Comments

تجاوز نظامی امپریالیسم آمریکا به ایران — 5 دیدگاه

  1. نظر گروسی در ارتباط با رفتن به ایران و بازدید از درجه آسیب تاسیسات اتمی جالب است!
    او میخواهد برود ایران ببینید که بمبها واقعا تاسیسات را منهدم کرده است یا نه و اگر نکرده یک فکر دیگر کنند مثل بمب هسته ای یا پیاده نظام.
    آیا رفتن گروسی به ایران برای این است که ببیند رادیو اکتیو نشت کرده؟
    اگر نشت کرده بود الان رژیم خبر داده بود تا آمریکا به جنایت علیه بشریت محکوم شود.
    شاید هم آمریکا به رژیم گفته بود که بهتر است مواد اتمی را خارج کنید. ما زنان و کارگران که نمیدانیم این مرتجعین به هم چه میگویند.
    آنارشیست

  2. گفتیم بی شرفی،
    در این مقاله در سایت اخبار روز سانسورچی:
    واکنش رهبران جهان به حمله آمریکا به ایران

    همه کشورهای امپریالیستهای غربی گفته اند خب بمباران شد دیگه، ایران تلافی نکند و بیاید پای مذاکره و نوکری را بپذیرد. ونزوئلا و کوبا محکوم کردند. اما یک سئوال، آیا ونزوئلا و کوبا گروگان گیری غیر نظامیون اسرائیل را در ۷ سپتامبر توسط حماس محکوم کردند؟
    پاسخ هست نه؟

    سئوال دیگر،
    آیا رژیم استالین، در سال ۱۸۴۸ ، اعلام استقلال اسرائیل را بعد از اشغال تروریستی مناطق زندگی فلسطینی ها، محکوم کرد؟
    خیر، نه تنها محکوم نکرد، بلکه ظاهرا اولین کشوری بود که آنرا برسمیت شناخت.

    حال که موضوع رفت به برسمیت شناختن،
    مواضع آنارشیستی کمونیستی در قبال دولت اسراییل چیست، آیا باید دولت اسرائیل برسمیت شناخته نشود؟
    پاسخ هست که در این نگرش هیچ دولتی برسمیت شناخته نمی شود چون پایه و اساس آن سلطه جویی و استثمارگری است.

    برسمیت نشناختن اسرائیل توسط رژیم چطور؟
    برسمیت نشناختن یک رژیم بهانه برای جنگ و خونریزی است. بهتر بود که رژیم اسراییل را برسمیت می شناخت و برای استعمارگری شهرک سازی چاره مبارزه طبقاتی میکرد تا بلاخره زنان و کارگران ایران به بهانه های امپریالیستی بمباران نشوند. اما رژیم خودش علیه زنان و کارگران خودش مبارزه طبقاتی میکرد.

    آنارشیست

  3. باز هم در باره بی شرفی ما!
    میتوان حتی استدلال کرد که مارکسیستها هستند که اصلا شرافت ندارند. حال چرا؟
    وقتی که میگوئیم فقط رشد نیروهای مولده علیه مناسبات قدیم مهم است، اگر این رشد نیروهای مولده از طریق استثمار نیروی کار هم صورت پذیرد، “انقلابی” است! یعنی اینکه اصلا مهم نیست که حاکمین جدید استثمارگر هستند، مهم این است که پیروز باشند. منطق در اینجا منطق حاکمیت سیاسی است و تلف شدن انسانها در این تکامل تاریخی “ضرورت” تاریخی می باشد. بخاطر این بی تفاوتی نسبت به تلف شدن توده ها برای مقاصد رشد نیروهای مولده، بی شرفی در کنه ماتریالیسم تاریخی مارکس وجود دارد. اما، دیدگاه آنارشیستی کمونیستی متفاوت است. در دیدگاه آنارشیستی؛ روابط بر اساس سلطه مهم است و هر گونه سلطه انسان بر انسان ارتجاعی ست، حالا مهم نیست که علم سلطه گر هوش مصنوعی اختراع میکنید و یا آثار جاودانی هنری.
    در بحث مربوط به این صفحه، هواداران فرضیه “شکست طلبی انقلابی” یک وضعیتی را تصور میکنند که در آن جنگ موجب شرایطی میشود که انقلاب برای کسب قدرت سیاسی اهمیت پیدا میکند بدون اینکه توده ها تشکللاتی در محل کار و زندگی برای تسلط یافتن بر زندگی خود شکل داده باشند. فقط کافی است که حزب لنینی بتواند از فرصت استفاده کند و قدرت سیاسی بگیرد و دیکتاتوری تک حزبی خود را دیکتاتوری پرولتاریا بنامد. این هم بیشرفی است. دقت کنید که در انتها میگوید حزب درست کنیم. از این متاسف است یک حزب لنینی ندارد که از این فرصت پیدا شده استفاده کند تا دیکتاتوری پرولتاریای تک حزبی خودش را حاکم کند. البته، وقتی حاکم کرد، آنقد تکبر قدرت و ثروت در دستش متمرکز می شود که برای آن، مثل استالین، به هر جنایتی دست میزند. این هم بیشرفی است.
    آنارشیست

  4. میخوانیم:
    “کافی است کسی اندکی آگاهی و ذره ای شرف داشته باشد تا بداند توصیۀ تسلیم رژیم به آمریکا و اسرائیل …”
    بی شرفی در آنهائی است که اعضای حزب خودشان را به بهانه جاسوس بودن اعدام میکنند تا بر حزب شان سلطه پیدا کرده و سه دهه مونارکی حزبی مارکسیستی بوجود بیاورند.
    آنارشیست

  5. میخوانیم که توصیه به رژیم برای تسلیم شدن به امپریالیستهای غربی بمعنی پیروزی طلبی برای امپریالیستهای غربی است. اصلا اینطور نیست. توصیه به رژیم برای اینکار بیان این ایده است که ما زنان و کارگران کمونیست و آنارشیست با رژیم علیه امپریالیستهای غربی همکاری نمی کنیم و رژیم بهتر است بجای درگیر کردن زنان و کارگران در جنگ ارتجاعی خود، آنچه که واقعا لیاقتش هست، یعنی نوکری را بپذیرد، تا جنگ پیش نیاید. اتفاقا، دقیقا رژیم به این توصیه توجه نکرده و باعث شده امپریالیستهای غربی حمله کنند و تا بحال تعداد کثیری از توده های عادی کشته شده اند.
    حال، “شکست پذیری انقلابی” شما، اصلا بدرد نمی خورد. خودتان در پائین مقاله نوشته اید که حزب مارکسیستی (که البته لنینی هم هست) ندارید، حال که نه حزب دارید و نه جنبشهای اخیر توده ای اصلا بیان کمونیستی و لنینیستی نداشته، چگونه میخواهید شعاری در ارتباط با شرایط فعلی بدهید که از جانب لنین خودتان دارای پیش فرضهای ذکر شده است. دیدی گفتیم دگم هستید؟! الکی کتاب باز کرده اید و دیده اید لنین چه گفته حالا آنها را تحویل ما میدهید!
    آنارشیست

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

This site uses Akismet to reduce spam. Learn how your comment data is processed.

HTML tags allowed in your comment: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>