ارکیده، شعر از بهروز داودی
بهروز داودی
ارکیده
این پرده را
کنار مزن
که
چهره به چهره
با
آفتاب شود
نورِ حریرِ پنجره مان
انگار
برایش کافی است
ریشْ ریشِ ریشههاش
خو گرفته – اکنون
با
دَم و
با
بازدمِ ما
ارکیده ی گوشه ی اتاق
شمعدانیِ روی ایوان نیست
خو گرفته
با
هوای نمناکِ
اتاقِ کوچک ما
خو گرفته
در آن گوشه – آسوده
در جایش
زیبائیِ گلی
جوانه میزند
گاه ، گاه
در بینِ برگْ دستهایش
زیبائیِ گلی
که – انگار
معمٌا و معنای
زندگی است
ارکیده
اما
شمعدانیِ روی ایوان نیست
پاريس – نوامبر ۲۰۲۴
Comments
ارکیده، شعر از بهروز داودی — بدون دیدگاه
HTML tags allowed in your comment: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>