کودکم، دخترم، به من بگو…
می گویند موقعیت زن در هر جامعه، نمودار میزان رشد آن جامعه است…
کودکم، دخترم، به من بگو:
شانه های کوچک ات، با این بار چه خواهد کرد؟
می خواستم از پای برهنه ات بنویسم،
می خواستم از رنگ شاد پیرهن ات،و از چشمان غم زده ات بنویسم،
می خواستم از گونه ات و از لبهایت بنویسم که از خنده باز مانده است،
می خواستم از کیفی که بر شانه داری بنویسم… کیف مدرسه است؟
اما دلم آتش گرفته…
پس بگذار به تو بگویم:من شرم می کنم از آن بی شرمان،
که در ولایت شان،
تو مجبوری سهم ات را از دارایی های ملی ات با این کاسه بگیری.
باشد که این شرم و این آتش که در دل من شعله می کشد، تنهایی هایت را غمخوار باشد، شانه هایت را یار باشد…
Comments
کودکم، دخترم، به من بگو… — بدون دیدگاه
HTML tags allowed in your comment: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>