« اقتصاد و دموکراسی مال ِ خره!»
خدامراد فولادی
خمینی بنیانگذار ِ حکومت ِ اسلامی در ایران، در دوران ِ سرمایه داری زاده شد. در دوران ِ سرمایه داری زنده گی کرد و به فراخور ِ زیست ِاجتماعی- خانواده گی و سپس زیست ِ شغلی- فردی ِ موجود در زیست مکان ِ سیاسی اش از امکانات و دستاورد های تاریخی ِ این نظام حتا بیش از شایسته گی اش برخوردار بود. وقتی به دلیل ِ مخالفت اش با شاه به عراق تبعیدشد، از تمام ِ امکانات ِ تکنولوژی ِ نطام ِ سرمایه داری ازجمله رادیو برای رساندن ِ پیام های اش به داخل ِ ایران استفاده کرد. و زمانی هم که رژیم ِحاکم برعراق او رااخراج کرد،این دموکراسی ِ نظام ِ سرمایه داری درفرانسه بود که او را در پناه ِ خود گرفت و بهترین امکانات ِ زیستی و رسانه ای را در اختیار ِ او و خیل ِ همراهان اش قرار داد، و اینها همه یعنی این که نظام ِسرمایه داری هیچگونه تبعیضی میان ِ انسان های این دوران برای بهره مندی از دستاوردهای اش قائل نیست. خمینی قبل از این که به قدرت برسد، وعده داد که اگر کسب ِ قدرت کند در حکومت اش آزادی( دموکراسی) برای هر کسی باهر اعتقادی وجود خواهد داشت. وعده داد که آب و برق و گاز را برای همه گان رایگان خواهد کرد. به عبارت ِدیگر، قبل از تصاحب ِ قدرت هم به دموکراسی ِ این دوران اعتقاد داشت و هم به کارآمدی و کارسازی ِ اقتصاد ِ این دوران. در زمان ِ مناسب،باهواپیما و خدمه ای که نظام ِسرمایه داری در اختیار ِ او و فرقه سالاران ِ همراه اش قرار داده بود راهی ِ ایران شد و یکراست بر تخت ِ حاکمییت نشست و تا زمانی که زنده بود بر آن اتکا داشت و فرمانفرمایی ِفعال مایشاء نمود! تخت و اقتداری که هیچ کس جرات ِ پایین آوردن ِ او از آن را نداشت.
واقعییت این است که خمینی ِ واقعی آن کسی نبود که وعده ی دموکراسی و آزادی های سیاسی برای همه گان داد. خمینی ِ واقعی در پشت ِ ایدئولوژی و تفکر ِ توضیح المسائلی ِ اسلامییت اش پنهان بود. یعنی،آن ایدئولوژی و تفکری که به هیچ وجه با جهان ِامروزو تمدن ودموکراسی و اقتصاد ِ پیشرفته و پیشرو ِآن سر ِسازش و آشتی نداشت، وما نمونه های آنرا پیش تردرآثار ِبه اصطلاح«روشن فکران ِ دینی» مانند ِآل احمد و شریعتی دیده بودیم، توضیح المسائل که جای ِ خود دارد!( ایدئولوژی ِپدرشاهی – فئودالی، اولن خودویژه ی جامعه های کم توسعه یافته ی تحت ِحاکمییت ِاستبداد ِفردی-کیش ِشخصیت پرستانه است،ثانیین به همین دلیل تمدن ستیزوضد ِ پیشرفت و تکامل ستیز است، ثالثن فرقه گراست و منافع و مصلحت ِفرقه را بر منافع ِ جامعه ارجحییت می دهد، رابعن به دنبال ِ کسب ِ قدرت ِ سیاسی به طور ِ مادام عمری هم برای لیدر ِ خود و هم برای فرقه و دار و دسته ی خود در صورت ِ کسب ِ قدرت است، یعنی به عبارت ِ دیگر در هر عرصه ای چه سیاسی چه اقتصادی انحصارطلب و تمامییت خواه است . این چنین خصوصییتی را ما در جامعه های پیشرفته نمی بینیم مگر در افراد و تشکیلات هایی که از جامعه های زیر ِ سلطه ی استبداد ِ پدرشاهی به آن کشورها پناه برده و در آنجا با آزادی ِ عملی که نظام ِ سرمایه داری در اختیار ِ شان گذاشته رو به جامعه ی محروم از دموکراسی، ایده ی خود را برای یارگیری تبلیغ و ترویج می کنند.). شخصییت ِ نمونه وار ِ خمینی، اصالتن و ماهییتن حامل و عامل ِ چنین ایدئولوژیی بود. ایدئولوژی یی که با زبان و ادبیات ِخمینی سخن می گفت وخود راتبلیغ و ترویج می کرد وبرای جا انداختن خود و یارگیری ازدرون ِ جامعه از هیچ وعده و وعید ِ ناهمساز با ادعاهای اش نه تنها همخوانی نداشت، بلکه کاملن در تضاد بود. به این دلیل هم بود که خمینی به محض ِ آنکه به قدرت رسید تمام آن وعده هارا کتمان نمود و در پاسخ ِ مطالبه کننده گان آن وعده ها گفت« اقتصاد مال ِ خراست»، که یقینن پشت بند ِ آن در عمل آن چنان که همه دیدند و شنیدند، « دموکراسی هم مال خر است» بود!خمینی بااین نسبت دادن ها ازدیدگاه ِ واپسگرای خودش در واقع یک واقعییت ِ تاریخی را هم نادانسته بیان کرد:این که رابطه ی دموکراسی با اقتصاد رابطه ی درهمجوش و همپیوسته ایست که وحدت دهنده ی شان نظام ِ تاریخی دورانی ِ سرمایه داری است. اقتصاد یعنی تولید و مناسبات ِ تولیدی. تولید در دوران ِ ما یعنی صنعت و تکنولوژی ِ نظام ِ سرمایه داری، و مناسبات ِ تولیدی در این نظام به ویژه یعنی دموکراسی و آزادی های بی قید و شرط ِ سیاسی. ماهییت ِ ایدئولوژیک ِ خمینی این اقتصاد و این آزادی های سیاسی را کتمان و انکار می کرد. خمینی ِدر قدرت تنها کسی نبود که دستاوردهای این نظام را انکار کرد وعلنن گفت این ها مطالبات ِ خر هستند. چپ ِ فرقه گرایی هم که به دنبال ِ کسب ِ انحصارطلبانه و تمامییت خواهانه ی مادام عمری ِ قدرت ِ سیاسی است درفعالییت های تبلیغی ترویجی ِ راهگشا به قدرت اش نشان داده و ثابت کرده همین اعتقاد را دارد. در واقع، ضدییت با دستاوردهای تاریخی ِ نظام ِ واقعن موجود ِ سرمایه داری منحصر به عبا و عمامه پوشان و توضیح المسائل نویسان نیست. چراکه همانطورکه پیش تر گفتم این نه افراد بلکه ایدئولوژی ِ افراد است که با زبان ِ آنان سخن می گوید و با قلم ِ آنان می نویسد. همچنان که خمینی ده ها توضیح المسائل نوشت تا از قول ِ ایدئولوژی ِاسلامی اش بگوید«اقتصاد و دموکراسی مال ِ خراست»، چپ ی با همان نگرش و اعتقاد ِ ضد ِ نظام ِ سرمایه داری و ضد پیشرفت و تکامل ِ قانون مند و نظام مند ِ جامعه نیز چه علنی بگوید و بنویسد چه در لفافه ی توجیه و سفسطه ، جز این نمی گوید که«هم اقتصاد مال ِخراست،هم دموکراسی »!. مگر« راه ِ غیر ِ سرمایه داری» ِ چپ غیر از بیان ِ همین شعار است در پوشش ِ « انقلابی گری ِ دروغین» آن هم متاسفانه و فرصت طلبانه با سوء استفاده از نبود ِ دموکراسی و آزادی ِ بیان برای دموکراسی خواهان ِ ایران؟