بازهم در حاشیه «انتخابات» زودرس ریاست دولت ۱۴م در ایران! – جواد قاسم آبادی
در پاراگراف پایانی مختصر گذشته (۱) نوشتم:
آیا «این مرگ ناگهانی و این انتخابات زودرس با عجله، پایان کار جمهوری اسلامی ایران را نزدیکتر خواهد کرد؟
اینها سوالاتی ست که جامعه مدنی ساکنان ایران با تجربه زیست خود و صاحب این قلم با پیگیری تحولات اند ماه آینده، پاسخ روشن آن را خواهند یافت و روش های رودررویی مناسب و منطق با شرایط جدید و دولت ۱۴م را کشف خواهند کرد و بکار خواهند بست»!
حال می شنویم که بیش از هشتاد تن از از عوامل درجه یک و دو و سه حاکمیت جمهوری اسلامی کاندیدای جانشینی رییس جمهور دولت ۱۳م و تشکیل دولت آینده شده اند، آنچه برای این قلم مسلم و غیر قابل انکار است، در طول سه سال اقتدار دولت ۱۳م
شاهد تشدید سرکوب معترضان در داخل و تداوم ماجراجویی نیروهای نیابتی حاکمیت مذهبی ایران در منطقه بوده ایم.
دولت ۱۳می که برای بقای حاکمیت مذهبی ایران، از بهار سال ۱۴۰۱ تا نوروز سال ۱۴۰۲ بطور مستمر و بمدت ۹ ماه شهروندان معترض را میزند و می کوبد و می گیرد و می کشد.
دولت ۱۳می که تنها در یک سال گذشته مرتکب ۳ چهارم اعدام های سراسر جهان شده است!
دولت ۱۳می که دوست و دشمن نمی شناسد و هر مخالف و معترضی را یا احضار و اخراج و به زندان های دراز مدت محکوم می کند و یا هم درمیدان و هم در زندان می کشد!
دولت ۱۳می که وزیر خارجه «انقلابی»اش در مقابل دوربین های خبری رسماً و با وقاحت ادعا می کند که در خیزش زن زندگی آزادی و سرکوب وحشیانه سال ۱۴۰۱ کسی کشته نشده است!
دولت ۱۳می که در میدان فلسطین تهران، کشتار ۷ اکتبر سال
گذشته را آغاز ظهور امام زمان می داند و نوید کشتن تمام یهودیان جهان تا آخرین نفر اعلام می دارد!
دولت ۱۳می که حمایت از دیکتاتور خونریز همچون دولت کودتای بعثی سوریه را افتخار جمهوری اسلامی ایران می داند!
دولت ۱۳می که برغم استفاده از تمامی امکانات تکنولوژیک غربی برای جاسوسی و ردیابی و دستگیری و زندان و شکنجه مخالفان و معترضان و ساختن سلاح های کشتار بکمک «شرق و غرب»، خود را «اسلامی» ضد غرب و متحد «شرق» می داند!
دولت ۱۳می که پس از ۹ ماه سرکوب مستقیم و کور کردن جوان توده های ناراضی در میدانهای سراسر ایران، سال ۱۴۰۲ را با احضار و اخطار و اخراج و دستگیری مخالفان به تجدید قوا می پردازد تا در سال ۱۴۰۳ جامعه ۱۰۰ میلیونی ایران را با شعار «یا روسری یا توسری» به «دوران طلایی» امام راحل بازگرداند!
این همه پشتکار و ممارست دولت ۱۳م در بازگرداندن جامعه جوان، آگاه و متخصص ایران به دوران سیاه دهه شصت، انزجار و نفرتی در بطن جامعه ایران ایجاد کرده است؛ که برغم همه نارضایتی های ۴۶ ساله ساکنان ایران از بدعت ولایت مطلقه فقیه بر سفیه؛ در طول تاریخ بدعت جمهوری اسلامی ایران بیسابقه است!
خشم و نفرتی که اگرچه نفی دولت ایدیولوژیک را هدف محوری خود قرار داده است اما در جوار آن هر نوع دین و مذهب و خرافه را از ذهن جوان مردم سراسر ایران یا زدوده و یا بزیر علامت سوال برده است!
خشم و نفرتی سراسری که تمامی ارگان ها و عملکرد اقتصادی و سیاسی و نظامی حاکمیت مذهبی ایران را؛ چه در داخل و چه در خارج از ایران؛ بدرستی و دقت بزیر علامت سوال جدی برده است!
خب اگر آنچه گفته شد تنها مشتی از خروار خروار ستمی ست که بر جامعه ۱۰۰ میلیونی ایران بطور روزمره اعمال می شود و این مشت نمونه خروار خشم و نفرت از این راه دور بچشم و گوش من نوعی رسیده است، خود حاکمیت مذهبی ایران و سه سازمان رسمی اطلاعاتی مستقل از یکدیگرش، از این آتش زیر خاکستر که هر لحظه امکان شعله ور شدن دارد، بهتر و بسیار بهتر از من نوعی خبر دارند!
فراموش نکنیم که همین وزارت اطلاعاتی ها بودند که برای حفظ و تداوم بدعت نا جمهوری نا اسلامی در ایران، سیاست «اصلاحات» در داخل و «گفتگوی تمدن ها» در خارج از ایران را اختراع کردند ولی بدلیل دروغ بزرگ عدم امکان اصلاح بدعت ولایت فقیه بر سفیه از یک سو و از سوی دیگر دروغ گفتگوی تمدن ها با دولت های حاکم بغایت نامتمدن، این راه فرار از بحران تاریخی بدعت جمهوری اسلامی به پیش نرفت و به پیش نخواهد رفت!
فراموش نکنیم که همین استمرار طلبان جهت حفاظت و تداوم بقای بدعت جمهوری اسلامی ایران، دروغ و ریا را نه تنها «جایز» بلکه «واجب» و ربا را همچون شیر مادر «حلال» دانستند!
فراموش نکنیم که اژدهای هفت سر جمهوری اسلامی ایران برای بقای خود، بارها مجبور به خودزنی و بلعیدن فرزندان خود شده است!
فراموش نکنیم که محور مسکو-تهران کانون اصلی محور مقاومت را تشکیل می دهند و در صورت تغییر روش در اعمال قدرت و تغییر سیاست های کلان داخلی و خارجی، این تغییر سیاست بر همه نیروهای نیابتی جمهوری اسلامی ایران بیش و کم اثرگذار خواهد بود!
غرض از این نوشتن چند خط اشاره به این نکته است که در صورت انتخابات زودرس دولت ۱۴م اگر تغییراتی در شکل اعمال قدرت و سازماندهی اقتصاد کشور صورت پذیرد، این تغییرات نه از روی عشق حاکمان به ۱۰۰ میلیون محکومان ساکن ایران، بلکه حاصل آگاهی از خشم و نفرت فزاینده اکثریت عظیم جامعه ۱۰۰ میلیونی ایران، از کلیت حاکمیت مذهبی ایران است و تنها و تنها برای به عقب انداختن بروز اراده و عمل اجتماعی سراسری در نفی تمامیت حاکمیت مذهبی در ایران است. حاکمیتی که با مقدس شمردن رانت و ربا و سرمایه و سود، با خشن ترین روش ها چپاول اموال عمومی ساکنان سراسر ایران بوسیله اقلیت ناچیز حاکمان را تضمین کرده است!
زنده باد انقلاب!
برقرار باد حاکمیت مستقیم ساکنان سراسر ایران!
زنده باد آزادی و برابری!
آموزگار تبعیدی
در آستانه انتخابات زودرس دولت ۱۴م در ایران
ghassemabadi@yahoo.fr
(۱)
نگران نباشید، خیالتان تخت باشد که رئیس جمهور نصب شده بعدی رفرمیست نیست و شعار سرنگونی شما کماکان با اعتبار خواهد ماند.
برخلاف اپوزیسیون فعلی، رژیم نه غربی است و نه شرقی ، بلکه رژیم اسلامی شیعه خاص ایرانی است. وابستگی های اقتصادی رژیم، رژیم را الزاما نوکر نمیکند، فقط درمانده میکند. رژیم میتواند استقلال سیاسی خودش را حفظ کند، بحران اقتصادی اش را هم از طریق دیکتاتوری و فاشیسم مدیریت کند که کار هر روزه اش است و کماکان ارتجاعی است.
اما ۹۹ درصد اپوزیسیون هم هیچ طرح انقلابی ندارد. اکثر انها یا دنبال راه انداختن حاکمیت امپریالیستهای غربی در ایران هستند و یا حاکمیت امپریالیستهای شرقی. هواداران حاکمیت امپریالیستهای شرقی الزاما سرنگونی طلب نیستند و کمی صبورترند و روی تضادهای رژیم با غرب سرمایه گذاری میکنند.
این بود ارتجاع شناسی کوتاه بزبان ساده.
اتقلاب یعنی از بین بردن مردسالاری، بردگی مزدی، امپریالیسم و هیراشی و غیره.
آنارشیست