ستارخان، محمدعلى فروغى، سید عبدالله بهبهانى
.
ستارخان(سردار ملى)
به تاریخ ۱۲۴۵ شمسى در ۱۸۶۶ میلادى ، سردار ملی ستارخان در محال قراداغ در روستای بیشک که پدرش حاج حسن نام داشت بدنیا آمد و دارای چهار برادر بود
مجاهد معروف و مدافع مشهور تبریز در سال ۱۳۲۶٫ پس از بستن مجلس شوراى ملى, سلطان عبدالمجید میرزاى عین الدوله از طرف محمد على میرزا براى طرد و دستگیر کردن مشروطه طلبان تبریز و آذربایجان مامور گردید, اول کسى که در تبریز بناى مقاومت را گذارد و مردم را تحریک برضد اردوى دولتى کرد ستارخان بود
تقریبا یک سال در تبریز به همراهى سایر مجاهدین و باقرخان سالار ملى با قواى منظم دولت زد و خورد کرد و نگذاشت شهر تبریز به دست طرفداران محمد على میرزا بیفتد. قبل از مشروطیت در ادارات دولتى شغل فراشى داشت و عنوان نداشت. آدم جسور با عزمى بود
در سال ۱۳۲۹ که قواى دولتى در تهران براى خلع اسلحه مجاهدین به پارک اتابیک اعظم حمله کردند ستارخان هم آنجا جزو سایر مجاهدین بود. بدون اینکه ضارب معلوم شود تیرى به پاى او خورد و مجروح گردید و از همان سال علتى در مزاج او حادث گردید و در سال ۱۳۳۲ در تهران مرحوم گردید. سن او قریب چهل و پنج سال بود
.
محمدعلى فروغى(ذکاالملک)
پسر میرزا محمد حسین خان اصفهانى ذکاالملک متخلص به فروغى, صاحب روزنامه تربیت ابن آقا محمد مهدى ارباب اصفهانى. پس از تحصیلات مقدماتى در دارالفنون تهران مشغول تحصیل طب گردید و بعد بواسطه ذوق فطرى که به ادبیات داشت از طب منحرف گشته به رشته ادبیات داخل گردید و بعد ازچندى معلم مدرسه سیاسى تهران شد
در دوره دوم انتخابات مجلس در ۱۳۲۷ از طرف تهران وکیل شد و بعداز چندى به ریاست مجلس منتخب گردید. در دوره سوم نیز از تهران وکیل گردید و بعد در سال ۱۳۲۹ به وزارت مالیه و بعد مدتى وزیر عدلیه شد و بعد به ریاست دیوان عالى تمیز منصوب شد
وی به دستور رضاخان به پاریس رفته تا احمد شاه را قانع کند در مقابل دریافت یک میلیون لیره استعفا دهد. و احمد شاه در جواب مىگوید : من حاضر نیستم به هزار برابر این مبلغ هم بفروشم و تو به ارباب خود ازقول من بگو که این خیال باطلى است, زیرا من پیش وجدان خود در مقابل نسلهاى آینده ایران سرافرازم که حتى حاضر شدم از سلطنت برکنار شوم ولى خیانت نکردم. بنابراین اگر استعفا نمایم مثل اینستکه من رضایت داده ام و سلطنت را حق خود ندانسته ام. لذا اگر تمام دنیا را بمن بدهید استعفا نخواهم داد
وى از بنیانگذاران فراماسونرى ایران بود و در موقعیتى قرار داشت که در بنیادگذارى سلطنت پهلوى و بقاى آن نقش بزرگى ایفا کرد. در شهریور ۱۳۲۰ با ابقاى مجلس فرمایشى رضاخانى و تماسهایش با انگلیسیها که پس از تبعید رضا شاه به فکر نشاندن یکى از شاهزادگان قاجار مقیم اروپا(مراجعه شود به اسناد سرى وزارت جارجه بریتانیا که پس از سقوط سلسله پهلوى منتشر گردید) به جاى وى بودند, سلطنت محمدرضا شاه را تثبیت نمود
.
سید عبدالله بهبهانى
آقا سید عبدالله جزو مجتهدین پایتخت بود و در حل عقد امورات تسلطى کامل داشت. در موقعى که حاجى میرزا حسن شیرازى ساکن سامره حکمى برخلاف ناصرالدین شاه(۱۲۹۰) راجع به تحریم تنباکو در مسئله انحصار(رژى) داد و اغلب علماى ایران متابعت کردند, آغا سید عبدالله وقعى بر آن حکم نگذارد و علنا استعمال تنباکو مىکرد. این مسئله قدرى باعث شکست او گردید
در اواخر سلطنت مظفرالدین شاه بنا به ضدیت شخصى با سلطان عبدالمجید میرزاى عین الدوله شروع به تنقیدات اعمال دربار شاه کرد و شدیدتر از همه مسئله مسیو نوز بلژیکى رئیس گمرکات ایران بود. بالاخره با تحریکات بزرگان احرار از قبیل مرتضى قلى خان صنیع الدوله و غیره مطلب راجع به مسائل عمومى و درخواست مجلس شوراى ملى گردید
پانزده ژوئیه سال ۱۹۱۱ (۲۴ تیر ماه ۱۲۸۹ ه. ش) چهار مرد مسلح وارد خانه آیت الله عبدالله بهبهانی از سران انقلاب مشروطیت شدند و او را کشتند. در اعتراض به این عمل، مجلس شورای ملی و بازار تعطیل شد و عزای عمومی اعلام گردید و حسن تقی زاده به عنوان محرک اصلی این قتل معرفی شد و گفته شد که قاتلان از کسانی بودند که خود را مجاهد مشروطیت می خوانند. به همین سبب دولت دستور خلع سلاح عمومی را صادر کرد و پنج روز بعد سپهدار تنکابنی نخست وزیر وقت کناره گیری کرد و میرزا حسن خان (مستوفی الممالک) ۳۷ ساله جای او را گرفت
Comments
ستارخان، محمدعلى فروغى، سید عبدالله بهبهانى — بدون دیدگاه
HTML tags allowed in your comment: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>