Comments

از طبقات و مبارزات طبقاتی چه خبر ؟ <br>آرام بختیاری — 4 دیدگاه

  1. پاسخ به این کامنت :
    “مشکل از آن روزی ظاهر شد که آنارشیست ها اسم و عنوان خود را کافی ندیدند و پسوند کمونیست را هم به خود چسباندند. 2 قرن جان فشانی کمونیست های مارکسیست لنتنیست علیه سرمایه داری و فئودالیسم و کلیسا …”
    .
    اگر یک روزی از مارکسیسم و آنارشیسم چیزی فهمیدی، حتما نظرم را در مورد کامنتهایت خواهم نوشت. ولی فکر کنم آنروز نخواهد آمد.
    آنارشیست-کمونیست

  2. مشکل از آن روزی ظاهر شد که آنارشیست ها اسم و عنوان خود را کافی ندیدند و پسوند کمونیست را هم به خود چسباندند. 2 قرن جان فشانی کمونیست های مارکسیست لنتنیست علیه سرمایه داری و فئودالیسم و کلیسا و شاه و رویزیونیسم و اپورتونیسم و آنارشیسم و تروتسکیسم و سوسیال دمکراسی کائوتسکی و برنشتاین و لاسال و بابل و خدا و شاه و آخوند و امپریالیسم و لبرالیسم موجب شد تا فرصت طلبان هم روی سفره بنشینند و خود را کمونیست بدانند در حالیکه نه ماتریالیسم را قبول دارند و نه دیالکتیک را و نه مبارزه طبقاتی را و نه آنتگونیسم طبقاتی را و فقط میخواهند با 2 واژه شورا و دولت هرمی و مردستیزی انقلاب جهانی انجام دهند در حالیکه از مرگ بر آخوند و دین گفتن هراس دارند.

  3. ایده مضحکی ست که اعتقاد داشته باشیم اگر یک گروه اجتماعی هوادار رشد صنایع و علوم باشد و برای آن دنبال روابط جدیدی، انقلابی است.
    .
    شاید یگ گروه پیشرفت چشمگیری ، یا انقلابی، در علم و صنعت ایجاد کند، اما افراد آن گروه انقلابی به معنای هواداری از رهائی انسان از اسارت نیستند. مثال: کشف آهن و اختراع فولاد و ساختن شمشیر و نیزه فولادی، کسانیکه در روشهای نظامی و ناوبری پیشرفت بوجود آورند مثل یونانی ها و رومی ها باستان و فئودالها و سرمایه داران، برده دارانی که اهرام مصر را ساختند، اختراع تفنگ و توپ، اختراع بمب اتم، اختراع ماشین آلات برای استثمار بیشتر، اختراع انواع نرم افزار برای جاسوسی، اختراع وسایل اعتراف گیری و سرکوب. پس، پیشرفت علم و تکنولوژی الزاما انسان را به آزادی از اسارت خود بر خود نزدیک نمیکند و حتی میتواند نتیجه بر عکس و مخرب داشته باشد مثل تخریب محیط زیست.
    .
    سرمایه داری هم که موجب رشد علم و صنعت و مناسبات جدیدتر شده است، انسان را به رهائی از خودش نزدیک نکرده. حتی پیشرفت انسان در درک خودش و کشف تکاملش و روانشناختی اش نیز مورد استفاده ارتجاعیون قرار میگیرد تا بند اسارت را سفت و محکم کنند.
    .
    بشر همیشه مازاد تولید وسایل مورد نیاز بقا داشته و مازاد متعلق به جامعه سرمایه داری نبوده است که بگوئیم انسانها بعلت کمبود به جان هم افتاده اند و حالا سرمایه داری آنقدر پتانسیل تولید مازاد دارد که کار به اشتراک گذاشتن را ساده میکند. اینطور نیست،‌ همیشه از همان اول بشر توانائی تولید وسایل مازاد بقا داشته و اینکه فقر و سلطه وجود داشته یا نه به مازاد مربوط نیست، به این مربوط است که یک عده توانسته اند بر عده ای دیگر سلطه پیدا کنند یا خیر. پس، روابط غیر طبقاتی به علم و صنعت و مازاد بستگی ندارد، آزادی بشر به این بستگی دارد که چقدر سلطه طلبان تحت کنترل و مدیریت کسانی قرار میگیرند که نمیخواهند نیروی کارشان و کلا تمام ساعات زندگی شان تحت سلطه یک عده دیگر قرار بگیرد، یعنی آنها که ضد اقتدارگرایی هستند، ضد مردسالاری، ضد بردگی مزدی، ضد امپریالیسم و ضد استبداد سلسله مراتب و غیره.
    .
    مارکس و انگلس انسانهای قرن نوزدهم بودند. آنها تحت تاثیر نوگرائی علمی و اجتماعی مرتجعین سرمایه قرار داشتند. آنها توانستند تا حدود زیادی ریاکاری های طبقه سرمایه دار را آشکار کنند و حقایق جامعه را بیان نمایند. اما شیفته علم و صنعت گرائی سرمایه داران بودند و فکر میکردند که در آن چیزی ماورای استثمارگری وجود دارد که موجب آزادی بشر می شود. این اندیشه آنها اشتباه بود. کسی مخالف علم و صنعت نیست، اشتباه در این است که پیشرفت علم و صنعت را عامل اصلی رهایی بشر بدانیم. رهائی انسان وابسته به علم و صنعت و مازاد وسایل بقا نیست، وابسته به گروهی و اجتماعی شدن محل کار و تولید و شهری شدن هم نیست. سرمایه داران براحتی یک محل کار و یک شهر را به زندان تبدیل میکنند (کرونا و چین) و کارگران هیچ کاری نمیتوانند بکنند.
    .
    رهائی انسان به هوشیاری، اتحاد، اراده و عمل کسانی بستگی دارد که معتقدند اقتدارکرائی باید از بین برود و یا تحت کنترل کامل قرار بگیرد. از آنجا که جامعه بهرحال سرمایه داری و شهری شده است، که نه با نیت خدمت به انسان بلکه با نیت استثمارگری بود، انقلاب به امری شهری تبدیل شده و مثل قدیم وابسته به هوشیاری و ارده و عمل دارد. مرتجعین هم هوشیار و متحد و با اراده بوده اند وگرنه حاکم نمی شدند.
    .
    آنارشیست-کمونیست

  4. این مقاله دفاع از ارتجاع است،
    توضیح بدهم،
    با کمال تاسف برای تخیلات آقای بختیاری، تجربه تاریخی نشان داده که:
    ۱ – یک حزب مارکسیستی نداریم، بلکه احزاب مارکسیستی در رقابت با هم و حتی دشمن خونین با هم داریم. مارکس در مانیفست خوش بین بود که فکر میکرد کارگران یک حزب درست میکنند.
    ۲ – دیکتاتوری پرولتاریا در رقابتهای حزبی مارکسیستها با هم به دیکتاتوری سرمایه داری دولتی فاشیستی ختم می شود،مثال: استالینیسم و ترتسکی و سایر آدم کشهای حاکم شده در شوروی سابق و چین امروز. ترتسکی، تا آن لحظه آخر ترور شدنش توسط استالین فکر میکرد که سرمایه داری دولتی سوسیالیسم است.
    ۳ – عاقبت حزب مارکسیستی همان است که در شوروی بود و الان در چین است. هر دو بسیار تنفر آور هستند و هر دو از امپریالیستهای غربی در شامورتی بازی و آدم کشی چیزی کم نداشتند و ندارند.
    ۴ – تکامل تاریخی مورد نظر مارکسیستها درست در نیامده و سرمایه داری با انواع و اقسام ایدئولوژی های گوناگون زیست میکند و بر خلاف پیشگوئی غیر علمی و تخیلی مارکس و انگلس، مخصوصا نگلس، سرمایه داری سخت بر پایه های خود استوار است و طبقه کارگر صد پاره شده و چند صد حزب رقیب با هم دارد.
    ۵ – مارکسیسم بلشویکی آقای بختیاری همیشه یک رقیب مارکسیستی سوسیال دموکراتیک پارلمانی هوادار امپریالیستهای غربی دارد که تفسیرش از تکامل تاریخی کاملا متفات و در تضاد با تفسیر بلشویکی است. این بیان بحران عمیق عقیدتی مارکسیستهاست که بجای علمی فکر کردن مارکس بیچاره را پیغمبر و بد نام کرده اند.
    پس،
    بهترین کار این است که به جای اصول دینی سازی مثل مارکسیسم، درکی واقعی و علمی و عملی از جامعه داشت و مثل آنارشیستها علیه اقتدارگرائی مبارزه کرد که شامل مبارزه با مردسالاری، بردگی مزدی، امپریالیسم، استبداد سلسله مراتب و هر نوع سلطه طلبی است، البته، بنفع اداره کلکتیو جامعه بدون دولت.
    مارکسیستها بعلت نداشتن نقد از اتوریته، همیشه در کمپ ارتجاع درجا خواهند زد.
    ارتجاع یعنی سلطه طلبی، انقلاب یعنی مبارزه با سلطه طلبی.
    آنارشیست-کمونیست

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

HTML tags allowed in your comment: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>