گفتگوی محفلی، مجازی جنبش انقلابی مردم ایران -قسمت نوزدهم -« فروپاشی یا گذار ، تحولات پیش رو در ایران»
گفتگوی محفلی، مجازی جنبش انقلابی مردم ایران -قسمت نوزدهم -« فروپاشی یا گذار ، تحولات پیش رو در ایران»-
اگرچه ما ایرانیان از دوره مشروطیت تا کنون در آرزوی قانون و عدالت اجتماعی بوده ایم به علت ناآگاهی سیاسی بیش از یکصد سال است در عدالت عدل علی و قانون ولایتعهدی وولایت پذیری غرق شده ایم. نتیجه مبارزات ضد سلطنتی و دیکتاتوری پهلوی مردم به دیکتاتوری مذهبی جمهوری اسلامی منجرشد که ماحصل آن دستگیری بیش از هزاران نفر و اعدام و کشته شدن بیش از بیست هزارنفر تا کنون شده است. حکومت توتالیتر وارتجاعی مذهبی بر بال خیال توهمات وعادات مردمی که آغشته به پوپولیسم بودند توانسته بود تا سال های 1380 فارغ از جنبش مقاومت، سیطره سیاه خودرا برجامعه مستولی دارد. تا قبل از جنبش دانشجوئی سال 1378 اگر چه اینجا و آنجا جند شورش کور اتفاق افتاده بود اما رژیم به مشکل برخورد با معترضان برخورد نکرده بود اما بعد از جنبش دانشجوئی سال 1378 ، جنبش رای من کو در سال 1388 که موسوم به جنبش سبز بود عملا مردم را به رویاروئی با جاکمیت و ساختارهای ارتجاعی آن کشانید که نتیجه ملموس آن شعار کلیدی اعتراضات دی ماه ۱۳۹۶ در فضای عمومی «اصلاح طلب اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا» بوده است. اگرچه در جنبش سبز برای اولین بار شعار «مرگ بر دیکتاتور » هم داده شده بود اما این شعار کلیدی نبود اما از جنبش سال 1396 به بعد شعار«مرگ بر دیکتاتور» شعار اصلی تظاهرات مردم شده بود . اعتراضات سال ۱۳۸۸ عملا از تهران آغاز شد و در این شهر ادامه یافت. اما نقطه شروع اعتراضات دی ماه ۱۳۹۶ مشهد بوده اگرچه برخی نیز اعلام می کنند که پیش از تجمع در مشهد تجمعی در تهران شکل گرفته بود. در مقابل اعتراضات آبان 1398در پیآمد افزایش قیمت بنزین تقریبا به صورت همزمان در کل کشور کلید خورد. اگرچه هر سه این اعتراضات بشکل خشونت باری سرکوب ومهارشد اما توهمات مردم در عمل شکسته شد. سرکوب اعتراضات همچون آتش زیر خاکستری باقی مانده بود تا در زمان موعوددیگری شعله ورشود. ورشکستگی سیاسی – اقتصادی رژیم باعث فشارهای سنگین معیشتی برزندگی آحاد شهروندان شده بود و موج نارضایتی خفته در ابعاد وسیع قابل پیش بینی بود که بناگاه در ۲۲ شهریورماه سال 1401 رسانهها و شبکههای اجتماعی در ایران از بستری شدن دختر جوانی خبر دادند که با گشت ارشاد «درگیر» شده و «به خاطر شدت جراحات وارده و آسیب شدید مغزی» در بیمارستان «کسری» تهران تحت درمان قرار گرفته است. نام این دختر را «مهسا امینی» و اهل سنندج معرفی کردند.یک روز بعد، در ۲۳ شهریورماه خبر به کما رفتن مهسا منتشر شد و در تاریخ ۲۴ شهریورماه، نخستین عکس از مهسا امینی در حالی که روی تخت بیمارستان بود، منتشر شد. در این روز رسانهها از قول بستگان مهسا خبر دادند که او جان داده اما نیروی انتظامی در همین روز در نخستین واکنش با صدور اطلاعیهای اعلام کرد «خانمی به نام مهسا امینی که برای توجیه و آموزش به یکی از بخشهای پلیس تهران بزرگ هدایت شده بود، در جمع سایر افراد هدایتشده، به طور ناگهانی دچار «عارضه قلبی» شده و بلافاصله با همکاری پلیس و اورژانس به بیمارستان انتقال شد که اکنون تحت درمان و مداوا قرار دارد. خبر تکمیلی متعاقبا اعلام خواهد شد». «خبر تکمیلی» روز بعد در ۲۵ شهریورماه، درباره درگذشت مهسا بود. بیمارستان کسری یک روز پس از اعلام خبر جان باختن مهسا در اطلاعیهای اعلام کرد او در ساعت ۲۰:۲۲ روز سه شنبه ۲۲ شهریور ماه بیماری «بدون علائم حیاتی و مرگ مغزی» به بیمارستان منتقل شده و این اطلاعیه نشان میداد که عملا او در هنگامی که در اختیار پلیس بوده جان باخته و اقدامات بعدی پلیس در انتقال به بیمارستان و نگهداری او احتمالا با اهداف دیگری صورت گرفته است تا دستکم نشان داده شود که پلیس تمام اقدامات لازم را برای نجات او انجام داده و حتی اعلام شد که « پلیس امنیت اخلاقی هزینه درمان این دختر را برعهده گرفته است» و فرمانده پلیس تهران به خانواده مهسا گفته بود «نگران نباشید، سپردهایم ناهار و شام به شما بدهند».نیلوفر حامدی خبرنگارروزنامه شرق ، یکی از نخستین خبرنگارانی بود که با حضور در بیمارستان کسری جایی که مهسا امینی بستری بود درباره او اطلاع رسانی کرد و عکس پدر و مادر مهسا امینی پس از شنیدن خبر جان باختن او را منتشر کرد نیز در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۱ و متعاقبا الهه محمدی، خبرنگار روزنامه هم میهن که برای تهیه گزارش از مراسم خاکسپاری مهسا امینی به سقز سفر کرد و پس از انتشار گزارشش، در تاریخ هفتم مهر بازداشت و هردو به حبس های سنگین محکوم گردیدند. با اعلام خبر کشته شدن ژینای کرد بر آتش زیر خاکستر اجاق انقلاب در ایران شعله ورشد. بطوری که از ۲۵ شهریورماه به بعد مهسا امینی، به قول پدرش دختر «ایران» شد و نام او ترند جهانی شد و بیش از ۳۰۰ میلیون بار در ایکس (توئیتر) تکرار شد و رکوردهای شبکههای اجتماعی در سراسر دنیا را شکست و سرآغاز یک جرقه بزرگ و جنبش «زن، زندگی، آزادی» شد. نسل جوانی که نه تنها انقلاب شوم 1357 بلکه دوران جنگ را هم ندیده بود و در آرزوی آزادی و انتخاب زندگی به سبک و سیاق خود مدتها زیر شلاق سرکوب قرارداشت خیابان را به عرصه عمومی ابراز خواسته های خود در پس شعار اصلی و کلیدی « مرگ بر دیکتاتور» و طرح شعارهائی که کل قداست حاکمیت و ارکان سرکوب آن و خیمه ولایت فقیه را هدف قرارداده بود شجاعانه و بی باکانه به جنگ نابرابری پا نهادند که سرتاپای حاکمیت را بلرزه و جهانیان را به تعجب و احترام واداشتند. زنان مبارز ایرانی که در این جنبش خودجوش وخودانگیخته رهبری مبارزات را بدست گرفته بودند به فاصله چندهفته سراسر ایران را به رزمگاه مبارزاتی برای آزادی و برابری درآوردند.شدت اعتراضات و برحق بودن خواسته های عمومی جنبش در یک هم پیوندی با جنبش و خواسته های قومی -نژادی شعار «مرگ بر دیکتاتوررا » به گوش جهانیان رسانید. رژیم و دیکتاتور بزرگ که درآغاز شوکه شده بود اگر چه با اعزام گارد سرکوب انقلاب و یورش سپاهیان جهل و نادانی به همراهی اوباش حزب الهی توانستند با دستگیری بیش از بیست هزارنفر و کشتار حدود ششصد نفر جنبش را مهارکنند اما بخوبی آگاه شدند که این نسل به خیابان آمده تفاوت های ماهوی با نسل مورد انتظار اسلام ناب محمدی دارند که به هیچ صراطی مگر برچیدن ساختار دیکتاتوری تن درنخواهند داد . پیش زمینه جنبش زن – زندگی- آزادی در تحریم انتخابات مجلس در اسفندماه 1400 و سپس تحریم رسمی انتخابات ریاست جمهوری 1403 بود که بیش از 50 درصد واجدین شرایط رای دادن با عدم مشارکت در انتخابات ، آن را رسما تحریم کردند. آمارهای و مستندات رسمی سایت های دولتی چه در امورسیاسی- اجتماعی جه در اموراقتصادی نشانه های ویرانگری حاکمیت جمهوری اسلامی را اعلام داشته اند. خامنه ای بعنوان دیکتاتور ارتجاعی برآمده از توطئه و اتاق فکر پایداری رژیم تلاش نمودند با انتخاب یک رئیس جمهور بی حاشیه و فریب مردم دوره فروپاشی رژیم را طولانی تا در این رهگدر بتوانند مرحله عبور از بحران یا گذار به سوی رهبری بعدی را طراحی نمایند. بررسی زمانی انتخاب خامنه ای در سال 1368 نشان می دهد که درآن مقطع فارغ از موضوع مرجعیت مذهبی یکی از دونفر هاشمی رفسنجانی یا خامنه ای بیشترین شانس رهبری را دارا بودند که با ترفند موذیانه احمدخمینی که تا پیش از مرگش نقش ارتجاعی در کلیه امورضد مردمی را برعهده داشته ومعرکه گردانی اکبرهاشمی مسبب تیره روزی مردم تا زمان عزلش، توانستند خامنه ای را برخر مراد ولایت فقیه بنشانند درحالی که در شرایط فعلی نه از احمدگریان خبری هست و نه معرکه گردانی همچون اکبرهاشمی دراختیار ولایت فقیه است لذا در پیامد حملات اسرائیل به غزه و مهار حماس از طریق کشتار رهبران آ« بویژه اسماعیل هنیه و احمدسنوار و هم چنین قتل عام رهبران درجه اول حزب الله لبنان و تهدید به حمله و کشتن سرافعی در تهران ، موضوع جانشینی ولایت فقیه بخصوص در شرایطی که وضعیت جسمانی خامنه ای به لحاظ سن وسال و سلامت جای تردیددارد به مهم ترین موضوع در دستورروز حاکمیت تبدیل شده است .
رژیم که در تصور سرکوب و فرونشاندن خشم عمومی بسر می برد ناگهان با حرکت اعتراضی دختر علوم تحقیقات با نام« آهو دریایی» دانشجوی دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات تهران مواجه شد . موضوع دخالت مأموران حراست دانشگاه در نحوه پوشش فردیِ وی و اعتراضِ وی به این موضوع، موجب واکنش مردم به این رخداد و موضوع حجاب اجباری در سطح جامعه شد. در تاریخ ۱۲ آبان ۱۴۰۳ در دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات تهران، مأموران حراست و بسیج دانشگاه با زور قصد داشتند این دختر دانشجو را به بهانه حجاب و نداشتن مقنعه به داخل اتاقک حراست ببرند اما با مقاومت و اعتراض او، لباسش (هودی مانند) از تنش کنده شد و زیر هودی چیزی جز لباس زیر بر تن او نبود؛ به همین علت مأموران حراست شوکه شده و رهایش کردند. پس از این ماجرا و نیمه برهنه شدنِ بالاتنهاش در طی درگیری، دختر از فرط عصبانیت ودر اعتراض به کاهنان معبد بی شرافتی ، شلوارش را هم درآورد و به سمت مأموران پرتاب کرد و نیمه برهنه شد و همین موضوع باعث دستگیری خشونتآمیز وی شد. مسئولان دانشگاه با تکذیب برخورد فیزیکی با این دانشجو، مدعی اختلال روانی وی شدند. دستگیری وی با یک خودرو پراید با پلاک شخصی و توسط سه نفر مأمور لباس شخصی صورت گرفت. وی پس از دستگیری توسط پلیس به دستور اطلاعات سپاه به بیمارستان روانپزشکی ایران واقع در جاده مخصوص منتقل شده و تحت نظر پزشک و روانپزشک قرار گرفت. در رسانههای وابسته به حکومت، برهنه شدن او به «اختلال روانی» تعبیر شده است و سخنگوی دولت ادعا میکند موضوع دختر علوم و تحقیقات، امنیتی نیست.
رژیمی که رهبران اصلی و مدیرانش همگی در روان پریشی و هذیان گوئی گوی سبقت از ساکنان دارالمجانین را بوده اند با روانی خواندن معترضان و اعزام آنان به آسایشگاه های روانی درصدد تحقیر ودر هم شکستن آنان دارد .این در حالی بود که شمار زیادی از کاربران فضای مجازی، اقدام این زن را به مثابه «یک حرکت اعتراضی شجاعانه» ارزیابی کردهاند. حرمت اعتراضی این زن معترض بعداز دوسال اندی از مرگ مهسا امینی با هر نیتی ولو آن که ایشان سابقه سیاسی هم نداشته باشد باردگر نشان داد آتشی را که با مرگ مهسا ایران را شعله ورساخت هنوز خاموش نشده است. آهو نیز همچون مهسا و صدها ژینای ایران زمین شاید تا پیش از روز حادثه، مثل میلیونها دختر و پسر جوان ایرانی زندگی معمولی و شاید غیرسیاسی خودرا داشتند اما دستگیری و قتل آنان به یک چهره و «اسم رمز» یک جنبش اعتراضی تبدیل شده که در حال حاضر پایانی ندارد. در تداوم اعتراضات که مدتی است در اشکال نوینی ظهور می یابند. متعاقب حرمت اعتراصی آهو دریائی خودکشی سیاسی کیانوش سنجری متولد شهریور ۱۳۶۱، فعال دانشجویی، وبلاگنویس و روزنامهنگار ایرانی باردیگر آشتی ناپذیری جنبش زن- زندگی _آزادی را با توتالیتر ارتجاع گونه مذهبی نشان داد. کیانوش اولین بار زمانی که تنها ۱۷ سال داشت و از نظر قوانین بینالمللی «نوجوان و کودک » محسوب میشد در جریان اعتراضات و درگیریهای کوی دانشگاه تهران درسال 1378 بازداشت شد و چندین ماه را در سلول انفرادی گذراند. نگاهی به زندگی کیانوش موید ان است که او همچون هزاران جوان ایرانی با سرکوب سیستماتیک مواجه بوده است . او در عمر ۴۲ سالهاش مجموعا ۹ بار بازداشت شد و روی هم رفته دو سال زندانی بود که از این زمان ۹ ماه آن را در سلول انفرادی گذراند. او در گفتوگویش با سازمان عفو بینالملل نروژ درباره سلول انفرادی گفته بود: «این حالت شبیه نبردی است بین روح و جسم. در تنهایی مطلق نگه داشتن در سلول انفرادی آزاردهندهترین شکنجه سفید است». کیانوش سنجری یک بار در سال ۱۳۸۶ به طور غیرقانونی از ایران گریخت و به کردستان عراق رفت و از آنجا به نروژ پناهنده شد و یک سال بعد به آمریکا رفت. در مدت اقامتش در اروپا و آمریکا به فعالیتهای سیاسی خود علیه حکومت جمهوری اسلامی ادامه داد و مدتی نیز به عنوان روزنامهنگار با صدای آمریکا همکاری کرد. وی در مهر ۱۳۹۵ به دلیل بیماری مادرش و علیرغم توصیه دوستان و نهادهای حقوق بشری به ایران بازگشت و در آذرماه همان سال بازداشت شد. او در نهایت به اتهام “اجتماع و تبانی، تبلیغ علیه نظام و عضویت در گروهک غیرقانونی به پنج سال حبس تعزیری، شش سال حبس تعلیقی و دو سال ممنوعیت خروج از کشور محکوم شد. در ادامه فشارهایی که بر روح و روان کیانوش سنجری وارد شد و شکنجههایی که تحمل کرد، او در فروردین ۱۴۰۱ برای بار دوم از ایران خارج شد و به آمریکا رفت اما به دلیل شرایط نامناسب زندگی در آنجا و حمایت نشدن از سوی نهادهای مربوطه « همان نهادها و شاخاصی که صدقه سر مبارزات امثال کیانوش بودجه بگیر وجایزه بگیر شده اند» دوباره به ایران بازگشت و دوباره دستگیر شد.
او در خردادماه ۱۴۰۱ پس از تحمل بخشی از مجموع حبس تعزیری ۵ ساله خود با تودیع وثیقهای به مبلغ ۳۰۰ میلیون تومان به مرخصی متصل به آزادی فرستاده شد.اما روح عصیانگر کیانوش و حضورش در در جریان اعتراضات سراسری ۱۴۰۱ در آبان ماه بار دیگر بازداشت و پس از چند روز آزاد شد و این آخرین بازداشت او بود.
کیانوش در ماههای اخیر کمتر فعالیت داشت تا اینکه روز چهارشنبه ۲۳ آبان در توییتی نوشت: «اگر تا ساعت ۷ غروب امروز چهارشنبه ۲۳ آبان سال ۱۴۰۳ فاطمه سپهری، نسرین شاکرمی، توماج صالحی و آرشام رضایی از زندان آزاد نشوند و خبر آزادیشان در سایت خبری قوه قضاییه منتشر نشود، من در اعتراض به دیکتاتوری خامنهای و شرکایش به زندگیام پایان خواهم داد. شاید تلنگری باشد! پاینده ایران». و بعد آخرین توییتش و بعد ظاهرا سقوط از ساختمان مرکز تجاری چارسو در خیابان حافظ تهران.از منظر جامعه شناسی سیاسی این گونه خودکشی که بیش از آن که نوعی انتخاب آزادانه باشد، نوعی اعتراض به شرایط و استیصال ناشی از پاسخ نگرفتن توقعات انسانی و تنگ تر شدن حلقه حیات درخور آدمی است، را می بایست نوعی خودکشی “گریز ناپذیر” خواند که حکومت مسئول اصلی آن است؟ و در این صورت و بدون شک محیط یا نظام و رهبر مطلقه آن که فرد را به این گونه نوع از خودکشی سوق می دهند را باید قاتلان عمدی و غیرعمدی کیانوش و امثال اورا دانست. وقاحت تا بدانجاست که خامنه ای که مسئول همه نابسامانی های کشوراست در سخنرانی اخیر خود بیان داشته که بعضی جوانان از سر ناامیدی خودکشی می کنند. او خودرا به خریت زده که گویا نمی داند خوداو مسبب تیره روزی و ناامیدی جوانان کشور شده است. کیانوش چکیده زندگی نسل دهه هشتادی بود که بارها و بارها به شیوه های گوناگون مورد خشونت ، تحقیر ، سرکوب و زندان قرارگرفته و با خودکشی خود پیام « جمهوری اسلامی ، این اخرین پیام است ، مرگ بر دیکتاتور» را بر پیشانی پینه بسته ولی سفیه زد.
نگاهی به روند دوسال اخیر تاکید بر این دارد که ماجرای قتل مهسا امینی « ژینای ایران» که با اعتراضات محدودی در مقابل بیمارستان کسری در تهران شکل گرفت با اعتراضات اصلی همزمان با خاکسپاری او در زادگاهش در سقز و پس از آن اعتصابات سراسری درایران مواجه و موجب پیدایش جنبش «زن- زندگی- آزادی» شد که در عمل اساس حاکمیت ارتجاعی جمهوری اسلامی را نشانه رفته بود و شعارهای معترضان در این جنبش تفاوت ساختاری با شعارهای جنبش های قبلی داشت . اگرچه شعار مرگ بر خامنه ای از اعتراضات سال ۱۳۸۸ شروع شد ه بود اما شعارکلیدی جنبش سبز هدف قراردادن محموداحمدی نژاد و نه همه حاکمیت ارتجاعی بود . در اعتراضات 1396 به بعد شعار « اصلاح طلب ، اصولگرا ، دیگه تمومه ماجرا» نقش کلیدی داشت که بی زاری و نفرت مردم را از هردوجناح حاکمیت اعلام می داشت . اما ویژگی جنبش زن -زندگی – آزادی هدف قراردادن شخص اول حاکمیت وولایت فقیه و رسما بی زاری از کل حاکمیت ارتجاعی جمهوری اسلامی را نشان داد که بیانگر خواسته اصلی معترضان یعنی نفی کامل حکومت جمهوری اسلامی و به تعبیری براندازی تاکید داشت. نکته مهم اعتراضات سال ۱۴۰۱ را باید در نداشتن رهبری مشابه اعتراضات ۱۳۹6 و ۱۳۹8 دانست. زیرا اعتراضات سال ۱۳۸۸ با فراخوان رهبران جنبش سبز شکل گرفت و ادامه یافت اما اعتراض و تظاهرات های جنبش مهسائی مانند اعتراضات ۱۳۹۸ و ۱۳۹۶ بدون هیچ فراخوان رهبران شاخص شکل گرفت. حتی اعتصاب سراسری در مناطق کردنشین ایران دو روز پس از خاکسپاری مهسا امینی با فراخوان مرکز همکاری احزاب کردستان ایران انجام شد، پس از شروع جنبش در تهران صورت گرفت. یکی از شباهتهای اعتراضات سال ۱۴۰۱ با وقایع سال های 1396و ۱۳۹8 شدت سرکوب اعتراضات است. از اعتراضات سال ۱۳۹۶ به بعد ماموران امنیتی بدون محابا مستقما به معترضان شلیک میکنند. شکل سرکوب این اعتراضات در اکثر استان های ایران و به خصوص استانهای کردنشین و سیستان و بلوچستان شبیه اعتراضات سال ۱۳۹۸ بوده و فیلم ها و گزارش هایی درباره شلیک مستقیم بی محابای گلوله توسط ماموران منتشر شده است. البته رژیم پس از فروکش کردن نسبی اعتراضات و تظاهرات با اتخاذ یک سیاست محتاطانه در اعتراضات جنبش مهسائی و اخیرا فرماندهان سپاه پاسداران به نسبت اعتراضات گذشته کمتر سخن گفتهاند و نام قرارگاه ثارالله تهران نیز کمتر مطرح شده است.شاید بتوان دلیل این موضوع را تغییر ساختار نیروی انتظامی و تبدیل آن به فرماندهی انتظامی دانست که به این نیرو نقش بیشتری در سرکوب معترضان داده شده است.
با توجه به نشانه های فروپاشی رژیم وتقلای ولایت فقیه درباره انتخاب قریب الوقوع جانشینی ولایت فقیه گفتگوی محفلی مجازی اخیررا برای اطلاع عموم و رهنمودی برای مبارزان جنبش منشر کرده ایم .
درآغاز گفتگو رفیق ژیناگزارش ساسی تهیه شده توسط تیم خودرا به شرح زیر ارائه نمود:
ژینا- من امروز خوشحالم که با کمک سایر دوستان توانستیم گزارش پیرامون مسائل سیاسی را به جمع ارائه تا با گوشه هائی از آنجه در کشور می گذرد آشنا تا بتوانیم مسیر آتی جنبش را به درستی ترسیم کنیم.
اگر چه ظاهرا بعداز انتخاب دکترپزشکیان و حمله اسرائیل به غزه، لبنان و سرکوب حماس حاکمیت تلاش نموده جو ارعاب و سرکوب علنی را خفیف نماید اما براساس گزارش سالانه دو سازمان حقوق بشری در سال 1402 دستکم ۸۳۴ نفر در جمهوری اسلامی اعدام شدهاند. این رقم نسبت به سال قبل ۴۳درصد افزایش نشان میدهد. آخرین بار در سال 1394 دستکم ۹۷۲ نفر اعدام شده بودند. بنا بر گزارش، در طول اکتبر سال جاری حکم اعدام حداقل ۲۲ زندانی کرد، ۲۱ زندانی ترک، ۱۵ زندانی بلوچ، ۱۲ زندانی لر ، ۵ زندانی عرب، ۳ زندانی گیلک و ۲ زندانی ترکمن در زندانهای ایران اجرا شدهاست. در میان اعدام شدگان دستکم ۹ نفر تبعه کشور افغانستان هستند. با استناد به آمار به ثبت رسیده در مرکز آمار و اسناد سازمان حقوق بشری ههنگاو، در سال 1402میلادی دستکم ۳۲ زندانی در زندانها و بازداشتگاهای جمهوری اسلامی ایران جانباختهاند و دو زندانی نیز اندکی پس آزادی جانشان را از دست دادهاند و یک متهم در حین فرار با شلیک مستقیم نیروهای اداره اطلاعات کشته شده است. در سال گذشته ۹ زندانی سیاسی جانشان را از دست داده و دستکم ۱۱ زندانی نیز زیر شکنجه کشته شدهاند. بر طبق این آمار ۶۰٪ قربانیان زندانیان کُرد بودهاند. بیشترین موارد مرگ زندانیان در زندانها و بازداشتگاههای استان ارومیه (آذربایجان غربی) ثبت شده است که ۱۲ مورد میباشد. همچنین از مجموع ۳۵ زندانی دستکم ۲۳ زندانی در زندانهای مرکزی و عمومی شهرهای مختلف جانشان را از دست داده و در هر یک از بازداشتگاههای اداره اطلاعات و اطلاعات سپاه پاسداران سه زندانی زیر شکنجه کشته شدهاند.در سال گذشته دستکم ۱۱ زندانی جرایم مرتبط با مواد مخدر و ۹ زندانی سیاسی در زندانهای جمهوری اسلامی ایران جانشان را از دست دادهاند. بیشترین زندانیان جانباخته در زندانها در سال ۲۰۲۳ زندانیان متهم به جرایم مرتبط با مواد مخدر با ۱۱ مورد بودهاند. پس از آن زندانیان سیاسی ۹ مورد و مرگ ۹ زندانی با جرایم عادی نیز ثبت شده است. دو زندانی به اتهام جرایم مالی و یک زندانی به اتهام قتل عمد و سه زندانی هم اتهامشان برای ههنگاو روشن نشده است. بر طبق این گزارش از مجموع ۳۵ زندانی که سال گذشته جانشان را از دست دادهاند دستکم ۹ مورد زندانیان سیاسی بودهاند که معادل ۲۶٪ کل موارد میباشد. همچنین ۵ نفر از این زندانیان زندانیان سیاسی کُرد بودهاند که دو نفر از آنها مدت کمی پس از اتمام دوران محکومیت به طرز مشکوکی جانشان را از دست دادهاند. دو زندانی سیاسی بلوچ، و یک زندانی سیاسی لُر بختیاری و یک زندانی سیاسی گیلک نیز سال گذشته جانشان را از دست دادهاند.
۱ـ صادق فولادیوندا جوان ۲۹ ساله لُر بختیاری و اهل کچساران، در تاریخ ۲۱دوم اصفندماه 1401 در بازداشتگاه اطلاعات سپاه گچساران زیر شکنجه جانباخت. وی از بازداشت شدگان جنبش ژن ژیان آزادی بود.
۲ـ ابراهیم ریگی پزشک ۲۴ ساله بلوچ و اهل زاهدان، در تاریخ سوم اسفندماه 1401 در بازداستگاه کلانتری ۱۲ زاهدان زیر شکنجه جانباخت. وی از بازداشت شدگان جنبش ژن ژیان آزادی بود.
۳ـ شیرزاد احمدینژاد ۴۱ ساله کُرد اهل بوکان، در تاریخ 24 اسفندماه 1401 در بازداشتگاه اداره اطلاعات ارومیه جانباخت. وی از بازداشت شدگان جنبش ژن ژیان آزادی بود.
۴ـ موسی اسماعیلی جوان ۳۵ ساله کُرد و اهل پیرانشهر، در تاریخ 17تیرماه 1402در بازداشتگاه اطلاعات ارومیه زیر شکنجه جانباخت.
۵ـ پیمان گلوانی جوان ۲۴ ساله کُرد و اهل مهاباد، در تاریخ 18تیرماه 1402 در بازداشتگاه اطلاعات ارومیه زیر شکنجه جانباخت.
۶ـ حسن جوجهگلوانی، زندانی سیاسی کُرد و اهل پیرانشهر، چند ماه پس از اتمام دوران محکومیت ۵ ساله خود و آزادی از زندان مرکزی اردبیل، در تاریخ نهم شهریورماه 1402 به طور مشکوکی جانباخت و پیکر وی در میان تدابیر شدید امنیتی به خاک سپرده شد.
۷ـ جواد روحی جوان ۳۵ ساله و از بازداشت شدگان جنبش ژن ژیان ئازادی، در تاریخ نهم شهریورماه 1402به طرز مشکوکی در زندان مرکزی نوشهر جانباخت. نهادهای امنیتی دلیل مرگ وی را مسمویت دارویی عنوان کردهاند.
۸ـ آرمان سنگی زندانی سیاسی ۲۷ ساله کُرد و اهل بانه، سه ماه پس از اتمام دوران محکومیت ۲ ساله خود در تهران،درشهریورماه 1402 به طرز مشکوکی جان باخت.
۹ـ محمود رخشانی، جوان ۱۹ ساله و بلوچ اهل زابل، در تاریخ ۱۱20 آذرماه 1402در بیمارستان “امیرالمومنین” این شهر جانباخت. وی از سه ماه پیش و به دلیل شکنجه در بازداشتگاه اطلاعات سپاه زابل از ناحیه سر به شدت مجروح و به کما رفته بود.
ازدیاد تعداد زندانیان سیاسی در دوسه ساله اخیر ونگاهی به فعالیت های زندانیان سیاسی حکایت از پدیدارشدن حضور زندانیان سیاسی چپ می باشد که نمونه بارز آن مقاومت ومبارزه شیرزنانی همچون شریفه محمدی – بخشان عزیزی – وریشه مرادی – زینب جلالیان -مریم اکبری منفرد-سپیده قلیان – شیرین علم هولی -سعیده شفیعی- لیلا حسین زاده است که رسانه های حکومتی و اصلاح طلب و حتی بخش هائی از باصطلاح اپوزیسیون خارج کشور به شدت کوشش می کنند نقش آنان را کمرنگ ونقش ژن های خوب زندانی را برجسته نمایند درحالی که متوسط دوره زندان این شیرزنان بیش از طول عمرزندان سایر زندانیان سیاسی زن است . همین موضوع در میان زندانیان سیاسی چپ مردان نیز صادق است . وطیفه چپ ها و همه مبارزان آزادیخواه جمهوری خواه حمایت هرچه بیشتر از این زندانیان و رساندن بانگ آزادی آنان به هموطنان داخل و مردم جهان می باشد. حضور این گروه زندانیان برخلاف چپ سنتی ایرانی و پیشینیان آن که اساسا به آزادی فردی معتقد نبودند و انرا در آزادی سوسیالیستی تعریف میکردند نشان از آن دارد که اجتماع آزاد تنها هنگامی می تواند تحقق یابد که آزادی هر فرد پیش شرط بنیادین برای آزادی همگان باشد.
از طرف دیگر کشتار و ترورهای فردی رهبران سپاه قدس در لبنان و سوریه عملا دستگاه سرکوب ولایت فقیه در خارج را دچار تضعیف فوق العاده ووحشت از ترورهای بعدی قرارداده است .بررسی های بعدی نشان میدهد براساس اخبارفاش شده دوشنبه ۱۳ فروردین 1403، هفت فرمانده و مستشار ارشد سپاه پاسداران در حالی در ساختمان کنسولگری جمهوری اسلامی در دمشق با حمله هوایی کشته شدند که تنها کمتر از یک هفته قبل از آن، در یک حمله هوایی به ویلایی در دمشق یکی دیگر از فرماندهان سپاه به همراه ۱۴ نفر از نیروهای عراقی و سوری وابسته به سپاه پاسداران کشته شدند.اگرچه آمار مشخصی از تعداد فرماندهان و مستشاران رده بالای سپاه پاسداران که تاکنون در سوریه کشته شدهاند در دست نیست، اما اسامی آنان که کشته وافشا شده اند شامل سرتیپ پاسدار محمدرضا زاهدی، سرتیپ پاسدار محمدهادی حاجی رحیمی، حسین اماناللهی، مهدی جلالتی، محسن صداقت، علی آقا بابایی و علی صالحی روزبهانی بود که محمدرضا زاهدی ۶۴ ساله، از فرماندهان باسابقه سپاه بود که فرماندهی لشکر ۱۴ امام حسین اصفهان، نیروی زمینی سپاه، نیروی هوایی سپاه و معاونت عملیات کل سپاه را بر عهده داشت عملا جانشین قاسم سلیمانی درسوریه بود. حسین امانالهی بهعنوان «رئیس ستاد کل نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، شاخه سوریه و لبنان» و محمدهادی حاجی رحیمی نیز «دوست صمیمی و جانشین محمدرضا زاهدی» و از نیروهای «شاخه سوریه و لبنان بوده است. همچنین در تاریخ سهشنبه هفتم فروردین نیزبهروز واحدی، از مستشاران نیروی قدس سپاه پاسداران در «حمله هوایی اسرائیل» کشته شده بود.تاریخ نگاری کشته شدگان رده های فرماندهان سپاه قدس بشرح زیراست/
۳۰ دی ۱۴۰۲ -دراثرانفجاردر محله المزه درغرب دمشق پنج عضو ارشد سپاه پاسداران به نامهای حجتالله امیدوار، علی آقازاده، حسین محمدی، سعید کریمی و محمدامین صمدی کشته شدند. درچهارم دی ۱۴۰۲ – منطقه زینبیه دمشق سید رضی موسوی که ازاو به نام مرد شماره دو سپاه قدس بعد از قاسم سلیمانی نام برده میش کشته شد.
۱۱در تاریخ آذر ۱۴۰۲ در محله زینبیه واقع در جنوب شرقی دمشق به عنوان محل استقرار نیروهای سپاه پاسداران شناخته میشود، طی عملیاتی که هیچگاه اعلام نشد چگونه بوده اما جمهوری اسلامی انگشت اتهام را به سوی اسرائیل گرفت، دو فرمانده سپاه به نامهای پناه تقیزاده و محمدعلی عطایی شورچه کشته شدند.
سپاه پاسداران در بیانیهای اعلام کرد این دو فرمانده نیروی قدس «حین انجام ماموریت مستشاری در جبهه مقاومت اسلامی سوریه توسط اسرائیل» کشته شدند.بعدها دفاع پرس نوشت این دو فرمانده سپاه بر اثر برخورد سه موشک اسرائیل کشته شدند که «از بلندیهای جولان به پایگاههای ارتش سوریه واقع در جنوب زینبیه دمشق» شلیک شدند.کانالهای نزدیک به سپاه پاسداران از پناه تقیزاده به عنوان «مهندس هوافضا» نام میبرند. داوود جعفری کادر نیروی هوافضای سپاه پاسداران نیز بر اثر بمب کنار جادهای اسرائیل در حومه دمشق، نزدیک فرودگاه بینالمللی کشته شد.
خبرگزاری سوری «صوت العاصمه» در خبری اختصاصی به تاریخ ۹ ژانویه ۲۰۲۳ نوشت شش افسر اطلاعاتی سوری به اتهام دادن اطلاعات درباره داوود جعفری به دشمن بازداشت شدند. این خبرگزاری همچنین گفت برخلاف ادعای ایران داوود جعفری نه در نزدیکی فرودگاه بینالمللی دمشق بلکه هنگام عملیات در نزدیکی مرز سوریه و اسرائیل کشته شد.داود جعفری زمستان سال ۱۳۹۴ از نیروهای سپاه بود که ملوانهای آمریکایی را در خلیج فارس به گروگان گرفتند و به همین خاطر از رهبر ایران نشان فتح دریافت کرد. همچنین از داوود جعفری به عنوان جعبه سیاه شلیک پدافند موشکی سپاه پاسداران به هواپیمای مسافربری اوکراینی که به کشته شدن ۱۷۶ سرنشین آن انجامید یاد میشود. در٢٨ دی ١٣٩٣ در بلندیهای جولان محمدعلی اللهدادی، از اعضای ارشد شاخه قدس سپاه پاسداران به همراه چند نفر از نیروهای حزبالله لبنان کشته شدند. ازطرف دیگر در تاریخ ۲۴ بهمن ماه ۱۳۹۱ – سرتیپ حسن شاطری در حالی که میخواست از دمشق به بیروت برود کشته شد.
عنوان رسمی حسن شاطری، که با نام حسام خوشنویس نیز شناخته میشد، «رئیس ستاد بازسازی جنوب لبنان» بود. حسن شاطری روابط نزدیکی با حزبالله لبنان داشت و از او با عنوان «پل ارتباطی» جمهوری اسلامی با لبنان یاد میشد.باید تاکید شود تعداد فرماندهان و مستشاران سپاه که در سوریه کشته شدهاند بسیار زیاد است. علاوه بر فرماندهان عالیرتبه سپاه که در حملات اسرائیل کشته شدند، بسیاری نیز در نبرد با داعش یا دیگر گروههای مخالف رژیم بشار اسد کشته شدند.برخی اسامی تعدادی از فرماندهان عالیرتبه سپاه که در سوریه کشته شدهاند نیز عبارتنداز :
حسین همدانی، ۱۶ مهر ١٣٩۴، حلب =عبدالله اسکندری، خرداد ١٣٩٣، حلب -اسماعیل حیدری، ٢٨ مرداد ١٣٩٢، حلب -هادی کجباف، فرودین ۱۳۹۴، درعا -فرشاد حسونیزاده، ۲۰ مهر ۱۳۹۴، قنطریه -حمید مختاربند، مهر ۱۳۹۴، قنطریه -سعید سیاح طاهری، ۲۳ دی ۱۳۹۴، خان طومان -حسنعلی شمسآبادی، ۱۷ اسفند ۱۳۹۴، العیس -غلامرضا رسایی، ۷ آبان ۱۳۹۵، حلب -غلامعلی قلیزاده، دی ۱۳۹۵ -داریوش درستی، ۹ شهریور ۱۳۹۵، حماء -مصطفی صدرزاده، ۱ آبان ۱۳۹۴، حلب -احمد غلامی، ۲۱ شهریور ۱۳۹۵، حلب
جانمحمد علیپور، ۱۳ مرداد ۱۳۹۶، تدمر -محرمعلی مرادخانی، ۱۶ آذر ۱۳۹۴، حمص -جبار دریساوی، ۱۶ مهر ۱۳۹۳، حلب -محمد جمالی پاقلعه، ۱۲ آبان ۱۳۹۲، دمشق -حمید طباطباییمهر، ۴ اسفند ۱۳۹۱، حلب
امیررضا علیزاده، ۱ اریبهشت ۱۳۹۲، حلب -دادالله شیبانی، ۲ تیر ۱۳۹۳ -محمدحسین عطری، ۱۴ خرداد ۱۳۹۲ -موسی کاظمی درهبیدی، ۱ شهریور ۱۳۹۳
این تعداد کشته شدگان که همگی نیز از اعضای ارشد و کادررهبری سپاه قدس بشمار می رفته اند موجب دلهره و ترس از نفوذ اطلاعاتی اسرائیل تا رده رهبری سپاه قدس بوده که با دستگیری رئیس دفتر سردار خاقانی بجرم جاسوسی و برکناری غیررسیمی خاقانی چنگال های اهریمنی ولایت فقیه در سوریه قطع شده و در آینده نزدیک نیز در هسوئی بشاراسد با متحدان عرب خود سپاه قدس ناچار به ترک سوریه خواهندشد.
مهسا – من هم خلاصه بررسی گزارش اقتصادی را براساس گزارش تفریغ بودجه سالهای 1402-1401 و بودجه سال 1403 و همچنین لایحه بودجه پیشنهادی دولت پزشکیان برای سال 1404 برایتان میخوانم . امسال دیوان محاسبان درگزارش تفریغ بودجه سال 1402 که به مجلس ارائه و بخش هائی ازآن انتشارعام یافته همه بافته های دروغین دولت ملای بیسواد رئیس را پنبه کرد و اعلام داشت که در سال 1402 تعداد ۱۳۴ شرکتدولتی مبلغ ۳۵۴ هزار میلیارد تومان زیان داشته که ۸۰ درصد زیان شرکتهای دولتی در سال ۱۴۰۲ مربوط به شرکت بازرگانی دولتی ایران، سازمان هدفمندسازی، سازمان بیمه سلامت ایران، شرکت مادر تخصصی برق حرارتی، سازمان صداوسیمای رژیم و سازمان خدمات درمانی نیروهای مسلح بوده است.- به گفته رئیس دیوان محاسبات در سال ۱۴۰۲، ۳۵۰ هزار میلیارد تومان منابع کم آمده و از آنطرف نزدیک به صد هزار میلیارد هزینهها افزایش پیدا کرده که موجبات کسری بودجه شدید را فراهم اورده است. جالب این که در قانون بودجه سال ۱۴۰۲ فقط تعداد ۱۷ شرکت با زیان ۲۱ هزار و ۲۷۴ میلیارد تومان پیشبینی شده بود اما بر اساس گزارش تفریغ بودجه در این سال ۱۳۴ شرکت مبلغ ۳۵۴ «همت» زیان داشتهاند. براساس همین گزارش ۸۰ درصد زیان شرکتهای دولتی در سال ۱۴۰۲ مربوط به ۶ شرکت است. شرکت بازرگانی دولتی ایران با ۱۳۸ همت در رتبه اول قرار داشته؛ سازمان هدفمندسازی با ۵۲ همت دوم و سازمان بیمه سلامت ایران به مبلغ ۴۰ هزار و ۶۶۷ میلیارد تومان در رتبه سوم قرار دارد. شرکت مادر تخصصی برق حرارتی به مبلغ ۲۵ همت در رتبه چهارم، سازمان صداوسیما با ۱۳ هزار و ۵۶۹ میلیارد تومان در رتبه پنجم و سازمان خدمات درمانی نیروهای مسلح با ۱۰ هزار و ۵۱۶ میلیارد تومان در رتبه ششم قرار داشته است. به گفته رئیس دیوان محاسبات در سال ۱۴۰۲، ۳۵۰ هزار میلیارد تومان کسری منابع وجودداشته وو در مقابل نیز حدود یکصد هزار میلیارد هزینهها افزایش پیدا کرده که موجب کسری بودجه قطعی 450 هزار میلیارد تومانی شده است. او افزوده «تراز عملیاتی حاصل تفاوت بین درآمدهای عمومی دولت مثل درآمدهای مالیاتی، گمرک، فروش کالا و خدمات، اخذ عوارض و جرایم با هزینههای جاری دولت است؛ مثل حقوق و مزایا و سایر پرداختهای اجتناب ناپذیر، چه موقع این کسری شکل میگیرد و تراز عملیاتی منفی میشود مثل این چیزی که در سال ۱۴۰۲ هم ما شاهدش هستیم؟ وقتی که شما از محل واگذاری داراییهای سرمایهای خود یعنی از فروش نفت، از محل فروش اموال و داراییهای ثابت کشور و از محل واگذاری داراییهای مالی، از محل فروش یا واگذاری شرکتها، استقراض از صندوق توسعه ملی یا انتشار اوراق مالی اسلامی میخواهید هزینههای جاری خود را برطرف کنید. بر همین اساس دولت در واقع دارد منافع آتی را صرف مصارف هزینهای جاری کرده اند. در نتیجه در سال ۱۴۰۲ تراز عملیاتی منفی ۶۰۰ هزار میلیارد تومان شده است، گزارش دیوان محاسبات در باره بودجه سال 1402 تاکیدداشته که درسال 1402، مجلس ۲۰۸۲ هزار میلیارد تومان به عنوان منابع تصویب کرده که از مجموع ردیفهای منابع قانون بودجه چیزی قریب به ۳۵۰ هزار میلیارد تومان محقق نشده است لذا از نظر دیوان محاسبات عدد واقعی منابع هزینه شده ۱۷۳۲ هزار میلیارد تومان شده است. همچنین برداشت از صندوق توسعه ملی ۱۷۳ هزار میلیارد تومان و مجوز انتشار اوراق مالی اسلامی توسط شورای عالی هماهنگی اقتصادی در سال ۱۴۰۲ قریب به ۱۳۵ هزار میلیارد تومان است لذا منابع یا سقف بودجه سال ۱۴۰۲ با قرار دادن ۴۴۲ هزار میلیارد تومان از این سه محل افزایش پیدا کرده و تبعات و آثار خاصی را هم در بودجه داشته است. درباره آن چه به عنوان کسری بودجه اشاره شده فقط ۹۳ همت درباره افزایش هزینه مربوط به دولت در سال ۱۴۰۲ است که این عددبه حدود ۴۵۰ همت افزایش یافته است . در واقع دولت رئیسی در عمل دو هزار همت بودجه را افزایش داده است که محل تامین آن نامشخص بوده است . براساس گزارش تفریغ بودجه میزان کسری بودجه تحققیافته در سال 1401 برابر با 437همت و در سال 1402 برابر با 593همت بوده است. 31درصد از کسری بودجه 593همتی سال 1402 از طریق واگذاری داراییهای سرمایهای و 69درصد آن از طریق واگذاری داراییهای مالی تامین شده است.براین اساس مجموع کسری بودجه این دوسال 1030 همت که با کسری بودجه سال 1403 بالغ بر 1900 همت خواهدشد .اساس کسری بودجه دولت ریخت و پاش و غارت و هزینه های بی فایده نظامی -هسته ای و همچنین تخصیص بودجه برای بسیاری دیگر از نهادها و سازمانهای ایدئولوژیک و تبلیغاتی حکومتی که هیچ تأثیری در اقتصاد و توسعه کشور و رفاه شهروندان ندارند بدون اینکه مشخص باشد با این بودجهها چه کردهاند.برای نمونه بودجه مرکز خدمات حوزه علمیه برای سال جاری نیز 7.5 همت درنظر گرفته شده در حالی که سال گذشته 6.4 همت بوده ،بودجه شورای عالی حوزههای علمیه 5.2 همت بوده که سال قبل 3.7 همت بوده است. همچنین شورای سیاستگذاری حوزههای علمیه خواهران نیز از بودجه 1.2 همت سال گذشته با افزایش ۶۹ درصدی، امسال به بودجه 1.7 همت و دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم نیز امسال در ردیفی جداگانه بودجه ۸۳۱ میلیارد تومانی دریافت کرده که نسبت به سال گذشته افزایش قابل ملاحظه ای دارد. برای شورای برنامهریزی مدیریت حوزههای علمیه خراسان نیز ۹۰۰ میلیارد تومان بودجه گرفته است. سازمان تبلیغات اسلامی و زیرمجموعههایش نیز امسال در مجموع بیش از 4.7 همت بودجه در اختیار دارند.
سهم خاندان وبیت خمینی در موسسه نشر آثار امام خمینی ۱۶۰ میلیارد تومان و 216 میلیارد تومان دیگر هم تحت عنوان «آستان مقدس حضرت امام» به جیب زده اند. . اینها جدای از بودجه حدود 102 شورای عالی بی خاصیت کشورهستند که بالغ بر 70 هزارمیلیارد تومان بودجه مردم اسیر معیشت را بخوداختصاص می دهند. براساس گزارش دیوان محاسبات، در سال ۱۴۰۲ این نهاد اقدام به احصاء تعداد ۲۸۵۶ شرکت دولتی و شبهدولتی کرده که از این تعداد، ۲۳۳۴ شرکت دولتی و شرکتهای زیرمجموعه آنها تحت کنترل دولت بوده و تعداد ۵۲۲ شرکت نیز زیرمجموعه نهادهای عمومی غیردولتی است.طبق همین گزارش در حال حاضر دولت از طریق وزراء و روسای دستگاههای اجرایی ذیربط بهصورت مستقیم و غیرمستقیم در انتصاب تعداد ۶۴۳۱ نفر از اعضای هیأت مدیره شرکتهای دولتی و شبه دولتی اثرگذار است. عبدالناصر همتی در وزارت اقتصاد با قدرت انتخاب ۱۹۷۶ مدیر شرکتهای دولتی و عمومی در رتبه اول قرار دارد. وزیر نفت با ۱۰۲۷ مدیر، وزیر نیرو با ۶۵۵ مدیر، وزیر صمت با ۵۶۳ مدیر و وزیر جهادکشاورزی با ۵۶۲ انتخاب مدیر، در رتبههای دوم تا پنجم قرار دارند. جمع حقوق ومزایا ووام های دریافتی همین تعداد نخاله های دولتی که عمدتا یاران ولایت فقیه و الیگارشی فامیلی نظام هستند کمتراز بودجه برخی نهادهای غیرپاسخگوی منصوب ولی فقیه نیستند. .فهرست بالا بلند چنین ریخت و پاش ها در بودجها اثر مستقیمی بر کسری شدید بودجه و هزینه نشدن منابع کشور برای ترمیم و توسعه زیرساختها دارد که در همین امسال نتیجه آن کاهش شدید تولید گاز، گازوئیل، مازوت و برق است که سبب جیرهبندی برق بخش خانگی و قطع گاز صنایع شده است! نگاهی به بودجه کشور بیانگر آن اسست که دولت در بودجه دولت رئیسی برای سال ۱۴۰۳ و همچنین بودجه پیشنهادی دولت دکترپزشکیان برای سال 1404، بخش عمدهای از منابع مالی نیروهای مسلح نهفقط از ردیفهای اصلی بودجه بلکه از محل سهمیه نفت خام و منابع صندوق توسعه ملی تأمین میشود. در بودجه سال 1403 براساس نرخ تبدیل دلار 28500 تومان، بودجه نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ۲۵.۳ میلیارد دلار برآورد شده که به نسبت سال گذشته ۲۱ درصد افزایش داشته که البته این این رقم شامل بودجههای سرّیِ احتمالی بهویژه مرتبط با سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نمیشود. در قانون بودجه امسال (۱۴۰۳) در مجموع ۷۲۲ هزار میلیارد تومان در بخشهای مختلف برای نیروهای مسلح در نظر گرفته شده که حدود ۴۷۰ هزار میلیارد تومان آن از منابع بودجه عمومی و ۲۵۳ هزار میلیارد تومان دیگر از سهمیه نفت خام و منابع صندوق توسعه ملی تأمین میشود. درمقایسه با بودجه سال 1402 که مجموع بودجه نیروهای مسلح در ردیفها و تبصرههای قانون سال پیش (سال ۱۴۰۲) در مجموع ۵۲۶ هزار میلیارد تومان بود که با احتساب نرخ تسعیر فرضی بودجه (۲۵ هزار تومان) معادل ۲۱ میلیارد دلار بوده است. اگر محاسبات را بر اساس میانگین قیمت خرید و فروش دلار در سامانه نیما محاسبه کنیم، ارزش بودجه امسال نیروهای مسلح ایران حدود ۱۷ میلیارد دلار و ارزش بودجه سال قبل معادل ۱۴ میلیارد دلار خواهد شد.شاید بد نباشد برای عمق فاجعه بودجه دولت ها اگر بودجه سال 1404 و بودجه سال 1384 را در ترازوی مقایسه با نرخ دلار زمان خود قراردهیم تا بدانیم رژیم درمانده ولایت فقیه با منابع مردم چه کرده و عمق بیخردی رژِیم واپسگرای مذهبی ارتجاعی را که بر پایه هپروت امام زمانی قراردارد دریابیم مقایسه بودجه این دو مقطع زمانی درفاصله بیست سال نشان داده که د ر سال ۱۳۸۴، بودجه عمومی دولت ایران حدود ۱۵۰ هزار میلیارد تومان (۱۵۰ همت) که با نرخ دلار 900 تومان معادل 167 میلیارددلار و جمعیت کشور 70 میلیون نفربوده در حالی که در سال 1404 بودجه پیشنهادی 2276 همت که با نرخ دلار 70 هزارتومان معادل 32.5 میلیارددلار و جمعیت حدود 86 میلیون نفر است . این مقایسه بمعنی ان است که طی این مدت علاوه بر آن که جمعیت کشور 23 درصد یعنی حدود 16 میلیون نفر افزایش داشته ، بودجه کشور 85 درصد کاهش یافته است .مضافابر آن که قدرت خرید خوددلارهم نسبت به بیست سال پیش حدود 25 درصد کاهش یافته است .این بدان معنی است که حماقت و بی خردی حاکمان ارتجاعی امام زمانی باعث شده بعلت غارت منابع موجود از یکطرف و فقدان منابع مالی لازم برای سرمایه گذاری های زیربنائی کلیه زیرساخت های کشور مستهلک و همچون خودنظام الیگارشی سرمایه داری درحال فروپاشی هستند و بعدهم با افتخاراعلام می کنند کشوربرای بازسازی و حفظ وضعیت موجود نیاز به 700 میلیارددلار سرمایه گذاری دارد که دولت وولایت فقیه نمی داند از کجا آنرا تامین نمایند .نکته مغفول دلواسان فروپاشی نظام ارتجاعی جمهوری اسلامی از دکتر نیلی گرفته تا موسی غنی نژاد که همچون حضرت موسی عصای مارگیری بدست گرفته و مرتبا مدعی هستند اقتصاد مارکسیستی باعث ویرانی جمهوری اسلامی شده و جرئت ندارند بگویند حاکمیت ارتجاعی جمهوری اسلامی که اتفاقا هیچ قرابتی هم با مارکسیست ها نداشته وندارد و امثال اقتصاد خوانده های وطنی همچون دکترطبیبیان ، نیلی ، ستاری فر، فرشادمومنی ، روغنی زنجانی و…. ازبعدانقلاب تا کنون سردمدار اقتصاد جمهوری اسلامی بوده اند مسبب تیره روزی کشور شده است . در کنار عوامل یاد شده، که به ظهور کلپتوکراسی یا دزد سالاری در ایران انجامیده است، میتوان گسترش فساد را نیز بخشی از کارنامهای برشمرد که رهبر جمهوری اسلامی به آن افتخار میکند؛ فسادی که نمونه بارز آن تخصیص 3.2 میلیارددلار به کارخانه ای که کل دارائی خاندان صاحب کارخانه و ماشین آلات ان 50 میلیون دلار هم نمیشود وردپای آن حتی به صندوقهای بیمه و بازنشستگی نیز رسیده است. این به آن معنی است که در کنار بیکاری فزاینده، بازنشستگان نیز که دارایی خود را برای روزهای کهولت نزد این صندوقها سپردهاند، با بحرانهای مالی جدی روبهرو خواهند شد. نتیجه مدیریت مکتبی که اتفاقا از فردای انقلاب برای کنارگزاردن عناصرملی و چپ ها از سیاست و اقتصاد بود و چگونگی مدیریت هزینهها و اولویتها و ارجحیتها در سرمایهگذاریها به ویژه برباددادن بخش قابل توجهی از منابع ارزی و پولی کشوربرای طرح بی حاصل ساخت بمب اتم و سلاح های هسته ای که از سال های جنگ ودر دوره هاشمی رفسنجانی کلید خورد بود و تاثیری هم در بسط امنیت کشور نداشته بطوریکه شیخ نشین های بی هویت همجوار ایران نیز این روزها ادعای ارضی نسبت به ایران دارند موجبات فرصت های از دست رفته را فراهم کرده اند. نکته مهم و کمتر توجه شده ان که از سال 1358 تا پایان سال 1402 قریب 2950 میلیارددلار درامد ارزی نصیب کشورشده که با توجه به ارزش کل بورس کشور در بهترین سال های حبابی که حدود 200 میلیارددلار بوده ،معلوم نیست این منابع کجا خرج شده ؟ زیرا بنا به گفته دکترروغنی زنجانی رئیس اسبق سازمان برنامه و بودجه کشور در نظام مالی ما، حاکمیت دو خزانه دارد خزانهی دولت و خزانهی رهبری، ما در هیچ جای دیگر دنیا چنین چیزی نداریم..، در خزانه رهبری درآمدهای نفتی و گازی هست که برای جبهه مقاومت هزینه می شود و هیچ نظارتی هم در حاکمیت ندارد. اما در خزانه دولت فقط درآمدهای مالیاتی است . دولت با کسری شدید بودجه یا باید از گرده مردم بودجه را تراز کند یا پول چاپ کند و تورم را ببرد بالا….» حالا همین موارد را با آخرین آمارهای رسمی، نرخ مشارکت اقتصادی در ایران که گفته میشود 41 درصد است در ترازوی اقتصادسنجی قراردهیم. ، به این معنا که تنها ۴۱ درصد از جمعیت بالای ۱۵ سال آمادگی و تمایل به کار و فعالیت اقتصادی دارند. بر اساس مصوبه شورای عالی کار در سال ۱۴۰۳، حداقل دریافتی یک کارگر دارای دو فرزند نزدیک 111.607.496 ریال است که با احتساب متوسط قیمت دلار بازار آزاد در حال حاضر کمی کمی بیش از ۱59 دلار ارزش دارد.مهمترین شریک تجاری ایران چین است. ارزش مراودات تجاری ایران و چین در سال گذشته با احتساب نفت و محصولات نفتی حدود ۳۳ میلیارد دلار بوده است. در ایران بهازای هر هزار نفر 1.5 پزشک و دوتخت بیمارستانی وجود دارد.بررسی بودجه سال 1404 تکرار تورم بالای ۴۰ درصدی چند ساله اخیر است که در اقتصاد کشور ریشه دوانده وناترازی بودجه که ناشی از ریخت و پاش و حیف ومیل منابع کشوراست همچنان پابرجا که تاثیر آن بر میعیشت سال آینده فوق العاده منفی خواهدبود. این نرخ تورم بالا باعث شده است که مشکلات اقتصادی بسیاری برای مردم، دولت و بخش خصوصی ایجاد شود. در حال حاضر قدرت خرید کارگران به حدی پایین است که حقوق دریافتی آنها تنها بخشی از هزینههای ماهیانهشان را پوشش میدهد. یکی از مشکلات اساسی در تعیین دستمزد کارگران، عدم تناسب حقوق با نرخ تورم است. یک بررسی ساده نشان میدهد که حدود ۲۶ میلیون نفر از جمعیت کشور، معادل بیش از ۳۰ درصد از جامعه، حقوقبگیران، دستمزدبگیران و مستمریبگیران هستند. حداقل دستمزد سال 1403 طبق مصوبه دولت ۱۰ میلیون تومان است، در حالی که سبد معیشت محاسبه شده توسط جامعه کارگری حدود ۲۵ میلیون تومان است؛ یعنی فاصلهای ۱۵ میلیون تومانی میان حداقل دستمزد و هزینههای معیشتی وجود دارد. با فرض افزایش ۲۰ درصدی حداقل دستمزد در سال ۱۴۰۴، که در لایحه بودجه برای افزایش حقوق کارمندان تاکید شده، و با در نظر گرفتن نرخ تورم 40 درصدی در پایان امسال، فاصله میان حداقل دستمزد و تأمین سبد معیشت در سال آینده بیشتر خواهد شد. با رسیدن حداقل دستمزد به حدود ۱۲ میلیون تومان در سال آینده و موفقیت دولت در کاهش تورم به 40 درصد، سبد معیشت خانوار به ۳5 میلیون تومان خواهد رسید. بنابراین، فاصله بین حداقل دستمزد و سبد معیشت کارگران به بیش از ۲5 میلیون تومان خواهد رسید. مقایسه این تغییرات نشان میدهد که با افزایش ۲ میلیون تومانی حداقل دستمزد، هزینههای زندگی ۷.۵ میلیون تومان افزایش خواهد یافت، و به این ترتیب، با فرض ثابت ماندن تورم 40 درصدی، ماهانه حدود ششصد هزار تومان از قدرت خرید کارگران کاهش خواهد یافت. اگر این حداقل مزذ را با افزایش متوسط قیمت هرمترمربع مسکن که به 85 میلیون تومان رسیده مقایشه کنیم سالهای انتظاربرای خانه دارشدن کارگران و زحمتکشان از یکصد سال عبور که نتیجه آن تشدید آسیب های روانی ناشی از فقدان امنیت سیاسی- افتصادی شده است. براساس قانون مقررشده بود که ۱۴.۵ درصد درآمد صادرات نفتی به شرکت ملی نفت، ۳۷.۵ درصد به خزانه دولت واریز و ۴۸ درصد باقیمانده سهم صندوق توسعه ملی باشد . ولی لایحه بودجه نشان میدهد که حتی همه آن ۳۷.۵ درصد هم مال دولت نیست، بلکه دولت تنها یکی از «ذینفعان» است.زیرا طبق بند الف تبصره(3) از ۱۱۹۶ همت سهم دولت از درآمد صادرات نفت خام، میعانات و گاز، فقط ۵۰۹ همت به دولت اختصاص دارد. ۵۶۱ همت دیگر سهم نیروهای مسلح است و ۱۲۶ همت هم قرار است صرف «طرحهای خاص» نهادها یعنی کمک به جبهه مقاومت از طریق سپاه قدش شود که در عمل بودجه نظامیان حداقل به 687 همت می رسد . اگر به این رقم درامد حاصل از قاچاق سوخت ، اسلحه و عایدی ناشی از فروش موادمخدر »قرص های کاپتاگون) راا اضافه کنیم بودجه نظامیان کشور بالغ بر 1000 همت خواهدشد. از آنجا که چرخ کشور با ۵۰۹ همت درآمد نفتی نمیچرخد.لذا دولت از همین الان تصمیم گرفته که از ۴۸ درصد سهم صندوق توسعه ملی از صادرات نفت، ۲۸ واحد-درصد را خودش بردارد؛ یا از نظر فنی «قرض بگیرد.». در این میان کسری بودجه سال 1404 با توجه به این که دولت پیشبینی کرده سال آینده ۴۰۸۱ همت هزینه عمومی (یعنی به جز بودجه عمرانی و بازپرداخت بدهیها) داشته باشد؛ ولی درآمدهای عمومیاش تنها ۲۲۷۵ همت پیشبینی شده که حدود نیمی از آن هزینهها را پوشش میدهد. بنابراین کسری بودجه حدود ۱۸۰۰ همت خواهدبود. برای تامین منبع این کسری بودجه بر اساس مندرجات سند لایحه بودجه، دولت میخواهد سال آینده ۵۴۱ همت از صندوق توسعه ملی قرض و ۷۰۰ همت هم اوراق بدهی منتشر کند (از بانکها و… وام بگیرد.) که قراست ۴۷۰ همت از این مبلغ صرف پرداخت اصل و سود اوراق بدهی سالهای قبل بشود. یعنی میزان خالص استقراض از بازار حدود ۲۳۰ همت خواهدشد. علاوه بر این، ۱۳۵ همت از هزینههای دولت قرار است از فروش سهام و شرکتهای دولتی، و ۲۲۵ همت دیگر از فروش داراییهای دولت به دست بیاید. این بدان معنی است که دولت مثل یک معتاد یا ورشکسته با فروش فرش زیرپای خود درصدد تامین هزینههای روزمره خود است. اما یک نکته دیگر این است که اساسا هیچگاه دولت ها در ایران نتوانسته اند اینمقدار اموال و سهام بفروشند. به گفته مرکز پژوهشهای مجلس، درآمد دولت از فروش شرکتهای دولتی در چهار ماه اول امسال، نیمی از مبلغ پیشبینیشده در قانون بودجه امسال بود؛ موفقیتش در واگذاری (یا به قول دولتیها مولدسازی) اموال هم تنها هشت درصد مبلغ پیش بینی شده لذا برای سال 1404 هم مثل اکثر سالهای اخیر میشود انتظار داشت که کسری بودجه بیشتر از این ارقام باشد و دولت، دیر یا زود کاسه گدایی به دست بگیرد و برای تأمین هزینههایش به سراغ بانک مرکزی، بانکها یا صندوق توسعه ملی و اخذ مالیات بیشترنظیر اعمال درصد افزایش مبالغ قبوض آّ ، برق، گاز و تلفن برود از سال 1395 به دلیل تحریم ها و عدم فروش نفت به درامدهای مالیاتی از درامد فروش نفت بیشترشده بطوری که درآمدهای مالیاتی در قانون بودجه سال 1403 دوبرابردرامدهای نفتی درنظرگرفته شده است نگاهی به آمارهای مالیاتی نشان میدهد که درامدمالیاتی دولت که در سا 1400 براب350 همت بوده به 532 همت در سال 1401 و 800 همت در سال 1402، 122 همت در سال 1403 و درلایحه بودجه سال 1404 نیز معادل 1800 همت پیش بینی شده است. البته چاه ویل کسری بودجه به علاوه حجم نقدینگی که بالغ بر 10 هزار همت است با این پول ها هم پر نمشود لذا انتظار می رود در سال آتی همچون داستان سال قحطی و سال وبا شاهد فشارمضاعف بر مردم و زحمتکشان باشیم که نتیجه آن می تواند گسترش حرکت های اعتراضی تشکیلاتی کارگران و کارکنان دولت و شورای هماهنگی معلمان باش که درصورت سازماندهی و اتخاذ سیاست اصولی مبارزاتی روند فروپاشی رژیم دیکتاتوری مذهبی تسریع گردد.
ارژنگ- به تازگی سازمان برنامه و بودجه نتایج طرح آمارگیری از کارگاه های صنعتی ده نفرکارکن و بیشتررا برای سال 1400 منتشرکرده که با توجه با رمود و توقف اقتصاددر دوساله اخیر این نتایج بسادگی قابل تعمیم به سال جاری نیز می باشند مضافا این نتایج در تحلیل سیاست آتی چنبش بخصوص جنبش کارگری می تواند مورد استفاده قراربگیرد . براساس این گزارش ، تعداد کارگاههای صنعتی ٤٩-١٠ نفر کارکن فعال در سال ١٤٠٠، ٤,٣درصد کاهش و کارگاههای صنعتی ٥٠ نفر کارکن و بیشتر فعال ۱۶.۲درصد افزایش نسبت به سال ١٣٩٩ داشته است. برای اطلاع رفقا باید بگویم مرکز آمار ایران در سال ١٤٠١ چهل و نهمین دوره آمارگیری از کارگاههای صنعتی ١٠ نفر کارکن و بیشتر را به منظور شناخت ساختار صنعتی کشور، فراهم آوردن زمینه اطلاعاتی مناسب برای برنامهریزیهای توسعه صنعتی، اتخاذ سیاستهای اقتصادی صحیح و ارزیابی نتایج اجرای برنامهها، با مراجعه به ٢٥هزار و ٤٠٠ کارگاه صنعتی در سراسر کشور اجرا کرده است. این طرح از سال ١٣٥١ به صورت سالانه بهجز سالهای ١٣٥٦ و ١٣٥٧ در سراسر کشور اجرا شده است.
در سال ۱۴۰۰ تعداد این کارگاهها برابر با ۴۶۵کارگاه و سهم ارزش افزوده آنها از کل ارزش افزوده کارگاههای صنعتی ۱۰ نفر کارکن و بیشتر ۴۲.۵درصد بوده است. جامعه آماری این طرح شامل تمامی کارگاههای صنعتی واقع در نقاط شهری و روستایی کشور است که در سال ۱۴۰۰ متوسط تعداد کارکنان آنها ۱۰ نفر و بیشتر بوده است. در این آمارگیری، کارگاه صنعتی ۱۰ نفر کارکن و بیشتر، کارگاه صنعتی فعالی است که در سال ۱۴۰۰ متوسط تعداد کارکنانش ۱۰نفر و بیشتر بوده است. کارگاه صنعتی فعال زیر ۱۰نفر کارکن به کارگاه صنعتی فعالی گفته میشود که متوسط تعداد کارکنان آن در سال قبل از زمان آماری، حداقل ۱۰ نفر بوده اما در زمان آماری به زیر ۱۰ نفر کارکن کاهش پیدا کرده است. تکته آن که ۷۵درصد کارگاههای صنعتی کمتر از ۵۰ نفر کارکن دارند .این گزارش نشان میدهد تعداد ۳۰۴۱۵ کارگاه صنعتی ۱۰ نفر کارکن و بیشتر در کشور به فعالیت صنعتی اشتغال داشتهاند که نسبت به سال قبل (۳۰۴۰۰ کارگاه) ۰.۰۵درصد (۱۵ کارگاه) افزایش داشته است. از تعداد ۳۰۴۱۵ کارگاه صنعتی فعال در سال ۱۴۰۰، ۲۲۸۶۱ کارگاه (۷۵.۲درصد) در طبقه ۴۹-۱۰ نفر کارکن و ۷۵۵۴ کارگاه (۲۴.۸درصد) در طبقه ۵۰ نفر کارکن و بیشتر قرار دارند. تعداد کارگاههای صنعتی ۴۹-۱۰ نفر کارکن فعال در سال ۱۴۰۰، ۴.۳ درصد کاهش و کارگاههای صنعتی ۵۰ نفر کارکن و بیشتر فعال ۱۶.۲درصد افزایش نسبت به سال ۱۳۹۹ داشته است.در این میان استانهای تهران، اصفهان و خراسان رضوی به ترتیب با ۵۲۸۲، ۴۱۷۶ و ۲۲۹۰ کارگاه، بیشترین تعداد کارگاه صنعتی فعال و استانهای ایلام، کهگیلویه و بویراحمد و خراسان شمالی بهترتیب با ۶۰، ۷۴ و ۱۳۲ کارگاه، کمترین تعداد کارگاه صنعتی فعال را در کشور دارند. بیشترین درصد کاهش تعداد کارگاه صنعتی فعال ۱۰ نفر کارکن و بیشتر نسبت به سال ۱۳۹۹ در استانهای لرستان، تهران و کرمان به ترتیب با ۱۸.۴، ۱۷.۵ و ۱۶.۸درصد بوده است و استانهای ایلام، اردبیل و کرمانشاه به ترتیب با ۲۲.۴، ۱۴.۲ و ۱۳.۹درصد دارای بیشترین افزایش در تعداد کارگاه صنعتی فعال ۱۰ نفر کارکن و بیشتر بودهاند. فعالیتهای «تولید فرآوردههای غذایی» و «تولید سایر فرآوردههای معدنی غیرفلزی» بهترتیب با ۵۴۳۴و ۵۱۰۴ کارگاه، بیشترین تعداد کارگاه صنعتی فعال ۱۰نفر کارکن و بیشتر و فعالیتهای «تولید فرآوردههای توتون و تنباکو» و «تعمیر و نصب ماشینآلات و تجهیزات» به ترتیب با ۳۵ و ۵۵ کارگاه، کمترین تعداد کارگاه صنعتی فعال ۱۰ نفر کارکن و بیشتر را در بین فعالیتهای صنعتی دارند.
بیشترین درصد کاهش تعداد کارگاه صنعتی فعال ۱۰ نفر کارکن و بیشتر نسبت به سال ۱۳۹۹ مربوط به فعالیتهای «چاپ و تکثیر رسانههای ضبطشده»، «تولید سایر مصنوعات طبقهبندینشده در جای دیگر» و «تولید مبلمان» به ترتیب با ۳۱، ۱۷.۵ و ۱۰.۷درصد و بیشترین درصد افزایش تعداد کارگاه صنعتی فعال ۱۰ نفر کارکن و بیشتر مربوط به فعالیتهای «تولید فرآوردههای توتون و تنباکو»، «تولید کک و فرآوردههای حاصل از پالایش نفت» و «تولید انواع آشامیدنیها» به ترتیب با ۵۲.۲، ۱۷.۷ و ۱۱.۱ درصد است. این مطالعه بما می گوید در سال ۱۴۰۰ تعداد کارکنان کارگاههای صنعتی ۱۰ نفر کارکن و بیشتر کشور ۲۰۸۸۳۵۶ نفر بوده است که نسبت به سال قبل (۱۸۸۴۴۷۳) ۱۰.۸درصد افزایش (۲۰۳۸۸۳نفر) را نشان میدهد. از این تعداد ۴۸۷۸۳۱ نفر (۲۳.۴درصد) مربوط به کارگاههای صنعتی فعال ۴۹-۱۰ نفر کارکن و ۱۶۰۰۵۲۵ نفر (۷۶.۶درصد) مربوط به کارگاههای صنعتی فعال ۵۰ نفر کارکن و بیشتر است. بیشترین کارکنان در استانهای تهران با ۴۲۹۲۶۰ نفر، اصفهان با ۲۵۰۶۸۴ نفر و خراسان رضوی با ۱۳۳۰۲۲ نفر واقع شدند و کمترین کارکنان مربوط به استانهای ایلام با ۳۵۷۷ نفر، کهگیلویه و بویراحمد با ۳۸۲۱ نفر و خراسان جنوبی با ۷۶۴۷ نفر است. بیشترین درصد کاهش تعداد کارکنان نسبت به سال ۱۳۹۹ در استان لرستان با ۷.۵درصد بوده است و بیشترین درصد افزایش مربوط به استانهای ایلام، بوشهر و کهگیلویه و بویراحمد به ترتیب با ۴۶.۴، ۴۳.۲و ۲۹ درصد بوده است. بیشترین درصد کاهش تعداد کارکنان نسبت به سال ۱۳۹۹ مربوط به فعالیتهای «تولید سایر تجهیزات حملونقل»، «تعمیر و نصب ماشینآلات و تجهیزات» و «تولید سایر مصنوعات طبقهبندینشده در جای دیگر» به ترتیب با ۱۵.۸، ۱۳.۷ و ۴.۷ و بیشترین درصد افزایش تعداد کارکنان مربوط به فعالیتهای «تولید انواع آشامیدنیها»، «ساخت محصولات رایانهای، الکترونیکی و نوری» و «تولید فرآوردههای توتون و تنباکو» به ترتیب با ۳۴.۶، ۲۵.۲ و ۲۳.۹ درصد است.
در آمارهای مرکز آمار، عبارت «ارزش افزوده»، به ارزش افزوده بدون توجه به نرخ تورم فعالیت صنعتی کارگاه به علاوه مابهالتفاوت ارزش دریافتی و پرداختی غیرصنعتی کارگاه گفته میشود. بر این اساس در سال ۱۴۰۰، کارگاههای صنعتی ۱۰ نفر کارکن و بیشتر کشور ارزش افزودهای برابر با ۱۴۷۴۹۵۹۴ میلیارد ریال ایجاد کردهاند که نسبت به سال ۱۳۹۹ (۸۷۶۰۱۲۸)، ۶۸.۴درصد افزایش را نشان میدهد. از این رقم ۱۹۴۱۳۸۶ میلیارد ریال (با سهم ۱۳.۲درصد) مربوط به کارگاههای ۱۰ تا ۴۹ نفر کارکن و ۱۲۸۰۸۲۰۸ میلیارد ریال (با سهم ۸۶.۸درصد) مربوط به کارگاههای ۵۰ نفر کارکن و بیشتر است. بیشترین ارزش افزوده ایجادشده در کارگاههای صنعتی ۱۰ نفر کارکن و بیشتر مربوط به فعالیت «تولید فلزات پایه» با ۳۱۸۹۶۵۸ میلیارد ریال و پس از آن فعالیتهای «تولید مواد شیمیایی و فرآوردههای شیمیایی» و «تولید کک و فرآوردههای حاصل از پالایش نفت» به ترتیب با ۳۰۸۲۲۸۷ و ۱۴۴۹۰۰۰ میلیارد ریال بوده است و فعالیتهای «تعمیر و نصب ماشینآلات و تجهیزات»، «تولید چرم و فعالیتهای وابسته» و «تولید پوشاک» به ترتیب با ۱۰۶۴۷، ۳۹۶۶۹ و ۴۱۶۷۵ میلیارد ریال، کمترین ارزش افزوده را ایجاد کردند.
بیشترین ارزشافزوده ایجادشده در کارگاههای صنعتی ۱۰ نفر کارکن و بیشتر مربوط به استان تهران با ۲۱۴۸۳۴۳ میلیارد ریال و پس از آن استانهای خوزستان و اصفهان به ترتیب با ۱۹۷۷۰۹۲ و ۱۱۹۰۲۳۷ میلیارد ریال بوده است و استانهای کهگیلویه و بویراحمد، ایلام و سیستان و بلوچستان به ترتیب با رقم ۱۱۱۹۸، ۳۷۳۲۰ و ۴۶۳۷۶ میلیارد ریال کمترین ارزش افزوده را برای کشور ایجاد کردند. با توجه به ارقام منتشرشده توسط مرکز آمار، به نظر میرسد این اعداد با نرخ تورم تعدیل نشده است. این در حالی است که به عقیده کارشناسان برای استفاده موثر از ارقام ارزش افزوده مربوط به کارگاهها لازم است که ابتدا آنها را با نرخ تورم تعدیل کرد. به قرار این گزارش ارزش سرمایهگذاری (ارزش تغییرات اموال سرمایهای) عبارت است از تغییرات ایجادشده در ارزش اموال سرمایهای (ارزش خرید یا تحصیل و هزینه تعمیرات اساسی منهای ارزش فروش انتقال اموال سرمایهای) طی دوره آماری که اعلام شده است. کارگاههای صنعتی ۱۰ نفر کارکن و بیشتر کشور در سال ۱۴۰۰ حدود ۱۵۷۸۶۸۴میلیارد ریال سرمایهگذاری کردهاند که نسبت به سال ۱۳۹۹ (۱۱۲۶۷۶۵)، ۴۰.۱درصد افزایش را نشان میدهد. از این رقم ۱۶۲۲۱۲ میلیارد ریال (با سهم ۱۰.۳درصد) مربوط به کارگاههای ۴۹-۱۰ نفر کارکن و ۱۴۱۶۴۷۱ میلیارد ریال (با سهم ۸۹.۷درصد) مربوط به کارگاههای ۵۰ نفر کارکن و بیشتر است. نکته مغفول این گزارش وضعیت سنعت خودروسازی کشوراست که مجموع زیان انباشته تنها دوشرکت بزرگ خودروسازی کشور بالغ بر 200 هزارمیلیارد تومان شده است .
در سال ۱۴۰۰ بیشترین ارزش سرمایهگذاری ایجادشده با ۵۵۶۴۰۵ میلیارد ریال مربوط به فعالیت «تولید فلزات پایه» و کمترین ارزش سرمایهگذاری با ۳۸۶ میلیارد ریال مربوط به فعالیت «تعمیر و نصب ماشینآلات و تجهیزات» است. در کارگاههای صنعتی ۱۰ نفر کارکن و بیشتر، استان اصفهان با ۲۴۱۱۶۷ میلیارد ریال و پس از آن استانهای فارس و کرمان به ترتیب با ۱۳۹۹۴۰ و ۱۳۱۱۹۶ میلیارد ریال بیشترین و استانهای کهگیلویه و بویراحمد با ۴۹۶، ایلام با ۱۸۹۳ و چهارمحال و بختیاری با ۳۸۸۵ میلیارد ریال کمترین ارزش سرمایهگذاری را در سال ۱۴۰۰ داشتهاند. این در حالی است که نرخ رشد سرمایه گذاری در دهه گذشته منفی و کمتر از استلاک سرمایه گذاری های قبلی بوده یعنی سرمایه گذاری نه تنها افزایش نداشته بلکه حدودا 40 درصد کاهش یافته است . حجم حقیقی انباشت سرمایه که در سال 1385 حدود 139 همت بوده در سال 1399 معادل 87 همت و در سال 1403 به 94 همت رسیده است . از طرف دیگر طبق آمارهای بانک مرکزی سالانه بطور متوسط بین 15 تا 20 میلیارددلار خروج سرمایه( بخوانید فرارسرمایه ) در ایران صورت میگیرد. بخشی از این فرارسرمایه را صادرکنندگان کالاها و خدمات انجام میدهند که ارزحاضل از صادرات را یا به کشور باز نمی گردانند و یا با کم نمائی درامد کمتر به سامانه ارزی بازمی گردد و در کشورهائی نظیر انگلستان ، اسپانیا ، کانادا و امارات و ترکیه عمداتا دربخش املاک سرمایه گذاری شده اند.
از طرف دیگر براساس گزارش سازمان تامین اجتماعی تعداد کارگاههای فعال تحت پوشش سازمان تأمین اجتماعی در پایان سال 1401 نسبت به سال 1400، با رشد 1/31 درصدی از مرز یک میلیون و 300 هزار واحد کارگاهی عبور کرد و تعداد بیمهشدگان اصلی یا اجباری نیز از مرز 15 میلیون و 500 هزار نفر گذشته است. گزارههایی که نشان میدهند بازار اشتغال در سال 1401 روند رو به رشدی داشته است. بطوری که وفق دادههای آمار از مرکز برنامهریزی و اطلاعات راهبردی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی، در پایان سال 1401، تعداد واحدهای کارگاهی تحت پوشش این سازمان از یک میلیون و 299 هزار و 584 به یک میلیون و 316 هزار و 723 کارگاه تولیدی یا خدماتی رسیده است. این بدان معنی است که درپایان سال 1401، با توجه به جمعیت 85 میلیون نفری حدود 46 میلیون و 420 هزار و 553 نفر یعنی 55 درصد جمعیت کشور تحت پوشش سازمان تامین اجتماعی بوده اند . تعداد بیمه شدگان « اجباری» 15 میلیون و557 هزار و 137 نفر بوده که از این تعداد 12 میلیون و 240 هزار و 525 بیمه شده اجباری مرد و 3 میلیون و 316 هزار و 612 بیمه شده دیگر زن بودهاند. مردان بیمه شده از رشدی برابر با 1/9 درصد روبهرو بودند. از مجموع 15 میلیون و 500 هزار بیمه شده اصلی« اجباری» ، تعداد 4 میلیون و 463 هزار و 911 بیمهشده خاص یعنی این افراد از طرحهای بیمهای خاص شامل بیمهشدگان اختیاری، حرف و مشاغل آزاد، بافندگان، رانندگان، کارگران ساختمانی، باربران انفرادی و گروهی، خادمان مساجد، زنبورداران، صیادان و کارفرمایان صنفی کمدرآمد استفاده کردهاند. درهمین سال تعداد بیمهشدگان اصلی غیرخاص به 10 میلیون و 777هزار و 569 نفر رسید ه که شامل
8 میلیون و 430 هزار و 24 نفر مرد و 2 میلیون و 347هزار و 545 نفر زن بوده اند. در سال 1401 تعداد بیمهشدگان اجباری خاص نیز به 4 میلیون و 463 هزار و 911 نفر شامل 3 میلیون و 573هزار و 439 نفر مرد و 890هزار و 472نفر زن بوده است . البته باید توجه داشت که بررسیهای سازمان تامین اجتماعی نشان می دهد ضریب پشتیبانی یا همان نسبت دخل و خرج این سازمان در سال 1401 برابر 4 درصد بوده که به معنای آن است که به ازای حدود 4 نفر بیمه شده اصلی یک نفر مستمریبگیر وجود داشته است. مقایسه این دوگزارش نشان میدهد که برای یافتن تعدادکارگران کارگاه های صنعتی باید بگزارش سازمان برنامه و بودجه و برای یافتن تعدادکل کارکران ایران باید به تعداد بیمه شدگان کارگری استنادکرد .درواقع شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان و بیمه شدگان و کارگران کشور متشکل ترین نهادهای مدنی و بازیگران اصلی برهمزدن توازن قوای سیاسی کشورمحسوب می شوند.
احمد- در جلسه امروز آمار و مستندات جالی ارائه شده که بنطرم جای تامل دارد زیرا احتمالا بسیاری گروه های سیاسی و بخصوص چپ ها شاید توجه نداشته اند که کل تشکل کارگری در کارگاه های صنعتی حدود دومیلیون نفرهستند که می توان انهارا پرولتاریا به تعبیرمارکس قلمدادکرد .این ها کارگر متشکل احتمالا آگاه به منافع طبقاتی خودهستند یا بسادگی در این فرایند قرارمیگیرند. جون رفیق ارژنگ قبلا یک نسخه گزارش را برای من ارسال کرده بود ، من جدول زیررا استخراج کردم جون واقعیت این است که جنبش چپ ایران در شناخت طبقه کارگر در وانفسای قرن هیجدهم بسر می برد
شرح | کارگاه های 49-1 نفره | کارگاه های بیش از 50 نفر |
تعداد کارگاه ها | 22.861 | 7.554 |
% کارگاه ها | 75.2 | 24.8 |
تعداد کارکنان | 487.831 | 1.600.525 |
% کارکنان | 23.2 | 76.6 |
ارزش تولیدات -میلیاردریال | 6.093.816 | 48.515.944 |
ارزش افزوده -میلیاردریال | 1.943.386 | 12.808.208 |
% ارزش افزوده | 13.2 | 86.8 |
ارزش سرمایه گذاری-میلیاردریال | 162.212 | 1.416.471 |
% ارزش سرمایه گذاری- | 10.3 | 89.7 |
این جدول بما یاد می دهد که چپ ایران باید تمرکز خودرا برکارگاه های بزرگ قراردهد تا بتواند با به اعتصاب کشاندن آن اقتصاد جمهوری اسلامی را که هم اکنون هم فلج است از کاربیاندازد . این آمار وقتی گویا می شود که بدانیم بیش ترین ارزش افزوده در کل کارگاه های با بیش از ده نفر در استان تهران با 214.834 میلیارد تومان و پس ازان استان های خوزستان و اصفهان بترتیب با 197.709 و 119.023 میلیارد تومان بوده است یا چنانچه بتوان کارکنان واحدهای این سه استان بخصوص استان تهران و خوزستان را به همراهی با جنبش انقلابی کشانید رژیم از منبع ملی برای تداوم زیست و حکمرانی خودمحروم و فروپاشی آن سرعت خواهدگرفت.
فریبرز- گزارشات رفقا و استنادات متکی برامار وارقام انها دراین برهه زمانی که رژیم در مسیر فروپاشی قرارگرفته بطوری که همه حامیان وطنی آن از همه جناح ها به وحشت افتاده اند می تواند رسوائی انانی را که همیشه و در هرحالت و هرزمانی فرصت حمله به چپ ومارکسیسم را ازدست نمی دهند به همراه اورد. ما باید توجه کنیم اساس فلسفه مارکسیسم اقتصاد است که بر بال سیاست پرواز می کند. متاسفانه چپ ایران قبل و بعد انقلاب چندان به مقوله اقتصاد مارکسیستی روی خوش نشان نداده زیرا اقتصاد بر خلاف سیاست با شعار و هذیان گوئی قرابت ندارد. در سیاست می توان هرروز از این سنگر به ان سنگر خزید اما در اقتصاد سنگر همه عددورقم و امارمستند است . بقول یکی از رفقای زندان چشم اسفندیار چپ ایران اقتصاد مارکسیستی بوده است . هنوز هم اگر از بسیاری مدعیان چپ بپرسید ساخت اقتصادی ایران چرا سرمایه داری است نمی تواند بطور مستدل ومارکس وار با ارائه شاخص های مستند اقتصادی رابطه سرمایه و جامعه سرمایه داری را توضییح دهد. بسیاری از چپ ها از این تکته اساسی که سرمایه داری یک رابطه معنی دار اجتماعی است غافلند و تصور می کنند با تعداد کارگر و کارخانه می توان این رابطه را اثبات کرد درحالی که صرف وجوداین رابطه اجتماعی موید حضورسرمایه داری حتی در نیجریه می باشد. البته در این دهه گذشته چه در داخل و جه در خارج بخشی از اپوزیسیون تلاش کرده مبنای تحلیل های اقتصادی خودرا با اقتصاد مارکسیستی توضییح دهد که اتفاقا با اقبال جامعه روشنفکری و کارگران آگاه هم مواجه شده اند. دررابطه با قیب نورسیده چپ ها از دهه چهل و پنجاه خورشیدی، اسلامگرایی همچون یک ایدئولوژی ضدسرمایهداری و به عنوان رقیب مارکسیسم پا به عرصه سیاست و نظریه گذاشت. این ایدئولوژی و حاملان آن در انقلاب پنجاه و هفت پیروز شدند و توانستند دستگاه دولت را در اختیار بگیرند. این اسلام گرایان دوویژگی ممتاز چپ را که سخنوری و تشکیلات سازی بود را به عنیمت گرفتند غافل از ان که ویژگی سوم چپ بیان استدلالی وتحلیلی بود که اسلام گرایان فاقد آن بودند و در ضعف این ویژگی به آیات و روایات و دوره آخرالزمانی پناه می بردند.
بدیهی بود که در دوران جنگ دفاع از مالکیت خصوصی و کالائی شدن جامعه چندان ساده نبود ولی بعداز پایان جنگ بخش زیادی از حاملان این ایدئولوژی از آن گسستند به «راست» چرخیدند و ادبیاتی لیبرال و نولیبرال را جانشین اسلامگرایی ضدسرمایهدارانه کردند.مهرونشان این گسستگی بر پیشانی عمده منتقدین فعلی درون نظام و مدعیان اقتصاد آزاد وجوددارد ولی مشخص نیست جرا این آقایان و خانم ها جسارت ندارند گذشته خودشان را که بعضا ننگین هم هستند نقد کنند و کرارا موضوع را با حمله به چپ هائی که هیچ گاه در قدرت سهیم نبوده اند لاپوشانی می کنند. حتی همراهی و هم سوئی حزب توده و یا فدائیان اکتریت با ارتجاع مذهبی در دهه شصت نیز موجب نمی شود تصور گردد که گویا آنان همچون این آقایان در مسند قدرت بوده یا در قدرت سهیم بوده اند. شخصا اعتقاددارم اسلام گرایان با هر گرایشی از مجاهدین خلق اولیه تا منادیان شریعتی و بعثی های عرب علیرغم همه شعارها ی ضدسرمایهدارنه از همان ابتدا اسب تروای نیروئی در جامعه بوده که در پی دستیابی به موقعیت مسلط اقتصادی و سیاسی بودند. اسلامگرایی ضدسرمایهدارانه تنها تسمه نقالهای بود برای قدرتگیری گروههای اجتماعی هراسان از مدرنسازی شتابان و تناقضساز پهلوی. بنابراین «نولیبرال» شدن این «طبقه» نه حاصل گسست از «آرمانهای بربادرفته انقلاب اسلامی» که دقیقا حاصل جوهر حقیقی آن آرمانها ست. بدون شک این آرمان در پنهان که در بهترین لفافه ها در کتاب «اقتصادما» ایت اله صدر یا دست نوشته های مظهری و بهشتی متبلوربود جز در قالب تمامیت خواهی برای کنارزدن رقیب اصلی که همانا چپ ها بودند – فارغ از این که انها مصادیق چپ در ایران را توده ای ها و بعد انقلاب فدائیان می دانستند که هردو عملا با پیروی ازراه رشد غیرسرمایه داری طرفدارسرمایه داری دولتی بودند- راهکاردیگری نداشتند که سرمایه داری جهانی هم برخلاف نگرانی های اولیه دران مقطع یارو یاور آنان بود چرا که در کشتارسال 1360 ببعد و سپس نسل کشی 1367 ماشاهد اعتراض جهان رسانه ای نشدیم و مدتها موضوع با سکوت همراه بود. حاصل تلاش خمینی و یارانش و رئوس خطبه های سیاسی اکبررفسنجانی نوید برپائی حاکمیت سرمایه داری دولتی با لعاب و مرجعیت بازاریانی بود که از صادرات خشکبار،زیره و سالامبور به تاسیس یا خرید کارخانجات پتروشیمی و معادن و ظهور بورژوازی اسلامی روی آورده بودند. چپ ایران نیز که در بی دانشی مارکسیسم غوطه وربود و تازه سراز جنبش چریکی درآورده بود، نیزدرشناخت این بورژوازی ناتوان و بعضا به دامان آن غلطیدند. درحالی که مطالعه آثارمارکس ونوشته های مارکسیست های بعدی همچون هیلفردینگ و روزالوکزامبورگ – که در ایران هم متاسفانه ناشناخته بودند- تاکیدداشته در جهان واقع ازقرن نوزدهم به بعد واقعیت تاریخی سرمایه داری همواره به شکل های خاص وجود داشته است. همانطوری که در دورۀ پیشا سرمایه داری با چندگانگی و تعدد شکل ها روبروهستیم ، در دورۀ سرمایه داری نیز با همین مسئله مواجه ایم. تنها وجه مشترک شکل های گوناگون سرمایه داری، در عوامل نامتغیری نهفته است که در همگی آنها موجودند. از جملۀ این عوامل می توان برقراری رابطع اجتماعی سرمایه داری ازطریق ارزش اضافی، نظام مزدبگیری، انباشت برای انباشت و قوانین عملکرد و باز تولید ناشی از آن نام برد. این واقعیت مارکسیست ها را ناچار به پذیرش این نکته می کند که عوامل نامتغیر فوق الذکر در ساختار اجتماعی شوروی نیز وجود داشته اند. تکامل مراحل زیست جمهوری اسلامی گذار از آگاهی و ذهنیات جزوه چندصفحه ای ولایت فقیه به تشکیل دولت است. این سیرتطور ریشه در طبقات و گروهای مختلف جامعه جون بورژوازی سنتی« بازار» ، خردهبورژوازی مذهبی، بخشی از روحانیون و حتی بخشهایی از طبقه کارگر- خانه کارگر- ، تهیدستان و لمپنپرولتاریای شهری داشت زیرا معجون نهضت اسلامی و حزب فقط حزب الله همچون توری بزرگ مجموعهای ناهمگن از طبقات مختلف را زیر پرچم حزب الله جمع کرد. تنها وجه اشتراک این مجموعه ناهمگون حس کینتوزی شدید به طبقه متوسط -خردهبورژوازی نوین – و بورژوازی نوپای دوران پهلوی، و نوعی حس مذهبی مشترک با خودآگاهی شدید آنها بود که عملا توانستند از لشکر ناراضیان دولت پهلوی نیز یارگیری نمایند- نگاه کنید به ارتباطات فرماندهان نظامی ارتش و ساواک با روحانیون از دوره انقلاب تا سال های بعد که موضوع افشاشد- .شاید تخم اولیه چنین وضعیتی را اخوان المسلمین بنا نهاده بود با این توفیر که این نهضت فراگیردرهرکشوری رنگ و بوی ملی یا مذهبی خودش را داشت . سرمایه داری جهانی هم که درسالهای 1357 در فکر مهارکمربندی اتحادجماهیرشوروی و به چاله انداختن آن در افعانستان بود با این نهضت های نه چندان متعارف از زاویه ضد کمونسیت بودن آنها سر سازگاری داشتند که در کتاب « بازی شیطانی» نوشته رابرت دریفوس افسرارشد سابق سیا این مسائل افشا شده است. این سرمایه داری اسلام گرایانه که مذهب و دین را مستمسک و توجیه سلطه گری شکلی خشن از رابطه سرمایه در قرن حاضررا قرارداده که متاسفانه در برهه ای از تاریخ و حتی در حال حاضر حتی موجبات همراهی و یا گمراهی بخشی از چپ را هم فراهم آورده بود.
ماهیت این گونه سرمایه داری آن است که شهروندانش احساس می کنند ديگر آينده اي ندارند و مدام از گذشته حرف مي زنند. آنان همچون کسی که خيلي دويده باشند و نفس آنها بند آمده باشد لذا مرتب برمي گردند و راهي را كه دويده اند اندازه مي گيرند . یکی هم نیست بپرسد خوب که اندازه هم گرفتید حالا کجا هستید ؟! هنر این نوع حکومت های سرمایه داری مذهبی ارتجاعی درعمل که معیشت زندگی را چنان بر آحاد زحتمکشان تنگ می سازند تا انهارا به گرفتاری روزمرگی زندگی مادی سوق دهند زیرا چنین وضعیتی ، انسان را ضعیف، مطیع، احمق و قابل ترحم می کند. از او موجودی می سازد که توانایی عشق یا نفرت را ندارد، فردی که هر لحظه حاضر است آخرین بقایای اراده آزادش را فدا کند تا شاید کمی از این نگرانی بکاهد.مردم بعداز یک دوره مبارزه که نتیجه بخش نیست تصور می کنند چنانچه نسبت به سرنوشت خود صبور و حتی بی تفاوت شوندد ، زندگانی هم با آنها سر سازش بیشتری نشان خواهدداد .آنها با همه کشش و کوشش ها به چیزهایی که بیشتر در پی آن ها بوده اند کمتر می رسند.غافل از این که روزگارستمگران حتی به انها اجازه زیست بیطرفی را در حاکمیت ارتجاعی مذهبی نخواهدداد. شاید برای همین باشد که امثال کیانوش معتقد بودند هرگز برای عاشق شدن دنبال باران و بابونه نباش! گاهی در انتهای خارهای يک کاکتوس، به غنچهای می رسی که زندگيت را روشن میکند ..در برهوت استبداد زدهای که هستی و حیات انسان در آن همواره تاختگاه بوالهوسیها و لگام گسیختگیهای حاکمان خودکامه بوده، و در این برهه ماشین زده که همه پیوندهای انسانی از هم گسیخته و تنهایی و هراس همزاد آدمی شده، تنها پناهگاه انسان، وادی همبستگی است.
ژینا- من به عنوان نسل هشتادی که در بحبوبه جنبش زن -زندگی -آزادی با این محفل آشنا و جذب شده ام فهمیده ام چپ ایران غریب بوده است . میدانم که چپ ایرانی در بزنگاه های تاریخی در سال 1332 و اوائل دهه شصت دسته گل آب داده و خودمن مدتها ضدچپ بودم. راستش اگر ان روزها در تظاهرات با رفیق فریبرز برخورد نکرده بودم هنوز هم مثل بسیاری چپ ها و یا پنجاه وهفتی ها را مسبب تیره روزی مردم ایران می دانستم. امروز که بخودمان نگاه میکنم و این گزارشات را می خوانم و در بحث های درون محفلی شرکت دارم و نتایج بحث ها را به سایر دوستانم منتقل میکنم مشاهده میکنم آنها نیز دجار پوست انداری شده و از هاله ضد چپ درامده اند. این قسمتی را که رفیق فریبرز توضییح داد که :«در حکومت های مذهبی ویرانگر شهروندانش احساس می کنند ديگر آينده اي ندارند و مدام از گذشته حرف مي زنند. آنان همچون کسی هستند که خيلي دويده باشيندو نفس آنها بند آمده باشد لذا مرتب برمي گردند و راهي را كه دويده اند اندازه مي گيرند . یکی هم نیست بپرسد خوب که اندازه هم گرفتید حالا مجا هستید ؟! هنر این نوع حکومت های سرمایه داری مذهبی ارتجاعی آن است که معیشت زندگی را چنان بر آحاد زحتمکش تنگ می سازند تا انهارا به گرفتاری روزمرهی زندگی مادی سوق دهند زیرا چنین وضعیتی ، انسان را ضعیف، مطیع، احمق و قابل ترحم می کند. از او موجودی می سازد که توانایی عشق یا نفرت را ندارد، فردی که هر لحظه حاضر است آخرین بقایای اراده ی آزادش را فدا کند تا شاید کمی از این نگرانی بکاهد». عملا در مورد بسیاری حتی دوستانی که در جنبش مهسا شرکت داشتند صادق است نوعی گذشته گرائی بخصوص دررابطه با تاریخ قبل اسلام ایران بویژه حاکمیت پهلوی ها وجوددارد که اگر کسی نداند باورخواهدکرد که گویا در دوران پهلوی ها آزادی و دمکراسی وجوددارد. خوب شد من با شماها آشنا شدم . یادم می آید وقتی رفیق فریبرز را به صورت ناشناس برای سخنرانی در جمعی از فعالان دانشکده دعوت کردیم اودر مقابل انتقادات جوان ترها و بخصوص نسل زد و دهه هشتادی ها خیلی آرام گفت من توصییه میکنم شما نسل جوان نه حرف من را قبول کنید و نه حرف اپوزیسیون از هررقم . بروید کتب ونوشته ها و مصاحبه های سران حکومت پهلوی که در سایت تاریخ شفاهی هاروارد به همت حبیب لاجوردی تهیه شده مطالعه کنید . اگر بازهم به همین جمع بندی رسیدید فبح المراد و اگر فهمیدید که دچار اشتباه شده اید و مصادیق انقلاب و صدانقلاب را قاطی کرده اید یک جلسه دیگر با هم گپ خواهیم زد. یادمه مهسا هم همان روز بعد جلسه امد و گفت این دوستت علیرغم ارامش ومتانت و تسلط بر بحث اگر چه از اتهامات پنجاه وهفتی بچه ها ناراحت بود اما عصبانی نشد و همین باعث شد بچه ها به سمت ما کشش پیدا کنند. شاید اگر حضور فریبرزو مرتضی در تظاهرات ها همدوش جوانان نبود که بچه ها دیدند چطور اعلامیه ها در هواپخش شد اگرچه نمی دانستند کارکیست ولی احتمالا حدس می زدند کار این دوتاغریبه است. ما تا ان روز فقط شعار می دادیم ولی از اعلامیه خبری نبود . درست است که همه این روزها از طریق شبکه های اجتماعی از همه اخبار مطالع می شوند ولی ان اعلامیه ها که مارا به دادن شعارهای سراسری و تشکل های شبکه ای بدون اتصال به همدیگر دعوت کرده بود روی بجه ها تاثیرداشت . البته که خودبچه ها می دیدند چندنفر پنجاه و هفتی فعالتر از خودشان در تظاهرات حضوردارند و سریعا غیبشان می زند. پخش اعلامیه« چپ ها یا پنجاه و هفتی ها چه کسانی هستند» ، در دانشگاه تهران ، امیرکبیر و شریف تاثیر خوبی داشت جون تا آن روز ما حرف چپ ها و پنجاه و هفتی ها را عموما از کانال های گروه های سیاسی خارج نشین شنیده بودیم ولی ان روز احساس کردیم عده ای از آنها در میان ما و از خودما هستند.
شهرام- خوشبختانه دسترسی ازاد همه کسانی که در جستجوی حقیقت و به دوراز حب و بغض هستند به اطلاعات و مستندات وجوددارد اگرجه خوب حجم رسانه های اپوریسیون سلطنت طلب و جمهوری اسلامی که اتفاقا در اعهام زنی و انگ زدن به چپ همسو وهمداستان هستند بسیارزیاداست و اگرچه نظریه پردازان این دو جریان همه اوقات و برنامه های رسانه های خبری راپرکرده اند ولی حضور چپ در ایران علیرغم تعدد و پراکندگی و نداشتن اندیشه واحد و بخص.ص نقش چپ در کردستان و این اواخر در سیستان و بلوچستان و اذربایجان باعث شده که جوانان کمی هشیارتر به گذشته بنگرند. نکته ای که بچه ها را به تردید در مورد پنجاه و هفتی ها یا چپ ها واداشته این است که می بینند ظاهرا سلطنت طلبانی که ادعای مبارزه با رژیم جمهوری اسلامی را دارند عینا همسو با گردانندگان رژِیم مرتبا بر علیه چپ ها ، جنبش کردستان تحت شعارتجزیه طلبی زیر یک پرچم قرارگرفته اند. خوشبختانه چپ نوین که در ایران هم پاگرفته توانسته با همه محدودیت ها حتی با برگزاری سخنرانی بخشی از این تبلیغات را خنثی کند. چند هفته که ارژنگ در دانشکده فنی در باره اپوزیسیون خارج کشور در یک گفتگوی گروهی بحث مفصلی داشت و توانست پوزه دوسه تا از بچه پر رو های فرشگردی را بخاک بمالد. انها مدعی بودند رضاشاه و محمدرضاشاه حکومت لائیک داشته ولی چپ ها جانب ارتجاع مذهبی را درسال 1357 گرفتند. ارژنگ با یادآوری اصل اول قانون اساسی نظام شاهنشاهی نشان داد که هردو پهلوی از آغاز با نیروهای مذهبی برعلیه آزادیخواهان اعم از نیروهای ملی و چپ همداستان بودند. وقتی ارژنک اصل اول را قرائت کرد سکوت محضی درگرفته بود چون فکر کنم هیچکس قانون اساسی نظام شاهنشاهی را نخوانده بود تا بداند انها هم این قدر که ادعا می کنند غیرمذهبی نبوده اند. اصل اول قانون اساسی اعلیحضرت شاهنشاه اریا مهر می گوید :«مذهب رسمي ايران اسلام و طريقه حقه جعفريه اثني عشريه است بايد پادشاه ايران دارا و مروج اين مذھب باشد. اصل دوم :مجلس مقدس شوراي ملي که به توجه و تایید حضرت امام عصر عجل االله فرجه و بذل مرحمت اعلیحضرت شاھنشاه اسلام خلداالله سلطانه و مراقبت حجج اسلامیه کثراالله امثالھم و عامه ملت ايران تاسیس شده است بايد در هیچ عصري از اعصار مواد قانونیه آن مخالفتي با قواعد مقدسه اسلام و قوانین موضوعه حضرت خیرالانام صلي االله علیه و آله و سَلم نداشته باشد ومعین است که تشخیص مخالفت قوانین موضوعه با قواعد اسلامیه بر عھده علماي اعلام ادام االله برکات وجود هم بوده و هست لهذا رسما مقرر است در هر عصري از اعصار ھیاتي که کمتر از پنج نفر نباشد از مجتهدین و فقهای متدينین که مطلع از مقتضیات زمان هم باشند به اين طريق که علماي اعلام وحجج اسلام مرجع تقلید شیعه اسامي بیست نفر از علماء که داراي صفات مذکوره باشند معرفي به مجلس شوراي ملي بنمايند پنج نفر از آنها را يا بیشتر به مقتضاي عصر اعضاي مجلس شوراي ملي بالاتفاق يا به حکم قرعه تعیین نموده به سمت عضويت بشناسند تا موادي که در مجلس عنوان مي شود به دقت مذاکره و غور رسي نموده هريک از آن مواد معنونه که مخالفت با قواعد مقدسه اسلام داشنه باشد طرح و رد نمايند که عنوان قانونیت پیدا نکند و رأي اين هیات علماء در اين باب مطاع و بتبع خواهد بود و اين ماده تا زمان ظهور حضرت حجة عصر عجل االله فرجه تغییر پذير نخواهد بود.». ارزنگ وقتی اصل 48 را خواندکه :«اعلیحضرت همایون شاهنشاه مي تواند هريک از مجلس شوراي ملي و مجلس سنا را جداگانه و يا هردو مجلس را درآن واحد منحل نمايد و تصمیات مجلس موسسان به اکثريت دو ثلث آراء کلیه اعضاء اتخاذ و پس از موافقت اعلیحضرت همایون شاهنشاهی معتبر و مجري خواهد بود. اين اصل شامل هیچیک از اصول قانون اساسي و متمم آن که مربوط به دين مقدس اسلام و مذهب رسمي کشور که طريقه حقه جعفريه اثني عشريه مي باشد و احکام آن و يا مربوط به سلطنت مشروطه ايران است نمي گردد و اصول مزبور الي الابد غیرقابل تغییر است» ولوله ای درگرفت . بچه ها مرتب از اون فرشگردی که سلطنت طلب بودند با متلک می گفتند بابا اعلیحضرت شما هم که مثل ولی فقیه منصوب خداوپیغمبربوده است. ». بنظرم ما باید روی دانشگاه ها نیروی بیشتری بگذاریم. بحث یگی از افراد شرکت کننده در جلسه ان روز خیلی تاثیرگذاشت. او می گفت اندیشه سیاسی چپ ایرانی صرفا برای مبارزه ساخته شده بود و نمیتوانست رفتاری مدنی داشته باشد. چپها مبارزان خوبی بودند. اما پیوندهای محکمی با همان مردمی که از آنها دفاع میکردند نداشتند. در نتیجه چپها به تعبیری برگرفته از ادبیات چپ «جاده صاف کن» اسلامگرایان شدند و نتیجه تجدد چپ گرا یکباره به ضد خود بدل شد، یعنی به جریانی راه داد که مبارزه با امپریالیسم را به مبارزه با مدرنیته تبدیل کرد. سرنوشت اتحاد جماهیر شوروی شوروی هم نشان داد که این ضدیت با مدرنیته در آنجا هم ریشه دوانده بود. منتها در چپ این ضدیت به صورت انزواگرایی و انقلابیگری ظاهر شد (از پرده آهنین روسی و چینی و کوبایی تا نوع ولایی آن در ایران) و در اسلام گرایان به صورت نفی تجدد و بازگشت به صدر و سلف با گفتارهای جلال آل احمد . در ایران بعد از سال های سی و بعد از جنگ جهانی دوم دو نیروی بزرگ در حال رشد بودند یکی دربار و طرفداران اردوی غرب و دیگری حزب توده و هواداران اردوی شرق. و هر دوی اینها به سطحیترین صورت به رشد و توسعه خود در کشور پرداختند. اگر چپگرایان دستور کار نوسازی را از مسکو و پکن تقلید میکردند، غرب گرایان هم مقتدایشان پاریس و لندن و واشنگتن بود. هر دو در تقلید مشترک بودند که این موضوع تنها بر آشوبهای ذهنی و اجتماعی دامن میزد و منجر به ساختن فرهنگی اصیل نمی شد . .متاسفانه اندیشه چپ سنتی که در فرنگ حزب تده ریش داشت در ایران پایه ای را بنا نهاد که اهل کتاب و فکر را به آنچه در جهان غرب میگذرد بدبین ساخت. این برای چپ هم تاکتیک بود هم استراتژی تا رابطه غرب گرایان ایرانی را با جهان بیرون از کشورهای برادر سست کند یا ایشان را متهم به خیانت نماید . نوع افراطی این گرایش پدید آمدن گروههای ضدمدرنیته در ایران همجون جلال آل احمد بود که تئوریسین آنها فیلسوف نمای فاشیستی چون سید احمدفردید بود که هدفشان دفن کردن امر مدرن است و مواضع اجتماعیشان ضد همه مظاهر نوگرایی و گرایش به غرب محسوب میشود و طبعا خود را در تضاد با طبقه متوسط ایران تعریف میکنند. ِ غربستیزی آنان از ایستار سنتپسند و ضدمدرنیته آنان میآید، ایستاری که در تعمیمی «ایگوتونیک» ، جهان را رو به زوال، و مدرنیته را آینه سقوط میبیند .چنین ایستاری در تفکرات الهی آخوندی مثل خمینی یا پیروان جبهه پایداری ناشی از نوستالژیای زیستجهانِ از دسترفته سنتی است که پایه دگماتیک قراردارد. همین خصلت، آنان را به بستر عاطفیِ رُستنگاه شوم بنیادگرایی نزدیک میکند تا درست مثل همسایگانِ بنیادگرای خود، ذوق وافری به گردن فرازی مذهبی و گاهی هم ملی در به خاک مالیدنِ پوزه اینوآن به ویژه« غرب » داشته باشند.اگر هم از عموم این ها بپرسید منظورتان از غرب چیست تنها امریکا و انگلستان را مثال خواهنداورد درحالی که فرهنگ غرب ریشه در آلمان و فرانسه دارد. تعصبات ایدوئولوژیک در حوزه چپ طرفدار اتحادجماهیرشوروی نوعی بدبینی بنیادی نسبت به غرب دامن زده شد که آن را به تعبیرملای ضدمدرنیته آیت الله خمینی برابر با «شیطان» کرده است، یعنی دیونمایی از غرب. و به نوبه خود خوشبینی به شرق. این خوشبینی کمی پیش از این حتی در صورت تعصب به روسیه هم بروز مییافت، چیزی که ممکن است امروز فراموش کرده باشیم اما تا سالهای اول انقلاب و حتی تا دهه ۸۰ میلادی هم وجود داشت، یعنی رفتار و گفتار کسانی که اتحاد جماهیر شوروی را واقعا بهشت تصور میکردند. بعدها که شیفته گان شوروی فدائی به اتحادجماهیر شوروی مهاجرت کردند و چشم بر واقعیات آن روزگار دوختند، بربادرفتن این خوش بینی ها با نقل روایات واقعی در کتب «خانه دائی یوسف »، «سفر بال برآرزو» نوشتند. چپ ایرانی با اقسام گرایش های آن که عموما هم در اقلیت قرارداشته یا محلی از اعراب نداشته حداقل از سال های بعدمشروطیت در مواجه با مسئله اسلام و اسلام گرایان گوناگون نظیر مجاهدین متاسفانه در مخمصه ایدئولوژیک- سیاسی قرارداشته بطوری که همیشه در نوشتار و مواضع مردد بوده آیا باید به اتحادی تاکتیکی با اسلام گرایان حول نقاط مشترک، یعنی مبارزه با امپریالیسم (آمریکایی)، استعمار (اسرائیل) و دفاع از حقوق دموکراتیک در برابر رژیم های سلطنتی یا استبدادی، تن داد ؟ یا باید به طور سیستماتیک از دینداران بر سر مسئله سکولاریسم، حقوق زنان یا فرقه گرایی فاصله گرفت و با آنها اختلاف نظر داشت ؟ شاید بتوان تبلور این مخمصه را در نوارمذاکرات رهبران سازمان چریکهای فدائی خلق ( حمیداشرف و بهروز ارمغانی ) و رهبران بخش مارکسیست مجاهدین ( تقی شهرام و جوادقائدی ) مشاهده کرد.شاید بتوان بصراحت گفت که چپ روشنفکری ایرانی اعم از توده ای وجنبش چریکی فدائی دوران 1360-1350 صد پله عقب تر از روشنگران دوره مشروطیت بودند که رسما برعلیه مذهب ارتجاعی و رهبران مذهبی متحجر می نوشتند و می سرودند .
بعد از انقلاب اگرچه عموم چپ ها مشی مسلحانه تروریسم مجاهدین را قبول نداشتند اما بعلت شدت دستگیری ها و اعدام و کشتار بعداز سال های بحرانی دهه شصت ضعیف و پراکنده و عملا هم بخارج مهاجرت کردند . حتی آن بخشی که در کردستان جاخوش کرده بود پس از شدت سرکوب ها به اوپا مهاجرت کرد. اگرچه این تفرقه و بحران چپ ایرانی نیز درچارچوب «گردش به راست جهانی» و بحران های جهانی چپ قرار دارد یعنی از نفس افتادگی که معنای آن اگر نگوییم ناپدید شدن کامل یک جنبش گسترده جهانی سازی که دوران اوج خود را در دهه ۲۰۰۰ داشت، تنها یک نشانه از آن است. البته ذات عدالت طلبی چپ واقعی نشان داده ازنفش افتادگی چپ بدان معنا نیست که چپ دیگر چیزی برای گفتن در مورد ایران و ژئوپلیتیک منطقه ای ندارد . بازسازی جنبشهای سندیکائی و اتحادیههای کارگری دردهه اخیر فرصت مناسبی برای بازگشت مجدد چپ به معبد فراهم ساخت که می تواند در آینده به نماد مبارزاتی طبقه کارگر و جنبش شهری تبدیل شود . در این میان تنها پیوند بین چپهای تضعیف شده ایران با جنبش کردستان به عنوان تنها حلقه پیوندی که آنها را از هم جدا نمیکند عمل کرده است. او تاکید کرد نقش چپ ایرانی با پرچم حزب توده در اعتلای هنرو فرهنگ کشور بی نظیر بوده وتاثیر حزب توده فارغ از عملکرد سیاسی خود در این بخش قابل تحسین است. این رفیق که متاسفانه بعد آن جلسه دیگر اورا ندیدیم در پاسخ یکی از دانشجویان که مدعی بود چپ ها از دوران شاه سیاه نمائی کرده اند با ارائه اسامی زیادی پاسخ دادشما نسل جوان کشور آیا تا به حال از خودتان پرسیده اید چرا ساواک تقریبا همه نویسندگان و هنرمندان معروف کشوررا لااقل یک بار احضار و بسیاری از انها سابقه بازداشت داشته اند . ایا می توانید بفرمائید افرادی نظیر شاملو –مهدی اخوان ثالث –محمود اعتمادزاده -داریوش فروهر- پروانه فروهر–علی محمد افغانی –داریوش اقبالی– عبدالعلی بازرگان –مهدی بازرگان –حبیبالله پیمان –انور خامهای –کرامتالله دانشیان –محمود دولتآبادی –نجف دریابندری –صادق زیباکلام –غلامحسین ساعدی –ابوالقاسم سرحدیزاده –فرج سرکوهی –سعید سلطانپور –احمد سمیعی گیلانی –علی شریعتی –غلامحسین صدیقی – امیرمختار کریمپور شیرازی –مرتضی کیوان –عاطفه گرگین –خسرو گلسرخی –احمد محمود –خلیل ملکی –شاهرخ مسکوب –عباس میلانی –ابراهیم یونسی –محسن یلفانی – دکتررضابراهنی -پرویزنیکخواه- دکترپارسانژاد- ویداحاجبی – اشرف دهقانی -محمدعلی عموئی – باقرزاده- شلتوکی – کی منش و حجری (افسران حزب توده بودند که بعد از ۲۵ سال از زندان آزاد شدند) -شکراله پاک نژاد- ناصرکاخ ساز- غنی بلوریان ( بعداز بیست سال زندان آزادشد) -از دیگر زندانیان کرد فواد مصطفی سلطانی، طیب روح الهی، حامد طاهری، جمال رحیمزاده و خلیل بلوریان -فاطمه سعیدی ( رفیق مادر) -از گروه گلسرخی عباس سماکار طیفور بطحایی ورضا علامه زاده -یحیی رحیمی – هوشنگ عیسی بیگلو- فرج اله سعیدی – غلام ابراهیمزاده – هادی غبرایی – عزت آقاپور- کیومرث قلی زاده – سیاوش بیرنوند – ناصر هارونی- اصغر بینیازان -عباس مظاهری – علی اشرف درویشیان – نقی حمیدیان -بهزادکریمی- علیرضا شکوهی – رستم بهمنی – انوشیروان لطفی – اصغر فرجخواه- بیژن چهرازی- محمدعلی پرتوی- علی مهدیزاده ولوجردی – محمدرضازمانی – عبداله افسری – محسن دماوندی – یوسف آلیاری- قزل ایاغ – مهرداد پاکزاد- چنگیز احمدی – برادران خسرو شاهی – مسعود شماعی – عبدالمجید روشنفکر- علیرضا تشید – رضا قریشی – علی ماهباز- بهروز سلیمانی- منصور اسکندری- هبت معینی- حسین قاسمنژاد- زین العابدین کاظمی- گاگیک آوانسیان- هدایت اله معلم – حمید رضا عصمتی – آصف رزم دیده،-صابر محمدزاده، کسری اکبری کردستانی – مهدی حسنی پاک- اکبر صادقی بناب- بهروز غیاثوند- محمدعلی زابلی – محمودطریق الاسلام – رشیدحسنی( پسر ملاحسنی امام جمعه ارومیه) – واز هواداران سازمان مجاهدین مسعودرجوی – موسی خیابانی – محمدرضا طلوع شریفی ، علی حاج فتحعلی، محمد اسماعیلی و داوود سهیل ، مرتضی مثنی – یداله آبهشت- نامور صفایی – جواد زنجیره فروش- شهاب راسخ دهکردی- سیاوش سیفی – محمد ضابطی- مصطفی موسوی، عزت اشتری، حسین جنتی ( فرزند آیت اله جنتی)- محمد رضا راطبی – اصغر محکمی – محمدرضا سعادتی – ابوذر ورداسبی – رحیم حاج سید جوادی – حسین معین فر – مرتصی احمدی- شعبانعلی اردکانی و صدها نفر دیگر – علیرغم آن که تعداد محدودی از این افراد به همکاری با رژیم شاه پرداختند- چرا بخشی از عمر خودرا در زندان های شاه بسربردند و متاسفانه رزیم جمهوری اسلامی هم در تعقیب وظیفه ارتجاعی مذهبی خودبسیاری از زندانیان دوره شاه را اعدام و نابودکرد؟ تاکید ایشان در پایان گفتگو که با وجودی که برآمدن خمینی محصول بستن سنگ و رهائی سگ توسط ساواک و نظام محمدرضاشاهی بوده اما چپ هیچگاه رژیم خمینی قابل قیاس با رژیم هیچ یک از دو پهلوی ندانسته و برنامه های توسعه پدرو پسررا علیرغم آمرانه بودن در جهت منافع ملی ایران یان می دانند. این رفیق اشاره کرد این که در حال حاضر نمی توان طرفدار نظام جاکمیتی مبتنی بر سلطنت موروثی و عطیه الهی بود را صرفا تجربه تاریخی تائید می کند زیرا برآمدن حتی افراد خیرخواه درنظام های فاقد اهرم های نظارتی و پاسخگوئی در عصر دانش و دانائی مانع زندگی آزادنه شهروندان و برقراری دمکراسی مردمی است
ناصر- همه بحث های بالا و آمارها نشان از فروپاشی حکومتی دارد که با دست یابی بر حدود 3000 میلیارددلاردرآمد ارزی و حاکمیت در کشوری که سومین ذخایر نفتی جهان و اولین ذخائرگازی را دارا بوده ولی در خاموشی برق . گرفتار و ناچار به واردات گاز و بنزین از خارج شده است . ثمره حاکمیت اسلام ناب محمدی وولایت فقیه درغلطیدن بیش از چهل درصد جمعیت کشور به زیر خط فقر وجایگزینی پخمه گان با سیل مهاجرت نخبگان ، احتمال حمله نظامی اسرائیل به زیرساخت های کشور ، بیکاری بالای بیش از 60 درصد نیروی مستعد کار و نابودی زیست محیط انسان ها ، حضور میلیون ها معتاد و افزایش بی سابقه فروپاشی خانوارها از طریق افزایش نرخ طلاق وتبدیل شدن دزدی و سرقت بعنوان شغل که همگی علائم فروپاشی نظامی هستند که روزگاری خودرا در جایگاه تقدیش امت قرارداده و امروزه دشنام و نفرین خیرات مردم، مردگان رهبران را در درون قبر به لرزه درآورده است . در چنین وضعیتی که با برآمدن ترامپ تقارن پیداکرده دستورکار مبارزان و اپوزیسیون واقعی آماده شدن برای فروپاشی یا گذار می باشد. خامنه ای بعنوان سیاستمداری که قریب چهل سال با انواع دوز و کلک های سیاسی آشنا است به زیرکی دریافته که مرگ وی پایان حاکمیت مذهبی شیعه و شاید هم به پستورفتن خود مذهب شیعه برای همیشه باشد. او همچون خلف پیشین خود خمینی درصدد است بهرطریق ممکن این رژیم تداوم یابد اما او به نیکی میداند که زمانه ، زمانه برآمدن اودر سال1368 نیست که ملای رمالی همچون رفسنجانی با تردستی احمد خمینی ونقل روایت از خمینی مرده ، جانشین خودرا تعیین نماید. جنگ قدرت بین جناحین حکومت نیز براین بحران افزوده است. عملکرد خامنه ای در حذف همه کسانی که روزگاری پتانسیل جانشینی را داشتند کاررا بجائی کشانده که رژیم در فقدان خامنه ای بی سر باقی خواهدماند. حمله اسرائیل به غزه ،لبنان و ایران و ترور عناصرارشد نظامی -سیاسی خامنه ای را به وحشت انداخته تا هرچه زودتر موضوع جانشینی خودرا تعیین تکلیف نماید. رژیم جمهوری اسلامی که در پروپاگاندای سیاسی شهره شده در یک نمایش از پیش ساخته شده و همزمان با تهدیدهای اسرائیل برای زدن سر افعی در تهران با به راه انداختن سخنرانی توسط عناصر معلوم الحالی نظیر عباس پالیزدار و عبدالرضا داوری و چند جوجه آخوند امام جمعه درصد برامده که موقعیت جانشینی مجتبی خامنه ای را رصد کنند تا برآیند افکار عمومی را در این رابطه مورد سنجش قراردهند. ازطرف دیگر دارودسته اصلاح طلبان منفورمردم نیز با پیش کشیدن پای حسن خمینی که همچون پدر ناخلفش غرق در خوش گذرانی شخصی با پول بیت المال است درصدد رقابت با مجتی خامنه ای هستند. حماقت اصلاح طلبانی امثال مرعشی و کرباسچی آن است که هنوز نفهمیده اند برآمدن دکترپزشکیان و تغییرات اخیر در گزینش سه استاندار در استان های کردستان ، سیستان و خوزستان نه اراده پزشکیان که اخرین تیرترکش شخص خامنه ای برای مقلب القلوب کردن خوددر واپسین روزهای ننگین ولایت است. خامنه ای درصدد است با هماهنگی رکن رهبری سپاه و برخی امرای ارتش با همراهی روحانیون مرتجع ، زعامت مجتبی را هموارسازد . بدیهی است از منظر جمهوری اسلامی مجتبی خامنه ای که ایت الهی خودرا در کلاس پدر فراگرفته بیش از هر آخونددیگری و حتی سیدحسن خمینی توانائی و شایستگی رهبری را دارا می باشد زیرا در دودهه گذشته حداقل در بیت پدر نبض اموررا بدست داشته و از ارتباطات گسترده با دستگاه سرکوب ، فرماندهان فاسد سپاه پاسداران و ارتش ، روحانیون جیره خوار بودجه بگیر برخورداراست. سابقه حکومت سلطنتی ولایت فقیه پدر به پسر نیز از دیر باز با رخنه فرایرانی گری به درون تشیع از دوران زعامت علی وجودداشته که حتی برخی از فرزندان اعقاب بعدی وی که واجد حداقل شرایط نبودند به جانشینی ولایت فقیه زمان یا امامت خودانتخابی برگزیده شده بودند. کافی است نفر بعدی چراغ سبز رابطه فعال را به امریکا نشان دهد تا حمایت بین المللی با ارسال تبریکات صمیمانه به سوی وی گسیل شود . اعمال برخی آزادی ها از بعد انتخابات در بعضی امور غیرحاکمیتی نظیر شل کردن افسار مبارزه با حجاب ، رقص و اواز و طرح شعار توسعه ایران به روش محمدبن سلمان در چندمدت اخیر بعد انتخابات در همین رابطه قابل تبیین است . تنها اشتباه آقایان که امید است آخرین اشتباه آنان باشد این است که نسل مهسائی و نسل زد که بیش از چهل درصد جمعیت کشوررا تشکیل میدهند نه انقلاب را دیده اند و نه جنگ را مشاهده کرده اند لذا به قصه های من آنم که رستم بود پهلوان و فاتح درب خیبر باور ندارند و اتفاقا از جنبش سبز در سال 1388 شعار «مجتبی بمیری ، رهبری را نبینی » به درستی هدف رژیم را از همان موقع به زیر ضربه مبارزان خیابانی کشانید.نکته دیگری که در محاسبات خامنه ای مغفول مانده آن است که در سال 1368 و تا هم اکنون خامنه ای خودرا نسبت به فرماندهان خودشیفته و فاسد سپاه و ارتش سابقه دارتر و اولی تر میداند در حالی که مجتبی خامنه ای از هیچیک از رهبران فعلی سپاه از نظر سابقه با توجه به آیه « السابقون والسابقون» اولی تر نیست و بعید نیست بلافاصله بعدمرگ خامنه ای سپاه با یک کودتای ضربتی قدرت را دردست گرفته و حکومتی نظیر پاکستان برپادارد. اهرم دست سپاه برای کودتا از یکطرف واحد سپاه حفاظت انصارالمهدی است که عملا حفاظت از همه شخصیت های سیاسی- نظامی کشوررا بر عهده دارد ومی تواند درعرض یک شب ترتیب حصر ، دستگیری یا قتل همه مخالفان خودخوانده را از طریق محافظان آنها بدهد کما اینکه در همه قتل های مشکوک بعد انقلاب منتقدین درون نظام محافظان آنها نقش داشته اند؟! و از طرف دیگرواحدهای مستقل استانی سپاه می باشد که فرماندهان آن در حال حاضر توسط شخص خامنه ای منصوب می شوند .موضوع دیگری که دست سپاه را در تعیین جانشینی باز نگهداشته وجود صدها پرونده و فیلم از فساد مالی – جنسی همه عناصر حکومتی است که برخی از انها نظیر فیلم های دکتر نجفی شهردار اسبق تهران ، و برخی عناصر منطقه ای در همین چندسال گذشته با اشاره واحد حفاظت اطلاعات سپاه در شبکه های اجتماعی افشا و موجبات حذف افرادخاص شده است. در طرف دیگر تقلای خامنه ای برای گذار از وضعیت موجود موضوع براندازی رژِیم قراردارد. بسیاری وقایع مشابه مرگ دیکتاتور در سایر کشورها، امکان ظهور روزنه های مبارزه را توسعه داده و مردم توانسته اند با مرگ دیکتاتور وسرریزشدن در خیابان اساس رژیم های دیکتاتوری را برهم زنند. در جنین شرایطی فقدان یک اپوزیسیون نیرومند می تواند موجبات انحراف جنبش و برآمدن دیکتاتوری دگررا در لباس یک شخصیت خیرخواه فراهم سازد که در حال حاضر رضا پهلوی می تواند از این گسست با نوستالوژی نادرستی که در باره زمان پدرش به راه افتاده و با حمایت نیروهای خارجی درقالب چلبیست عراق یا کرزائیست افغانستان استفاده نماید. بدون شک این احتمال اگرچه بر عینیت جامعه استوارنباشد اما می تواند با اتحاد برخی نیروهای مذهبی و بخشی از سپاه منجر به واقعیت شود. اگربپذیریم که در جهان سوم همه احتمالات غیر ممکن هم ممکن هستند بعید است در چنین شرایط و موقعیتی فرماندهان سپاه کرسی رهبری را به خارج نشینان واگذار کنند ولی فقدان یک چهره کاریزماتیک در سپاه همچون قاسم سلیمانی در حال حاضر خودسپاه را هم مردد کرده است. زیرا اخباردرونی سپاه هم حکایت از گروه بندی منطقه ای نظیر حلقه خوزستانی ها ( محسن رضائی ،علی شمخانی، فروزنده و سرداررشید) وحلقه اصفهانی ها( رحیم صفوی ، سیف الهی ، سیدمحمدحسین زاده حجازی ، حسین دهقان ،حسین سلامی ،مجتبی فداء) و حلقه مشهدی ها ( محمدقالیباف، اسماعیل قاآنی ، هاشم غیائی و )دارد. آن چه در این میان نمی توان نادیده گرفت نفوذ روس ها در ترکیب و ارکان سپاه و بیت رهبری است که اگر این نفوذ مشابه نفوذ در احزاب بعث سوریه و عراق باشد برآمدن رهبری که گرایش غربی را داشته باشد با مشکل مواجه و یا درصورت نفوذ جدی غیر ممکن میسازد .البته این گزینه با توجه به نگرش بسیارمنفی مردم ومبارزان به نقش روس ها در تداوم حکومت ملایان – فارغ از این که این حمایت وجودداشته یا نداشته – با مشکلات متعددی مواجه خواهدشد اما در سیاست ناشدنی وجودندارد .
فریبرز- با این تحلیل رفیق ارژنگ که جمیع جهات را درنظر گرفته ما به عنوان چپ اگر متشکل نشویم و سازمان خاص خودرا در اتحاد با سایر نیروهای ترقیخواه و ملی و جمهوری خواه سامان ندهیم و با بخش انقلابی جنبش کردستان امتزاج نکنیم نه تنها در قدرت آتی حذف که با توجه به سبعیت همه جناح های ارتجاعی با چپ ها احتمال کشتار چپ نظیر اندونزی در انتظارمان خواهدبود .تجربیات مبارزات سال های پنجاه بیانگر آن است که مبارزات باید دارای یم شعارمحوری باشد. شعار فقط جندتا کلمه نیست بلکه نماد مبارزه است باید کوتاه ، با مفهوم وبا خواسته مبارزاتی مردم همخوانی داشته باشد که بنظرم همین شعار«مرگبردیکتاتور» را باید به شعار محوری و کلیدی همه تظاهرات ها و اعتصابات تیدیل کنیم. از طرف دیگر جنبش بدون پرجم و بیرق را هرکسی ممکن است تصاحب کند لذا از مدتی پیش فکرکردیم شاید انتخاب نماد پرجم برای نشان تظاهرات ضروری باشد . البته و بدون شک بعداز پیروزی این مردم هستند که در باره نمادکشور و پرچم و حتی نوع حکومت تدر مجلس موسسان تصیمییم نهائی را اتخاذخواهدکرد اما ما در چندجلسه ای که داشتیم فکرکردیم پرجم قبلی ایران با تغییر اندکی که نشان از مبارزات مردم در یکپارچگی کشور و اتحاد اقوام ایرانی دارد را به عنوان نماد تظاهرات ها معرفی کنیم تا هم صف مبارزان چپ مشخص و هم به مردم بفهمانیم ما چه می خواهیم. این نماد بیان یکپارچگی اقوام ایران زمین ، حاکمیت ملی بر خلیج همیشه پارس و رنگ سبز معرف سرسبزی و شادی مردم و طبیت کشور، رنگ سرخ به معنی نشان قدرت و سفید نمایانگر صلح دستی می باشد. این نماد پیشنهاد ما به کلیه نیروهای چپ و جمهوریخواه است و اصرای هم بر قبول ان نداریم ولی اپوزیسیون جمهوری خواه از هم اکنون باید هم شعار محوری مبارزات و هم نماد ملی خودرا تعریف و معرفی کند.
باید تلاش نمائیم در جنبش سیستان و بلوچستان یک شبکه فعال ارتباطات بوجوداوریم تا مردم زحمتکش آنجا جذب جریانات مشکوک نشوند و افکار طالبانی تنواند انجا رسوخ کند. خوشبختانه جنبش زن -زندگی -آزادی توانست برای اولین باز زنان جوان بلوچ را هم به عرصه عمومی مبارزات بکشاند که همین موضوع می تواند موجبات پیوند بیشتر چپ با این جنبش گردد. انچه می تواند به عنوان درس گیری چپ در دستورروز همه مبارزان چپ قرارگیرد کشتار دهه شصت ونسل کشی سال 1367 می باشد که در غیاب یک الترناتیو جهانی، جنبش چپ در قهقرای پستوخانه ها دفن خواهندکرد. این باید تلنگری بر خوش خیالی بحث های روزمره و بازگوئی خاطرات خانه های تیمی باشد تا بخود آئیم و فردا شرمسار مردم نباشیم و بنطر من ما باید تشکیل هسته های مقاومت و مبارزه را در دستورروزقراردهیم که این هسته هاصرفا بشکل شبکه ای بدون ارتباط رسمی با یکدیگر تبلیغات براندازی رژیم را در قالب و اشکال مختلف دامن بزنند و با ارتباط با بدنه نیروهای مسلح و سپاه به خصوص کادرهای وظیفه امادگی نسبی برای حضور فعال در مقطع لازم را دارا باشند. باید به افسران و سربازان وطیفه یاد بدهیم همچون دوران انقلاب 1357 در مقطعی که جنبش بالا میگیرد اسلحه خانه ها را بگشایند تا مردم بتوانند با تسلیح خود موازنه قدرت را در عرصه های عمومی به نفع جبهه انقلاب نمایند. ما اگر چه به گذار غیر خشونت امیز هم اعتقاد داریم اما بدون شک مقابله با رژیم دیکتاتوری مذهبی بخصوص در لحظه موعود ممکن است جبهه انقلاب را به قدرت نمائی عملی ناچارسازد . در این بین نقش روشنفکران مبارز، زنان ، عناصر نظامی وظیفه ، بازماندگان جبهه و جنگ تعیین کننده خواهندبود . بدون شک بازآمدن عناصر بورکرات و تکنوکراتی که در قتل مبارزان و سرکوب انقلابیون چهاردهه اخیر نقش نداشته اند نیز مورد استقبال جبهه انقلاب قرارخواهدگرفت . کارگران کارخانجات به تاسی از تجربه انقلاب سال 1357 باید تلاش نمایند روابط سندیکائی – شورائی خودرا گسترش دهند تا در زمان لازم با دراختیارگرفتن اداره امورکارخانجات فرآیند گذاررا سرعت بخشند. همین اعمال دررابطه با شوراهای محلات ، نهادهای مدنی ادارات نیز باید در دستورکار مبارزان قرارگیرد ودر ترکیب هر نهاد، انجمن ، سندیکا و شورا حداقل یک سوم عناصر فعال را زنان تشکیل دهند. اخبار و حوادث وعلائم بی شماری حکایت از قریب الوقوع بودن یک واقعه در ایران که بی ارتباط با جانشینی خامنه های نیست ، دارد. جناح های حکومتی اعم از اصولگرا و اصلاح طلب همه توان خودرا در همراهی با ولی سفیه در پی عبوراز این بحران با گذار رهبری همسو شده اند. گذار مورد نظر ولی سفیه و جناح های حکومتی یعنی تداوم حاکمیت ارتجاعی مذهبی برامده از ولایت فقیه و تقیسم غنائم بین خودی ها و راندن غیر خودی ها یعنی مردم از ارکان تصمیم گیری لذا همه اشخاصی که در اینده ایرانزندگی ، توسعه و شادی کشورومردم را دارند باید بهوش باشند و با تشکیل یک جبهه فراگیر از مبارزان و کلیه اشخاصی که خواهان براندازی نظام ولایت فقیه هستند ، توطئه های باند ولایت و بیت رهیری را خنثی سازند. ولی سفیه در هفته های اخیر سعی نموده با ارسال پیام های رمزگونه چه در سخنرانی ها و جه در مذاکرات نمایندگان اعزامی به اروپا و لابی فعال جمهوری اسلامی در امریکا به ترامپ آمادگی جمهوری اسلامی را برای معامله بزرگ با حفظ حاکمیت ولایت فقیه اعلام دارد. که تشدید فعالیت هدفمنداپوزیسیون فارغ از دل مشغولی های رهبری وکالتی ، می تواند توطئه ولایت سفها را خنثی و سرعت تلاشی رژیم را بیشتر نماید.
سرنکون باد جمهوری اسلامی
برقرارباد جمهوری دمکراتیک شورائی
جنبش انقلابی مردم ایران – سه شنبه ششم آذرماه 1403
Comments
گفتگوی محفلی، مجازی جنبش انقلابی مردم ایران -قسمت نوزدهم -« فروپاشی یا گذار ، تحولات پیش رو در ایران» — بدون دیدگاه
HTML tags allowed in your comment: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>