نه به جنگ تجاوزکاران، پیش بسوی حکومت شوراهای کارگری! / احمد بخردطبع
جماعتی تیره اندیش و قرون وسطایی با تزویر و ریا کاری، افکار اکثریت مردم ایران را با تاسفی غیر قابل انکار بسوی ایده های تخیلی، غیر واقعی و نه زمینی بلکه آسمانی کشانده و در فقدان آلترناتیو عدالتخواهی و برابرطلبانه، با سقوط نظام پادشاهی، قدرت سیاسی را تصرف کردند و رهبر یا بنیان گذار ناآگاه آنها یعنی خمینی، سرنوشت میلیون ها نفر ایرانیان را بدست گرفت. مردی که به دلیل مخالفت با “رفرم ارضی” و حفظ استثمار زمین های موقوفه بر دهقانان زحمتکش و فقیر که در اختیار حوزه ها و نهادهای مذهبی بویژه “حوزه علمیه قم” قرار داشت به صحنه سیاست وارد میشود. درست همانند مخالفت اولیه محمدرضا شاه پهلوی در برابر اصلاحات ارضی که پس از مدت کوتاهی به دلیل اینکه سلطنت خود را در خطر می بیند، مجبور می گردد بپذیرد. ولی ورود خمینی به سیاست و ایستاده گی علیه رفرم ارضی و بر ضد صنعتی شدن ایران، بخش بزرگی از جنبش ارتجاعی 15 خرداد 1342 را موجب میگردد. در تعاقب چنین سیاست هایی زمانی که با انقلاب اسلامی سال 57 به قدرت می رسد در کمال دوری از تعقل اجتماعی عنوان میدارد که: “اقتصاد کار خر است!” و اینگونه ناآگاهی مطلق و تیره اندیشی خود را درسطح جامعه انتشار میدهد. بنابراین میلیون ها ایرانی بنام شعارهای پوشالی “آزادی، استقلال، حکومت اسلامی” در بطن فاجعه ی عظیمی قرار می گیرند و امروزه به استثنای کمتر از 10 درصد بقیه از کل جمعیت 90 میلیونی، در فقر، گرسنگی و محرومیت های اجتماعی روبرو می باشند که همین نظام جنایت کار اسلامی آنها را به خاک سیاه نشانده است.
جماعت مذهبی از آنجا که از ابتدایی ترین تعقل اجتماعی بدور است، جامعه را در تمام ابعاد آن امنیتی کرده و تا میتواند بازداشت و زندانی میکند و جانشان را گرفته یعنی به دار می کشد و تا به امروز هزاران هزار نفر را به قتل رسانده است. این جماعت تا آن اندازه امنیتی است که سفر “سیسیل کولر” و “ژاک پاریس” را بیرحمانه امنیتی کرده و نیز به تازه گی سناریویی با فشار بر آنها دروغ های سر هم بندی شده را رسانه ای می کند و در سراسر ایران به نمایش می گذارد و آنها را جاسوس صهیونیست ها معرفی می نماید. در واقع شما از آنجا که ثبات اجتماعی ندارید، ترس در شما غلبه دارد و به همان میزان این بی ثباتی شماست که از هراس آن فضا امنیتی می شود و داستان و توجیهات مذخرفانه و محکومیت های جنایت کارانه را بوجود می آورد.
از طرف دیگر جماعتی که حیات و بقای وی در ایجاد جنگ و خونریزی است و از همان سال های اول حکومت، جنگ کردستان و ترکمن صحرا و با تحریکات و توطئه و به قصد صدور انقلاب اسلامی، جنگ ایران و عراق ظهور می کند که مسبب اصلی آن نه عراق بلکه جماعت خزیده به قدرت اسلامی است که باعث نابودی هزاران ایرانی و عراقی می شود و تا به امروز چه کسی است نداند که پشت عملیات تروریستی و آدمکشانه 7 اکتبر دست خونین همین جماعت اسلامی قرار دارد و از همه بدتر همه ی اینگونه دسایس را با عبارت “محور مقاومت” معرفی کرده و با “آزادی و استقلال” عجین می سازد. در واقع “محور مقاومت” همان “محور شرارت” است.
این جماعت اسلامی یکی از رسالت های آنها این بوده است که اسرائیل را تخریب و نابود کند. بنابراین آنها نقش ژاندارم جهانی را نیز ایفا می نمایند و در چنین مسیری کشور اشغال گر اسرائیل در سطح جهانی مشروعیت هر چه بیشتری کسب می کند و بعنوان اینکه موجودیت کشورش از طرف این جماعت اسلامی در خطر جدی قرار دارد، مظلومیت ریاکارانه ای بر پیشانی دولت تجاوز گر اسرائیل حک می گردد و اگر تا قبل از حکومت اسلامی در ایران در نزد افکار عمومی به علت اشغال گری منفور بود، با جلوس این جماعت ورق بر می گردد. آنها با “محور مقاومت” بخوان “محور شرارت”، در هر مقطعی آتش بیار معرکه می شوند و با پیشبرد چنین سیاستی، بسوی جنگ و خونریزی روی می آورند و کار را بجایی رسانده اند که پس مانده های سلطنتی نیز با حمایت دولت جنایت کار اسرائیل در این اندیشه اند که بجای آنها قدرت را در ایران بدست گیرند. یعنی این همه مبارزه علیه رژیم شاهنشاهی، به دلیل سیاست های تبهکارانه این جماعت قرون وسطایی، میخواهد نقش بر آب گردد و حامی تمام قد رضا پهلوی یعنی بنیامین نتانیاهوی جنایت کار، حلال مشکلات ایرانیان شود. این جماعت چه ها نکرده اند!.
ولی امروزه جنگ ارتجاعی و جنایت کارانه ی دولت های آمریکا، اسرائیل و جمهوری اسلامی را باید از راه دیگری دنبال نمود و آلترناتیوهای بورژوا ـ امپریالیستی که در هر قد و قواره ای تبارز مییابد و سعی دارد منجر به رژیم چنج شود را باید خنثا ساخت. زیرا چپ بورژوایی ایران در تند پیچ های اجتماعی قادر است با اینگونه بدیل های بورژوا سلطنتی و یا مجاهدین اسلامی که به قدرت های امپریالیستی غرب دخیل بسته اند، زمزمه های سازش را سر دهند. از این نظر باید هوشیارانه عمل نمود و در این راه چپ های انقلابی و کمونیست ها نقش سازنده ای بعهده خواهند داشت. مردم ایران که زیر بمب های وحشت زای آمریکایی و اسرائیلی قرار دارند باید بدانند و در خاطره ی خویش حفظ نمایند که رضا پهلوی و در مجموعه آن طیف نظام پادشاهی در ارتباط ارگانیک و دائمی با این جنایت کاران هستند و در نتیجه به نوعی شریک جنایت محسوب می شوند، چرا که در این جنگ خانمانسوز چون همیشه مردم ایران قربانی حملات هوایی قرار می گیرند و آسمان ایران برای جنایت کاران آمریکایی ـ اسرائیلی در فقدان پدافند هوایی رژیم سرکوبگر جمهوری اسلامی، کاملن باز و آزاد است و در این معامله ی خونبار جان میلیون ها ایرانی هیچ ارزشی برای طرفین متخاصم نخواهد داشت و در چنین مسیری اگر به فرض محال، سلطنت طلبان و شرکای آنها از طریق همین نیروهای خارجی قدرت سیاسی را کسب کنند، منابع کلیدی و در کلیت آن اقتصاد ایران بطور کامل به دست آنها قرار گرفته و سرنوشت اساسی و همچنین چگونگی راه کارهای سیاسی کشور با رایزنی آنها به پیش خواهد رفت و گماشتگان وطن فروش هیچ استقلالی نخواهند داشت.
در این جنگ جنایت کارانه باید به مسئله ی اساسی دیگری پرداخت زیرا دوستان آدمکشان جمهوری اسلامی همانند روسیه و چین کجا هستند؟ چرا پدافند هوایی در اختیار “دوست سیاست های راهبردی شان” قرار نمی دهند تا از جان مردم بیدفاع ایران حفاظت شود. حتا امپریالیست های روسیه و چین نیز تا آن اندازه دغلکار می باشند که هیچ اهمیتی به این جنگ جنایتکارانه نداده و فقط گریبان خود را با طرح کلمات “حمایت گرانه” رها می سازند. بنابراین جماعت اسلامی کنونی که مدت 47 سال است قدرت سیاسی را بدست دارد، همواره آدمکشی، خفقان، فقر و فلاکت اقتصادی را بر جامعه تحمیل کرده و رهبران آن دزدان سر گردنه می باشند که ثمره ی منابع عظیم اقتصادی را در لبنان، عراق، یمن و فلسطین تحت نفوذ حماس و جهاد اسلامی و در سابق در سوریه و سایر نهادهای مرتجع مذهبی قرار می دهند و نیز بخش دیگر آنرا همواره در جیب مبارک شان واریز می کنند. این جماعت تیره اندیش و آدم کش باید سرنگون شود و در چنین جهتی نیروهای چپ انقلابی و کمونیست ها با ایجاد شبکه ها در شهر و محلات و نیز درون واحد های تولیدی، خدماتی، آموزشی و درمانی با شیوه و عمل کرد شورایی، شعارهای ملموس و انقلابی را در بین آنها تبلیغ و ترویج کنند، شعارهایی که مضمون سیاسی روشنی در بر خواهد داشت نه اینکه در هاله ای از ابهامات و پوپولیسم سیاسی یعنی در مسیری ناکجا آباد روان شود. بنابراین شعار حکومت شوراهای کارگری و ایجاد شبکه های خود مدیریتی قادر است آلترناتیو سازنده ای در برابر بدیل های رنگارنگ بورژوایی ایجاد کند.
دزدان منابع مالی ایران، یعنی رژیم ددمنش اسلامی در مسیر فروپاشی قرار دارد و اگر نیز روی پای خود بایستد، به دلیل زخم های عمیقی که برداشته، توان و نیروی سابق را نخواهد داشت. فقط کمونیست ها و چپ های انقلابی با پیوندی ارگانیک با سایر نهادها و نیز اتحادیه های موجود و نیروهای صنفی مختلف میباید نقش راهبردی در ارتباط با اهداف سیاسی ـ اجتماعی را بعهده گیرند و شعارهای ساختاری علیه نظم سرمایه داری را در بین آنها تبلیغ و ترویج کنند و همراه آنها برای بسیج کمیته های متفاوت در شهر و منطقه و محله فعال بوده و در چنین راستایی شبکه های پدافندی جهت حفاظت مسائل مالی، آموزشی، درمانی و نیز کودکانی که والدین خود را از دست داده اند را ایجاد کنند و به موازات چنین اهدافی، بهتر است وظایف انترناسیونالیستی در چنین برهه ای با احزاب انقلابی و ضد جمهوری اسلامی برجسته شود و مضافن با نیروهای “روژآوا” می توان بستر مناسبی از همکاری و در تعاقب آن دیالوگ های سازنده ایجاد گردد، چرا که ما در منطقه سرنوشت مشترکی داریم.
امپریالیست های غربی و در راس آنها آمریکا و بویژه فریب کاران امپریالیستی نظیر روسیه و چین که سعی دارند از جنایت کاران اسلامی در ایران آنگونه حمایت کنند که از فروپاشی آنها جلوگیری شود، باید بدانند که نیروی سومی که انقلابی و ضد سرمایه داری است و آلترناتیو روشنی دارد، از همه ی منابع کشور حفاظت خواهد کرد و هر چه را که به رشد و نضج و پیشرفت جامعه مربوط میگردد، بکار خواهد بست. شما نمی توانید رشد و پیشرفت علوم و در تعاقب آن منابع هسته ای را از جامعه ی ایران مستثنا سازید، این منابع و دانش آن در جامعه و در بین متفکرین و دانش پژوهان این مرز و بوم نهادینه شده است که هیچ ربطی به جمهوری اسلامی ندارد. اکثر قریب باتفاق این دانش پژوهان و آگاهان به علوم متفاوت که مجبورند در چارچوب این سیستم پوسیده فعالیت کنند، توافقی با دزدان اسلامی در قدرت ندارند و تا آنجا که اطلاعات در این زمینه اجازه می دهد، بیش از بیش به دلایل رشد علمی کشور کار و فعالیت مستمر دارند. بنابراین جنایت کاران سیاسی آمریکا و اسرائیل و شخص بنیامین نتانیاهو بدانند، با بمباران سایت های هسته ای (منظور نظامی نیست)، شما قادر نیستید علم نهادینه شده در ایران را بمباران و نابود سازید و شما بخوبی واقف اید که جامعه علمی ایران مقام شایسته ای بویژه در علوم دقیقه در سطح جهانی دارد. حتا همه ی شما جنایت کاران همراه رژیم جمهوری اسلامی از قدرت چپ انقلابی و حداقل موجودیت آن با خبر می باشید و هراس شما این است که نکند نیروی سوم به همراه نیروهای متفاوت انقلابی در منطقه مسیر جنگ را به تغییرات بنیادی تغییر شکل دهند و از این نظر معتقدم که هر آن می تواند سازشی بین همه ی شما ایجاد شود تا جمهوری اسلامی را از سرنگونی محتوم نجات دهید. حکومت شوراهای کارگری از آنجا که در بطن ایده های علمی قرار دارد از همه ی دستاوردهای علمی جامعه نیز حفاظت خواهد کرد.
نه به جنگ تجاوز کارانه علیه آحاد اجتماعی که برای کار و نان و آزادی همواره مبارزه کرده اند!
پیش بسوی بسیج و سازماندهی کمیته ها و شوراهای انقلابی!
پیش بسوی برقراری حکومت شوراهای کارگری!
احمد بخردطبع
دوم تیر 1404 ـ 23 ژوئن 2025
این مقاله ناسیونالیستی است و هدف انقلاب شورایی آن هم یک دولتی است که از لحاظ حزبی مثلا حاکم بر جامعه شورایی است چه ،پشت صحنه یا مثل بلشویکها ، عملا.
تشکل یابی ضد ارتجاع در محل کار و زندگی را باید دراز مدت دید نه مثل الگوهای لنینی بعنوان ابزار کسب قدرت سیاسی برای مثلا نخبه های مارکسیست.
نمیتوان بدون شکل گیری فرهنگ انارشیستی کمونیستی در محل کار و زندگی، دولت سرنگون کرد و ارتجاع از بین برد.
نمی فهمم، آیا این مارکسیستهای ایرانی برده مزدی بوده اند یا نه تا بفهمند فرهنگ ارتجاع یعنی چه. مارکس و انگلس که نبودند.
آنارشیست