سیاست، علم و هنر مبارزه طبقاتی برای ایجاد بهشتی سکولار است/ آرام بختیاری
سیاست، علم و هنر مبارزه طبقاتی برای ایجاد بهشتی سکولار است.
آرام بختیاری
زندگی گلی است که در عشق ریشه دارد.
سیاست یعنی هنر دسترسی بقدرت برای ایجاد طرح اتوپی بهشت این جهانی. آن مبارزه طبقاتی پیگیر در تمام امور زندگی اجتماعی و دولتی برای دستیابی بقدرت و حفظ آنست. سیاست پدیده ای است اجتماعی که در ارتباط با طبقات و دولت قرار دارد و از طریق روابط اقتصادی طبقاتی تعیین میشود. آن محافظت و دفاع از منافع طبقاتی است. سیاست، هنر و هدایت مجموعه عملیاتی است که اجرای کارها و امور دولتی را تنظیم میکند. ایدئولوژی سیاسی وسیله اجرای منافع طبقاتی در مبارزه سیاسی برای اهداف خاص است. شکل و روش مبارزه سیاسی را هدف و محتوای سیاست تعیین میکند. سیاست واژه ایست یونانی-لاتین مربوط به قرن ۵ پیش از میلاد که رفتار حساب شده کوشندگان موظف به اجرای بهترین اهداف و تصورات انسانگرایانه را بنمایش بگذارد. لنین میگفت سیاست یعنی شرکت در امور دولتی و مدیریت آن، تعیین شکل و وظایف و محتوای عمل دولت.
علوم سیاسی بخشی از علوم اجتماعی است که به ماهیت و ساختار سیاسی دولت و زندگی انسانها در جامعه میپردازد. تمرکز علوم سیاسی روی رشته های: تاریخ اندیشه سیاسی، تئوری سیاسی، آموزش و تئوری سیستم ها و مقایسه آنان، سیاست بین الملل، جهانبینی ها، ایدئولوژی ها، ساختارهای اجتماعی، سیستم های سلطه، تشکیل قدرت و اراده میباشد. منافع موثر علوم سیاسی، افکار علما و اندیشمندان، شناخت ها، عقاید، و آثار آنان هستند. علم سیاست یعنی عمل جهت دار و هدفمند که متوجه نظم و تشکیل اراده و خواست مردم در یک جامعه باشد. علوم سیاسی کاپیتالیستی، دولت و سیاست را خارج از شرایط و روابط اقتصادی و مختصات طبقاتی می بیند، و آن را محصول ظواهر و روبنای اجتماعی فرض میکند که ریشه در: ایمان، اراده، طبیعت انسان، یا در فاکتورهای جغرافیایی دارد. هدف علوم سیاسی بورژوایی، بی ربط معرفی نمودن سیاست و دولت و احزاب با روابط اقتصادی اجتماعی است.
سوسیالیست ها ایدئولوژی خود را آموزش آگاهی طبقاتی پیرامون: دولت، مبارزه طبقاتی، حزب، ملت، جنگ و صلح، تاکتیک و استراتژی، نقش طبقه کارگر، انقلاب، رهایی، استثمار، و مقوله سلطه میدانند. علم سیاست، رشته و آموزشی است پیرامون وظایف و اهداف دولت یا ابزاری برای انجام آنان. در کشورهای کاپیتالیستی انگلیس، امریکا، فرانسه، و المان از زمان جنگ جهانی دوم علوم سیاسی بورژوایی بوجود آمد که خود را علم سیاست مینامند، موضوع اصلی اش: آنتی کمونیسم، نفی امکان سوسیالیسم، شکست کمونیسم و طبقه کارگر میباشد و میکوشد سیاست بورژوازی امپریالیستی را توجیه نماید که متکی به استثمار و سلطه بر خلق خود است و بشکل حاکمیت امپریالیسم جهانی مبارزه نیروهای ارتجاعی را عقلگرایانه نشان دهد.
اندیشه فلسفه سیاسی همواره یار ثابت عمل سیاسی بوده. فلسفه سیاسی نیاز به مقدماتی مانند فرهنگ سیاسی و فرهنگ فلسفی دارد چون آن بخشی از فلسفه است. فلسفه سیاسی مفهومی تخصصی برای تئوری ها و ایدئولوژی هاست که حاوی برنامه ای سیاسی باشند. فلسفه سیاسی تا قرن ۱۹ میلادی مترادف بود با علم سیاست. در قرن ۲۰ فلسفه سیاسی به معنی محدود تئوری سیاسی در چهارچوب علم سیاست بکار میرفت. فلسفه سیاسی بنقل از ارسطو یکی از شاخه های فلسفه عملی است که در قرن ۲۰ دوباره مترادف شد با فلسفه اجتماعی که گاهی پیرامون امور اجتماعی نظر میدهد. فلسفه عملی محصول افکار: سقراط، افلاتون، و ارسطو بود. ارسطو آنرا علم نیکی برای بشریت تعریف نمود. در نظر وی انسان اجتماعی، عقلگرا، توانمند زبان، و ارتباط گیر با سایر انسانهاست. ارسطو میگفت خودکفایی بهترین هدف و دستاورد انسان سیاسی اجتماعی در شهر-دولت، غیر از آزادی و استقلال است. پیشکسوتان او مانند سقراط و افلاتون نیز چنین می اندیشیدند. هابس، لاک، و روسو همچون کانت و هگل، خواهان حکومت قانون متکی به یک قرارداد اجتماعی لیبرال بودند. نمایندگان فلسفه سیاسی از هابس تا کانت خواهان سیاستی دمکرات بودند. راول در عصر جدید نیز از این قبیل اندیشمندان بود. کارل شمیت آلمانی در سیاست از دوست و دشمن نام می برد. هانا آرنت میگفت عمل سیاسی باید زیر کنترل و هدایت یک خواسته و هویت سیاسی باشد.
جامعه شناسی سیاسی، علوم سیاسی، و فلسفه سیاسی غرب تاریخی ۲۵۰۰ ساله دارند. از جمله مشاهیر اینگونه افکار: ارسطو در ۳۸۹ پیش ازمیلاد، ماکیاولی در ۱۴۶۹ میلادی، هابس ۱۵۸۸م، منتسکیو ۱۶۸۹م، توکویله ۱۸۰۵م، جان لاک ۱۶۳۲م، مارکس ۱۸۱۸م، پارتف ۱۸۴۸م، موسکا ۱۸۵۸م، ماکس وبر ۱۸۶۴م، میشل ۱۸۷۶م، شومپر ۱۸۸۳م، هلر ۱۸۹۱م، مانهایم ۱۸۹۳م، هبرله ۱۸۹۶م، لاسول ۱۹۰۲م، میلز ۱۹۱۶م، بندیکس ۱۹۱۷ م، هورتیس ۱۹۲۹م، زامر ۱۹۰۰م، دارندورف ۱۹۱۹م، پارسن ۱۹۰۲ م، و لیپست ۱۹۲۲م، هستند.
ارسطو سیاست را علمی عملی میدانست که نیاز به روشنفکری و تیزهوشی اخلاقی دارد. او در کتاب سیاست شهر-دولت را تکثر سیاست و بخشی از فلسفه عملی میدانست که پایبند به قانون است و باید در آن عدالت، و قانون مداری دولتی در خدمت شهروندان باشد و قانون اساسی باید تداوم و ثبات داشته باشد. افلاتون میگفت انسان خلاف سایر موجودات میتواند هم اخلاقگرا و هم عقلگرا باشد یعنی نه تنها موجودی اجتماعی بلکه سیاسی و عقلگراست. او در کتاب ” سیاستمدار، دولت،قوانین” شهر-دولت ها را تصویری از جهان و کائنات میدانست که باید علیه منافع حزبی گروهی افراد حفظ شوند.
در سدههای میانه، قانونی بودن و اخلاقی بودن حکومت و دولت از طرف مسیحیت مطرح گردید چون خدا هادی اجتماعی آنان بود. ماکیاولی در کتاب “حاکم یا امیر” میگفت مقوله قدرت این جهانی است و باید در خدمت مردمی رها از اخلاق و دین باشد. او یک سیاستمدار واقعگرا بود که تنها اصل سیاست را کسب قدرت میدانست.. کانت سیاستمدار را فرد باهوشی میدانست که یک خلق کامل آزاد را برای غرض و هدف خود مورد استفاده قرار میدهد. او میگفت سیاستمدار باید اخلاق را رعایت کند و نه اینکه اخلاق را بهانه کند تا خلاقکاری خود و دولت را توجیه نماید. عمل و نظر سیاسی در آلمان از قرن ۱۹ تا میانه قرن ۲۰ در مقایسه با فرهنگ کوشش و موضوعی کم ارزش و تحقیرامیز بود چون قدرت و حاکمیت میتوانست آنرا فاسد و مبتذل نماید.
سیاست، مبارزه سازماندهی شده طبقات و احزاب برای هدایت و یا اجرای منافع عوام در درون یک دولت و یا در مقابل دولتها و سیستمهای اجتماعی دیگر است. در مرحله کنونی و عبور از کاپیتالیسم به سوسیالیسم، ۲ طبقه در برابر هم قرار گرفته اند، یعنی سیاست زحمتکشان و سیاست بورژوازی امپریالیستی. در عصر ما سیاست بورژوازی، وضعیت طبقه جان بدربرده تاریخ در مقابل زحمتکشان مانند بورژوازی است.
تماس. falsaf@web.de
درباره این کامنت:
.
“تجربه شناسایی “تجزیه طلبان آذری “در سایت ایران گلوبال نشان داد ،که این گروه در هر بحثی فوری سراغ کورش و شاهنامه و فردوسی میروند ،و عمدا فرقی بین ایرانی و آخوندها نمی گذارند ، تا مرزهای آگاهی را مخدوش نمایند. خوشبختانه ایرانیان مچ این گروه اجنبی پرست را خوب خوانده اند ، و آنها را در میان اپوزیسیون ایزوله کرده اند. ”
.
این کامنت هیچ ربطی به بحث مقاله ندارد و یک مشت چرندیات است.
.
ضد-اقتدار
تجربه شناسایی “تجزیه طلبان آذری “در سایت ایران گلوبال نشان داد ،که این گروه در هر بحثی فوری سراغ کورش و شاهنامه و فردوسی میروند ،و عمدا فرقی بین ایرانی و آخوندها نمی گذارند ، تا مرزهای آگاهی را مخدوش نمایند. خوشبختانه ایرانیان مچ این گروه اجنبی پرست را خوب خوانده اند ، و آنها را در میان اپوزیسیون ایزوله کرده اند. نماینده اینها کانال شبه فاشیستی “گوناز تی وی ” است که به گوبلز و هیتلر گفته ” زکی ! ” . – این بلندگوی باکو و آنکارا به ایرانیان میگوید “فارس” و خوهان “ممالک محروسه ” زمان قاجار است. فکر میکنند ممالک “محروسه همان فدرالیسم” است!!
این ناشناس اگر کمی شامه قوی تری داشت بوی گند رژیم را از کینه به فرهنگ کورش کبیر که سازمان ملل افتخاردارد منشورش از منشور وی اقتباس شده است وکلا از کینه به وطنی بنام ایران وکلا از کینه به فرهتگ ایرانی حس میکرد وبوی گند رژیم مشامش را می آزرد ونمی گذاشت وارد بحث ودیا لوگ با تربیت شدگان بارگاه خلافت نوادگان اشغالگران صدر اسلام شود.
گرچه چپ مخالف ایران باستان اما این نوع کینه مستراحی ضد اقترار! که کوروش را لایق آن میداند هر گز از چپ دیده نشده وخاص خمینی ها وخالخالی ها و…مزدوران بسیجی آنها واجداد آنها می باشد.
قصد اصلی از اینهمه پوش فلان وبهمان وضد اقتدار چیری نیست بجز دشمنی با هر کلمه وجمله که بوی ضدیت با حاکمیت اشغالگران اسلامی را میدهد.
اگر واگر واگر حتی برای یک بار از این مجموعه کامنتها که براستی کتاب ربکا میشود حرفی بر علیه اشغالگران اسلامی زده شده باشد که نشده است من حرفم را پس میگیرم.
دوستان به اشتباه وارد بجث های انجرافی با مثلا ضد اقتداری میشوند که تماما برای پوش ومحمل هواداری از اشغالگران ساخته شده است.
مثلا حالا تو من را به تجزیه طلب محکوم میکنی که مثلا من از خودم دفاع کنم که مثلا من افتاده ام به موضع دفاعی و مثلا تو داری یک چیزی میگی که یک قرون ارزش دارد؟ نه. خیالت راحت باشه، آنارشیست و یا کمونیست باشم و نباشم هم مهم نیست. اصلا تعصب ندارم و خیلی راحت هستم. همون که گفتم، یا اتحاد کارگران کمونیست جهان علیه سرمایه داری ملی و جهانی و یا هیچ. آنهائی که باید بفهمن می فهمند آنهائی که ظرفیت ندارند، نمی فهمند، اگر قرار بود همه بفهمند که الان در بهشت کمونیستی زندگی میکردیم نه در کثافت خانه میهنی و وطنی.
ضد-اقتدار
بحث های ترا طی چند سال کذشته زیر مقالات دیگران دیده ایم. زیر هر مقاله فقط نوشته ای “فایده این حرف ها چیست؟ ” . برای تو آنارشیسم و “ضد اقتدار” ، فقط یک پوشش و ژست چپ نمایانه است تا تجزیه طلبی قومگرایانه و دشمنی ات با یکپارچگی ایران را بپوشانی. دشمنی تو با وجود و حضور دولت در ایران ،بخاطر امیدت به تجزیه ایران است و نه علاقه ات به “ضد اقتدار”. شعار شورایی ترا داعشی ها و اخوان اامسلمین قرنهاست که فریبکارانه میدهند. مخالفت ات با وجود نظم وسازمان و دولت، به دلایل سپاراتیستی ضد ایرانیست. تنها امکان برایت در سایتها ، همچون گذشته،نفی و تخریب فرهنگ بشری است، چون زیر تمام مقالات علوم انسانی و علوم اجتماعی مینویسی “فایده اینگونه نوشته ها چیست؟” ، بروید و ویکیپدیای امپریالیستی صهیونیستی را مطالعه کنید! – این است فهم و سواد یک آنارشیست دروغین تجزیه طلب چپ نمای غیرایرانی.
تو که بحث در مورد مقاله نداری، تو وضع خودت را توصیف کردی.
ضد-اقتدار
چون زبان جهانشمول پارسی ،زبان مادری ات نیست، و از هر مقاله، فقط عنون و تیتر آنرا ،میخوانی و تنها توانایی سوادت ،شعار شورا و فقدان دولت برای تجزیه ایرانست، در کمنت گذاری های چندین ساله ات در سایت ها،صداقت و روشنگری وجود ندارد، و قصدت فقط لجاجت با ایرانیان، ومخالفت با فرهنگ بشریت است، کارت بجایی نخواهد رسید ،غیراز اظهار وجود مجازی و خوددرمانی.
آنقدر سواد دارم بفهمم تمدن بشر از ۲۷۰۰ سال پیش آغاز نشد و از تمدن غربی ها نبود. بقیه اش به موضوع ربطی ندارد، اصل بحث را باخته ای. ضد-اقتدار
اگر یک قومگرای تجزیه طلب ضد ایرانی، سواد و منطق داشت ،می دانست که بشریت در طول چندین هزارساله خلاقیت فرهنگی تمدنی خود ،از مراحل گوناگونی گذشته ،تا به هومانیسم و سوسیالیسم و دمکراسی رسیده. از ابراهیم که قصد قربانی فرزند خود داشت ، تا تیمور و چنگیز ترک مغول ،که با سر انسانها و گربه ها، در شهرهای ایران زمین ، برج و مناره ساخت.
منطق و سواد یک فرد دشمن فرهنگ بشریت در لیاس قلابی ضد اقتدار، مانند منطق و حیله آخوندهاست، که اعدام سقراط و سیرجانی را ،بارها بدلیل منحرف کردن جوانان ذکر کرده اند.
عجب، پس دستاورد بشر از تمدن ۲۷۰۰ ساله غرب است. خنده دار است. بیخود نیست که اسلامیون شورش کردند، ایرانیگراها همین حرفهای زور گویانه و استعمارگرانه و بی منطق و ضد بشری را تبلیغ میکردند که باعث آن شورشها شد.
توصیح آنارشیسم را باید از آنارشیست فهمید. حال توصیح آنارشیسم در ارتباط با وطن.
در آنارشیسم وطن وجود ندارد، برای همین ضد ایرانی و یا تجزیه طلب بودن مطرح نیست. ایرانی بودن و وطن پرست بودن ایدئولوژی اربابان است نه ما کارگران. ما کارگران در وطن نداشتن و ارباب نداشتن منافع داریم. اربابان به ما بصورت حیوانات مزرعه نگاه میکنند و قاعدتا ما را ملک خود میدانند که اسم ش هست وطن. اما ما این مزرعه را بدون ارباب متعلق به خود میدانیم و با همه کارگران دنیا به اشتراک میگذاریم.
ضد-اقتدار
اگر منظور شما از اندیشه غرب همان اندیشه یونانی هست و یعد رونی ها و بعد امپراطوری کاتولیکها و بعد استعمار عرب، باید بگویم که تاریخ اندیشه برده داران ضد زن ها و بچه بازها و برده دار ها هم بوده است. کمی مطالعه کنید خواهید فهمید. شما دلتان میخواهد روایت امپریالیستهای غربی را در مورد خودشان باور کنید و آنرا به ما تحمیل نمائید.بعلاوه، در اندیشه غرب چرا طرف برده داران و زن بازها را گرفته اید، آنارشیسم در غرب هم وجود داشته، چرا آنرا بخشی از اندیشه غزب نمی دانید؟ چون اندیشه ارباب را دارید، اندیشه ای که باید از بین برود. ضد-اقتدار
با کسیکه تاریخ ۲۷۰۰ ساله اندیشه غرب را، با تاریخ کورش قاتی میکند ،و فرق این دو را نمی فهمد، نباید بحث نمود. تعصب قوم گرایی ضد ایرانی ایشان چنان شدید است که فوری بیاد کورش و داریوش می افتد. از آنارشیست ضد ایرانی قومگرای تجزیه طلب، چه انتظاری میتوان داشت !! ؟؟
اول اینکه تمدن با سلطه و استثمار پیدا شد، قبل از آن انسانها در جوامع غیر شهری بودند. دوم اینکه تمدن از ۲۷۰۰ سال پیش آغاز نشد، سوم اینکه تمدن کوروش و امثال او تمدنی است که جایش مستراح تاریخ بود و همانجائی رفت که باید می رفت. درباره آنارشیسم، از شما ، اموختگان مکتب کوروش و ناسیونالیستهای سلطه طلب بیشتر از این نمیتوان انتظار داشت. ضد-اقتدار
یکی از ترجمه های کلمه” آنارشیست”، مخرب است( آنهم نوع قلابی ایرانی اش!)، یعنی فرد بی مسدولیت و تنگ نظر، خودمحور، حسود، بیسواد، مقلد، ضد فرهگ.- کسیکه هیچ تولید فکری در عمرش نداشته و تنها هنرش انکار و نفی دستاوردهای فکری فرهنگی ۲۷۰۰ ساله بشریت است، یعنی تنها ۲ کلمه برای ژست روشنفکری خود برای کمنت نویسی های مجانی، میشناسد: شورا- و نبود دولت.- اینگونه توهمات را قرنهاست که شیعیان و مجاهدین خلق، و اخوان المسلمین و تروتسکیست ها و طالقانی ها و شیریعتی ها، پیش از مقلدان آنارشیسم غربی، در ایران و در کشورهای اسلامی گفته اند.
“سیاست یعنی هنر دسترسی بقدرت برای ایجاد طرح اتوپی بهشت این جهانی”
بلاخره از خواندن مقالات بنجل به این حکم هنرمندانه رسید!!!
ضد-اقتدار