جنگ بایدن و ناتو و پوتین/ بهنام چنگائی
جنگ بایدن و ناتو و پوتین
این جنگ بایدن و ناتو و پوتین و… بسان دو جنگ جهانی و همه جنگ های پسین و رسوای آمریکائی آن، هر بهانه و دلیلی که برایش داشته باشند، همه ضدبشریند و یکدست مردودند. چراکه جنگ اوکراین و همه جنگ های تاکنونی راه چاره ی حل تضادها، تناقض ها و زودن ستیزهای جامعه طبقاتی نبوده و نیستند و هرگز به سود زندگی کارگران و زحمتکشان بیکار و تنگدست جهان نبوده و همچنین کمکی به بهبود روابط انسانی، سیاسی و اقتصادی سازنده و برابر نکرده اند. زیراکه نابرابری و تحکم در میان کشورهای زورگوی ناتو برابر کشورهای در حال رشد، ناتوان و آسیب پذیر بسیار برجسته است. و در هیچگاه زمان نیز، این جنگ های ضدبشری و خانمان برانداز نمی تواند بسود هیچکدام از نیروهای کار و کارمزدان سرخورده در سراسر جهان باشد و یا بتواند اندکی به تأمین بهتر رفاه، آسایش و تعدیل کمبودها و نداشتن های بی شمار آنها یاریرسانی و مددی کند.
خوشبینی به جنگ و چنین توهمی از هر کس و هر جریانی سرزند، جز نادانی نامی ندارد و باید با روشنی تمام به جنگ نه گفت، و به دسیسه های امپریالیسم آمریکا و یاران تبهکار و رسوای ناتوئی او که پیگیر جهان پرآشوب ما را درهمریخته و میدان تاخت و تاز بی رحمانه ی خویش کرده اند، باید با فریاد بلند به جنگ های شان نه گفت.! باید به پوتین خودکامه هم نه ی آشکار و سازش ناپذیر گفت. پوتین خودکامه ایکه، او فرصت برتریجوئی و جنگ آفروزی دوباره ای را در اروپا و برای ” ژندارم تبهکار جهان آمریکا” و یکایک سرسپردگان توسری خور ناتوئی او فراهم و مهیاساخت. این جنایت و حماقت پوتین فراموش شدنی نیست.
وزهمینرو هرجنگ برتریجویانه ای محکوم است. و ما پیوسته یاور صلح و دوست و پشتیبان همزیستی های مسالمتجویانه میان ملت ها بوده، هستیم و خواهیم ماند. ما مخالف جنگیم و مخالف همه سویه برتریجوئی ها و دسیسه های بی پایان سیاسی ـ اقتصادی امپریالیست های بزرگ و کوچک آنیم که امپریالیسم آمریکا در راس جهانی آن جا خوش کرده است. ما از چپ و کمونیست ستیزی ها، ترفندهای دمکراسی و توطئه های همین سی سال گذشته ناتوئی ها بسیار درد و رنج برده و آموخته ایم. ما آموختیم که امپریالیسم آمریکا و یارانش همیشه برای حفظ منافع شان در هرسوی جهان دروغ می گویند. و برای بقای سروری و چپاول دارائی های ملت ها، آنها جز با ایجاد جنگ تازه تر نمی تواند ساختارشان جان بدربرند و نمی برد.
ما آموختیم و دیدیم که با وجود درهم فروریختن شوروی و بلوک ورشو که بهانه تهدید، ناسازگاری ها و خشونت های امپریالیسم آمریکا با خیزش ها و جنبش های رهائیبخش بود، هنوز و پس از سه دهه سپری شدن از ورشو، جهان ما ناامن تر، آشفته تر، و نابرابرتر شده، و ما چهره و چشم روشنی از تکقطبی شدن جهان نیافتیم و دست و دلش مان سیرتر از پیش نشد و ما تاکنون روی خوش از جهان سرمایه سالاری ندیده ایم. ما درین فاصله پی بردیم که شوروی برای آمریکای تبهکار جز بهانه ای برای سرکردگی مطلق خود و تداوم جنگ های ضدبشری اش بیش نبوده است. ولی امروز مجربیم و آگاه! ما نمی گذاریم سرکرده جهان و گردانندگان جانی و تبهکار ناتوئی کلاه کشاد دمکراسی پوچ شان را با مسخرگی انساندوستانه خویش بر سرمان بگذارند. این جنگ ها، جنجال ها و هیاهوهای وحوش انسان نمای آمریکائی ـ ناتوئی پوتینی رسوایند و اهداف درندگان آن به زندگی بی بر و بار ما بردگان سرمایه در سراسر جهان هیچ ربط و پیوندی ندارد. یک بیک کشورهای راست و هار ناتوئی و ساختار سرمایه سالاری آن خونخواران مایند، و همگی آنها بی کم و کاست دشمنان جهانی بوده و می باشند. و با این جنگ های شان جز به غارت جان و مال ما در سرتاسر این گیتی پرآشوب و ناآرام نمی اندیشند. هیولاهائیکه با این جنگ های شان درخت جان تکیده مان را بیشتر از پیش بی شاخ و برگ تر کرده و بی بر و بارمی سازند، چراکه این واقعیت را تجربه ها بما می گویند.
از آمریکای بی شرم، ناتوئی های دنباله رو می پرسم! مگر نه اینکه هر ثانیه یک کودک از گرسنگی می میرد؟! مگرنه که ما در جهانی زندگی می کنیم که بیش از ۴ میلیارد از انسان های غارتزده ی آن نه تنها امنیت یا که نان کافی، بل آب نوشیدنی سالم هم ندارند!؟ مگر نه که میلیون ها از مردم همین افغانستان اسلام و طالبانزده که قربانی دوسویه امپریالیسم آمریکا و ناتویند، امروزه دچار کمبود کالری لازم برای جان بدربردن می باشند؟! آی نمی دانند؟ می دانند و خود مسبب آنند. پرسیدنی ست! پس کجاست حقوق بشر شما مدعیان؟ ای جانیان ذاتی سرمایه! آری پرسیدنی ست! در کجای تاریخ، این ساختارهای ضدبشری آمریکا و همه ی مریدان بی آبروی غربی او، انسانمداری را پاس داشته و یا می دارند؟
پیش از همه آمریکای بی آبرو، و سپس تک تک مدعیان جهانی حقوق بشر اروپائی، همچنین وراجان سران ادیان ابراهیمی و یکایک حکومت های سرمایه سالار غربی و شرقی دارا بما بگویند! چرا آنها با داشتن آنهمه امکان و دارائی های هنگفت که از گلوی خشک ملت ها در طول تاریخ خونبار ربوده و بیرون کشیده است، چگونه است که این جماعت شرور هیچگاه بفکر بیدادرسان و بی سرپناهان و نیازمندان نبوده اند؟ قربانیانی که یکراست بازتولید ساختار سرمایه سالاری انگل و پلید می باشند! بویژه امپریالیسم آمریکا، ساختار قدر و خشونت پیشه ایکه در پهنه ی جهان بیدادگری ها همیشه و با و بی دلایل سرآمد جنگ ها، ترورها و نسل کشی هاست و چه بخواهیم یا نه مهمان ناخوانده بر سر سفره های تهی توده ها بوده و می باشد و چه جنگ ها برای سرکردگی اش در سراسر جهان براه نمی اندازد، و چه کولاک های مرگ بر سر بی پناهان نمی باراند؟ و بی پرواتر از همیشه بنام یاری، چه جنگ ها که براه نینداخته و چه نسل کشی ها که در راه جهانگشائی خود برجا نگذاشته و نمی گذازد. آمریکا، ساختاری که انگل است و جز از طریق زور، چپاول و بهره کشی ها از کار و جان و تولید کارگران سودی نداشته، ندارد و نمی تواند بدون جنگ و بدون یاری گرفتن از حکومت بهره کشان جهانی از ملت های شان جان بدربرد و دوام بیآورد!؟
پرسیدنی ست! چرا ناتو و امپریالیسم آمریکا پیش از فاجعه اوکراین بفکر ۱۵۰۰۰ هزار کشته در منطقه دونباس توسط فاشیست های ناسیونالیست و نازی های استپان باندرا نبود؟ چرا همین امروز بفکر ۲۰ میلیون یمنی گرسنه و بیمار که در دام جنگ مذهبی شیعی سنی گرفتارند نیست؟ چرا آمریکای جهانخوار بفکر یاریرسانی بمردم فریبخورده دین سالاری افغانستان نیست؟ مردمی که هماکنون نیاز آنی به کمک های انساندوستانه غرب و آمریکای متمدن دارند! پاسخ اش روشن است: چون آمریکا در همان دوران نجیب الله و از ترس رشد و ترویج آرمان برابریخواهی کمونیست ها، خود بارآورنده و یاور بنیادگرائی های ضدبشری شد. آمریکا جنایت تباری که خود عامل پیدائی، رونق و تداوم چنین جنگ های مذهبی می باشد. آنهم در کشور یمنی هائیکه در دو دام مخوف ولایت شیعی و جنایتکاران وهابی سنی گرفتارآمده است. فاجعه ایکه عامل پیدائی این و آن واپسگرایان خاورمیانه ای ـ جهانی خود غرب متمدن و آمریکای دست و دل پاک است.
نه فریب بخوریم، و نه هوشیاری مجرب خویش را ببازیم. ساختار آمریکا جهانخوار دچار بحران فزاینده و تورم بی سابقه چهل ساله است. او برای تعدیل تورم و بحران سرکردگی خویشپی بهانه هاست و برای گمراهی دانش ما از جنایت های خویش، پیوسته بما دروغ گفته و می گوید. قربانیان این جنگ اوکراین و روسیه جزو پاکبازانند. این جنگ و اهداف آن هم مال جهان سرمایه و قلدران بی شرم آن است. و به سود کارگران و توده های روسیه و اوکراین نیست. این جنگ مال ماهای بیکار و تنگدست و گرسنه جهانی نیست. این جنگ مال هیچکدام از ما کارمزدان نیست. این جنگ، جز نیرنگ و ترفند دشمنان زندگی ما نیست. و جز گمراه کننده خرد فراملی و جز ویرانگر هموندی نوع انسانی ما نیست. همبستگی ایکه همگی کارگران جهان و ستمدیگان ساختار سرمایه سالاری بدان نیاز آنی و فوری داریم.
منافع این جهان مال بایدن ها، ناتوئی ها و پوتین ها، خامنه ای، طالبان و…هاست که هرکدام بسادگی توانستند سر مردم بیدادرس خویش کلاه بگذارند. از همینرو، چه در ایران باشیم و یا آمریکا، چه در روسیه باشیم و یا اوکراین این جهان و جنگ های ویرانگرش بسود جان و مال ما نیست. این جهان مال مدعیان رهبری آن است که آنرا برای ما پیگیر ویران و تباه، نابرابر و تهی از اخلاق انسانمداری کرده اند. این جنگ و جشن اش مال جنگ افروزان و سرگندگان داخلی و جهانی سرمایه است. و سرکردگی این زندگی سرشار از تنگدستی و ستم و ناگوارائی ها محصول جهانخواری های یکدست امپریالیسم آمریکاست. مال آمریکای دمکرات و بشردوست. مال همه گردنکشان سرمایه و سرمایه سالارانی که بی جنگ و چپاول و حقخوری و نسل کشی از ملت ها نمی توانند دوام آورند و ناگزیرند اینجا و آنجا به جنگ های ناسیونالیستی و راسیستی و فاشیستی و فناتیستی دامن زنند و تاکنون خوبِ خوب زده اند. سرمایه و تلنبار آن در پایه وجودی اش هم هیچگاه بی رقابت ها و بی رقیب کشی ها معنی نداشته و ندارد. با این تفاوت که “رقبا” آگاه و دانسته کارگران و توده ها را در سراسر جهان بجان همدیگر می اندازند و خود در خون داغ آنها آرامش و آسایش می یابند.
چراکه ما می دانیم بر خلاف کارگر که وابسته به کارمزدی ست سرمایه وطن ندارد و تا بوده و هست پی سود خود در سراسر جهان می چرخد و در گردش است. اوی دارا هرگز حقوق بشر ملیت های مستقل و آزاد و آگاه را برنتابیده و بدان ارج و احترام نمی گذارد. بنابرین جنگ اوکراین، جنگ دارندگان سرمایه است. و از دید ما جهانیان نوعدوست و برابریخواه همیشه محکوم، رسوا و بی آبرو بوده و هست. لشگرکشی پوتین خودکامه واکنشی بود اشتباه و عجولانه در برابر دسیسه های سرکردگان دیگر جهان، که بر سر سهم بیشتر باهم در ستیز خونین می باشند. همه ی آنها انسان کار و زحمت را در سراسر جهان و بنام دمکراسی می دوشند و کافی نبود کارگران معترض و بیکار را اینجا و آنجا برای اهداف خود و در دام سرمایه می کشند.
فاجعه ی جنگ میان کارگران اوکراین و روسیه یکی از این رودرروئی های تلخ و ناگوار می باشد، و البته یکی از صدها توطئه برای بقا و رشد سرکردگی جهانی است که امروز قربانیان آن گوشت و استخوان دم توپ و تانک و … امپریالیسم آمریکا، بلوک اروپائی ناتوئی می باشند که پرونده این تبهکاری های تاریخی شان بسیار سنگین می باشد.
حکومت رسانه های راست تبهکار است. همانگونه که پوتین هم تبار این قوم ضدبشری ست. درمیان و در زیر ماسک درندگان انسانیت همهگی بنده و برده سرمایه و جنایت های آن پنهانند. اگرچه اندک تفاوتی در میان هست ولی؛ فکر و عمل آنها معطوف به برتریجوئی و سروری و سرکردگی سیاست و اقتصاد داخلی و جهانی ست.
بهنام چنگائی دوازده اسفند ۱۴۰۰
ما کارگران و مردمان زحمتکش در هرگوشه ازین جهان که باشیم بیدادرس هستیم و زیر تیغ تیز غارتگران اسیریم. پس باید آگاه تر و هوشیارتر مراقب زندگی خویش و همدردان مان در سراسر جهان باشیم. از همنرو به چند فاکت زیر دقت کنیم:
*سال۲۰۲۱ اقتصاد دنیا به بیش از ۹۴ تریلیون دلار رسید. تولید ناخالص داخلی آمریکا با ۲۲٫۹ تریلیون دلار سهم به ۲۴٫۵ درصد از آن رسید. چین ۱۶٫۸ تریلیون دلار سهم ۱۸ درصد از آنرا دارد. ژاپن با ۵٫۱ تریلیون دلار سهم ۵٫۴ درصد و آلمان با ۴٫۲ تریلیون دلار به سهم ۴٫۵ درصدی از آن رسیدند.
**لشگرکشی برون مرزی امپریالیسم آمریکا به کشورهای مستقل تنها در نیم قرن گذشته!
سال | مکان | علت |
۱۹۵۱ | کره | دفاع از کره جنوبی پس از حمله کره شمالی |
۱۹۵۷ | اردن | اپشتیبانی از ملک حسین و جلوگیری از سقوط حکومت او |
۱۹۵۸ | لبنان | مقابله ب سوریه |
۱۹۶۰ تا ۱۹۷۵ | ویتنام | جلوگیری از گسترش کمونیسم |
۱۹۶۰ | کوبا | جلوگیری از استقرار حکومت فیدل کاسترو |
۱۹۶۲ | دومینیکن | تعویض حکومت و استقرار دونالدری کاپرال |
۳۰ آوریل۱۹۷۰ | کامبوج | لشگرکشی به کامبوج |
۱۹۷۵ | آنگولا | تثبیت و تحکیم نیروهای وابسته به غرب در سیستم حکومتی آنگولا |
۱۹۸۰ | ایران | سعی در آزاد کردن گروگانهای آمریکایی |
۱۹۸۱ | گرانادا | ساقط کردن حکومت |
۱۹۸۲ | لبنان | تثبیت موقعیت اسرائیل |
۱۹۸۷ | پاناما | تهاجم آمریکا به پاماما و دستگیری مانوئل نوریگا رهبر پاناما به اتهام قاچاق مواد مخدر و فساد و تعویض حکومت او |
۱۹۹۲-۱۹۹۳ | سومالی | دخالت نظامی و تغییر اوضاع سیاسی |
۱۹۹۰-۱۹۹۱ | کویت و عراق | حمله به کویت با هدف بیرون راندن نیروهای صدام حسین |
۱۹۹۴ | هائیتی | حمله به هائیتی و ادامه ی ربودن آریستید و ترورهای پسین |
۱۹۹۸ | افغانستان و سودان | حمله موشکی به پایگاههای مظنون القاعده به دنبال انفجار سفارتخانههای آمریکا در کنیا و تانزانیا |
۱۹۹۳-۲۰۰۰ | عراق | منع صدام حسین از عبور از حریم مدار ۳۳ درجه. |
۱۹۹۴ تا ۲۰۰۰ | و رواندا زئیر کلمبیا و هندوراس | لشگرکشی ها به: |
اکتبر۲۰۰۱) | افغانستان | مقابله ساختگی با القاعده و طالبان |
***نرخ تورم در آمریکا طی ماه ژانویه نسبت به ماه مشابه پارسال حدود ۷.۵ درصد بوده که بیشترین رشد از سال ۱۹۸۲ بوده است.
آمارهای وزارت کار ایالات متحده آمریکا که روز پنجشنبه ۲۱ بهمن منتشر شد، نشان میدهد قیمت برخی کالاها و خدمات رشد چشمگیری داشته است؛ از جمله قیمت خودروها و کامیونهای کار کرده، بیش از ۴۰ درصد، قیمت هتلها بیش از ۲۰ درصد، قیمت مبلمان حدود ۱۷ درصد و گوشت قرمز حدود ۱۶ درصد رشد داشته است.
قیمت تخم مرغ، برق و لوازم خانگی نیز بین ۱۰ تا ۱۳ درصد رشد داشته است.
**** سه نفر از روسای “جمهور منتخب و دمکرات” آمریکا یعنی کلینتون، جرج بوش و اوباما در طی ٢٣ سال ریاست خود، به ٩ کشور حمله نظامی کردند و١١ میلیون نفر بیدادرس را کشتند ومیلیونها نفر دیگر و بی گناه را مجروح ساختند ولی هیچیک ازین ضدبشرهای متمدن و بشر دوست جهان صدای شان در نیآمد و نخواستند که آنها تروریست نه که محاکمه حتی، سرزنش هم نکردند. و چرا؟ سهم شایسته انسانی ماست که در برابر ریاکاران و ترور رسانه ای امپریالیستی بایستیم و جسورانه آنهای جنگ افروز را افشاکنیم.
بازتاب دردبار و هول انگیز جنگ روسیه و اوکراین برای ما، چیزی نیست جز همدری و روشنگری و افشاگری و فرصت رسواسازی اهداف تک تک سرمایه سالاران و چهره و ساختارهای پلید غرب و شرقی آن.
.
ما باید از خود بپرسیم که چه چیزی باعث میشود تا آمریکا و متحدانش به وگسلاوی، افغانستان، عراق، یمن، سوریه، لیبی و… لشگرکشی کنند؟ و چرا ما از پیگرد آگاخهانه آن توسط رسانه های جهانی بی خبر مانده بودیم؟ همنچنانکه امروز از اوضاع نابسامان اوکراین زیر بمباران رسانه های راست دشمن بی خبر هستیم.
نظراتی هست که میگوید روسیه ضلع غربی رودخانه دنبپر را میگیرد و اوکراین تجزیه خواهد شد. اهالی ضلع شرقی رودخانه دنیپر اکثرا روسی هستند و نمایندگان آنها بخش بزرگی از پارلمان اوکراین را تا سال ۲۰۱۴ تشکیل میدادند. از آن موقع به بعد، تعداد آنها در پارلمان به چند نفر و حتی صفر رسید. امکان دارد که روس نشین های اوکراین دل خونی از اهالی اوکراین پیدا کرده اند چون اوکراینی ها در حال اوکراینیزه کردن اوکراین بودهاند و احتمالا دولت روسیه بروی این نفرت حساب باز کرده است.
.
تضاد ها و گرایشات ناسیونالیستی و اقلیمی در اوکراین محصول ایدئولوژی سازی سرمایه داران اوکراین است. مقالات بیشماری در مورد ایجاد نفرت و تفرقه بین کارگران روسی و اوکراینی وجود دارد؛ همراه با آمارهای اوکرانیزاسیون. خوب میتوانیم ببینیم که چطور سرمایه دارها خلاف جهت وحدت طبقه کارگر حرکت کردند و آنها را به جان هم انداختند. خوب هم می بینیم که چرا تبلیغ و ترویج کمونیسم شورائی چقدر مهم است و باید دموکراسی خواهی را به کمونیسم شورایی سازی خواهی ارتقا داد چون دموکراسی خواهی ریشه کشوری-ملی دارد و تفاق افکن است.
.
امپریالیستهای غربی نفوذ فراوانی در اپوزیسیون ایران پیدا کرده اند و آنرا از طریق دموکراسی خواهی، فوتبال، سینما، سکس و آزادی زن انجام داده اند. بزرگ کردن لیبرالها و دموکراتها، دادن انواع و اقسام جوایز، خریدن بازیکنان فوتبال، دادن مسئولیتهای جهانی به ایرانی ها، همگی بخشی از لشکرکشی های غربی علیه بخش تندروی رژیم است، بخشی که همیشه قدرت اصلی را در دست داشته.
.
هواداران امپریالیستهای چینی و روسی “یک درصد” دموکراسی خواهان هم نیستند و ایزوله کردن آنها توسط کمونیستهای خواهان روابط شورائی کار ساده ای است. اما دموکراسی خواهان بسیار شرور و پر جمعیت هستند و حسابی از طریق رسانه های غربی پوشش داده می شوند. یکی از دلایل برخوردهای فاشیستی رژیم با دموکراسی خواهان ایران همین حمایت امپریالیستهای غربی از آنهاست وگرنه بسیاری از آنها فقط اصلاح طلب هستند.
.
وضع ما کمونیستهای هوادار روابط شورایئ خیلی بدتر است. ما هم علیه شرق هستیم و هم غرب و هم علیه مرکز (رژیم)، فعلا مبارزه موشی هستیم علیه فیل!
.
ضد-اقتدار
بیان یک طرف حقیقت همیشه دروغ است. ضد-اقتدار
مارکسیستهای شیادی که میگفتند جامعه ایران صنعتی نیست و ما احتیاج به بورژوازی دموکرات داریم، حالا در مورد روسیه و چین هم که کشورهای صنعتی هستند میگویند در آنجا هم احتیاج به بورژوازی دموکرات علیه بورژوازی دیکتاتور هست، یعنی سوسیال دموکراسی در جامعه دموکراسی بورژوائی. پس بورژوازی شهری صنعتی بطور اتوماتیک دموکرات نیست و دموکراسی یک انتخاب سیاسی است. این رد تفسیر آنها از ماتریالیسم تاریخی است چون قرار بود جامعه مدنی و صنعتی شهری ایدئولوژی دموکراسی بیافریند، ولی حالا در چین و روسیه ایدئولوژی دیکتاتوری آفریده. در آمریکا برده دار و امثال ترامپ آفرید. حال اگر نوع حاکمیت، انتخابی است، پس انتخاب حاکمیت شورائی کارگری چه ایرادی دارد؟ ایرادش این است که این نوع مارکسیستها نخواهند توانست ارباب ما باشند. اگر دموکراسی یک نوع آگاهی است، درک استثمار نیروی کار و درک ضرورت تشکل شورائی به مثابه آلترناتیو نظم سلسله مراتبی و بردگی مزدی امروز هم آگاهی است.
ضد-اقتدار
اگر واقعیت داشته باشد که نونازی های اوکراین توسط مالیه یک و یا چند یهودی سرمایه دار و غیره، ضد یهودی ها نیستند، بلکه ضد اسلامی و ضد روس هستند، با در نظر گرفتن ایدئولوژی ترامپ که دست راستی ها نژادپرست آمریکا از او حمایت میکنند و خود ترامپ از اسرائیل دفاع میکند، ما با یک ایدئولوژی سازی امپریالیستی جدید اروپائی روبرو هستیم. شکل خاورمیانه این ایدئولوژی سازی، درست کردن عایش و طالبان بود. احتمالا در آمریکای لاتین و آفریقا و آسیای دور هم یا این نوع افراطی گری شکل داده شده و یا در حال پرورش هستند.
ایدئولولوژی ابداع است، ایدئولوژی محصول مناسبات تولیدی نیست. ایدئولوژی سازی بخش آگاهانه (نه مستقل از اراده) ساختن مناسبات سلطه انسان بر انسان است. برخلاف عقیده مارکس، ایدئولوژی هرگز از طریق اقتصاد تعیین نشده بلکه آجر با آجر کل یک سیستم سلطه انسان بر انسان را بنا توسط کسانیکه کهتمایل به سلطه دارند ابداع شده است.
بلشویسم بتدریج ایدئولوژی شد، سوسیال دموکراسی ایدئولوژی سازی بود توسط برنشتین و کائوتسکی، دموکراسی بورژوائی از ابتدا ایدئولوژی بود، مذاهب سلسله مراتبی همگی اختراع و ایدئولوژی سازی بوده اند. نازیسم و جمهوری خواهی و دموکراسی خواهی همه ایدئولوژی سازی برای سلطه انسان بر انسان بوده اند.
میترسند بگویند هوادار بردگی مزدی (سرمایه داری) هستند، میگویند دموکراسی خواه هستند. لااقل آن دسته از آنها که تحصیل کرده اند و فرصت مطالعه و تصمیم گیری داشته اند، شیادند.
ضد-اقتدار
بر طبق دو مقاله در سایت گوبال ریسرچ، نونازی های اوکراین در حقیقت فقط ضد روسها و ضد اسلامی ها هستند. این نونازی ها از طریق یک سرمایه دار یهودی هوادار اسرائیل مالیه میشدند و اسرائیلی ها ذکر کرده اند که آنها علیه یهودی ها نیستند.
https://www.globalresearch.ca/israel-links-ukraine-thriving-neo-nazi-movement/5774657
https://www.globalresearch.ca/who-is-volodymyr-zelensky/5774491
اگر شخصیتهای سیاسی اوکراین را بعد از استقلال اوکراین دنبال کنیم، بین سرمایه داران پرو روسی و سرمایه داران پرو غربی جدال سیاسی می بینیم.
آلیگاروش معنی سرمایه دار را عوض میکند. بهتر است از کلمه آلیگاروش استفاده نکرد. همان سرمایه دار بهتر است. ولی تفاوت بین سرمایه دارهای بزرگ و کوچک با گانگسترها چندان قابل تشخیص نیست، همه شان هم قانونی هستند و هم غیر قانونی. دنیا بسیار کثیف تر از کتابها و مقالات و فیلمهای تلویزیونی امپریالیستهای شرق و غرب است. آنها عین دولت و سرمایه دارهای خود ما ایرانی ها هستند ولی بهتر پنهان میکنند و با هزاران فیلم و شو نشان میدهند که ضد مواد مخدر و پول شوئی و غیره هستند ولی در عمل چنین نیست.
.
ضد-اقتدار
اگر نقشه ها درست باشند، ارتش روسیه در جنوب شرقی و شمال شرق اوکراین خواهند ماند چون جاده های کوهستانی بیشماری غرب اوکراین را به ضلع غربی رودخانه دنیپر وصل میکند و پیاده نظامهای ناتو و تجهیزات آنها براحتی وارد اوکراین میشوند و در مقابل ارتش روسیه مقاومت میکنند و فکر کنم که در حال حاضر آنجا هم هستند. جنگ به یک جنگ فرسایشی دارد تبدیل میشود و در انتها روسیه “شکست” خواهد خورد.
.
روسیه تا حدودی به مقاصدش رسیده است و ناتو نمیتواند سلاحهای اتمی در اوکراین بگذارد و دو ایالت لوهانسک و دونتسک را خواهد گرفت. حتی اگر روسیه از لحاظ نظامی شکست بخورد، امپریالیستهای غربی در وضعی بدتر نسبت به گذشته خواهند بود. احتمالا این حمله با تائید چین نیز اصورت گرفته چون در هفت هشت سال گذشته ارتش آمریکا ارتش چین را در دریای چین به چالش گرفته اند.
.
دنیای پشت صحنه امپریالیستهای غربی و شرقی دنیائی است که ما از آن چندان نمیتوانیم با خبر باشیم. آنچه که ما میدانیم این است که هر دو همراه با پادوهایشان ما کارگران را استثمار میکنند و به جان هم می اندازند.
.
ضد-اقتدار
در جنگ بین لیبرالها و تندروها در کشورهای غربی و آمریکا، اگر لیبرالها خیلی هوادار کارگران هستند، از سیاستهای نولیبرالی خود دست بردارند و مجری و مبتکر سیاستهای خصوصی سازی و ریاضتی نباشند. تا بحال چنین نکرده اند و تندروها از نارضایتی ها و دیکتاتوری رسانه ای استفاده کرده قدرت خود را چندین برابر کرده اند. لیبرالهای بغایت سرمایه دار در آمریکا بزودی دوباره شکست میخورند و در اروپا فی الحال در دولت اتحاد اروپا نفوذ دارند و در انگلیس قدرت در دستشان است. محافظه کارها که در مقابل روسها عمدا کوتاه می آمدند، احتمالا به قهرمانان ضد چین و روسیه تبدیل خواهند شد.
این هم یادداشتهای امروز.
ضد-اقتدار
جنگ بورژواهای آدم کش و استثمارگر با هم را بصورت جنگ بین دموکراسی و استبداد بیان میکنند. عجب شارلاتانهائی هستند! کارگران (برده های مزدی) در غرب هیچ نقشی در تعیین سیاستهای کشورشان ندارند. فقط کسانیکه سوء نظر دارند و یا عمیقا از دنیای کار و سرمایه بی اطلاعند، دموکراسی برای بردگان مزدی می بینند. آنها که توهم دارند فکر میکنند امپریالیستهای غربی به آنها کشوری شبیه کشور خود میدهند. نمیدانند که فاشیسم و دیکتاتوری بر کشورهای تحت سلطه باید باشد تا رفاه و ژست دموکراسی هم وجود داشته باشد.
امپریالیستهای غربی از شکم دیگران می زنند و به شکم کارگران خود می ریزند تا حاکمیتشان را حفظ کنند. سرمایه داران دولتی و خصوصی چین تمام کارگرانشان را به سرمایه داری جهان می فروشند تا پول به جیب زده و شکم کارگرانش را سیر نگه دارند، سرمایه داران روسیه زیر ضرب دولتهای ناتو و بازارهای سرمایه گذاران در چین گرفتار هستند و آینده شان را در خطر می بینند. سرمایه داران اروپا زیر منگنه شرق و آمریکا قرار دارند. کل نظام سرمایه داری جهانی پاسخگوی افزایش ارتش بیکاری، تخریب محیط زیست ، بیماری ها ی مسری و افزایش فساد و تبه کاری نیست. نژادها همدیگر را جمع و جور میکنند، فاشیستهای مذهبی و مسیحی هر روز تعدادشان زیاد می شود و حتی به دولتها هم وارد شده اند. شرایطی بوجود آمده که بورژوا ها را وادار میکند وارد جنگهای جهانی و طولانی بشوند تا جامعه وضعیت انفجاری پیدا نکند. جنگ بجای انقلاب. دورنمای جالبی نیست، وضعیت انقلابی نیز وجود ندارد چون اصل ضدیت با اقتدار درست درک نمی شود، بخش بزرگی از چپ احمق دموکراسی خواه شده اند، بخشی دیگر هنوز ساختار حزبی را رهائی بخش می بینند ولی هیچ محبوبیتی پیدا نکرده اند و نمیدانند چرا، هواداران روابط شورائی و تشکلات محیط کار و محلات ضد اقتدار و ضد سرمایه داری فعلا بسیار ضعیف هستند. این آخری را باید نگه داشت. در این مرحله، تنها امید هستند. بازگشت به صلح موقت بعد از کشتن چند صد میلیون هم امکان دارد و ما هم ممکن است جزء قربانبان جنگ باشیم.
درست و یا غلط، اینهم یک زاویه نگرش به اوضاع ست.
ضد-اقتدار
یادداشت امروز،
.
بزودی این مقاله آقای چنگائی می رود آرشیو و من دیگر یادداشتی نخواهم نوشت، مگر اینکه مقاله ای مهم بیاید.
.
جنگ طلبهای دموکرات: مارکسیستهای دست راستی، آنارشیستهای دست راستی (چامسکی و هوادارانش)، سلطنت طلبان، همه ملیگراها، همه بورژوا لیبرالها از ناتو و دولت اوکراین دفاع میکنند و خواستار ادامه جنگ هستند بصورت کمک به دولت اوکراین برای بیرون کردن روسیه.
.
جنگ طلبهای ضد-غرب: مارکسیستهائی هستند که در مجله هفته مقاله می نویسند. این جریان هم خواستار ادامه جنگ تا قبول خواسته های دولت روسیه است.
.
ضد-جنگ ها: جریاناتی که جنگ را امپریالیستی میدانند. بسیاری از مارکسیستها و آنارشیستها و بسیاری از لیبرالهای چپ.
.
اتکا تئوریک چپ دموکرات جنگ طلب از تفسیر راست و مرحله ای از ماتریالیسم تاریخی مارکس نشات میگیرد. این تفسیر که مارکس دولت بورژوائی و دموکراسی را قابل تکامل به سوسیالیسم و بعد کمونیست میدیده. در واقع گوئی مارکس هرگز سرنگونی طلب نبوده. دفاع از این تفسیر کار ساده ای نیست چون گرچه دولت و مرکز گرائی مارکس در ارزیابی اش از دولت کمون یک دولت لیبرالی چپ (بقول انگلس دیکتاتوری پرولتاریا!) می سازد، اما دولت کمون دولتی دوگانه بود و امپریالیستی هم نبود، اما دولتهای فعلی غربی امپریالیست هستند و عمل کرد آنها بغایت فاشیستی است. بسختی میتوان به صداقت این گروه اعتماد کرد چون فاکتها بسیار عیان و از لحاظ زمانی نزدیک و غیر قابل تفسیر هستند.
.
اتکا تئوریک چپ ضد-غرب جنگ طلب از نظریات ضد امپریالیستی مرکز و پیرامون می آید، اینکه کشورهای تحت سلطه امپریالیستهای غربی باید بدون توجه به روابط طبقاتی، فعلا علیه سلطه ملی مبارزه کنند. برای همین، رژیم ایران هم انقلابی ارزیابی می شود!!! مارکسیسم در این دیدگاه آشکارا ذبح شده است چون تضاد کار و سرمایه کنار گذاشته شده است و ماتریالیسم تاریخی مارکس بصورت اهمیت رشد نیروهای مولده دستاویز اینهاست.
.
هر کدام یک جنبه از ماتریالیسم تاریخی را برداشته در خدمت ارتجاع خود بکار می گیرند. ناروشنی ماتریالیسم تاریخی مارکس کار دست مارکسیستها و طبقه کارگر داده است.
.
هر دو جریان جنگ طلب تمایل ارتجاعی پیدا کرده اند و هر دو به جنایت علیه بشریت درغلتیده اند. جنایت در اینکه توده ها را وسوسه میکنند تا برای منافع یک ارتجاع در جنگ بمیرند. این نمونه همان بحث سرنگونی نامشروط است. سرنگونی نامشروط یعنی جنایت علیه کارگر و زحمتکش ایران چون کارگران نمیدانند برای اربابان خود هزینه میدهند. در مورد اوکراین، یعنی جنایت علیه کارگران و سربازان روسی و اوکراینی به همان دلیل.
.
مخالفان واقعی جنگ (محکوم کنندگان دوطرف) کم نیستند اما با وجود اختناق رسانه ای – فرهنگی امپریالیستهای غربی و دیکتاتوری امپریالیتسهای شرقی، هر دو جناح امپریالیست بر اوضاع مسلط هستند. اگر این جنگ بدون نتیجه طولانی شود، بتدریج هر دو امپریالیست تضعیف میشوند و امکان رشد جنبش ضد جنگ بوجود خواهد آمد. انقلاب هم خواهد شد؟ خیر. اگر جنگ طولانی نشود، بهتر است، حال به هر صورت، شکست روسیه، صلح و یا شکست دولت اوکرین. بهتر است چون آدم کمتری می میرد و کارگران و سربازان اوکراینی میتوانند برگردند به زندگی عادی و سربازان روسی نیز از مرگ نجات پیدا میکنند.
.
میگویند ارتش روسیه در گل گیر کرده است. مطمئن نیستم، شاید درست باشد اما هدف سیاسی دولت روسیه پیروزی و یا شکست را تعیین میکند نه وضعیت نظامی آن. اگر ضربه کاری زدن به اقتصاد پایه دلار یک پیروزی باشد، حتی شکست ارتش روسیه یک پیروزی است. نقشه های وضعیت ارتش روسیه در تناقض با خبر ها هستند. نقشه های ارتش اوکراین عمدتا نشان داده نمی شوند. مثلا آن شهر جنوبی که در آن راکتور اتمی هست در نقشه اشغال شده نیست اما راکتور اتمی اش در دست ارتش روسیه است!! خبر ها و نقشه ها همه تبلیغات جنگ اند و بی اعتبار می باشند.
.
اختناق رسانه ای-فرهنگی فعلی دلیل دیگری بر ضد بشری بودن دموکراسی های غربی است و آنها را از رقبای “دیکتاتوشان” متمایز نمی کند، چیزی که چندان درکش مشکل نیست.
.
ضد-اقتدار
خبرهای امیدوار کننده ای در باره مذاکره و صلح و پایان جنگ می شنویم. ضد-اقتدار
یادداشت امروز،
این جنگ دارد به جائی میرود که از آن وحشت داشتم، گرفتن کیف قبل از قبول شرایط روسیه. مهم نیست کیف را بگیرند و یا نه، مهم هزینه های انسانی این جنگ است. جوانهای زیادی از دو طرف کشته خواهند شد. این یک جنگ امپریالیستی بین امپریالیستهای شرقی و غربی است و بردگان مزدی دارند برای منافع سرمایه داران کشته می شوند. امپریالیستهای غربی میتوانستند به راحتی شرایط روسیه را بپذیرند. ضد-اقتدار
حال که “خواننده روسنگری” پاسخ نداده،
.
حال چرا پاسخ به سئوال کامنت اول لازم است؟
.
به این دلیل که او میخواهد بدون بحث و فقط از طریق شانتاژ ( تهییج و تحریک شنوندگان و جلوگیری از مطرح شدن یا اثر گذاشتن سخنان رقیب) بگوید که دموکراسی به شما پناه داده پس خواستار نظام دموکراتیک امپریالیستی در ایران است.
.
پاسخهای زیادی به این نوع شانتاژ موذیانه میتوان داد. یکی از این استدلالات این است که:
.
کشورهای جناح شرقی امپریالیست برای استثمار نیروی کار تظاهر به حقوق بشر نمی کردند و اصلا پناهنده نمی پذیرفتند. اهالی خود آنها اغلب از آنجا فرار میکردند تا اینکه در آن کشورها بمانند. در دوران ما، شوروی و چین سرمایه داری دولتی بودند، تک حزبی بودند و مرزهای بسته داشتند.
.
اما، کشورهای امپریالیستی غربی همگی هم استثمار گر و جنگ طلب و متجاوز بودند و هستند هم ادعای حقوق بشر میکنند. بعلت ثروت چند برابر داشتن آن موقع کشورهای غربی در مقایسه با امپریالیستهای شرقی، آنها میتوانستند پناهنده و آواره بپذیرند و آنها را به سربازان امپریالیسم (نه سرباز نظامی، سرباز ایدئولوژیک بدون استخدام مثل سئوال کننده) تبدیل کنند.
.
کمونیستهای آواره و پناهنده احمق نیستند که برای دو لقمه نان به نوکر آنها تبدیل شوند، از اینرو از فرصت استفاده کردند به آنجا رفتند و به فعالیتهای خود علیه رژیم و امپریالیستهای شرق و غرب، ادامه دادند. بد بحال سلامت عقلی و نظری آنهائی که بعد از رفتن به غرب به نوکران آنها تبدیل شده و به فرهنگ اقتدار آنها کمک کردند. اگر قرار بود که برای هر سرمایه داری نوکری کنیم که خودمان سرمایه دار زیاد داشتیم. میتوانستیم دو تا نماز بخوانیم و دو تا شعار الله و اکبر و مرگ برآمریکا بدهیم و وارد سیستم سیاسی اقتدارگرایانه آنها بشویم و کلی پول مول به جیب بزنیم. ما اینکار را اینجا هم میتوانیم بکنیم و به نظریه پرداز امپریالیست علیه رژیم تبدیل شویم. کار مشکلی نیست.
.
به “خواننده روشنگری”، ضعیف النفس و ضعیف النظر خود شما هستید مثل شهر ندیده ها فکر کردید که غرب بهشت برین است و باید از حاکمان آن تشکر هم کرد. شرایط خود را مدیون توده های کارگر و زحمتکش آن کشوره بدانید نه دولتها زیرا قدرت دولتها از سرمایه داران نیست بلکه از تولید ارزش اضافی بردگان مزدی بوجود آمده. به ما میگفتند مه باید تشکر هم بکنیم، خب، دارند تشکر میکنند.
.
نه، ما تشکر نمی کنیم، اگر تشکر کنیم به بردگان مزدی غربی خیانت کرده ایم. ما از هم طبقه خود، بردگان مزدی غربی، تشکر میکنیم. تا آنجا که به خود من مربوط می شود، همیشه با آنها مهربان بوده ام و اکثر آنها (نه همه) هم من را دوست داشته اند. من هیچ مشکلی با توده های کار و زحمت غرب ندارم.
.
ضد-اقتدار
حالا، این بود در مورد اوکراین.
تا اینجا که اوکراین بزرگ برجسته تر است چون در قلمروهای خود اربابان آشوب شده.
یمن چطور؟ چطور به داد آنها رسید؟ نمیدانم.
آقاجان، مرتجعین حوثی نوکر عربستان را سرنگون کردند، تمام دیگر، اینهم فحطی و آدم کشی برای چه؟
همه کارگران اروپائی مشغول زندگی بودند انگار نه انگار، حالا ببینند کارگران خاورمیانه چه می کشند. اگر ببینند!!!!!
ضد-اقتدار
درباره دستگیری مخالفان جنگ در روسیه.
.
کارگران روسیه چاره ای جز ااعتراض علیه این جنگ را ندارند چون خواهران و برادرانشان در این جنگ به قتل می رسند. اما، اما،اما.
.
اگر جنبش ضد جنگ در اروپا فقط روسیه را هدف گیرد، به معترضین روسی خیانت شده است. فعلا در اروپای غربی، چند صد هزار برای حمایت از جنگ آمده اند نه برای قطع آن.
.
فعالین ضد جنگ روسی باید باید با فعالین ضد جنگ اروپای غربی ارتباط برقرار کرده و زا آنها بخواهند علیه جنگ باشند نه علیه روسیه.
.
ضد-اقتدار
حدس و گمان پیرامون جنایتکاری های اخیر در منطقه اوکراین، یا اگر به ناسیونایسم اعتقاد دارید، در کشور اوکراین.
.
حدس و گمان با واقعیت میتواند فاصله داشته باشد، اما کمک شایانی بما میکند تا به حقایق نزدیک شویم.
.
این جنگ جنگی است بین امپریالیسم روسیه با امپریالیسم کشورهای عضو ناتو. این جنگ بین روسیه و اوکراین نیست، چه از لحاظ سیاسی و چه از لحاظ نظامی. دلیل اینکه این جنگ جنگ روسیه و ناتو بنظر می آید سه چیز است. اول، رسانه ها و دولتهای طرفین اینطور وانمود میکنند، دوم، فعلا نمیتوانند از سلاح هسته ای استفاده کنند و بلاخره، بعلت قبلی، روسیه شرایط را برای کیش و مات کردن طرف مقابل آماده دید. روسیه میدانسته که کشورهای ناتو نمیتوانند به سادگی وارد جنگ هسته ای شوند برای همین از فرصت استفاده کرد تا قلمروی قبلی خودش را ، اوکرائین، پس بگیرد و یک فاصله امنیتی بوجود بیاورد.
اگر دکترین نظامی مدرن درست باشند و ضعفی نداشته باشند، روسیه این جنگ را برده است، چون در دکترین مدرن نیروی هوائی نقش کلیدی بازی میکند و منطقه اوکراین توانائی مقابله با روسیه را ندارد. روسیه توان نیروی هوائی و ضد هوائی اصلی منطقه اوکراین را نابود کرده است. این جنگ بسادگی همان جنگ آمریکا و کشورهای قربانی اش است اما بعلت حمایت تسلیحاتی ناتو به منطقه اوکراین و ورزیده بودن نظامیون فرستاده شده به اوکراین و خود اهالی اوکراین، بیشتر طول میکشد.
گرچه در شرایط فعلی روسیه پیروز خواهد شد، نمیتواند منطقه اوکراین را به خود ملحق کند. برای همین با وزنه خسارت وارد کردن، صلح را تحمیل میکند و دو ایالات شرقی و کریمه را به خود (که پشت صحنه است) ملحق میکند و تضمین غیر هسته ای شدن منطقه اوکراین را بدست می آورد. کشورهای ناتو قبول خواهند کرد تا دور بعد جنایتکاری های دو طرف.
اگر روسیه موفق بشود، راه محو شدن سیستم پایه دلار اقتصاد سرمایه داری جهانی شروع میشود و ما وارد فاز جدیدی در زندگی اهالی کره زمین خواهیم بود که در آن ثروت در غرب متمرکز نیست. . اقتصاد پایه دلار با سیستم بانکهای مرکزی از طریق تغییر ارزش مبادلاتی دلار وضعیت برد برد آمریکا و کشورهای غربی را گارانتی میکند. دولتهای ناتو خوب این را میدانند و با تمام محدودیتها سعی میکنند روسیه در اوکراین موفق نشود. به احتمال زیاد میدانند که شانس شان کم است. ولی وقتی میگوئیم مثلا ۹۵ در صد، یعنی اینکه ممکن است ۹۵ درصد اشتباه هم بکنیم چون تحقق آن ۵ درصد چیزی نیست جز ۹۵ درصد اشتباه حاصل شده. احتمال یعنی مطلق-نه.
.
روسیه میخواهد از لحاظ قانونی مناطق مسکونی از اهالی خارج شود تا براحتی بتواند از سلاحهای مدرن و جنگنده های مخرب ش استفاده کند. این وحشتناک ترین و کثیف ترین فاز این جنگ است. گروه کثیری از سربازان جوان جانشان را از دست خواهند داد. تلاش دولتهای ناتو بی فایده است مگر اینکه نیروی ضد ارتش روس از سلاحهای شناخته نشده استفاده کنند، اینهم اگر جاسوسان روسیه ندانند.
.
این جنگ برنده دارد. برنده آن پیروز این جنگ است که احتمالا سرمایه داران روسیه و بلوک شرقی امپریالیستهاست، البته فقط در این دور، چون امپریالیستهای شرقی احمق نیستند و دور بعدی بازی شطرنج جنایت را هر دو ادامه خواهند داد.
.
بازندگان این جنگ توده ای کار و زحمت و فرزندان آنها در ارتشها و یا گروهای پارامیلیتره هستند که خودشان با دنباله روی از سیاستمداران به فلاکت خود در انتخایات رای داده اند. نازی های اوکراین از بین نمی روند، تا وقتی که سرمایه داری و بردگی مزدی وجود دارد، تولید می شوند و در غرب منطقه اوکراین رشد داده می شوند تا نفرتهای قومی نقش توازن قوا بین توده های کارگر و سرمایه دار را برقرار کنند. تا وقتیکه سلطه انسان بر انسان پابرجاست، نه خرافات می رود و نه تعصب چون هر دو بهترین ابزار اقتدار هستند.
با در نظر گرفتن ناتوانی نزدیک به مطلق کمونیسم مارکسیستی-شورائی(نه حزبی) و کمونیسم آنارشیستی، رویکرد ضد جنگ ما باید بدینصورت باشد:
.
۱ – جنبش ضد جنگ با هدف مشخص آتش بس و مذاکره و دادن امتیاز به روسیه. درخواستهای روسیه کاملا قابل درک و قابل تحقق هستند.
۲ – افشای سیستماتیک هواداران جنگ در هر دو طرف به منظور ایزوله کردن آنها.
۳ – تبلیغ سیستماتیک که رای دادن به سیاستمداران چیزی نیست جز رای دادن به قاتلان خود و یا کودکانمان. رای نداده ایم که بمیریم.
۴ – نقد فرهنگ اقتدار بطور سیستماتیک و تمرین مستمر شکل دادن به روشهای شورائی روابط ضد اقتدارگریزی (ضد مردسالاری، ضد بردگی مزدی و غیره) و فرصیه سازی در تحقق عملی آنها.
چه رویکردی نباید داشت:
۱ – جنگ مسلحانه در مناطق جنگی علیه مرتجعین روسی و ناتو و اوکراینی در شرایط فعلی. در مناطق صنعتی، جنگ مسلحانه علیه جنگ بی معنی است.
۲ – تبلیغ علیه پیمان ناتو چون فعلا توده های فریب خورده آنرا سپر بلا میدانند، گرچه ما میدانیم نیمی از منبع بی امنی است. فعلا سکوت تا مرحله بعدی.
هدف باید پایان جنگ باشد نه مصالح سیاسی. البته همیشه به یک اقتدارگریز (آنارشیست) میگویند از سیاست پرهیز میکنی. حال امیدوارم در عمل و مشاهده درک شود که سیاست پرهیزی برای فاصله گرفتن از عملی است که از جهل می اید. مانمی خواهیم برای مقاصد اربابانمان بمیرند. این جنگ از هر چیزی دیگر این را بما گوشزد میکند.
.
ضد-اقتدار
۳ خط بالا از زاویه ای دیگر:
.
۱ – آنهائی که به سرنگونی بی قید و شرط جمهوری اسلامی اعتقاد دارند، همه آشکار و نهان
طرفدار ناتو و دولت اوکراین هستند.
۲ – آنهائی که در مبارزه با امپریالیسم میخواهند رژیم را شریک کنند، هوادار تجاوز روسیه هستند.
۳ – انهائی که سرنگونی رژیم را مشروط به انقلاب کارگری میکنند، ضد جنگ و خواستار نجات کارگرانند.
.
گروه ۱ و ۲ معمولا افکار غیر انقلابی و یا حتی ضد انقلابی دارند چون با سلطه گری مرزبندی ندارند و توده ها را مهره میکنند. آنها با این کار ابتدا در کلام و در شرایطی مرتکب به جنایت علیه بشریت می شوند.
گروه ۳ معمولا به آگاهی ضد سرمایه داری توده ها اعتقاد دارند و معمولا توده ها را مهره نکرده و به جنایتکاری کشیده نمی شوند.
.
ضد-اقتدار
ببخشید اشتباه شد:
“همان خط (۱)، در کامنت اول، دم خروس ش بیرون زده است.”
باید باشد:
همان خط (۲)، در کامنت اول، دم خروس ش بیرون زده است.
ضد-اقتدار
وقتی گفتیم که اگر لنین نماینده فئودالهای عقب افتاده روستائی است پس چرا در پی رشد نیروهای مولده در روسیه بود و روسیه را سرمایه داری عظیم دولتی و علمی کرد، به ما گفتند توده ای-لنینیست، به تکامل اعتقاد نداری و آخوند هستی. تهمت.
.
بعد دیدند که با این استدلال بازنده شدند و با فاکت جور در نمی آید، گفتند سرمایه داری یعنی دموکراسی، اگر دموکراسی نیست، سرمایه داری هم وجود ندارد و انقلاب ما باید بورژوائی دموکراتیک باشد. گفتیم اگر دموکراتیک باشد و بگذارند که مثلا دموکراسی بورژوائی باشیم، پس چرا در غرب امپریالیستی هست و از عقب افتاده ترین اقشار تاریخ برای بقایش استفاده میکند؟ دیدند چیزی برای گفتن ندارند، گفتند توده ای – لنینیست و آخوند هستی. با زهم تهمت.
.
گفتیم سرمایه داری و دموکراسی بردگی و همه اش جعلی است، گفتند از لحاظ تکاملی باید از اربابان بردگی مزدی متشکر هم باشیم، واقعیتی ضروری است. در جواب گفتیم که پس منظورتان این است که ما باید به بورژوا لیبرالها برای انقلاب کمونیستی تکیه کنیم و از آنها در انتخابات و غیره حمایت کنیم، شما که شدید هوادار ارباب، گفتند توده ای -لنینیست و طرفدار آخوند هستید.باز هم تهمت
.
گفتیم بر طبق یادداشتهای لنین، لنین دشمن درجه یک ضد امپریالستهای آخوندی بود، گفت نه آنارشیست نیستی، لنینیست هستی عمیقا توده ای – لنینیست هستی، اگر بودی از لنین دفاع نمی کردی. باز هم تهمت
.
گفتیم طرفدار انقلاب مخملی غربی ها هستید و مثل سوسیال دموکراتها فکر میکنید که دموکراسی پارلمانی کمونیسم می آورد و تا استخوان پرو امپریالیستهای غربی هستید، گفتند اتهام می زنی، در حالیکه ضدیت با سرخپوستان آمریکا، تشکری که باید از اربابان سرمایه دار بکنیم و خیلی چیزهای دیگر اثبات این ادعا بود، گفتند نه، اتهام میزنی. پاسدار هستی و حرفهای تو را کیهان هم می زند.
.
گفتیم باشد، صبر میکنیم تا وقت بزنگا.
.
در یادداشتی در مقاله قبلی آقای چنگائی نوشتم که این جنگ نشان خواهد داد که کی کدام طرف است.
.
حال،
.
اگر به مجموعه ای از مناظرات و مقالات و موضعگیری های چپ (مارکسیستها)، که مبارزه ای ضد اقتدارگرایانه و عمیقا طبقاتی است، در ارتباط با جنگ اوکراین، مراجعه کنیم، سه خط کاملا آشکار متمایز می بینیم:
.
۱ – خط سکوت در برابر حمله روسیه به اوکراین.
۲ – خط سکوت در برابر جنگ طلبی دموکراتیک بغایت فاشیستی دولتهای غربی
۳ – خط فریاد برای همبستگی با کارگران و زحمتکشان و سربازان روسی و اکراینی در برابر این جنگ بغایت جنایتکارانه.
.
فقط مارکسیستها؟ نمیتواند چنین باشد، ارتجاع در همه جا هست.
.
در میان آنارشیستها، دو خط بوجود آمد که سابقه طولانی دارد، آنارشیستهای دست راستی موذی هوادار انقلاب مخملی و امپریالیستهای غربی (۲) در برابر آنارشیستهای مدافع کارگران و زحمتکشان و سربازان دو طرف و علیه هر دو جناح امپریالیستها
.
همان خط (۱)، در کامنت اول، دم خروس ش بیرون زده است.
.
جنگ و انقلاب همیشه پرده ها را بکنار می زند چون دیگر دیگر نمیتوان مبهم و استتار زد باید رفت به یک طرف و عمق اندیشه و اراده را نشان داد. فعلا جنگ نشان داد، اینکه انقلاب کی نشان دهد، نمیدانم. ولی در انقلاب هم همین را خواهیم داشت و امیدوارم خط (۳) پیروز باشد.
.
تاریخ همیشه تکرار می شود (از هگل)، اما اول بصورت تراژدی (سوسیال دموکراسی)، بعد بصورت کمدی (از مارکس)، جنگ اوکراین بصورت جنگ دموکراسی و استبداد – نسرین ستوده و عالی جنابان اصطلاح طلب و مارکسیستها و آنارشیستهای خود فروخته به غرب.
.
ضد-اقتدار
جناب “خواننده روشنگری”،
.
لحن شما در فرهنگ ما ایرانیان توهین آمیز است از نوع سلطه گری. لحن من در آن جملات در فرهنگ سیاسی بصورت اعتراضی وجود دارد. بعلاوه باید کل کامنت و موضوعات کامنت را لینک کنید تا خوانندگان بدانند که آن لحن سیاسی بر اساس چه شرایطی بوده است. اعتراض سیاسی بی حرمتی به انسانیت شخص دیگر نیست.
.
نوشته اید:
“لحن من خطاب به آقای چنگایی اولآ پرسشی است ونه دستوری، ثانیآ نشان دادن تناقض درگفتار وکردار ایشان که باهم خوانایی ندارند.”
.
نوشتید “ایشون”،
.
حالا اینجا مودب شده اید، اگر انتقاد نکرده بودم، ادامه میدادید.
.
نوشته ام:
.
” بهترنیست به جای دوستی باهر ضدانقلابی فکری به حال انسجام فکری خود بکنید؟”.
.
ننوشته ام:
.
بهترنیست به جای دوستی باهر ضدانقلابی فکری به حال انسجام فکری خود بکنی
.
من رعایت انسانیت را در اعتراض سیاسی از دست نداده ام.
.
اما شما کاملا به انسانیت آقای چنگائی حمله ور شده اید:
.
ثابت کنی
پناه میبردی
پناه نبردی
یکراست رفتی
.
ولی وقتی برای یارگیری از خوانندگان حرکت کردید نوشتید:
.
شما پی ببرند.
.
بهرحال خوشحالم که در کامنتهای بعدی اتان رویه قبل را ادامه ندادید.
.
اما من دلیلی نمی بینم که لحن خود را در اعتراض سیاسی تغییر بدهم. مجددا، در لحن من تعرض به شخص و فرد وجود ندارد.
.
ضد-اقتدار
درود بشما خواننده روشنگری،
من از شما پوزش می خواهم که در پاسخ به پرسش تان دیرکرد داشته ام.
من راستش را بگویم که پس از خواندن پانویس تان با خودم در کنجار بودم. یا بهتر بگویم در کنجار با پرسش شما، و چگونگی پاسخم به آن دچار شگفتی و یا سردرگمی بودم که چه بگویم و اصولن هدف شما ازین پرسش چیست؟ بویژه آنگاه که شما نوشته اید:
( البته من دلیلش را میدانم. )
ببینید خواننده گرامی روشنگری!
من این مقاله یا نوشته را دارم که شما آنرا خوانده و بی گمان با بخش ها و ای بسا با همه ی آن ناسازگار و مخالفید. یا که نه، مضمون آنرا دچار کمبود و نارسائی می بینید، و در راه و مسیر تکمیل نارسائی های آن می باشید. بسیار خوب!
من گشاده روی و دلگرم و سپاسگزار به هر گفتمان سازنده ام و شما می توانید دیدگاه خودتان را برای مان بازتاب دهید. آنگاه من پاسخ روشن خودم را برایتان خواهم نوشت.
باسپاس
لحن من خطاب به آقای چنگایی اولآ پرسشی است ونه دستوری، ثانیآ نشان دادن تناقض درگفتار وکردار ایشان که باهم خوانایی ندارند. اما، بخوانید لحن وادبیات اربابانه ی ضداقتدار خطاب به آقای چنگایی درمقاله ی تضاد انقلاب با اسلام ” تاکی می خواهید به هم ببافید وگردن دیگران بیاندازید؟ بهترنیست به جای دوستی باهر ضدانقلابی فکری به حال انسجام فکری خود بکنید؟”. درواقع ضداقتدار درتمام کامنت هایش میخواهد اقتدار ایدئولوژیک خود را به دیگران تحمیل نماید. نمونه؟ باز هم هست.
ناشناس ضداقتدار ذیل مقاله آقای اژدر امیری با لحن وادبیات اربابانه خطاب به ایشان نوشته:” همین نمونه ی من کافیست که عبارت کمونیست های ایرانی را پس بگیرید ومجبورشوید بگویید: بعضی کمونیست های ایران.حالا پس می گیرید یانه؟” نمونه ی این لحن وادبیات در کامنت های ضداقتدار زیاد است.
“برای آنکه صداقت گفتاروکردارت راثابت کنی”
لطفا درست حرف بزنید، مثل اربابها حرف نزنید.
به سایت روشنگری:
لطفا به این شخص اجازه ندهید توهین آمیز کامنت بنویسد.
ضد-اقتدار
با پوزش از سایت محترم سطرآخرکامنت روشنگری درست است.
آقای چنگایی. برای آنکه صداقت گفتاروکردارت راثابت کنی بفرما وقتی داشتی از دیکتاتوری حاکم برایران به خارج پناه میبردی چرا به روسیه یا چین یااروپای شرقی پناه نبردی و یکراست رفتی اروپای غربی؟ البته من دلیلش را میدانم. میخواهم خوانندگان روشنگزی به صداقت گفتار و کردار شما پی ببرند.