Comments

جنگ سوم جهانی واشینگتن پبروزی دیگری به‌دست آورد<br>نوشته: ران یاکوب / برگردان: سامان — 10 دیدگاه

  1. درباره رهبری و اتوریته،
    در کار گروهی تصمیم گیری، اتفاق نظر و طرح از پیش تعیین شده ضروری است. در جوامعی که اقتدارگرایی در آن وجود دارد، تصمیم گیری توسط ارباب انجام میگیرد حتی وقتی که ارباب انتخابی است. به ارباب اختیار میدهند، ارباب فرمان میدهد، ارباب از موقعیتش استفاده میکند در پشت صحنه ، با کادرهای بالا ، کار گروه را در خدمت خود در می آورد و از امتیازات ویژه استفاده میکند تا خود را محافظت کند نه اینکه جامعه را تغییر بدهد. این نوع کار گروهی، نمونه جامعه طبقاتی است و از آن الگوبرداری می شود. این ارتجاعی است و کارکنان برده هستند.
    در کار گروهی انقلابی، تصمیم گیری از طریق جمع صورت میگیرد. داوطلبان موافق می مانند، داوطلبان غیر موافق فعلا می روند. اگر تقسیم کار لازم باشد، تقسیم کار صورت میگیرد، در انجام کار موافقان همه شرکت میکنند. کسی بعنوان رهبر محافظت نمی شود. سطح ادراک و آگاهی شرکت کنندگان با اتخاذ اهداف ساده تر بتدریج پرورش پیدا میکند، یعنی توانایی ذهنی و فرهنگ ضد اقتدار در طول مبارزات ساده تر به مبارزات مشکل تر، شکل میگیرد.
    پس، میتوان در دراز مدت بدون رهبر و آتوریته ، تشکل بوجود آورد و روابط طبقاتی (اقتدارگرایانه) را نفی کرد. در شیوه انقلابی کار تشکیلاتی هم با ارتجاع خودی مبارزه میشود و هم با ارتجاع بیرون.
    معیارهای موفقیت در این کار اینهاست:
    ۱ – انجام کار گروهی داوطلبانه باشد، ورود و خروج آزاد باشد.
    ۲ – کارها بتدریج مشکل تر شوند تا سطح آگاهی و توانایی بتدریج رشد کند.
    مثالهای منفی و مضر در انجام کار انقلابی:
    سرنگونی بدون تدارک، سرنگونی شعاری و از راه دور – این یعنی اعلام حمله گروهی دیگران نه خود به دولت در عمل. این کار سنگین است و فقط با تدارک ارتجاعی میتوان بقوریت پای آن رفت.
    عملیات نظامی – این نیز برای زنان و کارگران جامعه بسیار سنگین است و احتیاج به آمادگی ذهنی و تدارک دراز مدت دارد و پتانسیل مرکزی شدن و در نتیجه ارتجاعی شدن فرماندهی در آن بسیار بالاست چون انظباط در این کار حیاتی است. ارتش های موجود ارتجاعی ترین روابط میان اتسانهاست چون رهبری اجازه اعدام کردن دارد و بخش بزرگی از زندگی هر فرد تحت کنترل حاکمین ارتش است. انقلاب به ارتش نیاز ندارد و در زندگی شهری، جنگ مسلحانه باید کاری لحظه ای باشد نه طولانی. آنچه در افغانستان و سوریه و حتی جنگ داخلی در اسپانیا بود جنگ مسلحانه ارتجاعی بود.در انقلاب باید محیط کار و محل های زندگی شرکت کنند.
    آنارشیست

  2. “مبارزه سیاسی باید مستقل باشد و انقلابیون مزدور نباشند وگرنه غربیها و بیگانگانگان و سرمایه داری و امپریالیسم میتوانند آنها را خریداری کنند.”
    بیگانگان زنان و طبقه کارگر کشورهای دیگر هم هستند. در حقیقت، مبارزه با ارتجاع در چهارچوب ملی کاملا شکست میخورد اگر زنان و کارگران کشورهای دیگر علیه ارتجاع خود و در وحدت با زنان و کارکران ما کاری نکنند.
    از آنجا که انقلاب یعنی از بین بردن سلطه انسان بر انسان، هیچ سلطه گری نمی تواند انقلابی باشد.
    اگر کسی و یا جریانی و کشوری برای انقلاب کردن به شما خواست پول یا معادل آنرا بدهد، آنرا را قبول نکنید و از او بخواهید خودش کار انقلاب را انجام دهد.
    اگر “رهبران” انقلاب هم خواستند که شما فلان کار و بهمان کار را بکنید، شما از او بپرسید که این تصمیم را چگونه بدون مشورت با شما گرفته و اینکه خودش هم انجام میدهد یا نه. مثلا، اگر “رهبری” از شما خواست که شورش کنید، بپرسید چگونه به این ایده رسیده و اینکه آیا خود او هم در صف اول شورش خواهد بود یا اینکه نه در خارج در اتاق گرم و نرم پشت میز نشسته و دارد فلسفه بافی ژنرالی میکند!!!!

  3. مبارزه سیاسی باید مستقل باشد و انقلابیون مزدور نباشند وگرنه غربیها و بیگانگانگان و سرمایه داری و امپریالیسم میتوانند آنها را خریداری کنند.
    لینک زیر به این نکته اشاره میکند :
    https://www.youtube.com/watch?v=xazUW2v-ZIg

  4. پاسخ به این کامنت،
    “این خانم آنارشیست در همین صفحه 3 کامنت ضد و نقیض نوشته. در کامنت اول مینویسد باید ادامه داد. در کامنت سوم مینویسد خسته شده و باید میدان جدی تری انتخاب کرد! …”
    اگر تصمیم بگیرم که ساعت ۱۲ غذا بخورم ولی تصمیم عوض شود و ساعت ۲ غذا بخورم، دچار مغلطه در علم منطق نشده ام.
    چرا؟
    خواب خوش،
    ۱۰۰ اییورو بده تا جواب بدم.
    در سایتی که استثناء قائل میشود، واقعا هم باید صورت حساب داد.
    کامنت ساعتی ۲۰۰ اییورو.
    پاسخ به سئوالات ساعتی ۱۰۰ اییورو.
    خواندن مقالات ساعتی ۴۰۰ اییورو.
    آنارشیست

  5. چند مطلب:
    1 – در باره کامنت آقای خدامرادفولادی در زیر مقاله “برخی کلیدواژه های فلسفه ی مارکسیستی 4″،
    مقالاتی که در سایت روشنگری جای کامنتگذاری ندارد را نمی خوانم و فقط دو سه تا خط اول این مقاله را خواندم چون کامنت گذاری در زیر آن اتفاقی باز بود. البته، همان دو سه خط اول مقاله کافی بود که ادامه ندهم و آن کامنت را برای خوانندگان نوشتم. با کامنتهای زیر مقاله باید واضح باشد که هیچ مقاله ای در نقد مقالات فلسفی آقای فولادی نخواهم نوشت.
    2 – سه چهار هفته بود که در سایت روشنگری کامنت ننوشتم و فعلا هم بعلت واقعه سوریه هست که می نویسم. بزودی این کامنتها قطع خواهد شد چون بنظر می آید که اوضاع شبیه همان اوضاع اشغال عراق و لیبی بشود. در سوریه هم، در بدترین شرایط، شروع میکنند به کشتن همدیگر تا اینکه قلمروهای داخلی مشخص شود، بعد شروع میکنند به استثمار توده ها و تدارک برای درست کردن سرسپرده ای دیگر برای اشغالی دیگر. این روند چندین هزار سال است که وجود دارد.
    3 – در ارتباط با شورشها در ایران، گروهای مارکسیست راست هوادار امپریالیستهای غربی دائم تبلیغ میکنند که بزودی انقلاب زن زندگی ازادی میشود و یا خواهد شد. میگویند ببینید اسد افتاد، رژیم هم خواهد افتاد. در واقع میگویند ببینید که اربابان ما راست میگویند که رژیم سرنگون می شود، باور کنید، دیکتاتورها سرنگون خواهند شد و دموکراسی حقوق بشری غربی ها پیروز خواهد بود. از طرف دیگر، بی بی سی و دویچه وله و بقیه همه دارند تبلیغ سرنگونی میکنند یک عده مارکسیست دیگر میگویند نه میخواهند رژیم را نگه دارند، انگار که مارکسیستها دارند انقلاب کمونیستی میکنند!!! در حقیقت عصبانی از این هستند که چرا سرنگونی نمیکنند، میگویند رژیم را میخواهند!!! بهرحال، گفته شد که اگر انقلاب مخملی نه، حمله نظامی آری. دیدیم که غلط نبود. کسی نابغه نیست، روند اینطور بوده.
    آنارشیست

  6. در ارتباط با سه مقاله آقای اقبال نظرگاهی در سایت آزادی بیان در مورد سوریه،
    ایراد سه مقاله این است که تعریف “انقلاب” در سه مقاله مبهم است. او میگوید در سوریه انقلاب شده اما همه میدانند که آنچه در سوریه این بود که جهادیون مورد حمایت ترکیه و امپریالیستهای غربی به شهرهای سوریه حمله کردند و سربازان سوریه مقاومت نکردند و بدون هیچ جنگی قدرت سیاسی را در دست گرفتند. در حقیقت قدرت سیاسی از یک دست به دست جریانی دیگر افتاد. وقتی آقای نظرگاهی توصیه میکند که مردم (؟) سوریه انقلاب شورائی کنند در حقیقت دارد میگوید که انقلابی انجام نشده چون اگر انقلاب شده بود که احتیاج به شورش شورائی وجود نداشت.

  7. این خانم آنارشیست در همین صفحه 3 کامنت ضد و نقیض نوشته. در کامنت اول مینویسد باید ادامه داد. در کامنت سوم مینویسد خسته شده و باید میدان جدی تری انتخاب کرد!
    — یا در یک کامنت از رسانه های غربی گاپیتایستی نام میبرد ،و در کامنت های پیشین ،سایت ویکیپدیا را برای توضیح مقاله ها و مفاهیم چپ و کمونیستی توصیه میکرد !
    — این یکی از دلایل تنها بودن ایشان است ک تاکنون در این سایت کسی به نظرات وی توجهی نمیکند.
    — لابد ایشان فراموش کرده که به مقاله نویسان غالبن چپ قبلا اینجا میگفت تمام نوشته هایشان بشکل بهتری در سایت ویکیپدیا هست. چرا باید غیر از تبلیغ آنارشیسم چیز دیگر نوشت!؟ و آنارشیست عبارت بود از شورا و رد سلطه. حالا آنارشیسم یعنی حقوق زن و زفع برده مزدی.
    — این یعنی انسان تنگ نظر یک بعدی. چون کل اندیشه سه هزارساله ابن بشر برای ایشان یعنی 4-2 کلمه !

  8. امیدورام این کامنت آخر باشد چون واقعا وقتم دارد گرفته می شود:
    خوانندگان روشنگری و زنان و کارگران ایران توجه کنند،
    که رسانه هایی مثل بی بی سی و صدای آمریکا و رادیوی فرانسه و دویچه وله و ایندیپندنت نیوز و بقیه برای شستشوی مغزی شما و آماده کردن ذهنتان برای قبول تجاوزات آنها تاسیس شده اند نه برای آگاه کردن شما. آنها خبرها را دستچین میکنند و در خبرها تحلیل میگذارند تا ذهنتان را بنفع امپریالیسم کشورشان تغییر دهند. برای ذهن و فکر زیبای خود ارزش قائل شوید و اجازه ندهید به آن تجاوز و تعرض شود و به گمراهه و خیانت به طبقه تان (زنان و کارگران) تیدیل گردد. حتی آگهی های تجارتی حاکمین اقتدارگرا تجاوز و جنگ ترکیبی علیه ماست.
    آنارشیست

  9. در ارتباط با جنگ جهانی اول و دوم و سوم،
    واقعیت این است که این اصطلاح از سیاستمداران غربی است و معنای محدودی دارد – اروپا محور است.
    از زمان تکامل اقتدارگرایی به دولت، احتمالا سومر، ما جنگهای جهانی داشته ایم. در آن دوران جمعیت جهان بسیار کم بود، بین 10 تا 15 میلیون، یعنی اندازه شهر تهران. جمعیت ارتشها هم کم بود. جنگ دوم جهانی عمدتا در اروپا انجام شد نه در تمام دنیا. ممکن است روزی برسد که جنگ جهانی تمام خاک کره زمین را بطور مستقیم درگیر کند.
    بهرحال، رشد نیروهای مولده سرمایه داری نسبت به سیستمهای گذشته طول عمر انسانها را افزایش داده اما درجه استثمار شدن و مدت آنرا هم افزایش داده و جنگهایش بسیار مخوف تر و سیاستمدارانش بسیار رذل تر و ریاکارتر و جانی تر هستند. برای درک فمنیستی قضیه، الان زنان “زیبای” و خوش لباس غرب در قتل و جنایت و آدم کشی دست کمی از مردها ندارند و خودشان مردسالارند و صفات مردانه (تجاوزکارانه) تاریخ را اقتنباس کرده اند. برخلاف نظر مارکس، طبقات خودبخودی بوجود نیامده است. طبقات عامدانه و براساس تصمیم و نقشه انسانهای اقتدارگرا بوجود آمده است. تکامل اقتصادی اجتماعی جوامع محصول رقابت اقتدارگرایان بوده است نه محصول تکامل کور جامعه. بورژواها وجود فرماسیونها را قبل از مارکس درک کرده بودند و تا حدودی توضیح داده بودند. تکامل فرماسیونهای اقتصادی و اجتماعی مارکسی، صرفا یکی از روشهای توضیح آنهاست. بهترین لغت برای دیدگاه مارکس هست: اکونومیسم تاریخی.
    آنارشیست

  10. ظاهرا قضیه کش دار است و مجبوریم کامنتها را ادامه بدهیم.
    ایده جنگ سوم در مقاله درست است و در کامنتهای روشنگری و حتی مقالات وجود دارد، نباید فراموش کرد.
    امپریالیستهای غربی بسیار ریاکار و موذی هستند و امپریالیسم خود را بصورت آزاد خواهی بیان میکنند، مثل هیتلر نیستند، اما همان طبیعت را دارند.
    فعلا دو ایراد مقاله،
    ۱ – امپریالیسم آمریکا نیست، امپریالیسم غربی به رهبری امپریالیسم آمریکاست ، همه با هم کار میکنند.
    ۲ – چیزی بنام جشن “مردم سوریه” نداریم. مطمئنن یک عده که دیکتاتوری سرکوبشان کرده، خوشحال می شوند که آنهم توهم است. چطور خوشحال میشوند درحالیکه یک عده به لبنان فرار میکنند، آنها هم مردم هستند!
    .
    جنگ سوم فعلی جنگ ترکیبی است.
    این اصطلاح خیلی مهم است. رژیم هم استفاده میکند، ولی دلیلی ندارد که ما استفاده نکنیم. منشا این اصطلاح از رژیم نیست.
    پس تکرار کنیم:
    جنگ ترکیبی
    جنگ ترکیبی
    جنگ ترکیبی
    فراموش نکنید.
    کشورهایی که در مقابل امپریالیستهای غربی مقاومت میکنند، دیکتاتوری می شوند چون امپریالیستهای غربی جنگ ترکیبی میکنند.
    آنها اگر بخواهند مدل دموکراسی غربی را اجرا کنند، شکست میخورند چون سرمایه داران غربی از ثروت خود استفاده میکنند و ژورنالیست، تروریست، کودتاچی ، نماینده مجلس، حتی انقلابی چپ و حتی رئیس جمهور می خرند. این جنگ ترکیبی است و الان جمهوری اسلامی نیز زیر ضربه این جنگ است. حتی کشوری مثل ونزوئلا مجبور شده سوسیال دموکراسی را کنار بکذارد و به نوعی از دیکتاتوری متوسل شود و فعلا سرنوشتش روشن نیست.
    .
    چاره انقلابیون مناطق زیر ضرب این است که چهارچوب اجتماعی اقتدارگرایان را نپذیرند و سیستم اجتماعی خودشان را با معیارهای خودشان شکل دهند. نقد اجزاء
    جنگ ترکیبی مثلا استفاده امپریالیستهای غربی از زنان، موسیقی و فیلم و غیره، اهمیت بسزایی دارد. زنان انقلابی نقش تعیین کننده در خنثی کردن امپریالیستهای غربی ایفا میکنند نه زنان غرب زده.
    ‌باید علیه این پدیده های اجتماعی ذهنیت سازی و سازماندهی کرد: مردسالاری، بردگی مزدی، امپریالیسم، هیراشی و تعصب. هرگونه بی توجهی به خصلت ارگانیک انقلاب (جنگ ترکیبی انقلاب)، انقلاب را به ضد انقلاب تبدیل میکند.
    آنارشیست

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

HTML tags allowed in your comment: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>