آشوب و عاشورای خامنه ای با مافیاهای موافق و مخالفش / بهنام چنگائی
آشوب و عاشورای
خامنه ای با مافیاهای موافق و مخالفش
برگزینی دوباره صوری این تبهکار یا انتخاب نمایشی آن دیگری کلاش، برای پابرجائی رژیم الهی آخوندی دیگر چیزی برای نمایش و یا پنهان کردن بد از بدتر ندارد. زیراکه تنها هدف، سروری گروهی مافیائی مشتی دیوانه قتال بر قربانیان این دم و دستگاه انگل و فاسدی ست که کارگران و توده ها و زنان و زحمتکشان بیدادرس آن یاریرسان و فدائیان دیرین آن می باشند و حالا این قربانیان پاکباخته، هدف همه کلاشان ملا و مکلا را دیده و امروز با آشوب دوباره و عاشورای خامنه ای که با باندها و مافیاهای موافق و مخالف وجود خود یافته است، گول رفتن پای صندوق و رأی دادن دوباره را نمی خورند.
زیرا این هیاهوی انتخاب، انتصاب و رد صلاحیت ها همیشه ی خدا درین بساط بی خدا و بی وجدان بوده، و جر یک تراژدی مکار کسب قدرت برای بخشی از مافیای حکومت با بقای سرکردگی آقا بیش نبوده و نیست که در هرحال نتایج ویرانگراش همیشه جز به مرگبارتری ساختار دین دولتی و علیه ما کمکی نکرده و نمی کند، و برای زندگی ویران ما ماندن این حکومت، بیش از نابودی برجامانده های کشور مفید بفایده نبوده و نیست که بازتاب تضمینی این جنجال برگزینی، جز برای همگی دکانداران دیروز و امروز بساط دینی و بویژه پرُسود برای آخوندیسم نبوده و نیست؛ و اوج و فرود جنگ و ستیز بی مانند کنونی که کشور را فراگرفته است، رودرروئی آنها به هیچکدام ما قربانیان دین دولتی ربطی ندارد.
این جنجال بیشتر و پیشتر، هویت آن بخش های پشت عبا ها و عمامه ها که پوشیده شده بود را در برمی گیرد که ما آن لجن پراکنی و کثافتکاری های دین دولتی را باورنکرده و یا آنها نگذاشته اند ما ریشه های مافیائی هرکدام آنها را آنگونه که هستند را بیننیم. چراکه: جنگ بی شرمانه ی قدرت و ثروت خامنه ای، سران سپاه و گردنکشان دین دولتی او دیگر همچون شرایط پس از بمبارانی شده است که هرکس بفکر خود و نجات دار و ندار خویش می باشد؛ یا بگفته ی آخوندها چهره حکومت نمای آخرالزمانی بخود گرفته است. ولی کارگران، بیکاران، گرسنگان، زحمتکشان، بیدادزدگان، توده های بجان آمده، زنان نیمه انسان دزدیده شده شان، لایه های میانی سرخورده، روشنفکران نوعدوست آزرده، دانشگاهیان، آزاداندیشآن شگفتزده، مسالمتجویان آرامش بریده، بویژه نیروهای چپ و کمونیست قربانی این بساط، هویت، کلیت و روند روسیاه و خونین این همه جریان و الگوهای ضدبشری، مردمفریب و دین پناه را دیری ست بخوبی می شناسند و دسیسه ی هریک را شناسانده اند.
جریان های پلیدی که همگی با ریاکاری “خاک اسلامی” بچشم مردم ساده دل و شکننده ریخته و بیاری آن دوزها و کلک ها و در همین زمین سوخته و ویران اسلامی ـ ولائی کاخ نشین شده، و یکایک آنها در درندگی و بی عاطفگی باهم بی کم و کاست وجوه مشترک ضدبشری دارند. هریک در توهم مالیاخولیائی فاشیسم و برتریجوئی کور مذهبی و خودبزرگ بین پوچ، ترفند قدرت و ثروت خود را بسان علم کربلا بالاکشیده، از آنها دعاوی الهی ساخته و بنام اوی خدا ۴۳ سال است که کارگران و مردم زودباور را بخاک سیاه نشانده و مخالفان و روشنگران و افشاگران خود را بسان ددان تکه پاره کرده و هستی و زندگی آنها را همچون گرگ ها دریده و خورده اند. این حکومت سرمایه سالاری ملائی ـ مکلائی همیشه زبان درازی دارد و نسبت به کارگران، زحمتکشان، زنان، زمینگیرشدگان و دیگران بجان آمده، خود را محق و حکومت اش را مردمی ترین می داند.
در حالیکه بارها دیده و امروز با خیمه شب بازی و جنگ و جدال رای گیری ها بهتر و آشکارتر می بینیم که هرکدام از آنها نه خدائی می شناسد و نه پیامبری! مگر حفظ قدرت و به تبع آن انباشت بیشتر سرمایه های مردم کار گرسنه! و همگی خداپرستان با مافیای خود و برای بقا و تدوام حیات هولناک و سکتاریستی این “رژیم خودشان” حاضرند دست به هر تبهکاری و به هرقیمتی که داشته باشد و برای حفظ بساط فاشیسم مذهبی خود، تاوان های گرسنگی، مرگ و ویرانی ها را به کول قربانیان متوهم خود با هزاران “آیه های قرآنی” بگذارند که تاهماکنون بارهای بار گذارده اند و نوعدوستان برابریجو و آزادیخواه پیوسته از روند آغازین و تاکنونی، ترفندهای آنها را بخوبی روشنگری کرده و به بیداری بخش بزرگی از کارگران یاری رسانده تا هویت این نظام انگل را بهتر بشناسند و اینک می شناسند و ترفندهای هرکدام شان را خود کارگران و مردبگیران بموقع روشنگری کرده و افشامی کنند.
در ایران ویران ما خمینی و خامنه ای، آخوندها و سران سپاهی ـ بسیجی ها و گروه های مافیائی و فامیل های باندباز سرسپرده اسلامی شیعی از همان آغاز پیدائی و برپائی دعاوی پوچ الهی شان تا بامروز ایران را بنام دین چاپیده و تسخیر کرده و برای خویش بهشت موعود ساختند ولی همزمان سراسر کشور را برای ما ۹۹% ها زباله دان نظام مقدس آخوندی و کشتارگاه پیگیر اعدام ها و جنگ های مذهبی و دشمنانه ی خود در داخل، خاورمیانه و جهان کرده و با بهانه های بی پایان و برای اهداف فاشیسم مذهبی ولائی رسوا چه نکرده اند که امروز برق و روغن آرزوی بزرگی شده است.
از همان آغاز مافیای رهبری و باندهای قدرت خواسته اند با تسلط بقدرت و ثروت بیکران کشور و بیاری سازماندهی پوشیده از فرقه های طالبان، القاعده، بوکوحرام، داعش، حزب اللهی ها، حوثی ها و… در منطقه و به تبع آن یافتن وزن ویرانگر بنیادگرائی، در داخل کشور دستِ آسان به چپاول و بذل و بخش و پخش دارائی ها و انباشت گروهی ثروت های کشور میان خود، هموندان و همراهانشان برند و برده اند و در خارج نمایش جهان اسلام را چنین که فجایع آنرا می شناسیم رونق دهند و داده اند. پس تباهی جان و نان کارگران و گرسنگان از یکسو و از سوی دیگر بسیج نیروهای مرگکار و هموند آنها در این سال های بلند سیاه و خونین نشانه ی این پیروزی ضدبشری آخوندی ست.
رژیم رسوائی که همچنان تلاش می کند تا با یاری نان بریده و دزیده شده ی کارگران و مردم و با هزینه ی آن برای سازماندهی مافیاها و باندهای نزدیک بخود اهداف “اسلام ملائی رحمانی” را در جان ها و کله های جوامع خود بیمارکرده چه در داخل کشور و یا خارج تقویت کند و می کند، و فریبخوردگان دور و نزدیک نظام آسمانی را در جنگ قدرت و ثروت گروه های کوچک خویش چنان خوب و ماهرانه سازمان سیستماتیک داده که می تواند مردم فریب پذیر را همچنان بنام خدا و مصلحت حکومت اسلامی برابر هم گذارده و بکام منافع مافیاهای در درون و بیرون قدرت بجان هم انداخته و بکشد و پیوسته می کشد. و بنا به آنچه مرسوم آقا و دم دستگاهش بوده و هنوز نیز هست نه رهبر و نه هیچکس به هیچیک از اعتراض های داخلی پاسخ نداده و یا با شلاق و زندان و…می دهد و همزمان هرگز نیز به محکومیت ها، اعتراض ها و درخواست های سازمان ها و نهادهای مجامع حقوق بشری که بارها سرکوب ها و کشتارهای رژیم را رسواکرده اند پاسخگو نبوده و نیست. این رژیم تا بامروز هرکاری که خواسته و بخواهد با نام خدا ولی برای نابودی هرچه بیشتر زندگی کارگران و زحمتکشان و مردمان مزدبگیر می کند.
خودکامگی اسلام و فاشیسم شیعی! آنهم از رژیمی که راسیسم یهود و صهیونیسم هار اسرائیل را بی آنکه جنایت های هولناک هولاکاست را محکوم کند و خود نیز اندکی از آن تبهکاری های تاریخی بیآموزد، این”رژیم بدکار” با ریاورزی آشکار و پیگیر برای فریب توده های مسلمان و علیه دستگاه غاصب صهیونیست و راسیست، تنها و یکطرفه کشورگشائی اسرائیل را بارها سرزنش و یا بخاطر برتریجوئی های سران اسرائیل علیه مسلمانان، کل اسرائیل و مردمان آن دیار را تهدید به نابودی کرده و یا بخاطر درندگی های شناخته شده ی دشمن یهودی اش علیه فسطینینان مسلمان و البته در ظاهر، شیادی کرده و می گوید که اگر بتواند هرکار هراسناکی را علیه شهروندان یهودی خواهدکرد! برای ما نوعدوستان تفاوتی میان خامنه ای و نظام اش با نتانیاهو و حکومت اش وجودندارد؛ هردوی این ساختارهای دینی ضدبشری می باشند.
چرا؟ چون هم فاشیسم مذهبی ـ ولائی آقا و هم راسیسم ـ صهیونیسم نتانیاهو از درندگی زبانزد دوستداران زندگی برابر و مسالمتجویان جهانیان هستند و در میان درندگان تاریخ، هویت این دو جریان در بالای هرم نسل کشی هاست؛ خمینی و خامنه ای درست همسان با شارون و نتانیاهو از هموندان برتریجوئی دینی ست. زیراکه دیدیم جنگ دو گروه بی ربط و همیشه دشمن مردم کار و زحمت، چگونه با ترفند و یورش نتانیاهو و پاسخ حماس بی آنکه جنگ را به میان خانه های توده ها نکشانند فاجعه ببارآورد. یکی برای سرکردگی یهودیت بر قدس و دیگری بنام اسلام ستم ستیز شهروندان بیدفاع را با تفاوتی فاحش ولی جنایتکارانه و برای اهداف سرکردگی خویش بسادگی کشتند و صدائی هم از اروپائی ها دمکرات و حقوق بشری درنیامد و جنگ عباس و حماس بخاطر کسب بیشتر قدرت پشت خمیده ی فلسطینیان را دیری ست شکسته است و ترفندهای خامنه ای هم آنرا بارهای بار برای اهداف خویش عمیق تر و چرکین تر کرده است.!
بنابرین باند مرگکار سران و مافیای های اسلام ولائی و بنا بر آنچه ما از راسیسم هار و صهیونیست خودبرتربین دیده و می بینیم آنها و حکومت “یهودی اسرائیلی و “شیعی اسلامی”شان هردوسو سر و ته یک چماق کشنده و همچنین یکدست فاسد، تمامیتگرا و علیه حقوق بشر مردمان ساکن دو دیار بوده و هستند؛ و دیده و می دانیم که هریک تاکنون و هرگز از تجربه های تلخ و سیاه جنایت های فاشیسم هیتلر و فجایع ضدبشری هولاکاست چیزی انسانمدار نیاموخته اند. بویژه درین میانه های غارت، فساد، ستم و سرکوب و بی وجدانی رهبر، ملاها و مکلاهای حاکم ایران هیج برتری ای نسبت به بانیان نسل کشی های هیتلری ـ نتانیاهوئی نداشته، و خود درین ۴۳ سال برپادارندگان ویرانگر هستی هم ایرانیان و هم فلسطین ها و و هم یهودیان نوعدوست و مسالمتجو می باشند و اشغالگران راسیست را مسلط بر جان، مال ،خانه و کاشانه های فلسطینی بیدفاع نکرده اند.
پرسیدنی ست! آیا تاکنون ما توانی اندک و آنهم تنها در اراده و اداره سیاسی حکومت و کشور خود داشته ایم که بتوانیم بیاری آن اندکی دگرگون کردن را درین بساط فاشیست میسر کنیم؟ البته که نه! پس چرا باید رأی بدهیم؟! مگر نه که رهبر و سران مختلف دین دولتی دهه هاست بسان حکومت راسیست اسرائیل علیه فلسطینیان بی دفاع، ما را پیوسته سرکوب کرده، کشته و حقوق انسانی مان را بالامی کشد؟ و زمین های مرغوب و درآمد نفت بی صاحب ما را با نیرنگ، زور و کشتار بیرحمانه تصاحب کرده و می فروشد و فرزندان خداپناهان یکسر خارج نشین شده و جزو اشراف می باشند!؟ مگر نمی بینیم که همینک بسیاری برای جان بدربردن از گرسنگی و بیماری ای بسا آب و نان داروی کافی هم ندارند. آیا شمر و یزد و…در عاشورای کربلا چنین بر سر آن ۷۲ نفر آورده بودند؟!
ما چاره ای جز سرنگونی، و در شرایط کنونی چاره ای جز یک نه ی بزرگ و سراسری به رژیم آدمخوار ولائی اسلامی نداریم. آری بس است و نه، ما دیگر گول هیچیک از سران بی آبروی رژیم خودکامه و وعده های تغییر سران فاسد به فاسدتر که خودِ خودسری و فساد پنهان و آشکار خامنه ای و حکومتگران دینی سرمایه سالاری او باشد را نمی خوریم و نباید هم دوباره فریب بخوریم و از همینرو شرکت در بازی این نمایش چندش آور روسیاه و پوچ تأئید نوعی کری و کوری و نادانی ماست که بارهای بار تکرارش کرده و بیشتر از پیش تباه شده ایم! آیا ما کر و کور و نادانیم که از فجایع ۴۲ ساله ی رژیم اسلامی ولائی هار و بی رحم و بی عاطفه نیاموخته باشیم؛ رژیمی که زن باردار را به بالای دار وحشیگری قضای اش می کشد! نه و نه دیگر جایز نیست که ما به بقای ستم، گرسنگی و نابودی خود، و چپاول و کشتار و کاخ نشینی های دشمنانم آری بگوئیم؟
اینک، پای صندوق رأی رفتن بیشتر به پشتیبانی از جنایت های ضدبشری و چپاولگری های رژیمی می ماند که خود آقای رهبر مدیر و راهبر پنهان همه آنهاست. ما رأی نمی دهیم و پای صندوق مرگ تکراری خود و آرزوها و آمال های تباهشده مان نمی رویم. تامگر همین تتمه ی زندگی و کشورمان را بیش ازین فدای پستی ها و جاهطلبی های مشتی بیمار فاشیست مذهبی نکنیم. آشوب و عاشورای کنونی خامنه ای، شورای نگهبان با مافیاهای موافق و مخالف حکومت برای کسب قدرت سیاسی اقتصادی آنها بما هیچ ربطی ندارد و ما دسیسه و هدف چندشناک آنرا ردمی کنیم.
بهنام چنگائی پنجم خرداد ۱۴۰۰
جناب ناشناس غیر آنارشیست، جواب نداده اید، پس یعنی مارکسیستها از شما وطن پرست تر هستند؟ با درک من، آری.
در جنگ ایران و عراق، بعضی از مارکسیستها میگفتند که با جمهوری اسلامی علیه عراق متحد شویم. آنها وطن پرست نبودند؟ شما کجا بودید؟
من نمی گویم وطن پرست هستم، چون آنارشیست هستم و راه حل دیگری دارم، اما شما ادعا میکنید وطن پرست هستید اما منطق وطن پرستی تان در حقیقت وطن فروشی است، اگر نبود ،سیاستهای امپریالیستی علیه کوبا و ونزوئلا و غیره را نفی میکردید نه اینکه از آن دفاع کنید و کار آن کشورها را بد جلوه دهید. بد آن کشورها در مقاومت علیه استعمارگری نیست، بد آنها بدی است که خود شما هم جزو آن هستید.
آنارشیست
بعضی از مارکسیستها معتقدند که کشورهای غربی با هم متحد هستند تا کشورهای دیگر را اگر بتوانند مستعمره کنند. مثال هم می زنند، عراق ، لیبی، فلسطین، سوریه، اردن، عربستان، امارات و غیره. جناب ناشناس غیر آنارشیست، چه ایرادی در این اعتقاد آنها می بینید؟ این مارکسیستها بنظر بیشتر از شما وطن پرستی را می فهمند.
جناب ناشناس ۲ با درودهای گرم؛
نوشته اید:
من راجع به نظر شما نسبت به نیروهای ملی ضدجهانی سازی حرفی نزدم بلکه هم موضع بودن دولت های امپریالیستی باضد امپریالیستها در سرکوب نیروهای ملی رابعرض رساندم.
دوست گرامی؛ اگرچه در بخش هائی من نیز با شما در پهنه ی مواضع درهمریخته شده ضدامپریالیستی همصدائی هائی دارم اما، همزمان جایز نیست که فراموش کنیم ما در هیچکدام از برهه های تاریخی و بنام ضدامپریالیستِ های چپ و کمونیست از حالت تدافعی در برابر هجوم بویژه امپریالیسم آمریکا به توان هجومی رسیده باشیم و این دریغا ضعف ماست و ناتوانائی هایش همچنان بر کول جهانی ما نشسته و در بخش هائی هم مورد بهره برداری راست هار جهانی و هم مورد سوء استفاده های فناتیسم و از جمله همین دین دولتی ولائی قرار گرفته است.
پیرامون تقویت مواضع و همسوئی امپریالیسم با بنیادگرایان جهانی بارها نوشته و چندان لازم نیست که بیشتر از پیش بنویسم زیراکه همیشه در نوشته هایم اشاره های گذرا بر آن داشته و هردو (( امپریالیسم و فناتیسم))در عرصه های جهانی شدن ارزش های یکدستِ انسانشمول و حقوق برابر شکلگیری های نوع انسان و همچنین در گستره ی چشم اندازهای حقوق بشری عملکردهای شان ننگین، ساختارشان بی آبرو و چهره های شان رسوای جهانی اند!
درین راستا، حالا چه رژیم ایران، طالبان یا اردوغان راسیست فاشیست و…باشد یا سیستم آمریکای جنایتکار با هموندان ناتوئی غربی اش هیچکدام بفکر حقوق ملت های ضعیف و غارتشده نبوده و نیستند مگر در تدارک ترفندهای تازه برای حفظ غارت و به تبع آن تقویت جایگاه ویرانگر خویش علیه بیدادرسان و تنگدستان و کارگران زمینگیر شده ی جهانی!
همچنین جایز نیست که من فراافکنی کرده، دوستی و همبستگی کشورهای کوبا و نزوئلا چپ با ولایت را در سایه مصلحتی پهنان کنم. اینکه دین دولتی با شارتان بازی خود را ضدامپریالیست می نمایاند و در عمل سمتگیری با این دو کشور ویران و دیگران مشابه دارد، جای گفتمان دیگری را می خواهد؛ اما فراموش نکنیم که رژیم اسلامی ایران خود بتنهائی یکی از پایه های تقویت بازار اقتصادی میلیتاریسم جهانی ست و تاکنون رُل اش را برای گسترش این بازار گلوبال و ضدبشری بخوبی برای یاران جهانی سرمایه سالارار بازی کرده و ماهرانه دل و قلوه بخشیده است و از همینرو نیز مورد توجه امپریالیسم آمریکا و دیگر هشت کشور برتر سرمایه سالاری قرارداشته و دارد.
در حالی که هم کوبا و هم ونزوئلا و دیگران همچون همیشه مواضع سازش ناپذیر ضدامپریالیستی خود را نه اتنها دارند که تشدید هم کرده اند، زیرا همچنان مورد تهدید و دشمنی آشکار این جهانخوار قراردارند.
بنابرینتناقض هائی که برشمرده اید وجوددارند و ناگزیرهای سیاست مقعی بسوی هدف نهائی می باشند که دریغا بخشی از ارزش های هویتی این جریان های مردمی را ببازی سیاست سازشکاری با بنیادگرایان کشیده و می کشاند که در هرحال مورد بهره وری قلدر جهانی آمریکاست.
باسپاس
جناب بهنام با درود.
من راجع به نظر شما نسبت به نیروهای ملی ضدجهانی سازی حرفی نزدم بلکه هم موضع بودن دولت های امپریالیستی باضد امپریالیستها در سرکوب نیروهای ملی رابعرض رساندم.
بجز آن چون جنابعالی هیچ گاه وهیچگاه یک کلمه راجع به سیاست مارکسیستهادر ایجاد توهم نسبت به ماهیت وحوش اسلامی در چهارچوب منافع سرمایه داری جهانی صحبت نمی فرمائید وموضع خود را نسبت به این سیاست ضد خلقی وضد کارگری روشن نمی فرمائید بنده عرض کردم با پوزش اتفاقا فرمایشات ضد سرمایه داری شما خود بخود برای ماست مالی سیاست مارکسیستها در سطح جهان بنظر میاید.
جناب بهنام.
شاد وتندرست باشید
با درود جناب ناشناس ۲،
نوشته اید:
تلاش برای نا مشروع جلوه دادن نیروهای ملی ضد جهانی سازی با چماق راست افراطی!و نژاد پرست!و…مورد مصرف سران دولت های سرمایه داری ونهاد های حقوق بشری!
نه دوست گرامی چنین نیست که من تلاش نیروهای ملی را دستکم بگیریم و یا بدتر از آن مبارزه ی آنها ” ملیت ها” را بنام مارکسیست رد و سرزنش کنم.
بل دیدگاه من بیشتر برین پایه استوار بوده و هست که بیائیم با هم مفاهیم کلان اجتماعی طبقاتی و صف بندی نیروهای آنرا که بیشتر ملیت های ستمزده مان باشد را پیش از همه و بنام نیروی کار در برابر نیروی سرمایه بگذاریم تا هرچه کمتر در نبردشان برابر دسیسه های ناسیونالیستی طیف راست سرمایه شکنندگی نداشته باشد و آسیب پذیری ناسیونالیستی نخورد و همگی ملت های همبسته باهم دارای موضع مشترک طبقاتی باشند.
باسپاس
جناب بهنام با درود.
تا زمانیکه جنابعالی در تضاد با همبستگی مارکسیستهای جهان با قطب اسلامی بنفع پیش برد ترفند دو در صدی ها در نشان دادن این قطب بویژه ستون فقرات آن جمهوری اسلامی بعنوان اپوزیسیون سرمایه داری جهانی موضعی نگیرید فرمایشات ضد سرمایه داری جنابعالی با پوزش درخدمت ماست سیاست ضد خلقی وضد کارگری مارکسیستها درسطح جهانی بنفع همین نظام سرمایه داری میباشد.
عدم حمایت ولو نمایشی ازخیزش های عمومی در ایران وعراق ولبنان بر علیه رژیم اشغال گراسلامی وحتی عدم حمایت از مبارزات کارگران تحست ستم ایران در چهاچوب همین سیاست حمایت از نظام سرمایه داری جهانی میباشد.
تلاش برای نا مشروع جلوه دادن نیروهای ملی ضد جهانی سازی با چماق راست افراطی!و نژاد پرست!و…مورد مصرف سران دولت های سرمایه داری ونهاد های حقوق بشری!و…آنهانیز باز هم برای از میدان بدر کردن تنها نیروئی که در دنیای واقعی در برابرجهانی سازی ایستاده است بنفع همین شرحاکم میباشد.
جناب بهنام.
همانطورکه ملاحظه میفرمائید بحث بر سر نگاه ملیتی من یا نگاه فرا ملیتی شمادر دنیای ذهنی نیست ونمی تواند باشد.
بحث بر سر همین نظام اهریمنی سرمایه داری و سیاست مارکسیستهابعنوان بازوی اجتماعی همین نظام در جهان واقعی و موضع جنابعالی در قبال خط مارکسیستها بعنوان واقعیت غیر قابل انکار دنیای واقعی میباشد.
شاد وتندرست باشید.
“ما چاره ای جز سرنگونی، و در شرایط کنونی چاره ای جز یک نه ی بزرگ و سراسری به رژیم آدمخوار ولائی اسلامی نداریم.”
فکر مردم درست نباشد، رژیم هم برود، یک مستبد و استثمارگر دیگر می آید. از رژیم نباید دفاع کرد اما ۹۹ در صد اپوزیسیون هم مستبد و دروغگو هستند. مثلا همین مارکسیستها کلی در شوروی و چین جنایت کرده اند اما بروی خود نمی آورند. فکر نوسته درست نیست، اصلا معلوم نیست این رژیم برود چه جایش بیاید؟ همش شعارهای بیخودی.
جناب ناشناسی که نوشته اید: “معادله سیاسی برای شماکمونیستها البته با معادله ایرانیان نمی تواند یکی باشد.”
آخوندها و مردم مسلمان ایران ایرانی هستند و شما خوب میدانید. آنها مذهب اسلام را قبول کرده اند و از عربستان و کشورهای عربی نیامده اند. اما عقاید شما مثل ناسیونالیست فاشیستهاست. اگر فاشیست نبودید فلسطینی ها و عربها را “وحوش” نام نمی بردید. هیچ کس از فاشیستی مثل شما دفاع نمیکند. اگر مردم را فریب دادید، متاسف خواهم بود برای آن مردم چون وارد گرداب و باتلاق خطرناکی خواهند شد و هر بلائی سرشان بیاید گریه آور است.
با درودهای گرم جناب ناشناس ۲؛
نوشته اید:
پیروزی شاخک های رژیم بویژه در لبنان وغزه و…پیروزی رژیم وپیروزی رژیم شکست ما ایرانیان میباشد.
در پیوند با دیدگاه و نقدتان بگذارید من برایتان آنگونه پاسخ دهم که سزاوار ارجمندی دیدگاه فراملی، فراعقیدتی و بیشتر انسانمدارانه باشد، البته بی آنکه موضع شما را که کاملا روشن نگاشته شده است لوث کرده باشم.
ببینید! ما در جهانی زندگی می کنیم که آدمیانش تنها بر پایه ی برچسب های دینی، زادگاهی، چهره های ظاهری، زبان، فرهنگ و اتنیک و …و بویژه و بدتر از همه سنجش انسان بر اساس دارائی های مالی و اهرم قدرت جایگاه اجتماعی شان بررسی و ارجگذاری شده و یا تنبیه و سرزنش می شوند.
در پی چنین نگرش های ناسیونالیستی و برحسب ناهنجاری های اینگونه فراافکنی های برتریجویانه و راسیستی که می تواند مادر فاشیسم باشد و البته هست و بوده است؛ ما همچنین در گستره جهان می بینیم که پرچم دوستی، هموندی و برابریخواهی های نوع انسان بارها به بهای بسیار سنگینی اینجا و آنجا بالا کشیده شده و البته توسط جهان خواران و ژاندارم های مدعی سرکردگی جهانی بارها سرکوب و خاموش شده اند که در زیر خاکستر آنها آتش مهیای همبستگی جهانی همچنان داغ و در حال نفس کشیدن می باشد.
با این کوتاه نوشته حالا برگردم به اینکه برای من هیچ انسانی بر دیگری برتری ندارد و هرگز نیز یخاطر اینجور و یا آنجور بودنش دشمن من نیست. پس: نه یهودی اسرائیلی، نه عرب مسلمان حماس و حوثی و نه آمریکائی مسیحی و…!
زیراکه ما هیچکدام امکان انتخاب چگونگی ها و ویژگی های خویش را نداشته ایم. و شایسته است هرکسی را آنچنان پذیرفت که هست تا اینگونگی ما هم از سوی دیگران پذیرفته شود.
اینک بدنیست که من مرزم را با دشمنان طبقاتی ام هم روشن کنم. در این میانه های پُر رنگ، پُر هیاهو و بسیار فریبنده راست هار جهانی و داخلی پیوسته تابوده و بوده “درد مشترک انسان” و بردگی مزدی و به تبع آن بهره کشی انسان از انسان به بیرون از واقعیت های اجتماعی پرتاب می شود تا سرمایه سالاران مدیریت اجتماعی، سیاسی و اقتصادی را همچون همیشه ی تاریخ در مشت گروه خویش نگهدارند.
این سردمداران قدرت و ثروت با نیرنگ های فراوان توانسته اند بیگانگی از خویش و همدردان شان را با نام دمکراسی و یا خدا از چشم کارمزدان بپوشانند و خوب هم می پوشانند و بسیار هم آگاهانه از هرسو به ترفندهای ناسیونالیستی و اتنیک و عقاید ملت ها زنگ و لعاب زده و دامن زده می شود تا اصل تناقض طبقاتی آدم ها که ساختار سرمایه آنرا موجب آن بوده است را از دید کارگران ملت ها برجسته تر نکرده و ریشه یابی نارسائی ها و نداشتن ها را به گردن خود ملت ها بیندازند.
افشاگری و روشنگری پیرامون این تناقض یکی از وظایف ما چپ ها و کمونیست های ایران می باشد و جهان بینی و جهان شناسی اجتماعی طبقاتی ما درین راستا دارای یک رل ریشه ای و راهبردی ست که معطوف به هدف مبارزه طبقاتی و افداف فراملی و فراعقیدتی و…دارد.
و فراموشی آن برای ما کمونیست ها هرگز میسر نبوده و نمی باشد و تلاش درین راه بیش از همه یک امر حیاتی و در پایه و وجه شناخت من از دشمنان الگوی خودی و دیگری گشته، بوده و هست. و ازینرو من با هرگونه برتریجوئی های خودمحورانه و اکوئیستی ست که “هدونیسم یا لذت جوئی” بی فضلیت را در سراسر جهان و در ژرفای انسان های ساده دل و آسیب پذیر رواج داده و می دهد مخالفم.
و اشکال ستیز ها و گمراهی های انسانی آن نیز ریشه در ساختارهای سرمایه سالاری انگل، ضدبشری و پیشرفته کنونی دارد که با همه توان امپریالیسم رسانه ای و فریبندگی خویش توانسته و می تواند خودخواهی فردی را سپر جدائی سازی طبقاتی نوع انسان قرارداده، و از آنها دشمنی های عقیدتی و ناسیونالیستی ضدبشری ساخته و اینجا و آنجا آنها را بنام دین و ویژگی های هرکدامشان بخورد توده ها داده و ملت های سرخورده و تاراج شده را در برابر هم گذارده و پیوسته بجان هم می اندازد و نسل کشی ها براه انداخته خود سود و سروری خویش را باورتر کرده و می کند.
بنابرین. نه نتانیاهو و خامنه ای و نه حماس و عباس و نه بایدن و هر کس دیگری که اهداف جهانی سرمایه سالاری ضدبشری را نمایندگی می کند با من همراستا بوده و یا اینک هستند، بل همه ی آنها دشمنان هم فلسطینی ها، توده های یهودی و من و مای ایرانی و… بوده و می باشند. درین راستا می توان زیاد نوشت ولی پانویسم را به پایان می برم.
باسپا از پانویس تان
جناب بهنام با درود.
معادله سیاسی برای شماکمونیستها البته با معادله ایرانیان نمی تواند یکی باشد.
معادله ما بسیار ساده است
پیروزی شاخک های رژیم بویژه در لبنان وغزه و…پیروزی رژیم وپیروزی رژیم شکست ما ایرانیان میباشد.
بنابراین خود بخود هر آنکه بمانند حماس وجهاد اسلامی وحزب الله لبنان و…مردم لبنانی هوراکش حزب الله ومردم فلسطینی پایگاه اجتماعی وحوش حماس وجهاد اسلامی و…گله های نماز جمعه ای و …فارسی زبان زیرمجموعه رژیم اشغالگر وسبب تقویت آن میباشند دشمن من ایرانی ومن ایرانی دشمن آنان میباشم.
اکنون چند سالی است کمونیستها برای حمایت خجالتی از جمهوری اسلامی بر پایگاه اجتماعی حماس وجهاد اسلامی نام خلق فلسطین!گذاشته اند.