Comments

«دو خطر» پیش رو و جایگاه آلترناتیو کارگری در ایران<br> هادی میتروی — 6 دیدگاه

  1. در ارتباط با جنبش کارگری در ایران و جهان،
    معقول بنظر می آید که اتحاد طبقاتی کارگران باید در یک تشکل باشد، مثل حزب، اما حزب نباید باشد. باید نگرشمان را نسبت به تشکل و ایده های اصلی سازمان دهنده تشکل که هست اتحاد طبقاتی، تغییر دهیم. توضیح داده خواهد شد.
    آنارشیست

  2. در ارتباط با این مقاله از آقای سعید صالحی نیا
    رئال پولیتیک ابزار ایدئولوژیک طبقه حاکمه با واقع گرائی علمی ؟!
    —-
    فکر کتم، مقاله نکات درستی دارد، اما قضیه را خوب باز نمیکند و یک اشتباه هم دارد..
    رئال پولیتیک پیشنهاد به تمام طبقه و یا طبقات حاکم است که نسبت به سلطه ای که دارند و میخواهند نگه دارند یا گسترشش دهند، به اخلاقیات و آرمان کاری نداشته باشند و علمی فکر کنند. میتوان قضاوت کرد که رئال پولتیک در حقیقت علت دوام و بقای وجود طبقه حاکم در جامعه بشر است. رئال پولیتیک کمال پست فطرتی طبقه حاکم است.
    باید توجه کرد که منظور از رئال یا آنچه که هست و ‌یا موجود است، رابطه کلی بین حقیقت و کذب نیست ، بلکه رابطه بین حقیقت ذهن دارای سلطه و کذب موجود در ذهن تحت سلطه است. حاکمین به رئال پولتیک روی می آورند چون مسئله آنها را که برقرار کردن، حفظ و یا گسترش عملی سلطه است را ، بنفع جاسازی کذب در تحت سلطه، حل میکند. برای همین مدافع حقیقت حاکمیت خود هستند، نه حاکمیت همه بر سرنوشت خود. این نگرشی علمی در حفظ سلطه است -ارتجاع. اما هزینه دارد که انقلاب است.
    در ارتباط با بحث مارکس در مقاله، مارکس و انگلس خودشان تابع رئال پولتیک بودند. آقای صالحی نیا این را به فقط تفسیر دیترمینیستی سوسیال دموکراتها از تاریخ نسبت میدهد که اشتباه است. کل دیدگاه مارکس رئال پولتیک است چون نقش اخلاق در تکامل انسان را نمیدید. مارکس مکانیسم استثمار را دید و توضیح داد، البته فقط در ارتباط با سرمایه داری، اما اخلاق بد سلطه گرانه را نمیدید. او نمیدید که تکامل انسان یکپارچه نیست. تکامل طبقه حاکم از طریق تکامل سلطه داریم و تکامل طبقه تحت سلطه از طریق مقاومت علیه حاکمها و حفظ اشتراک و همبستگی درونی نوع انسان. طبقات حاکم موجود و تاریخ، اخلاقیات مورد تایید انسان برای بقای نوعی خودش را نقض میکنند و در این راستا تکامل پیدا کرده اند. برای همین است که ما انقلابیون میگوئیم:
    زورگویی بد است.
    استثمار بد است.
    استعمار بد است.
    قتل بد است.
    دروغگویی بد است
    و غیره…
    همانطور که می بینید “بد” در تمام آن جملات وجود دارد.
    حال، طبقه حاکم در بحث “بد” در ارتباط با تحت سلطه ها، بازنده است. پس، واقعیت طبقه حاکم، واقعیت “بد” برای تحت سلطه هاست.
    این بیان اهمیت اخلاق در مبارزه طبقاتی است که ویژگی آنارشیسم می باشد و با علم اصلا در تناقض نیست.
    آنارشیسم آرمانگرا نیست، اخلاق را در علم انقلاب وارد کرده و باعث شده که با رئال پولیتیک مارکسیسم در تناقض قرار بگیرد.
    برای همین است که مارکسیسم در حقیقت ارتجاعی است.
    آنارشیست

  3. درباره دو خطر،
    زندگی قربانیان اقتدار پر از خطر است، خطر فقر، خطر بیکاری، خطر مریضی، خطر کم شدن درآمد … .
    سرنگونی فوری رژیم این خطرات را از بین نمی برد.
    خود مارکسیسم برای طبقه کارگر یک خطر است، نگاه کنید به دوران حاکمیت لنینیسم و استالینیسم و یا سوسیال دموکراسی و جنگ.
    جنبش انقلابی علیه ارتجاع در ایران باید بدون شانتاژ و تحریک صورت پذیرد و کار آرام طولانی است. رژیمها می ایند و می روند، آنچه پایدار نبوده رشد موزون و درست و ریشه ای درک ذات و اهمیت انقلاب است که دلیل آن پیدایش مارکسیسم است یعنی ایدئولوژی و مذهب سازی از عقاید مارکس.
    آنارشیست

  4. در ارتباط با وحدت کمونیستهای خارج کشور،
    “پلاتفرم” این وحدت فرقی با پلاتفرم انقلاب ضد ارتجاع در ایران ندارد. کمونیستهای خارج کشور حول این اهداف با هم همکاری میکنند و خودشان و سایر کارگران را پرورش میدهند:
    از بین بردن مردسالاری
    از بین بردن بردگی مزدی
    از بین بردن امپریالیسم
    از بین بردن هیراشی در کارگروهی – همه چیز منظم اما داوطلبانه
    علیه انواع تعصب
    علیه هر نوع تبه کاری
    مارکسیستها میتوانند با همه اهداف فوق موافق باشند اما با “از بین بردن هیراشی” موافق نخواهند بود چون آتوریته چی هستند. انگلس شان مقاله ای در این باره دارد و مارکس شان نوشته ای در باره دوری از سیاست که بسیار فرصت طلبانه و ارتجاعی است. مارکس و انگلس اساسا سوسیال دموکرات بودند یعنی اینکه معتقد بودند میتوان از مبارزه حزبی برای بوجود آوردن دیکتاتوری پرولتاریا استفاده کرد و در آن زمان به تنها ابزار آنها تبدیل شد. نتایج فاجعه وار حزب بازی مارکسیستی بر کسی پوشیده نیست.
    آنارشیست

  5. کامنت دوم
    برخلاف نظر مارکسیستها، مسئله انقلاب زنان و کارگران و قربانیان استثمار و استعمار و تبعیض و تبه کاری، هیچ ربطی به وضعیت سرمایه داری ندارد. سرمایه داری چه در بحران و چه در شکوفایی، سلطه جویی (آتوریته) و استثمار نیروی کار است. این است که باید فهمیده شود. انقلاب میتواند در شرایط شکوفایی انجام شود چون اساسا وابستگی تام به آگاهی دارد. متاسفانه، مارکسیستها (گرچه مارکس خود آنها تنها کتاب علمی و مهمش کتاب سرمایه است) این مسئله کلیدی و ثابت در طول تاریخ بشر را تابع ماتریالیسم تاریخی میکنند و با تفاسیر من درآوردی ایده های اقتدارگرایانه و بردگی مزدی فاشیستی- استالینی و یا استعماری -سوسیال دموکراتیک می سازند.
    برخلاف نظر نویسنده مقاله و گروه کارگران متحد انقلابی ایران ذکر شده در مقاله، کسانیکه خواستار جامعه ای هستند که انسان بر انسان سلطه ندارد و خود را استثمار نمیکند، احتیاجی به متخصصین و برنامه ریزی و حزب ندارند. توضیح قضیه به این شکل به این معناست که آنها میخواهند رهبر بشوند و رهبری کنند که نتیجه اش در بهترین حالت سرمایه داری دولتی تک حزبی خواهد بود.
    اما، درست کردن تشکلات ضد ارتجاع در محل کار و زندگی و فراتر رفتن از سیاست در تشکلات بصورت همیاری و همبستگی در مسائل زندگی ، تضمین میکند که روابط اجتماعی ضد ارتجاع، فرهنگ ضد اقتدارگرایی حاکم بر بشر، رشد کرده و به یک طوفان بزرگ تبدیل شود. حزب سازی و آوردن مترقیون اشتباه بزرگی است و کار متخصصان برای سلطه بر کارگران است. اگر انقلابی هستی چیزی که میدانی را یاد بده نه اینکه چیزی که میدانی را وسیله سلطه طلبی ات کنی.
    انارشیست

  6. کامت اول
    تمام کسانیکه مسیر سرمایه داری و امپریالیسم را دنبال کرده اند (از جمله نویسنده این کامنت) اقلا چهل سال است که افول سرمایه داری غرب را میدانند. نولیبرالیسم و تاچریسم و ریگانومیسم عکس العمل در مقابل آن بود که تا به امروز در جریان است. توضیح افول سرمایه داری از طریق بررسی رشد سالیانه تولید، مخصوصا رشد سالیانه داخلی چندان مهم نیست . توضیح سهم کل سرمایه داران یک کشور از ارزش اضافی نسبت به کل ارزش اضافی در جهان مهم است. این درجه استثمار را توضیح میدهد و کمک میکند که زنان و کارگران بفهمند که چقدر برده هستند و چطور خرج زندکی انگلهای سیاسی و سرمایه دار حاکم را می پردازند.
    وجود تورم در خاورمیانه بیان این است که ارزش پولی ارزش اضافی پایین آمده و سرمایه داران یک کشور “ فقیرتر “ شده اند، یعنی نه فقط کارکران. برای همین مطالعه آن تشکل در مقاله چندان مفید نیست. تورم غیر قابل کنترل، بیان میکند که ارزش اضافی ها در جهان به جیب چه کسانی می رود. کاهش تولید ناخالص ملی و یا خالص ملی، میتواند خراب شدن وضع زنان و کارگران را توضیح بدهد نه وضع سرمایه داران را. واقعیت ش را بخواهید، این شاخصهایی که سرمایه داران چاپ میکنند چندان برای انقلابیون بدرد بخور نیستند و برای مدیریت بردگی مزدی ابداع شده اند. میتوان از آنها استفاده کرد اما باید خیلی کارکرد تا اطلاعات درست را از آن بیرون آورد. فکر کنم مارکسیستی بنام مایکل رابرتس کارهای مفیدی در این زمینه دارد اما مطمئن نیستم. اما زنان و کارگران، خودشان ، وضع خودشان را، بهتر از اقتصاددانان می فهمند. پس وارد اصل مطلب شویم.
    ادامه دارد …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

This site uses Akismet to reduce spam. Learn how your comment data is processed.

HTML tags allowed in your comment: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>