صحنه سازی سپاه سلمان با جیش الجهل
در راسک و چابهار در پاسخ به دو عملیات ما
«سیستان بلوچستان نئں ملک دژمن،
سپاه سلمان با جیش الجهل،گازیان»
صحنه سازی سپاه سلمان با جیش الجهل
در راسک و چابهار در پاسخ به دو عملیات ما
نیروی متمرکز کمیتۀ مارکسیست ارتدوکس در سیستان بلوچستان
شانزده فرودین ۱۴۰۳
عملیات مسلحانه را در هفتم فروردین آغازیدیم،
همین عملیات را از قبل اعلام کردیم
و سرباز و کرمان عملیات بعدی را نیز،
کنون بازمی گردیم به آغاز کار،
در فرجام هستیم ما پایان کار
بازنمودی که پیش چشم دارید را صرفا بمنظور تقبل مسئولیت عملیات مسلحانه هفتم فروردین در ایرندگان شهرستان خاش، حمله و درگیری مسلحانه به مقر سپاه سلمان در دوراهی پارود- سرباز در ساعت چهار بامداد پانزدهم فروردین منتشر نمی کنیم. زیراکه، عملیات مسلحانۀ هفتم فروردین را مثل بیست و هفت عملیات مسلحانۀ دیگر در تهران، بوکان، خوزستان، اصفهان، کرمان و — قبل از موفقیت عملیات و بعد از موفقیت اعلام شد و بارها نوشته شد که عملیاتها ادامه دارند. بلکه، بازنمود تاریخ جنگ طبقاتی و هماوردی اردوی نظامی کار علیه اردوی نظامی سرمایه، عکس العمل و ورود عجولانۀ محمد پاکپور در تاریخ نهم فروردین، بعد از عملیات هفتم فروردین به سیستان بلوچستان و صحنه سازی راسک و چابهار با جیش الجهل، اسب تروجان، سپر بلای سپاه سلمان، در راسک و چابهار در پی حمله کادرهای ما در بامداد پانزدهم فروردین به پایگاه سپاه سلمان در سرباز است.
در سیستان بلوچستان به تمام گروههایی که در چند روز اخیر برای صحنه سازی سپاه سلمان و جیش الجهل بشکن و بالا انداختند و برای صحنه سازی سپاه سلمان و جیش الجهل جا انداختند، اخبار و گزارش صحنه سازیهای راسک و چابهار را در تلویزیون و رادیوهایشان در بوق و کرنا کردند، به عناصر خودفروخته و هشتک زنشان می گوییم: در مکتب معامله گری پرورانده شدید و تفاله های گرایشات بورژوایی وخرده بورژوایی سابق در ایران هستید که از ابتدا به جمهوری اسلامی آری گفتید یا با سوء استفاده از مرجعیت شوروری از سرمایه داری به رهبری خمینی حمایت کردید و در آغوش جمهوری اسلامی به لفت و لیس کردن مشغول شدید. ته ماندۀ همان گرایشات هستید که امروز با استفاده از ارتجاع جیش الجهل (قدرتی در قدرت سپاه سلمان) زیر پروبال صحنه سازی و خدعه گری راسک و چابهار را می گیرید. کوچکترین مانعی برای استراتژی کمیته مارکسیست ارتدوکس در ایران نیستید و کوچکترین تلنگری حتی به تن پوش بلوچی آغشته به خون سرخ چهار کادر مجروح و رزمندۀ ( سه کادر دختر و یک کادر پسر) نخواهید زد، مبادا، بوی مرده گیرد. به برنامه خاک خورده و اسقاطی تان که مدعی جنگ با ارتجاع هستید، آب دهان پرتاب کردید. علیرغم اینکه عملیات هفتم فروردین بارها و بارها از قبل برابر چشمانتان و موفقیت همین عملیات و ورود پاکپور به سیستان بلوچستان بعد از عملیات هفتم فروردین اعلام شدند. حتی روزنامه های جمهوری اسلامی در دهم فروردین نوشتند که پاکپور وارد سیستان بلوچستان شد. بارها بعد از اعلام موفقیت آمیز عملیات هفتم فروردین تاکید شد که عملیاتها ادامه خواهند داشت. نیروهای کمیته مارکیست ارتدوکس همزمان در پانزده فروردین عملیات دیگری را نیز در کرمان تدارک دیده و انجام دادند. این عملیات حمله به خودروی انتقال چند زندانی از زندان مرکزی کرمان بود که جمهوری اسلامی در روزنامه بسیار کوتاه در اینباره نوشت که بعضی اشرار به خودروی ماموران در کرمان حمله کرده و متواری شدند. ماموران مدافع امنیت سرنخ هایی از اشرار مسلح به دست آوردند و خبرهای بعدی را به گوش مردم شریف خود می رسانند.
سالها قبل دکترتان عرفانی از حزب الله و حسن نصرالله جنبش توده ای و برخاسته از عمق جامعه ساخت و امروز نیز حماس را نیرویی مذهبی و میانه رو معرفی می کنید، حتما بزودی آب به ریسمان می بندید و جیش الجهل و جند الشیطان نیز در همین جایگاه قرار میگیرند. لمپن بورژوازی – خرده بورژوازی، همیشه خود را در جامۀ سوسیالیستی و کمونیستی پنهان می کنند. اگر دیروز با سوء استفاده از مرجعیت اتحاد شوروی در داخل کشور به حمایت از ارتجاع سرمایه شتافت. تفاله هایشان در خارج از کشور با اختصاص بلندگوهای خود به اخبار و تبلیغ و ترویج خدعه ها و صحنه سازی جمهوری اسلامی با استفاده از مرجعیت جیش الجهل ( قدرتی در قدرت سپاه سلمان)، جند الشیطان، حماس و حزب الله، آخرین سنگرهای تبهکاری و خیانت را در نوردیده است. فرومایه، بی شرم و خبیث، باز در توفان صحنه سازی و خدعه گری راسک و چابهار فرو رفتید و نوکری خودتان را به سپاه سلمان و جیش الجهل، سپر بلای سپاه سلمان و قدرتی در قدرت سپاه سلمان، ثابت کردید و مدیریتتان با فرسنگها فاصله از سیستان بلوچستان نمیتواند بپذیرد که بخشهای عظیمی از فداییان اسماعیلی تا جنبش فدایی و جنبشهای دیگری که پرچم آن را به تابلوی اخبار و صحنه سازیهای جمهوری اسلامی تبدیل کرده برایشان مجهول است. دیگر چه برسد به آفرینندگان سامان یافتۀ واقعیت ها تحت سلطۀ خلفای عباسی سرمایه دار جمهوری اسلامی.
قبلا در بیانیۀ تفصیلی کمیتۀ مارکسیست ارتدوکس نوشته شد که «پویایی دولت سرمایه داری در ایران بیش از هر چیز در توسعۀ فزایندۀ مناسبات سرمایه داری تا دورافتاده ترین نقاط ایران و در عمیق ترین اشکال آن و همچنین در جذب متناوب نیروهایی که خود را علیرغم اینکه در تعریف اپوزیسیون نمی گنجند، اپوزیسیون می نامند از طریق هژمونیزه کردن گفتمانهای مختلف از جمله اصلاحات سبز و بنفشی، شعارهایی مثل رضا شاه روحت شاد که شعار وزارت اطلاعات بود، از اکبر پونز تا نرگس محمدی و دیگر جایزه بگیرها، انواع و اقسام کمپینها و لابی ها و رسانه ها با خط سپاه پاسداران مثل انترنشنال، ظهور غیرمترقبۀ آن ساواکی و این ساواکی و امروز توفان الاقصی، حماس و حزب الله و تبلیغات فراوان بعد از هر عملیات مسلحانه در ایران برای جیش الجهل و جند الشیطان و گروههای دیگر ارتجاعی کاملا متنوع و مشهود است. حتی تحریم امپریالیستی به شرایطی دامن زد که بخش بزرگی از بورژوازی ایران مدتها سودای آن را در سر می پروراند. روند توسعۀ سرمایه داری در ایران به نحوی بوده است که برای ادغام بیشتر در بازارهای جهانی و رقابتی هر چه بیشتر اقتصاد ایران، قیمت ارز هر چند سال یکبار افزایش سرسام اوری را تجربه کرده است. بورژوازی در ایران که پیش از تحریم دورۀ تازه ای از آزاد سازی قیمتها را با طرح هدفمندی یارانه ها کلید زده بود، از تلاطمات ارزی که بخشی از آنها به تحریم برمی گشت نیز استفاده کرد و بدین سان با بهره برداری از شرایط پیش آمده که پیش از این تحقق آن به رویایی شباهت داشت– جامۀ عمل پوشاند. هژمونیزه کردن گفتمانهای مختلف بوسیلۀ جمهوری اسلامی در بین عظمای گروههای خارج از کشوری امروز نیز در شکل حمایت از مردم فلسطین، ترس و لرز از حملۀ اسرائیل و امپریالیسم آمریکا به ایران، صلح طلبی تا تبدیلِ ابلهانه حماس و حزب الله به جنبش مسلحانه دادخواهی مردم فلسطین، همگی عضوگیری جمهوری اسلامی از گروه جاهلانی است که مدام بر طبل نامتعارف بودن سرمایه داری در ایران کوبیدند. ولی، خود عملا مجذوب پویایی و متعارف شدن آن شدند. اما، این میزان از پویایی و انعطاف هرگز باعث نمی شود که دولت سرمایه درای در مقابل جنبش سامان یافتۀ طبقاتی پرولتری برای همیشه قوۀ فائقه باشد. چرا که قادر به حذف تضاد کار و سرمایه نیست.»
تبلیغ برای صحنه سازی، خدعه و توفان سازی سپاه سلمان و سپر بلایش جیش الجهل از تلویزیون و رادیوهایتان دال بر صحت کلام مهندس نفت و از بنیانگذاران کمیسیون مهندسین نفت، گاز، پتروشیمی و معدن در کتاب (بیانیۀ) مشترک کمیتۀ مارکسیست ارتدوکس و کمیسیون است. بلندگوی سپاه سلمان و جیش الجهل ( قدرتی در قدرت سپاه سلمان) شدن گروههای کاملا بیگانه با مبارزۀ جدی و قهرآمیز با جمهوری اسلامی در الگووارۀ همین هژمونی گفتمانها و صحنه سازیهای وزارت اطلاعات و عضوگیری جمهوری اسلامی از گروههای برون مرزی می گنجد. ورود عجولانۀ پاکپور، فرماندۀ نیروی زمینی سپاه پاسداران بعد از عملیات هفتم فروردین و تلاش ناکام ترفند اول وزارت اطلاعات مبنی بر اینکه یک نوزاد نیز در عملیات هفتم فروردین کشته شده است و مادر او را مجروح ساخته اند، صحنه سازی راسک و چابهار را در پی حملۀ مسلحانۀ کادرهای ما به پایگاه سپاه سلمان در سرباز در دستور کارشان قرار داد. نوکر بی مزد و مواجب شدن گروههای خارج کشوری و عده ای در ایران که به دلیل بحرانهای اقتصادی سالهای اخیر سرخورده و دچار سرگردانی اجتماعی- روانی شده اند. اگرچه جامعۀ بورژوایی برایشان زائد می نماید. ولی، بهترین گروه برای تجهیز جمهوری اسلامی و گروههای مثل جیش الجهل وابسته به جمهوری اسلامی اند. لایه هایی از جامعه در ایران که با شنیدن صحنه سازیهای سپاه و جیش الجهل، حتی تیغ و قمه کشی و قداره کشی های قبیله ای در ایران و کشتن فلان مامور به دست فلان لمپن در تهران، کف به دهانشان می آورند. همگی در کارکرد سیاسی- اقتصادی و اجتماعی جمهوری اسلامی در زمان ورشکستگی و در دوران بحرانی جامعه سرمایه داری ما، قلب نابسامانی ها و انحرافات (مبارزات مردم) و حتی سوق دادن گروهها و رهبران پر مدعای خارج کشوری با صحنه سازیها، ترفندها و خدعه به مسیری است که در نهایت به یاری ثبات نظام محتضر سرمایه داری می شتابد. براستی که «هیچ بودن» بعضی مواقع از همه چیز «خفت بارتر» است.
«سیستان بلوچستان نئں ملک دژمن،
سپاه سلمان و گازیان جیش الجهل»
کیچ ءُ مکران، از تپتان سرگ دان سرکور، خاش، سرباز، زابل دان زاهدان، گشان تئی شان، چو گروک ءُ بادءَ
رفیق مهندس مصطفی سنچولی (رفیق سورجان) ، شمئی بالاچ برات، رژن ءُ سیتیر چو رادءَ ءُ مئی شهید بنیانگذار کمیته مارکسیست ارتدوکس ابدمان
بخشهایی از این نوشتار را به گویشهای مختلف بلوچی ترجمه شده است و بوسیلۀ کادرهای کمیتۀ مارکسیست ارتدوکس علیرغم عملیات پاکسازی سپاه سلمان و محاصرۀ سرباز و روستاها اطراف و مراقبتهای پزشکی از چهار کادر مجروح در مناطقی از سیستان بلوچستان توزیع کردیم.
با موفقیت عملیات مسلحانۀ هفتم فروردین و درگیری با یگان تکاوری سیستان بلوچستان، سرآوردن محمد ذخیره از تکاوران خودفروخته و نابکار سرمایه و زخمی یا به درک واصل کردن شش تکاور دیگر- در ایرندگان شهرستان خاش، آب در لانۀ سپاه سلمان ریختیم تا محمد پاکپور فرماندۀ یگان زمینی سپاه پاسداران در نهم فروردین وارد سیستان بلوچستان شود. عملیات مسلحانۀ کمیته مارکسیست ارتدوکس، حمله به مقر سپاه سلمان در دوراهی پارود- سرباز با ورود محمد پاکپور، در دستور کار ما نیروی متمرکز کمیته در سیستان بلوچستان قرار گرفت. در تاریخ چهار بامداد پانزدهم فروردین به پایگاه سپاه سلمان در دوراهی پارود- سرباز حمله کردیم. پاکپور با شنیدن خبر درگیری دوم از ساعت چهار صبح تا ده شب چهارشنبه وقت داشت که با جیش الجهل (اسب تروجان سپاه سلمان) صحنه سازی راسک و چابهار را ترتیب دهد. کادرهای کمیتۀ مارکسیست ارتدوکس در شبکه های ارتباط جمعی از درگیری مسلحانه- تعرضی سازمان یافته با یگان تکاوری و سرآوردن محمد ذخیره از تکاوران خودفروخته و اراذل و اوباش سرمایه و زخمی کردن شش تکاور دیگر- در ایرندگان شهرستان خاش، عملیات مسلحانه با پس بینی و پیش بینی در هفتم فروردین خبر دادند و نوشتند که کمیتۀ مارکسیست ارتدوکس مسئولیت عملیات هفتم فروردین را به عهده می گیرد و سر محمد ذخیره را تقدیم سفره هفت سین گروههای خارج از کشوری کردند. حمله مسلحانه به پایگاه سپاه سلمان در دوراهی پارود- سرباز در ساعت چهار بامداد پانزدهم فروردین با این جمله که عملیاتها ادامه می یابند پیشاپیش بسیاری از مسائل را روشن ساخت. بارها به ورود پاکپور در نهم فروردین ماه دقیقا بعد از موفقیت عملیات هفتم فروردین هنگامیکه انترنشنال شعبۀ خارج کشوری سپاه و گروههای برون مرزی در فلسطین یا در مسکو بودند، اشاره شد. همانهایی که با قشقرق و معرکه گیری سپاه سلمان و جیش الجهل (قدرتی در قدرت سپاه سلمان) به یاد سیستان بلوچستان افتادند و برای صحنه سازی راسک و چابهار جیش الجهل و سپاه سلمان هشتک می زنند.
در حمله ما به پایگاه سپاه سلمان در پانزدهم فروردین، هشت تن از اعضاء سپاه سلمان هدف آتش تیر کادرهای کمیته مارکسیست ارتدوکس قرار گرفتند. بنابراین، با محمد ذخیره و شش تکاور دیگر در عملیات هفتم فروردین، شمار اجامر به درک واصل شده یا مجروح سپاه سلمان به پانزده تن یا بیشتر می رسند. چهار کادر (سه کادر دختر و یک کادر پسر) کمیتۀ ارتدوکس در این درگیری بشدت زخمی شدند و تحت مراقبتها پزشکی در محل استقرار ما، نیروی متمرکز کمیتۀ مارکسیست ارتدوکس در سیستان بلوچستان هستند.
در اطلاعیه سپاه پاسداران، شانزده فروردین، هیچ سخنی دربارۀ عملیات سرباز نیست، در سخنان پاکپور و نود درصد خبرهای سالوسانۀ مقامات جمهوری اسلامی به عملیات سرباز نیروی متمرکز کمیته مارکسیست ارتدوکس اشاره ای نشده است. اما، انترنشنال، خبرگزاری شعبۀ خارج کشوری سپاه پاسداران بسیار سریع و حتی زودتر از برخی خبرگزاریها و شبکه های تلویزیونی جمهوری اسلامی در سیستان بلوچستان، روزنامه ها، خبر حمله به چابهار، راسک- با اضافه کردن (سرباز) را به سرتیتر خدعه های خود اختصاص داد و نخستین گام را در سیاست پشت پردۀ صحنه سازی و خدعه گری سپاه پاسداران با جیش الجهل یعنی پاکسازی سیستان بلوچستان از ما را برداشت.
سپاه سلمان با جیش الجهل بعد از عملیات هفتم فروردین کادرهای کمیته مارکسیست ارتدوکس که از قبل در شبکه های ارتباط جمعی اعلام شد و با موفقیت پایان پذیرفت، ورود سریع پاکپور به سیستان بلوچستان در نهم فروردین و در دستور کار قرار گرفتن عملیات بامداد پانزده فروردین، حمله مسلحانۀ کادرهای کمیته مارکسیست ارتدوکس به پایگاه سپاه سلمان در سرباز، صحنه سازی و مهندسی افکار عمومی وزارت و سپاه پاسداران، قدرت نمایی، بزرگنمایی، حربۀ فاشیستی و نخ نما شدۀ دشمن خارجی را با بازوی راست خود (جیش الجهل) در دستور کار قرار داد تا عملیات سرباز را به حاشیه کشاند یا حملۀ مسلحانه و انقلابی کادرهای ما را به موساد و اسرائیل ربط دهد. تناقض گویی های سپاه پاسداران و پاکپور کاملا روشن و واضح هستند. پاکپور، ساعتها بعد از صحنه سازی و سریال نمایشی مضحک، سر و کله اش در شبکه تلویزیونی سیستان بلوچستان پیدا شد، گرد نشست و در تاریخ شانزدهم فروردین در خبرسازی فارس و مهر گفت: « به سپاه دریابانی و کلانتری ۱۱ حملات تروریستی داشتیم و مشکلی که داشتیم گروگانها بودند که با ورود نیروهایمان، رهایی یافتند، واحدهای ویژه در حال پاکسازی منطقه هستند». جیش الجهل همزمان در راسک، به مقر سپاه و دریابانی چابهار حمله می کند. در یک شب و دقیقا بعد از عملیات هفتم فرودین و ورود پاکپور به سیستان بلوچستان و صحنه سازی کشته شدن یک نوزاد در عملیات هفت آبان و حمله کادرهای رزمندۀ ما به پایگاه سپاه سلمان در سرباز، جاروجنجال مضحک رسانه ای بپا می شود. آنچه از سخنان و مصاحبۀ پاکپور به دست می آید این است که جیش الجهل، گروگانها را آزاد کرده است. پاکپور هیچ جا به درگیری برای آزادی گروگانها در ساختمان چابهار، اشاره نمی کند. اما، سپاه پاسداران سرمایه در اطلاعیه شانزدهم فروردین می گوید که گروگانها در درگیری با ماموران مدافع امنیت با جیش الجهل همگی صحیح و سالم رهایی یافتند و اعضاء جیش الجهل به دست ماموران مدافع امنیت کشته شدند. جیش الجهلی که در شامگاه پانزده فروردین به چندین مقر سپاه و ساختمان در راسک و چابهار حمله می کند، گروگانگیری می کند، گروگانهای (مجازی) را صحیح و سالم بدون ریختن قطره خونی از دماغ سپاه پاسداران به سپاه پاسداران واگذار می کند. بدین ترتیب، جیش الجهل از سپاه پاسداران (رامبو) می سازد دقیقا بعد از اینکه سپاه پاسداران از آنان رامبو ساخت. جیش الجهل قدرتی در قدرت جمهوری اسلامی بعد از صحنه سازی برای پوشش عملیاتهای هفت فروردین و پانزده فروردین کمیته مارکسیست ارتدوکس در سرباز و کشته شدن تعداد قابل توجهی از نیروهای جمهوری اسلامی در این دو درگیری مسلحانه و محاصرۀ سرباز و روستاهای اطراف، حتما گروگانها را بی آنکه قطره خونی از دماغ گروگانها یا ماموران سپاه پاسداران بریزد، دو دستی صحیح و سالم به سپاه پاسداران تحویل می دهد. به نظر می آید که محمد پاکپور بعد از ورود به سیستان بلوچستان و خدعۀ ناکارآمد اول سپاه سلمان برای بدنام کردن کادرهای ما، یعنی کشته شدن یک مادر و نوزاد در درگیری هفتم بهمن و شنیدن خبر درگیری مسلحانه در سرباز، حسابی تمام بخشهای فیلم رامبو را با اعضاء جیش الجهل، تماشا کرده است. سپس، راسک و چابهار را با اتکاء به جیش الجهل یا اعضاء سپاه پاسداران در لباسهای سیاه برای ایجاد رعب و وحشت، عوام فریبی، تظاهر به حمایت منافع مردم سیستان بلوچستان در یک نمایش مسخره گروگان گیری، نسبت دادن دو عملیات ما به موساد، اسرائیل و دشمن خارجی ترتیب داد. درباره نمایش مسخره گروگان گیری و ضد و نقیض گویی پاکپور و اطلاعیه گنده لاتهای سپاه پاسداران باید بگوییم که جیش الجهل همان زاهدی است که شکایت می کرد یکقرون گرفته ام سگ اخته کردم، دو قرون دادم و غسل کردم!
سرآوردن محمد ذخیره از تکاوران خودفروخته و ارازل و اوباش سرمایه و زخمی کردن شش تکاور دیگر- در ایرندگان شهرستان خاش در هفتم بهمن و سپس حمله به پایگاه سپاه سلمان در پانزدهم فروردین ساعت چهار بامداد بعد از ورود عجولانۀ پاکپور به منطقه مانند بیست و هفت عملیات مسلحانه دیگر در شهرهای تهران، بوکان، سیستان بلوچستان، کرمان، خوزستان و الی آخر، قطره ای از دریایی، از اول فروردین تا چند روز قبل در شبکه های ارتباط جمعی، اطلاع رسانی شد و مسئولیت عملیاتها، قبل از صحنه سازیهای سپاه سلمان با جیش الجهل را به عهده گرفتیم. نیروی متمرکز کمیته مارکسیست ارتدوکس در سیستان بلوچستان در صورت شهادت کادرهای مجروح خود، آنان را با دست خود به خاک می سپارد و حتی اجازه دست درازی سپاه سلمان به جسدهایشان را نمی دهد. این بند در مرامنامه و ترازنامه ماست. کادرهای آبدیده، تحصیلکرده کمیته ما، چه بلوچ چه فارس،آگاهانه در این راه قدم گذاشته اند و به بهای کار خود آگاهند. هر مدار کمیتۀ مارکسیست ارتدوکس ، ماشین زنده محاسبه گری است که بدون وقفه از نو می سازد و از نو سامان می دهد و همین کار بی وقفه باعث نابسامانی خودش می گردد. کادرهای پراتسیست و استراتژیست و رزمنده که چهار کادرمان در درگیری با اراذل و اوباش سپاه سلمان و از پای در آوردن و مجروح کردن تعدادی در درگیری سرباز-( اسامی برخی از آنان را پاکپور و سپاه پاسداران اعلام کردند)، مجروح شدند، ارجحیت رهبریت و مدیریت چندوجهی کمیته مارکیست ارتدوکس هستند. راه درست اندیشیدن، شجاعانه رزمیدن، به عبرت نگریستن در عمق رخدادها، پدیدارها و ایجاد رابطه متقابل میان تئوری و عمل را در عمل دریافتند و پیچیدگی دشمن طبقاتی شان را در رویارویی با نیروی سرکوبگرش شناسایی کرده و می کنند و در صراط و سیر جدلی و آشتی ناپذیر کار و سرمایه بی نظیر و بی همتایند. فحوای مرامنامه و ترازنامۀ کمیته خود را -تمام و کمال با ایجاد توازن قوا میان رد تئوری بقاء و بقاء ماجور می دارند. بقاءِ کادرهای کمیته مارکسیست ارتدوکس برای رهبریت و مدیریت چند وجهی مهمترین ارجحیت است. چونکه، در ساختار درونی، کادرهای ( یک مدار) مثل تک سلولیها، شکلها و مواد قابل جذب و غیرقابل جذب را می شناسند، رخدادها و بی نظمیها را کشف می کنند. در عادی ترین شرایط تا دشوارترین، میان سجادۀ مرگ و زندگی، رفتار خود را تنظیم می کنند، نزدیک می شوند یا فرار می کنند. بصیرتی که به ایشان امکان می دهد که رخدادها، تغییر محیط خارجی و یا داخلی را بازشناسند. خصلت شناختی آگاهیِ آگاهی به (یک مدار) امکان می دهد که در صورت از بین رفتن تمام مدارها، کمیته مارکسیست ارتدوکس را از نو سرپا آورند، استراتژی و تاکتیکهای سوسیالیستی کمیته را جلو ببرند؛ سازماندهی کنند، شعارها و ایده های محافظه کارانه – انفعالی را در درون کمیته و برون میان (کارگران) و (سازماندهی کارگران) شناسایی، خنثی ساخته تا شفافتر و سختتر بر دشمن بتازند. خصیصۀ اقلیت پیشتازترین ها را دارا هستند که موثرترین ابزار برای فائق آمدن بر نامتوازن بودن آگاهی طبقۀ کارگر در پیشبرد اهداف بالنده کمیته مارکسیست ارتدوکس است.
صحنه سازیهای جمهوری اسلامی و جیش الجهل مدام موش می زاید تا پرچم اسرائیل را در چابهار به وسیلۀ سپاه پاسداران به اهتزار در آید تا بتواند پهپادهای ساخت اسرائیل را ارزانتر در دربازار جهانی خریداری کنند. صحنه سازیهای جمهوری اسلامی تنها بازار انترنشنال با تحلیل گرانی که از بنیانگذاران و اراذل و اوباش سپاه پاسداران بودند و هستند، بی بی سی و رادیو صدای آمریکا و لایه های رنگارنگ بورژوازی برون مرزی، گروههای لمپن بورژوایی- خرده بورژوایی (پوزیسیون) با جامۀ چپ را گرم می کند. والا، مردم سیستان بلوچستان از همکاری سپاه پاسداران و جیش الجهل آگاه هستند و به صحنه سازیهای شان پوزخند می زند. مردم در سیستان بلوچستان بسیار خوب از واسطه گری جیش الجهل در غیب شدن دختران جوانشان در سیستان بلوچستان و تخریب فرزندانشان در مافیای قاچاق جنسی کشورهای پاکستان و کشورهای دیگر منطقه یا قاچاق مواد مخدر و دام های بیمار و سرازیر شدن پول هنگفت به جیب سپاه پاسداران مطلع هستند. ولی، گروههای خارج کشوری فلک زده، آنقدر به خنسی در اخبار و حقایق در مغاک افتاده اند که تریبون خود را در اختیار صحنه سازی و اخبار سراسر دروغ و سالوس سپاه سلمان و جیش الجهل (قدرتی در قدرت سپاه سلمان) قرار می دهند. جیش الجهل مانند سپر بلای سپاه سلمان است. به همین علت است که تلویزیون و رادیوهای جمهوری اسلامی همواره بیشترین تبلیغات را برای جیش الجهل می کنند. ریش و قیچی صحنه سازی، خدعه و سرکوب به دلیل احساس خطر بعد از عملیات هفت فروردین و پانزده فروردین سرباز و بسیار عملیاتهای مسلحانه قبل از آن خواه بوسیله ما نیروی متمرکز کمیته در سیستان بلوچستان صورت بگیرد، خواه جوانان بلوچ، در دست خودشان است و تا انترنشنال، بی بی سی، صدای آمریکا گسترش پیدا می کند. حتی تریبونهای تفاله های بورژوایی و خرده بورژوایی (پوزیسیون) در خارج از کشور را در اختیار خود گرفته است.
نمایش مضحکۀ راسک و چابهار با استفاده از اسب تروجان جیش الجهل، ساختن فیلم هایی که در آنان هیچی دیده نمی شود و فقط صدای تیر در تاریکی به گوش می رسد، مهندسی هوشمند وزارت اطلاعات و درست کردن پوستر نقاشی از اعضاء جیش الجهل (رامبوهای سپاه سلمان)، سیاست نخ نما شدۀ وزارت اطلاعات در قبال هر نیروی سامان یافته و متمرکز انقلابی در تاریخ بوده است. سپاه پاسداران برای سرکوب نیروی سامان یافته در کشور حتی از افراد تحقیر شده مشتاق ترقی و کسب مقام، عقدۀ حقارت خرده بورژوایی در جامعه استفاده می کند، آنانیکه از مفتخوران و شکمباره های پولدار، زالوها و کلاهبرداران متنفرند. اما، آنقدر سرخورده اند که راحت به ارتش واجا و سپاه پاسداران برای در تور انداختن کادرهای ما یا انقلابیون رادیکال در جامعه، سرکوب و مقابله استفاده می کند. گروهها و سازمانهای خارج از کشوری که خود را قربانی سیاستها و خدعه ها جمهوری اسلامی بشمار می آورند با تبلیغ و ترویج اخبار دروغ و صحنه سازیهای جمهوری اسلامی – زیر پرو بال سپاه سلمان و جیش الجهل، دو ارتجاع، را گرفته اند. ستاره کوره در خارج کشور هرگز نمی تواند جای جیش الجهل را برای سپاه سلمان در سیستان بلوچستان پر کند. بنجلهای سیاسی، حرافان نان به نرخ روز خور و بوقلمونصفت و قلم به مزد که نیروی متمرکزی در ایران ندارند، سر خودشان را حتی در همان خارج از کشور که زندگی چخ بختیاری پهن کرده اند را نمی توانند دستمال ببندند. اما، نیرو، ثروت و تریبونها، رادیو و تلویزیونی شان را برای بستن سر جیش الجهل؛ عروس سپاه سلمان در سیستان بلوچستان، صحنه سازیها راسک و چابهار در عکس العمل به عملیاتهای کمیته مارکیست ارتدوکس یا حتی جوانهای بلوچ معترض و مسلح، استفاده می کنند. بخش عظیمی از اخبار و گزارشات تلویزیون، رادیو، نشریات گروههای خارج کشوری به خدعه و دروغ و نیرنگ جمهوری اسلامی اختصاص داده شده است. بارها اتفاق افتاده است که عملیاتهای مسلحانه و موفقیت آمیز کادرهای ما را به جوان بلوچ شرور نسبت داده اند. در این مواقع به شرطی که زندانی سیاسی را به این بهانه اعدام نکنند، خوشحال هم می شویم. از آنجاییکه نیرویی منظم و منسجم زیرزمینی و انقلابی هستیم. ولی، زمانیکه سپاه پاسداران با جیش الجهل و گروههای ارتجاعی دیگر مجبور به صحنه سازی می شوند، باید افشاگری کنیم. به همین دلیل است که بیست و هشت عملیات، در شهرهای مختلف ایران را تا کنون با فاصلۀ چند روز از قبل اعلام کردیم. چند کادر که نیاز ندارند در شبکه ارتباط جمعی پشت تصاویر اعضاء خانواده شهید و رهبر انقلابی خودشان پنهان شوند و اسم این دغلکاری را مخفی کاری بگذارند. حتی زمانیکه در کارخانه سیمان می ایستند و می گویند « پیش به سوی اعتصاب کارگران سیمان» و چند روز بعد، اعتصاب سیمان را سازماندهی می کنند تا خوراک انحلال طلبان درباره آن حرافی کنند، نیاز ندارند که قیافه هایشان را بپوشانند. بلکه، در هماوردی و مقابله تن به تن با ماموران جمهوری اسلامی در جامه دیگری مثل توفان و رعد و برق بر سرشان می بارند همانطور که در سخنرانی کادر ما با چهره ارایی برای کارگران در فیلم و فیلمهایی که کمیته تا کنون روی صفحاتی رسانه ای کرده است، قابل شناسایی نیستند.
ته ماندۀ گرایشات بورژواها و بورژواهای در جامۀ چپ، همان گرایشاتی که رویاهایشان در اوج انقلاب در سال پنجاه و شش، زمانیکه تازه به لفت و لیس آریامهری خو گرفته بودند، بر هم ریخت. خاطرۀ همکار شهید و اعضاء قدیمی شان در اذهان آلوده شان زنده شد، شرمساری چهره هایشان را در هم فشرد. اما، منافع طبقاتی بورژوازی و خرده بورژوازی در جامۀ چپ، سال پنچاه و شش و ته مانده های امروزی شان در خارج از کشور از هر انگیزه دیگری «مقدس» تر است. معیار و ضابطۀ مطمئنی که به سرعت سره از ناسره را برای آنان جدا ساخت و راه «طلایی» را در میان توفان انقلاب و خشم طبقاتی نشان دادند، برای ته مانده هایِ امروزی همین گرایشات در خارج کشور که سر را بجای پا گذاشتند و به سوی صحنه سازی سپاه سلمان و جیش الجهل ورمالیدند. تریبونهای گروههای خارج کشوری مدعی اپوزیسیون به مثابۀ همه چیز محافلشان در اختیار مواضع و برنامه هایشان قرار ندارد. بلکه، در اختیار جمهوری اسلامی است و سرشان به آخور صحنه سازیها و اخبارهای سپاه سلمان و جیش الجهل وصل است. گروه هایی که از مسئولان اولشان قیافه ها و صدای کادرهای ما را در فیلم در شبکه ارتباط جمعی دیدند و شنیدند و فقط یک نگاه به پستهایشان قبل از عملیات هفتم فروردین کمیته، اعلام موفقیت آمیز همین عملیات در همان روز و فریاد اینکه «تضاد در مسکو نیست، تضاد در ایران است و عملیاتها ادامه دارد، تضاد ایران است بیخ گوششان، پاکپور با عملیات هفتم فروردین وارد سیستان بلوچستان شد.» دقیقا چند روز قبل از عملیات سرباز ما و صحنه سازی پاکپور، سپاه سلمان با جیش الجهل سپر بلای خود در راسک و چابهار. قیافه هایی را می بینند و صدایشان را می شنوند که لایق ترین و فداکارترین کادرهای کمیته هستند. در جنبش اسماعلیه همین بود، مردمان عادی، قیافه هایی را می دیدند. اما، درست نمی دانستند که همین قیافه ها فداکارترین و آگاه ترین همقطاران حسن صباح هستند و به قلعۀ الموت رفت و آمد دارند.
در این ساعت، شهرستان سرباز و روستاها و مناطق اطراف که تاکید می کنیم از راسک جداست و هیچ مرزی با پاکستان ندارد در محاصرۀ سگان صرعی سپاه سلمان و جیش الجهل در لباسهای واقعی شان قرار دارد. در حقیقت صحنه سازیهای و خدعه یک شبه سپاه سلمان با جیش الجهل برای هموار کردن راه برای جستجو و دستگیری ما کادرهای نیروی متمرکز کمیتۀ مارکسیست ارتدوکس است که چند ماه قبل اعلام کردیم که سیستان بلوچستان را به اراذل و اوباش سپاه پاسداران واگذار نخواهیم کرد که اولین بذرهای کمیته ما در سیستان بلوچستان با خون از بنیانگذاران، مهندس مصطفی سنچولی «رفیق سورجان» آبیاری شده است، ماندیم و خواهیم ماند.
تاریخ واقعی جنگ طبقاتی با صحنه سازیها، درهم برهمی و تبلیغات جمهوری اسلامی و اطلاعیه سپاه سلمان که لباسهای سیاه جیش الجهلی خود را از تن در آوردند، رجزخوانی رسانه هایی مثل بی بی سی، انترنشنال سپاه پاسداران، صدای آمریکا و حتی لایه های بورژوایی در خارج از کشور، گروهها و سازمانها (پوزیسیون) که از روی فلاکت و بدبختی- هیچ کار دیگری ندارند. مگر اینکه در کنار سپاه پاسداران و جیش الجهل بایستند و خدعه ها و صحنه سازیهای وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران را از رادیو و تلویزیونهایشان مانند گوسفند تکرار کنند، خدشه بردار نیست. بلاخص، زمانیکه کادرهای کمیته مارکسیست ارتدوکس در شبکه های ارتباط جمعی تمام اخبار میدانی سیستان بلوچستان، عملیات مسلحانۀ هفت فروردین را با مدرک به تصمیم رهبریت و مدیریتشان با صورت باز و صدا از قبل اعلام کردند.
خبرگزاریهای جمهوری اسلامی از جمله خبرگزاری ایسنا، در هفتم فروردین، بعد از عملیات هفت فروردین، به درج دو خبر ضد و نقیض با اختلاف ساعت زیاد از روی دستپاچگی مبادرت ورزید. در خبری اعلام کرد که یک نوزاد کشته و مادر نوزاد نیز مجروح شده است. ورود عجولانۀ سردار سرتیپ پاسدار محمد پاکپور، فرمانده نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در تاریخ نهم فروردین بعد از عملیات ( درگیری تعرضی کادرهای کمیته م. ارتدوکس، هفت فروردین) به سیستان بلوچستان نشان داد که سرمایه داری با دشمن سامان یافتۀ خود جنگ ماهواره ای – مطبوعاتی ندارد. بلافاصله در نهم فروردین، قبل از در گور گذاشتن تکاور و تکاورانی که در عملیات هفتم فروردین کشته شدند، تصویر به غایت مسخره چیزی پیچانده شده در پرچم جمهوری اسلامی را به عنوان تشییع جنازۀ نوزادی که بر اثر درگیری مسلحانۀ هفتم فروردین کشته شده است را در تلویزیون به مدت کمتر از ده دقیقه نشان داد و در روزنامه ها منتشر کرد. چیزی که در لابلای پرچم نکبت بار جمهوری اسلامی به همه چیز می توانست شبیه باشد جز یک نوزاد! به این خدعه ها و صحنه سازیها مرغ پخته هم قاه قاه می خندد، دیگر چه برسد ما کادرهای کمیتۀ مارکسیست ارتدوکس در سیستان بلوچستان که واقعیتها را می سازیم تا بقیه به آن واکنش نشان دهند. ما که همان معاندان و شرورهای سازمان یافته و عامل تیراندازی و درگیری به یگان تکاوری سیستان بلوچستان هستیم در نوشتاری که به زبان بلوچی نوشته و پخش کردیم به گنده لاتهای سپاه سلمان رساندیم که بیشتر مبرز را پر نکند که گنده تر میشود و بوی گند آن بیشتر بلند می شود و بهتر است برود و به تکاور و تکاورانی به مقام سافل شهادت برای سرمایه رساندیم، غسل میت دهد و دفنشان کند و دائما مثل آب تتراب صحنه سازی نکند.
یگانهای تکاوری سیستان بلوچستان از حرفه ای ترین نیروهای سرکوبگر جمهوری اسلامی با تصاحب آثار تاریخی و معادن آهن پلاسری، مس، آنتیموان، طلا، گرانیت و انواع سنگها و کانی های قیمتی این منطقه، مرغداری، راه اندازی تورهای گردشگری، شبکه های مدلینگ همراه با سپاه سلمان و بهره کشی جنسی از کودکان، نوجوانان و مردان و زنان سیستان بلوچستان، به سرمایه مفت و هنگفتی دست یافته است. علاوه بر خشکسالی، بی آبی، سیل و زلزله، تعداد بیشماری از شهروندان از تب کریمه کنگو به دلیل قاچاق دام زیر نظر سپاه سلمان در فقدان تمهیدات پزشکی- بهداشتی جان خود را از دست داده اند.
عملیات مسلحانه هر تشکیلات انقلابی با تشدید بحران اقتصادی و سیاسی در کشور خود ربط پیدا می کند و تشدید می شود. برای اینکه خاطر سوسیال دمکراتهای پشت میز نشین و بورژوا لیبرالها در دروهمی ها تهران و همچنین در خارج کشور، آنانیکه مثل سالهای هفتاد میلادی سینۀ خود را به تنور اعتصابهای بزرگ غیرسیاسی البته امروز در شکل شوراهای مجازی و خیابان چسبانده اند هر چه بیشتر مکدر شود و بیشتر در سراشیبی انحطاط قرار گیرند. اردوی نظامی در مرامنامۀ ما به موازات فعالیت اردوی سیاسی، به موازات فعالیت بازوی پرولتری، کمیسیون مهندسین نفت، گاز، پتروشیمی و معدن در صنایع تولیدی، میادین نفتی و پالایشگاهها به پیش می رود. بهترین و رزمنده ترین میلشیای کمیسیون بصورت زیرزمینی جذب کمیته مارکسیست ارتدوکس کرده می کنیم در عین حالیکه در خط تولید باقی می مانند و رهبر و سازمانده اعتصابات کارگری صنفی- سیاسی هستند، از نظر کمی و کیفی رو به تزاید دارند. کادرهای کمیتۀ مارکسیست ارتدوکس عملیاتهای خود را از موضع راه اندازی جنگ داخلی و نه صلح اجتماعی رهبری می کنند و بیشترین نیروی خود را در روی کارگران صنایع تولیدی متمرکز کرده است. بدین ترتیب، مظهر مبارزه بین دو طبقه اند. در ترازنامۀ سه ماهۀ پایانی سال گذشتۀ کمیتۀ مارکسیست ارتدوکس آمده بود: « سازماندهی پرولتری درون طبقۀ کارگر، میادین نفتی، گاز و پتروشیمی و معادن و بیرون نمی تواند مثل خمیر عمل کند، باید مثل آهن عمل کند و به اوباشان حکومتی در عمل و نه صرفاً در گفتار و نوشتار-امان نداد. مبارزه نمیتواند تنها به کادرسازی، تبلیغ محتاطانه در بین کارگران، هفته نامه، شب نامه و برپایی مجالس سخنرانی و کلاسهای آموزشی سقف بسته بمنظور تربیت میلیشیای کارگری، ارتقاء آگاهی طبقاتی کارگران خلاصه شود. بلکه، مجبور است واحدهای رزمی و نظامی را برای پیشبرد شیوۀ قهری و اجبار را نسبت به اوباشان حکومتی توانمند نگه دارد.»
سپاه سلمان و واجا در نخستین روزهای سال جدید، صدها نفر از جوانان بلوچ را مستقیم یا از طریق تورهایی که نیروهای ارتجاعی مثل جیش الجهل، جند الشیطان برای جذب جوانان بلوچ پهن می کند، دستگیر و به مکان نامعلومی انتقال داده است.
کمیتۀ مارکسیست ارتدوکس در بیانیۀ تفصیلی خود دربارۀ زنجیره عملیاتهای تیرماه تا اول مرداد در سیستان بلوچستان و تهران- سیزده مرداد سال هزارو چهارصد و دو و نوشتارهای دیگر اعلام کرد، «جمهوری اسلامی از گروههای ارتجاعی مثل داعش، جیش الجهل و از این دست که مثل علف هرز در جامعه بحرانی ما می رویند و اگر جمهوری اسلامی و سرمایه داری نبود، اینها نیز نبودند، سود برده و می برد. جمهوری اسلامی، مثل همیشه سعی میکند با اتکاء به گروههای ارتجاعی صدور بحران کند تا جنگ طبقاتی را با راه انداختن نزاع مذهبی، شیعه و سنی کردن، منحرف و سیستان بلوچستان زادگاه از بنیانگذارن مهندس شهید بلوچ کمیته را در گرداب جنگ مذهبی فرو برد. زیراکه، قادر به جلوگیری از ساختار شکنان سازمان یافته کمیته مارکسیست ارتدوکس نیست. سیاست داخلی و خارجی جمهوری اسلامی در پروراندن نیروهای ارتجاعی مشابه اند. جمهوری اسلامی همانطور که به دولت جنایتکار اسرائیل اسحاق شمیر یاری رساند تا حماس را برای مثله کردن ساف از درون اخوان المسلمین بیرون کشد و حزب الله را از شکم امل اسلامی، جیش الجهل، جند الشیطان و داعش خراسان از رحم سپاه پاسداران متولد می شوند تا گروههای جوانان سیستان بلوچستانی ناراضی را اغفال کنند و در تور وزارت اطلاعات گرفتار سازند. کمیتۀ مارکسیست ارتدوکس در بیانیۀ ایران بیانیۀ مشترکِ کمیتۀ انقلابی مارکسیست ارتدوکس و از بنیانگذاران کمیسیون مهندسین نفت، گاز، پتروشیمی و معدن بعد از موفقیت سلسله عملیاتهای مسلحانه در شهرهای مختلف و موفقیت در سازماندهی اعتصابهای چند پالایشگاه و میدان نفتی که همگی را از قبل سربسته یا اشکار با فاصله چند روز از رسانه ای شدن عملیاتها اعلام کرده بود نوشت که« ایران با جیش الجهل، داعش خراسان، جند الشیطان و سایر گروههای فشار، بازوی تعادل قوای سپاه پاسداران که نقشی مانند نقش حماس در فلسطین و حزب الله در لبنان یا داعش در سوریه و عراق برای جمهوری اسلامی در «ایران» بازی می کنند، قدرتی در قدرت جمهوری اسلامی اند، «فلسطین و لبنان و عراق» گردد.گروههایی که درست مثل حماس که با سیاستهای جنایتکارانۀ اسرائیل قدرتی در قدرتِ اسرائیل شدند و با حمایت مالی– نظامی جمهوری اسلامی به یک جریان سیاسی و عامل سیاسی در فلسطین مبدل گشتند، در قدرت جمهوری اسلامی ساخته و پرداخته میشوند. فرافکنیهای وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران به یاری گروههای فشار مثل جیش الجهل برای وارونه جلوه دادن واقعیت در سیستان بلوچستان به عنوان بخشی از سیاست داخلی و دارای ماهیتی مانند پایه گذاری، کمک مالی– امنیتی و استفاده و فربه کردن گروههای ارتجاعی مانند حماس در فلسطین و حزب الله در لبنان و از این دست در سیاست خارجی، پراکنده کردن بحران ساختاری اقتصادی– سیاسی خود و حملات سامان یافته در داخل ایران در منطقه است. در این میان، گاه به ساختن نیرویی فانتزی مثل داعش خراسان نیز روی می آورد. گروههایی مثل جیش الجهل، داعش و بقیه که گاه به عنوان یک جریان سیاسی عمل گرا، بازوی اجرایی، بازوی تعادل قوا، و گاه در نقش یک نیروی فشار نظامی خودسر مثل حماس در فلسطین به سیاستهای جنایتکارانه اسرائیل یاری رساند و اسرائیل نیز دست حماس را در سرکوب سازمان آزادیبخش فلسطین یا حزب الله که از دو شقه کردن گروه شیعی امل بوسیلۀ جمهوری اسلامی سازمان داده شد و حیثیت سیاسی خود را از اسرائیل گرفت تا از عروس خاورمیانه خرابه ای بسازد، قدرتی در قدرت جمهوری اسلامی و حافظ منافع ششلول بندان، قداره بندان و چاقوکشان وزارت اطلاعاتند. وزارت اطلاعات با نقشهای پیچیده و چند گانۀ که هر دولت سرمایه داری مثل اسرائیل و جمهوری اسلامی به گروههای مثل جیش الجهل، جند الشیطان و از این دست می دهد دقیقا مثل سرگیجه ای که با حماس و حزب الله در لبنان، باعث سرگیجه مردم و گروههای خارج از صحنۀ مبارزه طبقاتی می شود. دقیقا همان سرگیجه ای که فلک زدگان فلسطینی دچار آن شده اند که نه می توانند از نیرویی که ظاهراً جلوی سیاستهای جنایتکارانۀ اسرائیل ایستاده، روی برگردانند و نه می توانند خیره سری ارتجاعی آن را بپذیرند. ما هیچ شکی در این مسئله نداریم که جیش الجهل و جند الشیطان و داعش خراسان، به زودی در هر شهر و استانی به مدد اتاق نیرو سازی و فکر سازی وزارت اطلاعات دارای یک گروه داعشی میشود، قدرتی در قدرت جمهوری اسلامی اند و جمهوری اسلامی در واکنش به عملیاتهای کمیته مارکسیست ارتدوکس و دیگر نیروی سامان یافته ای که کمیته ما از وجودشان بی خبر است و حتی یورش جمعهای جوانان بلوچ فاقد برنامه، ایدئولوژی و استراتژی مشخص به ماموران جمهوری اسلامی برای انحراف افکار عمومی و حتی جذب پتانسیل بالقوه و بالفعل مخالف به تورهای خود یعنی همین گروههای ارتجاعی و دست ساز وزارت اطلاعات، روی می آورد. استدلالهای خام دستانه و ساده انگارانه با حجم اغراق و سیاه نمایی هایی که فقط مطلبی در خارج کشور بنویسند و همان بلاهت تبدیل کردار به گفتار و نوشتار که خیر، چرندیاتی مثل انقلاب خاورمیانه است. حماس در سال هزار و نهصد و هشتاد و هشت با سرکوب خونین سازمان ازادیبخش فلسطین بوسیله خود اسرائیل و تلاش گسترده ماشین جنگی و دستگاههای امنیتی آن برای تضعیف و اره کردن ساف به عنوان رهبر بلامنازع فلسطینیها از درون جریان ارتجاعی و دست ساز اخوان المسلمین، کلنیالیستهای انگلیسی سزارین شد. یاسر عرفات و ساف قبل از اینکه به دلیل اتش موشکهای اسرائیلی که لبنان را اشغال کرده بودند به ناچار بیروت را به مقصد تبعیدگاه جدیدی ترک کنند از ساماندهی یک تشکل ارتجاعی زیر بینی اسرائیل دسیسه اسحاق شمیر برای تضعیف موقعیت داخلی و بین المللی ساف، خبر داد. به همین ترتیب، تاریخ شاهد بیرون کشیدن حزب الله از شکم امل اسلامی بود که پیشتر با قتل عام آوارگان فلسطینی اردوگاه تل زعتر به فرماندهی مصطفی چمران، صورت گرفت. اخوان المسلمین، حزب مادر هم حاصل بی واسطۀ چنین سیاسی علیه جنبش ناسیونالیستی ملی وفد تحت نام جنبش استقلال طلبانه بود. ناسیونالیستهایی که میخواستند دولت مدرن بورژا دمکرات را جایگزین دولت بورژوایِ وقت و دست نشاندۀ ملکه کند و اخوان المسلمین راه حل امپراتوری کشور فخیمۀ انگلیس برای انحراف مقاومت بی برنامه و جذب اقشار عقب افتاده برای مقابله با حضرات تازه به دوران رسیدۀ وفد بود. جیش الجهل، جند الشیطان، داعش خراسان جنین همین سیاستند که در تاریخ ما بی شباهت به نقش شیخ فضل الله نوری علیه جنبش بورژوا دموکرات مصدق، نیست. چند دهه بعد، خصومت کاشانی و خمینی تا همدستی با ارتجاع خارجی در مسیر تامین اهداف و منافع قدرتهای استعماری و نو استعماری بر این شباهت سیاست مهر تایید و تاکید می زند. فراتر، چگونگی همدستی اسرائیل، امپریالیسم آمریکا، اروپا و حماس و جمهوری اسلامی را خواه مستقیم یا غیرمستقیم نشان می دهد. بی شک صلح طلبی مجرد این نفع را برای مبلغانش دارد که مخالف به نظر برسند بدون آنکه آنها را متعهد کند که به عمل سیاسی مشخص علیه جمهوری اسلامی مبادرت ورزند. خرده بورژوای سرگردان بین اتشی که جمهوری اسلامی با کمک خود اسرائیل راه انداخته است گیر کرده و هیچ راه بهتری از پوشیدن جامۀ وعاظ و موعظۀ اخلاقی تجریدی پیدا نمی کنند. اما، این نیز قادر نیست بزدلی، فریب سیاسی– طبقاتی مبنی بر استتار همکاری و همدستی تمام بازیگران آتش افروزی در منطقه را و نقش آفرینی جمهوری اسلامی را بپوشانند.»
در هفته های اخیر، شهرهای مجاور میادین نفتی خوزستان با اعزام نیرو، ارتش، سپاه، فراجا، بسیج از تهران به بهانۀ امداد رسانی و اقدامات لازم برای کاهش خسارت وقوع پدیده های جوی حتی قبل از هشدار ادارۀ هواشناسی جمهوری اسلامی به فرمان علی اکبر محراب از بیست و هفت اسفند در حکومت نظامی اعلام نشده به سر می برند. استانهای دیگر از جمله استان خراسان از جنبۀ وضعیت آب و هوایی در وضعیت بدتری به سر می بردند. اما، نیرو از تهران به استان خراسان اعزام نشده است. استان خوزستان دارای پنجاه و شش میدان نفتی – گازی فعال و غیرفعال است. میدان مارون، آزادگان، آغاجری، رگ سفید، کرنج، منصوری، تاسیسات نفتی دارخوین، جفیر و مارون، کوپال، یادآوران و ای آخر. مهندسین ارشد کمیسیون در پروژه میادین نفتی بخش بالا دستی صنعت نفت استان خوزستان، از تشکیل ستاد بحران که در حقیقت به معنای چندین برابرکردن نیروی حفاظتی- امنیتی- نگهبانی- حراستی درون میادین نفتی، تشدید کنترل ورودیها و خروجی های میادین نفتی، قبل از روز ملی شدن صنعت نفت خبر دادند. خبر دریافتی از شاهدان عینی در مجاورت میادین نفتی و همچنین از درون میدان نفتی از اغاز حکومت نظامی اعلام شده در شبکه های ارتباط جمعی منتشر شد. اعتراض چند کارگر آگاه پالایشگاه گاز بید بلند به سپاهی شدن صنعت نفت در روز ملی شدن صنعت نفت سریعا توسط نیروی حراستی سرکوب شد.آماده باش و تشکیل ستاد بحران از طرف شرکت نفت و گاز اروندان و کشیدن لودر، بیل و بولدوزر و ماشین الات سنگین در اطراف میادین نفتی چند روز قبل از روز ملی شدن صنعت نفت و خودروهای نظامی سپاه پاسداران به معنی تشکیل ستاد برای جلوگیری از اعتصاب و اعتراض صنفی- سیاسی سامان یافته یا خودجوش است.
در این رابطه نیز، گروههای پشت میز نشین و محفلهای روشنفکری با لایه بندیهای بورژوایی که مارکسیسم را وارونه کرده اند. کلوبهای کارگری که خوشبختانه از آنجاییکه هیچ نیرویی در خط نفت، گاز، پتروشیمی و معدن ندارند مگر شورای فیک- پیمانی نفتی که هر از گاهی با نوشتن اطلاعیه ای سر از سایت هر گروه خارج کشوری در می آورد و نمی تواند مانند حزب توده در گذشته به مانع مادی موثر در راه توسعۀ مبارزات صنفی- سیاسی و کمیسیون مهندسین نفت، گاز، پتروشیمی و معدن و میلیشیای کارگری کمیسیون، تبدیل شود. همان کمیسیونی که در واپسین روزهای مهرماه زمانیکه توفان الاقصی ذهن های پشت میز نشین ها و خیابانهای ایران را تسخیر کرده بود، نوشت که عملیات مسلحانه و اعتصاب در یک خط تولید و پالایش نفت ترتیب دادیم. بعد از چند روز صدای اعتصابات منظم از اغاجری، ستاره خلیج، آبادان و دارخوین به موازات عملیاتها در آبان ماه بلند شدند. شرکت نفت و گاز اروندان و حراست نفت ستاد مقابله با بحران تشکیل می دهد و تفاله های خرده بورژواز و بورژوا در خارج کشور که حتی در سطح ماجرا هم جایگاهی ندارند همانطور که هشتک زن جیش الجهل می شوند، تصور می کنند که شرکت نفت و گاز اروندان، غول نفتی، برای کمک به مردم، ستاد بحران تشکیل داده است. از کادرهای کمیته مارکسیست ارتدوکس با اعلام همین خبر پیشنهاد داد که اگر مسئولان گروههای خارج کشوری خیلی از دستگیر شدن در خارج از کشور می ترسند، به او مسئولیت واگذار شده است که از طریق اسکایپ در تلویزیون گروه خارج کشوری دربارۀ جزئیات محاصره میدان نفتی توضیح دهد.
بی ارتباطی با واقعیتها در ایران، تبدیل کردار به گفتار، طفره رفتن و فرار از درگیری رو در رو، عدم صراحت و قاطعیت در طرح نظریات، هدفها و راههای وصول به آنها، خط مشی تسلیم طلبانه حتی در تنها وظیفه، یعنی توان تبلیغ و ترویج اخبار واقعیت سامان یافته، حکومت نظامی در شهرهای مجاور میدان نفتی خوزستان، درگیریهای مسلحانه، دستگیریها، وضعیت زندانی ها و – را از آنان گرفته است.
مهمتری مولفه یائسگی شان، مهمترین مولفه که ته مانده گرایشات بورژوایی و خرده بورژوایی در جامۀ چپ، حزب، کارگری و الی آخر، مهمترین مولفۀ همدلی و همیاری با اخبار و صحنه سازی سپاه پاسداران و جیش الجهل در جوهر نظریه معامله گری، زیرپا گذاشتن راه طبقاتی طبقه کارگر و افتادن در گرداب همگراییها و جبهه های ائتلافی و وحدتها در خارج از کشور می باشد. انحرافی که در گذشته، در شکل جبهه واحد باعث بوجود آمدن یک خط مشی سیاسی ارتجاعی در بسیاری از احزاب و سازمانها در داخل کشور گشت. نظریه ای که بیش از آنچه که به تشکل، آگاهی و وحدت طبقه کارگر بیندیشد به بهانۀ جبهه، اتحاد و ائتلاف با لایه های بورژوایی و خرده بورژوایی در آمیخت. تفاله هایشان در خارج از کشور راه عناصری را دنبال می کنند که مبتکر اتحاد و ائتلافهای مخرب بودند و برای ائتلاف، همگرایی، اتحاد و وحدت به دلیل ورشکستگی و به دست آوردن متحدین و دوام شرایط زیست در خارج از کشور دست و پا می زند. این تصادف روزگار است که آنان را به مارکسیسم مجهز ساخته و به همین دلیل از چپ و راست حاتم بخشی می کنند و اصول و دانشی را که از آن جز یک آگاهی سطحی و صوری ندارند، برای رسیدن به هدف قربانی می کند. گروههایی که در حرافی امید خدمت به طبقۀ کارگر را دارند. اما، به دنبال سر و سر پیدا کردن با لایه های بورژوازی و استفاده از فن ممکنات بیسمارکی، در گز کردن رسانه های جمهوری اسلامی و تغذیه از خدعه و صحنه سازیهای جمهوری اسلامی، ترفندهای وزارت اطلاعات حسابی سم سابیدند. گروههایی که با سه تا چهار نفر، ترکیب مفاهیم وارونه ای از مارکسیسم ارائه می دهند، تامین کنندۀ منافع لایه های گوناگون بورژوازی در قدرت جمهوری اسلامی هستند، در واقعیت محصول زایمان یک خط مشی ارتجاعی در سیر تحول احزاب و سازمانهایشان در ایرانند. در گذشته، همین خط مشی به مانع مادی موثری در راه تشکیل حزب طراز نوین طبقۀ کارگر در ایران مبدل گردید و ضربات مهلکی به مبارزات صنفی- سیاسی طبقه کارگر زد. نطفه های شیوه و عمل معامله به جای نظریه و عمل مبارزه، از ترکیب منافع طبقاتی اعضای وابسته به طبقات متوسط جامعه با نوعی برداشت سازمانی، ضد مبارزۀ مسلحانه، خلقی، حتی چریکی و ضد چریکی، کارگری، حزبی، ضد حزبی، مائوئیستی- ناسیونالیستی و الی آخر، انحلال طلبانه و مصلحت گرایانه از سوسیالیسم علمی از ابتدای بنیانشان وجود داشت تا اینکه شرایط مساعد برای رشد و نمو پیدا کرد و به شیوه عمل حاکم در سازمان و حزبشان در ایران تبدیل شد. اکنون، تفاله هایشان در خارج از کشور حاضر به سنت شکنی در تغذیه از خدعه و صحنه سازیهای سراسر دروغ و سالوس ارتجاع سرمایه نیستند.
سرمایه داری در ایران دچار بحران ساختاری عمیق و همچنین بحران هویت در تمامی ابعاد و زمینه هاست و ظرفیت برای چرخش به سوی دیکتاتوری پرولتاریا و سوسیالیسم زیاد است. پرولتاریای سامان یافته به گواهی تاریخی حتی در فرانسه نیمۀ دوم سدۀ نوزدهم و چه در روسیۀ نیمۀ اول سدۀ بیستم با اینکه هنوز امکانات زیادی برای رشد و گسترش سرمایه داری وجود داشت با استفاده از بحران عمومی سرمایه داری موفق شد که رهبری اعتراضات را در دست بگیرد و قدرت خود را تثبیت کند. تحقق چنین ظرفیتی با تشکیلات قدرتمند در ایران ممکن خواهد بود که برای مقابله با ضعفهای پنجاه و هفت و صف آرایی برابر ایدئولوژیها و مکتبهای وارداتی- بورژوایی- محافل لیبرالیستی، کاریکاتورهای سوسیال دموکرات و پوزیسیون سازی نهادهای مربوط به سرمایه داری در ایران و خارج از جمله مشروطه خواهی، سلطنتی و الی آخر، ترفندهای بخشی از بورژوازی ناراضی در کشور تدارک دیده باشد. با دو سازوبرگ درون طبقه و بیرون طبقه در ارتباط با یکدیگر برای تثبیت منافع پرولتاریا و رهبری پرولتاریا و نقش اساسی میلیشیای کارگری صنعت نفت و گاز، پتروشیمی و معدن در سیر تحولات کشورمان، تدارک دیدیم. تدارک دیدیم تا که طبقۀ کارگر مجذوب جیغ و ویغ های محافظه کارانه چپ و راست و دموکراسی خواهانۀ «شورایی و بورژوایی»، «تجدید خواهان مذهبی و غیرمذهبی» و مصلحین و پرهیزکاران اجتماعی شبه آل احمدی و شریعتی، ملکم خان و اقاخان کرمانی و سید جمال الدین اسد ابادی سینه چاک نظام پارلمانی و سایر مکاتب کهنه و ایستایِ انواع و اقسام لایه های آزادیخواهانه در ظاهر مخالف با یکدیگر. اما، به علت برخورداری از خاستگاه مشترک طبقاتی متناسب با منافع سرمایه نشود. همانطور که تفاله هایشان در خارج از کشور یکصدا از صحنه سازیهای ارتجاع تغذیه می کنند. در تهران، نوه و نتیجۀ پاسدار لایه های بورژوازی – ارتجاعی نهضت ابراهیم یزدی، حاج سید جوادی، سحابی ها و بازرگان دوباره پرچم نواندیشی مذهبی را بلند کرده اند. از شعار زن، زندگی، آزادی حمایت می کنند و دین داری و حجاب را اختیاری معرفی می کنند تا دوباره با «چپ روها» بر سر خوان یغمای کار و زحمت پرولتاریا بنشینند.
تاریخ کشور ما بیانگر نمونه های فراوانی از عناصر و گروههایی مثل حزب توده است که با نقاب مارکسیستی به طور تام و تمام در موضع بورژوایی غلتیدند و در منحرف کردن و به انحطاط کشاندن جنبش طبقاتی طبقۀ کارگر نقش ویرانگری را به عهده گرفتند. هم اکنون نیز در ایران مجموعه ای از اعضاء پیشین و ازکارافتاده گروههایی که ما از آنان به عنوان لومپن بورژوا یاد می کنیم وجود دارند که اگر چه در حرف همچنان به توجیه شعارها و خواستهای چپ نمایانه ادامه می دهند. اما، با احزاب جمهوری اسلامی زد و بند دارند و در خدمت سرمایه داری اند.
تفاله های همین احزاب و گروههای قدیمی، در فرنگ راهی جز این ندارند که آرمانهای گذشتۀ خود را فراموش نکنند و از کانال تبلیغ و ترویج اخبار خدعه آمیز جمهوری اسلامی وفاداری خودشان را به لایه های بورژوایی در قدرت نشان دهند، کاری که بارها در تاریخ به بهانۀ اتحاد، تشکیل جبهه، وحدت انجام دادند و امروز به اسم همگرایی، ائتلاف، وحدت و – ادامه می دهند. همزمان، برای خالی نبودن عریضه در محافلشان به یاد «رفقای قهرمان» گیلاسها را سر می کشند، هشتکی می زنند، شعری می سرایند، از عکسهای مردان و زنانی فدایی و شهیدان سازمانهای دیگر که سامان یافته پای در میدان گذاشتند تا تفاوت خودشان را با حرافان و مدیحه سرایان و مصلحان اجتماعی پرمدعا- نشان دهند، استفاده می کنند. راه دیگری نیز برای رفع خواری و شرمندگی برایشان وجود ندارد. پدران، مادران، عموها و دایی های ما که به موجب اشتباهات درونی و همین خط مشی پوپولیستی ( همگرایی، همدلی، وحدت، ائتلاف، اتحاد) و ضعف در توجه کافی به ارتباط اردوی سیاسی و اردوی نظامی کار در مقابل اردوی سیاسی و نظامی سرمایه موجبات تعمیق و تشدید این روند انحطاطی، قدرتگیری و خیانت لمپن بورژوازی از درونشان شد. سرانجام جنبش طبقاتی پرولتری را به بهانۀ مبارزه ضد امپریالیستی – خط خروشچفی قربانی منافع سرمایه داری کردند و فداکاریها و جانفشانیها و آگاهی های طبقاتی را به زیر چتر سرمایه داری به رهبری خمینی کشیدند. معامله گری در تاریخ پرفراز و فرود مارکسیسم وارونه و ترفندهای لایه های گوناگون بورژوازی با توجه به اینکه گروههای بشکن و بالا بنداز، واسۀ صحنه سازی سپاه سلمان و جیش الجهل جا بنداز، نیرویی متمرکزی در ایران ندارند، از بین نرفته است. تفاله هایشان در خارج کشور در همین مکتب درس خوانده اند که امروز از خدعه و سالوس سپاه سلمان با جیش الجهل تغذیه می کنند و تریبونهای خود را در اختیار رقص تانگوی داماد و عروس قرار می دهند. بدین ترتیب، در آینده باید انتظار داشت که بیشتر به پروار کردن جمهوری اسلامی و لایه های مختلف بورژوایی در قدرت و انواع و اقسام گروههای ارتجاعی مثل جیش الجهل بپردازند. هر چند کنش های انقلابی ما تا امروز صفبندی ها را شفافتر کرده است. اما، باید منتظر ضربات آینده شان بود که بیشتر متوجه کمیتۀ مارکسیست ارتدوکس و هر سامان یافتۀ انقلابی، رادیکال و عملگرایِ سوسیالیست در ایران و نهایتاً جنبش طبقاتی پرولتری ماست. تفاله هایشان در خارج از کشور معامله گری را با حرافی در آمیخته اند. این در ماهیت ضد پرولتری شان در نفی و بی توجهی به اهمیت ارتباط تعیین کنندۀ بازوی نظامی با بازوی سیاسی طبقه کارگر، مطلق شمردن سکتاریستی اولین مولفه یا مطلق شمردن انحلال طلبانه غیرسیاسی دومین مولفه، استدلالهای لیبرالی در حمایت از جامعۀ مدنی و انحرافاتی از این قبیل، نهفته است. راز تفاله شدن، یک پا چارق، یک پا گیوه انحلال طلبان و حرافان بی عمل را ما بیش از هر چیز در ماهیت چپ که امروز مفهومی جز خرده بورژوایی و بورژوایی ندارد می بینیم که از حتی از ابتدای بنیانگذاری با برخورداری از عناصر خرده بورژوا. سپس، انشعابها و فراکسیونهای آکنده از قتل و غارت یکدیگر- به علت ضعف نظریه عملی، تجربه و کاردانی تبلیغاتی- سیاسی و انطباق دست آوردها، دست و پا زدن برای ائتلافها و اتحادها و جبهه ها، خیانتها و فرصت طلبی ها، تیره و تار کردن خطوط تمایز میان مبارزۀ ضد امپریالیستی با مبارزۀ ضد سرمایه داری و برای دیکتاتوری پرولتاریا و سوسیالیسم تا خیانت و هم آغوشی با سرمایه داری به رهبری خمینی، مقدم شمردن هدفهای مبارزۀ ملی و دموکراتیسم به رهبری طبقۀ کارگر با نتایج فلاکتبار خود برای طبقۀ کارگر، تا همدلی، همگرایی، ائتلاف، اتحادهای کذایی بی رنگ و بو تفاله هایشان در خارج از کشور ادامه داشته است.
مهمترین درس تاریخی که امروزه از سوی بسیاری از لومپن بورژوازی و خرده بورژوازی که خود را با خواستهای چپ نمایانه بزک کرده، کتمان می شود. مهمترین درس تاریخی که از جانب منجلاب انحطاط سازمانی در خارج از کشور و بی ارتباطی با واقعیت رویدادها، در آستان سرمایه سر بر زمین نهاده و تنها سرگرمی شان توجیه و تفسیر اوضاع و احوال جاری کشور، تغذیه از اخبار جمهوری اسلامی و جیش الجهل و جند الشیطان است، این است که ما برای آن سامان یافته فعالیت می کنیم. «پرولتاریا بدون سرکوبی قهرآمیز مقاومت و سرکوبِ گنده لاتهای جمهوری اسلامی که هر روز بیشتر خود را نشان می دهد و از هیچ ترفند، صحنه سازی و خدعه ای علیه ما سامان یافته پرهیز ندارد، به هیچ روی قادر به تصرف قدرت سیاسی و اقتصادی نیست. ما به همین خاطر در دو سازوبرگ، اردوی نظامی و سیاسی کار، کمیته مارکسیست ارتدوکس و کمیسیون مهندسین نفت، گاز، پتروشیمی و معدن خود را سامان دادیم تا نیروی تعیین کنندۀ پرولتاریا در روند استحاله و به دلیل ضعفها و کمبودها دوباره مانند انقلاب بهمن مصروف دوران ماه عسل و تجدید روابط سرمایه دارانه نشود و به توجیه گران سرمایه بدل نگردد.»
Comments
صحنه سازی سپاه سلمان با جیش الجهل — بدون دیدگاه
HTML tags allowed in your comment: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>