نقش زنان در قافله تمدن و رهائی
تقی روزبه
.
آیا میانگین بلوغ جوامع بشری آمادگی و وداع با پیش تاریخ نرینه و امتیازات ناشی از آن را دارد؟!
فارغ از ارزش گذاری، و به عنوان یک واقعیت تلخ و گزنده تاریخی، زنان در مجموع بیشترین باراجتماعی را در پیش برد قافله تمدن بشری و به همان اندازه بیشترین ستم و استثمار و سرکوب را بردوش خود حمل کرده اند. بسیار بیشتر از وزن اجتماعی خود به عنوان نیمی از جامعه چه درعرضه تولید و خدمات اجتماعی رسمی و چه درحوزه های گوناگون تولیدی و اشکال گوناگون کارعاطفی-اجتماعی غیررسمی.
آن ها حتی در حوزه های رسمی هم از دستمزدکمتری نسبت به مردن برخورداربوده اند. اما سهم آنها در بخش اقتصاد غیررسمی و انکارشده کاررایگان و بدون دستمزد ( بیگاری) و سوای کارگا های تولیدخانگی، چه در عرصه بازتولید اعم از کارخانگی رایگان و بازتولیدنیروی کاررسمی ، و یا کار عاطفی پرورش و آموزش فرزندان و یا بازتولیدنسل تعیین کننده بوده است. آنها همزمان مورداستثمارچندگانه قرارداشته و دارند. بهمین دلیل بی تردید سهم و نقش واقعی آنها در چرخه عمومی کاراجتماعی و نهایتا بازتولیدتمدن بشری بیش از مردان بوده است. با این وجود روی دیگراین تراژدی تاریخی، انکاراین نقش و سرکوب همه جانبه اجتماعی و سیاسی و اعمال انواع خشونت های مشهود و نامشهود بوده است که متأسفانه با جهانی شدن سرمایه و کالائی شدن جوانب گوناگون زندگی بردامنه آنها افزوده هم شده است. بخش مهمی از این نادیده گرفتن بدلیل عدم برسمیت شناختن کاربازتولیدی باهمه اهمیتش در چرخه نیروی کاراست که با هدف تأمین نیروی کارارزان و سود و در حقیقت تشدیداستثماراکثریت جامعه درکلیت خود صورت گرفته است. یکی از وظایف مهم خانواده مقدس و مردسالاری و دیگرمقدسات، حفاظت از نیروی کاررایگان و طبیعی و خودجوش کردن این نوع خدمات برای سرمایه و اسستثمارکنندگان بوده است. کاربی مزد و بیگاری هم چون بخش لاینفکی از ساختاراقتصادغیررسمی اساسا و بیش از همه بردوش زنان تحمیل و سرشکن شده است. سرمایه داری حتی اکنون هم حاضر نیست کارخانگی را به عنوان کاررسمی برسمیت بشناسد و ترامپ و لوپن ها به نوعی شورش سرمایه هستند در سست شدن حریم هائی چون خانواده مقدس و سقط جنین (بازپروری نسل و کاررایگان ..)، چنانکه استیون بنن خواهان بازگرداندن حرمت وارزش های بربادرفته کلیسا به متن قدرت و جامعه هستند. ردپای این نادیده انگاری سیستماتیک نقش زنان در عرصه کار و اموراجتماعی بویژه کاررایگان بازتولیدی، که توسط جامعه رسمی طبقاتی- سرمایه داری بطورمداوم اعمال می شود و عادی و طبیعی انگاشتن آن را تا اعماق منافدجامعه رسوخ می دهد، متأسفانه از دیرباز حتی در اکثرتئوری ها و نظریه پردازی های چپ هم که عموما مشغله اصلی خود را تجزیه و تحلیل اقتصادرسمی و نقداستثمار از قبل آن قرارداده اند دیده می شود. و چنین است که اقتصادبرسمیت شناخته نشده سرمایه داری و نایده گرفته شدن آن در بازتولیدچرخه اجتماعی کار و زندگی، عملا توسط آن ها نیز برسمیت شناخته می شود و به تبع آن مفهوم و گستره طبقه و مشخصا طبقه مولد و تحت استثمار، و مبارزه طبقاتی به شدت یک وجهی و محدود و سخت مردانه می شود، که برطبق آن مقوله ای چون رهائی زن و مشخصا تبعیض مبتنی برجنس، فراطبقاتی و بیرون از ستم طبقاتی و بعنوان امری ثانوی و در اولویت درجه دوم قرارمی گیرد. غافل از آن که با مردسالاری و تداوم ستم و استثمارزنان و سرکوب زنان نمی توان سخنی از سوسیالیسم و رهائی در معنای واقعی خود برزبان آورد.
تاریخ و قافله تمدن بشری بسیاربیشتر از آن که وانمود می کند به زنان و نقش آن ها وامداراست. آیا زمان برسمیت شناختن این نقش فرارسیده و میانگین بلوغ جوامع بشری آمادگی پذیرش آن و وداع گفتن با پیش تاریخ نرینه خود و امتیازات ناشی از آن را دارد؟! بی گمان پاسخ به این پرسش خود یکی از چالش های بزرگی است که در برابربشرامروز قرارگرفته است.
با در نظرگرفتن جایگاه اکثریت بزرگی از زنان در تولیداجتماعی و بطورکلی چرخه تمدن بشری، و استثمار و سرکوب چندلایه اقتصادی و سیاسی وفرهنگی، و این که واقعیت وجودی آن ها بطورعینی بیانگرتنوع و چندگونگی مقوله کار ونقش آن در قوام و دوام حیات بشری، اعم ازکاریدی و عاطفی و بازتولیدی ( و عمدتا غیررسمی در سیستم حاکم)، و به اعتبارپتانسیل اجتماعی که آنها حامل آنند، می توان مدعی شد که نه فقط بطورعینی حلقه ای کلیدی و پیشرو در جنبش رهائی بشمار می روند، بلکه به درکمان از سوسیالیسم، طبقه ومبارزه طبقاتی و تکثرو چندلایه بودن آن و عزم مان برای به گورسپردن مناسبات آغشته به مردسالاری و اهمیت خشونت زدائی از تاروپودجامعه، به رهائی و مبارزه علیه هرگونه قدرت بیگانه شده و مشرف برجامعه و افرادجامعه، به جهان شمولی انسان، فارغ از رنگ و نژاد و جنس و مذهب و ملیت و…؛ معنا، جامعیت و رنگ و بوی تازه ای می دهد. بدیهی است که افزایش خودآگاهی زنان به موقعیت عینی خویش و خودسازمان بابی آن و نیز آگاهی عمومی به نقش آن در رهائی جامعه، می تواند شتاب دوچندانی به آن بدهد. بطریق اولی در جمهوری اسلامی که در آن انواع تبعیض ها وآپارتایدجنسی”قانونی” هم محسوب می شود و دامنه ستم و تبعیض چندین برابر است، اهمیت رهائی زنان و خودآگاهی جامعه به نقش آن در کل فرایندرهائی جامعه از تاروپودرسوبات کهن و حاکم و انواع مناسبات تبعیض آمیزاجتماعی و مردسالارانه، و از استبدادحاکم، دو چندان می شود.
بی تردید با توجه به طبقاتی شدن جوامع انسانی، زنان نیز یک پارچه نبوده و خود به اقشار گوناگون طبقاتی تقسیم می شوند. که در آن نحوه زیست و زندگی زنان مرفه با اکثریت بزرگ زنان زحمتکش و مولد و تحت استثمار متفاوت می شود. گرچه آنها چه بسا ممکن است در حوزه های محدودتری از تبعیض ها هم پوشانی هائی با هم داشته باشند، اما تمایز و شکاف در حوزه های اصلی زیست و زندگی برجای می ماند. با عطف به همین واقعیت بحث نقش زنان در رهائی و اهمیت تاریخی آن تا آنجا که به جوامع طبقاتی برمی گردد ناظربر اکثریت بزرگ زنان تحت استثمار و زحمتکش است.
تقی روزبه ۸ مارس ۲۰۱۷
Comments
نقش زنان در قافله تمدن و رهائی<br>تقی روزبه — بدون دیدگاه
HTML tags allowed in your comment: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>