Comments

ارزیابی مشترک: رویدادهای سوریه، ناکامیهای جمهوری اسلامی و دورنمای انقلاب — 7 دیدگاه

  1. به خانم ماجدی و خوانندگان روشنگری،
    در تمام کشورهای دنیا اقتدارگرایی حاکم است و این ویژگی فرهنگی تاکنونی این نوع از پرایمیتهاست.
    انقلاب جهانی در حقیقت نفی اقتدارگرایی حاکم بر بشر است، به عبارت دیکر، انقلاب جهانی یعنی نفی فرهنگ فعلی حاکم بر بشر.
    اقتدارگرایی در هر کشور شکل فرهنگی خاص خودش را دارد که میتوان آنها را زیر- فرهنگ دانست، خود زیر- فرهنگها هم زیر- فرهنگ دارند و رابطه ای بازگشتی در آنها وجود دارد.
    فرهنگ غربی یک زیر – فرهنگ است، اما بعلت جهانی شدن اقتدارگرایی آن، تاثیر عظیمی بر اقتدارگرایان دیگر مناطق گذاشته است.
    ضدیت با فرهنگ غربی در کشورهایی که در تحت فشار امپریالیسم غرب هستند ،فقط وقتی اتقلابی است که در وحدت با ضدیت با اقتدارگرایی در خود کشورهای غربی هم باشد. همانطور که ضدیت با اقتدارگرایی در کشورهای غربی فقط وقتی اتقلابی است که در وحدت با انقلابیگری قربانیان امپریالیست کشور خودی است. پس، از آنجا که فقط جنبش آنارشیستی ضد اقتدارگرایی است، انقلاب خصلت جهانی دارد نه ملی.
    پس،
    نفی فرهنگ غرب صرفا به معنی نفی حاکمیت اقتدارگرایی خاص آن است نه نفی ضد فرهنگ حاکم درونی آن ، این توضیح دهنده ارتجاعی بودن بسیاری از مبارزات ضد امپریالیستی ست. مبارزه ضد امپریالیستی زمانی انقلابی است که در وحدت با مبارزه ضذ اقتدارگرایی در کشورهای امپریالیستی هم هست.
    حال،
    سرنگونی رژیم شاه ارتجاعی بود ، چون در وحدت با جنبش آنارشیستی در آمریکا و غرب نبود.
    آزادی هندوستان از انگلیس هم مثل سرنگونی شاه و بیرون انداختن آمریکا، ارتجاعی بود.
    بقیه شورشهای موفق ضد امپریالیستی ارتجاعی بوده اند.
    “شورش زن زندکی” آزادی چطور؟
    ارتجاعی بود چون در وحدت با آنارشیسم در کشورهای غربی نبود. این شورش صرفا ضد حاکمیت خامنه ای و تندروی اسلامی او‌ در برخورد با زنان و جوانان بود.
    همه شورشها انقلابی نیستند. فقط شورشهایی انقلابی هستند که اساس ضد اقتدارگرایی دارند.
    سرنگونی ارتجاعی را باید از سرنگونی انقلابی متمایز کرد.
    آنارشیست

  2. مقاله جالب خانم ماجدی:
    https://www.azadi-b.com/?p=51205
    تا قبل از این مقاله، در طیف ضد سرمایه داری، هیچ کس جز آنارشیست روشنگری، فرهنگ غرب را نقد نکرده بود. همه اپوزیسیون چکمه بوس غرب شده اند و فرصت طلبانه برای خزیدن به قدرت بعد از سرنگونی سعی میکنند حقایق استثماری و استعماری غرب را بیان کنند و یا آنرا مفید جلوه دهند.
    کمی بیشتر:
    جنبش مشروطه، حکومت رضا شاه، آزادی های نسبی دوران جنگ دوم بعلت ضعف امپریالیستها، کودتای آمریکا-شاه، اصلاحات ارضی، از بین بردن فئودالیسم، ورود کالاها و صنایع مونتاژ و جاری شدن سیل برنامه های تلویزیونی ، فیلمها و موسیقی های غربی به ایران، فرهنگ غربی را در ایران تقویت کرد. این فرهنگ از یکطرف وجوه ضد اقتدارگرائی داشت (مثل فرهنگ هیپی ها و تمایلات مارکسیستی – کمونیستی) و از طرفی دیگر بغایت محافظه کارانه و ارتجاعی بود. مارکسیسم پرو غرب راست و مارکسیسم پرو غرب چپ بلوک شرقی بوجود آمد. مشروعه خواهی که نیم قرن زیر ضرب فرهنگ غرب قرار داشت، موفق شد رژیم شاه را سرنگون کند و رژیم جمهوری اسلامی را درست کند که چیزی نبود جز سرمایه داری اسلامی با طیف های گوناگون. با رفتن فئودالیسم، بقایای ارتجاع اسلامی سرمایه دار شدند. از آنجا که اسلام متحد کننده بود، طیف محافظه کار دست بالا داشت و پیروز شد.
    دلیل اینکه اسلامیون موفق شدند این بود که ضدیت با اقتدارگرائی در زندان احزاب مارکسیست جهانی و تشکلات مارکسیستی ایران گیر افتاده بود. جنبش هیپی ها میتوانست بجای حرکت بجانب کالائی و سرمایه داری و مافیائی شدن در غرب به جنبش کمونیستی آنارشیستی تبدیل شود – مارکسیسم قی الحال ورشکسته شده بود. در ایران و بقیه جهان هم چنین زمینه هائی وجود داشت. ولی ارتجاع مارکسیسم دولتی بدنام اجازه رشد و پیدایش انقلاب علیه ارتجاع امپریالیتهای غربی و سنتی را نداد و تا به امروز، این سه ارتجاع بر تغییر و تحولات جامعه بشر حاکمند.
    آنارشیست

  3. مشروطه خواه، سکولار و مارکسیسم دولتی
    باید باشد:
    مشروعه خواه، سکولار و مارکسیسم دولتی

  4. اگر ارتش آمریکا کمک نکند، بهترین گزینه دولت روژاوا تسلیم شدن است. آمریکا میداند که اگر کمک کند، سوریه را گرفته، ترکیه را داده. وقتی عایش حمله میکرد، بهترین گزینه فرار به ترکیه بود تا خود دولتها با عایش روبرو شوند نه اینکه به یکی از دولتها برای جنگ با آنها اتکا کنند. وقتی جنگها ارتجاعی هستند نباید وارد آنها شد و باید شکست را پذیرفت و فرار کرد تا آلت دست نشد.
    راه حل سوریه و منطقه، فقط و فقط اتحاد زنان و کارگران سوریه و کشورهای منطقه و در بهترین و موثر ترین حالت، اتحاد زنان و کارگران تمام جهان است. چنین چیزی موجود نیست چون کسی دنبال آن نبوده. پس روژاوا باید سروری یکی از مرتجعین را بپذیرد. بخاطر عدم وجود شرایط انقلابی، باید امیدوار بود که دولت روژاوا ارتش ش را تحویل دولت مرکزی بدهد و از آمریکا بخواهد که امنیتش را تضمین کند. راه دیگر این است که روژاوا بکل از سوریه جدا شود و بصورت دولت وابسته به آمریکا در بیاید. کلا، بعلت حاکمیت ارتجاع در تمام ماطق سوریه، بهترین گزینه ها آنهائی هستند که در آن جنگ و آدم کشی حداقل است. آمریکا و ترکیه میتواند با هم روی این آخری توافق کنند. ترکیه تضمین میگیرد که روژاوا در امور ترکیه و کردهای مناطق دیگر دخالت نکند و دنبال دولت کردستان در تمام آن کشورها نرود.
    آنارشیست

  5. قسمت دوم گم شد!!
    بهرحال قسمت دوم بصورت دیگری در جائی دیگر قابل مطالعه است.

  6. قسمت دوم:
    .
    # طبقات در ایران #
    در صف بندی طبقاتی جامعه، این دو تشکل مارکسیستی در طیف اریستوکرات طبقه کارگر هستند. تقزیبا 99 درصد مارکسیستهای ایران متعلق به این قشر هستند، گرایشات سیاسی – اقتصادی این دسته هست: رای دهنده به سرمایه داری دولتی، به هواداران سرمایه داری خصوصی نولیبرالی و به هواداران اقتصاد مخلوط = سرمایه داری دولتی + خصوصی.
    .
    طبقه سرمایه دار در بالاست و طبقه کارگر در پائین. در جهان طبقه زن و مرد، نژاد حاکم و محکوم هم داریم که بخث جداست و شیوه استثمار خاص خود را دارد. وجود شیوه های استمار گوناگون در کنار شیوه غالب اصلا چیزی جدیدی نیست.
    طبقه سرمایه دار تمام سرمایه داران بزرگ و کوچک و متوسط هستند. رقابت درونی این اقشار از طریق ابداع ایدئولوژی های گوناگون صورت میگیرد که در ایران در سه طیف بزرگ جای میگیرند: مشروطه خواه، سکولار و مارکسیسم دولتی.
    با مراجعه به تاریخ میتوان گفت که نماینده نظری طبقه کارگر فقط آنارشیستهای کمونیست هستند که فعلا هیچ حضور سیاسی موثری در طبقه کارگر ایران ندارند و برای همین ذهن افراد طبقه کارگر ایران در دست مرتجعین مردسالار، سرمایه داران و امپریالیستها و نژاد پرستان است و به بازی گرفته می شود.
    تمام

  7. قسمت اول:
    .
    دفاع راه کارگر و حزب کمونیست ایران از روژاوا که یک دولت وابسته به آمریکا و در روابط نزدیک با اتحادیه اروپاست، نشان میدهد که خود راه کارگر و حزب کمونیست ایران جزء اپوزیسیون راست هستند نه فقط سلطنت طلبان و جمهوی خواهان دیگر.
    .
    میخوانیم:
    “تجربه ایجاد “تشکیلات اداره خودگردان دموکراتیک شمال و شرق سوریه” نشان داده است که حتی در بحران ترین شرایط ممکن بنیان گذاری یک سوریه دمکراتیک نه ‌تنها ممکن، بلکه کاملاً عملی است. سوریه یا باید مسیر دموکراسی واقعی را در پیش گیرد، که معنای آن فراهم‌سازی مشارکت برای همه بخش‌های مختلف جامعه و احترام به تنوع ملی، قومیتی و فرهنگی در ساختار سیاسی و اجتماعی کشور است، یا دوباره درپرتگاه ادامه جنگ داخلی و فروپاشی فرو خواهد رفت. ”
    .
    یعنی اینکه اپوزیسیون مارکسیست ایران باید از آمریکا و اتحادیه اروپا یعنی شیادان دموکراسی امپریالیستی کمک بگیرند و یک دولت دموکراتیک با یک قانون اساسی سکولار-دموکرات در ایران درست کنند. که البته، مجاهدین و برخی دیگر دارند همین را میگویند و این ایده ها از خود آنها نیست.
    .
    میگوئید در راه کارگر و حامی ایده کمونیسم هستید ولی این مواضع را دارید. کارگران انقلابی ایران با یک استدلال ساده، شما رهبران مارکسیست دست راستی را از اسب رهبری پائین می کشند:
    این استدلال:
    اگر قانون اساسی دموکراتیک و یک دولت سکولار دموکراتیک خوب است، پس نظام سرمایه داری امپریالیستی دولتهای غربی هم خوب هستند و شما استثمارگریو استعمارگی آنها را در خدمت بشریت ارزیابی میکنید. پس هوادار سرمایه دارها هستید نه کارگران.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

HTML tags allowed in your comment: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>