برگران نادر ثانی :عملیات نظامی مرگبار ارتش اسرائیل در کرانه باختری اشغالی / یک نخست وزیر شرور، اسرائیل را به کشوری شرور تبدیل میکند.
حزب کمونیست اسرائیل و هاداش:
عملیات نظامی مرگبار ارتش اسرائیل در کرانه باختری اشغالی
maki.org.il
جمعه 30 آگوست 2024، برابر با 9 شهریورماه 14۰۳
برگردان به فارسی از نادر ثانی
نیروهای اشغالگر اسرائیل روز چهارشنبه، 28 اوت (7 شهریور)، یک سری حملات مرگبار را در کرانه باختری ـ بزرگترین حمله به اراضی اشغالی در بیش از دو دهه اخیر ـ به انجام رساندند. در این عملیات دست کم 18 فلسطینی به شهادت رسیدند. حملات اسرائیل به شهرهای جنین، نابلس، طوبس و طولکرم از اوایل روز چهارشنبه آغاز شد. خبرگزاری الجزیره گزارش داد که این بزرگترین تهاجم اسرائیل به کرانه باختری از سال 2002 است.
در حملات هماهنگ به چهار شهر در شمال کرانه باختری، نیروهای اشغالگر صدها نیروی زمینی و همچنین هواپیماهای جنگنده، پهپادها و بولدوزرها را به کار گرفتند. “اسرائیل کاتز Israel Katz”، وزیر امور خارجه اسرائیل، با اشاره به این که این یک تشدید تنش برنامهریزیشده است، گفت که ارتش با «نیروی کامل» عمل میکند.
او خواستار تخلیه در کرانه باختری، مانند غزه، و “هر اقدامی که لازم است” شد و توضیح داد که “این جنگ برای همه چیز است و ما باید در آن پیروز شویم.”
حزب کمونیست اسرائیل (CPI) و هاداش (Hadash) بیانیه مشترکی صادر کردند که در آن گفته شد: حملات اشغالگران در کرانه باختری ادامه کارزار تخریب غزه است. آنها از نیروهای اشغالگر خواستند تا عملیات نظامی در کرانه باختری را متوقف کنند.
به گفته “آُفر کاسیف Ofer Cassif”، نماینده کنست از هاداش:
“حمله نیروهای اشغالگر به کرانه باختری ربطی به امنیت اسرائیل ندارد. این تنها لایه دیگری از جنگ تمامعیاری است که دولت اسرائیل علیه کل مردم فلسطین به راه انداخته است تا سرزمین آنها را ضمیمه اسرائیل کرده و آنها را از سرزمین خود بیرون کند. جنگ را متوقف کنید! به اشغال پایان دهید!”
“آیدا توما-سلیمان Aida Touma-Sliman ” نماینده دیگر مجلس از هاداش حمله نیروهای اشغالگر به کرانه باختری را “غزهای کردن تمام سرزمین فلسطین” و بخشی از یک طرح برای “پاکسازی قومی کرانه باختری” خوانده و گفت:
“آنچه اکنون در شمال کرانه باختری رخ میدهد غزه سازی تمام سرزمین فلسطین است. ارتش اسرائیل با نیروهای عظیم از جمله هواپیما به کرانه باختری حمله کرده و در آستانه حمله به بیمارستان مرکزی در جنین است. اوایل صبح امروز وزیر امور خارجه اسرائیل در توییتی درباره لزوم آواره کردن فلسطینیها از مناطقی در کرانه باختری نوشت. اکنون گزارشهایی مبنی بر اینگونه دستورات تخلیه به جوامع فلسطینی در اردوگاههای آوارگان در منطقه میرسد، در حالی که تخریب کامل و قطع آب در حال انجام است. در همین حال، رسانههای اسرائیلی به ندرت در مورد این حمله گزارش میدهند. آنچه در حال وقوع است «ضد تروریسم» نیست، بلکه طوفانی بزرگ رای به اجرادرآوردن طرح “بتزال اسموتریچ Betzalel Smotrich”، وزیر کابینه، و شهرکنشینان کرانه باختری برای پاکسازی قومی این منطقه است. جامعه بینالملل باید اکنون مداخله کند!”
به گفته مقامات بهداشت فلسطین، در کرانه باختری، جایی که حملات شبانه به امری عادی تبدیل شده است، نیروهای اسرائیلی و شهرک نشینان طی 11 ماه گذشته 646 نفر از جمله 148 کودک را کشتهاند. دفتر حقوق بشر سازمان ملل متحد در محکومیت تجاوزات اسرائیل به کرانه باختری نوشت که اگر [نیروهای اشغالگر اسرائیل] به استفاده سیستماتیک از نیروی کشنده غیرقانونی و نادیده گرفتن خشونتهای انجامشده توسط شهرکنشینان ادامه دهند، وضعیت میتواند به شدت بدتر شود. دفتر حقوق بشر سازمان ملل متحد نسبت به «اعدامهای فراقانونی و سایر قتلهای غیرقانونی و تخریب خانهها و زیرساختهای فلسطینیها» هشدار داد و اعلام کرد که خشونت شهرکنشینان با حمایت سیاسی از سوی رهبری اسرائیل امکانپذیر شده است.
در این بیانیه آمده است:
“دفتر حقوق بشر سازمان ملل در خلال سالها گزارش داده است که شهرکنشینان بدون مجازات به جوامع فلسطینی در سرزمینهایشان در کرانه باختری حمله میکنند». این روند طولانیمدت از 7 اکتبر به طور چشمگیری تشدید شده است، زیرا جنبش شهرکنشینان با حمایت سیاسی در بالاترین سطوح دولت اسرائیل از فرصت استفاده کرده و حملات علیه فلسطینیها را تشدید کرده و آنها را مجبور به ترک سرزمینهای خود و گسترش شهرکسازی و کنترل اسرائیل در کرانه باختری کرده است.”
“آنتونیو گوترش Antonio Guterres”، دبیرکل سازمان ملل متحد، از اسرائیل خواسته است که به تعهدات مربوطه خود تحت قوانین بینالمللی بشردوستانه عمل کرده و اقداماتی را برای محافظت از غیرنظامیان و تضمین امنیت آنها اتخاذ کند. او از نیروهای امنیتی اسرادیل خواسته که حداکثر خویشتنداری را اعمال کنند و از نیروی کشنده تنها زمانی استفاده کنند که محافظت از جان کاملاً اجتنابناپذیر باشد. تحولات خطرناک جاری به وضعیت انفجاری در کرانه باختری اشغالی دامن زده و هر چه بیشتر حکومت خودگردان فلسطین را تضعیف میکند. در نهایت، تنها پایان دادن به اشغال و بازگشت به یک روند سیاسی معنادار که راه حل دودولتی را ایجاد کند، به خشونت پایان میدهد.
****************************************************************************
آلون پینکاس:
یک نخست وزیر شرور، اسرائیل را به کشوری شرور تبدیل میکند.
جمعه 30 آگوست 2024، برابر با 9 شهریورماه 14۰3
برگران به فارسی از نادر ثانی
اگر ایده دستیابی به اهداف معقول باشد، سرکش بودن لزوماً منفی نیست، اما در مورد نتانیاهو چنین خصوصیتی صرفاً به معنای خودکامه، ناصادق و اغلب شرور بودن است. برای مطمئن شدن در این مورد تنها کافیست که آن را از خانوادههای گروگانهای اسرائیلی که در غزه نگهداری میشوند بپرسید.
بنیامین نتانیاهو با هر معیار تاریخی یک نخست وزیر شرور است. و او ستاورد بسیار بدتری داشته است: او اسرائیل را به یک کشور شرور تبدیل کرده است. نه، ما شرور نیستیم، اما او است.
او با کودتای ضد قانون اساسی خود در داخل کشور سرکشی کرده است. او در مدیریت روابط خارجی اسرائیل، به ویژه با ایالات متحده آمریکا، سرکشی کرده است. او در این که چگونه جنگ غزه را بدون هیچ طرح سیاسی منسجم پس از جنگ ادامه میدهد، شرور است. او در این که چگونه عمداً جنگ را تشدیدی گسترده میدهد، شرور است.
او از آنچه صهیونیسم و اسرائیل مدرن آرزوی بودن و دستیابی به آن را دارند، متنفر است. او نه تنها به دلیل دروغین، ساختگی و سرگردان کننده خود شرور است، بلکه از این جهت که میکوشد اسرائیل را از یک لیبرال دموکراسی موفق – هر چند ناقص – به یک خودکامگی غیرلیبرال فاشیسم مذهبی بنیادگرا و وحشیانه تبدیل کند، شرور میباشد.
جایی که نتانیاهو مستقیماً درگیر در آن نیست، توانمندسازی شراکت است. این در ترکیب دولت او و اختیاراتی که او به وزرای افراطی کابینه داده، مشخص است.
توماس فریدمن از نیویورک تایمز اولین کسی بود که نتانیاهو را “بدترین رهبر تاریخ یهود” نامید. دیگران مانند بنی موریس، مورخ، تاییدکننده این تشخیص بوده اند.
اما این تنها یک طبقه بندی یا قضاوت کیفی در مورد دوران تصدی او نیست. این مربوط به سرکش بودن آشکار اوست. اگر مفهوم زیربنایی دستیابی به اهداف معقول و قابل دستیابی از طریق روشهای غیرمتعارف باشد، سرکش بودن لزوماً منفی نیست.
در خاورمیانه، گهگاه سرکش بودن مزایای خود را دارد. این در مورد نتانیاهو صدق نمیکند، کسی که کاملاً به این معنا که اساساً ناهنجار، مستبد، ناصادق و اغلب شرور است، سرکش است.
نیازی به کندوکاو در تاریخ سیاسی نتانیاهو برای کشف الگوهای او نیست، بلکه فقط باید بر سال جاری و آخرش تمرکز کرد. در این دوران او در بدترین و خطرناکترین حالت خود بوده است. ابتدا کودتای قانون اساسی ضدقضایی و ضددموکراتیکی بود که او در اوایل سال 2023 آنرا به اجرا درآورد و همچنان تحت پوشش جنگ به دنبال آن است. سپس سیاستهای او که منجر به جنگ شد، و مدیریت او در جنگ است.
هفته گذشته را در نظر بگیرید: نتانیاهو امضای هرگونه توافقنامه مربوط به گروگانگیری و آتش بس در غزه را تضعیف کرد. او نامه مفصل رونن بار، رئیس سرویس امنیتی شین بت را که در آن در مورد خشونت شهرک نشینان یهودی در کرانه باختری هشدار داده بود، نادیده گرفت و انکار کرد که هم بار و هم اطلاعات نظامی (در آوریل و ژوئیه 2023) به او در مورد یک جنگ قریب الوقوع هشدار داده اند.
او همچنین نظرات قانونی الزام آور دادستان کل “گالی بهاراوـمیارا” را نادیده گرفت، در مورد اعضای هم حزب خود در کنست که خواستار نافرمانی در برار رای دادگاه عالی بودند، و هنگامی که وزیر امور خارجه او به دنیا انتقاد کرده و از آواره کردن فلسطینی ها حمایت کرد، سکوت کرد. نتانیاهو همچنین به خانوادههای گروگانهایی که در اسارت غیرانسانی در تونلهای حماس پوسیده میشوند، گفت:
“من نیز زمانی که در ارتش بودم در یک رزمایش اسرا تحت شکنجه فیزیکی قرار گرفتم”.
اما این همه ماجرای مربوط به او نیست. نخستوزیر سرکش بودن یک پیامد اجتنابناپذیر دارد: تبدیل اسرائیل به یک کشور سرکش. نتانیاهو موفق شده است که یک جنگ عادلانه و قابل توجیه را به انزوای اسرائیل تبدیل کند. بیشتر مردم جهان ـ و قطعاً دموکراسی های لیبرال غربی ـ دیگر اسرائیل را به عنوان یک دولت تقریباً منفور میبینند.
او به تنهایی اسراییل را بی ارزش کرده است، نوعی «تخریب خود ارزشی»، نه تنها با شیوه ای که جنگ را هدایت کرده است، بلکه از طریق روشی که متحدان سیاسی دیوانه خود را تشویق کرده است که جنگ را به عنوان یک جنگ وحشیانه هستی نشان دهند.
امتناع او از شرکت در هرگونه مشورت در مورد حکومت غزه پس از جنگ، سرپیچی از درخواستهای آمریکا برای استفاده تبعیضآمیزتر از زور، بیتفاوتی او به تخریب غزه فراتر از آنچه که یک جنگ عادلانه حکم میکند، بیمیلی او برای دستیابی به یک آتشبس. معامله آتش و گروگانگیری و نزاع فزاینده او همگی به تصویری از اسرائیل به عنوان یک کشور سرکش منجر میشود.
مهمتر از همه، او دروغ بزرگ را پذیرفته است و آن را برای مردم ویران شده و خسته تکرار می کند: آنچه می بینید مربوط به 7 اکتبر نیست، جنگ با ایران است. نخبگان اسرائیلی اسرائیل را تضعیف کرده اند. من تنها کسی هستم که میتوانم در برابر این تهدید وجودی ایران در جنگ دوم استقلال، جنگ بقای ما بایستم.
او در این هفته به خانوادههای گروگانها گفت: “من تلاش میکنم از نابودی اسرائیل جلوگیری کنم.” اینها جعلیات بزرگ و فراگیر هستند که نشان می دهند او چقدر سرکش و بی بند و بار شده است.
آیا وضعیت دولت سرکش اسرائیل قابل برگشت است؟ کاملا. اکثریت اسرائیلی ها از نتانیاهو حمایت نمی کنند. اما این امر مستلزم برکناری سریع و غیرقابل برگشت نخست وزیر سرکش است، و این سخت تر از آنچه قبلا تصور می شد، و از جمله من تصور میکردم، قال اجرا است. ما هرگز فکر نمیکردیم که او نزدیک به 11 ماه از ناکامی 7 اکتبر ببر سر کار باقی بماند.
هر چیزی را که در مورد اسرائیل می دانید فکر می کنید فراموش کرده و برای لحظه ای تمایلات خود را در مورد اسرائیلی که دوست دارید کنار بگذارید. مستقیماً به واقعیت نگاه کنید، تکان نخورید و چیزی را زیر پا نگذارید یا آنچه را که دوست ندارید به راحتی رد نکنید. سپس دردناک ترین سئوال را از خود بپرسید: آیا اسرائیل در زمان بنیامین نتانیاهو همان اسرائیلی است که من می شناختم و دوستش داشتم؟ آیا اسرائیل سرزنده، مبتکر و جسوری است که من آن را تحسین می کردم؟
با دقت به وقایع نگاه کنید و از خود بپرسید: آیا اسرائیل در حال نزول به کشوری بی قانون، ضد دمکراتیک، مسیحایی، فاشیست مذهبی و خشن است؟
تا حد زیادی بله. آیا دولت اسرائیل در حال انحطاط به وضعیت ذهنی ماسادا است که توسط نسخه مسیحایی یهودی انجیلی مانند پایان روزها و سقوط نهایی هدایت می شود؟ این دقیقاً همان لفاظی است که از دولت بیرون می آید. آیا این نتیجه غفلت، بیاحتیاطی و تمرکز کامل نتانیاهو بر محاکمه فساد و وسواس او برای ماندن در قدرت است؟ تا حدی، بله.
نتانیاهو قصد دارد اسرائیلی را که ما می شناسیم نابود کند. این به طور پیش فرض، بی رحمی یا سهل انگاری نیست، بلکه بر اساس طراحی است. او علیه کشور خود و دموکراسی اسرائیل جنگ کرده است. او کاملاً شرور است. فاجعه این است که او یک کشور کامل را در این فرار با خود برده است.
*’******************************************
حمید دباشی۲:
با توجه به آنچه در غزه میگذرد، فلسفه اروپایی از نظر اخلاقی ورشکسته شده است.
از نازیسم هایدگر تا صهیونیسم هابرماس، رنج «دیگری» پیامد کمی دارد.
پنجشنبه 18 ژانویه 2024، برابر با 28 دیماه 1402
https://www.middleeasteye.net/opinion/war-gaza-european-philosophy-ethically-bankrupt-exposed
برگردان به فارسی از نادر ثانی۱
تصور کنید ایران، سوریه، لبنان یا ترکیه – با حمایت کامل، تسلیحاتی و دیپلماتیک روسیه و چین – خواست و امکانات لازم برای بمباران تلآویو به مدت سه ماه، در خلال تمامی شبانهروز، کشتار دهها هزار اسرائیلی و معلولیت بیشمار را به عمل درآورده، میلیونها نفر را بیخانمان کرده و تلآویو را مانند غزه امروز به تلی از آوار غیرقابل سکونت تبدیل کند.
تنها برای چند ثانیه تصور کنید: ایران و متحدانش عمداً بخشهای پرجمعیت تلآویو، بیمارستانها، کنیسهها، مدارس، دانشگاهها، کتابخانهها – یا در واقع هر مکان پرجمعیتی – را هدف قرار میدهند تا از حداکثر تلفات غیرنظامی اطمینان حاصل کنند. آنها به دنیا خواهند گفت که فقط به دنبال بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل و کابینه جنگی او هستند.
از خود بپرسید که ایالات متحده، بریتانیا، اتحادیه اروپا، کانادا، استرالیا و آلمان به طور خاص در عرض 24 ساعت پس از هجوم این سناریوی خیالی چه خواهند کرد.
اکنون به واقعیت بازگردید و این واقعیت را در نظر بگیرید که از 7 اکتبر (و چندین دهه قبل از آن تاریخ)، متحدان غربی تلآویو نه تنها شاهد آنچه اسرائیل با مردم فلسطین انجام داده، بودهاند، بلکه تجهیزات نظامی، بمبهای بسیار، مهمات و پوشش دیپلماتیک، نیز در اختیار آنها قرار دادهاند. و این در حالی که رسانههای آمریکایی توجیهات ایدئولوژیکی برای کشتار و نسلکشی فلسطینیان ارائه کردهاند.
سناریوی تخیلی فوقالذکر برای یک روز هم توسط نظم جهانی موجود قابل تحمل نخواهد بود. با امکانات نظامی ایالات متحده آمریکا، اروپا، استرالیا و کانادا که کاملاً پشت اسرائیل هستند، ما مردم بیپناه جهان، درست مانند فلسطینیان، به حساب نمیآییم. این تنها یک واقعیت سیاسی نیست. امری است که مربوط به جهان خیالی و فلسفی اخلاقی چیزی که خود را «غرب» مینامد، میباشد.
آنان که مانند ما خارج از حوزه تخیل اخلاقی اروپایی در جهان فلسفی آن هستند برای آن وجود ندارند. اعراب، ایرانیان و مسلمانان؛ یا مردم آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین – ما هیچ واقعیت هستیشناختی، مگر به عنوان یک تهدید متافیزیکی که باید بر آن غلبه کرد و ساکت شد، برای فیلسوفان اروپایی نداریم،.
از امانوئل کانت و گئورگ ویلهلم فردریش هگل شروع میکنیم و با امانوئل لویناس و اسلاوی ژیژک ادامه میدهیم، ما عجیبوغریبها، چیزها، اشیای قابل شناختی هستیم که مستشرقان وظیفه رمزگشایی آنها را بر عهده داشتهاند. به این ترتیب، کشتار دهها هزار نفر از ما توسط اسرائیل یا آمریکا و متحدان اروپاییاش، کوچکترین مکثی در ذهن فیلسوفان اروپایی ایجاد نمیکند.
مخاطبان اروپایی قبیلهای
اگر شک دارید، فقط نگاهی به فیلسوف برجسته اروپایی یورگن هابرماس و چند تن از همکارانش بیندازید، که در اقدامی حیرتانگیز از ابتذال بیرحمانه، از کشتار فلسطینیها توسط اسرائیل حمایت کردند. پرسش دیگر این نیست که ما در مورد هابرماس که اکنون 94 ساله است به عنوان یک انسان چه فکری میکنیم. پرسش این است که ما درباره او به عنوان یک دانشمند علوم اجتماعی، فیلسوف و متفکر انتقادی چه فکری میکنیم. آیا آنچه او فکر میکند دیگر برای جهان مهم است، اگر تا به حال بوده است؟
جهان پرسشهای مشابهی را درباره یکی دیگر از فیلسوفان بزرگ آلمانی، مارتین هایدگر، با توجه به وابستگیهای مخرب او به نازیسم مطرح کرده است. به نظر من، آیا اکنون زمان آن رسیده که باید چنین پرسشهایی را در مورد صهیونیسم خشن هابرماس و پیامدهای مهمی که ممکن است درباره کل پروژه فلسفی او به بار آورد، مطرح کنیم؟
اگر هابرماس ذرهای فضا در تخیل اخلاقی خود برای افرادی مانند فلسطینیها ندارد، آیا دلیلی داریم که کل پروژه فلسفی او را به هر نحوی با بقیه بشریت – فراتر از مخاطبان اروپایی قبیلهای او مرتبط بدانیم؟
آصف بیات، جامعه شناس برجسته ایرانی، در نامهای سرگشاده به هابرماس گفت که در مورد وضعیت غزه “با عقاید خود در تناقض است”. با تمام احترام میخواهم متفاوت باشم. من معتقدم که بیاعتنایی هابرماس به زندگی فلسطینیها کاملاً با صهیونیسم او مطابقت دارد. و این به همانگونه که غیراروپاییها کاملاً انسان نیستند، یا “حیواناتی انسانی” هستند ـ همانطور که یوآو گالانت وزیر دفاع اسرائیل آشکارا اعلام کرده است ـ کاملاً با این جهانبینی سازگار است.
این بیاعتنایی کامل به فلسطینیها عمیقاً در تخیل فلسفی آلمان و اروپا ریشه دارد. نظر رایج این است که آلمانیها به دلیل گناه هولوکاست، بینش بسیار سازگاری نسبت به اسرائیل پیدا کردهاند. اما برای بقیه جهان، همانطور که اکنون سند باشکوهی که آفریقای جنوبی به دیوان بینالمللی دادگستری ارائه کرده است، نشان میدهد، بین آنچه آلمان در دوران نازیها انجام داد و آنچه اکنون در دوران صهیونیستی انجام میدهد، سازگاری کامل وجود دارد.
من معتقدم که موضع هابرماس در راستای سیاست دولت آلمان برای مشارکت در کشتار فلسطینیان توسط صهیونیستها است. این همچنین با آنچه که برای «چپ آلمان» تصویب میشود، با نفرت به همان اندازه نژادپرستانه، اسلامهراسانه و بیگانههراسانه آنها از اعراب و مسلمانان، و حمایت همهجانبه آنها از اقدامات نسلکشی در مستعمره شهرکنشینان اسرائیلی همخوانی دارد.
باید ما را بخشید اگر فکر کنیم آنچه آلمان امروز دارد، گناه هولوکاست نبوده، بلکه نوستالژی نسلکشی است، چرا که آلمان به طور نیابتی در قرن گذشته (نه فقط در 100 روز گذشته) از قتلعام فلسطینیان توسط اسرائیل حمایت کرده است.
انحطاط اخلاقی
اتهام اروپامحوری که دائماً علیه تصور فیلسوفان اروپایی از جهان مطرح میشود، صرفاً مبتنی بر نقص معرفتی در تفکر آنها نیست. این نشانه ثابتی از فساد اخلاقی است. در موارد متعدد گذشته، من به نژادپرستی درمانناپذیر در قلب تفکر فلسفی اروپایی و مشهورترین نمایندگان آن امروز اشاره کردهام. این انحطاط اخلاقی فقط یک تقلب سیاسی یا یک نقطه کور ایدئولوژیک نیست. این عمیقاً در تخیلات فلسفی آنها نوشته شده است که به طور غیرقابل درمان قبیلهای باقی مانده است.
در اینجا، باید بازنویسکننده این جمله معروف شاعر و ادیشمند سرشناس و پرافتخار مارتینیکایی “امه سزرAime Cesaire ” باشم:
“بله، مهم است که گامهای هیتلر و هیتلریسم را به طور بالینی مطالعه کنیم و برای بورژواهای بسیار برجسته، بسیار انسانگرا و بسیار مسیحی روشن کنیم که در قرن بیستم، بدون اینکه از آن آگاه باشد، یک هیتلر در درون خود داشت، هیتلر در او ساکن بود. هیتلر شیطان اوست، که او را مورد انتقاد قرار میدهد، اما رفتاری وگانه در موردش دارد. آنچه او هیتلر را به خاطرش نمیتواند ببخشد به خودی خود جنایت نیست، جنایت علیه انسان است. تحقیر انسان به مثابه انسان نیست، جنایت علیه سفیدپوست، تحقیر مرد سفیدپوست است، و این واقعیت است که او رویههای استعماری را در اروپا به کار برد، آنچه را که تا آن زمان منحصراً برای [مردم عرب، هند و آفریقا] محفوظ بود.”
آنچه امروز در فلسطین میگذرد امتداد جنایات استعماری است که سزر در بالا به آن اشاره میکند. به نظر میرسد هابرماس ناآگاه است که حمایت او از کشتار فلسطینیان کاملاً با آنچه اجدادش در نامیبیا در جریان نسلکشی “هِرِرو Herero ” و “ناماکووا Namaqua” انجام دادند مطابقت دارد. این فیلسوفان آلمانی مانند آن کبک در ضربالمثل معروف سر خود را در توهمات اروپایی خود فرو کردهاند و فکر میکنند که جهان آنها را آنطور که هستند نمیبیند.
در نهایت، به نظر من، هابرماس هیچ چیز تعجب آور یا متناقضی نگفته یا نکرده است. کاملا برعکس! او کاملاً با قبیلهگرایی درمانناپذیر شجره فلسفی خود، که به دروغ وضعیتی جهانی به خود گرفته بود، سازگار بوده است.
جهان اکنون از آن حس نادرست جهانشمولی محروم است. فیلسوفانی مانند “وی مودیمبه” در جمهوری دموکراتیک کنگو، “والتر میگنولو” یا “انریکه دوسل” در آرژانتین، یا “کوجین کاراتانی” در ژاپن نسبت به هابرماس و امثال او ادعاهای مشروعتری نسبت به جهانشمولی دارند.
به نظر من، ورشکستگی اخلاقی بیانیه هابرماس در مورد فلسطین، نقطه عطفی در رابطه استعماری بین فلسفه اروپا و بقیه جهان است. جهان از خواب کاذب فلسفه قومی اروپایی بیدار شده است.
*****
پانویسها:
1) امروز ۲ سپتامبر ۲۰۲۴ (برابر با ۱۲ شهریور ۱۴۰۳) است. من این نوشته را ـ که حدود هفت ماه و نیم پیش نوشته شده ـ همین امروز دیدم. از آنجایی که آنچه در نوشته آمده با گذشت زمان از میان نرفته و بلکه تقویت شده است، مفید ارزیابی میکنم که با وجود گذشت زمان آنرا به فارسی برگردانده و در اختیار علاقمندان قرار دهم.
۲) حمید دباشی، استاد دانشکده “هاگوپ کوورکیان” در مطالعات ایران و ادبیات تطبیقی در دانشگاه کلمبیا در شهر نیویورک است که در آنجا ادبیات تطبیقی، سینمای جهان و نظریه پسااستعماری را تدریس میکند. آخرین کتابهای او عبارتند از:
- آینده دو توهم: اسلام پس از غرب (2022).
- آخرین روشنفکر مسلمان: زندگی و میراث جلال آل احمد (2021);
- معکوس کردن نگاه استعماری: مسافران ایرانی خارج از کشور (2020) و
- امپراطور برهنه است: در مرگ ناگزیر دولت-ملت (2020).
کتابها و مقالات او به زبانهای بسیاری ترجمه شده است.
Comments
برگران نادر ثانی :عملیات نظامی مرگبار ارتش اسرائیل در کرانه باختری اشغالی / یک نخست وزیر شرور، اسرائیل را به کشوری شرور تبدیل میکند. — بدون دیدگاه
HTML tags allowed in your comment: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>