جنبش انقلابی مردم ایران: «نه به جنگ ، توقف غنی سازی ، مذاکره مستقیم با امریکا»
جنبش انقلابی مردم ایران -گفتگوی محفلی- مجازی قسمت بیست و دوم
«نه به جنگ ، توقف غنی سازی ، مذاکره مستقیم با امریکا»
پس از مدتها فشاروتحریم وفروپاشی ساختاراقتصادی کشور ملاعلی فال گیر موافقت کرد که دولت با امریکا بصورت غیرمستقیم پیرامون رفع تحریم ها مذاکره نماید. حاکمیت جمهوری اسلامی که قریب نیم قرن با فریب و شیادی استمرارننگین خودرا ادامه داده است تصورداشت با خریدن وقت و زیرآبی رفتن می تواند ساریوی برجام دیگری را با ترامپ یش ببرد. حتی نظامیان و پاسداران هم به این مذاکرات دلخوش کرده و امیدداشتند بحران سیاسی- اجتماعی و اقتصادی کشوررا با اعلام توافق مهارکنند. اسفالت کاران « اصلاح طلبان » نیز هرانچه در قدرت داشتند در قیرپاشی جاده مذاکرات بکاربردند تا بلکه خودنیز در این وانفسا گوشه ای از خوان نعمت پسا تحریمی را نصیب خودنمایند. علیرغم انکه هشیاران عالم مستقیم و غیرمستقیم به ملاعلی فال گیر و یارنش ندا می دادند که این توبمیری آن توبمیری های قبلی نیست و اسرائیل مترصد است سربزنگاه کاری کند ه نهاز تاک نشانی ماند و نه از تاک نشان اما سر پاسبان سلامی مرتبا با نشان دادن آفتابه و لگن مدعی بود سپاه به آن چنان تکنولوژی دست یافته که اگر مقام عظمای ولایت اجازه دهند اسرائیل را از روی نقشه جهان محو خواهندکرد و حتی روزشما نابودی اسرائیل هم در تقویم شیعه گری درج کرده بودند. حضرت عراقچی که مست مکالمات درون اتاقی و بیرون اتاقی با آقای ویتکاف نماینده ویژه امریکا در مذاکرات با ایران شده بود مرتبا نازوکرشمه ملاعلی فال گیررا به عنوان خط قرمز مذاکرات اعلام وبا کش دادن مدت غافل شده بود که ترامپ رئیس جمهور امریکا موعد مذاکرات برای توافق را قبلا دوماه اعلام نموده است. دراخرین روز مذاکرات استیو ویتکاف، فرستادۀ رئیسجمهور آمریکا در امور خاورمیانه، از طریق بدر البوسعیدی، وزیر خارجه عمان، پیشنهادی برای رسیدن به توافق هستهای به جمهوری اسلامی تحویل ایران داده بود.به گزارش نیویورکتایمز، این پیشنهاد به ایران موقتاً اجازۀ غنیسازی با غلظت پایین اورانیوم را میدهد؛ پیشنهادی که در واقع پلی میان وضعیت فعلی و هدف نهایی آمریکا مبنی بر توقف کامل غنیسازی اورانیوم در ایران است.براساس این گزارش، بنا بر این پیشنهاد، ایالات متحده ساخت رآکتورهای هستهای را برای ایران تسهیل میکند و مذاکراتی برای احداث تأسیسات غنیسازی تحت مدیریت کنسرسیومی متشکل از کشورهای منطقه آغاز خواهد کرد. زمانی که ایران از هریک از این وعدهها منتفع شود، متعهد به توقف غنیسازی در خاک خود خواهد بود.بهگفتۀ تحلیلگران، این پیشنهاد حداقل به جمهوری اسلامی این امکان را میداد تا «زمان بخرد». اما علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، در یک سخنرانی، به شکلی قاطعانه با این پیشنهاد اعلام مخالفت کرد و فناوری هستهای بدون غنیسازی را «بیفایده» خواند. بسیاری تحلیل گران سیاسی با توجه به عدم دست یابی ترامپ به وعده های انتخاباتی مبنی برحل یکروزه جنگ اکراین و ارائه راه حل غزه عقیده داشتند ترامپ بیش از ایران بامضای یک توافق نامه حداقلی نیازمند بود و رژیم جمهوری اسلامی با اطلاع از این موضوع بجای بهره برداری از این موضوع تلاش داشت یک توافق نامه حداگثری را دردستئرکارقراردهد. و عملا این فرصت طلائی را به جهنمی برای خودتبدیل کرد زیرا در حالی که قرار بود دور ششم مذاکرات هسته ای میان آمریکا و رژیم جمهوری اسلامی در روز یکشنبه ۱۵ ژوئن در مسقط برگزار شود، شبانگاه روز پنج شنبه و بامداد روز جمعه ۱۳ ژوئن ۲۰۲۵ برابر با ۲۳ خرداد ۱۴۰۴ ارتش اسرائیل در عملیاتی شدیدتر و گسترده تر از دو عملیات قبلی ده ها مرکز هسته ای، سیستم های دفاعی، پایگاههای نظامی و محل استقرار فرماندهان سپاه پاسداران را مورد هدف قرار داد. در این عملیات که با اطلاع و هماهنگی دولت آمریکا انجام گرفته و از آن به عنوان چاشنی پیشبرد مذاکرات هسته ای و وادار کردن جمهوری اسلامی به تسلیم استفاده می شود، مؤسسات اتمی و مراکز نظامی در هم کوبیده شده و چندین تن از فرماندهان بالای سپاه پاسداران و ارتش کشته شده اند. هدف اسرائیل صرفا وادارکردن ایران بامضای توافق موردنظر امریکا نبود بلک درنظر داشت توان موشکی – هسته ای، دانشمندان اتمی و هسته ای و فرماندهان درگیر این ماجرا را همجون فرماندهان حماس و حزب الله یکباره غافلگیر و سربه نیست کند. سناریوی حمله و انفجار و ترورهای فیزیکی نیز قبلا با رسوخ ابزارهای الکترونیکی و بدست اوردن اطلاعات محرمانه و خریدن برخی عناضر خودفروش پاسداران و اطلاعاتی طراحی شده بود و موساد و ارتش اسرائیل صرفا منتظر روز صفر عملیات بودند که عدم توافق ایران در اخرین نشست کلید اجرای عملیات « شیربرخاسته » را فشرد و شد انچه برآوردکرده بودند.بیست فرمانده ارشد نظامی و حدود ده نفر دانشمندان هسته ای کشور و پناهگاهای زیرزمینی هدایت موشک ها با قفل سیستم پدافندی و از کارانداختن سیستم های دفاع عامل و پدافنددر یک عملیات بی سایقه درجهان بمباران و از بین رفتند .درهمین مورد توجه خوانندگان را به گفتگوی محفلی -مجازی جنبش انقلابی مردم ایران در این باره به شرح زیر جلب می نماید
فریبرز-جمهوری اسلامی در جریان تنشهای پیش از آغاز حملات نظامی اسرائیل به ایران، مرتکب اشتباهاتی شد که برخی رسانهها در گزارشهای تحلیلی خود آن را «اشتباهات محاسباتی کشنده» توصیف کردند؛ اشتباهاتی که باعث شد پیشبینی حتی نزدیک به واقعیتی از زمان و میزان تأثیر حملات اسرائیل نداشته باشد. اولین اشتباه محاسباتی این بود که نه تنها رژیم جمهوری اسلامی حتی بسیاری تحلیل گران خودی و غیرخودی احتمال حمله اسرائیل قبل از قطعی شدن نتیجه مذاکرات را بعید می دانستند به طوری که مقامات رژیم جمهوری اسلامی در خواب خوش مذاکرات بودند که پیامد این اشتباهات تحمل ضربههای سخت و تلفات سنگینی بود که بهخصوص در نتیجه دور اول حملات اسرائیل در بامداد جمعه ۲۳ خرداد وارد شد. در این میان، شماری از فرماندهان نظامی ارشد ازجمله محمدحسین باقری رئیس ستاد مشترک نیروهای مسلح جمهوری اسلامی، حسین سلامی فرمانده کل سپاه پاسداران، امیرعلی حاجی زاده فرمانده نیروی هوافضای سپاه، و غلامعلی رشید فرمانده قرارگاه مرکزی خاتمالانبیا نیز کشته شدند.
آنگونه که مقامهای جمهوری اسلامی بارها تأکید کرده بودند، فرماندهان نظامی در تهران برای مقابله با «حملۀ احتمالی» اسرائیل برنامهریزی کرده بودند. اما در این زمینه دو اشتباه مرتکب شده بودند. خست اینکه شواهد حاکی است آنها بر این گمان بودند که اگر حملهای صورت گیرد، تا پیش از روز یکشنبه ۲۵ خرداد نخواهد بود؛ روزی که برای دیدار عباس عراقچی وزیر خارجه ایران با استیو ویتکاف در مسقط برنامهریزی شده بود تا دور ششم مذاکرات هستهای برگزار شود.آنها حتی هشدارهای «یکی از کشورهای همسایه» را که بنا بر برخی گزارشها عمان بود، نادیده گرفتند. روزنامه نیویورکتایمز در گزارشی براساس مصاحبه با «شش مسئول بلندپایه ایرانی و دوتن از مسئولان در سپاه پاسداران» نوشت مقامهای جمهوری اسلامی سلسلهای از هشدارهای امنیتی و اطلاعاتی را نادیده گرفتند. آنها گمان میکردند که تا پیش از پایان مذاکرات، اسرائیل دست به حمله نخواهد زد؛ «مسئلهای که به آنها احساس امنیت دروغین داد و باعث شد دست به اشتباهاتی کشنده بزنند .علاوه بر این مقامهای جمهوری اسلامی،، گزارشهایی که از تحرک و آمادهباش اسرائیل سخن میگفتند و همچنین اقدام ایالات متحده برای خارج کردن بخشی از کارکنان غیرضروری خود به همراه خانودههایشان از برخی کشورهای خاورمیانه را جنگ رسانهای و تلاش برای فشار بر تهران بهمنظور اجبار به پذیرش شروط آمریکا ارزیابی کردند.
زری – اشتباه فاحش بعدی تحلیل جمهوری اسلامی از توان نظامی اسرائیل بود. مقامهای جمهوری اسلامی توان اسرائیل و استراتژیهای نظامی این کشور را همچون ۲۰ سال گذشته تحلیل میکنند و به نظر میرسد نگاهی به تحولات دو دهه اخیر در این زمینه نداشتند.تکیه بر تحلیل های قاسم قاچاقچی مبنی بر استفاده سرنشین نان تانک های امریکائی از پوشاک که از دید این جاروادار کرمانی مذموم و از منظر لجستیک نظامی یکی از راخ حال های سدجوع کارکنان تانک برای قضای حاچت است کرارادر بوق وکرنا تبلیغ می شد که نسل یهود مرد جنگ نیستند ؟! این تحلیل ها که عموما بر پایه جنگ ۳۴ روزه اسرائیل و حزبالله لبنان در سال ۲۰۰۶ میلادی بود مبنای بسیاری تحلیلهای مقامهای جمهوری اسلامی و رهبران گروههای مرتبط با آن باقی مانده است. در آن جنگ اسرائیل نتوانست به هدف خود در از میان برداشتن حزبالله لبنان برسد و این گروه با نوعی احساس پیروزی از جنگ بیرون آمد. درحالی کمی تدقیق در عملیات بعد از هفتم اکتبر و ترور عموم رهبران حماس و حزب الله در لبنان و ماجرای پیچرها می توانست دیده بصیرت زیرک های نظامی را متوجه تغییر راهبرد نظامی اسرائیل در استفاده از ابزارهای نوین تکنولوژی و هوش مصنعی در عملیات های موسوم به « بزن و برو» نماید .همین غفلت در تحلیل گران حزب الله و حسن نصرالله دبیرکل پیشین حزبالله لبنان هم بسادگی قابل مشاهده بود که مرتبا بدان استناد می کردند ؛ اشتباهی تحلیلی که نهایتاً به قیمت جان کلیه رهبران رده اول و دوم حزب الله وانهدام بخش بزرگی از توان نظامی آن شد.
بیژن – نکته دیگری که علاوه بر تحلیل رفقا زری و فریبرز قابل توجه است این بود که در جریان درگیری های سال گذشته میان اسرائیل و حزبالله لبنان، فرماندهان «گردان رضوان» که از نیروهای نخبه حزبالله تشکیل شده است، برخلاف دستورالعملها، در یک جلسه گرد هم جمع شدند. محل این جلسه هدف حمله اسرائیل قرار گرفت و تمام فرماندهان این گردان نخبه کشته شدند.همین اشتباه را فرماندهان نیروی هوافضای سپاه پاسداران تکرار کردند .وزارت دفاع اسرائیل مدعی شده که بیشتر فرماندهان ارشد نیروی هوافضای سپاه پاسداران ایران در حالی که در یک قرارگاه زیرزمینی در حال برگزاری جلسه بودند، هدف حمله قرار گرفتهاند.
روابط عمومی سپاه نیز با انتشار اسامی دیگر فرماندهان هوافضای سپاه که کشته شدند، قید کرد که این افراد در زمان حمله به محل استقرار امیرعلی حاجیزاده، فرمانده هوافضا، او را همراهی میکردند.در این حمله که یک مقام امنیتی اسرائیلی ادعا کرد با اجرای یک «فریب تاکتیکی» انجام شد، همگی اعضای اتاق فکر نیروی هوافشای سپاه را کشته شدند. یعنی در دوروز اول حمله علاوه سردار سلامی بر فرمانده کل سپاه ، سرلشکرباقری رئیس ستاد مشترک نیروهای مسلح ،سردارامیرعلی حاچی زاده فرمانده هوافضا – علی شمخانی دبیر شورای امنیت ملی – سردار محمدکاظمی رئیس سازمان حفاظت اطلاعات سپاه – سردارخسروجنی جانشین اطلاعات نیروی هوافضای سپاه – سردار غلامرضا محرابی معاون اطلاعات ستاد نیروهای مسلح – سردار مهدی ربانی معاون عملیات ستادکل – سردار حسن محقق معاون اطلاعات سپاه – سردار داود شیخیان فرمانده پدافند سپاه باتفاق نه نفراز دانشندان هسته ای کشوردر یک غافلگیری نظامی مورد حمله واقع و یا مورد ترورفردی قرارگرفتند و کشته شدند. درمیان خیل اخبارها نکاتی وجوددارد مه احتمالا برخی از دانشمندان یا فرماندهان نه با موشک و راکت که احتمالا توسط کماندهای اعزامی اسرائیلی ترور شده اند
شهرام – بررسی اجمالی قضییه و نگاهی به مستندات قبل و بعد حمله نشان می دهد رژِیم نکبت بار نظامی – دینی اسرائیل با پشتیبانی امپریالیسم امریکا، یورش جنگی بی نظیری را علیه ایران آغاز کرده و بدینگونه، شعلهور شدن جنگی تازه در خاورمیانه، منطقه و جهان را با خطرهای بیشتری روبرو کرده است. بدون شک سیاست های ارتجاعی جمهوری اسلامی که از زمان پیدایش جمهوری اسلامی در سال 1357 شعار« اسرائیل باید محوشود» و« راه قدس ازکربلا می گذرد» تا سخنان ابله فالگیری به نام سیدعلی خامنه ای که حتی روزشمارنابودی اسرائیل را سرلوحه خودقرارداده بود در برامدن حوادث اخیر تاثیر زیادی داشته است. البته واقعیت این است که ماهیت وجودی حاکمان هردورژیم ارتجاعی جمهوری اسلامی و دولت اسرائیل بر پایه جنگ و دشمن تراشی قراردارد انها را دارای مشابهات زیادی کرده است. هم نتانیاهو و خامنه ای غرق درفساد مالی هستند و هردو برای فریب افکار عمومی به جنگ افروزی نیازدارند حتی قرائنی امروز وجوددارد که موساد از حمله هفتم اکتبر با خبر و از ان بهره برداری کامل برای نسل کشی در غزه و الحاق بیشتر سرزمین های عربی فلسطین به اسرائیل بوده اند. از روز یورش ددمنشانه اسرائیل به غزه بیدفاع تا امروز که به کشتار شصت هزار فلسطینی انجامید، امپریالیسم غرب جانانه از رژیم فاشیستی بورژوازی صهیونیسم پشتیبانی کردهاست. در این دوره، اسرائیل با بی شرمی برتری جنگی خود را هر ماه به جهان عرب و جمهوری اسلامی نشان دادهاست. نقشه نابودی زیرساختها و توانایی جنگی هر کشور بزرگ همواره در دستور روز امپریالیسم بودهاست و این نقشه در خاورمیانه بارها با بازوی جنگی امپریالیسم، یعنی از سوی رژیم فاشیستی بورژوازی صهیونیسم انجام شدهاست. اسرائیل لبنان را صد سال به پس راندهاست و سوریه را هر روز بمباران میکند و دیگر رهبران عرب را به شیوههای گوناگون به فرمانبری کشاندهاست.و در این میان بسیاری مخالفان رژیم جمهوری اسلامی و اپوزیسیون ایرانی داخل و خارج کشور در بحبوبه سرکوب مردم غزه و لبنان توسط اسرائیل شادمانی نموده و حداکثر مدعی بودند که این یک موضوع عربی- اسرائیلی است و ربطی به ایران ندارد غافل از این که شترنژادپرستی دینی اسرائیل بزودی پشت در خانه ایران هم خواهدرسید . براساس طرخ خاورمیانه جدید که از دوران بوش پسردر پی آمد انفجار برج های جهانی مطرح شد باید اسرائیل قوی ترین کشورخاورمیانه باشد و هرکشورقدرتمنددیگری یا درهم شکسته و تجزیه شود تا دیگر کسی نتواند به منازعه با بازوی منافع امریکا و غرب در خاورمیانه درآید که ماحصل این طرح تجزیه عملی عراق- سوریه – لیبی و برقراری نوعی توحش حکومتی در انها می باشد .طرحی که همان موقع هم قراربود در ایران هم پیاده شود ولی سیاست های حاکمان وقت جمهوری اسلامی به رهبری هاشمی رفسنجانی و خاتمی مانع آن شد.
ناصر- مورد دیگری که باید بدان توجه کرد این است که اسرائیل که متوجه شده از دوران اوباما به دلیل کشف نفت شیل اویل در امریکا و راهبرد جهانی امپریالیسم امریکا متضمن مهارچین قرارست اهمیت خاورمیانه کاهش و نیروهای امریکائی در اسیا و مجاور چین قرارگیرند بارها تلاش نموده تا موجباتی را فراهم آورد که امریکا نتواند از منظقه خارج و اسرائیل را مابین کشورهای مسلمان منظقه که مدتهاست اقتصاد توانمندی را فراهم کرده اند ، تنها بگذارد. برای درک این موضوع باید گفت مجموع تولید ناخالص داخلی کشورهای حاشیه خلیج همیشه فارس شامل «ایران – عربستان-عراق- امارات – کویت – بحرین – عمان- ایران » معادل 2979 میلیارد و «ترکیه –مصر- الجزایر- لیبی » برابر2840میلیارددلار که جمع این کشورها 5819 میلیارددلار در مقابل تولید ناخالص داخلی اسرائیل که حداکثر معادل 560 میلیارددلار است نشان از برتری اقتصادهای همجوار خاورمیانه ای اسرائیل دارد .
فارغ از این موضوع براساس آن چه روی داده اولا این یک جنگ برابر نیست که هر دو نظام به یک اندازه در آغاز آن گناهکار باشند. هیچ تردیدی نیست که این جنگ را اسرائیل میخواهد. حاکمیت جمهوری اسلامی به رهبری بورژوازی نظامی خواهان شرایط نه جنگ و نه صلح است، و خواهان جنگ سراسری و نابودی خود نیست. اگر چه حماقت رسانه ای سرمایه داری تئوکراتیک اسلامی در نمازجمعه ها و امامان جمعه قابل توجه است اما نباید فراموش کرد که رژیم جمهوری اسلامی از آغاز تا کنون دارای یک اتاق فکری بوده که توانسته در بزنگاه های تاریخی حکومت خود نظیر جنگ با عراق ، حمله امریکا به عراق و افغانستان و….. جان سالم بدربرد. سرمایه داری تئوکراتیک اسلامی اگرچه آزمند وحریص و غارتگر است اما نه تنها نادان نیست بلکه منافع خودرا خوب می شناسد زیرا همین جندروز در عمل و در آسمان مشاهده کرد در برابر کشوری که دویست هواپیمای جنگی به آسمان ایران فرستاد که بدون ریختن خون از بینی خلبانی همه پس از زدن هدفها، پیروزمندانه به خانه خود برگشتهاند، و در یک عملیات برق آسا همه سرداران ولایت را بدرک واصل کرد نه تنها توان ایستادگی ندارد.که در یک جنگ رودررو با اسرائیل نابود خواهد شد.
بهرام – درست است که طی سالیان گذشته جمهوری اسلامی از طریق نیروهای نیابتی خود مزاحمت های متعدد نه تنها برای اسرائیل که برای همه کشورهای منطقه فراهم اورده اما از ورود مستقیم نظامی به میدان عملیات خودداری تا نشان دهد به قواعد بین المللی پایبند است . در حمله اخیر هم اسرائیل به ایران حمله کرده است و ادعاهای مبنی بر پیشگیری از تولید سلاح هسته ای نمی تواند موجبات تبرئه اسرائیل یا لاپوشانی از یورش نظامی اسرائیل که اشکارا منشور سازمان ملل متحدرا نقض کرده ، فراهم آورد. حاکمان فریبکارایران می دانستند که که اگر اسرائیل فرصت پیداکند به ایران حمله خواهدکرد اما سید علی فالگیر براین تصوربود که غنی سازی 4 درصدی توانمندی ایران برای دست یابی به سلاح هسته ای و بمب اتمی به عنوان یک اهرم بازدارنده عمل خواهدکرد غافل از اینکه حتی درصورت دست یاابی ایران به سلاح اتمی موساد چاشنی آنرا همچون کلید سیستم دفاع هوائی ازکار می انداخت و به جای بمب احتمالا چس فیل هوا می شد.
از طرف دیگر ادعای اسرائیل و سخنان ترامپ که دلیل حمله اسرائیل پیشگیری از دسترسی ایران به سلاح هسته ای است که به منظور نابودی اسرائیل تولید میشود فارغ از این که خلاف عرف بین الملل و مصداق عقوبت قبل از جرم است که با نمونه های تاریخ بعداز جنگ دوم جهانی نیز تعارض دارد زیرا در همین دوران بعداز جنگ دوم ، کشورهای گوناگون هنگام روبهرو شدن با نگرانیهای امنیتی از برنامههای هستهای دیگران، رویکردی خردمندانه و بر پایه سازوکارهای جهانی را برگزیدهاند. نمونههایی مانند رفتار هند در برابر پاکستان و واکنش کشورهای باختر در برابر اتحاد شوروی نشان میدهد که حتا در شرایط حساس نیز جامعه جهانی از کنشهای یکسویه و جنگی پرهیز کرده و بهجای بمباران کارخانهها، از نهادهای جهانی برای رسیدگی به این چالشها بهره بردهاست. بطور مثال هندوستان علیرغم آن که در دهه ۸۰ میلادی – ۱۳۶۰ خورشیدی- با آنکه از دست یابی قریب الوقوع پاکستان به ساخت جنگافزار هستهای آگاه بود، هیچگاه به کارخانههای اتمی «کاهوتا» یورش پیشگیرانه نکرد. هند با درک پیامدهای ویرانگر گسترش جنگ و فشارهای جهانی، از چنین کاری چشم پوشید. همچنین، پس از آنکه کشورهای باختر از برنامه هستهای شوروی آگاه شدند، با اینکه از آزمایش پیروزمندانه بمب اتمی این کشور در سال ۱۹۴۹ میلادی- ۱۳۲۸ خورشیدی- شگفت زده شدند، بهجای دست زدن به کنش نظامی، کوشیدند از راه گفتوگو و برنامههایی مانند «طرح باروخ» این چالش را رهبری کنند.و یا نونه اخر کره شمالی که مورد حمله بخاطر اقدام بای دست یابی به سلاح اتمی نشد. لذا استناد رهبران نظامی اسرائیل در این مورد خلاف تجربیات جهانی است که منتعث از خلق و خوی متجاوز دولت اسرائیل است که همچون نسل کشی در غزه با زیر پا گذاشتن قانونهای جهانی و اصلهای بنیادین حق حاکمیت کشورها، قبلا هم به به کارخانههای هستهای در عراق وایران یورش بردهاست. چنین کنشهایی نهتنها خطری برای صلح در منطقه و جهان به شمار میرود، بلکه نشانه نادیده انگاشتن سازوکارهای حقوقی نهادهایی چون سازمان جهانی انرژی اتمی است. با این همه، نه تنها امریکا که متاسفانه ترویکای اروپائی هم متحدانه از همین اقدام غیرقانونی و تجاوز علنی اسرائیل حمایت کرده اند. در واقع امریکا و سرمایه داری غرب و جهانیان اگر در بارهی برنامه هستهای ایران نگرانی دارند، باید همچون دیگر کشورها، از راههای بازرسی و گفتوگو با نهادهای جهانی آنرا انجام دهد. باید از سازمان ملل و دیگر نهادهای جهانی خواست که بهروشنی با این برنامه ها برخورد کنند.زیرا استفاده از خشونت خودسرانه نظامی ی راهی برای پایداری امنیت پایدار نیست، بلکه تنها به افزایش بحرانها میانجامد.
فرزانه – من فکر میکنم موضوع حمله اسرائیل به ایران و مسئولیتناپذیری یک رژیم بحرانساز یعنی ایران را باید بیشتر توجه کنیم. این حمله اسرائیل به ایران که در چارچوب نزاع بلندمدت میان جمهوری اسلامی ایران و دولت اسرائیل صورت گرفته ، موجی از نگرانی، تحلیلهای گوناگون و واکنشهای احساسی را در سطح بینالمللی و داخلی برانگیخت. در میان واکنشها، برخی مدافعان جمهوری اسلامی با استناد به مفهوم«دفاع از خاک وطن » ، خواهان اتحاد ملی علیه «دشمن خارجی » شده اند. ما در ادامه این بیانیه تلاش داریم روشن کنیم که چرا دفاع از ایران، نباید به معنای دفاع از جمهوری اسلامی باشد، و چگونه این رژیم، خود یکی از عوامل اصلی بحران و زمینهساز جنگطلبی است. ما نباید فراموش کنیم که رژیم جمهوری اسلامی اگر چه با رای بالای مردم انتخاب شد اما واقعیت ان بود که از همان اوائل تاسیس مردم را نمایندگی نمیکرد. یعنی جمهوری اسلامی ایران از نخستین سالهای استقرار خود، مشروعیتش را نه از رضایت عمومی، بلکه از سرکوب داخلی، حذف رقبا، و ساختار امنیتی-نظامی میگیرد. اعتراضات گسترده در دی ۹۶، آبان ۹۸، و خیزش زن، زندگی، آزادی در ۱۴۰۱ همگی نشان دادند که اکثریت مردم نه تنها با سیاستهای داخلی این حکومت موافق نیستند، بلکه آن را عامل اصلی فقر، تبعیض، و بیعدالتی میدانند. در چنین شرایطی، دفاع از جمهوری اسلامی در برابر دشمن خارجی، همدست شدن با سرکوبگری است که خود، دشمن مردم ایران است. حتی در جنگ عراق با ایران عدف اصلی رهبران جمهوری اسلامی حراست از خاک وطن نبود و بقول شیاد بزرگ خمینی « جنگ نعمت بود تا جمهوری اسلامی بماند» و بعدها جوادمنصوری از اولین فرماندهان سپاه نیز در یک مصاحبه اختصاصی با سایت انعکاس که در یوتیوب قابل دسترس است گفت که « نتایج جنگ برای ما عالی بود ، ما به بهانه جنگ توانستیم گروهکها را سرکوب کنیم ». اگر بخواهیم بر اساس مدک و شواهد صحبت کنیم رژیم مدتهاست ماجراجوییهای منطقهای متعددی را به بهای امنیت ملی انجام می داد بطوری که حکومت ایران از همان سال 1358 با تشکیل «واحد نهضت های آزادیبخش » که بعدها به سپاه قدس تبدیل شد سالهاست که سیاست خارجیاش را بر پایه«محور مقاومت » و صدور ایدئولوژی شیعه سیاسی تعریف کرده است. حمایت مالی و تسلیحاتی از حزبالله لبنان، حماس، حوثیهای یمن و شبهنظامیان عراقی، تنها بخش کوچکی از این پروژه پرهزینه و پرمخاطره است. این سیاستها، نه تنها کمکی به مردم این کشورها نکرده، بلکه بهانهای برای اسرائیل و غرب فراهم کرده تا ایران را تهدیدی جهانی جلوه دهند. نتیجه این سیاستها، چیزی جز تحریم، انزوا، فقر اقتصادی، و زمینهسازی برای درگیری نظامی نبوده است.
مهدی – فراموش نکنیم که اسرائیل کشوری متجاوز و فرصتطلب است. اسرائیل در طول تاریخ خود، همواره از تضادهای منطقهای برای تثبیت جایگاه خود در غرب آسیا بهره گرفته است. حمله به ایران، هرچند تجاوز به حاکمیت ملی است، اما نباید نادیده گرفت که این حمله در واکنش به سالها تهدید موشکی، هستهای، و حمایت از گروههای مسلح ضداسرائیلی انجام شده است. این حملات نه از سر دلسوزی برای مردم ایران، بلکه بخشی از استراتژی ژئوپلیتیک اسرائیل برای تضعیف قدرت ایران و تقویت اتحاد با غرب و اعراب منطقه است. نکته بعدی درربطه با حمله اسزائیل به ایران این بوده که در برابر حمله اسرائیل، بخشی از اپوزیسیون خارجنشین، سکوت یا حتی مشابه شخص رضا پهلوی که خودرا در قامت رهبرآینده کشور می داند ، حمایت ضمنی خود راازحمله اسرائیل به ایران ابراز کرد. که اگر پدرش زنده بود دودستی توی سرش می زد که نگون بخت ! تو مدعی تاجوتخت پادشاهی این کشورهستی بعد ار حمله به آن حمایت می کنی ؟! زیرا هر حمله نظامی به ایران، صرفنظر از نیت مهاجم، در نهایت جان مردم بیگناه ایران را تهدید میکند. اما باید مرز روشنی میان مخالفت با جنگ و دفاع از رژیم قائل شد. دفاع از خاک ایران، نباید به دفاع از حکومت جمهوری اسلامی تبدیل شود. موضع درست، مخالفت با جنگ و همزمان مخالفت با حکومتی است که زمینهساز آن است.
ارژنگ – به نظر من ایران آزاد، شایسته و نیازمند صلح و دموکراسی است. مردم ایران سزاوار کشوری هستند که به جای دشمنتراشی، بر توسعه پایدار، حقوق بشر، رفاه اجتماعی و تعامل سازنده با جهان تمرکز کند. جنگ، صرفاً تداوم سرکوب را مشروعیت میبخشد و فضای امنیتی را تقویت میکند. تنها در سایه صلح و گذار از استبداد میتوان امید داشت که ایران به کشوری بدل شود که نه تهدیدی برای دیگران، و نه قربانی ماجراجویی قدرتها باشد. جالب این است که اگر کمی با تعمق به ماهیت و فعالیت این دو رژیم که خودرا خصم همدیگر می دانند بنگریم متوجه شباهتهای ایدئولوژیک میان دو رژیم تئوکراتیک ایران و اسرائیل خواهیم شد. یعنی اگرچه در ظاهر، جمهوری اسلامی ایران و دولت اسرائیل در صفوف متضاد ژئوپلیتیک و ایدئولوژیک قرار دارند، اما در سطح ساختاری و بنیادهای فکری، شباهتهای معناداری میان این دو نظام وجود دارد؛ بهویژه از منظر تلفیق دین و قدرت سیاسی. هر دو، در عمل نمونههایی از رژیمهای تئوکراتیک هستند که در آن دین، نه به عنوان نیروی اخلاقی یا فرهنگی، بلکه بهعنوان ابزار توجیه سلطه و تصمیمگیریهای سیاسی بهکار میرود.
در هردو رژیم دین بهمثابه بنیان مشروعیت حکمرانی قراردارند بطوری که در جمهوری اسلامی ایران، ولایت فقیه جایگاه حاکمیتی را به بالاترین مقام دینی شیعه اعطا کرده است. در اسرائیل، هرچند ساختار رسمی حکمرانی سکولار به نظر میرسد، اما نفوذ خاخامهای افراطی و احزاب دینی مانند «شاس» و «صهیونیسم مذهبی» در سیاستگذاریهای کلان، بهویژه درباره فلسطینیها، زنان، آموزش و ازدواج، بسیار بالاست. در هر دو نظام، دین نه تنها پشتوانه مشروعیت سیاسی، بلکه ابزاری برای سرکوب و انحصارطلبی است.
هر دو رژیم در مواردی از متون دینی برای مشروعیتبخشی به سیاستهای خشونتبار استفاده میکنند. در ایران، فقه شیعه به عنوان مبنای قانونگذاری رسمی به کار گرفته میشود؛ از حدود کیفری گرفته تا حقوق زنان. در اسرائیل نیز آموزههای توراتی و تفاسیر تلمودی، برای توجیه شهرکسازی در اراضی اشغالی یا انکار حق بازگشت فلسطینیها استفاده میشود. در واقع، سیاست مذهبی در هر دو کشور، دال مرکزی تصمیمگیری شده است. جمهوری اسلامی، دشمنی با «صهیونیسم» را به پایه ایدئولوژی خود بدل کرده است، درست همانگونه که دولت اسرائیل، با بازنمایی ایران و محور مقاومت بهعنوان تهدیدی وجودی، فضای امنیتی دائمی ایجاد کرده است. در هر دو سو، این دشمنسازی دائمی، امکان سرکوب داخلی، گسترش قدرت امنیتی و حفظ انسجام اجباری را فراهم کرده است. دین، در هر دو روایت، ابزار تولید «دیگری» و حفظ پارانویا است. جالب ان که هر دو رژیم آپارتاید مذهبی را مبنای تبعیض ساختاری بر مبنای هویت مذهبی قرارداده اند. در ایران، اقلیتهای دینی مانند بهاییان، مسیحیان و حتی مسلمانان غیرشیعه از بسیاری از حقوق شهروندی محروماند. در اسرائیل نیز، قانون «کشور ملت یهود» که در سال ۲۰۱۸ تصویب شد، رسماً حقوق یهودیان را برتر از غیر یهودیان قرار میدهد، بهویژه فلسطینیهای ساکن در خاک اسرائیل. در هر دو نظام، هویت دینی خاص، معیاری برای مشارکت سیاسی، اقتصادی و فرهنگی شده است. از دیگرسو درهردوکشور همزیستی دین و نظامیگری شیوه مسلط حکومتی است ، چون هر دو نظام، ترکیبی از ایدئولوژی دینی با قدرت نظامی دارند. در ایران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بازوی ایدئولوژیک-نظامی حاکمیت است. در اسرائیل نیز، ارتش (IDF) به عنوان نهادی مقدس، از حمایت گروههای دینی افراطی برخوردار است و بسیاری از عملیات نظامی به نام “دفاع مقدس” توجیه میشود. در هر دو، جنگ با هالهای دینی تقدیس میشود.
نتیجه آن که در هردو حکومت تقابلنمایی ساختگی میان آینههای یکدیگر بطریقی است که در حالی که رسانهها و دستگاههای تبلیغاتی ایران و اسرائیل یکدیگر را بهعنوان «دشمن مطلق » معرفی میکنند، بررسی دقیق ساختارهای حکمرانی و ایدئولوژیهای مذهبی حاکم، نشان میدهد که شباهتهای بنیادین میان این دو نظام وجود دارد. دشمنی میان آنان، بیشتر از آنکه تضاد تمدنی باشد، رقابتی برای بقا در چارچوب نظامهای تئوکراتیک و اقتدارگراست؛ رقابتی که قربانی اصلیاش، مردم عادی در هر دو سرزمیناند.
علیرضا – شاید درشرایط فعلی ما باید پاسخ این پرسش را بدهیم که چه باید کرد ؟! آب رفته بجوی باز نمی گردد ؟!
ما مبارزان چپ و هر آزاده ای نمی تواند حمله اسرائیل به ایران را نمیتوان توجیه کرد، اما این حمله، نباید ما را به دفاع از رژیمی بکشاند که خود، عامل اصلی بحرانهاست. همانگونه که جنگطلبی اسرائیل محکوم است، ماجراجویی نظامی و صدور بحران توسط جمهوری اسلامی نیز محکوم است. راه نجات ایران، نه در حمایت از جنگ، و نه در همسویی با یک رژیم سرکوبگر، بلکه در بازسازی مشروعیت ملی، عبور از استبداد، و تحقق دموکراسی است. عملیات جنگنده بمب افکن های نیروی هوایی ارتش اسرائیل در هماهنگی با سازمان موساد بار دیگر نشان داد که به رغم لاف وگزاف و بزرگ نمایی های خامنه ای و فرماندهان سپاه، سیستم دفاعی و امنیتی و اطلاعاتی رژیم جمهوری اسلامی تا چه اندازه ضربه پذیر است. اگرچه رژیم آن قدروقیح است کهغافلگیری تمام عیارخودرا « روایت فتح» توصیف می کند. فرماندهان سپاه و دانشمندان هسته ای در آتش جنگی می سوزند که جمهوری اسلامی یکی از برپا کنندگان اصلی آن است. اما پیامد ادامه این جنگ و بمباران ها و رویارویی موشکی رژیم جمهوری اسلامی با دولت های اسرائیل و آمریکا به اینجا محدود نخواهد شد.
این رویارویی نظامی و تشدید فضای جنگی در ایران جدای از گسترش ناامنی، خطر تشعشعات اتمی و فقر و فلاکت اقتصادی، قبل از هر چیز می تواند روند پیشرفت و تکامل مبارزات کارگری و توده ای و مبارزه برای سرنگونی انقلابی رژیم جمهوری اسلامی را به تعویق اندازد. رژیم جمهوری اسلامی با استفاده از فضای جنگی و تشدید سرکوب و شرایط پلیسی می خواهد روند تکامل مبارزه برای سرنگونی انقلابی نظام اسلامی را مختل و این جنبش و دشمن داخلی را سرکوب کند. دولت آمریکا هنوز هم قصد سرنگونی جمهوری اسلامی را ندارد، بلکه می خواهد با چاشنی فشار عملیات اسرائیل، رژیم جمهوری اسلامی را در مذاکره بر سر بحران هسته ای به تسلیم وادار کند. اما اگر جمهوری اسلامی در ادامه ماجراجویی های تاکنون ، همچنان بر غنی سازی اورانیوم در خاک ایران پافشاری کند، رویارویی نظامی و موشکی ادامه پیدا خواهد کرد و همزمان با ادامه بمباران ها، تلاش برای شکل دادن به یک آلترناتیو حکومتی با کمک نیروی اپوزیسیون بورژوایی و دست راستی و براندازی حکومت اسلامی به بخشی از پروژه آمریکا و اسرائیل برای پیشبرد نظم منطقه ای مورد نظرشان در خاورمیانه تبدیل خواهد شد. در نظم منطقه ای مورد نظر آمریکا و اسرائیل حکومت اسلامی اتمی جایی ندارد. البته بنظر می رسد بعداز بمباران وترورهای فرماندهان اقای عراقچی نماینده حضرت آقا یادش آمده که « یک تماس تلفنی ازواشنکتن لازم است تاکسی مثل نتانیاهورا ساکت کند»
فریبرز- بدون شک جنگ و نزاع رژیم جمهوری اسلامی با آمریکا و اسرائیل بر سر برنامه اتمی هیچ ربطی به منافع طبقه کارگر و مردم ایران و منطقه ندارد. رژیم جمهوری اسلامی در راستای استراتژی بقای خود صدها میلیارد دلار از منابع ثروت جامعه و حاصل رنج و استثمار کارگران و زحمتکشان ایران را صرف پروژه ها و برنامه های هسته ای کرده که دود آن مستقیما به چشم مردم ایران رفته است. جنگ و نزاع رژیم جمهوری اسلامی با آمریکا و اسرائیل ادامه سیاست های تاکنونی و از هر دو طرف، جنگ و نزاعی ارتجاعی و سرمایه دارانه است. طبقه کارگر و زحمتکشان و مردم آزاده ایران برای رهایی از خطر گسترش این جنگ راهی جز گسترش و تشدید مبارزه علیه جمهوری اسلامی، تلاش فشرده تر برای سازمانیابی صفوف خود و شکل دادن به رهبری سراسری برای قیام توده ای و سرنگونی انقلابی رژیم جمهوری اسلامی در پیش ندارند. نباید گذاشت برخی از نیروی اپوزیسیون بورژوایی عمدتا خارج نشین ذوق زده، مردم را به اقداماتی زودرس نظیر قیام که درجه بالایی از سازمان یابی و مهارت می طلبد و هنوز برای انجام آن آمادگی وجود ندارد سوق دهند. اما آمادگی همه اقشار مردمی درشرایط کنونی لازمه هشیاری است . جنبش انقلابی مردم یرن وظیفه دارد ضمن محکوم کردن حمله اسرائیل به ایران و جنگ و نزاع ارتجاعی فیمابین این دو رژیم ، همه کارگران و زحمتکشان و مردم آزاده ایران را به گسترش و تشدید مبارزه برای سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی فرا خواند و از فعالان و پیشروان جنبش کارگری و دیگر جنبش های پیشرو اجتماعی بخواهد که تلاش برای امر سازمان یابی و شکل دادن به یک رهبری هماهنگ و سراسری را گسترش دهند. فقط با تعجیل و تشدید تلاش و مبارزه برای آماده کردن ملزومات سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی می توان مردم ایران و منطقه را از شر این رژیم جنایتکار نجات داد، تلاش نیروهای اپوزیسیون بورژوایی و دست راستی برای آلترناتیو سازی از بالای سر مردم «نظیر مجتبی هم خوب است- سخنان دخترک بیسواد فائزه رفسنجانی » را جنثی کرد و در برابر نظم منطقه ای امپرالیستی و ارتجاعی آمریکا و اسرائیل افق روشنی را پیش روی کارگران و مردم ستمدیده خاورمیانه قرار داد.
باید تاکید کنیم در جنین شرایطی چپ ایرانی نمی تواند با صرف شعار « این جنگ ارتجاعی است » و یا «جنگ دورژیم را به جنگ داخلی تبدیل کنیم » که محلی از اعراب ندارند به صدور بیانیه و مصاحبه دلخوش کند. واقعیت آن است که چپ ایرانی فاقد یک جنبش تشکیلاتی قوی در داخل است اما گزارشات میدانی که ما مشاهده کرده ایم علیرغم ان که با همراهی شادگونه کشتن سران رژیم همراه است اما همراهی مردم مخالف ر شعار و ابراز مخالفت تا کنون جلوه نداشته و ابراز نشده است. نوعی دلهره و ترس از دست دادن زندگی و سرمایه و دارائی – هرچندناچیز- ،وحشت از بازداشت و سرکوب در رفتارهای محتاطانه وجوددارد. لذا باید آن چنان راهکارهای عملی توصییه کنیم که مردم با کمترین هزینه آمادگی لازم را در بزنگاه لازم داراباشند. جنبش انقلابی مردم ایران برآن است که در مخالفت با رژیم ارتجاعی و توتالیتر مذهبی باید لزوم تشکیل کمیتههای همیاری مردمی مستقل از نهادهای حکومتی دردستورروزفعلی مردم ومبارزان باشد زیرادر شرایط بحرانی که امکان وقوع جنگ، بیثباتی سیاسی یا فروپاشی ساختارهای رسمی افزایش یافته، جامعه نیازمند سازماندهی مدنی و خودیاری مردمی است. تاریخ نشان داده است که در لحظات سرنوشتساز، این شبکههای محلی و افقی از همبستگی هستند که میتوانند جلوی فروپاشی اجتماعی را بگیرند و بدیل دموکراتیک و مردمی در برابر ساختارهای اقتدارگرا پدید آورند. ادامه حملات اسرائیل بدون شک کشور در آستانه یک بحران فراگیر سیاسی ـ نظامی، و با افزایش تهدیدهای خارجی و بیکفایتی داخلی قرار میگیرد و لذا ما مردم ایران با خطرات سنگینی روبهرو هستیم: جنگ، قحطی، فروپاشی خدمات عمومی، و خلأ قدرتی که ممکن است به هرجومرج یا بازتولید سرکوب منتهی شود.در چنین شرایطی، امید به نجات از بالا بیهوده است. باید توجه نمائیم که بخشی از اپوزیسیون و دارودسته اصلاح طلبان و بازماندکان اکبرهاشمی که خوددرسرکوب جنبش سهیم بوده اند به کمک آشکارو پنهان رژیم فاشیستی صهیونیستی چشم به کودتای نظامی یا جابجائی اقراددر قدرت دوخته اند و بعضا به این یورش جنگی خوشآمد گفتند. نتانیابو پیامی به مردم ایران فرستاد که در آن گفت: «اکنون فرصت شماست که علیه حکومت ایران که شما را سرکوب میکند، بایستید. او گفت زمان آن فرا رسیده که متحد شوید و آزادی خود را از این حکومت سرکوبگر پس بگیرید.». نتانیابو فراموش کرده که روزگاری نه جندان دور می گفتند در کوله پشتی سربازان مهاجم آزادی ونان وجودندارد؟!
گفتار نتانیابو نشان میدهد که اگر امپریالیسم و صهیونیسم نتوانند رژیم را ساقط کنند به دنبال رام کردن سگ هاری برخواهند امد که فقط انها را گاز نگیرد اگرچه کل ملت خودرا بدرد
سوسن – ما وظیفه داریم به کسانی که به دلیل یورش اسرائیل به میهن ما خواهان ایستادن مردم زیر سایه یک حاکمیت بورژوازی دیکتاتورهستند بگوئیم که نمیتوان از مردمی که زیر سایه حکومت تئوکراتیک آزادی خود را از دست دادهاند و به دلیل پیادهکردن اقتصاد انگلی شب و روز به دنبال تهیه نان هستند، خواست که برای نجات جان فرماندهان سپاه که فرزندان آنها را کشتهاند و از سرمایه ملی آنها روزانه میدزدند، جانفشانی کنند؟
بنطر من بهترین مواضع مستقل را بیانیه مشترک هزارنفرروشنفکران ایرانی – اسرائیلی و بیانیه مشترک هفت نفراز کنشگران ایرانی برندگان جوایز بین المللی « جعفرپناهی – شهنازامکلی -شیرین عبادی -صدیه وسمقی – عبدالفتاح سلطانی – محمدرسول اوف ونسرین ستوده» که بر توقف غنی سازی ،کناره گیری هیات حاکمه ، و فراهم آوردن گذاراز جمهوری اسلامی به دمکراسی ،حفظ تمامیت ارضی ایران و حق حاکمیت واقعی مردم و پایان فوری جنگ تاکیددداشته اند می تواندمعیاری برای سایر کنشگرانی باشد که باید این روزها با انتشار اعلام مواضع به یاری جنبش انقلابی مردم ایران درترک جنگ برایند.
آن چه مشخص است دشمنی مردم ما با جمهوری اسلامی و دشمنی جمهوری اسلامی با مردم وزحمتکشان و سرکوب آزادی خواهان و طبقه کارگر، نباید ما را از واکاوی عینی شرایط کنونی ناتوان سازد. جنگ کنونی اسرائیل میتواند ایران را به سرنوشتی مانند لیبی، سوریه، یمن یا افغانستان، کشورهایی که زیر فشار جنگ ساختارهای اقتصادی و اجتماعی خود را از دست دادند و جامعهشان دههها سال به پس رانده شد، دچار کند.لذا مردم نباید اجازه دهند رژیم بیش از این پابرجابماند که این نیازمندسازمان یابی وتشکل افشارمختلف ومیهن دوستان واقعی برای پایان جنگ به منظور برقراری آزادی ودمکراسی و نهایتا سرنگونی رژیم اسلامی است.
ارژنگ – تجربه نشان داده تنها راه نجات، سازماندهی از پایین و همیاری مردمی مستقل است. اما درشرایط کنونی که سایه جنگ بر کشور و هرگونه فعالیت سیاسی ممکن است با سرکوب خشن و انگ جاسوسی همراه باشد بهترین پیشنهاد با توجه به تجارب دوران انقلاب 1357 و دوره شروع جنگ عراق با ایران می تواند شامل مواردزیرباشد:
1-تشکیل کمیتههای همیاری در محلات، کارخانجات، مدارس و دانشگاهها
مردم باید از هماکنون در محلات شهری و روستایی، محیطهای کاری، آموزشی و صنعتی، بهویژه در کارخانهها، مدارس و دانشگاهها، کمیتههایی مستقل برای همیاری و پشتیبانی اجتماعی شکل دهند. این کمیتهها میتوانند در صورت گسترش جنگ یا بحران، نقشهای حیاتی ایفا کنند:
- توزیع کمکهای انسانی و مراقبت از آسیبدیدگان
- مراقبت از کودکان، سالمندان، و خانوادههای بیپناه
- پیگیری وضعیت مجروحان یا بازداشتشدگان
- اطلاعرسانی شفاف، مستقل و مردمی
- جلوگیری از غارت، تجاوز، سوءاستفاده یا فروپاشی نظم محلی
- اطلاعرسانی شفاف و مستقل، بدون دروغپردازی رسمی
- آمادگی برای ایفای نقش شوراهای مردمی در دوران گذار از جمهوری اسلامی
2-مرزبندی روشن با نهادهای حکومتی مانند بسیج و مساجد حکومتی
این کمیتهها باید کاملاً مستقل از نهادهای سرکوبگر حکومتی مانند بسیج،انجمن اسلامی ها ، سپاه یا مساجد وابسته به حکومت باشند. تجربه تاریخی نشان داده است که این نهادها بیشتر به ابزارهای کنترل و سرکوب مردمی بدل شدهاند تا نهادهای واقعی همیاری. در نتیجه، همبستگی مردمی باید خارج از مدار نفوذ حکومت شکل بگیرد، با ساختاری شفاف، داوطلبانه، و پاسخگو به مردم محلی.
3- نقش بالقوه این کمیتهها در دوران گذار پس از فروپاشی
در صورت فروپاشی ساختار جمهوری اسلامی یا گذار به شرایط دموکراتیک، این کمیتههای مردمی میتوانند پایهای برای شکلگیری شوراهای محلی، نهادهای خودگردان و نهادهای جایگزین قدرت متمرکز شوند. اگر چنین شبکهای از پیش وجود نداشته باشد، خطر آن وجود دارد که خلأ قدرت توسط نیروهای نظامی یا فرقهای پر شود. تاریخ مبارزات مردم ایران و دیگر ملتها نشان داده که نجات از بالا، از سوی نخبگان یا قدرتهای خارجی، نه پایدار است و نه دموکراتیک. تنها راه برونرفت از چرخه استبداد، جنگ و فروپاشی، شکلدادن به بدیلهای مردمی، افقی و غیرمتمرکز از پایین است. کمیتههای همیاری مردمی، بذرهایی هستند برای چنین آیندهای. فراموش نکنیم تجربه سال 1357 بما یادداد در روزی که فروپاشی ساختار کنونی محتمل شود، آنچه ایران را نجات میدهد، ارتشها یا جناحهای قدرت نیستند، بلکه مردم سازمانیافته، یاریگر و متشکلاند. شک نکنیم کمیتههای همیاری امروز، هستههای شوراهای مردمی فردا هستند.
احمد- واقعیت برامده از تجربیات کشورعراق ، لیبی و سوریه و افغانستان این است که راه نجات میهن ما از دالان جمهوری اسلامی و یا امپریالیسم نمیگذرد. بلکه باید به دنبال یگانگی و همگامی نیروهای مستقل ضدجمهوری اسلامی و ضد بیگانگان بود، تا با سازماندهی طبقهها و لایههایی که خواستار یک اقتصاد ملی و مستقل و برپایی عدالت اجتماعی در جامعهای آزاد و دموکراتیک هستند، بپردازد. جامعه ایران، متکی به تجارب مبارزات کارگری و نافرمانیهای مدنی و مقاومت های بی بدیل در برابر ارتجاع اسلام سیاسی، به عرصه مبارزه کلاسیک طبقات تبدیل خواهد شد. این جامعه با این خصوصیات، سنت های مبارزاتی عدالت جویانه ازمشروطیت تا کنون خود را برای «تغییرحاکمیت» آماده خواهدکرد. در این اوضاع بحرانی بسیار مهم است که مردم پشت و پناه همدیگر باشند و در فضای قحطی و سرکوب و ارعاب، بطور مشخص اقشار ضربه پذیر و بی پناه را از هر نظر حمایت کنند. این همبستگی در روزهای چرخش و دگرگونی سیاسی به محکم کردن صفوف مردم در مواجهه با سناریوهای شناخته صف مردم هوشیار را فشرده ترخواهد کرد.
توقف غنی سازی ، خاتمه چنگ شعارفوری ماست
سرنگون باد جمهوری اسلامی ایران
برقرارباد جمهوری دمکراتیک خلق ایران
جنبش انقلابی مردم ایران
در ارتباط با توقف غنی سازی، کار ما پیشنهاد به ارتجاع نیست چون ارتجاع به حرف ما گوش نمیدهد. اما کلا هر چه که بهانه جنگ و استعمار هست را باید نقد کرد تا ماهیت بهانه گیری ها فهمیده شود.
مذاکره با آمریکا قبل از جنگ بی معنی بود چون مذاکره فقط برای پیشنهاد نوکری به خامنه ای بود. امروز ترامپ هم از دهنش در رفت و گفت تصمیم اعمال اسراییل با اوست.
ما تاثیری بر سیر حوادت تحت کنترل ارتجاع نداریم. ما فقط میتوانیم بگوییم که چه میگذرد تا زنان و کارگران ایران بازیچه رقابتهای مرتجعین نشوند تا بتدریج تشکل یابی ضد ارتجاع شکل بگیرد.
آنارشیست
بوجود آوردن تشکلات یاری رسانی مستقل ایده درستی در این بحثهاست . ادغام نشدن در ارگانهای رژیم هم ایده درستی است. اما بطور موقت و لحظه ای و صرفا برای کمک به قربانیان این جنگ اگر مجبور شدید با ارگانهای سیاسی و نظامی رژیم همکاری کنید، آنقدر دگم نباشید که کمک نکنید. مهم نیست که در اسراییل باشیم یا ایران، در شرایط جنگهای ارتجاعی کمک به قربانیان جنگ میتواند یک انتخاب درست باشد. فرار هم انتخاب بدی نیست.
حرکت برای سرنگونی حرافی است چون شرایط ذهنی زنان و کارگران ایران آماده بوجود آوردن نظم اجتماعی انقلابی نیستند. چنین حرکتی هم پر خطر است و هم در صورت موفقیت کمک به ارتجاع امپریالیستی است. بگذارید مرتجعین خودشان با هم تعیین تکلیف کنند. کار ما باید افشای سیستماتیک روابط اجتماعی ارتجاعی در جامعه باشد تا زنان و کارگران ذهنیت متفاوتی نسبت به آنچه که در رابطه با خود دارند پیدا کنند. افشاگری صرفا سیاسی-دولتی نیست، مربوط به فرهنگ اقتدارگرایی و فاسد حاکم بر کل جامعه در روابط روزمره است.
دولت جمهوری دموکراتیک در ایران دولت امپریالیستهای غربی خواهد بود، چنین توهمی نداشته باشید. مثل سرنگونی شاه است که بنغع مرتجعین اسلامی تمام شد.
به ضدیت خودتان به ارتجاع پیرامونتان اعتماد داشته باشید و تحت تاثیر ایدئولوژی های غرب و شرق و اسلام قرار نگیرید.
ارتجاع هست: مردسالاری، بردگی مزدی، امپریالیسم، هیراشی، تعصبات، تبهکاری و خرافات.
انقلاب درست علیه اقتدارگرایی و اشکال مشخص آن است . این انقلاب اساسا در محل کار و زندگی شکل میگیرد و تکامل پیدا میکند. از جنگ و کودتا و شورشهای خیابانی، انقلاب بوجود نمی آید. وقتی کار تشکیلاتی -مبارزاتی در محل کار و زندگی جان گرفت و شواهد تغییرات فرهنگی پیدا شد، آن وقت میتوان موانع سیاسی و خود سیاست را از بین برد که سرنگونی یکی از آنهاست.
آنارشیست