمعيت اين کشور بخواهند شيوه زندگی غربی تقليد کنند – شيوه زندگی که 26 برابر بيشتر انرژی مصرف ميکند، عوارضی که در نتيجه توليد CO2 ايجاد ميشود، و نزاع بر سر منابع جهانی ابعادی خارق العاده پيدا ميکند.,
به عبارت ديگر اگر تمام وعده های سياستمداران هندی و صاحبان سرمايه های بزرگ را باور کنيم، و باور کنيم فلاکتی که پشت تابلوی درخشان توسعه پنها ن شده در آينده رخت می بندد و همه هندی ها سرانجام همان سطح زندگی را پيدا ميکنند که مردم اروپا و آمريکا، مثل اين است که 25 ميليارد هندی ديگر را که بطور متوسط در همين سطح کنونی مصرف ميکنند به جمعيت کره زمين اضافه کرده باشيم.
يعني، اگراين شيوه توسعه ادامه پيدا کند، در بهترين حالت و در صورتيکه همه ادعاهای صاحبان بازار را باور کنيم، تمام جمعيت هند را داريم بسيج ميکنيم که کره زمين را با آب و نبات وحيوان انسان را،و البته نفت و گاز آن، بسوزانند و از منابع طبيعی تهی کنند. آنوقت اگر عمری برای بشر باقی ماند لابد به عصری که اسپارتاکوس عليه آن قيام کرد بر ميگردد و يک بخش آن بقيه را به جای اسب برای «توليد انرژی» بکار می گيرد. در برخی کتاب ها نيز برای دوران بعد از پايان منابع نفت و گاز، که بيش از همين قرن طول نخواهد کشيد، اين نوع پيش بينی ها را به عمل آورده اند.
تازه اين همه ماجرا نيست. مشکل فقط اين نيست که شيوه « مصرف » طبقه متوسط محيط زيست را آلوده ميکند، حالا صدها ميليون از زحمتکش ترين اقشار هند مجبورند با سرعتی محيط زيست را آلوده کنند که طبقه متوسط به گردش هم نمی رسد. اگر نيم قرن لازم بود تا ملت هند از قيد عوارض يک قرن و نيم استعمار انگليس آزاد شود، اين شيوه توليد، راه رهايی برای نسل های آينده و محيط زيست باقی نمی گذارد.

آرونداتی روی در اين رابطه در مصاحبه ای با رويترز که در اينديپندنت نقل شده ميگويد : «زمانی که هزارها کشاورز هندی به خاطر اين خودکشی ميکنند که نميتواند خانواده خود را سير کنند، مردم بيش از آن حواس شان متوجه توسعه اقتصادی است که بخواهند به فکر آن باشند که کاشتن گياهانی مثل دانه سويا، بادام يا نيشکر که منابع آب را می بلعد، به قصد به دست آوردن پول نقد، چه عواقبی دارد. حتی اگر بدانيد که چه اتفاقی دارد می افتد نميتوانيد از اين فکر خودداری کنيد که هند حالا جای با حالی است، باليوود دارد، و همه ما تلفن همراه داريم. هيچکس به اين فکر نميکند که بر سر رودخانه ها، کوه ها، آبياری، آب های زير زمينی ما چه می آيد و چه بهايی ميپردازيم. هيچ بحثی در اين مورد صورت نمی گيرد، زيرا حالا ما روی غلطک هستيم.»
روی در ادامه ميگويد:«اين ايده که يک ميليارد آدم را به مصرف کننده تبديل کنيم، وحشت انگيز است. آيا ميخواهيد در حسرت يک موبايل بميريد، يا ميخواهيد کنترل منابعی را در اختيار داشته باشید که در دسترس ماست و نسل اندر نسل بوده است، ولی به خاطر اينکه يک نفر ديگر موبايل داشته باشد از دست ما گرفته شده است؟»
کاری به اين نداريم که آن کسانی که«کنترل منابعی را که نسل اندر نسل در اختيار داشتند از دست ميدهند تا آنکه کسی ديگر موبايل داشته باشد»، بيش از 800 ميليون شهروند هند هستند و قطار پيشرفت از روی سر آنها ميگذرد و ساليانه پيکر 160000 کودک کمتر از يک سال شان را به گور می سپارند، و کاری به اين نداريم که در همان زمان که رشد اقتصادی 8 تا 9 درصد است، نيمی از کودکان هند، گرسنه هستندو حداقل کالری لازم را دريافت نمی کنند.به هر حال در اين نوع توسعه وقتی عده ای روی غلطک هستند، که انبوهی زير آن جان دهند. اما مساله اين است که در چارچوب توسعه کنونی آنها فقط به بهای نابودی زمين ميتوانند سير شوند!
ضمنا انگشت اتهام را نبايد به طرف مردم بيگناه هند گرفت. چين نيز هم اکنون «روی غلطک» است. مردم اروپا و آمريکا هم که قرار نيست اساس شيوه زندگی خودرا عوض کنند. توصيه صاحبان بازار اين است که بقيه مردم جهان هم بايد همين شيوه توسعه را پيش بگيرند. در واقع از نظر آنها اين يک توصيه نيست، بلکه حکم است، زيرا به گفته فيلسوفان بازاری، ما به«پايان تاريخ» رسيده ايم و راه ديگری ممکن نيست.
بايستيم يا برويم؟ دو راهی تراژيک در “پايان تاريخ”
اگر اين فرض درست باشد که برنامه توسعه کنونی هند، فقر را ريشه کن ميکند، فرضيه ای که در همه جا عکس آن ثابت شده است، از نقطه نظر حفظ محيط زيست ، ما بر سر يک دوراهی فاجعه بار قرار داريم:
يا قطار دودی اين نوع توسعه، بی توجه به بهايی که انسان ميپردازد به حرکت خود ادامه ميدهد تا کره زمين را از منابع خود تهی کند و محيط زيست به محيطی نه برای زيستن تبديل شود.
يا بايد بيش از 800 ميليارد هندی و ميلياردها انسان ديگر در جهان، درفقر و فلاکت کنونی شان توقف کنند تا محيط زيست را نجات دهند!
البته راه سومی هم هست که اندک اندک به ادبيات معاصر باز ميگردد و سينه خيز و از در پشتی به حوزه “علم” وارد ميشود: تئوری های مالتوسی و ضرورت “پيرايش” جمعيت کنونی زمين،[با کنترل جمعيت اشتباه نشود]
روشن است که اين “دارو” مختص بخش های فقير جهان است، وگرنه در بخش های پيشرفته به واردات نيروی کار نياز دارند. بر اساس اين تئوری، اين يک “ضرورت” بود که در عراق يک ميليون نفر مستقيما با مقراض جنگ “پيرايش” شدند. اگرآمار ثبت نشده مربوط به “پيرایش” غير مستقيم و صرفه جويی در مصرف انرژی بعلت گسترش مرگ و مير، وفقر و فاقه را در نظر بگيريم، آنگاه ارقام قابل توجه و تاثير گذار خواهد بود. در چارچوب اين تئوری حتی منازعات فرقه ای و کشت و کشتارهای ناشی از آن هم مفيد است و زمين رااز جمعيت “زائد” خلاص ميکند.
همه ما در يک قايق نشسته ايم، اما…
در اينکه در رابطه با محيط زيست مثل بسياری از حوزه های ديگر، جهان خيلی بيشتر از گذشته بيدار شده است ترديدی نيست. اما همه به فکر نجات محيط زيست نيستند. آنهايی که ارواح خبيثه را از گورهای تاريخ بيرون آورده اند و از جبر- چه جبر سياسی و نظامي، چه جبر خرافی – کمک ميگيرند تا منافع خود را به کرسی بنشانند، کوته بين تر و خبيث تر از آن هستند که به آن بينديشند که , همه ما در يک قايق, نشسته ايم.
مشکل، افزايش مصرف بطور کلي، نيست. نه مردم فقير جهان ميتوانند فقير بمانند، نه عاقلانه و معقول است که مردم طبقه متوسط را به «رياضت کشی» دعوت کنيم. مردم بطور طبيعی برای بهبود زندگی خود ميکوشند و بايد هم چنين کنند، و در مسير تلاش خود از محصولاتی که در دسترشان قرار ميگيرد استفاده ميکنند.
مشکل در شيوه توسعه و توليدی است که به خاطر سود صورت ميگيرد. مشکل شيوه توسعه ای است که «مصرف زايد» را به ” يک ضرورت اقتصادی” تبديل ميکند. وقتی کالا را برای سود توليد کنيد فرق نمی کند که گندم توليد ميکنيد يا اسلحه. و چون دومی سودآورتر است، دومی را بيشتر توليد ميکنند. مشکل در شيوه توسعه ای است که بر اساس آن تامين غذا و آب از زمين، سوزاندن سرمايه محسوب ميشود، و سوزاندن دانه های غذايی در موتور اتوموبيل و فرستادن دود آن به آسمان، توليد ,نعمت, يعنی سود به شمار ميرود.
موعظه هايی که از منبرهای قدرت برای حفظ محيط زيست صورت ميگيرد، در بهترين حالت به خاطر فشار از پائين و در بدترين حالت به قصد منحرف کردن آگاهی فزاينده مردم از خطرات آلودگی محيط زيست صورت ميگيرد. البته به کمک چنين موعظه هايی ميتوان برخی از انواع ماليات را که عموم مردم می پردازند، اضافه کرد و نيز ميتوان به کمک آن يک بازار لوکس کالاهای «ارگانيک» يا «اکولوژيک» هم در کنار انبوه کالاهای زايد مصرفی ايجاد کرد و بر بار زمين افزود.
نميتوان آدم را توی رودخانه هول داد و بعد به او گفت: بپا خيس نشوی. نميشود در خانه را بست و آنرا به آتش کشيد و بعد به ساکنان خانه گفت بپا نسوزی. چنين کاری فقط رياکاری نيست، عين خباثت و ضديت با انسانيت است.
در گذشته اسنادی منتشر شد که پل ولفوويتز رئيس برکنار شده بانک جهانی سال ها با اعمال نفوذ، عبارات و مسايل مربوط به آلودگی محيط زيست را از گزارشات بانک جهانی حذف می کرد. و بانک جهانی يکی از مهم ترين موسسات رسمی بين المللی است که در اين حوزه بطور اخص مسووليت دارد!
ولفو ويتز بعد از برکناری از بانک جهانی گفت به موسسه آمريکن اينترپرايز می پيوندد تا به کمک آن در سياستگزاری های عمومی اثر گذار باشد. آمريکن اينترپرايز، همانطور که گفته شد در برنامه خود يک فصل تمام را به طرح هايی برای حفظ محيط زيست اختصاص داده و متخصصين بسياری را در اين حوزه به کار گرفته است. وقتی هيات برگزيده سازمان ملل گزارش خود در مورد فاجعه گرم شده زمين را بر پايه تحقيق صدها دانشمند و بعد از ماه ها بحث منتشر کرد، همين موسسه جايزه ای تعيين کرد تا به کسی اختصاص يابد که اين فرضيه را که فعاليت بشر در گرم شدن زمين تاثير دارد، رد کند!
آيا رياکاری عريان تر از اين ميتواند خود را به نمايش بگذارد؟ همه ما در يک قايق نشسته ايم، ولی در اين قايق هم انسان ها سوارند هم گرگ ها.
حال مسائل بین المللی که سایت روشنگری به آن بی توجه است.
*
ایران و آمریکا
امکان بمباران ایران بسیار زیاد است، جنگ زرگری هم نیست.
رژیم ایران توانایی پاسخ برابر ندارد و اگر ضربه ای به آمریکا بزند صد برابر آنرا را دریافت میکند.
به احتمال زیاد ایران شرایط آمریکا را خواهد پذیرفت.
مسئله اتمی از طریق باز کردن اسناد و در تاسیسات نهادهای اتمی برای بازرسی زنان و کارگران ایران و جهان حل خواهد شد.
خواسته آمریکا این است که ایران اسرائیل را تهدید نکند و مزاحم هم پیمانهای آن در منطقه نشود. این خواسته بزرگی نیست.
البته، دولت امپریالیستی آمریکا دست بر دار از نوکر کامل کردن رژیم ایران نیست. این یک روند دائم و همیشگی خواهد بود و به وجود رژیم بستگی ندارد.
*
در ارتباط با تضاد ترکیه و اسرائیل
دستگیری امام اوغلی بستن راه رویکرد امپریالیستهای غربی در سیاستهای داخلی و خارجی ترکیه است.
جواب این کودتا هم شد شورشهای مخملی برای ایجاد انقلاب مخملی که تا بحال موفق نبوده.
حالا دولت ترکیه زیر ضرب بمبارانهای اسرائیل در سوریه (تحت رهبری نوکرش) است و مثل ایران و حزب الله و حماس فعلا کاری از دستش بر نمی آید.
زیاد محتمل نیست اما ممکن است رویکردهای اسرائیل ترکیه را وارد جبهه مقاومت ضد غربی کند.
دولت ترکیه خیلی کوتاه آمده و امتیازات زیادی داده است اما در تناقض با ضد اسرائیلی بودن توده هایش قرار گرفته.
احتمالا دولت ترکیه هم وارد موقعیتی خواهد شد که مثل ایران باید بین غرب و شرق یکی را انتخاب کند. فعلا عمدتا در خدمت غربی ها بوده.
*
تز “پروژه برای قرن تازه امریکائی” در حال اجرا است و تا حدود زیادی موفق بوده، اما هزینه سیاسی زیادی ببار آورده و شرایط انفجاری ضد غربی بوجود آورده که امکان بروزش بسیار زیاد است:
https://en.wikipedia.org/wiki/Project_for_the_New_American_Century
این روند ادامه پیدا میکند تا اینکه اسرائیل و آمریکا و اروپا (اگر دنباله روی از آن را ادامه دهند که امکانش زیاد است) از لحاظ نظامی به چالش گرفته شوند و جنگهای نیابتی کاربردش از بین برود که یعنی از اهالی اصلی خود کشته زیاد بدهند.
*
سروری طلبی اقتدارگرایان جامعه یک بیماری اجتماعی است که راه علاجش فقط انقلاب آنارشیستی کمونیستی ست و بس.
خیال سرمایه داران (دموکرات و دیکتاتور) اینطور خوش است که پیش از فاجعه محیط زیست از تکنولوژی استفاده میکنند و برای خود یک شهرک و یا کشور کوچک درست میکنند که بعد از فاجعه در آن زندگی کنند. اینهم ممکن است. وقتی روشنفکران تحصیل کرده هوادار دموکراسی امپریالیستی باشند، هر چیزی ممکن است.