Comments

«چگونگی سواستفاده از شغل معلم»<br>شمی صلواتی — 3 دیدگاه

  1. در ارتباط با ایده و عمل کشورهایی که در مقابل امپریالیسم کشورهای غربی مقاومت میکنند باید توجه کرد که مقاومت آنها مقاومت ارتجاعی در مقابل ارتجاع حریفشان است. تنها مقاومت سالم و غیر بیمار، مقاومت طبقاتی است. مقاومت طبقاتی هم علیه ارتجاع خودی است و هم علیه ارتجاع کشورهای متعرض. این مقاومت اصلا خصلت ملی ندارد و فقط خصلت طبقاتی – جهانی دارد. این مقاومت علیه مردسالاری، بردگی مزدی، امپریالیسم و سلطه مراتب در کار گروهی است. درست کردن ارتش و سایر ارگانهای جدا از محیط کار و زندگی، ضد انقلاب است نه انقلاب. ارتجاع از محیط کار تغذیه میکند و این گلوگاه آن است که باید مسدود شود.تمام جریانات سیاسی اپوزیسیون وطن پرست و وطن دوست و غیره همگی ریاکاری میکنند و متعلق به کسانی هستند که راهی جز سلطه جویی و مهره کردن توده ها نمی بینند، حال چه فدایی باشند و غیر. مقاومت طبقاتی-جهانی موثر هنوز بصورت منسجم وجود ندارد. علاوه بر نفوذ عقیدتی ارتجاعیون حاکم، باید نفوذ ناسیونالیسم،لیبرالیسم، مارکسیسم و آنارشیسم احساسی از بین برود تا این مقاومت شکل بگیرد. نباید در بازی حیله گران سلطه طلب و استثمارگر شرکت کرد، باید جنبش طبقاتی را تقویت نمود. آنارشیست

  2. خانم مینا اسدپور مقاله ای در مورد ترجمه او و شخصی دیگر از کتابی از روسدولسکی (با نوشته های این نویسنده آشنایی ندارم) نوشته که در سایت ارتجاعی سانسورگر اخبار روز درج شده:
    هگل-مارکس(-انگلس) و مردمان غیرتاریخی؛ درگیری در موضوعات نژادی- ملی، فروغ اسدپور
    مطالب این مقاله مطالبی ست که من گهگاهی در کامنتهای مختلف در چند سال گذشته نوشته ام و توضیح داده ام که چطور مارکس و انگلس ذهن محدودی داشته اند و نباید به آنها بصورت پیغمبر انقلاب کمونیستی نگریست. مناسفانه هنوز ایدئولوژی ارتجاعی بلشویسم و سوسیال دموکراسی و کلا اخلاق دیکتاتوری و سانسورگر در همه مارکسیستها رواج دارد. کسی که به کامنتهای من اهمیت نمیدهد، امیدوارم توده های تحت ستم اقلا حرف آدمهایی که اسم و رسمی دارند را بفهمند و دنبال گمراهه مارکسیسم و ماتریالیسم تاریخی اش راه نیافتند. من هیچ انتقادی به دیدگاه مارکس در مورد اقتصاد سرمایه داری ندارم، اما دیدگاه ماتریالیسم تاریخی او را منبع فساد در کمونیسم میدانم. آنارشیست

  3. شغل معلمی مقدس نیست. ارسطو که برده دار و تئوریسین برده داری بود، معلم اسکندر بود. عده ای که بمب اتم ساختند تا آمریکا روی سر بچه های ژاپنی بیاندازد، خودشان معلم در دانشگاهها بودند. معلم بودن و نبودن مهم نیست، مهم این است که در سر آن معلم چه میگذرد. من خودم یادم می آید که معلمهای بیمار و سادیسیتی داشتم، البته معلم خوب هم داشتم. کارگر هم مقدس نیست. به علت کارگر بودن همیشه در میان کارگران زندگی کرده ام . کمتر کاسب (بورژوای کوچک و بزرگ) در اطرافم بوده اند. کمتر همکاری دیده ام که خرافی، رقابتی، حسود و غیره نباشد. کارگر بودن هم مقدس نیست، بستگی دارد که در سرش چه میگذرد. روشنفکر هم همینطور. روشنفکر کسی است که از طریق فروش ایده هایش درآمد دارد، حال چه خصوصی و یا چه از طریق آکادمی یا از طریق صنایع. روشنفکر یا موافق نظم طبقات است یا موافق آن و یا فرصت طلب بین هر دو. اینهم بستگی دارد که در سرش چه میگذرد. اقتصاد تعیین کننده نیست. اقتصاد و نظر بهم گره خورده اند و هیچکدام تعیین کننده دیگری نیست. اساس جامعه طبقاتی سلطه طلبی است، نقشه ای که در عمل میشود استثمار وجامعه طبقاتی یعنی مردسالاری و امروزه سرمایه داری و غیره. آنارشیست

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

HTML tags allowed in your comment: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>