«زن، زندگی، آزادی» را ارج نهیم و پاس بداریم!
هادی میتروی
نزدیک به یک سال از نهضت سراسری نسل جوان ایران و بتبع ان اجتماعی و جهانی شدن شعار «زن، زندگی، آزادی» می گذرد!
شعار «ژن، ژیان، آزادی» که نخستین بار از طرف انقلابیون شمال کردستان مطرح و در غرب کردستان اجتماعی شده بود، با قتل مهسا و خیزش اعتراضی جوانان به این قتل و دیگر نیازهای اولیه جامعه ایران بویژه آزادی، بسرعت سراسری شد و در عرض چند هفته بوسیله دیگر آزادیخواهان بزبان های زنده ملل جهان ترجمه شد و سراسر کره ارض را در عرض چند ماه درنوردید!
اما دلیل رواج سریع این شعار و فرا رفتن از مرزهای ایران و جهانی شدن آن، چیستند؟
به درک نویسنده دلایل شیوع و جهانی این شعار بسیارند و از وضع کنونی جهان بحران زده در زمینه های اقتصادی و سیاسی و اجتماعی ناشی می شوند.ج نویسنده به سهم خود سعی می کند به بخشی از این علل اشاره کند. باشد تا دیگر آزادیخواهان نیز با پرداختن به اهمیت این شعار و بزرگداشت سالگرد این قیام سراسری، به تبلیغ و ترویج هرچه بیشتر و گسترش جهانی آن یاری رسانند.
نویسنده برخی دلایل جهانگیری این شعار را با توجه به زمان عملکرد این شعار و بدون توجه به اهمیت هر یک از دلایل، ذکر می کند:
دلیل نخست: از نظر نویسنده همانا جهانی شدن نظام سرمایهداری است. در این تردیدی نداریم که نظام سرمایهداری جهانی شده است و در نظام سرمایهداری «زن»؛ بمثابه یک ابزار؛ در سه حوزه مورد استفاده سیستم سرمایه داری قرار دارد.
نخستین حوزه استفاده ابزاری از زنان در نظام سرمایهداری امر تولید مثل و برعهده گرفتن مسولیت اصلی در حفاظت و رشد فرزندان و ارتقای فرهنگ خانوادگی ست!
دومین حوزه استفاده ابزاری از زنان، بکارگیری زنان در روند تولید و ربودن بخش بزرگی از دسترنج زنان بوسیله حاکمیت بورژوازی هر کشور است.
سومین دلیل بنظر نویسنده مقاومت شجاعانه و دوش بدوش زنان کوبانی در مقابل هیولای ضد زن داعش در منطقه نفت خیز و پرتنش خاورمیانه است!
مقاومت زنان و مردان کوبانی زبانزد خاص و عام و جهانی شد و بسیاری از جوان آزادیخواهان کشورهای مختلف جهان برای کمک به نهضت رژاوا عازم سوریه شدند تا از این شعار و مقاومت مردمی در غرب کردستان دفاع کنند. یاد این انسانهای شیفته گرامی باد!
چهارمین دلیل: بنظر من همانا ابعاد خیزش مسالمت آمیز مدنی نسل جوان ایران در شهریورماه ۱۴۰۱ بود که جوان زنان و مردان برای آزادی و با دست های خالی، سینه خود را در برابر آتش سلاح نیروهای سرکوب حاکمیت مذهبی ایران، سپر کردند!
گویی این جوان قهرمانان در دفاع از زندگی آزاد و شرافتمندانه، هیولای داعش ایرانی و عفریت مرگ را به سخره گرفته بودند!
این تناقض ظاهری در بزرگداشت زندگی و به سخره گرفتن مرگ، نه تنها بخش پایینی نیروهای سرکوب حاکمیت مذهبی ایران را به فکر در مورد آنچه می کنند وادار کرد بلکه جهانیان را دچار حیرت کرد (۱) حیرتی که باعث توجه و کنکاش بیشتر وجدان جهانی شد!
غرض از نگارش این سطور نه حماسه سرایی و قهرمان سازی، که نشان دادن اهمیت این شعار و نهضت سراسری ست که بدنبال قتل غنچه نوشکفته مهسا ظهور کرد و کلیت فرهنگ و سیاست چ اقتصاد حاکمیت مذهبی در ایران را بزیر علامت سوال برد! ب
بواقع این نهضت جوان زنان و مردان، بروز انباشت خشم و خواست های بحق مادران و پدران خود بود. خشمی که از سفره های خالی خانوادههای خود احساس می کنند!
خشمی که از نداشتن حداقلهای لازم برای ادامه یک زندگی شرفتمندانه احساس می کنند!
خشمی که از مشاهده روزمره رنج و ستمی که بر مادران و پدران شان اعمال می شود، احساس می کنند!
خشمی که از عدم وجود حداقل آزادی و امنیت برای مادران و پدران خود، احساس می کنند!
خشمی که از عدم امکان فکر و کار جمعی در دفاع از حقوق حقه انسانی و مدنی خود، احساس می کنند!
خشمی که از بی آیندگی خواهران و برادران خود احساس می کنند!
و در یک کلام احساس عمیق عدم امنیت و نداشتن آزادی و هرگونه امیدی به آینده، با ادامه وضع موجود!
این همه و هوای آلوده در شهرهای بزرگ و کمبود آب و نان و کار و آیندهای روشن پر سراسر ایران، ارزش والای «زندگی آزاد» و برابری حقوقی شهروندان را بجای هر گونه خرافات و اوهام حاکمیت مذهبی سرمایه در ایران می نشاند و اینگونه است که جوان مردمان آزادیخواه ایران، برای زندگی آزاد و درانداختن ایرانی آباد، مرگ را به سخره می گیرند!
این همه از خودگذشتگی و فداکاری در زیر تیغ حاکمیت مذهبی ایران باعث شد تا «راست» ایرانی و جهانی با تمام قوا به مصادره نامطلوب این نهضت مردمی دست زند و «چپ» ایرانی؛ که بازمانده دوران جنگ سرد است و تا قبل از نهضت جهانی «زن، زندگی، ازادی»، شعار «وحدت» می داد و در عمل و با رقابت های کودکانه مخرب به «تفرقه» دامن می زد؛ به فکر وادار شود!
دوران تفکر چپ ایران هفته ها بطول انجامید تا به این نتیجه روشن برسد که در شرایط خارج از ایران و تسلط بنگاه های خبرپراکنی امپریالیستی و امکانات کلان «راست» در سازماندهی خود، نداشتن صف مستقل چپ، عملا همچون تیر خلاص بر پیکر کل جنبش اجتماعی ایران است و در نبود آلترناتیو «چپ»، جامعه ایران عملاً و بناچار دنباله رو جناحی از بورژوازی غالب در ایران و یا بورژوازی مغلوب در کمین قدرت خواهد گردید و تجربه شکست انقلابات قرن گذشته در ایران،
مجدداً تکرار خواهد گردید!
اینچنین شد که با فکر و کار جمعی در کمتر از شش ماه از اغاز نهضت مهسا؛ و در دورانی که گرایشات گوناگون بورژوازی غالب و مغلوب دست به تهیه منشورهای متعدد جهت تحمیق نسل جوان ایران زده بودند؛ بدنبال فکر و کار جمعی بیست تشکل مدنی در ایران اقدام به تدوین و پخش بیانیه ۱۲ ماده ای حداقلی (۲) زدند و برای نخستین بار خواستهای تاریخی مردم ایران را به همکان ارایه دادند!
این تشکل ها بصراحت و روشنی اعلام کردند که این ۱۲ ماده حرف آخر نیست و در روند مبارزه طبقاتی شایسته است این ۱۲ ماده، پاسداری و تدقیق شوند.
باری سالگرد آغاز نهضت مهسا نزدیک است. بر «چپ» ایران؛ بویژه در خارج از کشور؛ است که در صفوف متحد و متشکل و مستقل از بورژوازی به میدان آید و با صدایی رسا، نهضت «زن، زندگی، آزادی» و بیانیه ۱۲ ماده ای تشکلهای مدنی ایران را ارج نهد و پاس دارد!
در برگزاری سالگرد نهضت زن، زندگی، آزادی؛ در صفوف متحد و متشکل و مستقل از اقتصاد و سیاست و فرهنگ بورژوایی؛ دستتان را بگرمی می فشارم!
هادی میتروی، فرانسه
اول امردادماه ۱۴۰۲
hadi.mitravi@yahoo.com
جناب میتروی،
به همه سئوالات شما پاسخ دادم، حال نظر شما در مورد پاسخ های من چیست؟
آنارشیست
جناب میتروی،
تفاوت آنارشیسم با مارکسیسم این است که شخصیتهای گذشته آنارشیسم برای ما مقدس نیستند. آنارشیسم بر اساس یک شخص نیست، بر اساس یک ایده است. ما همه را نقد میکنیم، خودمان را هم نقد میکنیم. چرا؟ چون میخواهیم مسائل روشن شوند، به توده ها دروغ نگوئیم، توده ها در حل مسائل شرکت کنند. اما مارکسیستها افراد مقدس دارند، شخصیت های “بانفوذ” دارند. تا بگی مارکس فلان و بهمان غلط گفت، بهت میگن بورژوا هستی. اصلا استدلال نمی آورند چرا. من خودم هوادار اوجلان نیستم. هوادار نظریات همه آنارشیستها هم نیستم. اوجلان در مورد آنارشیسم چیزی بنویسد و به من یاد بدهد که آنارشیسم چیست و چرا دیدگاه من آنارشیستی نیست و یا ضد آن است، من ببینیم نظرات او را قبول دارم یا خیر. فقط با بحث و اسددلال و تحقیق علمی نظرات دیگران را قبول میکنم. من روژاوا را جامعه آنارشیستی نمی دانم. تا آنجا که خوانده ام و خبر دارم، حاکمین روژاوا فعلا دنبال منت کشی از غربی ها هستند.
آنارشیست
جناب میتروی،
بلاخره عبارت “کمونیسم شورائی” ابداع من است و یا اینکه سنتی در مارکسیستها علیه سوسیال دموکراسی و بلشویسم؟
حالا شما این سئوال من را جواب بدهید، تا بیست سئوالی شما بازی و یا بازپرسی یک طرفه نباشد.
آنارشیست
پاسخ به این سئوال در بازی بی سئوالی آقای میتروی:
“با پوزش فراوان یک سوال رو فراموش کردم 🙁
آنارشیست محترم شما می نویسی: «شعار “زن زندگی آزادی” از اوجلان است»! خب مگر اشکالی دارد؟
آیا از نظر شما این اشکال را دارد که اوجالان آنارشیست نیست؟”
ممکن است اوجلان را آنارشیست حساب کنیم، اما اولین قدم اوجلان برای اینکه آنارشیست باشد این است که به طرفدارانش بگوید که از او کیش شخصیت نسازند. دوم قدمش این است که وقتی یک شعار اختراع میکند، باید شعار علیه بطور مشخص علیه مردسالاری و استثمار و استعمار و سلسله مراتب باشد. شعار زن زندگی ازادی چنین باری ندارد. هواداری از زن در پارلمانهای امپریالیستی بورژؤواهای غربی فراوان است.
آنارشیست
با پوزش فراوان یک سوال رو فراموش کردم 🙁
آنارشیست محترم شما می نویسی: «شعار “زن زندگی آزادی” از اوجلان است»! خب مگر اشکالی دارد؟
آیا از نظر شما این اشکال را دارد که اوجالان آنارشیست نیست؟
جناب میتروی،
پاسخ سئوالات شما را داده ام لطفا با دقت بیشتری مطالعه کنید. اینجا که مسابقه بی سئوالی نیست که انتقادات به افکار بورژوا لیبرالی خود را باسئوال جواب میدهید. به پاسخ ها و کامنتها جواب بدهید و از بحث فرار نکنید.
کمونیسم شورائی از من نیست، خطی در مارکسیسم است. تعجب آور است که از کمونیسم و مارکسیسم حرف میزنید اما هنوز اینرا نمیدانید:
https://www.marxists.org/archive/mattick-paul/1939/council-communism.htm
https://libcom.org/article/council-communism-introduction
قبل از اینکه مارکس شما کمونیست باشد، در کمونیسم آنارشیسم وجود داشته. بعلاوه ایده جامعه کمونیسم بدون دولت، ایده آنارشیستی است و از مارکس نیست.
معلومات عصر عتیق خود را درباره آنارشیسم لطفا تکامل بدهید.
آنارشیست
آنارشیست محترم؛
از قرار شما وقتی کم میاری ناگهان به «کمونیسم شورایی» تغییر هوست می دهی!
جان من شما که بین کمونیسم و آنارشیسم تمیزی قایل نیستی با چه زبانی با شما می شود دیالوگ کرد؟
سوالات رو هم که جواب نمی دی و فرار به جلو می فرمایی!
برای من خیلی جالبه که شما به «نقد» مطالب من خیلی علاقمندی و باعث خوشحالی ست بشرطی که بشه فهمید غیر از ابراز وجود چه عنصری برای عرضه داری؟
در مورد کوبانی هم انتظار ممکن شما چیست؟
شما اگر بتونی تنها به این یک سوال پاسخ بدی باعث رشد دانش من خواهی شد!
گرامی مگر کمونیسم غیر شورایی و غیر کارگری و غیر آزادی خواه و غیر دموکرات داریم که شما برای من نوعی ترم «کمونیسم شورایی» رو اختراع فرموده ای؟
جناب آقای میتروی،
مطلبی دیگر.
شعار “زن زندگی آزادی” از اوجلان است.
در روژاوا، بخشی از کردستان سوریه، “انقلاب” زن زندگی آزادی انجام شد. اما فقط به علت جنگ داخلی در سوریه که کوردهای سوریه در پیدایش آن هیچ تاثیری نداشتند. در حقیقت کوردهای سوریه با رژیم اسد در معامله و سازش بودند و بعد از تضعیف دولت سوریه، دولت اداره آنجا را داد بدست خودشان چون نمیتوانست در آنجا ارتش کافی بگذارد. کوردهای آنجا هم از فرصت استفاده کردند و دولت خود مختار روژاوا را درست کردند. این دولت، دولت دوگانه بود، یکی پائین و یکی بالا. بالا و پائین مجبور شدند از ارتش آمریکا برای حفظ خود استفاده کنند. چاره ای نیست اما انقلاب هم نیست. بعد از آرام شدن اوضاع، تصمیم گرفتند که در “سطح بالا” با اتحادیه اروپا رابطه داشته و از آنها کمک بگیرند. بعد “سطح بالا”، یعنی روسیه و اسرائیل و آمریکا و اتحادیه اروپا و دولت ترکیه تصمیم گرفتند یک نوار 30 کیلومتری را ترکیه اشغال کند و کلی آدم کشتند و هنوز درگیری وجود دارد. این است منشور حداقلی شما در روابط خارجی که خیلی به آن مفتخرید.
بعضی از آنارشیستها روژاوا را کعبه دیدند، اما گروهی دیگر به آنجا رفتند گفتند وضعیت دوگانه دارد، شبیه کمون و یا شبیه وضعیت دولت کرنسکی بعد از سقوط تزار. فعلا، بالا حاکم است و با تقدیس بالا، بالا حاکم خواهد بود.
آنارشیست
جناب میتروی، پاسخ به این کامنت شما:
.
“آنارشیست گرامی منظور شما از «ما» کیست؟
شخص شما؟
…”
.
شخص من، چه اشکالی دارد که بگویم شخص من؟ قراره من خودم را شخص بدی بدانم؟ اگر من خود را شخص بدی بدانم، شما را به اربابی باید بپذیرم. خیر از این خبرها نیست.
.
قبل از اینکه شما به سایت روشنگری بیائید، من در این سایت دائم کامنت می نوشتم و با لیبرالیسم و سوسیال دموکراسی مبارزه نظری میکردم.
.
حال “ما”
.
ما یعنی آنارشیستها و بخشی از مارکسیستهای ضد هر نوع دولتی که معروف هستند به کمونیسم شورائی.
.
آنارشیستها بودند که گفتند مارکسیستها بلاخره دولت دیکتاتوری روشنفکران را درست خواهند کرد. بطور مشخص، شخص باکونین بود، شخص باکونین برای باکونین از لحاظ شما “شخص شما” بود.
.
آنارشیستها بودند که بعد از رفتن به روسیه بعد از سرنگونی تزار و دولت موقت روسیه توسط بلشویکها وضع را مشاهده کردند و روسیه را ترک کردند و گفتند که این سرمایه داری دولتی و ارتجاعی است نه انقلاب. بطور مشخص گولدمن.
.
بعدها، مارکسیستهای معروف به شورائی بودند که بحث آنارشیستها را بدون تائید آنارشیسم پذیرفتند و مسئله شورا بحای دولت را طرح کردند.
.
ما، یعنی همه آنهائی که هم علیه مردسالاری بودند و هستند و هم علیه بردگی مزدی و هم علیه امپریالیسم و هم علیه سیستم سلسله مراتبی سلطه و قدرت.
.
این پاسخ به قسمت اول.
.
حالا پاسخ به این:
“لطف کنید بگویید در ده ماه گذشته اثر وجود آگاه «ما»ی مورد نظر شما را کجا می توان دید و شنید؟
با سپاس پیشاپیش از توجه و پاسخ شما!”
.
من نمیتوانم در مورد اثر وجودی ام چیزی بگویم چون قدرت نظر سنجی و حتی قدرت دادن نظر در ایران و حتی اجازه نوشتن نظر در بسیاری از سایتهای سانسورگر و فضول اپوزیسیون را ندارم. کامنتهای من یا درج نمی شوند و یا حذف میشوند و من این را بحساب یکی بودن ماهیت آنها با رژیم و امپریالیستهای شرق و غرب میگذارم. فقط سایت روشنگری هست که فضولی نمیکند و برای درج کامنت شناسنامه نمیخواهد. اما میتوانم بگویم که اثر وجودی من به اندازه اثر وجودی خود شما بوده است، لااقل کمتر نبوده. دفاع شما از شورش زن زندگی آزادی بمعنای اثر گذاشتن نیست. نمیتوان روی چیزیکه بدون شرکت و دعوت شما پیدایش یافته، اثری داشته باشید. اما میتوان استفاده و میتوان گفت حتی سوء استفاده از این شورش کرد.
.
همین الان، آقای ناصر پایدار و بخشی از هواداران و اعضای حزب کمونیست کارگری – حکمتی، و بعضی از مارکسیستهای مستقل، همین نظر من را در مورد چپ و این شورش دارند. این بود پاسخ به “اثر” بود و “ما”.
.
در ارتباط با منشور حداقلی، قبلا در زیر مقالات شما توضیح داده شده. این منشور ضد بردگی مزدی و ضد امپریالیستی نیست.
.
این قسمت بیانیه، حتی امپریالیستی است:
“عادی سازی روابط خارجی در بالاترین سطوح با همه
کشورهای جهان بر مبنای روابطی عادلانه و احترام متقابل، ممنوعیت دستیابی به سلاح اتمی و تلاش برای صلح جهانی.”
.
یعنی نویسندگان نمیدانند که کشورهای غربی و شرقی دنبال روابط عادلانه و احترام متقابل نیستند؟ نمیدانند که در “سظح بالا” اتفاقا خواستار این هستند که ایرانی ها سلاح هسته ای نداشته باشند اما خودشان فقط داشته باشند. نمیدانند وضع آنها اتففاقا بخاطر خصلت پلید و متعرض آنها هم هست؟ با کدام فاکت؟ با کدام تجربه؟ خود تحریم اقتصادی جنایت علیه زنان و کارگران است نه علیه رژیم. چطور نویسندگان منشور ما را احمق تصور کرده اند؟!!! این فریبکاری است. ولی ما را احمق تصور نکرده اند، میخواهند از امپریالیستهای غربی برای “انقلاب” خود کمک بگیرند. میدانند که توانائی “اثر” گذاری “ما” کم است، در “سطح بالا”، دنبال معامله هستند.
.
مشکل نیست که فهمید خواسته های منشور، معامله است نه مقابله، البته اگر بخواهیم بفهمیم و گول صرفا شورش را نخوریم. شورش الزاما بد نیست. رژیم و سرمایه دارانش با شورش مواجه خواهند بود چون زنان و کارگران را خفه و استثمار میکنند، اما شورش میتواند راه غلط برود و انتخاب غلط داشته باشد. زمان شاه هم شورش خوب بود، ولی انتحاب راه درست مطرح بود.
.
من در اینجا نظر میدهم. ناصر پایدار و سعید صالحی نیا و بسیاری از دیگران هم نظر شبیه من را میدهند. دوست ندارید بشونید، پاسخ ندهید. ما دوست داریم بشنویم و نظر میدهیم. همه ما در شورشهای سرنگونی شاه و بعد از آن بوده ایم. میدانیم که گنگی و حرفهای سربالا چه اثر سوء و جنایتکتارانه ای را در اینده خواهد داشت. برای همین میشونیم و ئمیگوئیم.
.
آنارشیست
آنارشیست
آنارشیست گرامی منظور شما از «ما» کیست؟
شخص شما؟
لطف کنید بگویید در ده ماه گذشته اثر وجود آگاه «ما»ی مورد نظر شما را کجا می توان دید و شنید؟
با سپاس پیشاپیش از توجه و پاسخ شما!
(1) https://www.youtube.com/shorts/XgpCvncO1fI
(2)
۱. آزادی فوری و بیقید و شرط همه زندانیان سیاسی، منع جرم انگاری فعالیت سیاسی و صنفی و مدنی و محاکمه علنی آمرین و عاملین سرکوب اعتراضات مردمی.
۲. آزادی بیقید و شرط عقیده، بیان و اندیشه، مطبوعات، تحزب، تشکلهای محلی و سراسری صنفی و مردمی، اجتماعات، اعتصاب، راهپیمایی، شبکههای اجتماعی و رسانههای صوتی و تصویری.
۳. لغو فوری صدور و اجرای هر نوع مجازات مرگ، اعدام، قصاص و ممنوعیت هر قسم شکنجه روحی و جسمی.
۴. اعلام بلادرنگ برابری کامل حقوق زنان با مردان در تمامی عرصههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و خانوادگی، امحا و لغو بی قید و شرط قوانین و فرمهای تبعیض آمیز علیه تعلقات و گرایشهای جنسی و جنسیتی، به رسمیت شناختن جامعهی رنگین کمانیِ “الجیبیتیکیوآیایپلاس”، جرم زدایی از همه تعلقات و گرایشات جنسیتی و پایبندی بدون قید و شرط به تمامی حقوق زنان بر بدن و سرنوشت خود و جلوگیری از اعمال کنترل مردسالارانه.
۵. مذهب امر خصوصی افراد است و نباید در مقدرات و قوانین سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی کشور دخالت و حضور داشته باشد.
۶. تامین ایمنی کار، امنیت شغلی و افزایش فوری حقوق کارگران، معلمان، کارمندان و همه زحمتکشان شاغل و بازنشسته با حضور و دخالت و توافق نمایندههای منتخب تشکلهای مستقل و سراسری آنان.
۷. امحا قوانین و هر گونه نگرش مبتنی بر تبعیض و ستم ملی و مذهبی و ایجاد زیر ساختهای مناسب حمایتی و توزیع عادلانه و برابر امکانات دولتی برای رشد فرهنگ و هنر در همه مناطق کشور و فراهم کردن تسهیلات لازم و برابر برای یادگیری و آموزش همه زبانهای رایج در جامعه.
۸. بر چیده شدن ارگانهای سرکوب، محدود کردن اختیارات دولت و دخالت مستقیم و دائمی مردم در اداره امور کشور از طریق شوراهای محلی و سراسری. عزل هر مقام دولتی و غیر دولتی توسط انتخاب کنندگان در هر زمانی باید جزو حقوق بنیادین انتخاب کنندگان باشد.
۹. مصادره اموال همه اشخاص حقیقی و حقوقی و نهادهای دولتی و شبه دولتی و خصوصی که با غارت مستقیم و یا رانت حکومتی، اموال و ثروتهای اجتماعی مردم ایران را به یغما بردهاند. ثروت حاصل از این مصادرهها، باید به فوریت صرف مدرن سازی و بازسازی آموزش و پرورش، صندوقهای بازنشستگی، محیط زیست و نیازهای مناطق و اقشاری از مردم ایران شود که در دو حکومت جمهوری اسلامی و رژیم سلطنتی، محروم و از امکانات کمتری برخوردار بودهاند.
۱۰. پایان دادن به تخریبهای زیست محیطی، اجرای سیاستهای بنیادین برای احیای زیرساختهای زیست محیطی که در طول یکصد سال گذشته تخریب شدهاند و مشاع و عمومی کردن آن بخشهایی از طبیعت (همچون مراتع، سواحل، جنگلها و کوهپایهها) که در قالب خصوصی سازی حق عمومی مردم نسبت به آنها سلب شده است.
۱۱. ممنوعیت کار کودکان و تامین زندگی و آموزش آنان جدای از موقعیت اقتصادی و اجتماعی خانواده. ایجاد رفاه همگانی از طریق بیمه بیکاری و تامین اجتماعی قدرتمند برای همه افراد دارای سن قانونی آماده بهکار و یا فاقد توانایی کار. رایگان سازی آموزش و پرورش و بهداشت و درمان برای همه مردم.
۱۲. عادی سازی روابط خارجی در بالاترین سطوح با همه
کشورهای جهان بر مبنای روابطی عادلانه و احترام متقابل، ممنوعیت دستیابی به سلاح اتمی و تلاش برای صلح جهانی.
از نظر ما مطالبات حداقلی فوق با توجه به وجود ثروتهای زیر زمینی بالقوه و بالفعل در کشور و وجود مردمی آگاه و توانمند و نسلی از جوانان و نوجوانانی که دارای انگیزه فراوان برای برخورداری از یک زندگی شاد و آزاد و مرفه هستند، به فوریت قابل تحقق و اجراست.
مطالبات مطروحه در این منشور، محورهای کلی مطالبات ما امضا کنندگان را لحاظ و بدیهیست در تداوم مبارزه و همبستگی خود به صورت ریز و دقیقتری به آنها خواهیم پرداخت.
جناب میتوری، ضعف خودت را بپای “چپ” نگذار، ما 40 سال است میدانیم که بورژوازی جهانی و ایرانی توده ها را مهندسی فکری میکند. منشور حداقلی هم ادامه همان مهندسی فکری است که باز هم شما متوجه نیستید.
آنارشیست