مالیات بر”مردانگی”
زهره سحرخیز
.
مالیات بر”مردانگی”
وضرورت حمله به برج های دوقلوی دولت و پارلمان
جنبش فمینیستی همه راه ها را برای مبارزه با تبعیض جنسی و خشونت مردان آزموده است. این هم یک شیوه جدید: مالیات بر “مردانگی”! چرا که نه؟ مگر نه این که پول, حاکم بی رقیب در جهان مردسالار کنونی است, و نه فقط در بازار بلکه حتی در پارلمان ها و در دموکراسی هاهم, احزاب با وعده مالیات بستن بر این و مالیات نبستن بر آن به قدرت می رسند و یا از قدرت می روند؟
خانم گودرون شیمن دبیر کل سابق بزرگ ترین حزب چپ سوئد که حالا از فعالیت ,حزبی، کنار رفته اما می گویند در صدد تشکیل یک حزب فمینیستی است، پیشنهاد کرده است قانونی وضع شود که بر اساس آن مردان صرفا به خاطر این که مرد هستند، مالیات بیشتری بپردازند. علت: مردان از مزایای بسیار بیشتری در جامعه برخوردارند و برای جامعه هزینه دارند، بنابراین باید برای این مواهب و امتیازات خود مالیات بپردازند!
راست هم می گویدفقط گرایش مردان به خشونت و لاف زنی با خصوصیات “مردانه” را در نظر بگیرید می بینید این “مردانگی” به تنهایی مقادیر عظیمی خرج روی دوش ملت هامی گذارد. مساله را شوخی نگیرید، بعد از این که پیشنهاد خانم شیمن بحث داغی را در جامعه سوئد دامن زد، روزنامه های سوئد به بررسی مساله پرداختند و دیدند حق با خانم شیمن است و “نیمه اصلی” هزینه های بسیاربالاتری روی دست جامعه می گذارد. این هم شهادت آمار:
بزهکاری:
سهم زنان: ۱۹ درصد, هزینه : ۵ میلیارد کرون
سهم مردان:۸۱ درصد, هزینه: ۲۱٫۴ میلیارد کرون
تصادفات ترافیک:
سهم مرگ و میر زنان: ۲۵ درصد, هزینه: ۵٫۷۵ میلیارد کرون
سهم مرگ و میر مردان: ۷۵ درصد, هزینه:۱۷٫۲۵ میلیارد کرون
حق بیکاری
سهم زنان: ۴۶ درصد, هزینه: ۱۳٫۱ میلیارد کرون
سهم مردان: ۵۴ درصد, هزینه : ۱۵٫۳ میلیارد کرون
در دو مورد هم هزینه زنان بیشتر است یکی حق بیماری که سهم زنان در آن ۵۸ درصد و هزینه آن ها ۲۳٫۵ درصد است و سهم مردان ۴۲ درصد و هزینه آن ها ۱۷ میلیارد کرون است ، و دیگری آموزش که سهم زنان در آن ۶۱ درصد و هزینه آن ها ۱۰٫۳ میلیارد کرون است، و سهم مردان از آموزش ۳۹ در صد و هزینه آن ها ۶٫۹ میلیارد کرون است.
تازه اولی یعنی بیماری به علت فشار کار دوگانه و کارهای سنگین تر و سطح پائین تر زنان است یعنی هزینه مردسالاری است، و دومی یعنی آموزش که یک سرمایه گذاری اجتماعی است و هزینه به شمار نمی آید.یعنی آن جا هم که سهم زنان بیشتر است یا در نتیجه تبعیض است یا در نتیجه یک گرایش مثبت، نه یک کتی راندن در جاده ها و مرگ و میر و یا دعوا راه انداختن و به زندان رفتن!
تازه همین دو مورد اخیر هم نمی تواند هزینه های سنگینی را که جامعه باید بابت باج سبیل مردان بدهد جبران کند و هزینه کل زنان در این چهار حوزه ۵۸٫۱۵ و هزینه کل مردان ۷۷٫۸۵ میلیارد کرون می شود!
تازه این در جامعه ای است مثل سوئد که زنان حق و حقوق خود را به درجات زیاد گرفته اند و هزینه این حقوق را جامعه می پردازد. اگر قرار باشد آمار مشابه برای کشوری مثل ایران اسلامی یا هند یا بنگلادش تهیه شود، که در آن ها نه تنها زنان حقوق شان را به دست نیاورده اند، بلکه اساسا خودشان را به عنوان حق و ناموس و کشتزار مرد به حساب می آورند، هزینه زنان در استخوان بندی جامعه به اندازه همان دنده کوچک مرد هم که مدعی اند زن از آن بوجود آمده نمی شودو احتمالا بیشتر هزینه ها به همان “چارستون اصلی” جامعه یعنی مردان اختصاص دارد.
ممکن است بگوئید پیشنهاد خانم شیمن منطقی نیست، چون عیب از سیستم است و باید سیستم را درست کرد. راست می گویید ولی وقتی شما گیر سیستمی می افتید که به زحمت از جایش تکان می خورد، و احزاب و سیاست مداران ردیف ردیف لب تکان می دهند و سنگ حقوق زن را در حرف به سینه می زنند تا درعمل با همان سنگ محکم سر زنان را نشانه بگیرند، گاهی مجبورید پیشنهادهایی بدهید تا مردانی را که روی امتیازهای خودشان خوب لم داده اند نیشگون بگیرید.
همین خانم شیمن زمانی که بیا و برویی داشت و رهبر حزبی نسبتا پرطرفدار بود گفته بود در وجود هر مرد سوئدی یک طالبان خوابیده است. تمام جامعه سوئد ناگهان برآشفت و آرای حزب مثل آبشار سرپائینی رفت ومردان سوئدی خشم خود را فریاد کردند، و احزاب دست راستی برآشفتند که باید این حزب و دبیر کل اش را تنبیه کرد و رفقای حزبی به خانم شیمن گفتند از مردان سوئدی پوزش بخواه… اما این خانم نه گذاشت و نه برداشت و در جواب چیزهایی گفت به این معنی :خوب کردم که گفتم، حق داشتم. همین که این حرف اینهمه سوزش بوجود آورده، معلوم است به خوب جایی زده ام. این ها دوست دارند از حقوق زنان طوری دفاع کنید که همه بتوانند تصدیق کنند و روسفید هم از آب در بیایند، من آن روی سیاهی را نشانه رفتم که نمی خواهند نشان دهند.
ایجاد یک حزب فمینیستی هم که اکنون در سوئد از آن صحبت می شود، از همین قبیل پیشنهادات سوزاننده و نیشگون گیرنده است. در حقیقت فمینیست های سوئدی تصمیم گرفته اند احزاب پارلمانی را که همه خود را فمینیست می خوانند و لی به بهانه جهانی شدن وفشار بازار جهانی، محکم و خیلی”مردانه” پای شان را روی حقوق زنان گذاشته اند، تنبه کنند. در این باره بد نیست مصاحبه با خانم ماریا پیا بو ئتیوس – یکی از سرشناس ترین فمینیست ها ی فعال سوئد- را هم بخوانید. یاددآوری این نکته هم جالب است که به گفته خبرنگار، او در سراسر مصاحبه با صدای بلند می خندید تا نیش فمینسم بر احزاب دو رو را خوب به نمایش بگذارد.
خبرنگار از خانم ماریا پیا می پرسد: چرا فکر می کنی حالا زمان آن رسیده که یک حزب فمینیست درست شود.
م. پ: سوئد به خاطر زنان و فمینیسم اش، قانون تن فروشان اش، مهد کودک های اش، قوانین بیمه اجتماعی برای خانواده اش یگانه است. همه این ها را زنان با منازعه طی سالیان دراز فراهم کرده اند[ همینجا مقایسه کنید با مردان به اصطلاح روشنفکر ما که از ساختن راه و کارخانه گرفته تا حق را- اگر گرفته شده باشد- به دولت ها و دیکتاتورهای ریش و سبیل دار محبوب خودشان نسبت می دهند، نه مردم]، منارعه ای که با مقاومت وحشتناک روبرو بود و به عنوان اعمال شیطانی لعن می شد. حالا همه احزاب سوئدی یک باره ادعا می کنند فمینیست اند، ولی نمی توانند فمینیسم را تاب بیاورند. من فکر می کنم ما به حزبی احتیاج داریم که با یک ساختار پدرسالار کهنه شروع نشده باشد، بلکه فقط از زنان تشکیل شده باشد.
خبرنگار:ولی چرا حالا؟
م.پ:برای این که سیاست به طور مرگ آوری خسته کننده شده است. حوصله ما سر رفته و دیگرنمی خواهیم. به علاوه در بیرون یک پایه عظیم هست که نمی خواهد به هیچ حزبی رای بدهد.
خبرنگار:آیا جنبش زنان به یک حزب احتیاج دارد؟
م.پ.ای کاش که احتیاج نداشت. چون ما یک جنبش فرا پارلمانی هستیم. ولی ما در سوئد آن قدر پیش رفته ایم که می توانیم یک لیست دراز از مسایل را وارد سیاست کنیم.
مثلا تجاور امروز خیلی بیشتر از وقتی است که ما کارزار علیه خشونت بر زنان را در دهه ۷۰ شروع کردیم. آن ها میلیون ها و میلیون ها در مبارزه علیه ترور هزینه می کنند، ولی برای هزاران زنی که در خانه خودشان زیر یک ترور دایمی به سر می برند، به هیچ وجه یک ذره تره هم خرد نمی کنند. به این جهت احتیاج به آن هست که ما ترتیب یک حمله به پارلمان و دولت را بدهیم تا این مسایل را جدی بگیرند.
خبرنگار:اشتباه احزاب موجود چیست؟
م.پ:آن ها میدان همان رقابت قدیمی بین اگو های مردانه هستند. ولی گوردون شیمن رفت آن بالا و یک سخنرانی درخشان کرد در باره ساختار پدرسالار که این آقایان مرتب چهار ضلعی اسمش را گذاشتند “نطق طالبان”، من هیچ وقت این سخنرانی را فراموش نمی کنم، چون همه چیز خود را به خاطر یک اعتقاد عمیق درونی به قمار می گذاشت، امری که سیاست به شیوه ای چندش آور با آن بیگانه شده است.
خبرنگار:آیا تو دلت می خواهی رهبر چنین حزب فمینیستی بشوی؟
م. پ.نه، من اصلا دلم نمی خواهد سیاست مدار شوم! من تورتبلیغاتی شان را خواهم بافت. بعد هم یک روزنامه ضد پدرسالاری راه خواهم انداخت، ولی-با خنده بلند- اول احتیاج به ۶۰ میلیون کرون دارم.[ ماریا پیا در این جا با استفاده از اصطلاحا ت رایج در مورد جنگ با تروریسم, نیاز به یک تور تبلیغاتی و اختصاص بودجه برای جنگ با ترور، برای حمله فمینیستی به پارلمان و دولت قرینه سازی می کند تا نشان دهد که راه های پارلمانی برای پیشبرد حقوق زنان در شرایط کنونی کافی نیست و نیاز به یک فشار فوق پارلمانی است که به اندازه حمله ۱۱ سپتامبر، یا جنگ با عراق به سیاستمداران ریاکار شوک وارد کند.
زهره سحرخیز
Comments
مالیات بر”مردانگی”<br> زهره سحرخیز — بدون دیدگاه
HTML tags allowed in your comment: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>