آیا فقط فقر و بی سوادی مردم جهان را به فلاکت کشانده؟
اکبر دهقانی ناژوانی
کشورها به سهم خود با فقر و بی سوادی مبارزه کرده اند. ما ایرانیان هم به سهم خود در زمانهای مختلف با فقر و بی سوادی مبارزه کرده ایم، بیشترین تلاشهای ما در این زمینه در زمان مشروطه، رضاشاه و بخصوص محمدرضا شاه انجام شد. ما آدمهای با سواد و تحصیل کرده زیاد داشتیم، ولی چرا در زمانهای مختلف دارای بحرانهای زیاد بوده و در آخر رژیم شاه افتادیم به دام رژیم آخوندی مذهبی بی عقل و خرافاتی؟
اینکه گفته شود فقر و بی سوادی عامل این بحران هاست و باید با آنها مبارزه کرد درست است، ولی کافی نیست. در تمام کشورها همه بچه های خود را به مدرسه می فرستند برای سواد و یادگیری.
تمام سیاست مداران، اقتصاددانها، صنعتگران، حقوقدانان، جامعه شناسان و روانشناسان و متخصصین علوم طبیعی، فیزیک، شیمی و پزشکی و غیره، بخصوص در کشورهای پیشرفته همه در درجات مختلف با سواد و کلی شناختها و تجارب مختلفی دارند و به کار و فعالیت مشغولند، پس چرا جوامع مختلف هنوز با بحرانهایی مثل فقر، بی سوادی، بی عدالتی، بی فرهنگی، تضاد طبقاتی و جنگهای مختلف دست به گریبانند.؟
کشورهای پیشرفته برای بر طرف کردن بحرانهای داخلی خود جنگ، کشتار، استثمار، استحمار و غارت را به طبقات مختلف کشور خود، بخصوص به طبقه فقیر جامعه خود تحمیل می کنند. از همه بدتر این کشورهای پیشرفته بحرانهایشان را با جنگ و غارت به کشورهای فقیر تحمیل می کنند و مزدور تربیت می کنند برای منافع شوم خود.
مشکل کجاست و از چه چیز هایی ناشی می شود؟
مشکل اصلی احساسکور و عقلکور می باشند.
در قدیم رشد عقل ضعیف و احساس در نبود یاور عقلی در برخورد با واقعیات اجتماعی و محیط زیست ناتوان و رشد مخرب داشت و طی چند هزار سال به احساسکور، مطلقگرا تبدیل شد و به صورت گرایشهای ایدئولوژیکی مذهبی، ناسیونالیستی و قومگرایی بر ذهن و روح و جسم مردم حکومت مطلقه کرده و می کند. این اواخر کمونیسم هم به آنها اضافه شد. همگی آنها به صورت عقب ماندگی، فقر، بی سوادی، بی عقلی، توهم، ترس، جاه طلبی، محافظه کاری، رکود، انزوا، بیماری های روحی و روانی و نهایتا جنگ و خون ریزی و غارت مردم خودنمایی کرده و می کنند. آنها همگی دشمن علم، عقل سلیم و احساس سالم بوده و در تضاد با هم همدیگر را تشدید می کنند. در این لجن ایدئولوژیکی، بخصوص مذهبی ذهن، روح و جسم افراد زیر سلطه احساسکور، بخصوص احساسکور مذهبی عقبگرد، راکد، منزوی، خرافاتی و مسخ شده اند.
امروزه با وجود علم و پیشرفت و رشد عقلی هنوز احساسکور ایدئولوژی ها بر کشورها، بخصوص کشورهای فقیر حکومت می کند.
نمونه اش در اواخر رژیم شاه سرمایه داران، درباریان، آخوندهای درباری و آخوندهای ارتجاعی، مثل خمینی و اربابان اسرائیلی، انگلیسی، اروپایی، آمریکایی و روسی و اپوزیسیون وازده، مردم را بی عقل، منزوی و مسخ کردند و با آنها انقلاب ۵۷ را راه انداختند و آخوندهای بی عقل و ارتجاعی و اسلام افراطی را بر گرده مردم سوار کردند. بعد از انقلاب ۵۷ آخوندهای بی عقل به فرمان احساسکور مذهبی افراطی حاکم بر ذهن، روح و جسم خود و به فرمان اربابان عقلگرای کور خارجی طوری برنامه چیده اند که مردم بیشتر مسخ و بیشتر گرفتار احساسکور مذهبی شوند تا نتوانند رشد علمی، عقل سلیم و احساس سالم پیدا کنند. طی چند دهه توهم، ذهنگرایی، پوچگرایی، بی سوادی، فقر و بی قانونی در جامعه بالا گرفت. عده ای که بیش از حد بی عقل و گرفتار احساسکور ایدئولوژیکی، بخصوص احساسکور مذهبی بودند به فرمان احساسکور حاکم بر ذهن و روح خود خود را به جمهوری اسلامی فروخته و صاحب پست و مقام شدند. عده ای دیگر از این قماش بی عقل به فرمان احساسکور حاکم بر ذهن و روح خود با پول مدرک دکترا و مهندسی می خریدند و برای همدیگر پز عقل کلی می دادند. با این مدارک کذایی پستهای مهم را اشغال کردند و آخوندهای بی سواد گرفتار احساسکور مذهبی را تقویت کردند و با هم می چاپیدند و می خوردند. هر کدام از آنها به غیر از دزدی های کلان، ماهانه دویست تا سیصد میلیون تومان حقوق ماهیانه گرفته و می گیرند و هیچ کاری بلد نیستند، فقط وقت کشی و خرابکاری می کنند. متقابلا به برکت احساسکور مذهبی حاکم بر ذهن و روح لجن آخوندهای افراطی اکثریت مردم جامعه بی سواد، فقیر، بی کار، چند کاره تا شاید در ماه بین ده تا پانزده میلیون تومان درآمد داشته باشند. این مبلغ کفاف چند روز آنها را نمی دهد، چون تورم و گرانی روز به روز بیشتر می شود تا حدی که میلیونها نفر حاشیه نشین و بسیاری از خانواده ها نان خالی هم به سختی گیر می آورند آن هم با نسیه خریدن. افراد دیگری بچه دزدی، بچه فروشی، کلیه، کبد، قرنیه چشم فروشی، تن فروشی، مواد فروشی، داروی تقلبی فروشی، در سطل آشغال دنبال لقمه نان گشتن. همه اینها در جمهوری اسلامی ناب محمدی گرفتار احساسکور مذهبی افراطی به شغلهای شریف تبدیل شده اند، البته پشت این جریانات دست های خارجی، بخصوص صهیونیسم اسرائیل هم قرار داشته و دارند. کشورهای فقیر دیگر هم کم و بیش همین وضعیت را دارند، چون از عقل سلیم و احساس سالم ضعیف و گرفتار احساسکور ایدئولوژی ها، بخصوص مذهبی هستند.
کشورهای پیشرفته چرا مشکل دارند؟
اما برعکس ایران و کشورهای فقیر که بیشتر گرفتار احساسکور ایدئولوژیها، بخصوص مذهبی هستند کشورهای ثروتمند بیشتر گرفتار عقلکور هستند. عقلکور در ذهن و روح و جسم سرمایه داران بی احساس مفتخور غارتگر مطلقگرا حکومت می کند و بر بخشی از طبقه متوسط حاکم است که با سرمایه داران ارتباط تنگاتنگ دارند.
البته در این کشورهای پیشرفته احساسکور ایدئولوژیها، بخصوص مذهبی در رده های پایین جامعه، بخصوص طبقه فقیر حکومت می کنند. اما ضعیف و زیر سلطه عقلکور سرمایه داران هستند.
عقلکور خدای حاکم بر ذهن، روح و جسم سرمایه داران به آنها فرمان می دهد که شما سرمایه داران به فرمان من خدای عقلکور پای روی احساس خود بگذارید و طبقات مردم کشور خود، بخصوص مردم فقیر ایدئولوژیک زده که چندان سواد ندارند و کم عقل هستند را غارت کنید. اما برای اینکه صدای مردم خودتان در نیاید بهتر است که فشار بر آنها را کمتر کنید و فشار بر کشورهای فقیر را بیشتر کنید. شما باید احساس فضول خود را زیر پا له کنید و به فرمان من عقلکور، کشورهای دیگر که فقیرتر، بی سوادتر، کم عقل تر و احساس سالم ندارند و بیشتر گرفتار احساسکور ایدئولوژیکی هستند را با فریب، جنگ و غارت ضعیف کرده و زیر سلطه خود بیاورید تا خودتان ثروتمند تر و قوی تر شوید. اما از این غارت کشورهای فقیر کمی هم به مردم کشور خود بدهید تا صدای آنها در نیاید و به کم قانع و زیادی دنبال عقل سلیم، احساس سالم، عدالت و حق و حقوق نگردند. شما سرمایه داران به این طریق می توانید بر مردم کشور خود و بخصوص بر کشورهای فقیر حکومت مطلقه بکنید تا من عقلکور تقویت شوم.
عقلکور حاکم بر ذهن و روح سرمایه داران می گوید؛ اگر شما سرمایه داران بی احساس از احساس کم آوردید بروید در هتلهای مجلل با دختر بچه ها و پسربچه ها عشق بازی کنید. فیلمهای پورنو ببینید و هزاران کثافتکاری های دیگر بکنید تا کمبودهای روحی و احساسی شما بطور کاذب برطرف شود. با این ارضاء کاذب روحی و احساسی آماده می شوید برای جنگ و غارت بعدی. در ضمن رقبای ثروتمند را هم در نظر بگیرید که از شما جلو نزنند، حتی اگر لازم شد با آنها بجنگید.
عقلکور سخنی با دشمنش احساسکور دارد.:
ما دو تا خدا با هم دشمن هستیم و چندین قرن با هم می جنگیم. ما در جنگهای خودمان در کشورهای مختلف، بخصوص کشورهای فقیر مردم را جانی و مالی قربانی کرده ایم تا مردم ضعیف و ما دو تا خدا بر ذهن، روح و جسم مردم با قدرت فرمانروایی کنیم. من در کشورهای ثروتمند، بخصوص در ذهن و روح سرمایه داران تقویت شده ام، مثل آمریکا. توی احساسکور دشمن من در کشورهای فقیر، بخصوص طبقه فقیر حاکم هستی، مثل ایران.
ما تا به حال رشد علم را انحصاری در اختیار خودمان گرفته ایم. ما با رشد انحصاری علم در صنایع نظامی، صنعتی، اقتصادی و حقوقی توانسته ایم بر کشورها حاکم و بر دامنه جنگهای خود بیفزاییم و جوامع را دو قطبی کرده و در سراسر جهان، بخصوص از کشورهای فقیر جانی و مالی قربانی گرفته و می گیریم. دو تا جنگ جهانی را به مردم جهان تحمیل کرده ایم. در عوض ما دو تا خدا در تضاد، جنگ و دشمنی با هم تقویت شده ایم.
بعد از جنگ جهانی دوم ما خدایان به انگلیس و آمریکا فرمان دادیم که کودتای ۱۳۳۲ را در ایران بر پا و اسرائیل را در فلسطین اشغالی تاسیس و جنگهای صهیونیستی، عربی و اسلامی به فرمان ما خدایان در خاورمیانه و فلسطین شروع و هنوز ادامه دارند.
در ادامه ما خدایان انقلاب ۵۷ را در ایران پیاده کردیم و به فرمان ما جنگهای علنی و پنهان داخل ایران و جنگ ایران و عراق و جنگهای خاورمیانه بین جمهوری اسلامی افراطی، عربهای افراطی، مثل صدام حسین و صهیونیسم افراطی به رهبری نتانیاهو و اربابانشان، بخصوص آمریکا را شروع و مردم ایران، عراق خاورمیانه و فلسطین جانی و مالی قربانی کردیم.
اما از چند دهه پیش وضعیت هر دوی ما خدایان در سراسر جهان رو به وخامت است، برای مثال هیتلر و کمونیسم در جنگهای ما به ما دو تا خدا خیلی خدمت کرده بودند. اما ما دو تا خدا نتوانستیم آنها را نگه داریم و رفتنی شدند، چون مردم جهان آگاه شده بودند.
الآن هم جنگهای ما دو تا که یک سر آن به نتانیاهو و دار و دسته صهیونیسم وصل، سر دوم آن به جمهوری اسلامی، سر سوم به کشورهای عربی منطقه خاورمیانه و غزه، سر چهارم آن به نظام سرمایه داری غرب و شرق وصل است به بن بست رسیده اند، نمونه اش جمهوری اسلامی و صهیونیسم که چندین دهه هر دو زیر سلطه ما و در جنگهای ما شریک بوده و هستند خیلی ضعیف و رفتنی هستند. آنها دیگر توان ندارند در برابر مقاومتهای مردم خود آگاه ایستادگی کنند. با وجود تمام اینها ما دو تا خدا جنگ روسیه و اوکراین را هم به آنها اضافه کرده ایم تا شاید در این جبهه جنگ جدید ما دو تا خدای عقلکور و احساسکور پیروزی به دست آوریم.
این اواخر مردم ایران، خاورمیانه، فلسطین، اسرائیل، اوکراين ، روسیه، اروپا، آمریکا و جهان بیشتر آگاه شده و دیگر حاضر نیستند که زیر سلطه ما خدایان احساسکور و عقلکور قربانی بشوند.
بر علیه جنگهای ما خدایان در غزه، اوکراین و ایران، مردم جهان تظاهرات و اعتراضات بر گذار کرده و می کنند.
مردم جهان به خاطر جنگ، نسل کشی و قحطی مردم فلسطین از نتانیاهو و صهیونیسم افراطی متنفر هستند. او را بجرم نسل کشی در دادگاه بین المللی محکم کرده اند. در سازمان ملل برای اولین بار اکثریت کشورها به کشور فلسطین رای دادند.
گِرتا تونبرگ دختر جوان صلح طلب مبارز اهل سوئد همراه با نوجوانان و جوانان سراسر جهان بر علیه جنگهای ما خدایان احساسکور و عقلکور در جهان، بخصوص در غزه قد عَلم کرده اند. این دختر مبارز همراه با نوهٔ نلسون ماندلا و ۵۰۰ نماینده مجلس، وکیل، فعال مدنی و حقوق بشری با کشتی های حامل آذوقه به طرف غزه در حال حرکت بودند. اما به فرمان ما خدایان حاکم بر ذهن و روح نتانیاهو و دار و دسته این آذوقه ها ضبط و این افراد خَیر دستگیر شدند. با وجود این دستگیری ها حرکت مردمی این دختر و همراهانش تاثیرات عمیقی بر مردم جهان داشته و دارد و آنها را بر علیه نتانیاهو و دار و دسته او به واکنش و عکس العمل بیشتر وا داشته و می دارد.
این اواخر ما دو تا خدا ( منظور خدای احساسکور صهیونیستی و خدای عقلکور سرمایه داری حاکم بر ذهن و روح نتانیاهو) به نتانیاهو فرمان دادیم که در سازمان ملل سخنرانی کند. اکثر نمایندگان کشورها از سالن سخنرانی او در سازمان ملل بیرون رفتند، چون خود این نمایندگان و جامعه جهانی از نتانیاهو متنفر بوده و هستند. بعد از برخورد جهانیان و برخورد نمایندگان سازمان ملل نتانیاهو و دونالد ترامپ روز دوشنبه مجبور شدند از مواضع قبلی خود در سرنوشت فلسطین و غزه تا حدودی کوتاه بیایند و بیانیه ۲۰ ماده ای صادر کردند که بدون ایراد نیست. باید دید که در عمل چه پیش می آید.
اما تا همین حد نشان می دهد که مردم جهان ما خدایان عقلکور و احساسکور جنگ طلب را عقب رانده اند و این تازه شروع ماجراست.
خدای احساسکور می پرسد چرا الآن بر علیه ما مخالفت بیشتر شده؟
عقلکور در جواب می گوید؛ امروزه علم رشد کرده و گسترده تر شده است. مردم، بخصوص نوجوانان و جوانان پی برده اند که اگر از علم رشدیابنده درست استفاده کنند بر سواد، خود آگاهی، عقل سلیم و احساس سالم آنها افزوده می شود. عقل سلیم و احساس سالم بر ذهن، روح و جسم اکثریت مردم حاکم می شوند. این سه، یعنی علم، عقل سلیم و احساس سالم در برخورد با واقعیات درونی ذهنی، روحی و ارگانیسم فرد و افراد و در برخورد با واقعیات اجتماعی و محیط زیست همدیگر را رشد داده و تکمیل می کنند. این یعنی فرد و افراد در رابطه با هم و در رابطه با واقعیات اجتماعی و محیط زیست شناختها و تجارب مخرب قبلی خود را اصلاح کرده و آنها را در مسیر درست تری به کار می گیرند. علم، عقل سلیم و احساس سالم مردم رشد و قوی تر می شوند. مردم فهمیده تر، با سوادتر ، متحد تر، مسئولیت پذیر تر همراه با برنامه و پروژه های عملی رشدیابنده به طرف جلو حرکت می کنند.
در نتیجه ما دو تا خدا که دشمن هم و بر ذهن و روح مردم جهان چندین قرن حکومت مطلقه کرده ایم دیگر نمی توانیم به آن معنی بر مردم آگاه و خودآگاه خداگونه حکومت کنیم. مردم آگاه و از جنگهای ما خدایان، از فقر، بی عدالتی، بی قانونی، انحصارگرایی و مطلقگرایی خسته شده اند.
پیشنهاد نگارنده برای راه حل
مردم کشورها باید از تجارب و شناختهای تلخ گذشته خود درس بگیرند و با کمک هم و با کمک علم آنها را اصلاح و درست بکار گیرند. برای مثال ما ایرانی ها تجارب و شناختهای تلخ زمان شاه و بخصوص زمان رژیم آخوندی را داریم. گفتن اینکه آنها مربوط به گذشته هستند و اصلاح آنها فایده ای ندارد حرف بی ربطی است. آثار مخرب آنها را ما در زندگی فعلی خود می بینیم. آنها امروزه ذهن، روح و جسم ما را مثل خوره می خورند. آنها در اجتماع، اقتصاد و سیاست ورشکسته و در تورم، گرانی، بی کاری، بی پولی، بی خانمانی ما خودشان را نشان می دهند و از بین رفتنی نیستند. مگر اینکه ما مردم با هم دو نفره، سه نفره و چند نفره هسته های تشکیلاتی ترتیب بدهیم و در هر سطح کوچک و بزرگ و در هر زمینه ای که برایمان مطرح است کار تشکیلاتی بکنیم. از تقسیم کار در خانه بین هم گرفته تا مشکلات درسی، کاری، اجتماعی، سیاسی و کارهای عام المنفعه و مددکاری.
در درجه اول باید به هم اطمینان کرده. دوم امنیت لازم همدیگر را در نظر بگیریم. سوم در هر تشکل هسته ای از مشکل کوچکی که برای ما بوجود آمده شروع کنیم که اگر در عمل اشتباهی رخ داد اشتباه کوچک و قابل اصلاح باشد. چهارم از شناختها و تجارب گذشته خود و همدیگر کمک بگیریم تا آن اشتباهات را دوباره تکرار نکنیم، نتیجه اینکه اشتباهات گذشته نه فقط دوباره تکرار نمی شوند، بلکه اصلاح شده و دیگر ذهن و روح ما را مثل خوره نمی خورند. در عوض تجارب و شناختهای درست تری در زندگی پیدا و همه اینها بر ذهن، روح، عقل، احساس و جسم ما تاثیر درست گذاشته و ذهن و روح ما را می سازند و آرامش می بخشند و گشایش در حرف و عمل و زندگی ما بوجود می آورند. پنجم از شناختها و تجارب و علم به دست آمده همدیگر کمک بگیریم و با همدیگر مشکلی را حل کنیم. ششم ما مردم با کمک هم باید بدانیم در برخورد با هر مشکل و یا در برخورد با واقعیات اجتماعی و مجیط زیست کجاها عقلی، کجاها احساسی و کجاها از هر دو به موقع و بجا استفاده درست بکنیم تا هم مشکل فردی و جمعی و هم مشکل اجتماعی و محیط زیست در رابطه با هم درست حل شوند. با اصلاح آنها ذهن، روح، عقل، احساس و جسم خودمان را اصلاح و درست تر رشد می دهیم. هفتم علم درست، عقل سلیم و احساس سالم جای عقلکور و احساسکور را در ذهن و روح و جسم می گیرند و این خدایان کور مطلقگرا از ذهن، روح و جسم ما رخت برمی بندند. در اینجا است که شعر معروف حافظ بزرگ معنی درست خود را پیدا می کند《 دیو چو بیرون رود فرشته در آید》. آثار مثبت این جایگزینی درست را در پیشرفت اجتماع، سیاست، اقتصاد، صنعت، فرهنگ، علوم طبیعی، علوم اجتماعی (جامعه شناسی و روانشناسی)، مراکز آموزشی و اداری، حقوق و قانون خواهیم دید، البته یک شبه تحقق نمی یابند. اما اگر میلیونها نفر تشکل هسته ای دو نفره، سه نفره و چند نفره تشکیل بدهند و در هر سطحی بخواهند کار درستی بکنند. میلیونها قدم کوچک برای خودشان و جامعه بر می دارند.
کور از خدا چه می خواهد؟ دو چشم بینا.
موفق و پیروز باشید. پاینده و جاویدان ایران عزيز ما.
اکبر دهقانی ناژوانی
Comments
آیا فقط فقر و بی سوادی مردم جهان را به فلاکت کشانده؟ <br> اکبر دهقانی ناژوانی — بدون دیدگاه
HTML tags allowed in your comment: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>