۸۰ سال پس از تاسیس سازمان ملل متحد، از چند جانبه گرایی تا حاکمیت خشونت / برگردان سعید جواد زاده امینی
سازمان ملل متحد در شرایطی که تضعیف شده است، هشتادمین سالگرد تاسیس خود را گرامی می دارد. آقای دونالد ترامپ، در سخنرانی خود در اجلاس عمومی سازمان ملل متحد در ۲۲ سپتامبر، این سازمان را با این کلمات مورد سرزنش و نکوهش قرار می دهد : « سازمان ملل متحد هیچ مشکلی را حل نمی کند (….)، بلکه مشکلات تازه ای را به وجود می آورد، که ما می باید حل و فصل کنیم ». این تشکیلات که با نقض تعهدات از سوی ایالات متحده، و هرج و مرج فزاینده و هر روز تهدید کننده تری در جهان روبرو شده است، می باید خود را باز سازی کند.
نویسندگان Anne-Cécile ROBERT & CHRISTOPHE VENTURA برگردان سعید جواد زاده امینی
بحران، ۳۶ دولت را در جهان درگیر کرده است، چیزی که از سال ۱۹۴۵ تا کنون بی سابقه بوده است (۱). گستره روابط بین المللی هر روز بیشتر تکه تکه می شود، در حالی که معماری نهادینه شده آن که بر روی خرابی های جنگ جهانی دوم به وجود آمد بود، تحت تآثیر ترکیبی از دینامیک های به هم تنیده در حال فروپاشی است. سازمان ملل متحد به عنوان نگهبان امنیت بین المللی و « احترام به تعهدات » ( کشورهای عضو) بر مبنای معاهدات و سایر قواعد حقوق بین المللی، در راستای پیش نویس منشور سازمان ملل، قادر به جلو گیری از گسترش جنگ و توسل بی حد و حصر به نیروی نظامی، بدون هیچ قاعده و احتیاطی نیست. اقدامات وحشیانه ای که اخیرآ توسط اسرائیل و آمریکا صورت گرفته است، این موضوع را آشکار کرده اند : « جنگ دوازده روزه» آغاز شده توسط اسرائیل علیه ایران ( ۱۳ تا ۲۴ ژوئن ۲۰۲۵)، بمباران مراکز هسته ای ایران در فردو، اصفهان و نطنز، توسط آمریکا در ماه ژوئن، و بمباران قطر در ماه سپتامبر توسط اسرائیل، بسیج نظامی واشنگتن در کارائیب در برابر ونزوئلا، به بهانه مبارزه با مواد مخدر، نمونه هایی از این اقدامات هستند. اما مهم تر از همه، این که سازمان ملل متحد در توقف تجاوز روسیه به اوکراین، و جنایت و کشتار جمعی در غزه ناتوان بوده است.
باری گران و پر هزینه
در این میان، دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا استرتژی جامعی را برای خارج شدن از سیستم هم پیمانی ( به ویژه پیمان ترانس آتلانتیک « ناتو»، با اروپا ) که این کشور در مدت ۸۰ سال گذشته آنرا رهبری کرده است، دنبال می کند.
واشنگتن نظام لیبرالی را در حال حاضر بار گرانی بر دوش خود می داند، و مانعی برای آزادی عمل ایالات متحده در مواجهه با افزایش قدرت چین، بازگشت روسیه به صحنه بین المللی، پس از محو شدن آن در دهه ۱۹۹۰، و ظهور هر چند ناپایدار کشورهای در حال رشد تلقی می کند.
ترامپ معتقد است که کشورش نباید منابع خود را در راه حفظ کردن موقعیت خویش به عنوان ژاندارم جهانی تلف کند : بنابر این وی تصمیم گرفت تا پس از این برخی از سهم خود در بودجه سازمان ملل را نپردازد، و با اقدامات مشخص، از طریق دستورات اجرایی، ایالات متحده را از سازمان جهانی بهداشت (OMS) ، شورای حقوق بشر و سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی ملل متحد (Unesco ) یا موافقت نامه های بزرگ جهانی ( توافق نامه اقلیمی ۲۰۱۵پاریس) خارج کرد.
اتحادیه اروپا با وجود ادعای دفاع از« حکومت قانون»، اصل « یک بام و دو هوا» را اعمال می کند ( سخت گیر و گذشت ناپذیر در برابر تجاوز به اوکراین، اما کر و کور در مورد غزه)، کوچک ترین اقدامی برای اجرای دستورات دیوان بین المللی دادگستری(CIJ ) در مورد فلسطین انجام نمی دهد، و هیچ طرحی برای حل بحران مالی سازمان ملل متحد ONU ارائه نمی کند. فرانسه نیز صرف نظر از موفقیت دیپلماتیک به رسمیت شناختن کشور فلسطین توسط ده کشور غربی عضو سازمان ملل متحد، صدایش در صحنه بین المللی هنوز گنگ و نا مفهوم است.
در مقابل، چین حضور خود را در سازمان ملل متحد و تشکیلات مختلف آن تقویت می کند، تا به موقعیت قدرت بزرگ خود مشروعیت بخشیده و نفوذ خود را در عرصه بین المللی تقویت کند. پکن می خواهد به ویژه از جانب بسیاری از شرکای جنوبی خود، به عنوان قطب جدید ثبات و مدافع چند جانبه گرایی، شناخته شود. در این باز پردازی نقش ها، روسیه از تناقض در رفتار هراسی به خود راه نمی دهد : در پی انتقاد و مورد حمله قرار دادن اقدامات دخالت گرایانه فرانسه در آفریقا، و دفاع ا ز وابستگی خود به سیاست چند قطبی صلح آمیز، بدون هیچ احتیاط و ملاحظه کاری به کشور همسایه خود اوکراین تهاجم نظامی می کند… در این میانه بسیاری از کشورهای جنوب به دنبال اتحاد های متنوع بین خود و با هر یک از قدرت های بزرگ با هدف سود بردن به نفع خویش هستند (۲).
در طول تاریخ، اقدامات حقوقی و سیاسی سازمان ملل متحد، که به منظور تنظیم روابط و حل و فصل اختلافات میان دولت ها پایه گذاری شده است، بازتاب و اغلب اوقات صحنه رابطه و تعادل قدرت بوده است. هانری کابو لوج سفیر آمریکا در سازمان ملل وظیفه و هدف این سازمان را به زیبایی بیان کرده است : « سازمان ملل متحد نه برای بردن ما به بهشت، بلکه برای جلوگیری از رفتن ما به جهنم درست شده است ». با این حال این نهاد سال به سال در طول ۸ دهه، فضایی برای تهیه هزاران قرارداد و برنامه های گوناگون در زمینه ی فرهنگ، علوم ، کار و بهداشت … بوده است. نیروهای حافظ صلح سازمان ملل (Casques bleus ) در حل و فصل بسیاری از درگیری ها ، از جمله در تیمور شرقی همراهی و شرکت داشتند، و همچنان در قبرس، صحرای غربی یا خط مقدم آبی در سودان، از صلحی نا پایدار حفاظت می کنند.
آنچه در حال حاضر به عنوان « بحران چند جانبه گرایی » در قرن بیست و یکم شناخته می شود، نقص های ساختاری در پیدایش این سازمان در سال ۱۹۴۵ را آشکار می کند. در وهله اول، تسلط نهادهای مالی بین المللی ، یعنی بانک جهانی و صندوق بین المللی پول (FMI )، که یک سال قبل از تآسیس سازمان ملل متحد، در سال ۱۹۴۴در برٍتون وود، بر پایه همکاری اقتصادی بین المللی، به وجود آمده بودند. به این ترتیب، برنامه های توسعه تحمیل شده بر کشورهای جنوب، توسط باشگاهی متشکل از کشورهای ثروتمند، و با همان خشونت و وحشیگری که یک سازمان مافیایی بر کسبه محله تحت نفوذ خود اعمال می کند، به اجرا گذاشته می شود. با وجود تلاش های شورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل متحد، این سازمان هرگز قادر نبوده اقتداری را که براساس منشور سازمان ملل متحد از آن برخوردار است، بر مؤسسات مالی بین المللی (IFI ) تحمیل کند. در حال حاضر، حتی این مؤسسات مدیریت اقتصادی و مالی را در دست دارد، که تنها میپذیرد تا فعالیت هایش را با سازمان ملل متحد در چارچوب اهداف توسعه پایدار (ODD ) این سازمان، که در سال ۲۰۱۵ اتخاذ شده است، هماهنگ کند. به موازات آن توافق های مرتبط با مبادلات آزاد دو جانبه، یا چند جانبه، که سازمان ملل متحد هیچ کنترلی بر آنها ندارد، گسترش می یابد. این سازمان هیچ نقشی در بحران مالی سالهای ۲۰۰۷-۲۰۰۸ ایفا نکرد، و تنها به عنوان یک تماشاگر، عواقب جنگ برای منابعی که بازتاب سرمایه داری دیجیتال است، را دنبال کرد. سازمان ملل همچنین در حوزه امنیت عمومی، با تحمیل اولویت اتحاد های نظامی مثل سازمان پیمان آتلانتیک شمالی ( ناتو) و در ارتباط با امور ژئوپلیتیکی و اقتصادی، با رقابت گروه ۸ (G8 ) و گروه ۲۰(G20 ) روبرو شد.
یکی دیگر از نمادهای نابرابری کشورهای عضو، که مشروعیت شورای امنیت سازمان ملل متحد را مورد سؤال قرار می دهد، حق وتوی پنج کشور عضو دائم این شورا، یعنی قدرت های پیروز جنگ جهانی دوم ( چین، ایالات متحده، فرانسه، انگلستان و روسیه ) است، که مسکو و واشنگتن در استفاده از آن افراط می کنند. هیچ کشور آفریقایی، قاره ای که در سال ۱۹۴۵ به طور کامل تحت استعمار قرار داشت، و هیچ کشور ی از آمریکای لاتین، با وجود سهیم بودن کشورهایی چون مکزیک در تدوین پیش نویس منشور سازمان ملل متحد، یا کشوری با وزنه اقتصادی و سیاسی، مثل برزیل، از عضویت دائم در شورای امنیت برخوردار نیستند. از آنجایی که تغییر ترکیب شورای امنیت به توافق پنج عضو دائم این شورا بستگی دارد، چنین به نظر می رسد که ایده افزودن یک کشور آفریقایی به لیست اعضای دائم آن، با سرعتی لاک پشتی، از اجماع برخوردار شده است. البته بدون برخورداری از حق وتو.
هیچ هم اندیشی ترقی خواهانه ای وجود ندارد
با وجود در اختیار نداشتن نمایندگی دائم در شورای امنیت، کشورهای جنوب به شدت در سازمان ملل متحد بسیج شده اند. این کشورها از بسیاری از برنامه های توسعه این سازمان بهره مند می شوند، و با برخورداری از اکثریت در مجمع عمومی سازمان ملل، از آن به نفع خود استفاده می کنند، اما در آن از هیچ قدرتی برای داشتن یک یک تریبون و ابزاری برای شفاف سازی و اصلاح مواضع « جامعه بین المللی»، برخوردار نیستند. در جهانی که در سر در گمی ژئوپلیتیکی خشونت باری به سر می برد، مجمع عمومی سازمان ملل، فلسطین را به عنوان بی سابقه « دولت غیر عضو ناظر تقویت شده » ارتقا داد، مذاکرات مرتبط با محیط زیست یا اقیانوس ها را برگزار می کند، و اصول و قواعد حقوقی بشردوستانه را مورد تآکید دوباره قرار می دهد… اما در همان زمان روابط ذاتی قدرت های بین المللی ، بدون تغییر باقی مانده است. قدرت های بزرگ تمام توان و امکانات خود را برای تآثیر گذاری بر روند تصمیمات مجمع عمومی، به کار می گیرند، و به استثنای چند مورد استثنایی مثل تصویب معاهده منع گسترش تسلیحات اتمی (TIAN )، در سال ۲۰۱۷، با وجود مخالفت کشور های برخوردار از آین تسلیحات، در این کار موفق می شوند. اعلام جرم آفریقای جنوبی بر علیه اسرائیل، در دیوان بین المللی دادگستری (CIJ )، دلبستگی کشورهای جنوب به ساختار چند جانبه گرایی و رعایت حقوق بین المللی را مورد تآیید قرار می دهد.
پیشنهادات برای انجام اصلاحات در ساختار سازمان ملل متحد، فراوان است. اما همه چیز به اقدام جمعی دولت ها و بسیج و پشتیبانی مردم این کشورها بستگی دارد. در شرایط حاضر هیچ اجماع ترقی خواهانه ای میان کشورهای جنوب و پایتخت های مستقل کشورهای غربی، و حتی در درون سازمان ها و تشکیلات معروف به « جامعه مدنی» در چشم انداز و استراتژی لازم برای باز سازی یک نظم ( جدید) بین المللی، و بستن درها به روی یک جهنم جدید، وجود ندارد.
پی نوشت ها :
۱ – Siri Asa Rustad, Conflict Tends. A Global Overview, 1946-2024. Peace Research Institue Oslo (PRIO), 2025.9.29
۲ – بخوانید در : Pierre Hazan « نظم بین المللی جدید : فرصت طلبی در دیپلماسی »، لوموند دیپلماتیک سپتامبر ۲۰۲۳.
Anne-Cécile ROBERT
عضو هيئت تحريريه لوموند ديپلماتيک
CHRISTOPHE VENTURA
نویسنده بیداری یک قاره. ژئوپولیتک آمریکای لاتین و کارائیب، انتشارات اَرمان کولن، پاریس ۲۰۱۴.
با نابودی مارکسیسم-کمونیسم سرمایه داری دولتی و حالا افتضاح دموکراسی و لیبرالیسم ش، ممکن است داریم وارد عصری می شویم که در آن حقایق با هم روبرو هستند، حقیقت بی پرده انقلاب در مقابل حقیقت بی پرده ارتجاع.
ارتجاع هست: هیراشی، مردسالاری، بردگی مزدی، امپریالیسم، تعصبات، تبهکاری و افکار ضد علمی و خرافی. انقلاب هست کمونیسم انارشیستی.
جامعه مدنی همان جامعه بردگی مزدی است که ظاهر انساندوستی دارد اما عملا و عمیقا اقتدارگرانه، استثمارگرانه و استعمارگرانه هم هست. جامعه مدنی نمیتواند بدون بحران زیست کند چون اساس و منطق وجودی اش بحران ساز است. سلطه و استثمارش حتی حیوانات را هم شورشی میکند حال چه برسد به انسان.
***
دموکراسی غربی هم هرگز چیزی نبود و نیست جز نوعی از ابزار و یا رویکردی معین برای غیر مضر کردن تضادهای درونی اربابان بردگی مزدی در خدمت خودشان.
***
سازمان ملل هم دقیقا تابع همان جامعه مدنی اربابان بردگی مزدی است و نمیتواند خارج از آن نقشی داشته باشد. از سازمان ملل برای مقاصد استعماری بسیار زیادی استفاده شده است. نهادهای مدنی نافی نظم ارتجاع نیستند، برای منظم کردن روند سلطه و استثمار و برای قابل تحمل کردن آن ابداع شده اند..
***
آمریکا در سازمان ملل سروری میکرد و حالا با تضعیف ش در جهان، قدرتش در سازمان ملل هم تضعیف شده و محبور شده است تا در رشوه دادنهایش تجدید نظر کند.
***
دولت ترامپ را باید بیشتر بصورت یک آزمایش فهمید. حاکمین پشت صحنه در آمریکا میخواهند ببینند که رویکرد تعرضی شان به لیبرالها (به لیبرالها میگویند مارکسیستها!!!!) چه نتایجی ببار می آورد. ظاهرا تا به امروز ، هم در سطح داخلی و هم در سطح خارجی، جز با تشدید بحرانها، چیزی ببار نیاورده.
***
اما ،
همین تشدید بحرانها میتواند نتیجه مثبت برای آنها داشته باشد و یا دستاوردهای سلطه طلبانه اش حتی با بازگشت به سیاستهای قبلی، حقیقتا دستاورد باشد. این هم بنوعی شامورتی بازی است که مثلا داد و فریاد و تهدید کنی، طرف عقب بزند و ۱۰۰ دلار بدهد، بعد برگردی به حالت قبل ۸۰ دلار پس بدی. با این کار، ۲۰ دلار به جیب زده ای نه اینکه قلدری ات به ضررت بوده.
.
حساب انقلاب آنارشیستی کمونیستی، تنها انقلاب واقعی، از بازی های دولتها و صاحبان اقتدار جداست.