« زن، زندگی آزادی » و شرایط بحرانی امروز
مرجان افتخاری
شهریور 1404
در آستانه سالروز خیزش بزرگ اجتماعی و فرهنگی هستیم که از نظر زمانی طولانیترین خیزش در تاریخ معاصر ما است که دستاوردهای مهم و برجسته آنرا نمیتوان انکار کرد. تبعیضهای جنسی-جنستی، نا برابریها و سرکوب زنان دلایل اصلی این خیزش و گستردگی آن بود. از آنجایی که با قتل یک زن جوان کورد «مهسا امینی» بخاطر حجاب اجباری و از کوردستان آغاز شد بسرعت به مناطق دیگر و ملیت های تحت ستم دیگر گسترش پیدا کرد. برای اولین بار زنان و مردان در سیستان و بلوچستان یکی از محروم ترین مناطق ایران و سپس خوزستان به آن پیوستند. مناطقی که در طول تاریخ ستم ملی، سرکوب ها و تبعیض های ملیتی و همچنین فقر و تهیدستی به مراتب بیشتری را در مقایسه با سایر مناطق و ملیت ها به آنها تحمیل شده. درواقع ملیت هایی که از سوی قدرتهای سیاسی حاکم سلسله پهلوی و جمهوری اسلامی همیشه از نظر اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در حاشیه و کنار گذاشته شده اند. میتوان گفت که این خیزش جان تازهای به ملیت های فراموش شده، ستمدیده و استثمار شده داد. تا این بار اعتراضات خود را نسبت به سیاستهای استثماری سرمایه داری، ستمهای ملیتی، تبعیض ها و سرکوب های سیستماتیک جمهوری اسلامی فریاد کنند.
اما یکی از دستاوردها مهم این خیزش در برابر مبارزات وبویژه مقاومت زنان عقب نشینی رژیم اسلام در مورد هویت ایدئولوژیکی خود یعنی حجاب اجباری بود. در طول این خیزش و پس از آن چهره شهرها و خیابانها تغیر کرد. زنان با پوشش انتخابی در فضای عمومی حاضر شدند. در خیابانها، پارکها، سینماها، در فضای اجتماعی و فرهنگی، حتی با آوازخوانی و رقص خیابانی دستاوردهای مقاومت و مبارزات چندین و چند ساله خود را مشاهده و احساس کردند.
با وجود سرکوب شدید که منجر به کشته شدن تعداد زیادی، کورکردن بیش از 600 نفر و دستگیریهای گسترده که هم اکنون تعدادی از آنها زیر احکام وحشیانه و غیر انسانی اعدام هستند این خیزش ادامه یافت. مجید رضا رهنورد، محسن شکاری، محمد مهدی کرمی و محمد حسینی کارگران و تهیدستانی بودند که جمهوری اسلامی برای ایجاد ترس و هراس آنها را به چوبه دارد آویخت. نام و یاد آنها در این خیزش ماندگار است.
ابعاد گسترده این خیزش و بویژه حضور فعال زنان جوان حتی دانش آموزان از مرزهای کشورگذشت وبه سطح جهانی بخصوص به اروپا رسید. اما میتوان از نگاه دیگری به گسترش فرا مرزی این خیزش پرداخت. واقعاً چرا شعار «زن، زندگی آزادی» چنین فرا گیر شد تا آنجا که تعدادی از زنان نمایندگان پارلمان های اروپایی و اتحادیه اروپا در همبستگی با « زن، زندگی آزادی» موهای خود را جلو دوربین ها قیچی کردند و شعار «زن، زندگی، آزادی» سر دادند. حتی رضا پهلوی و مادر او فرح پهلوی و یا بنیامین نتان یاهو جنایتکار مردم غزه که به نسل کشی فلسطینی ها در دادگاه بین الملل لاهه محکوم شده، هر کدام با درک و تعریفی از این شعار استفاده کردند. چون «زن، زندگی، آزادی» شعاری است لوکس و پوپولیستی که اساساً هیچ سمت و سو یا مفهوم برابری طلبانه و یا عدالت خواهانه ای ندارد. تنها و تنها «آزادی» است که بعلت قرنها سرکوب از جنبش مشروطه تا امروز همچنان برای ما در ایران مطرح است. همه افراد یا گروههایی که نام برده شدند بدون کمترین تردید یا ابهام سیاسی از آن دفاع کردند و با آن همسو شدند. هدف این نیست که از زاویه طبقاتی این شعار مورد ارزیابی و بررسی قرار گیرد. گاهی در مرحلهای از یک خیزش و یا انقلاب شعارهایی مطرح میشوند که بنا به شرایط اقتصادی، سیاسی و اجتماعی طیف وسیعی از طبقات، اقشار و لایههای اجتماعی را در بر میگیرند. بطور نمونه در جریان مبارزات ضد استعماری کشورهای آمریکای لاتین با اسپانیا در قرن نوزدهم در آرژانتین و ونزئلا شعار«حاکمیت مردم» یا در مکزیک شعار «وطن اول» مردم را به مبارزه با استعماراسپانیا فرا خواندند. در جریان «خیزش خود جوش» در کشورهای عربی در سال 2011 که منجر به سرنگونی بن علی در تونس و حسنی مبارک در مصر شد و به «بهار عربی» معروف هستند در تونس شعار «نان، آزادی، کرامت انسانی» و در مصر «نان، آزادی، عدالت اجتماعی» مطرح شد که بر خواسته از شرایط اقتصادی، سیاسی و اجتماعی این کشورها بود.شعارهای طبقاتی که طیف وسیع و میلیونی از کارگران، تهیدستان، لایههایی از طبقه متوسط و روشنفکران به میدان مبارزه کشیده شدند. چرا ادامه مبارزات موفق به تغیرات ساختاری و اساسی در این دو کشور نشدند بحث دیگری است. ولی از اهمیت اهداف، مبارزات و شعارهایی که مطرح بودند چیزی نمی کاهد.
شعار «زن، زندگی آزادی» نتوانست و به عبارت دیگر توانایی بسیج میلیونی در بین طبقه کارگر و تهیدستان را نداشت. نتوانست پیوند و همبستگی بین خواستهها زنان و مطالبات مبارزاتی کارگران و میلیونها نفر زیر خط فقر، معلمان و بازنشستگان ایجاد کند. اگر بیاد داشته باشیم از همان ابتدای خیزش تظاهرات و اعتراضات کارگران، معلمان و بازنشستگان بطور چشم گیری کاهش پیدا کرد. یک عقب نشینی روشن و مشخص در عرصه مبارزاتی این طیف که اکثریت میلیونی را تشکیل میدهند دیده شد. بسیاری از فعالین کارگری موضوع «سرکوب» را مطرح میکنند، در حالی که سرکوب در کشور ما و حاکمیت جمهوری اسلامی پدیدهای دائمی و سیستماتیک است. سرکوب وحشیانه و خونین در دهه 60، دانشجویان در سال 78 و باز در سال 88 دی ماه 96، بخصوص آبان 98 را چه کسی میتواند انکار کند؟ آبان 98 خیزش کارگران، تهیدستان و حاشیه نشینان بود که کارگران واحد های تولیدی بزرگ با سکوت از روی این سرکوب وحشیانه و خونین عبور کردند.موضوع دیگر که سالها است شاهد آن هستیم مسائل و مشکلات زنان خواستهها و مطالبات آنها است که در بین «طبقه کارگر» چندان جایی از نظر سیاسی، اجتماعی و جنسیتی ندارند. همانطور که گفته شد مشکل در پیوند این خیزش که بدون شک گستردهترین در نوع خود بود و شعار محوری آن با جنبش های کارگری، تهیدستان و حاشیه نشینان شهر و روستا بود
اگر چه تعدادی از فعالین سیاسی، کارگری، زنان و سازمانها هنوز این شعار را مطرح میکنند وبرخی آنرا لوگوی خود و انقلاب آینده قرار دادهاند. اما چه بخواهیم و چه نخواهیم در آینده بخاطر شرایط عینی و احتمال خیزش های دیگر نمیتوان بر شعار «زن، زندگی آزادی» تکیه کرد، در این مرحله از مبارزات طیف های اجتماعی که نام برده شدند از این شعار عبور کردند.
پس از تعیر و تحولات در منطقه خاورمیانه که از 7 اکتبر تا کنون شروع شده، حمله زمینی و هوایی اسرائیل به غزه، کشتار مردم، ویرانی و اشغال سرزمینهای فلسطینی توازن قوا را در منطقه خاورمیانه کاملاً تغیر داده. دیگر نه جمهوری اسلامی و گروههای نیابتی آن در منطقه حضور دارند و و نه رژیم بشر ال اسد در سوریه در قدرت است. هدف این نوشتار بررسی سیاسی و نظامی حوادث، اتفاقات و جنگهایی که در دو سال اخیر در منطقه بوجود آمده نیست، هدف تمرکز روی خیزش 1401، ضعف ها، کمبوهای آن، خیزشها و انقلابی است که در پیش رو داریم.
کمی قبل از جنگ12روزه و تغیر و تحولات آن، انفجار و آتش سوزی مهیبی در اردیبهشت ماه در بندر عباس که یکی ازبزرگترین بنادر در منطقه است علاوه بر تعداد زیادی کشته و زخمی زیر ساختهای آن از بین رفتند و تعداد زیادی بیکار شدند..
پس جنگ 12 روزه اسرائیل و حمله امپریالیسم آمریکا به مراکز هسته ای نه مردم ایران همان مردم گذشته هستند و نه رژیم ارتجاعی اسلامی همان رژیم سابق است. در این حملات نه تنها تعداد زیادی از مردم کشته شدند بلکه بسیاری از زیر ساختهای صنعتی و اقتصادی کشور یا از بین رفتند و یا آسیب های جدی دیدند. یعنی طیف وسیعی از مردم نه تنها کارگران بلکه مزد بگیران در بخشهای اداری هم بیکار شدند. اگر آمار رسمی کشور نرخ بیکاری را 12% اعلام میکرد این نرخ پس از جنگ به مراتب بالا رفته. در کنار بیکاری فزاینده قطع برق و آب، گرانی سر سام آور نیازهای معیشتی و دارویی هم به بحران اقتصادی و بیکاری بیشتر دامن زده است.
.به جرأت میتوان گفت که با نوعی از هم پاشیدگی اقتصادی و سیاسی روبرو هستیم. اعتراضات کارگران در واحد های تولیدی، مردمی که ساعتها آب و برق ندارند، کشاورزانی که محصولات آنها به دلیل کم آبی و بی آب از بین رفته، دکاندارن و کاسبه ای که نیازهای اولیه مردم را تامین میکنند مانند نانواییها و گاوداریها بعلت قطع برق آسیب های فراوانی دیده اند. همه شواهد نشان میدهد که حکومت نه تنها از نظر اقتصادی که از نظر سیاسی در سطح داخلی و خارجی با بحرانهای شدید و نا توانی روبرو است.و تنها سیاست سرکوب شدید و احکام اعدام را در پیش گرفته است. طبق گزارش سازمان حقوق بشر از ابتدای سال جاری 975 نفر را اعدام کردند که تعدادی از آنها زندانیان سیاسی خیزشهای اخیر هستند.
همه این حوادث، تغیر و تحولات سیاسی و اقتصادی و «حالت بحرانی» که جامعه با آن روبرو است هوشیاری همه اقشار، طبقات، لایههای اجتماعی و همینطور سازمانها و نهادهای داخل و خارج کشور را نسبت به خیزشهای آینده در برابر هر کسی قرار می دهد. سازماندهی و تشکلهای مخفی و علنی محلات، در میحط های کاری و آماده سازی برای مبارزه بویژه در بین طبقه کارگر واحد های مهم تولیدی نه تنها ضرورت امروز بلکه امری حیاتی است. در مرحله ای از اوضاع و تغیر و تحولات سیاسی قرار داریم که دیگر مسایل زنان و سرکوب های سیاسی- هویتی رژیم در مورد حجاب اجباری و شعار «زن، زندگی، آزادی» محوری نیستند. فضای سیاسی و اقتصادی بحرانی پس از جنگ 12 روزه مرحلهای دیگری از مبارزات و شعارهای دیگری که منطبق بر شرایط حساس امروز است را در برابر همه نیروها قرار میدهد که باید برای آن آمادگی داشت.
سرنگون باد جمهوری سرمایه داری اسلامی
نکات درستی در مقاله وجود دارد. اما باید مسئله را بیشتر باز کرد.
.
هیچوقت تبلیغ و ترویج علیه یک وجه از ارتجاع نمیتواند محوری باشد. اصلا محوری کردن مبارزه با یک وجه ارتجاع درست نیست. در دوران شاه مبارزه با وابستگی شاه به امپریالیستهای غربی را محوری کردند و اسلامیون روی ضد اسلامی بودن شاه تکیه کردند و ذهنیتی در شورشها بوجود آوردند که نتیجه آن نمیتوانست تغییر جامعه به چیزی باشد جز آنچه که امپریالیستهای غربی و مرتجعین اسلامی حاکم میخواستند.
.
ذهنیت زن زندگی آزادی فاقد تمام عناصر لازم برای تحول انقلابی بود و دستاوردهایش هم محدود شد و بدتر، مثل همان شورشهای سرنگونی شاه، به آلت دست امپریالیستهای غربی و عوامل آنها تبدیل شد.
.
ارتجاع ابعاد گوناگون دارد و تعلیم و تربیت انقلابی خود و دیگران علیه تمام ابعاد آن ضروری است. یک کارگر (زن یا مرد) ایرانی باید تمام وجوه ارتجاع را بشناسد و نقد کند تا فریب سیاستمداران ارتجاع را نخورد. ارتجاعیون با هم در رقابت و وحدت هستند و ما را به ابزار تبدیل میکنند. اگر ما علیه تمام وجوه ارتجاع باشیم، نمیتوانند ما را ابزار کنند و ما جامعه را بر اساس میل خود تغییر میدهیم نه میل آنها.
.
در دیدگاه غلط مارکسیستها که فکر میکنند باید حتما قدرت سیاسی بگیرند تا جامعه را تغییر دهند، این سیاست ضد زن و ضد کارگری وجود داشت که بیایند همه “اقشار” و افکار را بنوعی دور حزب خود جمع کنند، تا از طریق بازی حزبی در سیاست قدرت سیاسی پیدا کرده دولت درست کنند. یعنی رئیس شدن را پیش شرط انقلاب کردن میدانند. این کار انقلابی نیست، سوء استفاده از زنان و کارگران ناآگاه است. کار درست انقلابی تغییر ذهنیت حاکم بر طبقات تحت ستم (زنان و کارگران) علیه ارتجاع است. در صد و چند سال گذشته،، حاکمیت مارکسیستی بر مبارزه با ارتجاع، مانع شکل گیری چنین ذهنیتی بوده است.
.
ارتجاع هست: هیراشی، مردسالاری، بردگی مزدی، امپریالیسم، تعصبات، تبهکاری ها و خرافات و افکار ضد علمی.
انقلاب هست نقد ارتجاع و نفی آن در محل کار و زندگی برای بوجود آوردن تشکلات شورایی-کلکتیو تا اینکه ذهنیت لازم برای تجدید سازماندهی روابط اجتماعی از روابط اقتدارگرانه و استثمارگرانه و رقابتی موجود به روابطی دارای منطق همکاری و همیاری و اشتراک ، شکل بگیرد.
.
آنارشیسم