دو مطلب به نقل از پیام فدایی
به نقل از: پیام فدایی، ارگان چریکهای فدایی خلق ایران شماره ۳۰9، خرداد ۱۴۰4
جمهوری اسلامی، عامل اصلی قتل زنان
الهه حسیننژاد، دختر ۲۴ سالهای که برای حفظ سادهترین وسیلهاش _گوشی موبایلش_ با ضربات پیاپی چاقو کشته شد، قربانی تصادفی یک جنایت فردی نبود. این قتل وحشیانه، نه فقط یک حادثهی تلخ، بلکه نتیجهی مستقیم فروپاشی اجتماعی، فقر گسترده و بیعدالتی ساختاری در نظامی است که سالهاست زندگی و امنیت مردم و بخصوص زنان را به بازی گرفته. قاتل واقعی الهه نه تنها رانندهای که وی را کشت، بلکه نظام جنایتپرور جمهوری اسلامی است که با ترویج فقر، تحقیر انسانی و سرکوب عدالت، چنین شرایط هولناکی را خلق کرده است.
ما در جامعهای زندگی میکنیم که در آن دزدیدن یک تلفن همراه یا یک لپتاپ به قیمت جان تمام میشود، چون انسانها به مرزهایی از استیصال رسیدهاند که برای زنده ماندن، دست به جنایت میزنند. این، فقط یک قتل و خطای انسانی نیست؛ این، محصول مستقیم نظامی است که زندگی را برای بخش بزرگی از جامعه غیرممکن کرده، امید را سلاخی کرده و وجدان اجتماعی را نابود ساخته است.
الهه حسیننژاد، امیرمحمد خالقی، و هزاران انسان بیگناه دیگر که قربانی قتل، تجاوز، اعتیاد، یا مرگ خاموش در اثر فقر شدهاند، کشتهشدگان سیاستهای ضد انسانی رژیمی هستند که با بیکفایتی، فساد، و دزدی گسترده، هر روز شرایط را برای وقوع فجایع بیشتر فراهم میکند. این رژیم نه فقط بیکفایت، که آگاهانه و عامدانه مروج وضعیت موجود است؛ رژیمی که برای حفظ قدرت، مردم را به قتلگاه فقر و ناامنی سوق داده است.
در این میان، شاهد سلبریتیهایی در فضای مجازی هستیم که در حالیکه همواره در مقابل جنایات رژیم جمهوری اسلامی سکوت کردهاند و با پستهای مستهجن تنها نقششان تحمیق مردم و به زوال کشاندن افکار جوانان و ترویج فردگرایی و بیتفاوتی در مقابل ظلم و ستم بوده، حال در قالب دروغین دفاع از زن و گوئی که چنین فاجعهای تنها مربوط به زنان است وارد صحنه شدهاند تا دیده شوند و برای خود کسب محبوبیت بیشتری کنند. آنان نه دغدغهی مردم را دارند، نه صدای رنج کشیدگاناند؛ بلکه تنها از رنج مردم ابزاری ساختهاند برای درخشیدن در فضای مجازی، جذب فالور، بستن قرارداد و بالا بردن ارزش برند شخصیشان. اجازه ندهیم این چهرههای فرصتطلب، درد ما را به سرمایهی خودشان تبدیل کنند. خشم ما، اندوه ما، خون ریختهشدهی الههها، ابزار تبلیغاتی هیچکس نیست.
واقعیت این است که تا زمانی که رژیم جمهوری اسلامی کودککش، زنستیز، مردمستیز و دزد بر سر کار است، هیچ انسان شریفی چه زن و چه مرد در این کشور امنیت نخواهد داشت چرا که نظام حاکم نه تنها قادر به حفظ امنیت نیست، بلکه خود منشأ ناامنی، فقر، خشونت و مرگ است. در این میان اما زنان در زیر سلطه رژیم زن ستیز جمهوری اسلامی به طور برجسته و در اشکال گوناگون از ناامنی موجود در رنج و عذاب به سر میبرند.
ما در جامعهای زندگی میکنیم که در آن مرگ، برای زنان، نه یک تهدید دور، بلکه واقعیتی هرروزه است. در خیابان، در خانه، در دانشگاه، در بیمارستان، در دادگاه، زنان امنیت ندارند.
هر روز خبر قتل زنی بدست همسر، پدر، یا برادرش را میشنویم وقتی حکومتی امنیت را از نیمی از جامعه میگیرد، وقتی دست سرکوبگران ارشاد در حمله به زنان به بهانه بدحجابی باز گذاشته شده است، وقتی زنان نیمه انسان دیده میشوند و هم زمان قوانین، فرهنگ و رسانه را در خدمت سرکوب آنها بسیج میکنند، دیگر نمیتوان از «حادثه» حرف زد. ما با یک پروژهی سازمانیافتهی سرکوب و حذف زنان روبرو هستیم.
تنها راه رهایی، تنها مسیر پایان دادن به این چرخهی خون و جنایت، مبارزه برای سرنگونی کامل، قاطع و انقلابی جمهوری اسلامی است. تنها با از میان برداشتن این رژیم فاسد و جنایتکار و جایگزینی آن با حکومتی مردمی، آزاد و دموکراتیک، میتوان امید داشت که امنیت اجتماعی به جامعه بازگردد، فقر ریشهکن شود و زندگی انسانی در این سرزمین ممکن گردد.
تا آن روز، نباید ساکت ماند. نباید اجازه داد خون الههها به فراموشی سپرده شود. نباید گذاشت قاتلان واقعی، پشت عناوین “خطای فردی” پنهان شوند، تنها یک راه پیش روی ما هست، جنگ انقلابی برای نابودی کلیت این سیستم ظالمانه و جنایتکار.
سارا نیکو
7 جون 2025
****************************************
به نقل از: پیام فدایی، ارگان چریکهای فدایی خلق ایران شماره ۳۰9، خرداد ۱۴۰4
درباره خبر انحلال پ.ک.ک و موضع ما
توضیح پیام فدائی: در تاریخ 8 ماه جون 2025 برنامهای در اتاق “بذرهای ماندگار” چریکهای فدایی خلق ایران در کلاب هاوس در ارتباط با خبر انحلال حزب کارگران کردستان ترکیه، “پ.ک.ک”، برگزار شد. این برنامه شامل گفتگوئی با رفیق چنگیز قبادی فر از مسئولین این تشکیلات درباره خبر انحلال پ-ک-ک و موضع چریکهای فدائی خلق و سپس بخش پرسش و پاسخ و تبادل نظر بین شرکت کنندگان بود. “پیام فدایی” متن این گفتگو را با برخی ویرایشهای جزیی به این ترتیب به اطلاع علاقهمندان میرساند.
رفیق مجری برنامه: اخیرا از زندانی در ترکیه عبدالله اوجآلان بنیانگذار حزب کارگران کردستان (پ-ک-ک) در پیامی به حزب خودش، خواهان پایان دادن به مبارزه مسلحانه علیه دولت ترکیه و انحلال حزب کارگران کردستان (پ- ک -ک) شد. با در نظر گرفتن حضور فعال پ-ک-ک در کردستان ترکیه و سوریه بدون شک این فراخوان تاثیرات بسیار منفیای در مبارزات خلق کرد باقی خواهد گذاشت. با توجه به این واقعیت که به دنبال این فراخوان پ-ک-ک گنگره دوازدهم خودش را در دو جا برگزار و این درخواست را هم تائید کرد. با توجه به پرسشهائی که در این زمینه در سطح جنبش مطرح شدهاند ما از رفیق چنگیز قبادی فر از مسئولین چریکهای فدائی خلق درخواست کردیم که پاسخگوی پرسشهای ما در این زمینه باشند.
رفیق چنگیز گرامی با درود به شما و ممنون که درخواست ما را برای این گفتگو پذیرفتید.
رفیق چنگیز قبادی فر: رفیق سارای عزیز با درود متقابل به شما اجازه بدهید که اول از تمام دوستان و رفقائی که زحمت کشیدند و وقت گذاشتند و در اینجا حاضر شدند تا این بحث امشب پیش برود، سپاسگزاری کنم. و ضمنا از شما هم ممنونم که همچنین موقعیتی را در اختیار من گذاشتید که با مخاطبین این کانال و با مخاطبین چریکهای فدائی خلق ایران در این رابطه صحبت کنم.
پرسش: ممنون رفیق. رفیق چنگیز اجازه بدهید که این گفتگو را با این سوال شروع کنیم. همانطور که در اول توضیح دادم میدانید که به دنبال پیام عبدالله اوجلان بنیانگذار حزب کارگران کردستان (پ.ک.ک) از زندانی در ترکیه مبنی بر پایان مبارزه مسلحانه و انحلال (پ.ک.ک) این سازمان اقدام به گذاشتن کنگره ای کرد و در کنگره دوازدهم خودش که بین 5 تا 7 ماه مه در دو منطقه در کردستان برگزار شد این رهنمود ها را مورد تائید قرار داد. حالا سوال این هست که شما این فراخوان و این اقدام را چگونه میبینید و این اقدامات چه تاثیری بر مبارزه خلق کرد در ترکیه و در سایر کشورهای منطقه بر روی مبارزات آزادیبخش خلق کرد خواهد گذاشت؟
پاسخ: ببینید، برای بررسی تاثیرات اجتماعی این فراخوان و این اقدام به نظرم اول باید وزن و نقش و ماهیت اون جریانی که این فراخوان در موردش داده شده رو بررسی کرد و به همین خاطر اجازه بدید من برای اینکه بتونم به سوال شما پاسخ بدم کمی در مورد سابقه پ- ک- ک (حزب کارگران کردستان) و ماهیت و مواضع این حزب صحبت کنم؛ گرچه مطمئنم بسیاری از دوستان و رفقای این اتاق بویژه رفقا و دوستان کرد ما با این جریان تا حدودی آشنا هستند.
بیشتر رفقا میدونند که هسته اولیه حزب کارگران کردستان بر زمینه ستم ملی و چندین دهه سرکوب وحشتناک خلق کرد ترکیه توسط دیکتاتوریهای وابسته حاکم بر ترکیه (که حتی هویت ملی خلق کرد را در قوانین نظام حاکم به رسمیت نشناخته و به اونها ترک کوهی می گویند) در اوایل سال های ۱۹۷۰ توسط یک سری از دانش آموزان و دانشجویان مبارز به رهبری عبدالله اوجلان در آنکارا تشکیل شد در سال 1978 این جریان اسم حزب کارگران کردستان رو بر روی خودش گذاشت و مبارزات مسلحانه خودش رو از جنوب شرقی ترکیه آغاز کرد و درگیریهای نظامی بسیار بزرگی در طول سالها با ارتش سرکوبگر ترکیه رو سازمان داد که با فراز و نشیبهایی تا امروز ادامه داشته. این حزب در سالهای اولیه موجودیت و رشدش خودش رو با ادعای مارکسیست-لنینیست و اعتقادات سوسیالیستی معرفی کرد و گروه های بسیار بزرگی از روشنفکران مبارز کرد و بویژه زنان و جوانان رو نه تنها در ترکیه بلکه در برخی کشورهای دیگه تونست حول این پرچم سازماندهی کنه. در مقاطعی هم خواست تشکیل کوردستان گوره (کردستان بزرگ منظور کشوری واحد متشکل از چهار پارچه کردستان) بر پرچم این جریان نوشته شد.
ولی با تحول اوضاع این لفافه های ایدئولوژیک در تبلیغات و مواضع این جریان رنگ باختند و حتی رهبر این حزب در زمان اسارت در دست جلادان ترکیه در مانیفست های بعدی مواضعی رو در رابطه با تعریف اهداف حزبش اتخاذ کرد که ویژگی برجسته شون مغایرت و ضدیت با مارکسیسم و کمونیسم و سوسیالیسم و جایگزین کردن و یا ایجاد تعاریف جدید از اونها بود که ماخذ این نظرات هم شخصی به نام موری بوکچین نظریه پرداز اکولوژی اجتماعی یک فلسفه متکی بر تمرکز زدایی، عدالت محیط زیستی، فمینیسم بر اساس کنشگری محلی رو ارائه می داد.
که این تعاریف هم به کاریکاتوری از مارکسیسم و سوسیالیسم شباهت داشتند و نه به ادعاهای اولیه این حزب (شباهتی داشتند). به طور مثال در سالهای اخیر جایگزین کردن همه اون شعارهای اولیه با شعار بی مسمای “زن زندگی آزادی” که به سرعت توسط جریانات امپریالیستی در سطح افکار عمومی پمپاژ شد و حتی توسط نیروهای مخالف جمهوری اسلامی در جنبش مردمی 1401 پژواک شد یا رد سوسیالیسم و مارکسیسم و … از زمره چنین دگر دیسی ایدئولوژیک و نظری در این حزب توده ای بود که البته میشه سر جای خودش با جزییات بیشتری سرشون حرف زد.
هدف “کردستان گوره” (کردستان بزرگ) این حزب نیز در طول زمان به کنفدرالیسم و خودمختاری و حتی قبول برخی امتیازات فرهنگی و به رسمیت شناختن خلق کرد توسط فاشیستهای حاکم بر ترکیه تقلیل داده شده که صد البته دیکتاتورهای فاشیست حاکم بر ترکیه نشون دادن که حتی ظرفیت پذیرش این حقوق پایه ای رو هم ندارند.
ولی خُب، این حزب، به دلیل وجود ستم ملی آشکار بر مردم کرد مساله ملی و مبارزاتش دارای پایگاه توده ای قابل توجهی در کردستان ترکیه و برخا کشورهای همسایه شد و با وجود ریزش نیرو همچنان یک قدرت حساب می شه. نفوذ و رابطه ناگسستنی بین این حزب با احزاب و جریانات خواهر نظیر پژاک و ی پ گ در سوریه و همچنین وجود این حزب در تشکل موسوم به کنفدرالیسم جوامع کردستان (کنگره جوامع کردستان) – صرف نظر از دایره پوشش این تشکل و اعتبارش که من واردش نمی شم- وزن غیر قابل انکاری به این حزب داده و در نتیجه هر سرنوشتی که این جریان پیدا کنه بدون شک در همه بخشهای کردستان تاثیر خواهد گذاشت.
مهمتر از عواملی که تا حالا بهشون اشاره کردم، حزب کارگران کردستان در طول مدت بقای خودش به صدها عملیات نظامی علیه ارتش ناتو ئی ترکیه دست زده و در بعضی از مواقع ضربات بزرگی هم به دولت ترکیه وارد کرده تا جایی که میشه گفت که واقعا در طول این سالها حزب کارگران کردستان یا پ- ک- ک واقعا یک مشکل بسیار بزرگ برای دولت فاشیستی و دیکتاتور ترکیه و اربابان و هم پیمانانش بوده. این حزب توسط قدرتهای امپریالیستی حامی ترکیه و دشمنان مردم در اتحادیه اروپا، آمریکا، بریتانیا، کانادا و … در لیست گروه های تروریستی قرار گرفته.
اکنون هم از خبر انحلال پ- ک- ک مطرح شده همه این نیروهای امپریالیست و مرتجع از این فراخوان عبدالله اوجلان استقبال کرده اند بدون این که کمترین درخواستی از هم پیمانان و متحدان فاشیست خودشون در ترکیه برای مجبور کردن اونها به دادن برخی حقوق مسلم و اولیه و انسانی خلق کرد ترکیه رو کرده باشند. مثلا در بیانیه وزارت خارجه انگلیس در مورد تصمیم به انحلال کنگره پ- ک- ک آمده که “بدون شک این یک گام مهم در جهت صلح و امنیت برای مردم ترکیه و منطقه ” است. ولی آیا این اقدام خوشحال کننده برای امپریالیستها و سرمایه داران برای مردم تحت ستم و حلق کرد صلح و امنیت و حقوق دمکراتیک به بار میاره؟ مسلما نه!
نکته مهم دیگر این است که این اولین اقدام پ- ک- ک برای ورود به سازش و مذاکره با دولت ترکیه نیست. در طول بویژه یکی دو دهه اخیر و به ویژه بعد از دستگیری عبدالله اوجلان و انتقال او به زندان ایمرالی توسط دولت ترکیه پ- ک- ک همواره در مقاطع مختلف در حال آتش بس و مذاکره و ارتباط با دولت ترکیه برای دستیابی به یک سری از خواسته های خودش بوده که مذاکرات 2013 از مهمترین اونهاست.
ولی هر کدام از این مذاکرات به ویژه به خاطر زیاده خواهی دولت فاشیست ترکیه به شکست انجامیده و در مقابل امتیازاتی که پ- ک- ک مرتبا داده و یا حاضر شده بده، دولت ترکیه با بیشرمی ولی قاطعیت کامل حتی در خواست “افزایش” تاکید می کنم “افزایش حقوق مدنی کردها” در قوانین کشور رو صراحتا رد کرده و نشون داد که مساله اش فقط پاک کردن صورت مساله و تسلیم بی چون چرای تمامی نیروهای مسلح و گریلاها در کردستان و به این اعتبار زمین گیر کردن جنبش خلق کرد ترکیه است. لبه دیگر این سیاست دولت ترکیه، تداوم حملات سیستماتیک نظامی این دولت در خود ترکیه، در کوهستان های قندیل در شمال عراق و در سوریه به نیروهای پ- ک-ک و احزاب خواهر اون بوده که تقریبا بی وقفه ادامه پیدا کرده و دولت ترکیه جنایات بسیار بزرگی رو علیه خلق کرد در این مناطق مرتکب شده. هزاران تن از توده های بیدفاع کرد در ترکیه و شمال عراق و سوریه در اثر این حملات کشته شده اند، صد ها روستا با بمبهای ناپالم و سایر سلاح های غیر قانونی و غیر متعارف به آتش کشیده شده اند و هزاران نفر بی خانمان شده اند.
یک نکته دیگر هم که در شناخت این نیرو مهم هستش اینه که همه می دانند این حزب به طور سنتی پایبند کیش شخصیت است و سروک آپو یا رهبر آپو تقریبا تصمیم گیرنده ی مطلق برای این حزب و سلسله مراتبش بوده و خطوط این حزب چه در زمان آزادی و چه در زمان اسارت توسط سروک آپو تعیین و دیکته شده. من اینها را به این خاطر میگم که ما بفهمیم که با چه نیروئی روبرو هستیم تا بشه تاثیر خبر انحلالش رو واقعی تر بررسی کرد.
در نتیجه به عنوان جمع بندی این قسمت در پاسخ به سوال تان بگویم که خبر در خواست انحلال پ- ک- ک توسط عبدالله اوجلان از زندان ایمرالی و تایید تقریبا بی چون و چرای این خواست آپو در کنگره اخیر حزب کارگران کردستان رو باید در این چارچوب بررسی کرد که پ- ک- ک بر بستر تداوم ستم ملی امکان ظهور پیدا کرده و در طول زمان دچار دگردیسیهای متعددی شده و حتی یکبار در شرایطی مشابه امروز به درخواست اوجلان اسیر، این حزب منحل 2007-2008 موقعی که شورای کنفدرالیسم جوامع کردستان رو اعلام کرد و برخی نیروهاش اسلحه زمین گذاشتند.
پس به دلیل همین واقعیات مختصری که در مورد خواستگاه، تاریخچه، مواضع، ماهیت و وزن اجتماعی و پایگاه توده ای این حزب به اونها اشاره کردم حقیقت اینه که در پاسخ مشخص به سوال شما در مورد تاثیرات این خبر، اونچه نمیشه انکار کرد این است که خبر انحلال این حزب به طور کوتاه مدت و تاکید می کنم کوتاه مدت اگر اجرایی بشه تاثیرات منفی بزرگی در سطح منطقه و جنبشهای جاری بویژه در کردستان خواهد گذارد. هم اکنون خبر این انحلال با واکنش منفی مردم تحت ستم کردستان بویژه نیروهای آگاه و مبارز و جوانان مبارز روبروست چراکه تجربه تلخ آشپیتال در کردستان عراق رو به ذهن ها متبادر می کنه و به طور کلی ممکنه نوعی ناامیدی از مبارزه رو در بخشهایی از جوامع کردستان در هر چهار پارچه رو باعث بشه. در مقابل، خبر انحلال پ- ک- ک با استقبال شدید دشمنان مردم کردستان مواجه شده و خواهد گشت همونطور که تا همین الآن هم با پخش خبر اولیه و تصمیمات کنگره پ- ک- ک دشمنان رنگارنگ خلق کرد ترکیه و خلقهای تحت ستم منطقه مثل دولت آلمان، مقامات آمریکایی، دولت های مزدور ضد مردمی عراق و ایران و حتی دولت اقلیم یعنی همان باصطلاح برادران کرد پ- ک- ک که در قدرت هستند و سهمی در قدرت علیه مردم دارند بشدت از این خبر استقبال کرده اند. ولی این تنها یک جنبه این قضیه هستش….
پرسش: … یعنی شما منظورتون اینه که این انحلال و نتایج منفی اون رو قطعی می دونید؟ در حالی که برخی دیگر از منابع نظیر خبرگزاری کردپرس مطرح می کنند “نه خبری از خلع سلاح پ.ک.ک است، نه انحلال”!
پاسخ: ببینید! در این شکی نیست که تا همین جا هم که چند هفته گذشته درخواست انحلال پ- ک- ک توسط آپو و تایید اون در کنگره این حزب یک ضربه منفی به جنبش خلق کرد ترکیه و حتی منطقه وارد کرده و به دستاویزی برای تبلیغات ضد انقلابی دشمنان مردم اونهم از طرف بزرگترین جلادان تا بن دندان مسلح و سرکوبگر خلقهای منطقه تبدیل شده که البته در میان راستها و سازشکاران هم پژواک می شه؛ مبنی بر پایان دوره مبارزه مسلحانه، بی نتیجه بودن خشونت انقلابی، عدم امکان شکست قدرت حاکم و …. ولی این تاثیرات، بدون شک کوتاه مدته. چون تاریخ نشون داده طی کردن پروسه ای شبیه این در یک جریان با پایگاه اجتماعی و توده ای یک مسیر بی پیچ و خم و مستقیم نیست. بر این مبناست که بسیاری از طرفداران پ- ک- ک خواست اوجآلان را یک دروغ مینامند و طرح انحلال آن حزب را توطئه دولت ترکیه به حساب می آورند، و یا برای رضایت خود با استدلال هائی به توجیه این امر میپردازند. این واقعیت نشان میدهد که نیروهائی خواست تداوم مبارزه مسلحانه خلق کرد ترکیه علیه رژیم فاشیستی حاکم را دارند و چه بسا که از دل پروژه سیاهی که دشمنان با انحلال پ- ک- ک شکل میدهند نیروی انقلابی واقعاً مدافع خلق کرد پا بگیرد.
یک نمونه تاریخی در همین ایران خودمون جلوی چشممونه وقتی که باند سازشکار و خائن حاکم بر سازمان چریکهای فدایی خلق یعنی فرخ نگهدار و همپالگی هایش خط این سازمان رو عوض کردند و مبارزه مسلحانه رو تعطیل کردند و (سلاح)به زمین گذاردند و خلع سلاح این سازمان و جنبش توده ها رو اعلام و از اون پشتیبانی کردند و به دنباله روی از خط امام و خمینی مزدور و فریبکار پرداختند درسته که با این کار ضربه بسیار بزرگ و فراموش نشدنی ای در یکی از حساس ترین مقاطع نبرد انقلاب و ضد انقلاب به توده ها وارد شد و بخش بزرگی از انرژی انقلابی نسل جوان هوادار این سازمان و مبارزین جامعه به هدر رفت، اما پایداری و اعلام وجود تشکل چریکهای فدایی خلق ( برغم هر اندازه ای که داشتند) با اعتقاد به مواضع انقلابی این سازمان همچنان پرچم انقلاب رو در ایران بالا نگه داشت و اجازه نداد که رهبری آن سازمان تمام جنبش مردم را به مسلخ گاه دار و دسته خمینی ببرد.
در همین کردستان عراق هم که همه با تجربه آشپیتال بزرگ قیاده موقت یعنی جریان بارزانی و حزب دمکرات کردستان عراق آشنا هستید. این آشپیتال ضربه بزرگی به جنبش خلق کرد عراق زد ولی از دل اون شکست نیروهای دیگری بوجود آمدند و مبارزه با دیکتاتوری صدام رو به پیش بردند. چرا؟ چون با از صحنه خارج شدن یک حزب و جریان سیاسی مدعی حل مساله ملی و هضم اونها توسط دشمن، خود واقعیت ستم ملی، بی حقوقی، سرکوب و زن ستیزی و نسل کشی که از بین نرفت. در نتیجه جامعه پس از اون شکست به جریاناتی که از بطن اون شکست بلند شدند نیرو داد. جامعه به جریاناتی که همچنان برای دستیابی به حقوق ملی و فرهنگی و اقتصادی و هویتی خلق کرد سلاح به دست گرفتند و مبارزه رو با وجود همه محدودیتهایشون ادامه دادند، نیرو داد. در مورد پ- ک- ک و خبر انحلال اونهم باید منتظر شد که چگونگی عملی شدن این پروسه یعنی انحلال این جریان و بازخوردش رو در صفوف همین حزب و احزاب خواهرش رو دید. مسلما همونطور که الان می بینید نشانه هایی از مخالفت قاطع در صفوف گریلاهای این حزب با سیاست تسلیم و سلاح زمین گذاردن قابل مشاهده است. اما در رابطه با قطعیت انحلال پ- ک- ک به این نکته هم باید توجه کردکه پژاک در ایران و ی.پ گ در سوریه هم با وجود پشتیبانی از فراخوان آپو برای انحلال هر کدام به شکلی بر ادامه موجودیت خودشون در شکل فعلی، حداقل تا این مقطع، پای فشرده اند. یا رهبران دیگر نزدیک به این حزب مثل هوزات (ریاست مشترک شورای اجرایی کنفدرالیسم جوامع کردستان) در گفتگویی با تلویزیون مدیا گفته که تصمیمات دوازدهمین کنگره پ- ک- ک تنها با آزادی جسمانی عبدالله اوجلان عملی خواهد شد و اظهار داشت تنها رهبر آپو می تواند سلاح را از دست مبارزان بگیرد. به این معنی که پ- ک- ک اول منتظر آزادی رهبر خود از زندان است.
خُب جدا از این اظهار نظر ها و مسایل پشت پرده ای در دیالوگ بین حزب کارگران کردستان و دولت ترکیه که نه ما نه دیگران از وجودش مطلع نیستند، اما یک حقیقت وجود دارد، اگر این انحلال کاملا و اونطور که گفته شده انجام بشه و پ- ک- ک سلاح زمین بگذاره، بدون شک نیروهایی در بدنه این حزب توده ای هستند که به علت این که این آشپیتال و تسلیم پ- ک- ک، به معنی حل مساله و ستم ملی خلق کرد نیست به بقا و موجودیت خودشون البته در یک شرایط سخت تر ادامه خواهند داد.
پرسش: بگذارید این را هم بپرسم که حتما می دانید که عبدالله اوجالان، رهبر زندانی حزب کارگران کردستان (پ.ک.ک)، چند روز پیش اعلام کرد برای ترمیم روابط آسیبدیده میان دولت ترکیه و اقلیت کرد این کشور نیاز به «تغییری بنیادین در پارادایم» وجود دارد. آیا با توجه به تداوم سلطه اردوغان در ترکیه امکان تغییری در پارادیم موجود وجود دارد؟ یا این بیشتر یک آرزوست تا امکان واقعی؟ لطفا این رو هم بگید که منظور اوجلان از پارادایم چیست؟
پاسخ: بله! اوجلان در پیامی که نوشته و از زندان ایمرالی بیرون داده این حرف رو که شما گفتید زده و گفته که کار تاریخی ای که ما انجام میدهیم ایجاد تغییری بنیادین در پارادایم موجود – یا مدل موجود- است و البته اضافه کرده گفته که رابطه ترک ها و کرد ها مانند “رابطه خواهر و برادری است که شکسته شده است”. خواهر و برادر باهم دعوا میکنند اما بدون یکدیگر نمی توانند زندگی کنند و بعد هم خواستار یک “توافق تازه بر پایه مفهوم برادری” شده.
برای پاسخ به سوال شما اجازه بدید ببینیم که مولفه های تشکیل دهنده این “پارادایم موجود” که از نظر رهبر حزب کارگران کردستان ترکیه باید تغییر پیدا کند چی هستش و آیا بر اساس واقعیات، طرفی که این درخواست ازش می شه آیا اصولا ظرفیت پاسخ دمکراتیک به چنین تغییری رو داره و آیا می تونه اصول دمکراتیک حاکم بر یک توافق عادلانه “برادر خواهری” متضمن حقوق انسانی مردم کردستان ترکیه را بپذیره یا نه؟
در این پارادایم حالا ما نمی خواهیم وارد جراحی این فرهنگ واژه های دهان پر کنی که رهبری این جریان به کار می برد بشیم ولی ساده تر منظور از “پارادایم موجود” به واقع در بحث ما منظور الگو و رابطه ی بین دولت فاشیست فعلی ترکیه به رهبری اردوغان و دولت های نظامی وابسته و دیکتاتور فاشیست قبلی ترکیه با تمام خلق های تحت ستم ترکیه و به ویژه با خلق تحت ستم کرد ترکیه هستش که زیر ستم مضاعف زندگی میکنه .
حالا با توجه به این واقعیت کسی بر اساس تاریخچه این رابطه نمی تونه این حقیقت رو انکار کنه که یک طرف این رابطه، یعنی قدرت حاکم، یک حکومت ضد خلقی و وابسته به امپریالیسم در ترکیه هستش که در تمام سیاستهای کلان خودش از منافع سرمایه داران جهانی، از منافع ماشین کشتار ناتو، از منافع سرمایه داران بومی حاکم بر ترکیه و مافیای اونها علیه طبقه کارگر و زحمتکش در سراسر ترکیه اعم از ترک و ترکمان و کرد دفاع می کنه و این “پارادایم” رو با قدرت زور و سرکوب حفظ کرده. در چارچوب چنین نظمی که با اِعمال ستم ملی گره خورده، ترکیه برای خلقهای تحت ستم و بویژه خلق کرد به یک زندان تبدیل شده. تا جایی که حتی هویت ملی خلق کرد ترکیه در چارچوب قوانین این کشور به رسمیت شناخته نشده و همونطور که گفتم در قوانین حکومت، سرمایه داران استثمارگر و فاشیستهای حاکم بیشرمانه به کرد های ترکیه لقب “ترک کوهی” دادهاند.
تشدید فقر و فلاکت و سرکوب سیستماتیک و عقب نگاه داشتن شرایط زیست و کار این خلق در تمام زمینههای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی با اتکاء به ارتش ناتو ساخته گوشه هایی از وضعیتی رو به نمایش میگذاره که قانونبندی به قول رهبر پ- ک- ک پارادایم موجود دولت ترکیه با خلق تحت ستم کرد ترکیه را نشون میده.
تحت چنین شرایطی سرمایه داران حاکم بر ترکیه با در اختیار داشتن یک ارتش بزرگ ناتو ساخته و تحت حمایت امپریالیستها، وضعیتی بسیار وحشتناک و فاجعه بار برای طبقه کارگر ترکیه و خلقهای تحت ستم ترکیه و بخصوص برای خلق کرد ترکیه بوجود آوره اند. مطابق گزارشات منتشره میلیونها تن از مردم ترکیه در زیر سیاستهای سرمایه داری حاکم که خطوط بانک جهانی و صندوق بین المللی پول رو پیش می بره زیر خط فقر قرار دارند بسیاری از بازنشستگان با حقوق ماهیانه حدود ۱۲,۰۰۰ تا ۱۴,۰۰۰ لیر زندگی میکنند که بهمراتب کمتر از مبلغ مورد نیاز در خط فقر 60 تا 65 هزار لیر است و مجبور به انجام شغلهای کاذبی در شهرهای بزرگ هستند که عملا چیز کمتر از تکدی گری نیست.
در بعد حقوق سیاسی، سرکوب شدید هر گونه نیروی چپ و سوسیالیست اتحادیه های موجود کارگری، تشکلهای مردمی محیط زیستی و حتی برخی أحزاب سیاسی متعلق به طبقه حاکم ماهیت رژیم اردوغان و شرایط “پارادایم” کنونی رو به نمایش گذاشته.
دیکتاتوری حاکم بر ترکیه به درجه ای ست که اردوغان حتی شهردار استانبول که رقیب انتخاباتی اش بوده رو تحمل نکرد و از ترس رای آوردن او این شهردار رو به زندان انداخت و هزاران تن ازمردمی که برای دفاع از او و حقوق دمکراتیک خود به خیابانها ریختند رو هم دستگیر کرد و این جنبش اعتراضی رو وحشیانه سرکوب کرد.
دولت ترکیه نشون داد که برای حفظ نظام استثمارگرانه حاکم، کمترین ظرفیت سازش و یا برخورد دمکراتیک رو برای تغییر شرایط موجود به نفع مردم ترکیه نداره. حالا در چنین شرایطی سوال اینه که رهبری اسیر در چنگال همین جلادان چه نشانه هایی از تغییر رفتار و یا ظرفیت سازش و (برخورد)دمکراتیکی در دار و دسته کرد و ترک کش و فاشیست اردوغان دیده که به خائفانه ترین وجهی از اونها تقاضای صلح و رابطه مسالمت جویانه “برادر خواهری” می کنه؟ “برادری” که کاری جز خواهر کشی، زن ستیزی، تشدید ستمگری ملی، اعمال سرکوبگرانه و ضد انقلابی علیه خواهر و مادر خودش نداره چطور ممکنه که قادر به حل دمکراتیک و یا کمتر از اون حتی تضمین و تداوم شناسایی حقوق اولیه خلق کرد ترکیه رو بکنه اونهم در شرایطی که أحزاب سیاسی مدعی دفاع از حقوق اون خلق بی هیچ پیش شرط و تضمینی اسلحه زمین گذاشته باشند؟ اونهم درست در شرایطی که اردوغان چه در سطح داخل ترکیه و چه در سطح منطقه در سوریه و عراق و … با حمایتهای امپریالیسم آمریکا در شرایط تعرضی قرار داره؟ طبقه حاکم در ترکیه در شرایط مشخص کنونی هیچ أراده و ظرفیتی برای پذیرش ابتدایی ترین حقوق دمکراتیک خلق کرد نداره و چشم انداز و هدفش در پارادایم موجود انحلال پ- ک- ک، تسلیم این جریان و پاک کردن صورت مساله ای به نام حقوق خلق کرد (البته به خیال خودش) در ترکیه و منطقه هستش.
نامه رهبر پ- ک- ک و قبول اون از طرف سلسله مراتب این حزب به هیچ عهد اخوتی بین خلق کرد ترکیه با حکومت این کشور و یک صلح دمکراتیک مبتنی بر تضمین حقوق انسانی خلق کرد ترکیه و حل مساله ملی منجر نخواهد شد. این نامه و اظهارات آپو یک تسلیم نامه بسیار فاجعه بار به دشمن است در شرایطی که دشمن حتی در واکنش به آن تاکنون یک قدم از خواستهای ضد خلقی خود مبنی بر تسلیم بی قید و شرط پ- ک- ک پایین نیامده است. در نتیجه اگر بحث بر سر کسب حقوق دمکراتیک خلق کرد ترکیه است این حقوق نه با خلع سلاح و آشپیتال و چانه زنی در دالان های سازش (در واقع از کانال تسلیم) با یک رژیم دیکتاتور و تا بن دندان مسلح بلکه در دل انقلاب طبقه کارگر ترکیه و توده های تحت ستم این کشور که خلق کرد یکی از مهمترین اجزایش است امکان پذیر خواهد بود. در شرایط حفظ سلطه امپریالیستی وفاشیستهای حاکم بر ترکیه هیچ شانسی برای حل دمکراتیک مساله ملی و دستیابی خلق کرد ترکیه به خواستهاش وجود نخواهد داشت.
پرسش: به دنبال اعلام خبر خلع سلاح و انحلال (پ. ک. ک) حزب حیات آزاد کردستان (پژاک) که خود را طرفدار عبدالله اوجلان معرفی می کند و در کردستان ایران فعالیت دارد این تصمیم را امر داخلی (پ. ک. ک) نامیده و رسما اعلام کرد که این حزب نه خلع سلاح خواهد شد و نه انحلال خود را در دستور کار دارد. پژاک اما به رغم این تاکید نمود که ما خواهان آن هستیم که مسئلهی کرد از قالب امنیتی و نظامی خارج شده و وارد حوزهی سیاست شود. در رابطه با این موضع گیری چه فکر می کنید؟
پاسخ: درسته! همانطور که در پاسخ به سوالات قبلی اشاره کردم در مورد پایداری بر روی این مواضع اولیه باید کمی منتظر روند و تحول أوضاع شد. خُب پژاک (حزب حیات آزاد کردستان)ثابت کرده که مثل همین پ- ک- ک به هیچ رو روی برنامه و مواضع استراتژیکش دائمی و ثابت قدم نبوده. این جریان – که من البته اینجا در مورد ابعاد واقعی و اندازه اش و درجه وابستگی رهبری اش به تشکیلات پ- ک- ک اظهارنظر نمی کنم- نشون داده که در شرایط ایران در عین حال که عملیات نظامی ای هم تحت نامش اجرا شده، ولی مطابق همین خط، حل مساله کرد را در شرایط بقای جمهوری اسلامی ممکن جلوه می دهد. این جریان خود را به بازی در بساط اصلاح طلبی در ایران که پروژه ساخته و پرداخته بخشی از هیات حاکمه جمهوری اسلامی بوده و هست هم دلخوش کرده و اینطور جلوه داده که گویا حقوق خلق کرد ایران در چارچوب نظام و رژیم حاکم در حوزه سیاسی قابل دستیابی ست.
باید توجه کرد در آنچه که به عنوان مواضع رسمی حزب حیات آزاد کردستان -پژاک در سطح جنبش انتشار پیدا کرده أولا بر دنباله روی و تایید آنها از رهبری آپو تاکید شده و گفته شده که “حزب حیات آزاد کردستان تصمیمات اتخاذ شده در دوازدهمین کنگره پ- ک- ک در راستای احقاق حقوق خلق کرد و بر ساخت جامعه دموکراتیک و آزاد می باشد را به عنوان مرحله نوین و تاریخی در جهت برون رفت مبارزات خلق کرد از وضعیت کنونی و حل مسئله خلق ها از طریق راه حل صلح آمیز را دیده و آن را شانسی دیگر در جهت آرامش منطقه قلمداد میکند”. به نظر من واقعیات جاری و سابقه و مواضع پژاک – که در طول چندین سال چتر حمایتی پ- ک- ک یکی از بزرگترین عوامل حفظ و ادامه کاری ش بود -نشون داده که این جریان هم در نهایت تابع خطی خواهد شد که حزب مادر یعنی پ- ک- ک و رهبر آنها یعنی آپو به پیش خواهند برد. امیدوارم که جواب سوالتون رو داده باشم.
پرسش: برخی جریانات و افراد پیام اوج آلان و توصیه خلع سلاح پ.ک.ک را به حساب بی پایه بودن مساله ملی گذاشتند. آیا با انحلال (پ. ک. ک )مساله ملی خلق کرد هم به پایان می رسد؟
پاسخ: بله! سوال خیلی خوبی رو مطرح کردید. متاسفانه از نیروهای ضد انقلابی و دشمنان مردم تحت ستم که بگذریم این ساز که انحلال پ- ک- ک به بیان این نیروها نمایانگر پایان “ناسیونالیسم” و “مساله ملی” ست دوباره کوک شده.
اولا مروجان این تفکر غلط و غیر مارکسیستی نمی فهمند و یا منافعشون ایجاب می کنه که نفهمند، وجود مساله ملی و ستم ملی نه تابع وجود و یا عدم وجود احزاب سیاسی مدعی حل مساله ملی بلکه برخاسته از یک واقعیت تاریخی و مشخص کنونی جوامع سرمایه داری حاکم که بر ملل دیگر ستم روا میدارند هستش. ستم ملی و راه حل اون یعنی اجرای حق ملل در تعیین سرنوشت خودشون ریشه در تضادهای طبقاتی داره؛ مساله ملی ریشه در نظام موجود و واقعیت ستمگری ملی توسط سرمایه داران و امپریالیستها داره. ستم ملی و خواست برحق حق تعیین سرنوشت یک واقعیت عینی خارج از ذهن روشنفکره که وجود داره. این ستم هستش که زمینه ظهور احزاب و جریاناتی رو که با ادعای حل اون شکل می گیرند فراهم می کنه. احزاب سیاسی- آنهایی که خودشون رو طرفدار حقوق این یا اون خلق تحت ستم معرفی می کنند- نتیجه وجود ستم گری ملی هستند و نه بر عکس عامل اون.
این پ- ک- ک نیست که مساله ملی رو در ترکیه بوجود آورده که حالا با انحلالش مساله ملی هم دوره اش به قول روشنفکران ذهنی گرای خرده بورژوای ما پایان پیدا کنه. اما این خانمها و آقایان که فریاد “پایان مساله ملی” رو با البته الحان و لهجه های مختلف سر می دهند و بسیاری شان در زمان پیش از اعلام انحلال برای “مبارزات” حزب کارگران کردستان و یا احزاب مشابه هورا هم می کشیدند، قادر نیستند درک کنند که فرمول “پ- ک- ک بود پس مساله ملی هم بود” حالا که “پ- ک- ک نیست مساله ملی هم پایان یافته” در بهترین حالت نشانه کوته بینی سیاسی و عدم تحلیل صحیح طبقاتی از جامعه است.
از طرف دیگه، احزاب سیاسی پدیده های ثابت و همواره وابسته به خواستگاه طبقاتی خودشون نیستند. احزاب سیاسی بسته به ماهیت طبقاتی و برنامه هایی که اعلام کردند در پروسه مبارزه طبقاتی دچار تحولات بسیار شدیدی هم می شوند. اونها ممکنه حتی از خواستگاه طبقاتی خودشون جدا هم بشوند و تمام برنامه ها و مواضع خودشون رو زیر پا بگذارند. این یک واقعیت ساده ست که با ده ها تجربه ثابت شده. مثلا سرنوشت احزاب رویزیونیست باصطلاح کمونیست رو در همون اردوگاه باصطلاح سوسیالیست شوروی سابق و یا چین رو ببینید، اون احزاب حتی اگر اسم سوسیالیست و کمونیست رو هم حفظ کرده بودند یا الآن حفظ کرده اند همه روسایشان حالا از سرمایه داران و مافیای گردن کلفت نظامهای سرمایهداری و قدرتهای امپریالیستی هستند. آیا کسی محقه بگه خب چون حزب سابقا کمونیست روسیه و چین و یا آلمان و حزب کارگر انگلیس و …. همه مواضع و برنامه های کمونیستی و ایدئولوژی مارکسیستی شون را زمین گذاردند، پس دوره کمونیسم و سوسیالیسم و مارکسیسم هم به پایان رسیده؟ متاسفانه روشنفکران خرده بورژوای ما که بعضی هاشون از “ستاد رزمنده پرولتاریا” و “مارکسیسم انقلابی” و “کمونیسم کارگری” یک قدم پایین نمی آمدند، برای نمونه سازمان فداییان اقلیت، حالا به چنین وضعی دچار شده اند که روی اصول مارکسیستی مثل حق تعیین سرنوشت خط کشیده اند و مجبورند برای این تجدید نظر طلبی و به واقع وداع با کمونیسم و مارکسیسم مدعی شوند که با انحلال پ- ک- ک مساله ملی در ترکیه دوره اش به پایان رسیده. اما خوشبختانه روند مبارزه طبقاتی با این اعلام پایانها از طرف روشنفکران و جریاناتی که با ادعای اعتقاد به مارکسیسم- لنینیسم مدافع طرحهای بورژوائی هستند پایان نمی پذیره. واقعیت اینه که تا ستمگری ملی نه تنها در دیکتاتوری حاکم بر ترکیه بلکه در هر کجای منطقه مثل ایران و سوریه و فلسطین و … وجود داشته باشه، و به زبان گویاتر تا سلطه امپریالیسم وجود داشته باشه مبارزه برای محو این سلطه، محو ستمگری ملی و نیل به حق تعیین سرنوشت هم وجود خواهد داشت با یا بدون احزابی نظیر پ- ک- ک. امیدوارم که جواب این سوال رو هم داده باشم.
پرسش: به دنبال این رویداد ها برخی تفکرات این تصمیم پ. ک. ک برای خلع سلاح حزب را به حساب نادرستی مبارزه مسلحانه و فقدان چشم انداز و عدم کارایی اون گذاشتند حتی سازمان فدائیان اقلیت که خودش را میراث دار جنبش مسلحانه چریکهای فدائی خلق معرفی می کنددر گفتگویی با یکی از رهبرانش در این زمینه تا آنجا پیش رفتند که مدعی شدند که دیگر دوران مبارزه مسلحانه پایان یافته است. در این رابطه چه فکر می کنید؟
پاسخ: ببینید من فکر می کنم در پاسخ به پرسش قبلی تا حدی حداقل از زاویه منطق حاکم بر چنین احکامی پاسخ داده ام. متاسفانه اگر در مورد نفی مساله ملی، تقبیح مبارزه مسلحانه و در واقع قهر انقلابی و اعلام پایان دوره مساله ملی و یا سپردن حلش به دست بورژوازی جنایتکار حاکم، مدافعین کمونیسم کارگری پرچمدار هستند سازمان فداییان اقلیت هم با یک گام فاصله متاسفانه برخی تزهای همین جریانات انحرافی و ضد مارکسیستیِ با مواضع پرو امپریالیستی رو دنبال می کنه. بله من هم صحبتهای عباس توکل رهبر این سازمان رو شنیدم که در ارتباط با خبر انحلال پ- ک- ک و خواست اوجالان مبنی بر پایان دادن به مبارزه مسلحانه در کردستان ترکیه مطرح کرد که اساساً عمر دوره مبارزه مسلحانه به پایان رسیده و با ابراز چنین حرفی با همین (احزاب ) همصدا شد.
ولی اجازه بدید که من فعالین سیاسی سازمان فداییان رو مورد خطاب قرار بدم و بگم که اگر کمی با چشمان باز به واقعیات نگاه کنند و به جای لنگ انداختن در مقابل تبلیغات بورژوازی جهانی که نه تنها در ترکیه و ایران و … بلکه در همه کشورهای دنیا و بویژه در جوامع وابسته به امپریالیسم و دیکتاتورزده به طور روزمره مشغول پخش همین حرفها هستند به خود شرایط عینی نگاه کنن آنگاه بجای دنباله روی از بورژوازی و دمیدن در شیپور نفی مبارزه مسلحانه و قهر انقلابی و خشونت و … خواهند فهمید که مبارزه مسلحانه نه محصول یک دوران خاص بلکه پیش از هر چیز حاصل مبارزه طبقاتی در جامعه و عوامل داخلی و ضرورت های مشخص هستش.
بدون شک شرایط بیرونی و دوره های زمانی مختلف به عنوان یک عامل میتوانند در تقویت مبارزه مسلحانه و یا سرعت گسترش اون موثر باشند. ولی شکل مبارزه را اساسا دشمن است که به توده ها تحمیل می کند و نه این یا آن دوره به لحاظ زمانی. ضمنا ما هیچ قانونی نداریم که یک شکل مبارزه رو در یک خورجین بکنه و بگه که نادرسته. اشکال مبارزه متنوع هستند و دست یازیدن به همه اونها در جریان مبارزه با دشمن مشروع و در حد خودش می تونه موثر باشه. بحث اما تعیین شکل اصلی مبارزه است که بقیه اشکال مبارزاتی می تونن حول اون مفهوم و تاثیر واقعی خودشون رو پیدا کنند که تمام شواهد عینی نشون می دهند در شرایط جامعه ایران و جوامع مشابه شکل اصلی مبارزه همان مبارزه مسلحانه است .
ببینید! اشکال مبارزاتی تابلوی سردر دکان و فروشگاه و کالایی نیستند که بسته به فصل و درجه حرارت و گرانی و ارزانی عرضه یا خریداری شوند. اشکال مبارزاتی انتخابی و دلبخواه نیستند که هر روز کسی پیدا شود و بر أساس تمایلات طبقاتی و فکری اش یکی را نادرست بشمارد و یا دوره آن را آغاز و یا پایان یافته اعلام کند و آن هم در حالی که خود را وابسته به سازمانی معرفی کند که انجام مبارزه مسلحانه یکی از مشخصاتش بود و بکوشد از اعتبار آن در دوره های قبل هم بدون این که اعتقادی به این شکل از مبارزه داشته باشد منتفع شود.
در نتیجه از این رفقا و دوستان باید پرسید آیا با توجه به دوره ای که یکی از مشخصههایش هجوم ایدئولوژیک مرگبار بورژوازی و امپریالیسم به طور روزمره به کمونیستها و مارکسیستهاست و در اثر این هجوم بسیاری از أحزاب کمونیست بین المللی و وطنی -منجمله همین جریان مدعی ستاد رزمنده پرولتاریا- راه اضمحلال ایدئولوژیک و حتی مادی را در پی گرفته و برای مقبول واقع شدن در چشم طبقات استثمارگر حاکم قدم به قدم به ردیه نویسی بر اعتقادات قبلی و ترک سنگر مارکسیسم و کمونیسم مشغول شده اند، می توان به این جمع بندی باصطلاح داهیانه رسید که پس با شکست آن أحزاب و جریانات و بهتره بگم با روشن شدن ورشکستگی آن أحزاب، دوران تشکیل “حزب طبقه کارگر” و یا “حزب کمونیست” هم به پایان رسیده است!؟ و تازه آیا با دیدن چنین واقعیتی وظیفه روشنفکران انقلابی پذیرش و توجیه این دوره است و یا تلاش برای تغییر آن؟
مبارزه مسلحانه از ضرورت های تاریخی و از تحلیل مشخص برمی خیزند و هر جایی که دیکتاتوری بورژوازی و امپریالیستی با اعمال سرکوب و قدرت آتش هر گونه منفذ مبارزه مسالمت آمیز و غیر مسلحانه را مسدود می کند و سدی از دیکتاتوری در مقابل خواستها و مطالبات صنفی و سیاسی طبقه کارگر ، زحمتکشان، زنان، جوانان، خلقهای تحت ستم، فعالین مدنی و … ایجاد کرده و با ساواک و میت و پلیس و اطلاعات و … زنجیر از گرده توده ها می کشد ضرورت مبارزه مسلحانه خارج از أراده هر روشنفکر متخصص حرافی در مورد “دوران” و “غیر دوران” به جلوی صحنه رانده می شود. در واقع، جامعه بر أساس ضرورتهای طبقاتی به ظهور و گسترش اشکال مشخص مبارزه کمک کرده و به آن نیرو می دهد و از آن حمایت معنوی و مادی می کند و نه به دلیل این که فلان شکل مبارزه در یک زمانی مد است و درست است و در دوره ای دیگر نه، چون مُد جدیدی به بازار آمده!!! یه زمان شوروی ای بوده پس درست بوده یه زمانی که اون اردوگاه فروریخته دیگه فایده نداره.
به این “متخصصان” باید گفت که برخلاف اعلام پایان دوره این یا آن شکل از مبارزه اتفاقا آنچه به همین پ- ک- ک موقعیت داده که بتواند مطرح شود و به عنوان یک طرف معادله فرصت چک و چانه زدن بر روی حقوق بدیهی مردم کردستان ترکیه با دشمنانشان را بیابد أساسا همان توسلش به مبارزه مسلحانه ای ست که نیروهای این حزب و توده های طرفدار آن در طول نیم قرن گذشته علیه حکومت ترکیه و اربابانش به آن دست زدند. آیا یک پ- ک- ک خلع سلاح شده هیچ وقت خواهد توانست حتی در پروسه سازش و مذاکره با دشمن تقاضای امتیاز قابل توجهی به نفع خلق کرد و یا حتی حزب خود را داشته باشد؟
اگر بحث بر سر تشخیص دوره نه به صورت متافیزیکی بلکه برای شناخت ضرورت دوران هاست آن وقت باید گفت انحلال پ- ک- ک بر خلاف ذهنیت سازمان فداییان اقلیت و شخص عباس توکل نمایانگر پایان دوره مبارزه مسلحانه نیست بلکه نمایانگر تسلیم یک حزب ناسیونالیست مشخص در مقابل خواست دشمنان خلق برای خلع سلاح خویش است.
این رویداد همچنین یک درس دیگه هم داره یعنی بیانگر این واقعیت است که مبارزه مسلحانه، به عنوان شکلی از مبارزه، به خودی خود قابل تقدیس نیست مگر توسط یک نیروی پرولتری و با برنامه انقلابی سازماندهی شود. ترک مبارزه مسلحانه توسط حزب کارگران کردستان اتفاقا بر ضرورت شکل گیری یک نیروی انقلابی و پرولتری در جنبش خلق کرد ترکیه تاکید می کند. در واقع ما در چنین دورانی یعنی دوره ضرورت وجود یک نیروی پرولتری و انقلابی مسلح به یک تئوری انقلابی در ترکیه به سر می بریم که قادر باشد انقلاب اجتماعی به رهبری طبقه کارگر که در آن حق تعیین سرنوشت خلقها یک اصل مسلم است را در اتحاد با نیروهای انقلابی خلقهای ستمدیده به پیش ببره و سازماندهی کنه. که البته خود این امر هم با توسل به مبارزه مسلحانه به عنوان شکل اصلی مبارزه امکان پذیر است.
پرسش: در همین رابطه برخی جریانات مثل حزب کمونیست کارگری -حکمتیست به شدت به مواضعی مثل مواضع سازمان ما که به طور مثال در تحولات اخیر خبر انحلال پ. ک. ک و کنار گذاردن مبارزه مسلحانه رو یک “آشپیتال” از طرف این جریان می دونه تاختند و مارا به ناسیونالیسم چپ متهم کردند و گفتند که افق دیدمان افق دید جریانات ناسیونالیستی ست؟ جواب شما به این گونه ایرادات چیه؟
پاسخ:ببینید! من اطلاعیه این حزب رو در مورد خبر انحلال پ- ک- ک دیدم و همچنین نقدی هم که در توضیح مواضع این جریان حکمتیست و باصطلاح نقد مواضع مختلف درآمده رو خوندم. اجازه بدید بگم که واقعا موضع حزب کمونیست کارگری حکمتیست یکی از مشعشع ترین و متناقض ترین مواضع اتخاذ شده از طرف جریانات اپوزیسیون مدعی چپ به این رویداد است. من واقعا نمی دونم که چطور چنین موضع گیری متناقضی حتی فعالین این حزب رو راضی و توجیه می کنه؟ وقتی که این حزب رسما از زبان رهبرانش در مورد خبر انحلال پ- ک- ک و تسلیم به حکومت اردوغان فاشیست می گه “برخورد ما کمونیست های کارگری و کارگران به این مسئله نه تائید و هورا کشیدن برای این روند است و نه با مخالفت ما روبرو میشود.” این رو فعلا داشته باشید.
نقد این جریان به ما این است که اجازه بدید از روش بخونم در نوشته سیاوش دانشور در باصطلاح نقد مواضع جریانات مختلف آمده که اینکه “چریک فدائی خلق و …. در قبال این روند ابراز نگرانی کردند و یا آنرا “خیانت” به آرمان خلق کرد و “آش بتال” نامیدند، جوهر سیاست ناسیونالیسم چپ را در برخورد به مسئله ملی منعکس میکنند.”
خب مگر چریکهای فدایی خلق در مورد انحلال و اسلحه زمین گذاردن این حزب چی گفتن. ما اولا گفتیم که این حزب یک جریان ناسیونالیستی ست که بر بستر وجود مساله ملی با حکومت مرکزی ترکیه بوجود آمده و سالها مبارزه کرده و پایگاه توده ای هم در کردستان ترکیه و حتی کشورهای منطقه از طریق احزاب خواهرش و یا جریانات وابسته به خودش داره.
ما همچنین گفتیم که خبر خلع سلاح یک طرفه این جریان و انحلالش بدون شک و الان هم تاکید می کنم بدون شک تاثیرات منفی معنوی و مادی بر روی خلق کرد ترکیه و منطقه میگذاره، این کار بدون برو بر گرد یک آشپیتال محسوب می شه، باعث رشد ناامیدی و شکست در بخشی از توده های کمتر آگاه کردستان می شه و یادآور آشپیتال حزب دمکرات کردستان عراق با تمام عواقب مخرب اون است. فقط باید به لحاظ سیاسی کور بود تا ندید که انحلال پ- ک- ک – صرف نظر از ماهیت طبقاتی پ- ک- ک به عنوان یک جریان ناسیونالیست – به هیچ وجه جای تایید نداره اونهم بر اساس تزهایی مثل رئال پولتیکز و غیره و این کار تنها و تنها به نفع دشمنان مردم کردستان از فاشیستهای حاکم بر ترکیه گرفته تا امپریالیستهای حامی اونها و دولتهای وابسته و مرتجع منطقه نظیر جمهوری اسلامی ست. انحلال و سلاح بر زمین گذاردن و وارد پروسه مذاکره با جلادان فاشیستی شدن که کمترین ظرفیت پذیرش حقوق ابتدایی و دمکراتیک هیچ یک از خلقهای تحت ستم ترکیه و بویژه خلق کرد رو ندارند حتی یک سر سوزن هم خلق کرد ترکیه رو به کسب مطالبات بر حق ملی و دمکراتیکشون نزدیک نمی کنه.
ب! حالا چریکهای فدایی خلق که این کار حزب کارگران کردستان را قاطعانه محکوم می کنند ناسیونالیست هستند یا حزب کمونیست کارگری-حکمتیستی که به اعتراف خودشون مخالفتی با روند انحلال و سازش پ- ک- ک با فاشیستهای ترکیه ندارند؟ و توافق بین آنان را “یک گام به جلو” برای جنبش خلق کرد جا می زنند. آیا چریکهای فدایی خلق که صراحتا می گویند انحلال پ- ک- ک و انتظار گرفتن کوچکترین حقوق دمکراتیک و ملی خلق کرد از دولت اردوغان که احزاب طبقه حاکم رو هم تحمل نمی کنه یک سراب و به معنی تسلیم بی قید و شرط است ناسیونالیست هستند یا حکمتیستهایی که دارند برای این روند زیر اسم نه مخالفت می کنیم نه هورا می کشیم به جاده صاف کنی می پردازند و عوامفریبانه می گن با روند انحلال پ- ک- ک “مخالفتی ندارند” و اضافه می کنن که گرچه روند سازش پ- ک- ک با دولت ترکیه را به دلیل سابقه سیاه دولت ترکیه با تردید نگاه می کنن “به نیازهای بلافصل پ- ک- ک برای بقاء و ضرورت سازش نیز آگاهند”. و کار عبداله اوجلان و حزبش رو هم با این کلمات توجیه می کنه که نه خیر این سیاست، از سر “تسلیم طلبی نیست”.
آیا ما که کار پ- ک- ک را محکوم می کنیم ناسیونالیست هستیم یا کمونیستهای کارگری ای که مطرح می کنند از “نظر کمونیسم کارگری رفع ستم ملی، حل مسئله ملی، به هر طریقی، از بالا یا پائین، یک گام بجلو است”؟ تازه حالا پرسیدنی ست آیا در دوره امپریالیسم بورژوازی حاکم کوچکترین ظرفیتی برای حل دمکراتیک مساله ملی در سطح جهان از خودش نشون داده که فاشیستهای حاکم بر ترکیه دومین موردش باشند؟
ببینید اجازه بدید حالا که اینجا رسیدیم من روی یک اصول مارکسیستی در مورد مساله ملی تاکید کنم. واقعیات تاریخی نشون می دهند که در دوران رشد و انکشاف امپریالیسم که از اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم شروع شده و بعد با انقلابات کارگری خیلی بزرگی پاسخ داده شده، یک واقعیت خودش رو در مورد مساله ملی نشون داده و آن واقعیت اینه که دیگه مسئله ملی رسالت حلش از دوش بورژوازی بلند شده و بر دوش پرولتاریا افتاده.
در نتیجه آن کسانی که چریک های فدایی خلق را که معتقدند که مسئله ملی در شرایط سلطه امپریالیسم فقط از طریق قدرت گیری پرولتاریا و انقلاب پرولتاریایی و تحقق شرایط حق تعیین سرنوشت هستش که حل میشه رو ناسیونالیست جا می زنند و خودشون از اون طرف بیایند و هورا بکشند برای این که بله ما موافقیم که بورژوازی از بالا مساله ملی را پاسخ بدهند در واقع کاری نمی کنند جز این که حل مساله ستم ملی علیه خلق کرد ترکیه رو به دست امپریالیستها و وابستگانشون می سپارند.
واقعیت اینه که هیچ راه حل بورژوایی ای در عصر امریالیسم برای حل مسئله ملی از بالا وجود نداره. بله! می شه در شرایطی که سلطه امپریالیسم و بورژوازی محو نشده به اسم حل مساله ملی عده ای برن یه عده دیگر بیایند، مثلا کدخدای کرد برای سلیمانیه و هولر بگذارید ولی اونچه اتفاق میفته اینه که شکلی از ستم ملی با یک شکل دیگر ستم جایش را عوض میکند. نه اینکه حق ملل در تعیین سرنوشت برآورده شده باشه. حل ستم ملی در شرایط سلطه امپریالیستی نه از بالا بلکه توسط یک حزب انقلابی و پرولتری و در جریان انقلاب امکان پذیره.
واقعیت این است که حزب حکمتیست در مورد انحلال پ- ک- ک در حالی که می کوشد مخالفین انحلال آن را به ناسیونالیسم متهم کند زیر اسم “بی طرفی” در واقع برای تسلیم پ- ک- ک به فاشیستهای وابسته به امپریالیسم حاکم بر ترکیه و “راه حل” آنها جاده صاف می کند و هورا می کشد. حزب حکمتیست با این موضع در واقع در تنور سوزانی که به اسم سازش و مذاکره توسط ناسیونالیستهای سازشکار کرد، فاشیستهای حاکم بر ترکیه و امپریالیستهای حامی این پروسه علیه خلق کرد ترکیه بر پا شده هیمه می ریزد. به قول خودش “نیاز پ- ک- ک به سازش با دشمنان قسم خورده خلق کرد ترکیه را می فهمد”، یعنی چی؟ یعنی دلش پیش برادر ناسیونالیست کردش است دلش پیش عبدالله اوجلانه و جدا از لفاظی برای کمک به او در این سازش حتی لیستی از خواستها از جمله “پایان میلیتاریسم” در ترکیه و برقراری یک “همه پرسی” برای سرنوشت خلق کرد ترکیه در چارچوب “قانون” را به نیابت از ناسیونالیستهای متوهم به اردوغان جلو میگذاره و بعد اظهار امیدواری می کنه که فاشیستهای ترکیه که یکی از بزرگترین مظاهر ستم ملی در منطقه علیه خلقهای تحت ستم هستند با برآوردن این لیست خواستها به نیابت از حکمتیستها مساله ملی در ترکیه را از بالا “حل” کنند! برید اعلامیه این حزب و بعد توضیحات سیاوش دانشور در مورد انحلال پ- ک- ک رو بخونید)! با چنین راه حل باصطلاح ضد ناسیونالیستی ای این کمونیستهای کارگری در واقع حل مساله ملی توسط فاشیستهای حاکم بر ترکیه و امپریالیستهای ذینفع و پ- ک- ک را امکانپذیر جلوه می دهند.
البته این موضع حزب حکمتیست اتفاقی و یک اشتباه نیست . این جریان برغم جدایی ظاهری اش از جریان دیگر مدافع “کمونیسم کارگری” منصور حکمت و منافعش در ابراز نزدیکی و حتی وحدت با أنواع “پوپولیستهای” سابق هنوز بند نافش به همان ایده های ضد کمونیستی و ضد مارکسیستی منصور حکمت وصل است.
همه می بینند که حزب حکمتیست از زمان جدایی اش از جریان دیگر به رهبری تقوایی هیچ وقت حاضر نشده نقدی در مورد مواضع و نظرات سابق خودش در اون حزب برای جنبش انقلابی ارائه بده و به طور مثال بگه نظرش و نقدش راجع به نظرات منصور حکمت در مورد این که ملت یک پدیده اختراعی و “غیر ابژکتیو” مثل سیمرغ و خداست چیه؟ حزب حکمتیست حاضر نیست در مورد “توجیه اتحاد با سلطنت طلبان مرتجع زیر لوای سناریوی سیاه و سفید” منصور حکمت، یا این که “اسراییل دمکراتیک ترین رژیم خاورمیانه است”، و یا دفاع از “اشغال أفغانستان توسط امپریالیسم آمریکا با این توجیه که بین طالبان و ارتش آمریکا، مدرنیسم ارتش آمریکا رو ترجیح می ده و یا توجیه اشغال کویت توسط ارتش عراق در جنگ اول به دلیل اینکه کویت یک بازار کار است و …. نقدی ارائه بده. البته این امر اتفاقی نیست. اضافه کرذن نام حکمتیست بر نام حزب کمونیست کارگری، خود بیانگر قبول همه آن مواضع ارتجاعی است.
موارد بسیار زیادند. اگر همینطور جلو بیاییم از نظرحکمتیستها نقش نظرات رهبر سابق این حزب در هیزم ریختن در تنورجنگ فاجعه بار بین حزب دمکرات و کومهله و موارد بسیار دیگری چیست؟
اجازه بدید تاکید کنم اگر انتقاد ما در محکومیت کار ناسیونالیست های کردستان ترکیه و نامیدن انحلال و خلع سلاح پ- ک- ک به عنوان آشپیتال و خیانت به خلق کرد و دفاع از خواستهای ملی و دمکراتیک و مبارزات مردم کردستان برای دستیابی به حقوق ملی خودشان ما را ناسیونالیست می کند، هیچ ایرادی ندارد اجازه بدهید که پرو امپریالیستهای شناخته شده که اعتقادی به حق تعیین سرنوشت به عنوان یک رکن مارکسیسم ندارند ما مارکسیستها و کمونیستها را ناسیونالیست خطاب کنند.
امیدوارم موقعیتی بشه که به تفصیل در مورد مواضع مختلف جریانات موسوم به منصور حکمت و کمونیسم کارگری راجع به مساله ملی و حق تعیین سرنوشت بیشتر صحبت کنم تا مواضع بورژوایی این حزب بیشتر روشن بشه ولی برای بحث امشب و پاسخ سوال شما فکر کنم تا این حد کافی باشه.
مجری: با تشکر از شما که به درخواست ما برای این گفتگو پاسخ مثبت دادید در پایان اگر موردی هست که مایل به تاکید بر آن هستید بفرمائید؟
پاسخ:اجازه بدید به عنوان سخن پایانی، من یک جمع بندی کوچک از حرفهام بکنم:
حزب کارگران کردستان پ- ک- ک یک حزب کرد است که بر زمینه اجتماعی ستم ملی وحشتناک دولت ترکیه به خلق کرد این کشور پا به عرصه وجود گذاشته و برغم لهجه و ادعاهای مارکسیستی و سوسیالیستی در مقاطع مختلف، چشم انداز و برنامه هاش هیچ وقت از محدوده خواستهای ملی خلق کرد و از چارچوب نظام حاکم فراتر نرفته. این حزب در این پروسه با دست زدن به مبارزه مسلحانه پایگاه توده ای پیدا کرده و از سلاح خود نه برای انقلاب، آزادی و رهایی حلق کرد از قید ستم و استثمار و ستم ملی بلکه به عنوان یک ابزار فشار بر حاکمین ترکیه برای سازش و گرفتن امتیازات استفاده کرده است. بنابراین وقتی که ما پ- ک- ک را در واقعیت زندگی سیاسی اش تا این لحظه تعقیب کنیم می بینیم که جریانی ست که به تدریج دچار استحاله شده و هر چه بیشتر از توده های ستمدیده خلق کرد که منبع تغذیه و نیرو دهی به آن بوده اند و منافع آنها فاصله گرفته . امروز هم چهره کنونی این حزب و سیاستهایش را به طور برجسته در سوریه می شه دید جایی که این حزب و شاخه هایش پس از نبرد کوبانی در ادامه اساسا در هیات پیاده نظام ماشین جنگی آمریکا به ایفای نقش پرداختند. در مقابل این خدمات، آنها توسط امپربالیستها تغذیه و تسلیح شده و در جنگ جاری در سوریه در تضادهای امپریالیستی نقش ایفا کرده و حالا هم نیز در راستای همان سیاستها در حال سازش با داعشیانی هستند که توسط امپریالیسم آمریکا و متحدانش به قدرت رسیدند. ما با چنین جریانی روبرو هستیم.
حالا هم خبر انحلال پ- ک- ک و آمادگی این حزب برای خلع سلاح بنا به درخواست رهبر این حزب که سالها در زندان فاشیستهای حاکم بر ترکیه اسیر است، با توجه به وزن و تاثیرات این جریان در ترکیه و سایر قسمتهای کردستان اگر اجرایی بشود، معنایی جز آشپیتال و یک ضربه بزرگ به جنبش خلق کرد ترکیه ندارد. دولت ترکیه و امپریالیستهای حامی اش و تمام دولتهای مرتجع منطقه با استقبال از تسلیم این حزب در حال استفاده از این رویداد برای تحکیم موقعیت خود علیه خلق کرد و تمام خلقهای تحت ستم منطقه هستند. اما اگر چنین روندی نهایی و اجرایی شود، با توجه به ماهیت وابسته به امپریالیسم و دیکتاتور حکومت ترکیه به هیچ دستاورد دمکراتیک واقعی ای برای خلق کرد ترکیه منجر نخواهد شد و تنها اهرم نظامی و قدرت آتش جنبش خلق کرد را خاموش می کند. تسلیم بی قید و شرط هدف کنونی دولت اردوغان و طبقه حاکم بر ترکیه از ورود به این پروسه است. اما اگر چنین انحلالی هم صورت گیرد مسلما به دلیل شرایط مادی و تضادهای طبقاتی در ترکیه و واقعیت وجود ستمگری ملی بدون شک نیروهای جدید پرچم مبارزه برای تحقق حق تعیین سرنوشت را در دست خواهند گرفت. و بالاخره اینکه این رویداد ها بر ضرورت وجود یک نیروی کمونیست مسلح مدافع راستین حق ملل در تعیین سرنوشت خویش با یک برنامه انقلابی در ترکیه تاکید می کنه.
در خاتمه یکبار دیگه از شما که ترتیب این برنامه رو دادید و از تمام دوستان و رفقایی که در این اتاق در رابطه با این بحث مهم شرکت کردند تشکر می کنم.
Comments
دو مطلب به نقل از پیام فدایی — بدون دیدگاه
HTML tags allowed in your comment: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>