برای کولبران ِ گرفتار زیر بهمن ِ رنج و استبداد
خدامراد فولادی
برای کولبران ِ گرفتار زیر بهمن ِ رنج و استبداد
پولبرها و کولبرها
١.پولبرها
پاسپورت اش را گرفت
ویزای اش را گرفت
چمدان ها رابست
راهی ِ فرودگاه شد.
میلیاردها را پیش تر
با پست الکترونیک پرواز داده بود.
نگهبان ها
با خیال آسوده در خواب اند و
برابری
در فضای مجازی
میان ِ پولبرها
دست به دست می گردد.
٢.کولبرها
مردد
میان ِ بودن یا نبودن
وهم ِ همیشه همراه ِ کولبر
در نقطه ی صفر جغرافیای ملیت
تمام ذخیره ی زحمت اش را
به کول می برد
همراه ِ نام اش
که در نقطه ی بازرسی ایست ِ شناسایی
هم پاسپورت و
هم ویزای اوست.
نگهبان ها بیدارند
و گلوله ها
بو می کشند و می شناسند
رد کولبرها را
بهتر از سگ های تربیت شده.
همه چیز آماده است
در نقطه ی صفر جغرافیایی نبودن و بودن
تا نقطه ی پایان یک زندگی
رقم بخورد
آنجا که
سگ ها و گلوله های تربیت شده
تشخیص می دهند
در تاریکی فهم حواس هم
بوی ناهمگون ِ
پولبرها و کولبرها را.