میتوانید این نظر را به جلسه کلاب هاوستان ببرید:
قسمت دوم
11 – احزاب امپریالیستی از 10 خبر دارند و خودشان احزاب مارکسیستی درست میکنند تا وارد باتلاق بازی سیاست شوند و با پولی که دارند معمولا موفق هم میشوند. فعلا از اجیر کردن تروریست و جاسوس بگذریم.
12 – تنها راه سالم و باز (نه سری، پشت درهای بسته حزبی) اقتباس بینش آنارشیستی کمونیستی به انقلاب است. در این دیدگاه، یادگیری و سازماندهی انقلاب تدریجی است و بعلت باز بودن و سلسله مراتبی نبودن و حزبی نبودن، حتی اگر در آن رخنه کنند، به نتیجه نمی رسند و خودشان به عامل انقلاب تبدیل میشوند یعنی ضد خود. فقط وقتی که ریاست و اطاعت بی چون و چرا وجود دارد ارتجاع میتواند کاری موثر انجام دهد.
13 – انقلاب آنارشیستی کمونیستی، بتدریج از طریق نفی ذهنی و عملی ساختار موجود شکل میگیرد و برای آن نیازی به برنامه ریزی مرکزی و سراسری نیست.
14 – انقلاب آنارشیستی کمونیستی نمیتواند در یک کشور پیروز شود. این انقلاب اساسا فرهنگی است و ناقد و نافی فرهنگ اقتدارگرایانه و استثمارگرایانه موجود در بشر است. در این ذهنیت، تفاوتهای قومی و نژادی و تعصب طبقاتی (مثل خوار انگاشتن بی سوادها و غیره) نقد و نفی، و بدون دشمنی، مدیریت میشود.
آنارشیست
میتوانید این نظر را به جلسه کلاب هاوستان ببرید:
قسمت اول
1 – “نقش احزاب در حکومت شوارئی” در حقیقت هست نقش احزاب مارکسیستی در دولت شورائی.
2 – آنارشیستها حزب درست نمیکنند، برای همین مسئله رابطه “حزب با شوراها” ندارند.
3 – مارکسیستهای معتقد به لغو کار مزدی هم به حزب اعتقاد ندارند، برای همین آنها هم چنین مسئله ای ندارند.
4 – بخشی از مارکسیستهای شورائی هم به حزب اعتقاد ندارند برای همین آنها هم چنین مسئله ای ندارند.
5 – حزب نهادی است برای به دست گرفتن قدرت دولتی، برای همین در تناقض است با دولت شورائی.
6 – احزاب ارگانهای اقتدارگرایانه هستند چون سیستم مدیریتشان سلسله مراتبی است و پائینی ها باید اوامر بالائی را اجرا کنند حتی اگر موافق نباشند.
7 – بعلت 6، دیدگاه اداره شورائی در حرب کاربرد ندارد و ضد آن است. حزب خودش اقتدارگرایانه است اما میخواهد دولت ضد شورائی درست کند که در آن اقتدار وجود ندارد. اولین سئوال زنان و کارگران این است که چرا خود شما شورائی نیستید؟ از ما که باسواد تر هستید؟
8 – اقتدار یعنی بدست گرفتن سرنوشت زندگی یک عده توسط یکعده دیگر.
9 – شوراها در روسیه از هم پاشید چون با وجود رهبری حزب کمونیست در تضاد بود و حزب کمونیست باید آنرا بی اثر و نابود میکرد تا کارش پیش برود.
10 – مارکسیستها احزاب متعددی هستند. این احزاب با هم در تضاد هستند و این تضادها حتی خشونت آمیز هم شده است. احزاب گوناگون مارکسیستی تضادهای خودشان را وارد طبقه کارگر میکنند و وحدت طبقاتی طبقه کارگر را از بین می برند.
پایان قسمت اول
میتوانید این نظر را به جلسه کلاب هاوستان ببرید:
قسمت دوم
11 – احزاب امپریالیستی از 10 خبر دارند و خودشان احزاب مارکسیستی درست میکنند تا وارد باتلاق بازی سیاست شوند و با پولی که دارند معمولا موفق هم میشوند. فعلا از اجیر کردن تروریست و جاسوس بگذریم.
12 – تنها راه سالم و باز (نه سری، پشت درهای بسته حزبی) اقتباس بینش آنارشیستی کمونیستی به انقلاب است. در این دیدگاه، یادگیری و سازماندهی انقلاب تدریجی است و بعلت باز بودن و سلسله مراتبی نبودن و حزبی نبودن، حتی اگر در آن رخنه کنند، به نتیجه نمی رسند و خودشان به عامل انقلاب تبدیل میشوند یعنی ضد خود. فقط وقتی که ریاست و اطاعت بی چون و چرا وجود دارد ارتجاع میتواند کاری موثر انجام دهد.
13 – انقلاب آنارشیستی کمونیستی، بتدریج از طریق نفی ذهنی و عملی ساختار موجود شکل میگیرد و برای آن نیازی به برنامه ریزی مرکزی و سراسری نیست.
14 – انقلاب آنارشیستی کمونیستی نمیتواند در یک کشور پیروز شود. این انقلاب اساسا فرهنگی است و ناقد و نافی فرهنگ اقتدارگرایانه و استثمارگرایانه موجود در بشر است. در این ذهنیت، تفاوتهای قومی و نژادی و تعصب طبقاتی (مثل خوار انگاشتن بی سوادها و غیره) نقد و نفی، و بدون دشمنی، مدیریت میشود.
آنارشیست
میتوانید این نظر را به جلسه کلاب هاوستان ببرید:
قسمت اول
1 – “نقش احزاب در حکومت شوارئی” در حقیقت هست نقش احزاب مارکسیستی در دولت شورائی.
2 – آنارشیستها حزب درست نمیکنند، برای همین مسئله رابطه “حزب با شوراها” ندارند.
3 – مارکسیستهای معتقد به لغو کار مزدی هم به حزب اعتقاد ندارند، برای همین آنها هم چنین مسئله ای ندارند.
4 – بخشی از مارکسیستهای شورائی هم به حزب اعتقاد ندارند برای همین آنها هم چنین مسئله ای ندارند.
5 – حزب نهادی است برای به دست گرفتن قدرت دولتی، برای همین در تناقض است با دولت شورائی.
6 – احزاب ارگانهای اقتدارگرایانه هستند چون سیستم مدیریتشان سلسله مراتبی است و پائینی ها باید اوامر بالائی را اجرا کنند حتی اگر موافق نباشند.
7 – بعلت 6، دیدگاه اداره شورائی در حرب کاربرد ندارد و ضد آن است. حزب خودش اقتدارگرایانه است اما میخواهد دولت ضد شورائی درست کند که در آن اقتدار وجود ندارد. اولین سئوال زنان و کارگران این است که چرا خود شما شورائی نیستید؟ از ما که باسواد تر هستید؟
8 – اقتدار یعنی بدست گرفتن سرنوشت زندگی یک عده توسط یکعده دیگر.
9 – شوراها در روسیه از هم پاشید چون با وجود رهبری حزب کمونیست در تضاد بود و حزب کمونیست باید آنرا بی اثر و نابود میکرد تا کارش پیش برود.
10 – مارکسیستها احزاب متعددی هستند. این احزاب با هم در تضاد هستند و این تضادها حتی خشونت آمیز هم شده است. احزاب گوناگون مارکسیستی تضادهای خودشان را وارد طبقه کارگر میکنند و وحدت طبقاتی طبقه کارگر را از بین می برند.
پایان قسمت اول