گونه شناسی امام راحل (پنجِ به علاوه ی یک)
در سالمرگ آن حضرت، و در سالگرد ۱۵ خرداد
محمد علی اصفهانی
.
چند نوع خمینی داریم. و از هر نوعش یک زوج. یک زوج که در عین تضاد صوری، هر «فرد»ی از آن، «فرد» دیگر را تکمیل می کند، تعریف می کند، و توضیح می دهد.
زوج اول
ــــــــــــــ
الف: زوج اول ـ فرد اول
خمینی ِ ۲۸ مرداد که در واقع امر، و ماحصل ماجرا، شکرگزار بازگشت اعلیحضرت جوان است و کودتای سیا را «سیلی» یی بر چهره ی مصدق می داند.
ب: زوج اول ـ فرد دوم
خمینی ِ زمان «انقلاب سفید» که در برابر متزلزل شدن پایه های فئودالیسم (که از الزامات انطباق با خواست های نظام سرمایه داری پیشرفته ی آمریکا بود، و وداع با هژمونی دیرپای انگلیس که از نظام های فئودالی و نیمه فئودالی در منطقه ی خاورمیانه بیشتر خوشش می آمد و می آید و خواهد آمد)، و تشکیل انجمن های ایالتی و ولایتی، و اعطای حق رأی به زنان (که از علت و معلول ها و ضرورت های گذار نسبی از فئودالیسم و فرهنگ آن به حساب می آمد) قد علم می کند و بر شاه محبوب دیروز خود می شورد.
البته، بعد از بی پاسخ ماندن تلگراف به محضر آن اعلیحضرت، در ۲۸ مهر هزار و سیصد و چهل و یک، و اظهار ارادت و دعاگویی، که:
«حضور مبارک اعلیحضرت همایونی
پس از اهدای تحیت و دعا، به طوری که در روزنامهها منتشر است، دولت در انجمنهای ایالتی و ولایتی، «اسلام» را در رأیدهندگان و منتخبین شرط نکرده؛ و به زنها حق رأی داده است. و این امر موجب نگرانی علمای اعلام و سایر طبقات مسلمین است. بر خاطر همایونی مکشوف است که صلاح مملکت در حفظ احکام دین مبین اسلام و آرامش قلوب است. مستدعی است امر فرمایید مطالبی را که مخالف دیانت مقدسه و مذهب رسمی مملکت است از برنامههای دولتی و حزبی حذف نمایند تا موجب دعاگویی ملت مسلمان شود.
الداعی: روحاللّه الموسوی»
تکلیف «روحانیت» چه می بایست بشود؟ وقتی که این نهاد انگلی و زائده ی چنگ درآویخته بر پیکر همه ی ادیان از جمله اسلام، هم فرهنگش را از دوران فئودالیسم و ماقبل فئودالیسم به میراث برده است، و هم در ایران، منبع اصلی درآمدش فئودال ها و بازار سنتی و حجره و چرتکه بوده است.
زوج دوم
ـــــــــــــــ
الف: زوج دوم ـ فرد اول
خمینی ِ تبعید شده به نجف، که چندان سرو صدایی از او به گوش نمی رسد، و تحت تأثیر مرتضی مطهری (که راقم این سطور تا حدودی در جریان این موضوع بود) و قاعدتاً یکی دو نفر دیگر، سخنان دافعه برانگیزش در مخالفت با حق رأی زنان، و در مخالفت با اصلاحات ارضی، و در دفاع مستقیم یا غیر مستقیم از فئودالیسم، و مقولاتی از این دست را کمتر مطرح می کند؛ اما نمی تواند از حمایت خود از بازار سنتی و حجره و چرتکه کوتاه بیاید. حمایتی که او تا پایان عمر خود نیز به آن ادامه خواهد داد.
ب: زوج دوم ـ فرد دوم
خمینی ِ درس ها و جزوه ها، و تقریرات و کتاب «ولایت فقیه»، که حرف های فروخورده از بیم مردم را بی آن که مستقیماً بر زبان بیاورد، در آن منابع «علمی» به صورتی بنیادی و اساسی، تئوریزه می کند؛ و به دست گرفتن حکومت مطلقه به منظور اجرای قوانین «فقه» را به عنوان یک هدف استراتژیک و فراتر از استراتژیک، تعیین می نماید.
و قوانین «فقه» خود را هم پیشتر از آن، به تفصیل در «تحریرالوسیله» توضیح داده است. از سنگسار و قصاص و قطع دست و پا و بیرون آوردن چشم از کاسه گرفته تا تعزیرات و بی اشکال بودن قتل تعزیر شونده در زیر تعزیر؛ و از آن و این گرفته تا کمتر بودن دیه ی جان زنان از دیه ی بیضه ی چپ مردان.
زوج سوم
ـــــــــــــــــ
الف: زوج سوم ـ فرد اول
خمینی ِ تقریباً آغاز ایام فضای موسوم به «فضای باز سیاسی» در زمان شاه، که در پی حرکت های عمدتاً روشنفکری داخل ایران، به منظور بسیج ملایان وفادار به خود، و تبدیل تعداد زیادی از مساجد به پایگاه هایی برای جذب بخش های وسیعی از مردم، دست به کار می شود و می داند که زبان روشنفکران ـ بنا به دلایلی که باید جداگانه به آن پرداخت ـ توان برقراری ارتباط مناسب با وسیع ترین بخش های جامعه را ندارد.
حضرتش، در ۱۰ آبان ۱۳۶۶ـ زمانی که هنوز ، صدا و طنین صدای خردمندان و اهل قلم و اندیشه بود که در فضای مبارزات سیاسی می پیچید ـ در «سخنرانی در جمع روحانیون درباره قدرت روحانیت و خدمات علمای شیعه»، در نجف، از بی عملی و جبن و زبونی ملایان پیرو خویش اظهار ناراحتی و «گله» می کند و به آنان نهیب می زند که:
«امروز یک فُرْجه پیدا شده. من عرض می کنم به شما یک فرجه پیدا شده. اگر این فرجه پیدا نشده بود، این اوضاع امروز نمی شد در ایران. یک فرجه ای است این. اگر الآن غنیمت بشمارند این را، این فرصت است. این فرصت را غنیمت بشمارند آقایان. بنویسند، اعتراض کنند. الآن نویسنده های احزاب دارند می نویسند، امضا می کنند…»
«… خوب ما دیدیم که چندین نفر اشکال کردند و [اعتراض] کردند و همۀ حرفها، بسیاری از حرفها را زدند و امضا کردند و کسی هم کارشان نداشت. فرصتی است این؛ این فرصت را نگذارید از دست برود…»
ب: زوج سوم ـ فرد دوم
خمینی ِ ناگهان به هنگام اوجگیری اعتراض های مردمی، «بر حسب تصادف» و کاملاً «اتفاقی» (و گویا، در ظاهر امر، به خواست شاه) از عراق رانده شده، و باز هم «بر حسب تصادف» و کاملاً «اتفاقی»، به نوفل لوشاتو در حومه ی نزدیک یکی از سیاسی ترین پایتخت های جهان (پاریس) پرتاب شده.
خمینی اخیر، پشت سر هم با خبرگزاری ها و رادیو تلویزیون ها و مطبوعات جهان مصاحبه می کند و وعده می دهد که در صورت پیروزی او همه کس و همه چیز در ایران فردا آزاد خواهند بود، اما در «چهارچوب قانون».
کدام قانون؟ همان قانون که هیچ حرفی از محتوای آن به میان نمی آید، ولی قبلاً خطوط اصلی اش در درس ها و کتب فقهی ایشان که اندک اندک لقب «امام» گرفته است مشخص شده اند.
و هیچکس هم پیدا نمی شود که وقت و حوصله ی بررسی آن خطوط را داشته باشد. زمان این کار ها نیست. زمان کار های مهم تر است. زمان شاه باید برود است. و زمان همه با هم است. و زمان بحث باشد برای بعد از رفتن شاه است. و زمان بگذار این رژیم، سرنگون شود، بقیه اش را این ملت بزرگ، خودش می داند چه طور درست کند، و هرچه شود بدتر از حالا نمی شود است. و زمان اگر الّا و اما کنیم و بپرسیم که بعد از رفتن شاه چه پیش خواهد آمد، انقلاب و سرنگونی به عقب می افتد، و این هم همانی است که رژیم می خواهد است.
و زمان براندازی و نشئگی «انقلابی» است و مشنگی…
زوج چهارم
ــــــــــــــــــ
الف: زوج چهارم ـ فرد اول
خمینی ِ تشریف فرما شده به تهران، و روزی چند بار، از پنجره ی اتاق خود، بازو و ساق و ساعد را افقی به جلو آورنده، و دست مبارک، از همان فاصله ی هیچ وقت پر نشونده، به نشان مهر و عطوفت پدری بالا و پایین برنده و بر سر انبوه جمعیت پای پنجره کشنده، و در دل، به ریش داشته و نداشته ی همه خندنده.
ب: زوج چهارم ـ فرد دوم
خمینی ِ بوکسور «توی دهان دولت» بختیار کوبنده، و از سر اجبار و اکراه، تن به دولت مهندس بازرگان لیبرال ملی گرای مخالف استقرار قوانین شریعت ـ که از بیان نقاط افتراق خود با خمینی و ملایان پیرامون او ابایی نداشت ـ دهنده، و زیر جلکی زیرآب آن بنده ی خدا را زننده، و سرانجام، برپا کننده ی «انقلاب دوم» یا همان «تسخیر لانه ی جاسوسی»، و کار بازرگان و کابینه اش را سازنده، و در همان حال، همزمان و همراه با لبوی ضد امپریالیستی و سیرابی شیردان استکبار جهانی، و باقالا خرکن دلچسب گرم در هوای سردِ مقابل لانه ی جاسوسی، قانون اساسی دستپخت خبرگان ناموعود به جای مؤسسان موعود را با عطر و طعم ولایت و سس مخصوص، کمی آن طرف تر، طی یک رفراندومِ سرضرب، به خورد مردم دهنده، و درازگوش خود را از پل گذراننده، و میخ ولایت فقیه را به منزله ی عمود خیمه ی نظام جدید در بلاد محصوره ی مغلوبه ی مشغوله کوبنده.
زوج پنجم
ـــــــــــــــ
الف: زوج پنجم ـ فرد اول
خمینی ِ بعد از نزول «مائده ی آسمانی جنگ» بر سفره ی ایران به برکت دعای آن حضرت و همت صدام حسین و یاران صدام حسین در بلاد کفر.
و گویا این دومی ها که از کج و راست زدن های امام و بدعهدی هایش نگران شده بودند و در آستانه ی خزان، مثل دهقان شعر منوچهری دامغانی، «به تعجب، سر ِ انگشت گزان» در خویش و کِشته ی خویش می نگریستند و خودکرده را تدبیری نمی یافتند، به دامان شاعری دیگر از دیار گل و بلبل پناه برده بودند و تفأل زده بود ند و چنین آمده بود که:
چه خوش بُوَد که برآید به یک کرشمه دو کار.
(و بلکه سه یا چهار کار و احیاناً بیشتر)
ب: زوج پنجم ـ فرد دوم
خمینی ِ نوشنده ی آن «جام زهر» معروف، بعد از نابود کردن «حرث و نسل» در جنگ، و عزل بنی صدر که کم و بیش به همان راه بازرگان می رفت ولی یکسره کردن کارش به آسانی یکسره کردن کار بازرگان نبود، و به زندان افکندن و شکنجه و قتل هزاران «یاغی باغی طاغی محارب مفسد فی الارض» که به پرستش «گوساله ی سامری» که دیگر حالا گاوی پروار شده بود و از صحاری و بیابان های اعصار دربدری قوم موسی و هارون، به کاخ جماران رسیده بود و جا خوش کرده بود، تن نمی دادند؛ و بعد هم پس از نشئه شدن از خون آن ها و جام کذایی، صادر کننده ی فتوای شرعی قتل عام یکجای تتمّه ی آن ها، و… و… و بالاخره هم رونده به همانجا که می بایست برود و تبدیل شونده به امام راحل (ره).
در میان این زوج ها، زوج های دیگری را هم می توان برشمرد که درون آن ها هم زوج های دیگری هستند که درونشان نیز زوج های دیگر…
اما قطعاً بعضی ها مثل کروبی و موسوی ـ که در حسن نیت شان تردیدی نیست ـ و ایضاً خاتمی و أصحاب ، وقتی که از «امام راحل» سخن می گویند هیچکدام از این زوج ها را در نظر ندارند.
من اینطور فکر می کنم که آنچه آن ها در نظر دارند تنها مورد استثنائاً «فرد»ی باشد که در گونه شناسی خمینی می توان یافت:
ـ خمینی ِ توی ماه.
ولی یک مشکل کوچک در اینجا وجود دارد، و آن این است که متأسفانه ما روی زمین زندگی می کنیم، نه توی ماه!
۱۴ خرداد ۱۳۹۶
————————————————–
در این نوشته، تا حدودی از مقاله ی نسبتاً مفصلی استفاده کرده ام که در آذر ماه ۱۳۸۸ به هنگام هنگامه های جنبش سبز ـ که باید همچنان سبز بماند و گرد و غبار بنفش بر آن ننشیند ـ نوشته و منتشر کرده بودم با عنوان «جنبش بی محابای خرداد، جنبش کمی بامحابای سبز، و چند نوع خمینی».
به نشانی زیر:
Comments
گونه شناسی امام راحل (پنجِ به علاوه ی یک)<br>در سالمرگ آن حضرت، و در سالگرد ۱۵ خرداد<br>محمد علی اصفهانی — بدون دیدگاه
HTML tags allowed in your comment: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>