سیامک کیانی: سرنوشت انقلاب بولیواری در آستانه آزمون؛ سیاست نئولیبرالیستی در درون و خطر یورش جنگی از برون
پیشگفتار
جمهوری بولیواری ونزوئلا، که به پاسداشت سیمون بولیوار، رهبر آزادیبخش آمریکای جنوبی، اینگونه نامیده شده، در سال ۱۸۳۰ مستقل شد و اکنون پس از نزدیک به دو سده، در آستانه نبردی سخت و سرنوشتساز جای گرفته است.
رویکرد ستیزهجویانه ایالات متحده در برابر این کشور، پدیدهای تازه نیست. در دوران ریاستجمهوری رونالد ریگان، سیاست “درماندگیسازی” “strategy of weakening” برای بهزانو درآوردن جنبشهای چپ در آمریکای لاتین، از میان آن ها ونزوئلا، پیاده شد. این روند در دوره جورج دبلیو بوش با پشتیبانی آشکار از کوششهای براندازی علیه هوگو چاوز در سال ۲۰۰۲ به اوج خود رسید.
با به قدرت رسیدن دونالد ترامپ در کاخ سفید، این رویکرد تازشگرانه شتاب و افزایش تازهای یافت. دولت ترامپ در دوره نخست خود، با بهرهگیری از بهانههایی مانند پیکار با باندهای مواد مخدر و کوچندگان غیرقانونی، فشار به ونزوئلا را افزایش داد. در حقیقت، آمریکاییها دیرزمانی است که چشم به سرچشمههای سرشار نفتی ونزوئلا دوختهاند و اکنون در دوره ترامپ، خطر رویارویی نظامی، واقعیتر از هر زمان دیگر به چشم میخورد.
این نوشتار با بررسی ژرفِ رویدادهای تازه ونزوئلا، از فشارهای همهسویه اقتصادی و نظامی ایالات متحده تا نقش ابزاری جایزه نوبل صلح در پیشبرد سیاستهای منطقهای، به واکاوی ریزبینانه ریشهها و پهنههای تنشهای سیاسی و اقتصادی میان کاراکاس و واشنگتن میپردازد.
نگارنده میکوشد نشان دهد چگونه آمیزهای از انگیزههای اقتصادی، راهبردهای سیاسی و بازیهای پیچیده بینالمللی، در کنار شکافهای درونی ونزوئلا، به شکلگیری و گسترش بحران کنونی انجامیده است.
همچنین، این نوشته کنشها و واکنشهای درونمرزی ونزوئلا، مانند سیاست نئولیبرالیستی اقتصادی دولت مادورو، خاموش کردن صدای دگراندیشان، مانند حزب کمونیست را زیر ریزبین برده و تأثیر آنها بر پایداری ملی و امنیت این کشور را واکاوی میکند.
نقشه امریکا برای جهان
از زمان به قدرت رسیدن دونالد ترامپ در آغاز سال میلادی در ایالات متحده، این کشور کوشیده است تا با بهرهگیری از باجهای بازرگانی زیر نام بهابندها (تعرفهها)، پیمانهای بازرگانی، درخواست برای سرمایهگذاریهای بزرگ و نوسازی صنعتی آمریکا، یک گونه جنگ اقتصادی علیه دیگر کشورهای جهان به راه اندازد.
کارشناسانی که در پی واکاوی سیاستهای پشتپرده آمریکا و دگرگونیهای آن هستند، در نگاه نخست سیاستهای این کشور را ناسازگار و بیهدف میبینند. ولی با ژرفنگری بیشتر، الگوهایی روشن میشود.
ترس دادنها و فشارهای اقتصادی آمریکا علیه دیگر کشورها، بازتاب بحران اقتصادی آن است و ریشهاش را باید در این حقیقت یافت که آمریکا جایگاه نزدیک به یک سده چیرگی جهانی خود را هماکنون در خطر میبیند. دلار آمریکا بر پایه باور به توان دولت کار میکند و هیچ وابستگی به پشتوانه فیزیکی ندارد. ایالات متحده جایگاه بیهمتایی در جهان پدید آورده که سرمایه این کشور را توانا ساخته تا با بهرهگیری از دلار به چیرگی اقتصادی دست یابد. در همین زمان، کشورهای جنوب در روند گسترش شبکههای بازرگانی مستقل خود هستند که این روند میتواند در درازمدت بر دلار و اقتصاد آمریکا فشار آورد.
اقتصاد آمریکا با چالشهایی همچون بدهی دولتی کلان، دلاری که برای نگهداری جایگاه خود همچون ارز اندوخته جهانی زیر فشار است، جایگاه پایین صنعت درونی، کمبود نیروی کار ماهر و چیرگی سرمایه مالی و سوداگرانه روبرو است. رشد صادرات این کشور بیشتر در زمینه کالاهایی مانند نفت، گاز و جنگافزار متمرکز شده است. بدهی ملی آمریکا نه برآمده از کسری بازرگانی، که پیامد هزینههای سنگین بهویژه در بخش نظامی است. همزمان درآمد دولت به دلیل کاستن از مالیاتها – کاهش مالیات دارندگان در درازای ۲۵ سال گذشته – کاهش یافته است.
اتحادیه اروپا و چین دو همکار اصلی بازرگانی آمریکا هستند. در سال ۲۰۲۳، اندازه بازرگانی کالا میان اتحادیه اروپا و آمریکا نزدیک به ۹۴۴ میلیارد دلار و با چین نزدیک به ۵۹۰ میلیارد دلار بود. در این میان، صادرات آمریکا به چین بیشتر دربرگیرنده گاز، نفت، کالاهای کشاورزی و فرآوردههای نیمهساخته است، همزمان چین کالاهای صنعتی پایانی مانند خودرو و فرآوردههای الکترونیکی به آمریکا صادر میکند. بخش درخوری از صنعت آمریکا به کشورهای دیگر جابجا شده و سرمایهداران این کشور مالکیت کارخانهها در کشورهایی مانند مکزیک را در دست دارند، ولی صادرات همچنان به حساب آمریکا نوشته میشود. الگوهای همانندی در بازرگانی با دیگر همکاران اصلی مانند مکزیک، کانادا، ژاپن و کره جنوبی دیده میشود. با این ناهمسانی که در دادوستد با اتحادیه اروپا، صادرات فناوری پیشرفته آمریکا نقش برجستهتری دارد.
آمریکا در گام نخست، با ترس دادن به باجهای سنگین در اندیشه نبرد با صادرات چین برآمد، اما پس از ناکامی در این راه، تمرکز خود را بر اتحادیه اروپا، ژاپن و کره جنوبی برگرداند. برای نمونه، در چارچوب پیمان تازه با اتحادیه اروپا، این اتحادیه باج بازرگانی ۱۵ درصدی و افزایش خرید نفت و گاز از آمریکا و سرمایهگذاری صدها میلیارد دلار در صنعت این کشور در سه سال آینده را پذیرفت.
در عمل، این باجها از سوی واردکنندگان آمریکایی پرداخت میشود و سرانجام به افزایش بهای کالاها برای مصرفکنندگان، بهویژه طبقه کارگر، میانجامد. بدهی ملی و سود برآمده از آن بیشتر به جیب نهادهای مالی و پولداران سرازیر میشود، همزمان بار مالیاتی بر دوش طبقه کارگر است. بدین سان، کارگران آمریکایی هزینه جنگ اقتصادی کشورشان را به دو شیوه گوناگون بر دوش میکشد: نخست از راه پرداخت بهای بیشتر برای کالاهای وارداتی، و دوم با مالیاتهایی که برای پرداخت سود بدهیهای ملی میپردازند.
ایالات متحده خود زیر فشارهای است و سیاستهای جنگ اقتصادی آن بازتابی از نیازهای آنی سودورزی و جایگاه کمتوان این کشور است. فشار بر متحدان دیرین و بستن پیمانهای نابرابر، تلاشی برای پاسبانی از چیرگی سرمایه مالی آمریکا و خریدن زمان برای یافتن یک راه چاره به شمار میرود. برای همین، این رییس جمهور “صلحخواه” برای برون رفت از بحرانهای اقتصادی خود برای رویارویی با چین شمشیر تیز میکند و برای یورش نظامی به ونزوئلا برنامهریزی میکند.
خطر یورش به ونزوئلا
ایالات متحده فشار خود بر ونزوئلا را افزایش داده است. بر پایه گزارش روزنامه نیویورک تایمز، دولت دونالد ترامپ پنهانی به سازمان سیا اجازه داده است تا در ونزوئلا کارزاری برای برکناری نیکلاس مادورو انجام دهد. این دستور پنهانی که “دستور ریاست جمهوری” نامیده میشود، به سازمان سیا اجازه انجام کارهای مرگبار، چه به گونه مستقل و چه با پشتیبانی نیروهای مسلح ایالات متحده در جمهوری بولیواری و منطقه کارائیب را میدهد.
خطر یورش نظامی در دوره نخست ریاست جمهوری ترامپ نیز در دستور کار بود، ولی سپس تمرکز او به چالشهای درونی و همهگیری کووید-۱۹ جابجا شد. در دوره جو بایدن، شرایط تا اندازهای آرام گرفت، اما اکنون ترامپ بار دیگر خطر یورش نظامی را زنده کرده است. بخشی از این کارها زیر نام رویارویی با کوچندگان غیرقانونی از ونزوئلا پنهان شده که برآورد میشود میان ۷۰۰ هزار تا یک میلیون تن از آنان در ایالات متحده به سر میبرند.
در میان برخی هواداران جمهوریخواه، این اندیشه پرهوادار است که کوچندگان ونزوئلایی به گونه هدفمند به ایالات متحده فرستاده میشوند تا ناآرامی درونی پدید آورند. دلیل رسمی دوم برای یورش به کاراکاس، پیکار با قاچاق مواد مخدر و باندهای وابسته گفته شده است، هرچند که مافیای مواد مخدر مکزیک به دلیل نزدیکی جغرافیایی به ایالات متحده در این زمینه پیشتاز است. ایالات متحده مادورو را رئیس یک باند مواد مخدر میداند و میگوید که میتواند او را بازداشت کند، اما این اتهامها از گواههای پذیرفتنی بیبهره است. وارونه آن، گزارش عضو ۱۸ سازمان اطلاعاتی ایالات متحده در آوریل ۲۰۲۵ نشان میدهد که فرماندهی نظامی و رهبری سیاسی ونزوئلا باندها را خطری برای امنیت کشور میدانند و کارهای سرکوبگرانهای علیه آنها انجام دادهاند. سازمان ملل متحد نیز در گزارش سالانه خود گفته است که تنها کمتر از پنج درصد قاچاق کوکائین از کلمبیا از راه ونزوئلا انجام میشود.
از آغاز سپتامبر، به گفته کارشناسان اطلاعاتی، نیروی دریایی ایالات متحده چندین کشتی ونزوئلایی را هدف گرفته که به کشته شدن دستکم ۲۰ تن انجامیده است. واشنگتن میگوید که آن کشتیها برای قاچاق مواد مخدر به کار رفتهاند، اما گواه روشنی پیشگزاری نکرده است. آمادگی نظامی آمریکا در دریای کارائیب رو به گسترش است و بمبافکنها، ناوهای جنگی و ناوشکنها را در بر میگیرد.
گزینههایی مانند یورش با پهپاد و گرفتن بندرها در دست بررسی است، همزمان دستیازی زمینی به دلیل گستردگی سرزمین ونزوئلا، نبود مرز زمینی و شرایط شایسته برای جنگ چریکی نادرست ارزیابی میشود. از آغاز سپتامبر، ایالات متحده دستکم به پنج قایق کوچک ونزوئلایی در آبهای بینالمللی یورش برده که در پی آن ۲۷ تن جان باختهاند. دونالد ترامپ به سازمان اطلاعات مرکزی دستور داده برنامههایی برای انجام کارهای پنهانی علیه ونزوئلا در درون و بیرون از مرزهای این کشور آماده کند.
واشنگتن همزمان نیروهای نظامی خود را در آبها و منطقههای نزدیک به کرانههای شمالی ونزوئلا نیرومندتر میکند که دربرگیرنده کشتیهای جنگی، زیردریاییهای دارای موشکهای کروز دوربرد، هواپیماهای جنگنده، بمبافکنها و تا پنج هزار سرباز نیروی دریایی آماده در کشتیهای فرود میشود.
کارشناسان میگویند که ترامپ از جنبشهای چپ در آمریکای لاتین بیزار است و باور دارد که دشمنانش در اروپا و درون آمریکا از این جنبشها پشتیبانی میکنند. همچنین نیکلاس مادورو، رئیسجمهور ونزوئلا، با روسیه، ایران و چین پیوندهای نزدیک دارد. کامیابی ایالات متحده در ونزوئلا میتواند سرنوشت همانندی برای نیکاراگوئه یا کوبا در پی داشته باشد.
با این همه، انگیزه اصلی همچنان سودهای اقتصادی کلان است. ماریا کورینا ماچادو، از رهبران راستگرای ضدمادورو، پیشتر برنامهای برای چیرگی آمریکا بر میدانهای نفتی ونزوئلا پیشگزاری کرده بود. اگر او فرمانروایی را در ونزوئلا به دست گیرد، پیشبینی میشود که سودی برابر با ۱٫۷ تریلیون دلار در بازه ۱۵ ساله برای شرکتهای آمریکایی به دست آید.
ونزوئلا حتی در شرایط کنونی نیز نفت به ایالات متحده میفرستد و بنزین و گازوئیل را به ایالتهای جنوبی مانند میسیسیپی، آلاباما و لوئیزیانا روانه میکند. این کشور همچنین دارای اندوختههای فراوان گاز طبیعی، طلا، آهن و بوکسیت است.
هدف واشنگتن، برکناری مادورو و از میان بردن انقلاب بولیواری است. دلیلهای اصلی این هدف دربرگیرنده اندوختههای بزرگ نفت و سرچشمههای معدنی ونزوئلا، برنامه راهبردی بر پایه دکترین مونرو و استراتژی امنیت ملی ایالات متحده است. هرچند یورش زمینی دشوار ارزیابی میشود، اما خطر یورش دریایی و هوایی همچنان بزرگ است. کاخ سفید با بهکارگیری این ابزارها در پی شکستن اراده مردم ونزوئلا و نابودی میراث هوگو چاوز است، اما تاکنون ترس نتوانسته ونزوئلا را به سرسپردگی وادار کند.
جایزه صلح نوبل علیه ونزوئلا
ایالات متحده آمریکا با افزایش کارزار جنگی خود علیه ونزوئلا، پشتیبانی بیچون و چرا از گروههای ضددولتی راستگرای این کشور را همچنان دنبال میکند. دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، سالهاست که نیکلاس مادورو را به همکاری با شبکههای قاچاق مواد مخدر متهم کرده و او را “قاچاقچی بزرگ مواد مخدر” میخواند. واشنگتن همچنین پاداش پیشنهادی برای دستگیری مادورو را به ۵۰ میلیون دلار افزایش داده است.
ایالات متحده همچنین کوشیده است کمیته نوبل را زیر فشار بگذارد تا جایزه صلح را به ماریا کورینا ماچادو بدهد که در دهم اکتبر به او رسید. پیشتر، مارک روبیو و دیگر سیاستمداران آمریکایی در نامهای از او پشتیبانی کرده بودند. ماچادو که از نامزدی برای ریاست جمهوری ۲۰۲۴ بازمانده بود، از ایالات متحده خواسته بود که تحریم مردم گرسنه خود را بیشتر کند و از آمریکا خواست که از یورش نظامی برای دگرگونی رژیم بهرهجویی کند.
ترامپ از پذیرش پیروزی دوباره مادورو در انتخابات ۲۰۲۴ سر باز زده و آشکارا از رقیب او پشتیبانی میکند. او به تازگی به ماریا کورینا ماچادو، رهبر ضددولتیان راستگرای ونزوئلا، برای دریافت جایزه صلح نوبل شادباش گفت و از “پشتیبانی پیشین خود از آرمان او” سخن راند.
ماریا کورینا ماچادو که در خانوادهای دارا و بانفوذ در کاراکاس زاده شده، نماینده اشراف سنتی ونزوئلا به شمار میرود. خاندان او از مالکان بزرگ صنعت فولاد کشور هستند و شرکت SIVENSA که از سوی خاندان ماچادو بنیان گذاشته شده، دهههاست بر بخش بزرگی از اقتصاد ونزوئلا چیره است. این پیشینه طبقاتی نشان میدهد که او نماینده سودهای الیگارشی وابسته به آمریکا است.
واگذاری جایزه صلح نوبل به این رهبر راستگرای ضد دولت و هوادار آمریکا، پهنههای تازهای به بحران کنونی بخشیده است. کانون نوبل با این تصمیم به کمک ایالات متحده برای آمادگی و زمینهچینی یورش پرداخته است. برنده تازه نوبل این جایزه را به ترامپ و “مردم رنجکشیده ونزوئلا” پیشکش کرد. ماچادو که از جایی ناشناخته سخن میگفت، از پیروزی نزدیک ضددولتیان سخن گفت و از رئیس کاخ سفید ستایش کرد و او را “همپیمان اصلی مردمسالاری در آمریکای جنوبی” خواند.
با بزرگداشت رهبر هوادار آمریکا، هوادار تحریم و حتی هوادار یورش نظامی آمریکا به کشور خود، کانون نوبل بار دیگر این پرسش بنیادی را پیش کشیده که چه کسانی به هواداران جنگ و برای چه هدفی جایزه “صلح” میدهند.
این جایزه، نبردی درونی را به پهنه جهانی کشانده و آن را در چهارچوبی تازه جای داده است. کانون نوبل در نوشته خود نوشت که جایزه را به ماریا کورینا ماچادو “به پاس کوشش خستگیناپذیرش در نبرد برای حقوق مردمی مردم ونزوئلا و پیکارش برای گذار دادگرانه و آرام از حکومت خودکامه به مردمسالاری” میدهد. جای شگفتی است که همان کنشهایی که از نگاه اسلو “پایداری آشتیجویانه” به شمار میروند، در همه جهان “کنشهای براندازانه با پشتیبانی بیگانگان” انگاشته میشوند.
برای ماچادو و هوادارانش، این جایزه پذیرشی برای خط هواداری از یورش نظامی به کشور است. برای مردم جهان و دولت ونزوئلا، این نشانهای از پاداش دادن غرب به کسانی است که در پوشش “پراکندن مردمسالاری” راه را برای یورش بیگانگان باز میکنند. همزمان برای ایالات متحده، این جایزه پذیرش بینالمللی برای سیاستهای فشار علیه کاراکاس پدید آورده است.
ولی چرا انقلاب بزرگ بولیواری در ونزوئلا، وارونه آن چه که در کوبا رخ داده است، تا به این اندازه در برابر برنامههای جنگی امپریالیسم شکننده شده است؟
خط نئولیبرالیستی
دولت نیکلاس مادورو که خود را دنبال کننده خیزش بولیواری و سوسیالیسم سدهی بیستویکم میدانست، در عمل از سال ۲۰۱۸ به پس به پیاده سازی سیاستهایی اقتصادی نئولیبرالیستی روی آورد. این دگرگونی اقتصادی- اجتماعی پیامدهایی ویرانگر برای زندگی مردم لایه های پایینی ونزوئلا داشت.
دولت در سال ۲۰۱۸ با پیاده کردن «برنامهی بهبود اقتصادی»، یارانهی سوخت و کالاهای پایه هایی را چشمگیر کاهش داد. بهای بنزین که سالها نزدیک به رایگان بود، یکشبه سههزار درصد افزایش یافت. این سیاست، هزینهی جابهجایی کالا ها و بهای کالاها را افزایش داد. دولت با دادن امتیازهای ویژه به شرکتهای خصوصی در بخشهای نفت، معدن و ارتباطات، در عمل بخش دولتی را کم توان کرد. این کار به پیدایش انحصارهای تازه و دارا شدن گروه کوچکی از سرمایهداران انجامید.
دولت با گذراندن قانونهای تازه، کمینهی دستمزد را به سطحی پایینتر از خط تنگ دستی رساند. بر پایهی آمار دانشگاه مرکزی ونزوئلا، کمینهی دستمزد در سال ۲۰۲۳ تنها پانزده درصد نیازهای پایه ای یک خانواده را پوشش میداد. دولت در سال ۲۰۱۹ سامانهی کنترل نرخ ارز را که از زمان هوگو چاوز برپا بود، کنار گذاشت و اجازه داد ارزش بولیوار در برابر دلار شناور شود. این تصمیم مایه افت ارزش پول ملی و افزایش تورم شد. بهگزارش مرکز پژوهشهای اجتماعی ونزوئلا، توان خرید کارگران میان سالهای ۲۰۱۸ تا ۲۰۲۳ ۸۵ درصد کاهش یافت. یک کارگر برای خرید یک کیلوگرم گوشت باید یک ماه کار کند.
سازمان ملل در گزارش سال ۲۰۲۳ خود می نویسد که ۹۴ درصد مردم ونزوئلا در تنگدستی زندگی میکنند و ۷۶ درصد تهی دست هستند. سیاستهای سختگیرانهی مالی دولت نظام درمانی ونزوئلا را درهم شکست. بنا بر گزارش جمعیت جهانی صلیب سرخ، ۷۰ درصد بیمارستانهای ونزوئلا از دارو و ابزارهای نیازمند بیبهرهاند. بیش از هفت میلیون ونزوئلایی از کشور خود برون رفتند که این بزرگترین بحران کوچ در تاریخ آمریکای لاتین است. بسیاری از آنان کارگران زبردست و دانش آموخته بودند. این سیاستها مایه آن شد که طبقه کارگر و لایه های پایینی که بزرگترین پشتیبانان انقلاب بولیواری چاوز بودند از دولت روی برگردانند. در دید سنجی بنیاد داتانالیسیس در سال ۲۰۲۴، هفتاد و هشت درصد مردم گفتند سیاستهای اقتصادی دولت زندگی آنان را دشوارتر کرده است.
مادورو و دولتش همهی این درد و رنجها را به گردن تحریمِ ددمنشانهی امریکا میگذارند. اگرچه در این گفتار خُردههایی از حقیقت دیده میشود، ولی همانگونه که تاریخ کوبا نشان میدهد، تحریم تنها دلیل این همه بدبختیها نیست.
اعتراضهای کارگری که زمانی ستون انقلاب بولیواری بهشمار میرفت، اکنون به ابزاری برای اعتراض به سیاستهای نولیبرالی دولت دگرگون شده شده است. در سال ۲۰۲۳ بیش از دو هزار اعتراض کارگری در سراسر کشور رخ داد.
با از دست دادن پشتیبانی طبقه کارگر و رنج بران دولت مادورو راه نجات خود را به سرسپردگی در برابر امریکا می داند، ولی امریکا همان گونه که در برابر جمهوری اسلامی نشان داده است، تا سرسپردگی سراسری دولت مادورو سیاست فشار و جنگ خواهی خود را دنبال خواهد کرد.
نیکلاس مادورو، رئیسجمهور ونزوئلا، بارها خواست خود را برای کشش سرمایهگذاری شرکتهای بیگانه از میان آنان شرکتهای آمریکایی هم چون راهکاری برای بازسازی اقتصاد کشور و به گونهای ویژه بخش نفت پیشنهاد کرده است.
بر پایه گزارشها، مادورو با ایالات متحده درباره امتیازات نفتی گفتوگو کرده است. او در گفتگویی در سال ۲۰۲۵ با شبکه تلهسور از همکاری با شرکت آمریکایی چورون سخن گفت: «هم اکنون گروههای کاری پدید آمدهاند تا چورون بتواند بار دیگر کنشهای خود را از سر گیرد.» این سخنان، خوشبینی دولت ونزوئلا در باره از سرگیری کارهای این شرکت بزرگ انرژی را نشان میدهد.
گسترش این گرایش در بخش خصوصی ایالات متحده نیز آشکار بوده است. برای نمونه، در خرداد ۲۰۲۵، سران اقتصادی ونزوئلا بر خواست کشور برای بازکردن درها به سوی شرکتهای آمریکایی در صنعت نفت، بهبهانه افزایش تولید، پافشاری کردند. روزنامهی نیویورک تایمز گزارشی دربارهی برنامه ای پنهانی چاپ کرد که گفته میشود از سوی ونزوئلا پیشنهاد شده و پس از گفتوگوهای دراز از سوی واشنگتن کنار گذاشته شد. بر پایهی این گزارش، کاراکاس پیشنهاد داده بود که کنترل تولید نفت و مواد معدنی را به شرکتهای آمریکایی بسپارد و دادوستد اقتصادی با روسیه، ایران و چین را کاهش دهد. این گفتهها و کنشها نشاندهندهی رویکرد راهبردی و سرسپردگی گرایانهی دولت مادورو است.
برای همین، حزب کمونیست ونزوئلا (PCV) از سال ۲۰۲۱ به این سو، سیاستهای اقتصادی دولت مادورو را به گونه فزایندهای «نئولیبرالیستی» و «ضدکارگری» ارزیابی کرده است. این حزب باور دارد که دولت مادورو با کاهش دستمزدها، افزایش مالیاتهای کارگران و لایه های میانی ، کاستن از یارانهها و خصوصیسازی برخی صنعت های دولتی به منافع طبقه کارگر و رنجبران آسیب میزند.
در ژانویه ۲۰۲۱، حزب کمونیست ونزوئلا نوشت که پیاده سازی «برنامهای نئولیبرالیستی» دولت مادورو با هدف های انقلاب بولیواری و برنامههای هوگو چاوز ناسازگاری دارد. این حزب همچنین از سرکوب دگراندیشان سیاسی و اتحادیههای کارگری انتقاد کرده و آن را نشانهای از «سیاستهای زورمندانه» دانسته است. در فوریه ۲۰۲۳، اسکار فیگرا، دبیرکل حزب کمونیست ونزوئلا، دولت مادورو را «نئولیبرالیست» و «ضدچاویستی» خواند. او همچنین هشدار داد که این سیاستها شاید به «فاشیسم» هم بینجامد.
در ژوئیه ۲۰۲۵، کنگره چهاردهم حزب کمونیست ونزوئلا نوشت که ونزوئلا در روند تجربه یک «انقلاب راستین» نیست، بلکه تنها اصلاح های اجتماعی و سیاسیای انجام میشود که الگوی سرمایهداری و انباشت پول را نگه میدارد. این حزب خواستار بازگشت به اصل های سوسیالیستی و نیرومندسازی نبرد طبقاتی در کشور شده است.
همبستگی با مردم ونزوئلا
در میانههای اکتبر ۲۰۲۵، موجی از همبستگی بینالمللی در پشتیبانی از ونزوئلا و در نکوهش برنامههای جنگی امپریالیسم آمریکا پدیدار شد. حزب کمونیست کوبا با برگزاری راهپیماییهای گسترده مردمی در هاوانا، پرشورترین صدای اعتراض را علیه سیاستهای آمریکا سرداد.
روزهای ۱۵ تا ۱۷ اکتبر، هاوانا، پایتخت کوبا، میزبان سومین گردهمایی بینالمللی روزنامههای نظری، حزبها و جنبشهای چپگرا بود که به پهنهای برای نمایش همبستگی ضدامپریالیستی دگرگون شد. در این نشست بیش از ۱۰۰ نماینده از ۳۶ کشور جهان بودند.
روبرتو مورالس اوجدا، عضو دفتر سیاسی و دبیر کمیته مرکزی حزب کمونیست کوبا، در سخنان خود بر برجستگی این گونه نشستها برای پیشبرد اندیشههای مترقی چپ، پرورش اندیشه انتقادی و هماهنگی گامهای سیاسی پافشاری کرد و گفت: “برون رفت از افت تئوریک و بازسازی کارآمدی مارکسیسم برای درک ریشههای نابرابری، بهرهکشی و استعمار، نیازی آنی است.” در ۱۷ اکتبر، کارلوس فرناندز کوزیو دومینگوئز، دستیار وزیر امور خارجه کوبا، درباره پیامدهای محاصره اقتصادی، تجاری و مالی آمریکا سخنرانی کرد. شرکتکنندگان در این نشست از حاکمیت ارضی ونزوئلا پشتیبانی کرده و به نکوهش برنامههای امپریالیسم آمریکا برای یورش نظامی به این کشور پرداختهاند.
همزمان، نوشتهای به نام “دستانتان را از ونزوئلا دور نگه دارید” از سوی سازمانهای کمونیست و چپگرا در سطح جهان به گردش درآمد و پخش شد. این فراخوان، بخشی از یک جنبش هماهنگ جهانی بود.
شبکه بینالمللی حزبهای کمونیست و کارگری (IMCWP) نیز که در پلتفرم “سولیدنت” کار میکند، بستری را فراهم کرد تا حزبهای کمونیست در سراسر جهان نوشتههای همبستگی خود و پاسخهای هماهنگی را سازماندهی کنند.
لین جیان، سخنگوی وزارت خارجه چین گفت که چین کاربرد زور و هرگونه دستاندازی بیگانه در کارهای درونی ونزوئلا را نمیپذیرد. رسانههای دولتی چین خواستار پاسداشت حاکمیت ونزوئلا و قوانین جهانی شدند. در همین زمان، رسانهها و نوشتههای دولتی روسیه، مانند تاس و اسپوتنیک، با پوشش برنامه یورش سازمان سیا علیه ونزوئلا، آن را نشانهای از «پرخاشگری» آمریکا دانستند. کارشناسان سیاسی روسیه به بررسی راههای یاری مسکو به کاراکاس برای بازدارندگی در برابر آمریکا پرداختند و بر این نکته پافشاری داشتند که کارهای واشنگتن با هنجارهای جهانی ناسازگار است.
کارشناسان حقوق بشر سازمان ملل نیز کارهای آمریکا در آبهای وابسته به ونزوئلا را ناهمخوان با منشور این سازمان دانستند.
حزب کمونیست ونزوئلا در اکتبر ۲۰۲۵ نوشتهای، کنشهای نظامی تازه ایالات متحده در کارائیب را تازشی امپریالیستی خواند و هدف راستین این کنشها را سست کردن حاکمیت ونزوئلا و بهرهکشی از سرچشمههای طبیعی این کشور دانست. در این نوشته، پاداش ۵۰ میلیون دلاری آمریکا برای دستگیری مادورو نکوهش شد و پافشاری گردید که انگیزه اصلی، چیرگی بر اندوختههای نفتی است، نه پیکار با قاچاق مواد مخدر. این نوشته پشتیبانی آمریکا از چهرههای ضددولتی راستگرا مانند ماریا کورینا ماچادو را نکوهش کرد.
حزب کمونیست ونزوئلا خواستار گردهمآیی یکپارچه مردم و نیروهای مردمی برای دفاع از حاکمیت ملی و پایمردی در برابر تازش امپریالیستی شده است.
این حزب همچنین از نیروهای چپگرا و پیشرو در سراسر جهان خواسته است تا با پاسخی همآهنگ، این کنشهای امپریالیستی را نکوهش کرده و همبستگی خود را با مردم ونزوئلا در دفاع از حاکمیت و حق تعیین سرنوشت اعلام کنند. حزب کمونیست ونزوئلا پیمان خود را به پیگیری همبستگی با مردم ونزوئلا و همپیمانان بینالمللی برای رویارویی با خطر یورش امپریالیستی اعلام کرده و بر پایمردی در برابر تازش امپریالیستی در همه شکلهای آن پای فشرده است.
پایان سخن
از یک سو، ایالات متحده با به کارگیری همه ابزارهای خود، از فشار اقتصادی و تهدید نظامی گرفته تا بهره جویی از نهادهایی مانند کمیته نوبل برای مشروعیتبخشی به سیاستهایش، بر دگرگونی رژیم در کاراکاس پای میفشارد. از سوی دیگر، سیاستهای نئولیبرالیستی دولت مادورو، به فرسایش گسترده پایگاه مردمی او انجامیده است. اکنون دولت که پشتوانه تودهای خود را از دست داده، راهی گریزی فرای پذیرش خواستهای ایالات متحده پیش روی خود نمیبیند. در چنین شرایطی، سرسپردگی در برابر فشارهای واشنگتن بهسان تنها راه گریز از بحران جلوه داده میشود؛ هرچند این راه، به بهای از دست رفتن استقلال و آرمانهای انقلاب بولیواری بینجامد.
دادن جایزه صلح نوبل به یکی از چهرههای راست گرای ضددولت، نه تنها به کاهش تنشها کمک نکرد، بلکه بر پیچیدگیهای بحران افزود و نشان داد که چگونه مفاهیمی مانند “صلح” و “دموکراسی” میتوانند در میدان بازیهای سیاسی به ابزار سیاسی دگرگون شوند. در این میان، اراده مردم ونزوئلا برای دفاع از استقلال کشور و میراث انقلاب بولیواری، برجسته ترین بازدارنده در برابر یورش امپریالیسم است.
بحران کنونی ونزوئلا، فراتر از یک تنش دوسویه، آیینهای از کشمکشهای بزرگتر ژئوپلیتیک در عصر کنونی است. سرنوشت ونزوئلا تنها به آینده این کشور گره نخورده است، بلکه نتیجه این نبرد، ترازنامهای از توانایی نظم نوین جهانی در ارجمندی به حق تعیین سرنوشت ملتها و ایستادگی در برابر سیاستهای زورگویانه خواهد بود. آینده نشان خواهد داد که آیا اراده یک ملت و دیپلماسی هوشمندانه میتواند بر فشارهای گسترده و جنگ روانی چیره شود، یا مناسبات قدرتمحور جهانی بار دیگر سرنوشت کشوری را دگرگون خواهد زد.
Comments
سیامک کیانی: سرنوشت انقلاب بولیواری در آستانه آزمون؛ سیاست نئولیبرالیستی در درون و خطر یورش جنگی از برون — بدون دیدگاه
HTML tags allowed in your comment: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>