جنگ سوم جهانی واشینگتن پبروزی دیگری بهدست آورد
نوشته: ران یاکوب / برگردان: سامان
در حالی که من قطعا به آن اتباع سوریه که پایان رژیم در نهایت بیرحم اسد را جشن میگیرند کینه نمیورزم، شرمندهام که سرنگونی آن دولت را هم به عنوان خیزشی دموکراتیک و یا حتی گامی کوچک به جلو برای مردم آن منطقه از جهان بپذیرم. در واقع، پیامد فوری شکست اسد افزایش یورش خونین در منطقه توسط تل آویو و واشینگتن بوده است. همانطور که هر ناظر جنگ و سیاست در منطقه میداند، وقتی تلآویو و واشنگتن حملات مسلحانه خود را شروع میکنند، عده زیادی از مردم کشته میشوند.
در حالی که رژیم اسد سوار بر فساد و بیرحمی بود، کوچکترین اعتقادی نداشتم رژیمی که توسط جنگجویان شورشی کنونی رهبری و بهطور «مخفیانه» توسط اسراییل، آمریکا و احتمالا ترکیه ایجاد شده و متشکل ازگروههای ائتلافی ترور، گروههای مجرم، و اربابان جنگ از اطراف جهان است بهترین گزینه باشد. واشینگتن، با پذیرش مستندات خود، حداقل از سال ۲۰۰۳ در جهت تخریب دولت قابل دوام سوریه و جایگزینی آن با یک رژیم دست نشانده کار کرده است. اگر عراق نشانهای باشد، اگر چنین رژیمی نتیجه خروج اسد نباشد، واشینگتن و اسراییل بیش از حد خوشحالند که به غلبه هرج و مرج تا زمانی که کسی آن را انجام میدهد کمک کنند .
بسیاری در چپ غربی تشویق به سرنگونی اسد و ترغیب آزادی در حال اجرای سوریها میکنند. تصویر سوریهای شاداب در رسانههای غربی پخش و پاشیده میشود، من شخصا، در تماشای همان صحنههایی بودم که پس از تسخیر بغداد توسط نیروهای آمریکایی در سال ۲۰۰۳ بر صفحه تلویزیون دیدم.، درست قبل از این که جورج دوبیا بوش در حالی که روکش شلواری پوشیده بود و در سراسر عرشه نیروبری قدم میزد و اعلام میکرد «ماموریت انجام شد».. شعارهای آنها که در طرف چپ تغییر رژیم را جشن میگیرند خوب به نظر میرسند، اما تعجب میکند که انها چه ربطی با واقعیتهای روی زمین دارند. همینطور، شخص باید درک کند که امریکا و اسراییل تمایل چندانی به دیدن دولتی واقعا مترقی در هر جایی از منطقه که ما آن را خاورمیانه مینامیم ندارند. واشینگتن مدتهاست که رزيمهای ارتجاعی را ترجیح داده و حمایت نموده است، خواه خود را جمهوری یا که سلطنتی بنامند. اگر واشینگتن نتواند آن را تسهیل کند -مانند عراق و سوریه- هرج و مرج را تسهیل خواهد کرد.
در مورد حمایت آمریکا و اسراییل چیزی نخواهید شنید. به هر حال، این یک واقعیت تاریخی است که ترفند و پول آنها شرایطی را ایجاد کرده که از آن اچ. تی. اس(تحریر الشام) HTS و ارتش ملی بهجود میآید.، همچنین، ترکیه کشور عضو ناتو است. که در خود به نوعی دال بر دخالت آمریکاست که همانطور که گفته شد، . همچنان امیدوارم که دولت جدید از نظر رفتار با مخالفان و قبول کثرت فرهنگی سوریه بهتر از دولت اسد باشد. در عین حال، حتی بیشتر شک دارم که چنین شود.
اسراییل بخشی از سوریه را اشغال کرده و در حال بمباران بخشهای بیشتری از آن است. جالب خواهد بود که ببینیم دولت سوریه چگونه پاسخ میدهد. آیا خواهان بازگشت قلمروی خود از اسراییل و آمریکا میشود (که میدانهای نفتی را اشغال کرده است) یا تسلیم خواهد شد؟ پاسخ احتمالا مربوط به آنچه خواهد بود که دولت جدید مدیون هر دو قدرت است. آمریکا عمیقا در ایجاد این وضعیت دخالت داشته است. تنها کاری که باید انجام دهد این است که به رژیم وابستهاش در تل آویو بگوید عقب بکشد. البته، تا زمانی که اهداف واشینگتن محقق نشود، این امر اتفاق نخواهد افتاد. (نفس خود را حبس نکنید). گسترش اشغالگری اسراییل در سوریه به درخواست برای تحریم فوری و درازمدت تسلیحاتی اسراییل سوخت میافزاید (هیزم بر آتش) . همانطور که من مینویسم، نیروهای آمریکایی در حال اشغال خاک سوریه بیش از آنچه که در گذشته گرفتهاند هستند. این امر گسترش و کنترل شدید میدانهای نفتی که چند سال پیش اشغال کردهاند را در نطر دارد؛ منابعی که قبلا توسط جنگجویان کرد گرفته شدند؛ یعنی جنگجویانی که موقتا با نیروهای آمریکا همسو بودند و بعد آنها را بهسوی ترکها، دشمنان خونی آنها پرتاب کردند.
ژنرال بازنشسته نیروی هوایی آمریکا کلارک وسلی سال ۲۰۰۳ در کتاب خود به نام نقد کلارک، فاش ساخت که آمریکا پس از حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، نقشهای را طراحی کرد تا «هفت کشور را در عرض پنج سال» از بین ببرد. در حالی که این نقشه اصلاح شد و هنوز محقق نشده است، دو رژیم واشینگتن اکنون از بین رفتهاند: صدام حسین در عراق و اسد در سوریه. هردوی این دودولت بعثی بودند و هردو دههها درگیر طرحهای مختلفی از واشینگتن بودند تا از رشد جنبشهای انقلابی در میان جمعیتهای گوناگون منطقه جلوگیری نمایند. وقتی این تلاشها آغاز شدند، جنبشهای انقلابی که واشینگتنمیخواست نابود کند کمونیستی بودند؛ اینها سپس توسط با مبارزات انقلابی اسلامی جایگزین شدند. هردو مخالف شدید حضور آمریکا در منطقه بودند.بهعبارت دیگر ضد امپریالیست بودند. رژیمهای بعثی بر ناسیونالیسم سکولار و ضد کمونیستی تاکید میداشتند. هم بعثیها و هم انقلابیون اسلامگرای بعدی از آزادی فلسطین حمایت میکردند. از بقیه این هفت کشور، فقط ایران دست نخورده باقی مانده است. چهار کشور دیگر-سودان،لبنان، لیبی و سومالی همان چیزی هستند که رسانههای امپراتوری مایلند آنها را «دولتهای شکست خورده» بنامند.
وصعیت کنونی نتیجه غیر مستقیم و مستقیم حمایت واشینگتن از عناصر مرتجعی است که طیفهای مختلف اسلام مسلح، گانگسترها بینالمللی و مزدوران مستقیم را ترکیب میکند. آموزش آنها تحت نظارت آمریکا، اسراییل و آژانسهای اطلاعاتی ترکیه بوده است. شاید بزرگترین این اقدامات عملیات سیا بود که به نام چنار چوبی Timber Skymore شناخته شده، و نیویورک تایمز آن را « یکی از پر هزینهترین برنامههای عملیات مخفی در تاریخ سیا» نامید. در سالهای احخر ، آمریکا نیروهای اوکراینی آموزش داد، که دانش و مهارت خود را به شبهنظامیان اسلامگرا قرض دادند این به خودی خود یادداشت کناری جالبی است که با افسانهای که آمریکا تبلیغ میکند در تضاد است که جنگ در اوکراین فقط یک عملیت دفاعی است و جنگ داخلی در سوریه تنها جنگی برای رهایی از زیر بار ستم است. در واقع، این واقعیت کوچک پایهای را برای این استدلال فراهم میکند که هردو درگیری جنگهای امپریالیستی هستند که برای تقویت هژمونی آمریکا طراحی شدهاند. من استدلال میکنم که این جنگها در واقع جنگ جهانی بسیار بزرگتری هستند. از اینرو عنوان این مقاله است.
در مجموع، در حالی که جشن گرفتن محتاطانه سرنگونی رژیم اسد مشروع است، مخالفت با اقدامات نظامی اسراییل و آمریکا حتی مهمتر است. اذعان به شادی و آسودگی سوریهایی که تحت آن دولت رنج بردند، به هیچوجه اشغال در حال انجام خاک سوریه توسط آمریکا، نیروهای اسراییلی و ترک را توجیه نمیکند. در واقع، با حضور این نیروها در خاک سوریه حتی از اهمیت بیشتری برخوردار است. بهعلاوه، مخالفت بانسلکشی مداوم فلسطینیها و بمباران لبنان توسط واشینگتن و اسراییل باید گسترش و افزایش یابد. درک ما باید با درک این موضوع آغاز شود که از غزه تا کرانه باختری، دمشق تا بیروت، و از بغداد تا تهران همه این درگیریها ناشی از ماهیت همیشه تهاجمی و طمع بیپایان امپریالیسم آمریکاست.
ماخذ: کاونتر پانچ
https://www.counterpunch.org/2024/12/13/washingtons-third-world-war-scores-another-victory
/
سامان
۱۶ دسامبر ۲۰۰۲۴- هلند
چند مطلب:
1 – در باره کامنت آقای خدامرادفولادی در زیر مقاله “برخی کلیدواژه های فلسفه ی مارکسیستی 4″،
مقالاتی که در سایت روشنگری جای کامنتگذاری ندارد را نمی خوانم و فقط دو سه تا خط اول این مقاله را خواندم چون کامنت گذاری در زیر آن اتفاقی باز بود. البته، همان دو سه خط اول مقاله کافی بود که ادامه ندهم و آن کامنت را برای خوانندگان نوشتم. با کامنتهای زیر مقاله باید واضح باشد که هیچ مقاله ای در نقد مقالات فلسفی آقای فولادی نخواهم نوشت.
2 – سه چهار هفته بود که در سایت روشنگری کامنت ننوشتم و فعلا هم بعلت واقعه سوریه هست که می نویسم. بزودی این کامنتها قطع خواهد شد چون بنظر می آید که اوضاع شبیه همان اوضاع اشغال عراق و لیبی بشود. در سوریه هم، در بدترین شرایط، شروع میکنند به کشتن همدیگر تا اینکه قلمروهای داخلی مشخص شود، بعد شروع میکنند به استثمار توده ها و تدارک برای درست کردن سرسپرده ای دیگر برای اشغالی دیگر. این روند چندین هزار سال است که وجود دارد.
3 – در ارتباط با شورشها در ایران، گروهای مارکسیست راست هوادار امپریالیستهای غربی دائم تبلیغ میکنند که بزودی انقلاب زن زندگی ازادی میشود و یا خواهد شد. میگویند ببینید اسد افتاد، رژیم هم خواهد افتاد. در واقع میگویند ببینید که اربابان ما راست میگویند که رژیم سرنگون می شود، باور کنید، دیکتاتورها سرنگون خواهند شد و دموکراسی حقوق بشری غربی ها پیروز خواهد بود. از طرف دیگر، بی بی سی و دویچه وله و بقیه همه دارند تبلیغ سرنگونی میکنند یک عده مارکسیست دیگر میگویند نه میخواهند رژیم را نگه دارند، انگار که مارکسیستها دارند انقلاب کمونیستی میکنند!!! در حقیقت عصبانی از این هستند که چرا سرنگونی نمیکنند، میگویند رژیم را میخواهند!!! بهرحال، گفته شد که اگر انقلاب مخملی نه، حمله نظامی آری. دیدیم که غلط نبود. کسی نابغه نیست، روند اینطور بوده.
آنارشیست
در ارتباط با سه مقاله آقای اقبال نظرگاهی در سایت آزادی بیان در مورد سوریه،
ایراد سه مقاله این است که تعریف “انقلاب” در سه مقاله مبهم است. او میگوید در سوریه انقلاب شده اما همه میدانند که آنچه در سوریه این بود که جهادیون مورد حمایت ترکیه و امپریالیستهای غربی به شهرهای سوریه حمله کردند و سربازان سوریه مقاومت نکردند و بدون هیچ جنگی قدرت سیاسی را در دست گرفتند. در حقیقت قدرت سیاسی از یک دست به دست جریانی دیگر افتاد. وقتی آقای نظرگاهی توصیه میکند که مردم (؟) سوریه انقلاب شورائی کنند در حقیقت دارد میگوید که انقلابی انجام نشده چون اگر انقلاب شده بود که احتیاج به شورش شورائی وجود نداشت.
این خانم آنارشیست در همین صفحه 3 کامنت ضد و نقیض نوشته. در کامنت اول مینویسد باید ادامه داد. در کامنت سوم مینویسد خسته شده و باید میدان جدی تری انتخاب کرد!
— یا در یک کامنت از رسانه های غربی گاپیتایستی نام میبرد ،و در کامنت های پیشین ،سایت ویکیپدیا را برای توضیح مقاله ها و مفاهیم چپ و کمونیستی توصیه میکرد !
— این یکی از دلایل تنها بودن ایشان است ک تاکنون در این سایت کسی به نظرات وی توجهی نمیکند.
— لابد ایشان فراموش کرده که به مقاله نویسان غالبن چپ قبلا اینجا میگفت تمام نوشته هایشان بشکل بهتری در سایت ویکیپدیا هست. چرا باید غیر از تبلیغ آنارشیسم چیز دیگر نوشت!؟ و آنارشیست عبارت بود از شورا و رد سلطه. حالا آنارشیسم یعنی حقوق زن و زفع برده مزدی.
— این یعنی انسان تنگ نظر یک بعدی. چون کل اندیشه سه هزارساله ابن بشر برای ایشان یعنی 4-2 کلمه !
امیدورام این کامنت آخر باشد چون واقعا وقتم دارد گرفته می شود:
خوانندگان روشنگری و زنان و کارگران ایران توجه کنند،
که رسانه هایی مثل بی بی سی و صدای آمریکا و رادیوی فرانسه و دویچه وله و ایندیپندنت نیوز و بقیه برای شستشوی مغزی شما و آماده کردن ذهنتان برای قبول تجاوزات آنها تاسیس شده اند نه برای آگاه کردن شما. آنها خبرها را دستچین میکنند و در خبرها تحلیل میگذارند تا ذهنتان را بنفع امپریالیسم کشورشان تغییر دهند. برای ذهن و فکر زیبای خود ارزش قائل شوید و اجازه ندهید به آن تجاوز و تعرض شود و به گمراهه و خیانت به طبقه تان (زنان و کارگران) تیدیل گردد. حتی آگهی های تجارتی حاکمین اقتدارگرا تجاوز و جنگ ترکیبی علیه ماست.
آنارشیست
در ارتباط با جنگ جهانی اول و دوم و سوم،
واقعیت این است که این اصطلاح از سیاستمداران غربی است و معنای محدودی دارد – اروپا محور است.
از زمان تکامل اقتدارگرایی به دولت، احتمالا سومر، ما جنگهای جهانی داشته ایم. در آن دوران جمعیت جهان بسیار کم بود، بین 10 تا 15 میلیون، یعنی اندازه شهر تهران. جمعیت ارتشها هم کم بود. جنگ دوم جهانی عمدتا در اروپا انجام شد نه در تمام دنیا. ممکن است روزی برسد که جنگ جهانی تمام خاک کره زمین را بطور مستقیم درگیر کند.
بهرحال، رشد نیروهای مولده سرمایه داری نسبت به سیستمهای گذشته طول عمر انسانها را افزایش داده اما درجه استثمار شدن و مدت آنرا هم افزایش داده و جنگهایش بسیار مخوف تر و سیاستمدارانش بسیار رذل تر و ریاکارتر و جانی تر هستند. برای درک فمنیستی قضیه، الان زنان “زیبای” و خوش لباس غرب در قتل و جنایت و آدم کشی دست کمی از مردها ندارند و خودشان مردسالارند و صفات مردانه (تجاوزکارانه) تاریخ را اقتنباس کرده اند. برخلاف نظر مارکس، طبقات خودبخودی بوجود نیامده است. طبقات عامدانه و براساس تصمیم و نقشه انسانهای اقتدارگرا بوجود آمده است. تکامل اقتصادی اجتماعی جوامع محصول رقابت اقتدارگرایان بوده است نه محصول تکامل کور جامعه. بورژواها وجود فرماسیونها را قبل از مارکس درک کرده بودند و تا حدودی توضیح داده بودند. تکامل فرماسیونهای اقتصادی و اجتماعی مارکسی، صرفا یکی از روشهای توضیح آنهاست. بهترین لغت برای دیدگاه مارکس هست: اکونومیسم تاریخی.
آنارشیست
ظاهرا قضیه کش دار است و مجبوریم کامنتها را ادامه بدهیم.
ایده جنگ سوم در مقاله درست است و در کامنتهای روشنگری و حتی مقالات وجود دارد، نباید فراموش کرد.
امپریالیستهای غربی بسیار ریاکار و موذی هستند و امپریالیسم خود را بصورت آزاد خواهی بیان میکنند، مثل هیتلر نیستند، اما همان طبیعت را دارند.
فعلا دو ایراد مقاله،
۱ – امپریالیسم آمریکا نیست، امپریالیسم غربی به رهبری امپریالیسم آمریکاست ، همه با هم کار میکنند.
۲ – چیزی بنام جشن “مردم سوریه” نداریم. مطمئنن یک عده که دیکتاتوری سرکوبشان کرده، خوشحال می شوند که آنهم توهم است. چطور خوشحال میشوند درحالیکه یک عده به لبنان فرار میکنند، آنها هم مردم هستند!
.
جنگ سوم فعلی جنگ ترکیبی است.
این اصطلاح خیلی مهم است. رژیم هم استفاده میکند، ولی دلیلی ندارد که ما استفاده نکنیم. منشا این اصطلاح از رژیم نیست.
پس تکرار کنیم:
جنگ ترکیبی
جنگ ترکیبی
جنگ ترکیبی
فراموش نکنید.
کشورهایی که در مقابل امپریالیستهای غربی مقاومت میکنند، دیکتاتوری می شوند چون امپریالیستهای غربی جنگ ترکیبی میکنند.
آنها اگر بخواهند مدل دموکراسی غربی را اجرا کنند، شکست میخورند چون سرمایه داران غربی از ثروت خود استفاده میکنند و ژورنالیست، تروریست، کودتاچی ، نماینده مجلس، حتی انقلابی چپ و حتی رئیس جمهور می خرند. این جنگ ترکیبی است و الان جمهوری اسلامی نیز زیر ضربه این جنگ است. حتی کشوری مثل ونزوئلا مجبور شده سوسیال دموکراسی را کنار بکذارد و به نوعی از دیکتاتوری متوسل شود و فعلا سرنوشتش روشن نیست.
.
چاره انقلابیون مناطق زیر ضرب این است که چهارچوب اجتماعی اقتدارگرایان را نپذیرند و سیستم اجتماعی خودشان را با معیارهای خودشان شکل دهند. نقد اجزاء
جنگ ترکیبی مثلا استفاده امپریالیستهای غربی از زنان، موسیقی و فیلم و غیره، اهمیت بسزایی دارد. زنان انقلابی نقش تعیین کننده در خنثی کردن امپریالیستهای غربی ایفا میکنند نه زنان غرب زده.
باید علیه این پدیده های اجتماعی ذهنیت سازی و سازماندهی کرد: مردسالاری، بردگی مزدی، امپریالیسم، هیراشی و تعصب. هرگونه بی توجهی به خصلت ارگانیک انقلاب (جنگ ترکیبی انقلاب)، انقلاب را به ضد انقلاب تبدیل میکند.
آنارشیست