فرقه دموکرات آذربایجان و رهبر آن ، پیشه وری،
حسن جداری
78 سال پیش در 21 آذر سال 1324 ، فرقه دموکرات آذربایجان به رهبری جعفر پیشه وری از کمونیست های قدیمی، با توسل یه قهرانقلابی، قدرت سیاسی را درآذربایجان به دست گرفت. حکومت فرقه دموکرات تا 21 اذر سال 1325، به مدت یک سال، برقرار بود . این خود، یک حادثه سیاسی مهمی در تاریخ معاصرایران و خاورمیانه، محسوب میگردد . برای بررسی و تجزیه و تحلیل به قدرت رسیدن فرقه دموکرات آذربایجان ، باید در آغاز به دو نکته مهم در رابطه با این پیشامد تاریخی، اشاره شود. عمر حکومت خودکامه رضا شاه با اشغال ایران توسط قشونهای شوروی وانگلیس در سوم شهریورسال 1320، به پایان رسید. دوران حکومت بیست ساله رضا شاه ، دوران اختناق سیاسی وسرکوب آزادی در ایران بود . در سال های آخر جکومت استبدادی خود، رضا شاه هرچه بیشتر به آلمان هیتلری نزدیک شده و روابط سیاسی واقتصادی گسترده ای بین ایران و آلمان، ایجاد شد. در جنگ جهانی دوم، ( 1945 -1939) شوروی، انگلستان، فرانسه و آمریکا در یک طرف و آلمان و متحدینش در طرف دیگر، قرار داشتند. در بحبوحه جنگ، قوای نظامی متفقین برای جلوگیری از افتادن ایران به دست آلمان و به منظور حراست از منابع نفتی خوزستان و دلایل دیگر، تصمیم به اشغال ایران گرفتند. به دنبال ورود قشون های شوروی و انگلیس به ایران، رضا شاه مجبور به استعفا از سلطنت و تن دادن به تبعید، شد.
+++++
با بر افتادن استبداد رضا شاه، آزادیهای نسبی دموکراتیک در کشور به وجود آمده و مردم به ستوه آمده از زورگوئی های رژیم خودکامه، نفس راحتی کشیدند. در شرایط نسبته دموکراتیکی که در فردای تبعید شاه، در کشور به وجود آمده بود، احزاب سیاسی با مرام های متفاوت، تشکیل یافته و نشریات و روزنامه ها، آزادانه فرصت انتشار پیدا کردند. دوران حکومت رضا شاه، دوران سانسورو تفتیش عقاید بود. در آن سال های سیاه خودکامگی، در سرتاسر کشور روزنامه و نشریه آزادی، وجود نداشت. فعالیت آزاد سیاسی اکیدا ممنوع بود و هرگونه فریاد اعتراض درگلو ها خفه میشد وقتی رضا شاه مجبور به استعفا و ترک ایران شد، فقر و فلاکت در کشور بیداد میکرد . دهقانان که بیش از هشتاد در صد اهالی کشور را تشکیل میدادند ، اسیر در چنگ زمین داران کلان و ارباب های خون آشام ، در معرض انواع ستمدیدگی ها، قرار داشتند. هر وقت هم علیه اینهمه ظلم و استثمار اعتراضی میکردند، عمال رژیم فریاد حق طلبانه آنها را با ضرب و جرح و زندان، پاسخ میدادند. در زمینه فرهنگ عمومی، اکثریت اهالی کشور بیسواد بودند و در دهات، نشانی از مدرسه و معلم، وجود نداشت. در صد ببسوادی در بین زنان، بسیار بالا بود در زمینه تقسیم ثروت، اختلاف طبقاتی فاحشی در میان اهالی کشور، حاکم بود. مالکینی وجود داشتند که صاحب صد ها پارچه ده در نقاط مختلف کشور بودند و میلیون ها میلیون انسان زحمتکشی در شهرها و دهات زندگی میکردند که به نان شب، محتاج بودند. استثمار کارگران و زحمتکشان، حد و اندازه ای نداشت. این چنین نظام ظالمانه، تنها با زور سرنیزه و قلدر منشی حاکمانی نظسر رضا خان قزاق می توانست چند صباحی باقی به ماند. رضا شاه که قبل از رسیدن به قدرت، آهی در بساط نداشت در زمان تبعید اجباری و ترک کشور، مالک بیش از هزار پارچه ده در نقاط مختلف کشور بود . بی جهت نبود که در دوران حکومت رضا شاه ، نظام ارباب – رعیتی، دست نخورده باقی ماند! +++++
با بر افتادن استبداد رضا خانی و با وزیدن نسیم ملایم آزادی در پهنه کشور، کارگران ، دهقانان و دیگر اقشار تهی دست جامعه ، همه جا به پا خاسته و در جهت خلاصی از چنگال انواع ستمدیدگی ها ، به تلاش و مبارزه پرداختند . کارگران در اتحادیه های کارگری متشکل شده و دهقانان جسورانه سلطه مرگبار ارباب ها را که زالو صفت خون آن ها را می مکیدند، به مبارزه طلبیدند. در آذربایجان و دیگر نواحی شمالی کشور که در اشغال قوای نظامی شوروی بود ، مبارزات کارگران و دهقانان، دامنه بس گسترده ای داشت . در آذربایجان، در ماه های پیش از 21 آذر سال 1324 که فرقه دموکرات قدرت سیاسی را به تصرف در آورد، شورش و عصیان دهقانان علیه ارباب ها از رشد و اعتلای محسوسی برخوردار بود. این شکوفائی بی سابفه در مبارزات زحمتکشان ده باید همواره در بررسی علل به قذرت رسیدن فرقه دموکرات، مورد توجه قرار گیرد. نکته مهم دیگری که ضروری است در رابطه با تشکیل حکومت فرقه دموکرات در مد نظر باشد، همانا اجحافات و ستم هائی بود که در زمان خودکامگی رضا شاه در حق ملت های غیر فارس، اعمال می شد. حکومت شوونیستی، با قلدر منشی، زبان فارسی را که زبان تنها یکی از ملت های ساکن ایران می باشد، زبان رسمی کشور قرار داده و ملت های غیر فارس را از تحصیل به زبان مادری در مدارس، مانع میشد. تبلیغ نظریه شوونیستی و دروغین آریائی بودن همه ساکنین کشور ، تحقیرفرهنگ و آداب و رسوم ملت های غیر فارس، تغییر اسامی شهر ها و دیگر امکنه از زبان بومی به زبان فارسی، تمرکز گرائی و تمامیت خواهی بی حد و حصر در تمام زمینه های زندگی اجتماعی، همه وهمه بر ناحشنودی ها در بین ملت های غیر فارس افزوده و آنها را به مبارزه علیه رژیم ضد مردمی شوونیست، بر می انگیخت. ستم طبقاتی ، ستم ملی و انواع ستمدیدگی ها و محرومیت ها از یک سو و از سوی دیگر استقراردموکراسی نسبی در کشور و ایجاد شرایط مساعد برای مبارزه و عصیان طلبی، دست به دسب هم داده و در زمستان سال 1324، زمینه ساز ایجاد حکومت های دموکراتیک در آذربایجان و بخش هائی ازکردستان گردید.
+++++
فرقه دموکرات آذربایجان در 12 شهریور سال 1324 ، توسط جعفر پیشه وری و تنی چند از عناصر آزادیخواه، در تبریز ایجاد گردید. در زمان تشکیل فرقه دموکرات آذربایجان، جنگ جهانی دوم با پیروزی متفقین و شکست نازی های آلمانی، تازه به پایان رسیده بود . آذربایجان و دیگرنقاط شمالی کشور در آن زمان، در اشغال ارتش شوروی بود . استقرار این ارتش –که در جنگ جهانی در شکست فاشیسم هیتلری رل اصلی را بازی کرده بود ،– در آذربایحان، در جهت فعالیت کارگران ، دهقانان و نیرو ها و عناصر دموکرات و کمونیست این دیار ، شرایط مساعدی به وجود آورده بود . جعفر پیشه وری از روشنفکران و کمونیست های قدیمی بود که سال ها در جهت رهائی زحمتکشان ، در جبهه های مختلف سیاسی و نظامی، پیگیرانه مبارزه کرده بود . محافل ارتجاعی و دشمنان امر رهائی زحمتکشان، در گذشته از هیج تهمت و دروغ پردازی در زمینه شخصیت پیشه وری، خود داری نکرده اند شاید تحت تاثیر این تهمت زدن ها بوده که نیروهای سیاسی چپ ایران نیز در بهترین حالات، مبارزات و تلاش های پیشه وری را نادیده گرفته اند. گوئی چنین شحصیت سیاسی پر آوازه ای، در صحنه سیاست ایران هیچوقت وجود نداشته است! جعفر پیشه وری در سال 1272 شمسی در یک خانواده فقیر دریکی از دهات خلخال بنام زاویه سادات ( سید لر زیوه سی) که اکثر ساکنین آن سید بودند ، به دنیا آمد. تا دوازده سالگی در محل تولدش زندگی کرد و در همانجا خواندن و نوشتن را از ملای ده، آموخت. یکی از معلمینش میر یحیی، پدر بزرگش بود. میر جواد پدر پیشه وری در مبارزات مسلحانه یازده ماهه در تبریز، در انقلاب مشروطه شرکت داشت و از فذائیان ستارخان بود. پیشه وری در عنفوان جوانی در جستجوی کار،همراه خانواده به آن طرف رود ارس مهاجرت کرد و در دهکده بولبوله از توابع آبشوران، ساکن شد. پیشه وری چندی بعد در قصبه صابونچی اقامت گزید. وی برای گذران زندگی، در مدرسه ای که درس میخواند ، به شغل مستخدمی پرداخت. سپس در دار المعلمین باکو مشغول تحصیل شد . پس از فارغ التحصیلی، در مدرسه اتحاد ایرانیان و بلدیه، معلم شد. از سال 1913 تا سال 1917 ، پیشه وری در دهکده خردالان ، تدریس میکرد. صغری خانم خواهر پیشه وری که چندی پیش در 101 سالگی وفات بافت، در اشاره به معلمی برادرش و علاقه ای که وی به تحصیل کودکان تهی دست داشت، در خاطراتش چنین می نویسد: : پیشه وری ” پول هائی که ار معلمی در آورده بود جمع کرده و در خردالان دو اطاق کرایه کرده، به وسیله اعلانی که به دیوار چسبانده بود ، بچه های بی بضاعت کارگران ایرانی را در آن دو اطاق جمع کرده و به صورت رایگان به آنان درس میداد. او به مدت سه سال به این کار ادامه داد.”
+++++
تحولات سیاسی در روسیه تزاری و انقلاب فوریه سال 1917 ، سرنگونی حکومت تزارها و به دنبال آن، انقلاب اکتبر سال 1917، پیشه وری را وارد صحنه سیاست کرد. پیشه وری در جزوه ” سرنوشت من” در این باره چنین می نویسد: ” اقیانوس نهضت اجتماعی، مرا هم مانند سایر جوانان معاصر از جای خود تکان داده، به میدان مبارزه سیاسی انداخت…….از آن تاریخ، فعالیت سیاسی من شروع میشود.” در سال 1918 ، در حزب عدالت که توسط کمونیست ها و کارگران ایرانی ساکن قفقاز در ماه مه سال 1917 در فردای انقلاب فوریه ، ایجاد شده بود ، مشغول فعالیت گردید.بیش از نصف اعضای این حزب را کارگران تشکیل میدادند. پیشه وری جوانی فعال و اهل تحقیق و مطالعه بود . به خواندن آثار تاریخی، فلسفی و ادبی، سخت علاقه داشت . هر وقت فراغتی حاصل میشد، به مطالعه می پرداخت. بزودی به کمیته مرکزی حزب، انتخاب گردید. در23 ژوئن سال 1320، نخستین کنکره حزب عدالت در انزلی برگزارشد. در این کنکره، حزب تصمیم گرفت که عنوان حزب کمونیست ایران را جانشین عنوان حزب عدالت سازد . پیشه وری در این زمان در محافل کمونیستی ایران، شخصیتی شناخته شده بود . بی جهت نبود که این کمونیست فعال و اهل قلم به کمیته مرکزی حزب، انتخاب گردید. وقتی در پایان جنگ های داخلی در شوروی ، در حالیکه نیروهای انقلاب و سوسیالیسم بر دشمنان داخلی و خارحی در همه جبهه ها پیروز می شدند ، در سال 1920 حزب کمونیست ایران ( حرب عدالت) در ناحیه گیلان مشغول فعالیت شد، پیشه وری هم همراه رفقایش به گیلان آمد ه و در جهت پیشبرد امر انقلاب با دست اندر کاران جنبش مسلحانه جنگل به همکاری پرداخت . پیشه وری در دولت دموکراتیک، شورائی سوسیالیستی به سرکردگی میرزا کوچک خان، سمت وزارت خارجه را داشت. با آمدن کمونیست ها به گیلان و اتحاد بین نیروهای جنگل و چپ های رادیکال، جنبش جنگل که در نتیجه اختلافات داخلی و انشعاب ها سخت ضریه خورده بود، باردیگر جان گرفت. انقلابیون رشت رافتح کرده و قشون های انگلیس را مجبور به غقب نشینی کردند. اما تشدید اختلافات بین کمونیست ها و جنگلی ها منجر به کودتای احسان اله خان علیه میرزا کوچک خان گردید . میرزا با قهر رشت را ترک کرده، عازم فومن شد. پیشه وری در کابینه کودتائی احسان اله خان برای مدتی وزیر داخله بود. بعد کناره گرفت
+++++
با شکست جنبش جنگل، پیشه وری به باکو بر گشت . در باکو، مدتی نشریه ” اکینچی” را منتشر میکرد. سپس برای ادامه فعالیت های کمونیستی و انتشاراتی، عازم ایران شد . در تهران به انتشار روزنامه ” حقیقت” پرداحت. همانطور که حود پیشه وری در جزوه ” سرنوشت من” بیان میدارد، بیشتر سرمقاله های این نشریه ارزشمند چپ، به قلم آتشین این نویسنده انقلابی نوشته میشد. پس از توقبف نشریه ” حقیقت” در اردیبهشت سال 1301، به دستور سردارسپه، پیشه وری به باکو برگشت. در باکو به کار تدریس پرداخت. چند سال بعد، پس از برگزاری دومین کنکره حزب کمونیست ایران در سال 1306 در ارومیه، پیشه وری دوباره عازم ایران شد. در تهران در سال 1306 ، کتابفروشی فروردین را دایر کرد. این حود پوششی برای کار مخفی سیاسی بود . در سال 1308، برای مدت کوتاهی در مدرسه شوروی مشغول تدریس شد. در آن زمان، پیشه وری دبیر حزب کمونیست ایران و مسئول تشکیلات حزب در تهران بود. بهمت پیشه وری و تشکیلات کارگری حزب، در تهران بیش از هفت هزار کارگر در اتحادیه های کارگری، متشکل شدند. فعالیت خستگی نا پذیر پیشه وری و دیگر کمونیست ها در بین کارگران ، رژیم رضا شاه را سخت دچار وحشت ساخت. تعقیب و آزار فعالین کمونیست، سرعت و شدت، پیدا کرد. پیشه وری و رفقایش دستگیر و زندانی شدند ابنجا ضروری است بطور مجمل، به فعالیت های مطبوعاتی پیشه وری نیز ، اشاره ای شود. پیشه وری اهل قلم بود و قلمی بس نافذ و شیوا داشت. وی در هر دو زبان ترکی و فارسی خوب و ساده و بی پیرایه، می نوشت . ابتدا در نشریه “آچبق سوز” حزب مساوات محمد امین رسول زاده ، مقاله می نوشت. مطالبش همچنان در روزنامه “آذربایجان جزو لاینفک ایران” متعلق به حزب سوسیال دموکرات ایران، شعبه باکو انتشار می یافت. پیشه وری سردبیری نشریه “حریت” حزب عدالت را که به دو زبان فارسی و ترکی منتشر میشد، به عهده داشت. ” نظر به صمیمیت و صداقتی که در کار داشتم،مترقی ترین تشکیلات ایرانیان مرا با آغوش باز پذیرفته و دستور داد روزنامه حریت را تاسیس و اداره نمایم” ( سرگذشت من نوشته پیشه وری) وقتی فعالیت های حزب کمونیست به ایران منتقل شد، سردبیری نشریه حزبی “حقیقت” به عهده پیشه وری، واگذار گردید. در زمینه فعالیت های مطبوعاتی پیشه وری باید تحقیق کرد و کتاب ها نوشت. پیشه وری در دی ماه سال 1309 دستگیر گردیده، روانه زندان شد. وی یازده سال در سیاه چالهای رضا خانی در معرض آزارها و فشارهای شدید روحی و جسمی، قرار داشت . اما این فشارها و ناهمواری ها در اراده پولادین وی ، خللی ایجاد نکرد و این مبارز راه رهائی توده های زحمتکش، تسلیم زور و قلدری رژیم سزکوبگر نشد. در زندان وی با اعضای گروه معروف به 53 نفر به رهبری دکتر ارانی که در سال 1316 دستگیر و زندانی شده بودند، آشنا شد. وقتی در شهریور سال 1320، رضا شاه مجبور به ترک ایران گردید، پیشه وری از زندان آزاد شده و فعالیت های سیاسی و مطبوعاتی خود را از سرگرفت. وی در سال 1322 ، نشزیه وزین “آژیر” را انتشار داد . در انتخابات دوره چهاردهم مجلس شورای ملی از تبریز کاندید شد و با بیش از 15 هزار رای، نماینده اول تبریز انتخاب گردید.. در 22 تیر ماه سال 1323 ، اغتبار نامه نمایندگی وی با 50 رای مخالف، رد شد. مرتجعین از بودن پیشه وری در مجلس، سخت وجشت داشتند.این عناد و دشمنی ارتجاع ، هرگز پیشه وری را از عزم راسخ خود در پیگیری مبارزه، مانع نشد. روحی عصیان طلب، اراده و ایمانی راسخ و قلمی آتشین، وی را برای ادامه پیکار در راه رهائی کارگران و توده های زحمتکش در جبهه های دیگر، فرا میخواندند.
+++++
در اوایل شهریور سال 1324 ، پیشه وری نشریه آژیر را به دوستانش سپرد و روانه تبریز، این مرکز پرشور عصیان ها و قیام ها گردید. بهمت پیشه وری و تنی چند از آزادیخواهان که در قیام ها و در مبارزات پیشین دست داشتند، در 12 شهریور ماه همان سال، حزب دموکرات آذربایجان اعلام موچودیت کرد. چند ماه بعد ، در حالی که جنبش مسلحانه دهقانان تحت رهبری حزب دمکرات ، سرتاسز آذربایجان را فرا گرفته بود، در 21 آذر 1324، تبریز به تصرف فرقه دموکرات در آمد و ارتش دولت مرکزی که تاب مقاومت نداشت ، تسلیم شد .وجود ارتش سرخ در آذربایجان در به قدرت رسیدن فرقه دموکرات ، بدون تردید، بی تاثیر نبود. ارتش سرح در 28 ابان ماه سال 1324، در نزدیکی های قزوین، مانع حرکت قشون دولت مرکزی به تبریز شده بود. در آن زمان ، شوروی یک کشور سوسیالیستی و پایگاه کارگران و زجمتکشان در سرتاسر جهان بود هنوز رویزیونیست ها ی خزوشچفی در نخستین کشور شوراها، قدرت سیاسی را به تصرف در نیاورده بودند.. هنوز این دشمنان رهائی طبقه کارگر، سرمایه داری را در شوروی، احیا نکرده بودند. دولت شوروی با استفاده از شکست فاشیسم هیتلری، میکوشید هر چه بیشتر بر وسعت و قدرت اردوگاه سوسیالیستی بیفزاید. امپریالیسم تازه نفس آمریکا و امپریالیسم انگلیس که در جنگ با امپریالیسم آلمان مجبور به همکاری با شوروی شده بودند، اینک تمام نیرویشان را بر آن گمارده بودند که بهر قیمتی که شده در ناتوان ساختن و د ر مرحله بعدی، شکست و ار بین بردن این قدرت پیروزمند سوسیالیستی، کوشش کنند. شوروی در جنگ علیه فاشیسم هیتلری، بیش از 20 میلیون کشته داده و بسیاری از شهرهای آن در نتیجه حملات آلمان، ویران شده بود. دولت شوروی که با تحمل دشواری های فراوان توانسته بود بر فاشیسم چیره گردد ، میکوشید در مرزهای حود، حکومت های دمکرات که متمایل به دوستی با اردوگاه سوسیالیسم بودند، قدرت سیاسی را در دست داشته باشند. باید از نظر دور نداشت که درست پس از رفتن رضا شاه، در بحبوحه جنگ جهانی کمپانی های نفتی آمریکائی نظیر استاندارد اویل کمپانی برای کسب امتیاز نفت در شمال کشور به ایران آمده و موفقیت هائی نیز به دست آورده بودند.
+++++
در بررسی عملکرد حکومت یک ساله فرقه دموکرات آذربایجان، نکته مهمی که باید در نظر داشت ، همانا وجود شرایط مساعد سیاسی، رشد روز افزون مبارزات شکوهمند توده های زحمتکش این سرزمین و فداکاری های شخص پیشه وری می باشد. در این رابطه، یاری های دولت شوروی، در درجه دوم اهمیت، قرار دارد . اگر در آذربایجان در آن زمان، زمینه مساعد برای خیزش توده ها وجود نداشت، اگر جنبش کارگران و دهقانان از اعتلای محسوسی برخوردار نبود، اگر ایده دست به اسلحه بردن و در مقابل دشمن تا دندان مسلح، به جنگ مسلحانه توده ای دست یازیدن، در بین توده های زحمتکش و در درجه نخست دهقانان که اکثریت عظیم اهالی آذربایجان را تشکیل میدادند، نفوذ نکرده بود ، اگر جنبش دموکراتیک – انقلابی توده ها رهبری هشیار و فداکار همچون پیشه وری نداشت ، هیچ عامل خارجی از آنجمله یاری ها ی دولت شوروی نمی توانست کاری از پیش ببرد . دشمنان رهائی توده های زحمتکش، جنبش دموکرات آذربایجان و به قدرت رسیدن فرقه دموکراتیک به رهبری پیشه وری را به خارجی ها نسیت میدهند تا مبارزات انقلابی توده را بی ارزش جلوه داده و رهبران این مبارزات دورانساز را در بین توده ها ، بی اعتبار سازند . فرقه دموکرات در طول یک سالی که در راس قدرت بود ، دست به اصلاحات و اقدامات ترقی خواهانه چشمگیری در زمینه اقتصادی ، سیاسی و فرهنگی زد. تشکیل قشون های فدائی ، برچیدن اداره ژاندارمری ، این دشمن بی امان توده های ستمدیده روستا، تاسیس دانشگاه، ایجاد رادیو، اسفالت خیابان ها و آبادی شهرها، حق رای برای زنان و بر داشتن گام های متین در جهت برابری بین زن و مرد ، ایجاد پارک ها ، مدارس و درمانگاه ها ، تحصیل در مدارس و سایر مراکز آموزشی به زبان ترکی و رسمی کردن زبان مادری در ادارات، تقسیم بلا عوض اراضی دولتی و املاک ارباب های فراری در بین دهقانان، برقرلری 8 ساعت کار روزانه و ایجاد بیمه های اجتماعی برای کارگران ، ایجاد ارکستر آذربایجان ، تشویق و اشاعه ادبیات و شعرترکی آذری، ایجاد امنیت عمومی و مبارزه با بیکاری و فعالیت ها و اصلاحات دیگری که در ذوران حکومت فرقه انجام پذیرفت ، به روشنی ماهیت دموکراتیک و ترقی خواهانه فرقه دموکرات آذربایجان و اهمیت به قدرت رسیدن این حکومت مترقی و دموکراتیک را در تاریخ معاصر ایران و خاورمیانه، آشکار می سازد.
+++++
رژیم ارتجاعی شاه و قدرت های تجاوزگر امپریالیستی، طیبعنه نمی توانستند با استقرار حکومت دموکراتیک متمایل به شوروی در آذربایجان و کردستان، موافق باشند. از همان روز اولی که فرقه دموکرات آذربایجان، قدرت سیاسی را در دست گرفت، توطئه ها در جهت سرنگون ساختن این جکومت دموکراتیک، آغاز شد. در تعقیب این توطئه گری ها، ارتش شاه به دستور امپریالیست های آمریکا و انگلیس به آذربایجان حمله کرده و با توسل به جنایت و آدمکشی در سطح وسیع، به آرزوی خود که خاموش ساختن صدای آزادی و دموکراسی در این سرزمین مبارزه و آزادیخواهی بود ، دست یافت. در فردای بر افتادن حکومت دموکرتیک، قبل از رسیدن پای ارتش تجاوزگر به تبریز، در این شهر قهرمان پرور، بیش از سی صد نفر در روز 21 اذر 1325، بدست آدمکشان حرفه ای و مزذوران رژیم شاه، به فجبع ترین وجهی، به قتل رسیذند. پس از ورود ارتش مهاجم به تبریز و اشعال نظامی آذربایجان، به مدت چند ماه در سرکوبگریها و آدمکشی های ارتش ارتجاعی در شهرها، قصبات و دهات بلا دیده این سرزمین ، هزازان تن از فدائی ها و مهاجرین قتل عام شدند. رژیم شاه با این وجشیگری ها میخواست از مردم بپا خاسته آذربایجان که جرات به خرج داده و مرتجعین حاکم را به مبارزه طلبیده بودند، انتقام بگیرد. در فردای سرکوب جنبش دموکراتیک، در مراسم رسمی کتاب سوزانی، کتب و جراید ترکی که در زمان حکومت فرقه چاپ و منتشر شده بودند، سوختند و به تل خاکستر مبدل گردیدند. هدف از این کتاب سوزانی ها، این بود که برای همیشه آتش اشتیاق تحصیل به زبان مادری و کتاب خواندن به زبان ترکی را در دل مردم آذربایجان، خاموش کنند . پس از ده ها سال که از سرکوب وحشیانه جنبش دموکراتیک آذربایجان میگذرد ، واقعیت ها نشان میدهد که خلق آذربایجان همچنان خاطره درخشان جان فشانی های نیروهای مسلح فدائی، مبارزات و فداکاری های جعفر پیشه وری و حکومت یک ساله فرقه دموکرات را همچنان گرامی داشته و آنهائی را که 77 سال پیش در نهایت بیرحمی، هزاران تن از مبارزین آذربایجان را کشتار کردند، هرگز نخواهند بخشید. کتاب سوزانی های رژیم جنایتکار شاه و آن همه دشمنی کینه توزانه با زبان و ادبیات ترکی آذری، تنها و تنها اشتیاق اهالی آذربایحان را به زبان و ادبیات قدرتمند ترکی و شعرا و نویسندگانی نظیر عمادالدین نسیمی، میرزا فتحعلی آخوند زاده،، صابر میرزا ، معجز شبستری و میرزا جلیل محمد قلی زاده ، مدیر روزنامه ملا نصرالدین ، صد چندان ساخته است. حسن جداری بیستم آذر ماه سال 1402
Comments
فرقه دموکرات آذربایجان و رهبر آن ، پیشه وری، <br> حسن جداری — بدون دیدگاه
HTML tags allowed in your comment: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>