دیوار موش دارد، موش هم گوش دارد!
صمد بهادری طولابی
بر اساس اسناد و شواهد امروز این حقیقت انکار ناپذیریست که در سال ۱۳۵۷ انقلاب مردم به دست کشورهای قدرتمند (امپریالیستها) به بیراهه کشانده شد و در نهایت با ترفندهای بسیار، ارتجاع مذهبی قدرت را در دست گرفت؛ و یا اینکه خیلی راه دور نرویم، همین سال گذشته و در اوج خیزش انقلابی ۱۴۰۱ همگی شاهد به آب و آتش زدن دولتهای مدافع دموکراسیای!!؟؟ (همان امپریالیستها) که منافع خود را در بقای جمهوری اسلامی میبینند، بودیم و دیدیم که آنها چگونه برای به انحراف کشاندن مبارزات تودهها در کف خیابان، _از به وجود آوردن و نشر شعارهای انحرافی و گیسبران سیاستمداران خارجی در همراهی تودهها گرفته تا جلسه گذاشتن با سران جمهوری اسلامی در پشت پرده و …_ از هیچ تلاشی دریغ نکردند تا چند صباحی دیگر به عمر ننگین این رژیم جانی بیفزایند.
حال لحظهای چشمانتان را ببندید و تصور کنید که جمهوری اسلامی با جنبش انقلابی دیگری توسط مردم مبارز و آزادیخواه سرنگون شده ولی رژیم جایگزین، رژیمی حاصل از اراده مردم نیست.
تصور کنید که رژیم تازه به قدرترسیده پس از محکم شدن جایگاه خود، سرکوب که ذاتیِ رژیمهای تحت سلطه است را پیش بگیرد و همانطور که جمهوری اسلامی در کشتار و جنایت، روی سلطنت دیکتاتوری پهلوی را سفید کرده است، اینک رژیم نوپای پس از جمهوری اسلامی با آن رنگ و لعاب متفاوت، دستان نظام ننگین و جنایتکار جمهوری اسلامی را از پشت ببندد؛ به طوری که همگان آرزوی بازگشت به عقب را داشته باشند. آنگاه پس از سه یا چهار دهه شبکهای تلویزیونی که بودجهاش را از کشورهای امپریالیستی و یا حامیان آن قدرتها میگیرد تا بتواند همچنان مسیر مبارزات مردم را منحرف سازد، با نام مثلا «ما و شما» شروع به کار کند و با مستندسازیهای دروغین و تحریف تاریخ، در راه تطهیر و اصطلاحا مالهکشی رژیم خونخوار جمهوری اسلامی در جنایت علیه بشریت گام بردارد.
میدانم که حتی تصور کردن آن هم سخت است ولی تصور کنید که پس از چند دهه که مزدوران جنایتکار رژیم جمهوری اسلامی، همان اطلاعاتیها و بسیجیها و سپاهیها، همان جانیانی که در دادگاهها و زندانها جوانانمان را شکنجه کرده و حکم اعدام میدادند، _امثال خلخالیها و لاجوردیها، رفسنجانی، موسوی، رئیسی، قاضی صلواتیها و مرتضویها، گیلانی، مقیسهای، احمدینژادها و …_ شرایطی برایشان فراهم شود تا از سوراخ موش خود بیرون بیایند و به جای آنکه توانی و قانونی برای به محاکمه کشاندن آن جانیان وجود داشته باشد در مقابل دوربین شبکهای مزدور و قلم به مزد بنشینند تا چهرهی خود و دستان تا مرفق در خون رژیم و دستگاههای اطلاعاتی و دار و شکنجهشان را با ماله کشیدن موجه سازند.
بگویند که سربازان گمنام امام زمانشان در واقع حافظ جان و مال و امنیت مردم بودهاند، بگویند که اصلا در جمهوری اسلامی شکنجه و اعدامی صورت نگرفته و داستانهای دههی شصت، خاورانها و قتل عام و نسلکشی فرزندان مردم و همهی اینگونه حرفها اتهامات چپها و کمونیستهاست و …
در آن زمان وظیفهی ما و کسانی که با گوش و چشم خود شنیده و دیدهاند که چه بر سرزمین و جوانان مبارز و آزادیخواهمان گذشته است، چیست؟ آیا باید جانب سکوت را اختیار کرد و چون رژیم قبلی از این رژیم نوپا وحشیگریِ کمتری را به خرج داده و جوانان نیز با دیدن خزعبلات شبکهی تلویزیونی «ما و شما»، دست به سرزنش ما میزنند که چرا انقلاب کردهایم، واقعیات را زیر پا بگذاریم؟
آیا باید بنشینیم و گوش دهیم که به راحتی آب خوردن تاریخ را تحریف کرده و کشتارهای خونین دههی ۶۰، ۷۰، ۸۰، ۹۰، و ۱۴۰۰ به بعد را «داستان» جلوه دهند و محسن شکاریها و حسین سعیدیها، محمود احمدیها و مجیدرضا رهنوردها را تروریست خطاب کنند و پا روی خون مهساها و نیکاها، ساروها، نویدها و ستارها، ساریناها و کیانها، مهرانها و آرمیتاها و صدها و هزاران انسان آزاده و مبارز دیگر بگذارند و در نهایت به ریش ما بخندند؟
آیا در آن زمان اگر انسانهایی صادق و انقلابی وجود دارند و به عناوین مختلف فریاد برمیآورند:
«ــ ای یاوه یاوه یاوه،
خلایق!
مستید و منگ؟
یا به تظاهر
تزویر میکنید؟»*
باید آنها را تنها گذاشت تا هر «گاوگَندچاله دهانی**» به خود اجازه دهد علیه آن جانهای شیفته و جگرگوشههایمان دروغپردازی کرده و ما هم با سکوت بی معنای خود، خون عزیزانمان را زیر پا بگذاریم؟ عزیزانی که همواره با مبارزات ضد استبدادی و برابریخواهانه، جان شیرین خود را در راه مردم محروم، زنان تحت ستم، کارگران استثمار شده و گرسنه، خلقهای سرکوب شده، اقلیتهای مذهبی رنجدیده و جنبشهای مترقی فدا کرده و راه رسیدن به آزادی و استقلال را با خونشان (از دیرباز تا کنون) آبیاری کردهاند.
در این شرایط وظیفهی ما در مقابل تاریخ چیست؟ مگر نه آنکه هر آنکس که در مسیر مبارزه علیه ظلم و ستم و استبداد و دیکتاتوریهای موجود، از انقلابیون مشروطهخواه که توسط رضا قلدر _که با کودتای انگلیسیها روی کار آمد و به رضاشاه تبدیل شد._ قتل عام شدند و یا مبارزان دههی ۲۰و۳۰ که باز هم با کودتایی اینبار آمریکایی-انگلیسی، فرزند رضا قلدر یعنی محمدرضا پهلوی را دوباره بر مسند قدرت نشاندند، به مسلخ کشانده شدند؛ و یا انقلابیون دههی پنجاه که باز هم توسط دیکتاتور زمان (محمدرضا پهلوی) و دستگاه جهنمیاش یعنی ساواک، شکنجه و اعدام شدند؛ و همینطور آزادیخواهان و انقلابیون دههی شصت که توسط خمینی خونخوار و مزدوران رنگارنگش قتل عام شدند؛ و یا آزادیخواهانی که در دهههای اخیر (۷۰، ۸۰، ۹۰) و سالهای ۱۴۰۰، ۱۴۰۱ و ۱۴۰۲ به عناوین مختلف کشته و اعدام شدند، همگی و همگی برای ما، برای مردم ما و برای دست یافتن به آزادی، رفاه، دموکراسی، برابری و استقلال به مبارزه با جانیانِ وابسته به قدرتهای جهانیِ زمان خود پرداخته بودند و جان خود را نثار این راه کرده بودند؛ چگونه میشود که در مقابل حقخواهی این آزادمردان و زنان سرزمینمان سکوت کنیم؟ و یا بیشرمانهتر آنکه خود را در کنار فاشیستهای جنایتکاری که به صرف در قدرت بودن و تریبون در دست داشتن و به نامهای واهی و بی پایه و اساس و فریبکارانهی «ملی گرایی» _البته ثابت کردهاند که زیر این ماسک دروغین، خود وطنفروشترین موجودات هستند._ و مبارزه با تروریسم و تجزیهطلبی و … قرار دهیم بی آنکه لحظهای فکر کنیم که چه نامی را میتوان بر روی کسانی که با سودجویی از القاب بالا به خود اجازه میدهند تا _در تداوم ظلم و ستم و بقای حکومت اقلیتی جانی برای کسب سود بیشتر بر اکثریتی زحمتکش و شرافتمند_ جان شیرین مبارزان را آن هم به خاطر اعتراض به وضع موجود بگیرند، گذاشت؟
آیا چون در قدرت هستند هر اقدام شنیعی را به نام وطن و ملت و … میتوانند انجام دهند؟ اگر این گونه است چرا به نظامهای قبلی یا نظامهایی که با آنها مخالف هستیم این حق را نمیدهیم؟
این روزها شبکهی قلم به مزدان و مزدور «منوتو» که حداقل بخشی از نیروهایش با پیشینهی «صدا و سیمای» جمهوری اسلامی به این شبکه پیوستهاند و از زمان تاسیساش تا کنون در مسیر سیاستهای دشمنان مردم ایران و قدرتهای جهانی (امپریالیستها) حرکت کرده است؛ اقدام به ساخت و پخش مستندی به نام «پرویز ثابتی»، مزدور و جنایتکار (رئیس اداره سوم ساواک) ساواکیِ رژیم وابستهی پهلوی کرده است.
«ساواک» که مختصر «سازمان اطلاعات و امنیت کشور» میباشد یکی از مخوفترین شکنجهگاههای جهنمی و آدمکش در تاریخ حیات خاندان دیکتاتور پهلوی و در تاریخ معاصر کشور ما بوده است.
محمدرضا پهلوی پس از کودتایی که در سال ۱۳۳۲ به کمک امپریالیسم آمریکا و امپریالیسم انگلیس دوباره به قدرت رسید، سازمان جهنمی ساواک را در سال ۱۳۳۵ به راه انداخت تا آزادیخواهان و انقلابیون را شناسایی، دستگیر و از بین ببرند. سران ساواک _از جمله پرویز ثابتی که آموزشدیدهی «موساد» (سازمان اطلاعاتی اسرائیل) بودند_ این سازمان جانی و مزدورانش آنقدر وحشی و جنایتکار بودند و چنان جو وحشت و خفقانی را به وجود آورده بودند که اگر پای صحبت انسانهایی که آندوره را تجربه کردهاند و از اندک صداقت و شرافتی برخوردار باشند، بنشینید، میشنوید که از ترس ساواک حتی در چاردیواری خلوت خود و خانواده هم جرات صحبت کردن علیه رژیم را نداشتهاند و این اصطلاح رواج داشته است که: دیوار موش دارد، موش هم گوش دارد!
امروز شبکهی مزدور «منوتو» که سالهاست در حال تحریف تاریخ دوره حکومت پهلویست و تلاش میکند تا از آن نظام استبدادی و دیکتاتور یک چهرهی آزاد و دموکراتیک بسازد، برای تطهیر ساواک جهنمی آن دستبهکار شده و مجموعه دروغهایی را تحت عنوان «مستند» ساخته است. در یکی از بخشهای این مستند که در چند قسمت ساخته شده است، رئیس اداره سوم ساواک یعنی پرویز ثابتی میگوید:
ما خودمان در انتشارات ساواک رسالهی خمینی را چاپ میکردیم و برای این که طبیعی جلوه کند از طریق انتشارات امیرکبیر پخش میکردیم. (نقل به مضمون)
پرویز ثابتی این سخن را هنگامی میگوید که مصاحبهکننده از او میپرسد که آیا درست است که شما افرادی را به خاطر نوع کتابی که میخواندند، دستگیر میکردید؟ (نقل به مضمون) و ثابتی در رد این سخن و اثبات «دموکراتیک» بودن رژیم مثال چاپ کتاب رسالهی خمینی را میزند.
پرسش اینجاست که اگر رهبران ساواک و سیاستهای حکومت اهداف خاصی را دنبال نمیکردند، چرا چاپ رسالهی خمینی را خود در دست گرفته و در ادامه برای طبیعی جلوه دادن، آن نسخ را از طریق انتشاراتی امیرکبیر پخش میکردهاند؟
چرا کتاب نویسندهای که مثلا دشمنشان بوده است را در دو نوبت و هر بار ۵۰۰۰ هزار نسخه از آن چاپ میکنند و در جامعه مسئول ترویج و اشاعهی مطالب و مباحث درجشده در آن میشوند؟ و دهها چراهای دیگر …
شکی در آن نیست که رژیم وابسته به امپریالیسم و دیکتاتور شاه همانطور که مقاماتش بارها در مصاحبههایشان اذعان داشته که «کمونیسم» در کشورشان ممنوع است و زندانیهای سیاسی کشور تنها از کمونیستها هستند (که این خود یک دروغ دیگر است) برای از میان برداشتن کمونیستها (که یک خطر جدی برای حکومت و اربابان جهانیاش بودند)، به اسلام آخوندها فضا میداد و با چاپ آن مطالب در عقب نگه داشتن سطح فرهنگ و آگاهی مردم و جامعه از طریق ترویج متون ارتجاعیِ مذهبیون و آخوندهای آن زمان حرکت میکرده است. با کارهایی نظیر این، ساختن مساجد و حوزههای علمیه و با آزاد گذاردن دست آخوندها در مساجد و همزمان سرکوب شدید کمونیستها و سایر مبارزین این رژیم در واقع در اپوزیسیون خودش به آخوندها و اسلام فضا میداد تا مخالفتهای مردم را زیر پرچم اسلام و نه نیروهای چپ و آزادیخواه کانالیزه کند.
بارها از سوی مبارزان دههی پنجاه شنیده شده است که رژیم پهلوی خود مروج خمینی و ارتجاع مذهبی بود و در ادامهی صحبتشان اشاره میکنند که «جمهوری اسلامی فرزند خلف رژیم پهلویست!»
اعتراف میکنم که تا به امروز و با شنیدن صحبتهای پرویز ثابتی، به عمق جمله بالا پی نبرده بودم و درک آنکه چرا و چگونه رژیم شاه دست به تبلیغ خمینی میزده است برایم سخت بود؛ ولی اکنون که از زبان خودشان شنیده میشود دیگر شک و شبههای باقی نمیماند.
اینجاست که در پاسخ به طالبان سلطنت که از به کار بردن اصطلاح کذایی و پوچ «خاندان ایرانساز پهلوی» (بخوان ایران بر باد ده) کوتاه نمیآیند و انقلابیون دههی پنجاه را مسبب روی کار آمدن ارتجاع خمینی و نظام جمهوری اسلامی میدانند، باید گفت که بهتر است از این به بعد زبان به کام گرفته و حداقل به خاطر دفاع کردن از «خاندان آخوندساز پهلوی» و جنایات توصیفناپذیری که حاصل سیاست آخوندسازی شاه و اربابانش در ایران بود، شرم کنند.
در پایان به این نکته اشاره میکنم که در کشور آلمان به سبب جنایات هیلتر و نازیسم، استفاده از نمادهای حزب نازی از جمله صلیب شکسته، سلام هیتلری، ترانههای حزب نازی و … ممنوع است؛ ولی امروز در چه شرایطی قرار گرفتهایم!!؟؟ که به جای اینکه کسی یا کسانی برای واکاوی از چرایی و چگونگی اعمال جنایتکارانهی آن سازمان امنیتی مخوف، از یکی از رهبران و روسای آن سازمان پرسوجو کرده تا با این اقدام خود دست به افشاگریهایی زده باشد تا در آینده دیگر شاهد چنین جنایاتی علیه مردم نباشیم، برعکس شبکهای که برخی از قلم به مزدان صدای و سیمای «میلی» رژیم جمهوری اسلامی را در خود جا داده است (منوتو) به راحتی آب خوردن به خود اجازه میدهد که از لوگوی سازمان جانیِ ساواک استفاده کند و آنرا در انظار عمومی به نمایش گذاشته و حتی افکار آن را ترویج میدهد و تطهیر هم میکنند. حتی شخص پرویز ثابتی در این مصاحبهاش آشکارا اعلام میدارد که «ما طرفدار هیتلر بودیم» و یا شاه در مواردی با مخالفان «قاطع» برخورد نکرده است؛ یعنی اینکه شاه به اندازهی کافی دست به کشتار نزده است وگرنه نظام سرنگون نمیشد. اینگونه است که طالبان سلطنت نیز وقیحانه مجوز پوشیدن لباسهایی با لوگوی ساواک را به خود میدهند و در خیابانها و معابر کشورهای اروپایی گستاخانه دست به تبلیغ رژیم دیکتاتور پهلوی و دستگاه جنایتکار و آدمکش ساواکِ آن رژیم میزنند.
به راستی که در چه دوره و روزگار غریبی در این دنیای بی رحم قرار گرفتهایم؛ و به قول شاملوی شاعر:
روزگارِ غریبیست، نازنین!***
صمد بهادری طولابی
اول دسامبر ۲۰۲۳
دهم آذرماه ۱۴۰۲
پینوشت:
* قسمتی از شعر «با چشمها» از احمد شاملو
** اصطلاحی از شاملو در شعر «با چشمها»
*** شعر «در این بنبست» از احمد شاملو
منبع: سایت پریسکه
Comments
دیوار موش دارد، موش هم گوش دارد!<br>صمد بهادری طولابی — بدون دیدگاه
HTML tags allowed in your comment: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>