نگاهی به آتشافروزی در کمپ ترک اعتیاد «گام اول رهایی»
امیرجواهری لنگرودی
https://www.peace-mark.org/152-8
شهر لنگرود در استان گیلان در حوزهی مسائل فرهنگی-اجتماعی از شهرهای مطرح با دهها چهرهی ماندگار در خطهی سر سبز شمال ایران است. اما در این شهر هم مانند دهها شهر و استان دیگر کشور خبرهای نگران کنندهای به گوش میرسد؛ از جمله فاجعهی دلخراش آتشسوزی صبح جمعه ۱۲ آبان ماه ۱۴۰۲ در کمپ ترک اعتیاد «گام اول رهایی» که در نتیجهی آن، ابتدای امر ۳۲ نفر جان باختند و بعد نیز ۴ تن از مجروحین در بیمارستان از دست رفتند تا تعداد قربانیان این تراژدی فراموش نشدنی به ۳۶ جانباخته و تعدادی مجروح و مصدوم برسد.
از وجوه باورناپذیر اخبار مربوط به این حادثه، غافگیری شبانه، محبوس شدن و ازدحام جمعیت روستایی (که دستوپاگیر بودند) و تأخیر حضور آتشنشانها تا نداشتن آب در ماشین آبپاش، بسته بودن در کمپ و مصادیقی از این نوع است که به افزایش آمار فوتیها منجر شد. انگار اگر روز بود، این فاجعه به وقوع نمیپیوست!؟
با گذشت بیش از یک ماه از این حادثهی جانکاه، تو گویی همهی وجوه مربوط به پیگیری ماجرا به انجام رسید و سر و صدا و نمایشات و برو و بیای کمیسیون پیگیری منتخب مجلس، دستگاه قضایی و وزارت کشور، استاندار و فرماندار، شهردار و شورای شهر و امام جمعه و از همه مهمتر ادارهی بهزیستی استان –که کمپ زیر مسئولیت آنان میبایست اداره میشد—، همه و همه بی هیچ اثر و نتیجه پایان گرفت. در این میان، تنها خانوادهها هستند که محرم اسرار نبودند و کسی هم قرار نیست به پرسشهای پرشمار آنها پاسخ دهد.
بسیاری از خانوادهها بودند و هستند که خواستند حرف بزنند ولی تردید و فرافکنی شرایط موجود راه اظهار نظر را بر آنها بسته بود. همه، بدون توجه به عمق وقایع فقط به اطراف مینگریستند، هر کسی در فکر تحویل گرفتن پیکر عزیز جانباختهاش بود و هیچکس فکر نمیکرد غیر از پیکر عزیز خودش سی و اندی جسد دیگر هم در همان سالن آتش جامانده است. به بهانهی اینکه جامعه موضوع اعتیاد قربانیان را نمیپسندد، جسدهای سوخته به فوریت و بدون حتی شناسایی واقعی سریعاً خاکسپاری شدند. تدفین آنها در روستاهای متعدد و گوناگون منطقه، از جمله کومله کولاک محله، شلمان، بالا رود پشت و پایین رود پشت، اطاقور، پاپکیاده، مریدان، ناصر کیاده، چاف، روستای سلطان مرادی، دستک، رانکوه املش، لات لیل شصتان رود، اشکورات رحیمآباد، چاف جیر رودسر، روستای گواه سرای رودسر و چند منطقهی دور و نزدیک دیگر بدون طی مسیر پر پیچ و خم پزشکی قانونی انجام شد. انگار مردم باید عادت کنند که راه و رسم سینهزنی به جولان درآید، عدهای فدایی سینهزن جمع شوند و مرثیهخوانی از راه برسد و هیچ چیزی هم مانع انجام این سنتهای ارتجاعی که برای رد گم کردن به دستور و با همراهی مقامات و مسئولین ذینفع برگزار میشد، نشود. انگار آنهایی که از فشار چرخهی جامعه به اعتیاد روی آورده و از مسیر واقعی زندگی منحرف شدند، باید هم طرد شوند و هم تاوان اینگونهای بپردازند و صدای خانوادهای هم شنیده نشود. به عبارتی مجازات آنها سوختن بدون دادرسی هر وجدان آگاهیست؛ باید اینان بمیرند، زیرا که در جامعهی ایران در اساس آدمکُشی چیز عجیبی نیست. البته کسی در آن جامعه چنین چیزی را الزاماً ترغیب و تشویق نمیکند ولی وقتی جوابگویی بیمعنا است و مسئولیتپذیری هم نیست، آفتابه دزد، به جای مدیر و مؤسس بازخواست میشود. قاتل همیشه به صحنهی جرم باز میگردد و این قاتلین در عزای مقتولان، سینهزنی و مرثیهخوانی هم راه انداختهاند. خود این امر، تا اینجای کار نشان میدهد که دادرسی ابعاد این جنایت در نهایت راه به جایی نمیبرد.
چند صورت مسئله تا به امروز برای افکار عمومی شهر لنگرود و خانوادههای قربانیان بیپاسخ مانده است. این «کمپ ترک اعتیاد» یا موسسهی «گام اول رهایی» تحت مدیریت شخصی به نام «محمد حیدری» بود؛ فردی که خود پیشتر اعتیاد داشته و سپس با سودای کسب درآمد از این راه (به اصطلاح درمان اعتیاد)، کمپی غیر استاندارد را در مدرسهی مستهلک و احیاء شدهی دورهی رضاخانی راه انداخته بود. این ساختمان قدیمی، بدون کمترین امکان تجهیز شده و با ظرفیتی محدود با انواع ارتباطها و رانت و رشوه و فساد توسط محمد حیدری فعال شده بود و گفته میشود که او در این کمپ از خواباندن جوانان از مرز ۲۰۰ هزار تومان به ۲۰ میلیون تومان دست به تجارتی سودآور زد و دیگرانی نیز در این باب یا با او همراه شدند یا از او سهم بردند. اما امروز آن افراد کجا هستند؟
دو نکته را باید دربارهی کمپهای ترک اعتیاد به یاد داشته باشیم:
یکم: مطابق مادهی ۴ آییننامهی اجرایی مراکز مجاز درمان و کاهش آسیب اعتیاد، «کمیتهی نظارت کشوری بر مراکز مجاز درمان و کاهش آسیب» شامل ترکیبی از نمایندگان وزارت بهداشت، وزارت کار، سازمان نظام پزشکی و دبیرخانهی ستاد مبارزه با مواد مخدر میشود.
دوم: در مورد حادثهی «کمپ ترک اعتیاد لنگرود»، عدم نظارت دقیق کمیتهی نظارت بر رفتار غیرقانونی این کمپ –که زمینهساز جان باختن ۳۶ نفر شده—، مستند به مادهی ۲۹۵ قانون مجازات اسلامی میتواند مصداق ترک فعل و شراکت در وقوع جنایت باشد. به همین جهت رسیدگی قضایی به قصور مراجع دولتی در این پرونده بسیار حیاتی است.
این کمپ نه پزشک دائم و نه روانکاو و نه مددجوی سالم (که خود مجبور به ترک اعتیاد نباشد) داشته و گفته شده هشت نفر در آن شب شوم فاجعه کلید داشتند و جان سالم به در بردند؛ اما امروز اینها کجایند و پاسخ این جنایت بزرگ را چگونه میدهند؟
اگر دم از بیخیالی نزنیم باید گفت که طرحهای انضباطی و برنامههای «ساماندهی» که در رسانهها دهان باز کرده، گوش فلک را کر کرده است. آنچه طی جنایت خونین آتشافروزی در «زردآب محلهی لنگرود» اتفاق افتاده، بخشی از زندگی روزمرهی هزاران بیخانمان و بیسرپناه معتادی است که بین کمپها، مراکز نگهداری و یا در خیابانها سرگرداناند. نه جامعه آنها را میخواهد و نه دولت؛ چرا که حکومت نقشهی راهنمای پایهای برای رفع این بیماری خانمانسوز در سر ندارد. همهی آنها ترجیح میدهند بی سر و صدا از شر چنین افرادی خلاص شوند. نتایج نظرسنجیها نشان میدهد که بسیاری از مردم نمیخواهند افراد مبتلا به اعتیاد را ببینند، بسیاری با جمعآوری و مجازات آنها موافقاند و البته مرگ آنها نیز آنچنان اهمیتی ندارد. همین حالا هم نیروی انتظامی و قوهی قضاییه به تأسی از طرحهای بینتیجه و ناکارآمد در چین و ماچین، در پی آناند که قانونی را در مجلس تصویب کنند که زمان اقامت اجباری در کمپها را از حداکثر شش ماه به دو تا پنج سال برسانند؛ مبادا که خدشهای به «زیبایی چهرهی شهر»، «برند شهر»، «چهرهی معنوی امالقرا» و بسیاری مفاهیم ایدئولوژیک دیگر –که شب و روز بر مبنای آنها دستهدسته شهروندان همین کشور را راهی کمپ و زندان جهنمهای روی زمین میکنند— وارد شود، حتی اگر مرگ «متجاهرینی» را در پی داشته باشد که بر مبنای قانون، به شکل رسمی و علنی و بدون ذرهای شرم و نگرانی، از حقوق ابتدایی شهروندی مثل حق تعیین محل سکونت و حق سرپناه محروماند.
اینها لایههای تودرتوی طرد این جماعتاند. با این همه فراموش نکنیم امروز قتل آشکار ۳۶ انسان –که تنها جرمشان اعتیادشان بود— گلوی تکتک ما را میفشارد و شهر و منطقهی وسیعی را به سوگ وا داشته است. فراموش نکنیم که قتل یک شهروند عادی توسط هر جنایتکاری در ملاءعام چیزی فراتر از سبوعیت نفی انسان در برابر افکار عمومی را بازنمایی میکند و باید دقیق آن را بازشناسی نمود و به انکارش برنیامد. نباید این جنایت را عادی جلوه داد و خرسند بود که عدهای معتاد از جامعه کم شدهاند. در جامعهای که خود سراسر در چنبرهی اعتیاد میلولد، همهی خانوادهها نگران آن هستند که فردا نوبت آنهاست که در اندوه از دست دادن عزیز خود به ماتم فرو روند.
باری بر مبنای آنچه آوردیم، امروز زمان آن فرا رسیده که نسبت به اینگونه به اصطلاح مراکز ترک اعتیاد چارهی عاجل اندیشیده شود تا از وقوع اینگونه جنایات مهیب و جانسوز جلوگیری کنیم. باید از فاجعهی آتشافروزی در لنگرود درس گرفته و آن را چراغ راهنمای خود قرار دهیم و به هر کلاشی، به عنوان مدیر مسئول اعتماد نکنیم تا برای همیشه نقرهداغ فرزندان خود نشویم.
andishe.gbg@hotmail.com
Comments
نگاهی به آتشافروزی در کمپ ترک اعتیاد «گام اول رهایی»<br>امیرجواهری لنگرودی — بدون دیدگاه
HTML tags allowed in your comment: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>