ایران و حوثی ها، اتحادی بدون انقیاد
Thomas Juneau برگردان شروين احمدي
ایران در واکنش به بمباران کنسولگری خود در دمشق، در شب ۱۳ و ۱۴ آوریل حملات محدودی را علیه اسرائیل انجام داد. حوثی های یمن در آن شرکت داشتند. آنها همچنان کشتی های تجاری «دشمن» را در دریای سرخ هدف قرار می دهند. جنبش مسلحانه انصارالله ، آگاه از ظرفیت آسیبرسانی و توانائی اش در چالش های منطقه، کاملاً با جمهوری اسلامی همسو نیست.
جنگ غزه به حوثی ها که نامشان به عربی انصارالله است، فرصتی برای تحکیم قدرت در یمن و گسترش نفوذ منطقه ای داده است. آنها برای دستیابی به اهداف خود، ده ها حمله به جریان کشتیرانی در دریای سرخ انجام دادند. در داخل کشور، این به آنها اجازه داد تا احساسات شدید طرفداری از فلسطین را در میان مردم بسیج کنند. در سطح منطقه ای، این جنبش توانست خود را به عنوان یک قدرت در حال ظهور مطرح کند. حوثی ها توانایی و تمایل خود را برای جلوگیری از ناوبری در یکی از تنگناهای اصلی تجارت جهانی نشان داده اند.
برای درک منافع و دیدگاههای ایران در مورد بحران دریای سرخ، بررسی رویکرد این کشور در قبال یمن قبل از عملیات حماس در ۷ اکتبر مفید است. برای رهبران جمهوری اسلامی، ظهور حوثی ها یک تحول مثبت غیرقابل انکار است. این جنبش به دلیل شرایط سخت اقتصادی و نارضایتی فزاینده در مناطق تحت حاکمیت خود، قطعاً با موانعی در سطح ملی روبرو است. با این حال، آنها از جنگ داخلی و مداخله ۹ ساله به رهبری عربستان پیروز بیرون آمدند و خود را بمثابه قدرت حاکم در شمال غرب کشور، بدون رقیب سیاسی و نظامی، تثبیت کردند. دولت به رسمیت شناخته شده بین المللی ضعیف و متفرق باقی مانده است.
مشروعیت بخشیدن به قدرت
میزان دقیق حمایت مالی ایران از جنبش یمن مشخص نیست، اما احتمالاً از سال ۲۰۱۵ تاکنون از چند صد میلیون دلار در سال تجاوز نمی کند. تهران سلاح سبک، مهمات و قطعات یدکی تجهیزات پیچیده تر مانند موشک و پهپاد ، همراه با آموزش و اطلاعات لازم برای استفاده از آنها را تامین میکند. این سرمایه گذاری «محدود» ایران دستاوردهای قابل توجهی برای حوثی ها به همراه داشته است(۱). تا حدی که با تکیه به این حمایت حوثیها به قدرت مسلط در یمن و بازیگر اصلی «محور مقاومت» – شبکه گروههای مسلح غیردولتی تحت هدایت تهران- تبدیل شدهاند.
تشدید تنش نظامی در دریای سرخ از سوی حوثیها ، موجب بازده حداکثری سرمایهگذاری ایران در یمن می شود و در نتیجه راهبرد کلی آن را تغییر نمیدهد. از دیدگاه تهران، گام بعدی مشروعیت بخشیدن به قدرت حوثی ها است. به همین دلیل جمهوری اسلامی از یک روند سیاسی برای حل اختلاف بین عربستان سعودی و حوثی ها حمایت می کند و خواهان خروج ریاض از درگیری یمن است. اگرچه این روند در حال حاضر به حالت تعلیق درآمده ، اما بی شک عربستان سعودی همچنان می خواهد به جنگ پرهزینه خود در یمن پایان دهد. نتیجه ناگزیر چنین امری قدرت گرفتن حوثی ها خواهد بود و نه شکل گیری یک روند آشتی ملی که مستلزم کاهش قدرت آنها از جمله در صنعاست که کنترل آن را در دست دارند. با این حال، با توجه به مداخلات اخیرشان در دریای سرخ، حوثیها میتوانند در صورت از سرگیری مذاکرات، امتیازات بیشتری از ریاض بگیرند.
نهادینه شدن «محور مقاومت»
ظهور حوثیها بهعنوان یک بازیگر قدرتمند منطقهای ، فراتر از مرزهای یمن به نفع ایران است و تواناییهای بازدارندگی و توانایی آن برای تحمیل هزینه به رقبای آمریکایی، اسرائیلی و سعودیاش تقویت میکند. این نشان می دهد که علاوه بر تنگه هرمز، ایران و شرکای آن می توانند ناوبری را در یک نقطه حساس دیگر، تنگه باب المندب، که خلیج عدن را به دریای سرخ متصل می کند، مختل کنند، جائی که تقریباً ۱۲ درصد از تجارت دریائی جهان از آن عبور می کند.
نمایش توانمندیهای منطقهای حوثیها و روابط نزدیک آنها با دیگر متحدان ایران، بهویژه حماس و حزبالله، تائید کننده روند نهادینه شدن «محور مقاومت» است. در نهایت، جنبش یمنی همچون قهرمان دفاع از آرمان فلسطین، موقعیت خود را در میان بازیگران مختلف خاورمیانه تقویت کرد. بدین ترتیب، حوثیها از موقعیت واقعاً محبوبی در یمن و در سراسر جهان عرب سود می برند، در حالی که رقبای داخلی آنها، لزوماً همسو با ایالات متحده، کمتر متعهد به دفاع از حقوق فلسطینیها هستند.
شرط بندی جسورانه
با وجود این پیشرفت ها، حوادث اخیر در دریای سرخ خطراتی را برای ایران به همراه دارد. اصل حاکم بر سیاست خارجی جمهوری اسلامی، پرهیز از رویارویی مستقیم با آمریکا با توجه به عدم تقارن قدرت بین دو کشور است. حمایت از گروههای مسلح غیردولتی در سرتاسر منطقه به آن اجازه میدهد تا ناامنی را به آنسوی مرزهای خود بکشاند. رهبران ایران به خوبی واقف هستند که در صورت تشدید تنش، ایالات متحده در نهایت ظرفیت ایجاد خسارت بسیار بیشتری را دارد. این بخشی از دلیلی است که ایران حزبالله را تشویق کرده که درگیری با اسرائیل اعتدال پیشه کند، امری که در شرائط کنونی با منافع داخلی «حزب خدا» نیز سازگار است.
در این شرایط است که افراط در اقدامات حوثی ها خطراتی را برای ایران به همراه دارد. حوثی ها به درستی باور دارند که هیچ بازیگری در داخل یمن نمی تواند آنها را به چالش بکشد و نه تنها قادرند در برابر حملات هوایی محدود ایالات متحده و بریتانیا مقاومت کنند، بلکه می توانند از این حملات بهره سیاسی نیز ببرند. از این نظر، توان ریسک آنها بالاتر از ایران می باشد که بیشتر به دنبال اجتناب از تشدید تنش است. ایران همچنین آگاه است که حماس آسیب نظامی قابل توجهی را متحمل شده و توانایی اداره نوار غزه را از دست داده است. ایندو اهرم های مهم بازی تهران در منطقه است و نمیخواهد حوثیها آسیبهای فراتر از بمبارانهای آمریکایی-انگلیسی متحمل شوند.
نتظیم دقیق بازی
موازنه ایده آل برای جمهوری اسلامی، وضعیت بینابینی میان دو شرائط افراطی است که در آن حوثی ها مانند سایر گروه های مسلح حامی ایران، عربستان سعودی، اسرائیل و ایالات متحده را تحریک کنند و آنها را به سوی درگیری های پرهزینه سوق می دهند. در چنین شرائطی، «محور مقاومت» لفاظی های شعاری را تشدید می کند و محبوبیت خود را افزایش می دهد. چنین مکانیزمی به ایران این امکان را می دهد که در عین اجتناب از تشدید تنش که برایش گران تمام می شود ، به طور مستقیم و غیرمستقیم به رقبای خود فشار وارد کرده و هزینه هایی را به آنها تحمیل کند. همانطور که مقالات اخیر نشان داده اند(۲)، احتمالاً به همین دلیل است که ایران برخی از شبه نظامیان تحت حمایت خود در عراق را مهار کرده است. آنها با عبور از برخی خطوط خطرناک تشدید تنش را افزایش داده بودند.
این تنظیم دقیق بازی، بحث قدیمی در مورد سطح نفوذ عملیاتی و استراتژیک ایران بر حوثی ها را دورباره مطرح می کند. برخی از تحلیلگران، آنها را پیشکار (پروکسی) می دانند و ادعا می کنند که تهران، بدون اینکه لزوماً مستقیماً آنها را کنترل کند، نفوذ عمده ای بر آنها دارد. با این وجود، رویدادهای اخیر دیدگاهی متفاوت تر را تائید می کند. حوثیها که به شدت ملیگرا هستند، با بهره بردن از کمکهای قابل توجه ایران ، به یک بازیگر قدرتمند مستقل تبدیل شدهاند. از اینرو مناسب تر آنست که آنها بیشتر یک شریک و نه پیشکار ایران توصیف شوند. علیرغم برخی تفاوتها ، ایندو منافع و علایقی عمدتاً همسو دارند و در یک تلاش نزدیک با هم همکاری میکنند.
هدف اصلی سیاست خارجی ایران محدود کردن فضای مانور ایالات متحده از طریق افزایش هزینههای عینی یا بالقوه اقدامات این کشور و همچنین مجبور کردن آن به انتخابهای بد و اتخاذ سیاستهای مضر است. در همین چارچوب ایران در کشیدن تمرکز عملیاتی آمریکا به دریای سرخ نقش داشت. واشنگتن اکنون با بمباران حوثی ها خود را درگیر جنگ در یمن می بیند که شانس موفقیت در آن کم است. با علم به اینکه اسرائیل در یک جنگ پرهزینه در غزه غوطه ور است و حوثی ها تبدیل به یک قدرت منطقه ای با دستاوردهای تبلیغاتی شده اند، هدف جمهوری اسلامی اکنون حفاظت از دستاوردهای خود و متحدانش در عین به حداقل رساندن تلفات است: تعادلی شکننده هم در مورد حماس، و هم در مورد حوثی ها.
۱- Susannah George, Dan Lamothe, Suzan Haidamous et Mustafa Salim, « Iran wary of wider war, urges its proxies to avoid provoking U.S.», The Washington Post, 18 février 2024.
۲- Susannah George, Dan Lamothe, Suzan Haidamous et Mustafa Salim, « Iran wary of wider war, urges its proxies to avoid provoking U.S.», The Washington Post, 18 février 2024.
دانشیار دانشگاه اتاوا (کانادا) و محقق غیر مقیم در مرکز مطالعات استراتژیک سانا. Sana’a Center for Strategic Studies
جناب مترجم، هر غلطی که جمهوری اسلامی و بقیه میکنند هزینه دارد و آنرا از طریق استثمار و سرکوب زنان و کارگران ایران می پردازد و با دشمنان خود اصلا فرقی ندارد. دیدگاه شما با رضا پهلوی فرقی ندارد فقط طرف دیگر جنگ دو ارتجاع هستید.
در ارتباط با سیاستهای امپریالیستی، آمریکا تقصیر ندارد که در میان آدم کش های استالینی و چینی، پیروز تر شده. در رقابتهای ارتجاعی بلاخره یکی بیشتر موفق است. مقالات شما نه انقلابی بلکه مثل مقالات آدمهای حسود جناح بازنده است.
آنارشیست