Comments

گرایشات گوناگون در طبقه کارگر ایران – هادی میتروی — 3 دیدگاه

  1. در باره استفاده ازکلمه والانتاریست علیه آنارشیستها در ایم مقاله کاملا ضد علمی.
    مارکسیستهامیگویند آنارشیستها والانتاریست هستند که خیلی بد است!!!
    این چرند گوئی مارکسیستی هم از فرضیه گنگ و معجول ماتریالیسم تاریخی است. در حقیقت این خود مارکس و انگلس بودند (نه جناب میتروی) که درک غلطی از تکامل انسان داشتند و آنرا با تکامل باکتری و ویروس و حشرات اشتباه گرفتند (البته با تناقض گوئی بسیار زیاد). اشاره کنم که حیوانات هم، هم تولید دارند و هم اقتصاد.
    کارکرد و رشد عقلی-عملی انسان به این صورت است:
    ابتدا تصور آنچیزی را که برای حیات و رفاهشان مهم است که وجود خارجی داشته باشد را بصورت تجریدی در ذهن می سازند. حتی قدمهای عملی آنرا را هم در ذهن می آفرینند. این روند فرضیه سازی است. این فرضیه ممکن است عملی باشد و یا نباشد. بعد از ساخت فرضیه در ذهن، انسانها از طریق فعالیت جسمی سعی میکنند آن را تحقق عینی ببخشند بطوریکه قابل مصرف باشد، اگر نتیجه محقق شد، آن فرضیه برایشان بصورت چیزی در می آید که میگوئیم حقیقت و یا تئوری. مثلا تئوری تیز کردن سنک برای شکار و یا فعالیتهای دیگر. اگر موفق نشدند، یا از بین می روند و یا رفاه پیدا نمیکنند و ممکن است فرضیه ناموفق را تغییر دهند تا موفق شوند. تا به امروز، انسانها در موارد بسیار زیادی موفق بوده اند و اثبات آن مشاهده وضع فعلی فرهنگی انسان است.
    حداقل دو مطلب مهم در نظریه ای که ذکر شد وجود دارد، 1 – تکامل فرهنگی انسان را توضیح میدهد. 2 – نشان میدهد که اراده نقش کلیدی در شناخت و تکامل انسان دارد. اولی را باشد برای بعد. در دومی، چه فرضیه سازی و چه فعالیت جسمی برای تحقق فرضیه از طریق اراده صورت میگیرد، حال چه بصورت فردی و یا بصورت جمعی. پس، ارادهگرا (والانتاریست) خواندن آنارشیستها در حقیقت اشاره به درستی عقیده آنارشیستها (حداقل من) و غلط بودن فرضیه مثل حشره بودن تکامل انسانها توسط مارکسیستهاست. نظریه تکامل مارکسیستی حتی تکامل گاو و پلنگ را هم توضیح نمیدهد چه برسد به انسان. نیروهای مولده در حیوانات هم رشد میکند. آن را چطور توضیح میدهید؟ تفاوت آنرا با رشد نیروهای مولده انسانها توضیح بدهید، خواهید دید که خود را در چه کلاف سردگمی مشغول کرده اید و با مذهب سازی از افکار مارکس، به جنبش کمونیستی زنان و کارگران گند زده اید.
    آنارشیست

  2. میخوانیم:
    .
    “می توانیم شهادت دهیم که اقلیت بزرگی از شهروندان همین کشورها؛ بویژه در حاشیه شهرهای بزرگ؛ بطور روزمره با تبعیض و فقر و عدم امنیت شغلی و تشویش برای آینده فرزندان خود مواجه هستند. با آنچه گفته شد این دسته از کارگران یقه سپید عاشق امپریالیسم و ضدسوسیالیسم، خطری بزرگ برای آینده ایران و در فردای بزیر کشیدن حاکمیت مذهبی ایران هستند. از این رو دوست و همراه پرولتاریای ایران در راه کسب تمامی قدرت بحساب نمی آیند و در شرایط امروز ایران شایسته است از این گرایش یقه سپید راست دوری کنیم و سد امنیتی خود را در مقابل این دسته از کارگران نیز مستحکم کنیم.”
    .
    حال چطور کارگران یقیه سفید کارگر هستند اما بر اساس رشد نیروهای مولده، آگاهی طبقاتی یعنی آگاهی کمونیستی ندارند؟ مثلا آقای چامسکی و صدها کارگر مدرس دانشگاهها و محققات آنارشیست و کمونیست و مارکسیست که یقه سفید هستند، آگاهی طبقاتی ندارند اما خود نویسنده آگاهی طبقاتی دارد. یکدفعه کارگران ایران شدند پرولتاریای ایران. احتمالا در ذهن ایشون، پرولتاریای ایران طبقه کارکر ایران نیستند، قسمت غیر یقیه سفید هستند. خوب اگر اینجور است، چرا قسمت غیر یقیه سفید کارگران ایران و خاورمیانه، قسمتی دارد که طرفدار حزب الله و خمینی و القاعده و جهاد اسلامی و سایرین هستند؟ چرا قسمت غیر یقه سفید پرولتاریای غرب میلیون میلیون میروند کلیسا و به کلیساها پول میدهند و در رای گیری امپریالیستها به امپریالیستها رای میدهند.
    .
    ببینید که جطور ماتریالیسم تاریخی موجب شده که افکار مارکسیستها پر بشود از خزعبلات غیر مستدل و غیر واقعی برای وصله پینه فرضیه ای گنگ و در حقیقت بدون دفاع.
    .
    حال “سد امنیتی” در گفته ایشون.
    .
    اینهم از حزب سازی و قدرت سازی و دولت سازی است. فردا که ایشون قدرت سیاسی پیدا کرد، یعنی دولت درست کرد، ساواک مارکسیستی استالینی درست میکند تا کارگر یقیه سفید را از کارگر غیر یقه سفید جدا کند تا رهبران باسواد و متکبر و مقلد مثل مارکس و انگلس و لنین و مائو جامعه کمونیستی درست کنند. باید بوخارین را اعدام کرد، این سد امنیتی پرولتاریاست!!! نه آقا، کنه افکار مثلا انقلابی شما همان کنه افکار مالک شرکتها و رئیس شرکتها هست. انقلاب شما، حاکم‌شدن بر کارگران است، همان که بوکانین آنارشیست با آن کم سوادی در مورد مارکس و مارکسیستها گفت. گفت اینها میخواهند بشوند آقای کارگران. البته، دقیقا هم همان شد.
    .
    خب، حال،
    .
    پرولتاریای غیر یقه سفید از کجا آگاهی طبقاتی (منظور ایشون از آگاهی طبقاتی مارکسیست شدن است) پیدا میکند؟ از رشد نیروهای مولده و یا از آثار و ترجمه های کتابها و مقالات و سازماندهی حزبی توسط یقیه سفیدهای کارگران؟ اگر اولی باشد، الان در جامعه کمونیستی مارکسیستی بودیم. اگر دومی هست، پس مارکسیست شدن کارگران نه وابسته به رشد نیروهای مولده ، بلکه وابسته به قسمت یقیه سفیدهاست. البته بدتر از یقیه سفید هم داریم، انگلس، که بورژوا بود.
    .
    این مارکسیستها در بحران فکری بسر می برند و برای توجیه سردگمی خود یکی تو سر آنارشیستها می زنند:
    .
    “تفاوت دیگر جنبش کارگری ایران با سایر کشورها در عدم وجود گرایشات آنارشیستی و ولونتاریستی در درون طبقه کارگر ایران است. این گرایشات عجول و اراده گرا اگرچه کماکان در خارج از محیط کار؛ بویژه در مدارس و دانشگاه‌ها؛ و در میان نسل جوان و بویژه نوجوانان ایران وجود دارند اما خوشبختانه در میان کارگران حضور چشمگیر ندارند و در به انحراف کشاندن سیاسی، تشکیلاتی و مبارزاتی طبقه کارگر ایران، نقش موثر ندارند.”
    .
    البته ایشون درست می فرمایند، این مارکسیستها هستند که مبارزات زنان و کارگران را به سمت رهبری رئسهای حزبی مارکسیست به انحراف می کشانند.
    .
    کارگران، از مارکسیستها دوری کنید‌که هیچ جیز نیستند جز بورژواهای دولتی. حزب آنها، دولت تک حزبی استالینی مارکس خواهد بود. دشمنی بعضی از مارکسیستها با استالین فقط در این است که توسط او سرکوب شده اند. استالین هم بخاطر پرولتاریا “سد امنیتی” مقاله را بکار برد.
    .
    آنارشیست

  3. یکی از بدبختی های جنبش رادیکال زنان و کارگران ایران عدم وجود کمونیسم آنارشیستی و وابستگی آن به مارکسیسم یعنی اصول دین سازی از افکار مارکس است.
    میخوانیم:
    “بر مبنای رشد نیروهای مولده، میزان آگاهی طبقاتی طبقاتی ناشی از این رشد و به نسبت توانایی بورژوازی هر کشور در کمتر ظالمانه تقسیم کردن ثروت، این اقلیت از پرولتاریای هر کشور که به گذار از وضع موجود، درانداختن جهانی دیگر و نقش خود در روند درانداختن جهانی دیگر توجه دارد، طبیعتاً در کشورهای گوناگون جهان متفاوت است.”
    اگر رشد نیروهای مولده درجه آگاهی را تعیین میکند، چطور ایده انقلاب مارکسی در کشوری بوجود آمد که بورژوازی اش هنوز هیچ قدرتی نداشت؟ چطور وقتی مارکس به انگلیس رفت، طبقه کارگر انگلیس که بورژوازی اش از لحاظ تولیدی پیشرفته ترین بود، اصلا دنبال مارکس نرفت و هنوز هم نرفته؟ اصلا، کمونیسم چه ربطی دارد به طبقه کارگر. ایده کمونیسم در هر نوع شیوه استثماری وجود داشته است. هر مارکسیستی به این سه سئوال جواب بدهد، خود بخود اصل فرضیه ماتریالیسم تاریخی مارکس را رد میکند و در واقع مارکسیستها خودشان دایم در حال رد کردن آن تز ناقص الخلقه اند. البته تفسیری وجود دارد که تفسیر سطحی نوبسنده از ماتریالیسم تاریخی نیست، ولی آن تفسیر هم کمکی نمیکند.
    بعلاوه به فکر نویسنده به نوشتن جمله مورد نظر فکر کنید. می بینیم دچار دشواری زیادی شده است که توضیح بدهد چطور رشد نیروهای مولده آگاهی طبقاتی طبقه کارگر را تعیین میکند. در انتها، اما می بینیم چیزی جز جملات بی معنی ننوشته است.
    خوشبختانه ما در دورانی زندگی می کنیم که مارکسبسم بعنوان ایدئولوژی بخش دولتی سرمایه داری توسط خودشان و نولیبرالیستها کاملا ورشکسته شده است.
    مطالب بی محتوا و غیر مستدل در مقاله زیاد است و مقاله ایمانی است نه علمی.
    آنارشیست

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

HTML tags allowed in your comment: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>