اندیشیدن به جهانی نوین. بر پائی مقاومت و پایداری،متحدکردن نیروهایمان
وضعیت روشن است: ما در شرایطی استثنائی با ترکیبی از بحرانهای بسیارشدید و آینده ای نا روشن زندگی می کنیم اگرچه این دوره، همبستگی های فراوان می آفریند، ولی شرایط برای بروز فاجعه، پس روی های ملی گرایانه، و تکرارآن چیزهائی که وضع موجود را سبب شدند، نیز مساعد است. اما این شرایط همچنین بیش از هر زمان دیگری ضرورت جایگزینی رادیکال (ریشه ای) و جهانی سرمایه داری، در مخرب ترین مراحل تاریخی آنرا آشکار می کند.
نویسنده Isabelle Garo برگردان باقر جهانباني
ما باید با خوشنودی از مطرح شدن مجدد مسئله تغییر اساسی در شیوههای زندگی و تولید استقبال نمائیم: مسئله انقلاب و نفی سرمایهداری در حال بیرون امدن از برزخی است که دهه ها در ان محصور بوده است. اما این بازگشت در در شرایط پراکندگی جنبش ها و اهداف آنها، در بستر ضعف تاریخی نیروهای سازمانیافته رهاییبخش صورت میگیرد.
«در برابر طبقات حاکم، مصمم به استفاده از هرج و مرج برای افزایش سلطه خود، وظیفه اندیشیدن به جهان بعدی و کار مشترک برای ساختن آن جدائی نا پذیرند ».
پس چگونه می توان جایگزین را در میان مجموعه ای از ایده های ناب یافت؟ زیرا پروژههای آینده همان اندازه که فراوانند، پراکنده می باشند: اصلاح مالیات، بازتعریف نیازهای ضروری، ارزشگذاری مجدد کار زنان، اصلاح روشهای تولید و مصرف، گسترش خدمات عمومی و غیره وهمه در نبود شرایط عینی تحقق این گزینه ها. با این حال، بیش از هر زمان دیگری، وظیفه اندیشیدن به جهان بعد، کاری گروهی و مشترک است. دررویا روئی با طبقات حاکم مصمم به استفاده از هرج و مرج برای افزایش سلطه خود، نمی توان اندیشیدن به جهان بعد را بدون کار مشترک سرانجام داد.
رهبران فرانسه متزلزل از سیاست غیرمسئولانه خود بین تهدید و وعده در نوسان هستند. بنابراین، رئیسجمهور مکرون از پیشگوئی بازگشت «روزهای خوش *» با وجود قدرت مطلق بازار بیمی از مسخره بنظر آمدن، ندارد. دیگران قبل از او چنین کاری کرده بودند. اما، فراتر از سر هم بندی آشکار از سوی یک ویرانگر خدمات عمومی، این اظهارات منعکس کننده آرزوی اکثریت برای عدالت اجتماعی است که دیگر – یا هنوز – توازن قدرت با وجود مبارزات ماه های اخیر برای تحمیل آن وجود ندارد .
«برنامه شورای ملی مقاومت با عنوان باشکوه«روزهای خوش»( که شعار زن، زندگی، آزادی را تداعی می کند. م) بیش از پیش به آماج مورد علاقه نئولیبرال ها تبدیل شده است».
این تضادها خمیرمایه این دنیای جدید است که در تشنج بحران های تورمی متولد می شود. اگر اجازه دهیم این اتفاق بیفتد، جهان آینده فقط نسخه بدتر و شتابزده منطقهای دیروز خواهد بود: انفجار نابرابریها، لغو حقوق کار، نژادپرستی و تبعیض جنسی ده برابر، لغو هر گونه اقدام زیست محیطی، نظارت جمعی،همراه با دروغهای دولتی، سرکوب همه جانبه.
واقعیت این است که تاریخ در هیاهوی ترس و امید های شکننده دوباره به یک نتیجه رهایی بخش باز میکردد. از آنجایی که ماکرون جرأت کرد از «روزهای خوش» به شکلی تحریک کننده، احمقانه و متکبر یاد کند، باید به خاطر داشت که تحت این عنوان باشکوه، برنامه شورای ملی مقاومت بیش از پیش به عنوان یک نماد ، به هدف مورد علاقه نئولیبرال ها تبدیل شده است.
«بذرهای جامعه نوین موجودند، اما نه به صورت طرحها یا بقایایی کهنه گذشته، بلکه بهعنوان رخنههایی در دنیای سرمایهداری ما»
با این حال، برنامه«روزهای شاد» که کمتر از آن یاد می شود، از دو بخش تشکیل شده است: قبل از خود برنامه، با عنوان«اقداماتی که به محض آزادسازی کشور اعمال می شود»، یک «برنامه اقدام فوری» برای پیوند دادن مبارزه جمعی، در شرایط آنروز، به بلندپروازانه ترین اهداف آن. ما میتوانیم بیپایان درباره مختصات انقلابی یا غیر انقلابی خدمات عمومی بحث کنیم، این اندیشه ای استراتژیک است که تداوم می یابد و پروژه دنیای جدید را از بسیج جنبش هائی که آن را بوجود اورده اند جدا نمیکند.
این دیالکتیک را نمی توان چون حکمی صادر کرد، اما چالش های آن همچنان با ماست: چگونه می توان ساخت آلترناتیو(جایگزینی) سرمایه داری که طولانی، دشوارو بسیار متضاد خواهد بود را انجام داد؟ چگونه میتوانیم با ساختن تدریجی ابزارهای دموکراتیک برنامهریزی زیستمحیطی، اقتصادی و اجتماعی، زندگی خود را بازیابیم؟ چگونه می توان همبستگی بین المللی را علیه هیاهوی مرگبار امپریالیسم دوباره ابداع کرد؟ بذرهای جامعه جدید وجود دارند، اما نه به عنوان طرحها یا بقایا، بلکه بهعنوان رخنههایی در دنیای سرمایهداری ما
«پروژه رهایی، تنها جمعی و با غلبه بر اختلافات که ما را تهدید می کند و با ابداع ساختارهای مشترک جدید می تواند توسعه یابد»
اولین فوریت، سیاسی و استراتژیک است: مسئله گرد هم آوردن همه بخش های بسیج شده و همه سازمان هایمان ، بدون هژمونی و به دور از منطق محدود انتخاباتی است. مبارزه با نژادپرستی سیاسی، مبارزات در محلههای کارگری برای عدالت و برابری، بسیج علیه خشونت پلیس، موج نوین فمینیستی از جمله مراکز پر جنب و جوش اجتماعی و سیاسی امروزه هستند. و رویارویی کار علیه سرمایه، محوری باقی می ماند و همه این مبارزات را از درون آبیاری می کند.
این مبارزات همگی اشکال و مکان های امروز مبارزه طبقاتی است که در محل کار و محله های زندگی مردم آشکار می شود. مبارزات علیه سلطه از مبارزات علیه استثمار جدایی ناپذیر است وحامل پروژه رهایی است که تنها بطور جمعی، با غلبه بر جدائی ها که ما را تهدید می کند، با ابداع ساختارهای مشترک جدید توسعه می یابد.
برای انجام این کار، ما نیاز فوری به همکاری و گسترش مبارزات خود داریم، با شروع از سازمانهای سیاسی، صنفی و انجمن های موجود و بلکه فراتر از آنها، تا دنیای جدید فرصتی برای ظاهر شدن در برابر بربریت فزاینده کنونی داشته باشد.
* برنامه «روزهای خوش» (Les Jours heureux) توسط شورای ملی مقاومت فرانسه در ۱۵ مارس ۱۹۴۴، تصویب شد
Isabelle Garo
پروفسور فلسفه
پاسخ به این کامنت:
“آنارشیسم اقتداری خلاف مارکسیسم و لیبرالیسم در طول عمر 200 سال بورژوازی هیچگاه به قدرت نرسید تا ما شاهد شکست …”
پاسخ:
پرت و پلا های دزد اسم دیگران و دزد مال مردم جواب ندارد.
نه خدا، نه ارباب
نه سلطنت، نه مارکسیست
بنظر می رسد که دولتهای اروپائی اپوزیسیون رضا پهلوی و مسیح علینژاد را دارند بطور جدی تبدیل به آلترناتیو میکند:
https://www.bbc.com/persian/articles/cx895edw2ewo
مطالب مهمی وجود دارد که باید باز شود:
1 – این تصمیم در ارتباط با جنگ امپریالیستهای غربی با امپریالیستهای شرقی است که آغاز کننده آن نه روسیه بلکه در حقیقت گسترش ناتو بوده است. در ارتجاعی بودن طرفین جنگ شکی نباید داشت و قزبانیان اصلی فقط زنان و مردان کارگر ایران و جهان خواهند بود.
2 – خیزش های اخیر ایران باید رویکرد ضد بردگی مزدی، ضد امپریالیستی و ضد جنگ را به آنچه عرضه کرده اضافه کند وگرنه بسیار بد نام خواهد شد. مواضع امپریالیستی اصلا بنفع رژیم نخواهد بود بلکه به ضرر رژیم خواهد بود. حذف رویکرد ضد امپریالیستی به شکست کامل خیزش های اخیر منجر خواهد شد و با ارتجاع جنگ به هیچ خواهد رفت.
3 – در ارتباط با وحدت علیه ارتجاع، تاکنون در ایران و حتی سایر نقاط جهان، درک از ارتجاع ناقص بوده و باعث شده هیچ انقلابی بوجود نیاید و هیچ اتحاد و وحدت موثری حاصل نشود. هر چه بوده دست بدست شدن قدرت ارتجاع بوده است و یا تغییر حاکمیت یک طبقه استثمار با طبقه ای دیگر. فلسفه های تاریخ از جمله ماتریالیسم تاریخی مارکس بسیار غلط بوده اند و مسیر جامعه قابل پیش بینی نیست و تنها از طریق اراده انقلابی مسیری درست خواهد داشت.
این بحث مهم است، اگر علاقه مند هستید و از واقعیات ترس ندارید، فرصت مناسبی است.
نه خدا، نه ارباب
آنارشیسم اقتداری خلاف مارکسیسم و لیبرالیسم در طول عمر 200 سال بورژوازی هیچگاه به قدرت نرسید تا ما شاهد شکست و بی عرضه گی و گستاخی آن باشیم. اقتدار گرایی بدون دولت توهمی صوری و غیرواقعی است بنابراین نمی توان تصوری از آن داشت. ارتجاع نه تنها از طریق دولت ممکن است بلکه از طریق ایدئولوژی های شبه فاشیستی و مجموع ال جماهیر شورایی نیز مبرهن و ممکن است. آخوندها هم همیشه شرط اجماع رسیدن پیکان علیه بلشویسم و کلنیالیسم را توصیه نموده اند تا خود را از زیر ضربه رها کنند.
نه خدا-نه مرسالاری-نه دولت گرایی!
اختلافات بعلت شکست تاریخی مارکسیسم و دولت سازی آنها و شکست تاریخی لیبرال دموکراسی ست. مبارزه با حاکمیتها بدون نقد اقتدارگرائی و برای صرفا کسب قدرت دولتی دیگر موجب وحدت نمی شود، بلکه موجب نفاق می شود. ارتجاع در این دوره کاملا پیروز شده است تا اینکه اکثریت جمعیت ناراضی به این اجماع برسند که نوک تیز پیکان باید نه علیه دولتها بلکه ذهنیت اقتدارگرایانه باشد. اگر علاقه ای وجود داشته باشد، بحث را میتوانیم ادامه دهیم.
نه خدا، نه ارباب!