Comments

سود ترامپ از دکان ولایت<br> بهنام چنگائی — 13 دیدگاه

  1. آقای چنگائی،
    نوشته اید:
    ” از این زوایه طرح مبارزه توده ای ـ اجتماعی ـ طبقاتی و دامنه و گستره ی آن می باید دیر یا زود با راهبری نیروی چپ و کمونیست براه افتد..”
    و بعد:
    “بهای این خیزش سراسری نمی تواند گزافتر از آن قیمتی نجومی شود که رژیم تاکنون بر کول توده ها گذارده”

    نه جناب، نشد،
    1 – نیروهای چپ خودشان اقتدارگرا هستند، مثلا یا بلشویک جنایتکار هستند و یا سوسیل دموکرات جنایتکار از طریق همکاری با امپریالیستها. وقتی این چپها قبول نکنند که در گذشته چه اعمال زشتی انجام داده اند، رهبری شان شیادی است، حال رهبری باشد برای قسمت دوم. همین دید اقتدارطلبانه است که باعث شد شما مثل رامزقلد به منطق ” آسیب کناری” روی آورید و یا مثل خانم البرایت بگوئید نیم میلیون کودک مرده بعلت تحریمهای آمریکا در عراق، ارزشش را داشت.
    2 – آن جنبشی در واقع انقلابی است که بی رهبر است اما ایده های انقلابی را در خود پرورانده. اگر فرض کنیم که شورش زن زندگی ازادی خود جوش بود، شرط دوم را نداشت، یعنی ایده های انقلابی را در خود نپرورانده بود، اگر پر.رانده بود، رضا پهلوی دشمن آن بود نه همراه آن. کار فعالین انقلابی (داخل و خارج) رهبری نیست، انتقال آگاهی است. با پیدایش آگاهی، هیچ کسی رهبر برسمیت نمی شناسد.

    خانمها و آقایون آنارشیست

  2. خامنه ای گفته که غلط کردند که میگویند غنی سازی باید تعطیل شود.
    پس،
    بر اساس مواضع ترامپ، آمریکا راه خشونت را باید برود چون ترامپ گفته یا صلح یا جنگ و در چند هفته گذشته، یکبار از ترامپ و چند باز از اعضای کابینه اش شنیدیم که رژیم باید غنی سازی را قطع کند؛ یعنی توافقی وجود نخواهد داشت. البته، اینکه در نشسته هایشان به هم چه میگویند، ما زنان و کارگران ایران و دنیا چیزی نمیدانیم، شاید با کفته هایشان در رسانه ها فرق دارد.

    بهرحال،
    اگر رژیم نمی خواهد نوکری را بپذیرد، خودش میداند و آمریکا-اسرائیل ، چون بعلت مواضع و اعمال ارتجاعی اش در ۴۷ سال گذشته، ما حمله به ایران را محکوم میکنیم ولی سپر بلای رژیم هم نمی شویم.

    بهترین کار برای رژیم قبول سرسپردگی است. حال چرا؟
    اولین دلیل این است که سرسپردگی باعث میشود که زنان و و کارگران بی طرف در سیاست بازی و مشغول زندگی عادی خود، از جنگ آسیب نبینند. متاسفانه جنگها از بیطرفان قربانی میگیرد.
    دلیل دوم مجموعه این دلیل هاست:
    ۱. رژیم از همان روز اول بجای تشویق نگرش منطقی و علمی به انسان و جامعه، به ترویج و تبلیغ خرافات پرداخت.
    ۲ . بجای مبارزه با مردسالاری، زنان را محدود کرد.
    ۳ . بجای از بین بردن بردگی مزدی، خودش به ارباب بزرگ سرمایه دار تبدیل شد و دائم سرمایه داری را تشویق میکند.
    ۴ . بجای مبارزه با امپریالیسم، تصمیم گرفت فقط با دشمنان خود درگیر شود (آمریکا و اسراییل) ، آنهم بعلت دشمنی آنها نه ذات حاکمیتشان.
    ۵. همان سیستم هیراشی کار اجتماعی شاهان و مرتجعین دیگر را برای تنظیم سلطه و استثمار ادامه داد.
    ۶. بجای مبارزه با تعصب، تعصب دینی شیعی را تبلیغ کرد و ترویج داد و مذهب رسمی اعلام نمود.
    ۷ . بجای مبارزه منطقی و علمی با تبهکاری، جامعه ای بوجود آورد که دولتش حساب و کتابی ندارد، پولهای نفت گم می شود و پر است از فاحشه، قاچاقچی و دزد و آدم کش بطوریکه ما کسی را سراغ نداریم که سرقت نشده و یا قربانی کلاه برداری نبوده است.

    امیدواریم که در پشت صحنه رژیم نوکری را بپذیرد و با هم کنار بیایند و جنگ پیش نیاید.

    ممکن است اینطور فکر کنیم که با بروز جنگ، میتوان جنبش مستقلی بوجود آورد که علیه ارتجاع رژیم و ارتجاع امپریالیست مبارزه کرد. کاشکی چنین چیزی ممکن بود، اما جنبش آنارشیستی کمونیستی فعلا در ایران حضور موثری ندارد. توده های فعال فعلا از لحاظ ذهنی گیج و از لحاظ تشکیلاتی متفرقند. اگر جنگ شود، نه انقلاب، بلکه ارتجاع سرنوشت جامعه ایران را تعیین خواهد کرد.

    آنارشیست

  3. دنباله ی پانویس
    و بهای این خیزش سراسری نمی تواند گزافتر از آن قیمتی نجومی شود که رژیم تاکنون بر کول توده ها گذارده و هرگز هم نمی تواند سنگین تر از آنی باشد که تاکنون پرداخته است. تازه فراموش نکنیم که بقای هر روز رژیم مساوی ست با قیمت جان و مال بسیاری از ما! و خیزش سرنگونی ما می تواند پیروزش.د و رژیم هم نمی تواند آنرا سرکوب کند.

    و اگر چنین شود که چاره ای جز این نیست، آنگاه می توان مفهوم جنبش مردمی ـ کارگری را دید و جوشش و پویش انقلاب در متن و بطن همین برپاخاستن کارگری ـ توده ای ست که کم بها برای توده ها و کارگران کمترین هزینه را خواهدداشت.

    و آن بهر قیمت من از چنین نگرشی سراسری، یکدست، اجتماعی و طبقاتی برمی خیزد و نه هیچ چیز دیگری. من هرگز و هیچگاه مبارزه مسلحانه را درین چنددهه گذشته درست ندیده و با آن مخالف بوده و با هرگونه کشت و کشتار و جتگ قهرآمیز مخالف بوده و هستم.

    باسپاس

  4. درود خانم آنارشیست؛

    نوشته اید:
    “بهرقیمتی” خیلی جنایتکارانه است. بله درست می گوئید، چراکه رژیم نیز در برابر مرگ و یا تلاش به هر قیمتی برای جان بدربردن است.

    و درست از همین واقعیت آشکار است که می توان دید که دین دولتی از آغاز تا به امروز برابر نیروی های آگاه و مخالف و توده های سرخورده و زنان مبارز و جوانان بی فردا ایستاده و تا دل چرکین اش خواسته آنها را شکنجه، سرکوب، زندان و اعدام کرده و تا بامروز با این قیمت های سنگین وجود این ساختار اهریمنی برای ما تمام شده است.

    این تنها بخش و قیمت جانی آن برای ماست. در کنار آن رژیم برای برای برجا ماندن خویش باندهای منطقه ای و تروریسم جهانی را نیز سازمان داده و همه ی دار و ندار کارمزدان و بیدادرسان و گرسنگان دیروز و امروز را تنها برای بقای خود، هزینه ی جنگ های پوچ و خونبار مذهبی کرده، و همزمان با مزدوران، باندها و مافیا بازی های درون ساختارش نیز چه چپاول ها که نکرده و چه ترورهای سنگینی از مخالفان داخلی و خارجی را سازمان نداده، و در بیرون از کشور هم نیابتی های ساده دل عرب منطقه را اجیر و در برابر امپریالیسم هار آمریکا و اسرائیل تبهکار و نسل کش نگذارده و هدفمند این برنامه های خونبار را سوار کول قربانیان نیابتی نکرده، تامگر به هر قیمتی هم که شده ما را چنین بی نان و آب و بی برقی و … بکشاند و کشانده است.

    سرکشان این دین خرابکار دولتی و سرمایه سالار از آغاز تا بامروز و با این قیمت های جانی و مالی جبران ناپذیر خواسته و همچنان می خواهد ما را به پذیرش این کنام مرگ یا دین دولتی ” آق ا” بکشاند و نتوانسته و دامنه ی دوری، مخالفت و ستیز توده ها روزبروز بیشتر و بیشترشده و همگی می بینیم که با وجود اینهمه هولناکی دم دستگاه “مرگکار” امامت انگل و ضدبشری شعله ی ایستادگی بالا و بالاترکشیده و مردم همچنان”نه به رژیم” را فریادمی زنند و تن به زور کور رژیم نداده و نمی دهند.
    از این زوایه طرح مبارزه توده ای ـ اجتماعی ـ طبقاتی و دامنه و گستره ی آن می باید دیر یا زود با راهبری نیروی چپ و کمونیست براه افتد و این یگانه راه رهائی از گروه مافیائی خامنه ای سپاهی بسیبجی و چپاول های دست اندرکاران سرمایه در چنین ساختار پلید و نیرنگباز سرمایه سالاری ست.

  5. آقای چنگائی نوشته اید
    “ما نظام ها و رژیم های زیادی را می شناسیم ولی مافیای ولائی براستی یکی از خطرناک ترین آنهاست که می بایست به هر قیمتی دورریخته و از سر راه فردای ما برداشته شود.”

    جناب چنگائی، “بهرقیمتی” خیلی جنایتکارانه است. رژیم هم بهرقیمتی ضد اسلامیون را ترور و اعدام میکند و اسرائیل هم دارد به هر قیمتی شده خود را از “شر” فلسطینی ها و حماس خلاص میکند. حرف اخر همه ارتجاعیون قبل از ارتکاب به جنایت همین کلمه ایت: “بهرقیمتی”.

    البته، چون ما نظرات شما را میدانیم، در زیر مقالات شما کامنت می نویسیم تا همه متوجه شوند که انقلاب سرنگونی نیست و باید کیفیت داشته باشد.
    آنارشیست

  6. فاکتهای مربوط به قربانی اقتدارگرا که خود اقتدارگرا شده:
    – بنیانگذاران جمهوری اسلامی که خودشان قربانی فرهنگ غربی بودند.
    – همه دولتهای مارکسیستی.
    -تمام دولتهای دموکراتیک – بعلت سلسله مراتبی بودن دولت، احزاب و ارتباط آن سرمایه داری، امپریالیسم و وجود انواع مردسالار و نازی و فاشیسم و غیره در آن.
    – دولت صهیونیستها که از قربانیان نازی ها بودند.
    – سرمایه دارانی که خود قربانی فئودالها بودند.
    – همه رژیمهایی که از طریق مبارزه با امپریالیستها بوجود آمدند، مثل هندوستان و غیره.
    – فاکتهای غیر دولتی فراوان هستند، مثل زنانی که اقتدارگرا می شوند، کارگران بورژوا شده، خرد بورژواهای بورژوا شده، پزشکان، مهندسها، تعمیرکاران و متخصصین زورگو و یا کاسبکار شده.

    ریشه های اقتدارگرایی در بیولوژی برخی از پرایمیتها ست و در انسان راه فرهنگی و نظری پیدا کرده. خوشبختانه فرهنگ مطلق نیست و قابل کنترل است.
    تمام تاریخ مبارزه طبقاتی بوده است اما نه بصورتی که در ذهن انگلس بود. تمام تاریخ در واقع رقابت سلطه طلبان با ارباب سلطه طلب بوده است. عمق فساد جامعه بسیار عمیق تر از آنی است که بشود فقط با تضاد کار و سرمایه بیان کرد. مبارزه با ارتجاع اساسا مبارزه با اقتدارگرایی و اشکال عینی آن است.
    اشکال عینی ارتجاع: مردسالاری، بردگی مزدی، امپریالیسم، هیراشی، تعصبات و تبهکاری.
    این ایده اشتباه است که باید فقط با روابط کار و سرمایه مبارزه کرد و بقیه خودش درست خواهد شد. حتی مبارزه با کار و سرمایه باید ابعاد ضد اقتدارگرایی داشته باشد وگرنه بجایی نمی رسد.
    آنارشیست

  7. درود به همگی،

    من پانویس هایتان را خواندم و می توانم به شما بگویم که با اندکی تفاوت اینجا و آنجائی در نگرش ها، در راستای کلی پاونیس ها هستم. با اینوچود مرز من در شناخت و سنجش رژیم ولائی با دیگر جریان راست، میانه و رفرمیست همچنان روشن است و آن اینکه این (( ساختار دینی و فرانسانی )) خواه و یا ناخواه در برابر دیدگاه ها و ایده ها و آرمان های انسانی ـ طبقاتی ماست و هیچ دینی و درنده خوتر از همه اسلامی ـ شیعی آن، هرگز و هیچگاه تن به اراده ی ازاد نوع انسان نمی دهد و توانائی و خواست دگرگونی از مواضع فراانسانی خود را نداشته، ندارد و در آینده هم نخواهدداشت.

    بنابرین سنجش من از این دم و دستگاه فاشیست، کلاش، خونخوار و ضد حقوق بشری این است که این جریان هولناک بنام خدا تمامیتخواه بوده و هست و قابل مقایسه با هیچکدام از جریان راست و … نبوده و نیست و چنین مقایسه ای و یا همسان سازی آن با دیگران درست نیست؛ چراکه در این سنت کپکزده و بیمار ” خرد و دانش انسان” راهیان و راهکار وجود منطقی نداشته و ندارد و نخواهدداشت، حتی اگر سران آن نیز متفاوت از خمینی ها و خامنه ای ها می بوده باشند که نیستند و پیداشدنی هم نیست.!

    ما نظام ها و رژیم های زیادی را می شناسیم ولی مافیای ولائی براستی یکی از خطرناک ترین آنهاست که می بایست به هر قیمتی دورریخته و از سر راه فردای ما برداشته شود.
    با سپاس

    باسپاس

  8. بر اساس یک تفسیر از ماتریالیسم تاریخی، سرمایه داری فقط ایدئوژی بورژوا لیبرال دارد. غلط بودن این ایده را میتوان از طریق شواهد عینی نشان داد.
    چند مثال از ده ها مورد:
    – سرمایه داری غرب از طریق استعمار رشد کرد که در حقیقت اعمال فاشیسم بر مستعمرات بود.
    – سرمایه داری بصورت سرمایه داری دولتی توسط بلشویسم رشد کرد. بلشویسم فئودالیسم را ریشه کن کرد در حالیکه لیبرالها با اما و اگر به این برخورد میکردند.
    – رشد سریع سرمایه داری در ایران توسط دیکتاتوری محمد رضا شاه و استعمار آمریکا صورت گرفت.
    – میتوان نشان داد که سرمایه داری در ایران از طریق جمهوری اسلامی شکوفا شد تا اینکه تحریمها را سخت تر کردند تا رژیم ضد آمریکا-اسراییل قدرت زیاد و خطرناکی پیدا نکند. این روند هنوز ادامه دارد گرچه رژیم و تکنوکراتها و بوروکراتهایش دائم دارند میکویند ما مثل شما سرمایه داریم به ما رحم کنید با هم شریک شویم.
    – رشد سرمایه داری در هندوستان دموکراتیک از چین دیکتاتوری بسیار کند تر صورت گرفت و الان بسیار عقب افتاده تر است.

    پس، کلا، این ایده که دموکراسی در ایران موجب رشد سرمایه داری در ایران می شود، خزعبلات است، ممکن است بشود، ممکن است نشود، بستگی به اراده اربابان جهان دارد.

    البته، جلوی رشد سرمایه داری کره جنوبی را نگرفتند بخاطر مسائل ژئوپولیتیک، اما کره جنوبی یک نومستعمره است و دموکراسی آن دموکراسی نوکران است. میتوان گفت که شبهه دموکراسی گانگستری درست میکنند، اما حتما باید نومستعمره باشد.

    حال چرا این مطلب بیان شد؟
    این به سرنگونی ربط دارد و بخشی از ماهیت سرنگونی ی است که بعضی از مارکسیستها دنبال آن هستند.آنها دنبال دولت سکولار دموکراتیک هستند، به این امید که این دولت سرمایه داری را رشد دهد و مثلا ایران شود مثل سوئد. این جماعت خودشان در غرب زندگی میکنند و رویای ایران غربی در سر دارند. اما امپریالیستها دموکراسی میدهند بشرطی که نوکری تضمین شده باشد. برای همین است که برخی از مارکسیستها پابوسی امپریالیستهای غربی را میکنند.

    آنارشیست

  9. رابطه اقتدارگر با اقتدارگر مثل رابطه اقتدارگر با قربانی اقتدار، رابطه زور است. جامعه اقتدارگرا، که جامعه ما انسانهاست، جامعه رقابتی است، از آن بالا تا پائین. تمام همکاری ها و اتحادهای موقت، علیه یک یا چند رقیب است که بعد از پیروزی به رقابت منجر می شوند. انسان اقتدارگرا شده نمیتواند آرام و قرار داشته باشد، چون قربانی دارد و قربانی در فرصت مناسب دنبال انتقام است. برای همین بحران جوامع و دولتها و کانونها چیزی نیست که فقط متعلق به روابط سرمایه داری باشد، جیزی است مربوط به ذات اقتدارگرایانه فرهنگ انسان.
    در فرهنگ انسان فعلی، قربانی پیروز، خودش میشود ارباب جدید اقتدارگرا. پس، سرنگونی طلبان باید نشان دهند که دنبال این بازی ضد بشری و جنایتکارانه نیستند. این مرز بین خوب و بد و انقلاب و ارتجاع را تعیین میکند. انقلاب به معنی از بین بردن یک ارتحاع اقتدارگرا نیست، انقلاب یعنی از بین بردن اقتدارگرائی. برای همین انقلاب اساسا فرهنگی است و تنها جنبشهای آنارشیستی کمونیستی واقعا انقلابی بوده اند و هستند.
    بعلاوه، انقلاب صرفا علیه یک دولت نیست، بلکه علیه هر نوع زورگویی است از جمله زورگویی در خانه، در محله، در محل کار، زورگویی در کارگروهی، زورگویی ناشی از تعصبات و تیهکاری ها. تشکلات مارکسیستی و مذهبی و حزبی، و تشکلات محیط کار در تاریخ گذشته، و حالا بصورت میلیونها نهاد تولیدی و تجاری، کوچک و یا بزرگ، همگی دولتهای کوچک و بزرگ هستند. این دولتهای گوناگون سلسله مراتبی اند و از تاریخ سلطه ارتجاع سود می برند و سود اصلی آن به رئس هرم می رسد و پائین هرم نوکر و کلفت و قربانی نسبی است. رده های پایین هرم خودشان ارباب اند، اما قربانی هم هستند. تنها آخرین رده از پایین که صرفا برده است و هیچکاره و بازیچه.
    پس، در سرنگونی طلبی جریانات، باید دید که هدف چیست، تا فهمید که ما زنان و کارگران بازیچه هستیم و یا ارباب خود. این تحزیه و تخلیل درست طبقاتی ست.
    آنارشیست

  10. خب،
    فعلا که رژیم بر سر مواضع ضد آمریکائی اش ایستاده و ترامپ هم قول داده جنگ راه می اندازد. امیدوار بودیم که رژیم شرایط آمریکا را بپذیرد تا کسی آسیب نبیند. سرنگونی طلبان همه خوشحال باشند چون امکان آغاز سرنگونی ارتجاعی رژیم دارد زیاد می شود. اگر ترامپ به غنی سازی سه و نیم درصدی قانع شود، در واقع قبول کرده که همان برجام خوب بود که یعنی غلط کردم. بهرحال هدف آمریکا سلطه بر ایران است و غنی سازی همیشه بهانه بوده است و دولت ایران هم باید از اول می فهمید که قضیه چیست، اما ثروت باد آورده از نفت عقلشان را کم کرد.
    آنارشیست

  11. جناب چنگائی،
    در ارتباط با کامننی که نوشتید، مطمئنن مذهبیون سرمایه دار حیله گر هستند، اما سرمایه داران هم از هر نوعی، از جمله سرمایه داران دولتی بلشویک هم حیله گرند. لنین اول گفت حکومت شوراها، بعد زد زیرش شد دیکتاتوری تک حزبی لنینی، بعد از آن هم که شد استالینیسم آدم کش و ترتسکی آدم کش را هم که ترور کرد و هزار کثافتکاری دیگر. برای همین است که گفتم خط و خطوط انقلاب طبقلتی شما معلوم نیست که چی است. چون معلوم نیست که چی هست، ممکن است مارکسیسم یک دفعه یک استالین” تحویل بدهد و یا سوسیال دموکراتهای وطنی یک احمد الشرع، بهتر است فعلا شعار سرنگونی را کنار گذاشت تا زنان و کارگران ایران مطمئن شوند که دارند برای هدف روشنی مبارزه میکنندد نه برای جیب سرمایه داران دولتی و خصوصی سکولار استثمارگر و اقتدارگرا.
    خانمها و آقایون آنارشیست

  12. با درود به خانم آنارشیست،

    درست نوشته اید:
    سرنگونی انقلابی مشروط است به تشخیص طبقه انقلابی از طبقه ارتجاعی که متاسفانه ما با آن خیلی فاصله داریم. برای همین مجبوریم مشغول خودمان هم باشیم و اگر نباشیم حرفهای ما فقط عبارت پردازی های دلخوش کن است و سرنگونی میشود خدمت به ارتجاع در کمین.

    با اینوجود ما می دانیم و باید هم درست بدانیم که در دایره ی شناخت از هویت ها، بازتاب ها و مرزبندی های برداشت تاریخی از واپسگرایان رنگین، یک اصل همیشگی و پایه ای در برداشت و بررسی های مااست و آن دشمنی و ستیزهگری ذاتی با خرد پویا و همچنین سازش ناپذیری فرانسانی ادیان با روند بودن و شدن های پیگیر، انسانمدار می باشد. و اینگونه است که دیدگاه وامانده ی آنان در قاموس بودن (( ازلی و ابدی ))ست که آنها را برابر تاریخ می گذارد و به دعاوی دگرگون ناپذیرشان نام فناتیست داده است. چراکه در برابر اراده تجربی و خودباور انسان در جامعه چنددست طبقاتی ریاکارانه می ایستد، کلاه گشاد خدا را بر سرشان می نهد و بهترین فرصت های مغزشوئی 1400 ساله را برای فریب و گمراه کردن و مزدورساختن ساده دلان پیاپی می یابد، همانگونه که دین دولتی ـ ولائی اینگونه یافته است و در پایگاه تاریخی از بدترین و ویرانگرترین آنهاست.

    باسپاس

  13. سرنگونی انقلابی مشروط است به تشخیص طبقه انقلابی از طبقه ارتجاعی که متاسفانه ما با آن خیلی فاصله داریم. برای همین مجبوریم مشغول خودمان هم باشیم و اگر نباشیم حرفهای ما فقط عبارت پردازی های دلخوش کن است و سرنگونی میشود خدمت به ارتجاع در کمین.
    مثلا،
    اگر همین الان رژیم سرنگون شود، جامعه می افتد بدست ارتجاعیون هوادار غرب و آنها با امپریالیستهای غربی همکاری میکنند تا همه انقلابیون را دوباره قلع و قم کنند.
    چقدر میگفتیم این شورش های سوریه ارتجاعی هستند و از طریق امپریالیستهای غربی حمایت میشوند، به ما میگفتند نه اینها دموکراسی خواه بودند و اسد دیکتاتور سرکوبشان کرد حالا دست به اسلحه برده اند.
    حالا میگویند امپریالیستهای غربی و اسرائیل رژیم را میخواهند، فردا که رژیم را انداختند، میگویند تاکتیک بود، سیاست یعنی همین! بعد تحریمها قطع می شود و یک رئیس جمهور دموکرات مادام العمر به ما میدهند. همین الان، بی بی سی با بیشرفی تمام میگوید احمد الشرع رئیس جمهور سوریه است! وقتی اسد رفت، همه کشورهای غربی به دیدار او آمدند و او کراوات زد و شد قهرمان، بعد گفت که شرع مبنای قانون در سوریه است و قانون اساسی و انتخابات هم باشد پنج سال دیگر. غربی ها هم گفتن به به چه دموکراسی ی چه قهرمانی! اینها آینده ایران بعد از سرنگونی ارتجاعی اش هم هست. پس سرنگونی الکی نیست! طبقاتی بودنش هم شعاری نیست، احتیاج به تحقیق و تفکیک و تجزیه و تحلیل دارد.
    آنارشیست

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

This site uses Akismet to reduce spam. Learn how your comment data is processed.

HTML tags allowed in your comment: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>