تجاوز نظامی امپریالیسم آمریکا به ایران
کارگران انقلابی متحد ایران، اول تیر ۱۴۰۴- ۲۲ ژوئن ۲۰۲۵
سحرگاه روز اول تیر ۱۴۰۴ به دستور ترامپ بمب افکن های آمریکائی با بمب های فوق سنگین مراکر هسته ای نطنز، فردو و اصفهان را بمباران کردند. روزهای پیش همین مراکز و دیگر مراکز نظامی، زیر ساخت ها و مناطق مسکونی در بسیاری از نقاط کشور توسط بمب ها و موشک های اسرائیلی و عوامل نفوذی آن رژیم مورد هدف قرار گرفته بودند. حملۀ نظامی مستقیم امپریالیسم آمریکا به ایران ادامۀ همکاری نزدیک دولت آمریکا و به قول خود ترامپ «هم تیمی آن دولت» نتانیاهو برای حمله به ایران بود. این حمله، نقطۀ عطفی در تشدید جنگ ارتجاعی ای است که هم اکنون ادامه دارد، جنگی که سایۀ سهمگین خود را بر کل منطقه می گستراند و می تواند به جنگ های بزرگتر و فراتر از منطقۀ خاورمیانه منجر شود. از نظر فنی و نظامی، این بمباران همچنین آزمایش «اَبَر بمب های سنگر شکن» از سوی ماشین نظامی آمریکا به منظور کسب تجربه برای این نوع سلاح است (مانند تجربۀ بمباران هیروشیما و ناکازاکی در جریان جنگ دوم جهانی).
ماهیت این جنگ چیست؟
این جنگ، همان گونه که پیشتر نیز گفته ایم، ادامۀ سیاست های توسعه طلبانه و برتری جویانۀ اسرائیل، سیاست های ارتجاعی پان اسلامیستی رژیم جمهوری اسلامی و جزئی از تلاش های امپریالیسم رو به زوال آمریکا برای حفظ و بازگرداندن هژمونی خود در سطح منطقه و جهان است. هر یک از این سه مؤلفه به تنهائی برای ارتجاعی بودن این جنگ (از هر سه طرف) کافی هستند. هرکس یا هر حزب و دسته ای یکی از این عوامل و سیاست ها را در ایجاد جنگ و شرایط جنگی نبیند، و تنها یک طرف را «عامل»، «مقصر» یا «مقصر اصلی» بداند، یا کور ذهنی و کوته بینی خود را به نمایش گذاشته یا مانند سلطنت طلبان به کارگزاری اسرائیل و آمریکا مشغول است و یا مدافع آشکار یا پنهان رژیم ارتجاعی و خونخوار جمهوری اسلامی است.
چگونه باید با این جنگ مبارزه کرد؟
مبارزه با این جنگ و جنگ های ارتجاعی، اشغالگرانه و تجاوزکارانۀ دیگر، تنها از راه مبارزه با علل و ریشه های آنها امکان پذیر است. علت مستقیم این جنگ، سیاست دولت های درگیر یعنی اسرائیل، ایران و آمریکاست. خود این سیاست ها صرفا ابزاری بر حفظ سلطۀ طبقات ارتجاعی این کشورها در سرزمین خود و توسعه طلبی آنها در حد توان سرمایه داران حاکم بر آنهاست. این جنگ، جنگ کارگران و زحمتکشان ایران، آمریکا یا اسرائیل نیست. جنگی است علیه منافع حیاتی کارگران این کشورها و کل پرولتاریای جهان. شوربختانه این واقعیت مانع از آن نشده که رژیم های جنگ طلب با تکیه بر ناآگاهی مردم و از جمله کارگران توانسته اند خود کارگران و زحمتکشان را به جنگ با یکدیگر بکشانند.
این جنگ ما نیست، اما این بدان معنی نیست که باید نسبت به آن بی اعتنا باشیم. این جنگ برخلاف تبلیغات و وعده و وعیدهای سلطنت طلبان و سرمدارشان، پیام آور «آینده ای روشن» برای مردم ایران نیست، و برخلاف توهمات عده ای که خود را انقلابی دو آتشه می پندارند، نمی تواند راهگشای «سرنگونی رژیم به قدرت مردم» باشد. آنچه در فرهنگ انقلابی طبقۀ کارگر «شکست طلبی انقلابی » نامیده می شود، به معنی فراهم ساختن شرایط پیروزی یکی از طرف های جنگ نیست. «شکست طلبی انقلابی» تنها می تواند به معنی تبدیل جنگ ارتجاعی (جنگ اامپریالیستی) به جنگ انقلابی باشد و نه چیز دیگر. کافی است کسی اندکی آگاهی و ذره ای شرف داشته باشد تا بداند توصیۀ تسلیم رژیم به آمریکا و اسرائیل در زمینۀ قطع کامل غنی سازی (حتی برای مصارف صلح آمیز) و از بین بردن توان موشکی رژیم (توصیه ای که برخی از مدعیان «حزب «کمونیست کارگری ایران» می کنند) تنها می تواند به معنی پیروزی طلبی برای آمریکا و اسرائیل باشد. شکست طلبی این گونه عناصر، «شکست طلبی انقلابی» نیست بلکه تکرار خواست های ارتجاعی و توسعه طلبانۀ ترامپ و نتانیاهوست و آنها با عبارت پردازی انقلابی این کار را انجام می دهند. نیروی انقلابی نمی تواند طرفدار پیروزی یک طرف در جنگی ارتجاعی باشد.
اکنون برخلاف تصور عده ای توهم زده، شرایط انقلابی در ایران وجود ندارد و احتمال اینکه جنگ یا شرایط جنگی به تنهائی، یعنی در غیاب برآمد جنبش توده ای، بویژه نبود یا ضعف مبارزۀ سیاسی انقلابی طبقۀ کارگر، بتوانند شرایط انقلابی را در کوتاه مدت ایجاد کنند کم است. در هر حال تکرار خواست های ترامپ و نتانیاهو تنها می تواند آب به آسیاب جمهوری اسلامی بریزد.
وظیفۀ نیروهای انقلابی، بویژه نیروهای کمونیست پیش از هر چیز ترویج آگاهی (از جمله توضیح ماهیت جنگ کنونی و سیاست هائی که منجر به آن شده اند) و تلاش برای تشکل طبقۀ کارگر – هم تشکل برای مبارزات اقتصادی – اجتماعی و هم سازمان سیاسی طبقۀ کارگر یعنی حزب سیاسی انقلابی طبقۀ کارگر است.
نظر گروسی در ارتباط با رفتن به ایران و بازدید از درجه آسیب تاسیسات اتمی جالب است!
او میخواهد برود ایران ببینید که بمبها واقعا تاسیسات را منهدم کرده است یا نه و اگر نکرده یک فکر دیگر کنند مثل بمب هسته ای یا پیاده نظام.
آیا رفتن گروسی به ایران برای این است که ببیند رادیو اکتیو نشت کرده؟
اگر نشت کرده بود الان رژیم خبر داده بود تا آمریکا به جنایت علیه بشریت محکوم شود.
شاید هم آمریکا به رژیم گفته بود که بهتر است مواد اتمی را خارج کنید. ما زنان و کارگران که نمیدانیم این مرتجعین به هم چه میگویند.
آنارشیست
گفتیم بی شرفی،
در این مقاله در سایت اخبار روز سانسورچی:
واکنش رهبران جهان به حمله آمریکا به ایران
—
همه کشورهای امپریالیستهای غربی گفته اند خب بمباران شد دیگه، ایران تلافی نکند و بیاید پای مذاکره و نوکری را بپذیرد. ونزوئلا و کوبا محکوم کردند. اما یک سئوال، آیا ونزوئلا و کوبا گروگان گیری غیر نظامیون اسرائیل را در ۷ سپتامبر توسط حماس محکوم کردند؟
پاسخ هست نه؟
—
سئوال دیگر،
آیا رژیم استالین، در سال ۱۸۴۸ ، اعلام استقلال اسرائیل را بعد از اشغال تروریستی مناطق زندگی فلسطینی ها، محکوم کرد؟
خیر، نه تنها محکوم نکرد، بلکه ظاهرا اولین کشوری بود که آنرا برسمیت شناخت.
—
حال که موضوع رفت به برسمیت شناختن،
مواضع آنارشیستی کمونیستی در قبال دولت اسراییل چیست، آیا باید دولت اسرائیل برسمیت شناخته نشود؟
پاسخ هست که در این نگرش هیچ دولتی برسمیت شناخته نمی شود چون پایه و اساس آن سلطه جویی و استثمارگری است.
—
برسمیت نشناختن اسرائیل توسط رژیم چطور؟
برسمیت نشناختن یک رژیم بهانه برای جنگ و خونریزی است. بهتر بود که رژیم اسراییل را برسمیت می شناخت و برای استعمارگری شهرک سازی چاره مبارزه طبقاتی میکرد تا بلاخره زنان و کارگران ایران به بهانه های امپریالیستی بمباران نشوند. اما رژیم خودش علیه زنان و کارگران خودش مبارزه طبقاتی میکرد.
—
آنارشیست
باز هم در باره بی شرفی ما!
میتوان حتی استدلال کرد که مارکسیستها هستند که اصلا شرافت ندارند. حال چرا؟
وقتی که میگوئیم فقط رشد نیروهای مولده علیه مناسبات قدیم مهم است، اگر این رشد نیروهای مولده از طریق استثمار نیروی کار هم صورت پذیرد، “انقلابی” است! یعنی اینکه اصلا مهم نیست که حاکمین جدید استثمارگر هستند، مهم این است که پیروز باشند. منطق در اینجا منطق حاکمیت سیاسی است و تلف شدن انسانها در این تکامل تاریخی “ضرورت” تاریخی می باشد. بخاطر این بی تفاوتی نسبت به تلف شدن توده ها برای مقاصد رشد نیروهای مولده، بی شرفی در کنه ماتریالیسم تاریخی مارکس وجود دارد. اما، دیدگاه آنارشیستی کمونیستی متفاوت است. در دیدگاه آنارشیستی؛ روابط بر اساس سلطه مهم است و هر گونه سلطه انسان بر انسان ارتجاعی ست، حالا مهم نیست که علم سلطه گر هوش مصنوعی اختراع میکنید و یا آثار جاودانی هنری.
در بحث مربوط به این صفحه، هواداران فرضیه “شکست طلبی انقلابی” یک وضعیتی را تصور میکنند که در آن جنگ موجب شرایطی میشود که انقلاب برای کسب قدرت سیاسی اهمیت پیدا میکند بدون اینکه توده ها تشکللاتی در محل کار و زندگی برای تسلط یافتن بر زندگی خود شکل داده باشند. فقط کافی است که حزب لنینی بتواند از فرصت استفاده کند و قدرت سیاسی بگیرد و دیکتاتوری تک حزبی خود را دیکتاتوری پرولتاریا بنامد. این هم بیشرفی است. دقت کنید که در انتها میگوید حزب درست کنیم. از این متاسف است یک حزب لنینی ندارد که از این فرصت پیدا شده استفاده کند تا دیکتاتوری پرولتاریای تک حزبی خودش را حاکم کند. البته، وقتی حاکم کرد، آنقد تکبر قدرت و ثروت در دستش متمرکز می شود که برای آن، مثل استالین، به هر جنایتی دست میزند. این هم بیشرفی است.
آنارشیست
میخوانیم:
“کافی است کسی اندکی آگاهی و ذره ای شرف داشته باشد تا بداند توصیۀ تسلیم رژیم به آمریکا و اسرائیل …”
بی شرفی در آنهائی است که اعضای حزب خودشان را به بهانه جاسوس بودن اعدام میکنند تا بر حزب شان سلطه پیدا کرده و سه دهه مونارکی حزبی مارکسیستی بوجود بیاورند.
آنارشیست
میخوانیم که توصیه به رژیم برای تسلیم شدن به امپریالیستهای غربی بمعنی پیروزی طلبی برای امپریالیستهای غربی است. اصلا اینطور نیست. توصیه به رژیم برای اینکار بیان این ایده است که ما زنان و کارگران کمونیست و آنارشیست با رژیم علیه امپریالیستهای غربی همکاری نمی کنیم و رژیم بهتر است بجای درگیر کردن زنان و کارگران در جنگ ارتجاعی خود، آنچه که واقعا لیاقتش هست، یعنی نوکری را بپذیرد، تا جنگ پیش نیاید. اتفاقا، دقیقا رژیم به این توصیه توجه نکرده و باعث شده امپریالیستهای غربی حمله کنند و تا بحال تعداد کثیری از توده های عادی کشته شده اند.
حال، “شکست پذیری انقلابی” شما، اصلا بدرد نمی خورد. خودتان در پائین مقاله نوشته اید که حزب مارکسیستی (که البته لنینی هم هست) ندارید، حال که نه حزب دارید و نه جنبشهای اخیر توده ای اصلا بیان کمونیستی و لنینیستی نداشته، چگونه میخواهید شعاری در ارتباط با شرایط فعلی بدهید که از جانب لنین خودتان دارای پیش فرضهای ذکر شده است. دیدی گفتیم دگم هستید؟! الکی کتاب باز کرده اید و دیده اید لنین چه گفته حالا آنها را تحویل ما میدهید!
آنارشیست